**** حضرت زینب دو خطبه ی ایراد فرموده اند در کوفه و در شام و در مجلس یزید**قسمت سوم و پایانی + منابع***
تحلیل برخی نکات سخنان ابن زیاد و حضرت زینب (س) :
در مقابل ابن زیاد با آن همه کبکبه و دبدبه می ایستد و شجاعانه او را تبهکار ، بدکار ، دروغگو و ... می خواند و از هیچ کس و هیچ چیز نمی هراسد آنهم در قالب یک اسیر . واقعا تحسین بر انگیز و شجاعانه است . الله اکبر .
او را فرزند مرجانه و زنا زاده می خواند ، ان هم در مقابل همگان . در آن روزگار که یکی از راههای شناخت افراد ، نام پدر آن شخص بود ، زینب ابن زیاد را با نام مادرش می خواند ، یعنی پدرت نامعلوم است و تو حاصل چنین روابط نامشروعی بوده ای . آیا توهینی بالاتر از این ، آن هم در مقام یک اسیر . واقعا شجاعت او در قالب یک زن ستودنی و قابل تقدیر نیست .
در پاسخ به این سوال ابن زیاد که با استهزاء از زینب (س) پرسید : (( چگونه دیدی کار خدا درباره ی برادر و خاندانت را ؟ )) با بی اعتنایی می فرماید : (( فقط زیبایی و خیر بوده است .))
ابن زیاد با این سوال می خواست آنها را باطل و خودشان را نماینده ی خدا نشان دهد ، اما زینب (س) از آن هم علیه خودشان استفاده می کند و آنها را محاکمه شوندگان در مقابل پروردگار ، نشان می دهد و حقانیت خود و خاندانش را ثابت می کند . نه تنها نمی گذارد ابن زیاد به هدفش نائل شود ، بلکه باعث می شود تا از سخنانش نتیجه ی عکس بگیرد .پس از بردن آنها نزد یزید که همه ی ارکان و بزرگان دولت نامشروعش حضور داشتند و سفرای کشورهای دیگر نیز دعوت شده بودند ، خطبه ی دیگری ایراد فرمودند که در زیر بررسی آن را آورده ام .
تحلیل بر خی نکات خطبه حضرت زینب (س) در مجلس یزید :
باز هم با حمد و سپاس خداوند آغاز می نماید . سبحان الله که در آن موقعیت پر از اندوه و آن اوج عصبانیت نسبت به ابن زیاد و هتک حرمت هایش بدون ذکر نام خدا کلامش را آغاز نمی کند ، آن هم با سپاس و حمد خدا . او ذره ای هم از مصیبت های خود و خاندانش شکایتی ندارد و از خدا ناراحت و نالان نیست ، اما ما چگونه ایم ؟ به راستی در چنین موقعیتی نسبت به خداوند چه احساسی داشتیم ؟ اینگونه بودیم ؟ چه بسا شاید کلمات کفر آمیزی هم بیان می کردیم .اینجاست که ما ( زن و مرد ) باید به او اقتدا کنیم و درس عمل بیاموزیم و راضی به رضای خدا باشیم و شاکر او .
لحن خطاب حضرت زینب (س) با خطبه ی او در کوفه کاملا فرق می کند ، زیرا خواص حضور دارند و همه ی آنان نسبت به کلیه ی امور واقفند و بر حقانیت آنها و کارهای ناشایست هودشان آگاهند و او ا مخاطب شناسی را که برای یک خطیب لازم است رعیت کرده است . مردم کوفه اکثرا ناآگاه بودند ، اما حاضران اینجا چه ؟ ایجا دیگر آگاهی دادن نیست بلکه رسوا و مایوس کردن است و شرمنده نمودن و ترساندن از اعمال خلاف شرع و حتی انسانیت آنهاست
با تلاوت آیه ای از قرآن1 که مرتبط با اعمال یزیدیان و جزای آنان و حقانیت خود و خاندانش است ، لرزه بر اندام آنها می اندازد ، آن هم در مقابل همگان . و نیز بر سنت الهی یعنی پیروزی نهایی حق بر باطل در آفرینش اشاره دارد .
به گمان اینجانب آنجا که طبق آیه ای 2 می فرماید : (( آنان که کافر شدند گمان نکنند مهلتی که به آنها داده ایم برای ایشان خوب است و خیر آنها را می خواهیم بلکه به آنها مهلت می دهیم تا بر گناه خود بیفزایند و عذابی خوار کننده در پیش دارند . )) به اصل استدراج ، که اصلی بسیار گویا و مهم در قرآن است اشاره نموده است و به خوبی و به جا از آن استفاده کرده است .
یزیدرا ((پسرآزادشدگان)) (شریعتی – 1381- ص 151) می خواند ودر مقابل ، خودشان را خاندان رسول خدا (ص) . بدین ترتیب هویت قانونی امویان را بر ملا می نماید . پس از فتح مکه پیامبر از خون ابوسفیان که جزو اسرار بود درگذشت و او هم اسلام را می پذیرد ، سپس پیامبر آزادش کرد 0 عده ای از بزرگان مشرکان نیز این کار را کردند و آزاد شدند ، از آن به بعد آنها به(( طلقاء)) ، یعنی آزادشدگان می گویند0 حضرت زینب در این موقع دست روی نقطه ی حساس می گذارد و خودشان را آل رسول ا000 می خواند ودر مقابل همگان حکومت غصب شده ی پدر و برادرنش را ، توسط بنی امیه آشکار و هویدا می کند و هویت و اصالت خودشان را نیز می نمایاند . او را پسر اسیری می خواند که جدش او را آزاد کرده است ، اما او چه رفتاری با اینان که اکنون به ظاهر اسیرانشان هستند ، دارد ؟ آیا عمل نیک جدش ، پیامبر (ص) را جبران نموده است یا بر عکس رفتار می کند ؟ شرمتان باد . در اینجا زینب باز هم آنان را غیر مسلمان نامیده ، زیرا اسلام ، مسلمانان را به خوش رفتاری با اسرا سفارش کرده است اما آنها درست خلاف آن عمل می کنند آن هم با چه کسانی ؟ با ذریه ی پیامبر (ص).
با استدلال به آیه ای از قرآن 1 کفر یزید را آشکار می کند و نشان می دهد که این فرصتی که به تو داده شده است برای این است که طبق این آیه خداوند فرموده است : (( ما به کافران فرصت می دهیم تابیشتر گناه کنند . )) یعنی تو و پیروانت کافر هستید ، آنگاه ما را مثل اسیران کافر به صف از جلوی مردم عبور می دهید ، در حالی که ما خاندان رسول الله (ص) هستیم .
نکته ای دیگر که زینب (س) بدان اشاره می کند این است که ، خطاب به یزید می گوید رسول الله را چون اسیران بگردانی و به حجابشان بی حرمتی کنی و چهره شان را مکشوف داری تا همگان تماشاگر آنان باشند و به آنها چشم بدوزند .)) طبق روایات و کتب مختلف بازتاب این کلام چنان بود که (( وقتی هنده دختر عبدالله عامر ، زن یزید آنچه را که در مجلس شوهرش رخ داد ، شنید ، پیراهنش را نقاب کرد و به درون مجلس رفت و از آن همه نامردی و بی حیایی بر سر او فریاد کشید .)) ( بنت الشاطی –1379- ص 147 ) . موضوع مهمی که زینب (س) در این موقعیت بیش از هر چیز دیگری از آن ناراحت و شاکی است این است که زنان یزید پوشیده اند و حرمت و حیای آنها محفوظ است اما اهل بیت در معرض دید نامحرمان قرار دارند . در آن شرایط دشوار و مصیبت بار ، بر حفظ حجاب و حرمت و حیا اصرار می ورزد ، که می تواند بزرگترین درس برای زنان مسلمان باشد . بلی بیایید حتی اگر در اسارت و با آن شرایط سخت باشیم نیز حریم حرمت خود را پاس بداریم و از خود به بهترین وجه محافظت کنیم .
او هویت یزید را بار دیگر و در قالب کلمات دیگری بر ملا می کند و می گوید : (( تو زاده ی کسانی هستی که گوشتشان از خون پاکان روییده . )) با این سخنان ماجرای (( هند جگر خوار )) را یادآوری می کند و تاریخ نیاکان و اجداد یزید را در مقابل دیدگان همگان قرار می دهد . آری اجداد او همان هایی بودند که علیه اسلام جنگ راه می انداختند و بسیاری از اصحاب رسول الله را می کشتند و اکنون نیز ، نوادگان آنها ، نوه ی رسول خدا (ص) و یارانش را به خاک و خون کشیده اند و با اهل بیت چنین رفتارهای ناشایستی می کنند . آیا از نوادگان چنین کسانی جز این برمی آید و جز این را می توان انتظار داشت ؟
در جای دیگر زینب (س) خطاب به یزید که با خیزران بر ثنایای اباعبدالله (ع) می زند ، می گوید : (( فکر می کنی با این کار بر زخم های ما نمک پاشیدی و ریشه ی پاکی را از بن کنده ای ؟ به زودی در دادگاه الهی احضار می شوی و در آن روز آرزو خواهی کرد که کور و کر باشی .)) او در این موقعیت صبر پیشه می کند و خودداری می کند و تحمل ، زیرا دیدن چنین صحنه هایی واقعا زجر آور است ، اما با آن همه ناراحتی از فرصت استفاده می کند و با این سخنان که به یزید اظهار می کند ، بر وجدان توده ی مردمی که به خطابه اش گوش می دهند ، حتی در اعصار دیگر ، اثر می نهد و در همین حال رو به خدا می کند و آنها را نفرین می کند . با این نفرین تاثیر روانی عمیقی بر مردم می گذارد . باید صبر و خودداری و حرکت به سوی هدف را ، حتی در بحرانی ترین شرایط را باید از او آموخت .
باز هم به آیه ای دیگر1 اقتدا می کند و می گوید : (( فکر نکنید ، کسانی که در راه خدا کشته شده اند ، مردگانند ، بلکه آنها زنده اند و نزد پروردگارشان روزی دارند .)) با این سخن هم می گوید ، آنها در راه خدا کشته شده اند و برحق اند ، اما تو که آنها را کشته ای باطلی و هم این نکته را اذعان می دارد که آنها در راه خدا گام برداشته اند ، اما تو در راه شیطان گام برداشته ای و باز هم لرزه ای دوباره و عمیق تر بر پیکره ی یزید می افکند .و دامنه ی تبلیغ و رسالتش را گسترده تر می کند و زوال بنی امیه را نزدیکتر .
حضرت زینب (س) ، یزید را باز هم تحقیر می کند ، آنجایی که می گوید : (( من تو را بسیار بی ارزش می دانم ، اما چه کنم که چشم ها گریان و دل ها پر از آه است . )) یعنی او را شایسته ی ملامت هم نمی داند ، تا چه حد او را خوار و ذلیل می دانست که این سخنان را می گوید و تا چه حد شجاعت و جسارت ، که در مقابل خلیفه ای هر چند نا مشروع احساسات خود را در قالب کلام ابراز کندو او را چنین بی ارزش و حقیر خطاب می کند ، آن هم در مقابل بزرگان و ... ر قسمتی از خطابه اش اشاره به وحی و پایداری آن در خاندان خود دارد و خطاب به یزید می گوید : (( نمی توانی وحی را خاموش کنی ، زیرا برای همیشه در خاندان ما ادامه خواهد داشت و تلاش برای محو خاندان رسالت توسط تو و عاملانت بی نتیجه خواهد ماند . )) باز هم اشاره دارد به خاندان وحی و اهل بیت (ع) و نیز حقانیت خو و خاندانش ، همچنین اشاره دارد به بطالت یزید و تلاش آنها برای خاموش کردن وحی و ضد اسلام بودن آنها و در واقع به نبرد حق و باطل اشاره می کند ، که در نهایت پیروزی و ماندگاری با حقیقت است و آن را مستند می سازد و ذکر می کند که وحی از سنت های گریز ناپذیر الهی می باشد .
حضرت زینب شکایت یزید را نزد خداوند می برد ، هم او که بهترین و عادل ترین قاضی هاست و با این سخن باز هم خود و همراهانش را بر حق و یزیدیان را باطل معرفی می کند و روز قیامت را که روز داوری خداست را نیز یادآوری می کند و می گوید که در آن روز شما شرمنده و گناهکار خواهید بود ، پس اگر اکنون خوشحالید و خود را پیروز می دانید ، واقعا این چنین نیست و لرزه بر اندام آنها می افکند و ایشان را به فکر فرو می برد . او می گوید : (( این ننگ از دامان شما پاک نخواهد شد .)) و کار آنان راننگین و پلید می خواند .
در اواخر خطبه ، حضرت رینب (س) یزید ، خاندان و پیروانش را لعنت می کند و پیش بینی می کند که ایام فرمان روایی ات کوتاه خواهد بود و اتحاد تو از هم پاشیده خواهد شد و این پیش بینی ، اندک زمانی بعد به وقوع می پیوندد . شاید به خاطر همین نفرین های آن حضرت باشد که هنوز هم بعد سالیان دراز و پیش رفت جهانیان ، کوفه و کوفیان در چنین اوضاع نابه سامان و فقر دست و پا می زنند و اثری از ترقی در آجا دیده نمی شود و شام نیز بدین منوال طی طریق می کند و در فقر و نهایت آلودگی به سر می برد و مردمانش چنین بدبخت و واپس زده اند و عقب مانده از صحنه ی روزگار ند .
حضرت زینب (س) همانطور که خطبه اش را به یاد ، حمد و سپاس خداوند شروع کرده بود ، آن را با همان اذکار به پایان می رساند و باز هم از کشتگان روز عاشورا ، با عنوان شهید یاد می کند و می گوید : (( سپاس خدایی را که ابتدای زندگی ما را با رحمت و مغفرت عجین کرد و عاقبت ما را به شهادت و رحمت ختم نمود . )) نکته ی ظریفی که در اینجا وجود دارد این است که از خودشان به عنوان جانشین آنها یاد می کند . چه بسا منظور ایشان وجود نازنین حضرت سجاد (ع) باشد که او را به عنوان جانشین امام حسین (ع) پدر گرامی اش و به عنوان امام چهارم شیعیان به همگان معرفی می کند و راه را به مردم نشان می دهد . بلی زینب راه را می نمایاند و نمی گذارد که جاهلان در مسیر جهالت خود گمراه شوند و در آن دست و پا زنند . او همانند خورشید فروزانی راه نماینده می شود و تاریکی جهل را درهم می شکند .
آنچه از هر دو خطبه و سخنان حضرت زینب (س) نتیجه گیری می شود :
*حضرت زینب در هر دو خطبه همواره سخنان خود را سلسله وار ( الهی – 1375– ص 216)ذکر می کند ، یعنی سخنان خود را علاوه بر بیان شیوا و رسا ، ابتدا مستند به آیات کتاب خدا ، سپس به احادیث جدش پیامیر (ص) و پدرش امام علی (ع) می نماید و بعد باز هم به وقایع تاریخی مستند می سازد . اگر چنین باشد ، که هست ، او راهی را برگزیده است که هیچ منکری نخواهد داشت و هیچ کس یارای مبارزه با آن را نخواهد داشت ، زیرا آنها خود را مسلمان می نامیدند ، پس نمی توانستند با قرآن و آیاتش مخالفت کنند و نیز سخنان پیامبرشان را انکار کنند و نادیده انگارند . حتی اگر به فرض محال بتوانند علی (ع) را نادیده بگیرند باز هم دو عامل قبل را نمی توانند منکر شوند . تاریخ و وقایع آن را نیز همگان دیده و شنیده اند ، پس نمی توان آن را به میل خودشان تغییر دهند و یا نادیده بگیرند . آفرین بر هوش و دلاوری زینب (س) .
*هر چند که حضرت زینب (س)، داغدارعزیزترین کسانش بود و مصیبت های زیادی را متحمل شده بود و مورد خطابش در هر دو خطبه کسانی بودند که این کردار ناشایست را نسبت به او و خاندانش انجام داده بودند ، اما هرگز لب به سب و دشنام نسبت به آنها نگشود و همواره ادب را رعایت می کرد . روشنگری می کرد و آنها را با القابی که لیاقت آن را داشتند ، مورد خطاب قرار می داد ، اما فحاشی نمی کرد ، دروغی نگفت و کار بی شرمانه ای انجام نداد . پس باید الگویی یرای همگان باشد تا ما نیز در هنگام خشم و نهایت ناراحتی از الفاظ رکیک و کارهای ناشایست دوری کنیم .
*اوج نقش زینب (س) را در شام و در مجلس یزید آن هم در مقابل سفرای کشور های بیگانه ، بزرگان ، حکام و عمال وقت ، می بینیم . آنجا زینب (س) پیام رسانی می کند و پیام خاندانش را به وسیله ی همان اشخاصی که در آنجا حضور داشتند به گوش جهانیان می رساند و ترس را لگد مال سخنانش می کند .
*او با این دو خطبه اندیشیدن را ، درست اندیشیدن را حتی در مواقع سخت و در مصایب به ما می آموزد ، چراکه او اندیشید هدف این خون های ریخته شده چه بود . او در دایره ی اشک هایش محصور نشد و متعهدانه اندیشید و از اسلام و خون پدر و برادرانش دفاع کرد . او با این کارش جهاد می کرد ، جهاد خوب تبلیغ کردن و ابلاغ پیام خوب جنگیدن و خوب سخن گفتن و ... . او در آن شرایط سخت از اندیشیدن باز نایستاد و مصایب مانع روشن اندیشی و رکود او نشد .
*یکی از ابعاد اثر بخش سیره ی تبلیغی حضرت زینب ، رواج آیین های تعزیه در فرهنگ ها و جوامع گوناگون از جمله ایران بوده است . سخنان و گاه اشعاری که در آن حادثه بیان می کردند و نیز دستور دادن به سیاه پوش کردن هودج هایی که در آن بودند ، در این امر موثر بوده است . او نوحه سرایی ، عزاداری و گریه می کردو مردم را با آنها به گریه می انداخت که از این موقع به عنوان یک رسم مرسوم شد و تا امروز ادامه دارد .
منابع و مآخذ :
1- اخبار الزینبات - ابوالحسن یحیی بن حسن علوی
2-اللهوف - سید ابن طاووس – ترجمه ی عباس عزیزی
3-بانوی کربلا ، حضرت زینب – عایشه بنت الشاطی – ترجمه ی آیت الله سید رضا صدر
4- بحار الانوار – مجلسی – ج 45
5- پیام آور عاشورا – سید عطاالله مهاجرانی
6- حسین وارث آدم – علی شریعتی
7-حضرت زینب کبری – حسین عماد زاده
8- حماسه ی حسینی – آیت الله مرتضی مطهری – ج 1
9- خصایص زینبیه – سید نور الدین جزایری
10- زینب کبری – جعفر نقدی
11- عقیله ی بنی هاشم – حسن الهی
12 - منتهی الآمال – شیخ عباس قمی – ج 1