0

مجموعه شعر ماه محرم و امام حسین علیه السلام

 
komail1012531
komail1012531
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : آذر 1391 
تعداد پست ها : 2990
محل سکونت : قم

پاسخ به:مجموعه شعر ماه محرم و امام حسین علیه السلام

یا رضیع الحسین...

خونابِ غم به سينه­ ي مادر نمي رسيد

اين تيرِ غيظ كرده اگر سر نمي رسيد

دستِ كمي ز نيزه­ي ابنِ اَنَس نداشت

بَد مي بُريد، كاش كه تا پَر نمي رسيد

يك قطره هم ز مهريه­ ي مادرِ حسين(ع)

يعني به كامِ تشنه­ ي اصغر(ع) نمي رسيد؟

خيلي نداشت فاصله تا خيمه ها پدر

مي رفت هر چه باز به آخر نمي رسيد

كاري نداشت غيرِ خجالت كشيدنش

زيرِ عبا سرش كه به پيكر نمي رسيد

مي مُرد در تحيُّرِ اين داغِ دلخراش

زينب(س) اگر به دادِ برادر نمي رسيد

جز خنده هايِ سرخِ لب و چشمِ نيمه باز

تسكين بر آتشِ دلِ خواهر نمي رسيد

نبضِ پدر شمارشِ معكوس مي گرفت

نه، اين گلو به بستنِ معجر نمي رسيد

تيرِ سه شعبه جايِ همه سهم برده بود

چيزي به چشمِ حسرتِ لشكر نمي رسيد

حقّي نداشت پشتِ حرم جستجو كند

اي كاش دستِ نيزه به اصغر(ع) نمي رسيد

راحت به يك اشاره جدا مي شد از بدن

اين كار پس به منّتِ خنجر نمي رسيد
قندِ عسل به خنده لبت باز كرده اي

در رقصِ باد دلبري آغاز كرده اي

با جبرئيلِ نيزه به معراج رفته اي

كوچكترين پيمبرم اعجاز كرده اي

اين روزها براي خودت اكبري شدي

مادر مرا چقدر سرافراز كرده اي

آغوشِ من برايِ تو بهتر ز نيزه نيست؟

بالا نشسته اي و به من ناز كرده اي

آرامش تو بُغضِ مرا سرخ مي كند

سوز دلم به ناخن غم ساز كرده اي

بر دستِ بينِ سلسله ام غصه خورده اي

همدرديت هر آينه ابراز كرده اي

در بُهت برده اي همگان را كه با سه پر

در آسمانِ قافله پرواز كرده اي   

علیرضا شریف

یا صاحب الزمان علیه السلام

سه شنبه 20 آبان 1393  10:21 AM
تشکرات از این پست
komail1012531
komail1012531
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : آذر 1391 
تعداد پست ها : 2990
محل سکونت : قم

پاسخ به:مجموعه شعر ماه محرم و امام حسین علیه السلام

بابا حسین...

دلخورم از شام آهم را تماشا كرده اند

چشمه­ ي چشمِ مرا از گريه دريا كرده اند

سخت بابا به غرورِ دخترت بر خورده است

با من از بس مردمِ بي خير بد تا كرده اند

كوچه گردي، ريسمان، نانِ تصدق، كعب نِي

خيلي از اين بدترش را بد دهان ها كرده اند

هر كجا در راه افتادم سرم آورده اند

با لگد، كاري كه با پهلويِ زهرا(س) كرده اند

صورتي از من نمانده بسكه خوردم پشتِ دست

هق هقم را از سرِ لج سخت دعوا كرده اند

آه، دندان هايِ من يك در ميان افتاده اند

بي هوا تا آستينِ غيظ بالا كرده اند

تا به حدِّ مرگ بعد از آنكه هر بارم زدند

از سرِ نو از خدا مرگم تمنّا كرده اند

ريشه ريشه فرشِ سرخِ گيسوانم ريخته

بر سرم با پا يهودي ها تقلّا كرده اند

شاميان نازِ يتيمانه نمي دانند چيست!

غيرِ اَخم و قهر و تندي كاري آيا كرده اند؟
دخترت را زَجر كُش كردند هَرزه چشم ها

غربتم را سنگ و خاكستر تسلّي­ا كرده اند

خوب شد بابا عمو با ما نيامد تويِ كاخ

تا نبيند پاي ماها را كجا وا كرده اند

مهربانِ من رفيقِ تازه پيدا كرده اي

خيزرانها بر لبِ تو جشن بر پا كرده اند

زيور آلاتِ حرم بازيچه هايِ دختران

چند سر اسباب بازيِ پسرها كرده اند

 علیرضا شریف

یا صاحب الزمان علیه السلام

سه شنبه 20 آبان 1393  10:21 AM
تشکرات از این پست
komail1012531
komail1012531
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : آذر 1391 
تعداد پست ها : 2990
محل سکونت : قم

پاسخ به:مجموعه شعر ماه محرم و امام حسین علیه السلام

یا صاحب الزمان....

خشكيِ چشمِ پشيمانِ مرا دريابيد

به غباري سرِ مژگانِ مرا دريابيد

من اويسم ز قَرَنْ آمدم آقايم نيست

چشمهايِ ترِ حيرانِ مرا دريابيد

كاش مي ديدم و با گريه كنان مي گفتم

حالِ آقايِ پريشانِ مرا دريابيد

مي زنم سينه به پايِ غمتان تا يك روز

سينه­ي خسته­ي سوزانِ مرا دريابيد

كاش در روضه فقط جان بسپارم پيشت

كاش در كرب و بلا جانِ مرا دريابيد

گريه­ي مادرِ تو مي رسد از روضه ی ما

دست ها، چاكِ گريبانِ مرا دريابيد

مادرت باز به سر مي زند و مي گويد

پسرِ تشنه و عريانِ مرا دريابيد

عمّه­ ي كوچكِ تو داشت به زينب(س) مي گفت

زخم هايِ لبِ مهمانِ  مرا دريابيد

حسن لطفی

یا صاحب الزمان علیه السلام

سه شنبه 20 آبان 1393  10:21 AM
تشکرات از این پست
komail1012531
komail1012531
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : آذر 1391 
تعداد پست ها : 2990
محل سکونت : قم

پاسخ به:مجموعه شعر ماه محرم و امام حسین علیه السلام

خمیده ارتفاع کوهساری

وزیده باد سرد سوگواری


شکسته قامت پر بار طوبی

رسیده موسم پر برگ و باری


گرفته مرگ چشم حیدری را

نشسته خاک روی ذوالفقاری


به روی عرش روی اسم اعظم

به زیر فرش جسم ذات باری


زمین و آسمان صورت به صورت

عرق ریزان ز فرط شرمساری


به روی شانه زخم تازیانه

به دل از عشق امّا زخم کاری


درون مشک ها از اشک لبریز

کویر سینه ها بی آبیاری


نشان هر قدم در این حکایت

ضریح کوچکی در هوشیاری


تمام نیزه ها رحلند این جا

میان این همه یک نیزه قاری


به روی نیزه شد وحی مکرر

مگر جبریل هم این جاست؟ آری


تلاوت می کند چه؟ سوره ی کهف

برای مردم بی بند و باری


وضو باید بگیرم گر چه این جا

به غیر از گریه نبوَد آب جاری


کسی از چشم خشک خویش پرسید

ببین لب تشنه هستم، آب داری؟


نشسته روبروی هم در این بین

دلِ خون من و ابر بهاری

شیخ رضا جعفری

یا صاحب الزمان علیه السلام

سه شنبه 20 آبان 1393  10:22 AM
تشکرات از این پست
komail1012531
komail1012531
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : آذر 1391 
تعداد پست ها : 2990
محل سکونت : قم

پاسخ به:مجموعه شعر ماه محرم و امام حسین علیه السلام

خمیده ارتفاع کوهساری

وزیده باد سرد سوگواری


شکسته قامت پر بار طوبی

رسیده موسم پر برگ و باری


گرفته مرگ چشم حیدری را

نشسته خاک روی ذوالفقاری


به روی عرش روی اسم اعظم

به زیر فرش جسم ذات باری


زمین و آسمان صورت به صورت

عرق ریزان ز فرط شرمساری


به روی شانه زخم تازیانه

به دل از عشق امّا زخم کاری


درون مشک ها از اشک لبریز

کویر سینه ها بی آبیاری


نشان هر قدم در این حکایت

ضریح کوچکی در هوشیاری


تمام نیزه ها رحلند این جا

میان این همه یک نیزه قاری


به روی نیزه شد وحی مکرر

مگر جبریل هم این جاست؟ آری


تلاوت می کند چه؟ سوره ی کهف

برای مردم بی بند و باری


وضو باید بگیرم گر چه این جا

به غیر از گریه نبوَد آب جاری


کسی از چشم خشک خویش پرسید

ببین لب تشنه هستم، آب داری؟


نشسته روبروی هم در این بین

دلِ خون من و ابر بهاری

شیخ رضا جعفری

یا صاحب الزمان علیه السلام

سه شنبه 20 آبان 1393  10:24 AM
تشکرات از این پست
komail1012531
komail1012531
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : آذر 1391 
تعداد پست ها : 2990
محل سکونت : قم

پاسخ به:مجموعه شعر ماه محرم و امام حسین علیه السلام

کنون که برق نگاه تو در نگاه من است

زبان خموش؛ ولیکن نظر پُر از سخن است

 

به من مگو که بسازم ز درد دوری تو

پس از تو حالت من لحظه‌لحظه سوختن است

 

من از شکایت تو از زمانه دانستم

که سرنوشت من و تو ز هم جدا شدن است

 

نمی‌شود که بسوی مدینه برگردیم؟!

دل غریب من اینجا هوایی وطن است

 

سپرده کهنه لباسی برای تو مادر

چقدر کرده سفارش: «حسین من بی‌کفن است»

 

چقدر نیزه برای تن تو ساخته‌اند

چقدر مرکب‌شان بیقرار تاختن است

 

چقدر چشم جسارت به خیمه می‌افتد

هراس من همه از «سایه‌سر» نداشتن است

 

مرا رها مکن اینجا که خصم بی‌پرواست

مرا رها مکن اینجا که شمر بددهن است

 احسان محسنی فر

یا صاحب الزمان علیه السلام

سه شنبه 20 آبان 1393  10:24 AM
تشکرات از این پست
komail1012531
komail1012531
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : آذر 1391 
تعداد پست ها : 2990
محل سکونت : قم

پاسخ به:مجموعه شعر ماه محرم و امام حسین علیه السلام

وداع آخر تو داشت طرح غم می ریخت
دلم به پشت سر تو به هر قدم می ریخت

گرفته پای تو را دست التماس دل
نماندن از تو و اشکی که دم به دم می ریخت

بنای خلقت زینب، بنا نشد بی من...!
که رفتن تو چو آوار بر سرم می ریخت

گلوی خشک تو را تا که بوسه ای بزنم
به اسم مادرمان از لبم قسم می ریخت

هزار چشم پر از دیدن لباس توأند
 ز بسکه داشت ز آستین تو کرم می ریخت

رمق نمانده مسافر به چشم پر کارم
ببخش پشت سرت گر که آب کم می ریخت

حسین رفت و کمی بعد پیر شد زینب
شروع غارت و غم حرمت حرم را ریخت

علی ناظمی

یا صاحب الزمان علیه السلام

سه شنبه 20 آبان 1393  10:25 AM
تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها