0

مبحث هفتاد و سوم طرح صالحین: حضرت زینب (س)؛ شخصیّت و نقش ایشان در نهضت حسینی

 
mahderonaldo
mahderonaldo
کاربر طلایی2
تاریخ عضویت : تیر 1392 
تعداد پست ها : 1610
محل سکونت : مازندران

پاسخ به:مبحث هفتاد و سوم طرح صالحین: حضرت زینب (س)؛ شخصیّت و نقش ایشان در نهضت حسینی

ایمان راسخ حضرت زینب علیهاالسلام

اولین و مهمترین خصلت آن بانو محبت و عشق وافری است که به ذات احدیت دارد تا بتواند همه کس و همه چیز را در محضر او ذوب کند و حتی خویشتن خویش را هم نبیند. در مقابل ایمان و اعتقاد به خداوند همین بس که همه مصائب را برای او در راه رضای حق تحمل می‌کند و همه اینها را چون از سوی معبود است، زیبا می‌بیند. وقتی در کوفه ابن زیاد از او سوال می‌کند: «کار خدا را با برادرت چگونه دیدی؟» در جواب می‌فرماید: «چیزی جز زیبایی ندیدم.» زیرا که این حرکت در راستای حق و حقیقت و جاودانگی بود. شهادت یک انسان کامل در نظر اولیاء خدا جمیل است نه برای این که جنگ کرده و کشته شده است. بلکه جنگ و قیام برای خدا بوده است. آن گاه که حضرت زینب کبری (سلام الله علیها) بدن پاره پاره برادر را در گودال قتلگاه مشاهده می‌کند با تضرع در پیشگاه خدا می‌گوید: «اللهم تقبل منا هذا القربان.»

این اوج معرفت و ایمان است و عظمت روح را می‌رساند که چون در راه خداست، تحمل آن آسان است.

شنبه 17 آبان 1393  5:00 PM
تشکرات از این پست
moradi92 omiddeymi1368 shayesteh2000 nargesza mohammadtorres
mohammadtorres
mohammadtorres
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : فروردین 1392 
تعداد پست ها : 21972
محل سکونت : مازندران

پاسخ به:مبحث هفتاد و سوم طرح صالحین: حضرت زینب (س)؛ شخصیّت و نقش ایشان در نهضت حسینی

پس از شهادت خاندان عقیل حضرت امّ المصائب، عقیله بنی هاشم (ع) دو فرزندش عون و محمد را برای جانفشانی به محضر حضرت ابا عبدالله (ع) فرستاد.

در تاریخ آمده این دو بزرگوار فرزندان عبدالله بن جعفر بودند. این دو برادر به میدان آمده و هر یک جداگانه وفاداری خویش را تا مرز شهادت به امام زمانشان ابراز داشتند.

ابتدا محمد در حالی که اینگونه رجز می خواند وارد میدان شد:

به خدا شکایت می کنم از دشمنان قومی که از کوردلی به هلاکت افتادند. نشانه های قرآنی که محکم و مبیّن بود، عوض کردند و کفر و طغیان را آشکار کردند.

جمعی از سپاه کوفه به دست او کشته شدند و سر انجام عامر بن نهشل تمیمی، جناب محمد را به شهادت رساند.

بعد از شهادت محمد، عون بن عبدالله بن جعفر وارد میدان شد و این گونه رجز خواند:

اگر مرا نمی شناسید، من پسر جعفر هستم که از روی صدق شهید شد و در بهشت نورانی با بالهای سبز پرواز می کند، این شرافت برای من در محشر کافی است.

نوشته اند تا بیست تن را به درک واصل کرد، آنگاه به دست عبدالله بن قطنه طائی به شهادت رسید.

منقول است حضرت زینب(سلام الله علیها) زمانی که هر یک از بنی هاشم(ع) به شهادت می رسیدند، به کمک سید الشهدا (ع) برای تعزیت می آمد، ولی هنگام شهادت این دو بزرگوار پرده خیام را انداخت و از خیمه گاه خارج نشد.*

مدیر تالارهای ورزش

شنبه 17 آبان 1393  5:01 PM
تشکرات از این پست
moradi92 omiddeymi1368 nargesza
moradi92
moradi92
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1392 
تعداد پست ها : 3481
شنبه 17 آبان 1393  8:48 PM
تشکرات از این پست
omiddeymi1368 ria1365 nargesza
parisaexp
parisaexp
کاربر نقره ای
تاریخ عضویت : مهر 1392 
تعداد پست ها : 888
محل سکونت : اصفهان

پاسخ به:مبحث هفتاد و سوم طرح صالحین: حضرت زینب (س)؛ شخصیّت و نقش ایشان در نهضت حسینی

پاسخ به:مبحث هفتاد و سوم طرح صالحین: حضرت زینب (س)؛ شخصیّت و نقش ایشان در نهضت حسینی

لِکُلِّ شَیْ‏ءٍ زَکَاةٌ وَ زَکَاةُ الْعَقْلِ احْتِمَالُ الْجُهَّال‏

برای هر چیزی زکاتیست و زکات عقل تحمّل نادانان است.

شنبه 17 آبان 1393  11:11 PM
تشکرات از این پست
moradi92 omiddeymi1368 nargesza
parisaexp
parisaexp
کاربر نقره ای
تاریخ عضویت : مهر 1392 
تعداد پست ها : 888
محل سکونت : اصفهان

پاسخ به:مبحث هفتاد و سوم طرح صالحین: حضرت زینب (س)؛ شخصیّت و نقش ایشان در نهضت حسینی

پاسخ به:مبحث هفتاد و سوم طرح صالحین: حضرت زینب (س)؛ شخصیّت و نقش ایشان در نهضت حسینی

لِکُلِّ شَیْ‏ءٍ زَکَاةٌ وَ زَکَاةُ الْعَقْلِ احْتِمَالُ الْجُهَّال‏

برای هر چیزی زکاتیست و زکات عقل تحمّل نادانان است.

شنبه 17 آبان 1393  11:14 PM
تشکرات از این پست
moradi92 omiddeymi1368 ria1365 nargesza
jaberyan
jaberyan
کاربر برنزی
تاریخ عضویت : بهمن 1390 
تعداد پست ها : 141
محل سکونت : سیستان و بلوچستان

پاسخ به:مبحث هفتاد و سوم طرح صالحین: حضرت زینب (س)؛ شخصیّت و نقش ایشان در نهضت حسینی

زندگینامه حضرت زینب

 

ولادت
ثمره ازدواج مبارک علی علیه السلام و فاطمه زهرا علیها السلام پنج فرزند به نام های حسن، حسین، زینب، ام کلثوم و محسن است.
بنابر آن‌چه که از امام صادق علیه السلام رسیده است «محسن» که آخرین فرزند زهرا بود، بر اثر تجاوز و هجوم دشمنان اسلام به خانه آن حضرت، در شکم مادر جان داد و به دنبال این حادثه دردناک و صدماتی که بر جسم فاطمه علیها السلام وارد آمد، آن حضرت بیماری شدید پیدا کرد و به شهادت رسید.
زینب، سومین فرزند مهد ولایت است که به احتمال قوی در سال ششم هجرت در مدینه چشم به جهان گشود.

.....................................................................................................................................
پدر زینب
زینب، یعنی زینت پدر و این نامی است که خداوند برای دختری انتخاب کرد ، که با انجام رسالت خویش زینت بخش تاریخ شد و موجب افتخار و سرافرازی خاندان وحی و ولایت گشت. و این است که نام زینب در تاریخ کربلا که تاریخ جاودانگی اسلام و تشیع است، به خاطر فداکاری‌هایش، زیبا،‌درخشان و جاودانی است.
مراسم نام‌گذاری این درّ ولایت را در تاریخ این گونه می‌خوانیم:
.....................................................................................................................................
نامی آسمانی
هنگام ولایت زینب کبری، چون رسول خدا در سفر بود، فاطمه از همسرش علی درخواست کرد که نامی برای فرزندشان انتخاب کند. علی علیه السلام در جواب فرمود: من بر پدرت سبقت نمی‌گیرم، صبر می‌کنیم تا پیامبر از سفر برگردد. چون پیامبر بازگشت و خبر ولادت نوزاد زهرا را از زبان علی علیه السلام شنید فرمود: فرزندان فاطمه فرزندان منند ولی خداوند در باره آنان تصمیم می‌گیرد.
بعد از آن جبرئیل نازل شد و پیام آورد که خداوند سلام می‌رساند و می‌فرماید: نام این دختر را زینب بگذارید که این نام را در لوح محفوظ نوشته‌ام. آن گاه رسول خدا زینب را گرفت و بوسید و فرمود: توصیه می‌کنم که همه این دختر را احترام کنند، که او مانند خدیجه کبری است.
یعنی همان گونه که فداکاری های خدیجه در پیشبرد اهداف پیامبر و اسلام بسیار ثمربخش بود، ایثار، صبر و استقامت زینب در راه خدا نیز در بقا و جاودانگی اسلام از اهمیت ویژه‌ای برخوردار است.

.....................................................................................................................................
با پیامبر خدا
بنابر اینکه ولادت زینب علیها السلام در سال ششم هجری باشد و تاریخ وفات پیامبر اکرم در سال یازدهم؛ زینب بیش از پنج سال با پیامبر نبوده است و این مدت زمان، کافی است که او از اصحاب پیامبر اسلام به شمار آید. بر این مبنا کسانی که شرح حال اصحاب پیامبر اسلام را نوشته اند، نام زینب را زینت‌بخش کتاب خود ساخته‌اند.
.....................................................................................................................................
در دامان عطوفت
این پنج سال فرصتی بود که زینب علیها السلام از تابش نور وجود پیامبر بهره گیرد و پیامبر رحمت، او را در دامان مهر و عطوفت خود نوازش کند و از جرعه‌های معرفت سیراب سازد و حدیث صبر و استقامت در دفتر وجودش بنگارد. چرا که پیامبر بر مصیبت ها و ناگواری های مسیر زندگی زینب به خوبی واقب بود و می دانست که تاب تحمل این زنج‌ها و حوادث ناگوار را تنها روحی بلند و قلبی چون کوه و دلی سرشار از عشق به خدا خواهد داشت. گویا مصیبت و سختی، با سرنوشت زینب عجین گشته و خداوند صبر و پایداری را در او جلوه‌گر ساخته است تا اسوه و الگویی برای همه پویندگان راه خدا باشد.

.....................................................................................................................................
رویایی دردناک
زینب مسیر پرحادثه و دردناکی را که در پیش دارد، در همان زمان کودکی در آینه رویا می نگرد و برای جدش پیامبر اکرم بازگو می‌کند و پیامبر خدا حوادثی را که در انتظار اوست تعبیر می‌کند تا او که دست پرورده علی و بزرگ شده دامان زهراست، خود را برای رویارویی با این حوادث مهیا سازد. این رویا را در تاریخ چنین می‌خوانیم: ارتحال پیامبر خدا نزدیک بود، زینب نزد پیامبر آمد و با زبان کودکانه به پیامبر چنین گفت: «ای رسول خدا! دیشب در خواب دیدم که باد سختی وزید که بر اثر آن دنیا در ظلمت فرو رفت و من از شدت آن باد به این سو و آن سو می‌افتادم؛ تا این‌که به درخت بزرگی پناه بردم، ولی باد آن را ریشه کن کرد و من به زمین افتادم. دوباره به شاخه دیگری از آن درخت پناه بردم که آن هم دوام نیاورد. برای سومین مرتبه به شاخه دیگری روی آوردم، آن شاخه نیز از شدت باد در هم شکست. در آن هنگام به دو شاخه به هم پیوسته دیگر پناه بردم که ناگاه آن دو شاخه نیز شکست و من از خواب بیدار شدم».
پیامبر با شنیدن خواب زینب، بسیار گریست و فرمود:
«درختی که اولین بار به آن پناه بردی جدّ توست که به زودی از دنیا می‌رود. و دو شاخه بعد مادر و پدر تو هستند که آن‌ها هم از دنیا می‌روند و آن دو شاخه به هم پیوسته دو برادرت حسن و حسین هستند که در مصیبت آنان دنیا تاریک می‌گردد».
.....................................................................................................................................
اولین واقعه
چندی نگذشت که گوشه ای از خواب زینب به وقوع پیوست و سایه پرمهر و عطوفت پیامبر اکرم از سر زینب کبری و مسلمین رخت بربست و او اولین پناهش را از دست داد و این نخستین مصیبتی بود که در کودکی روح لطیف او را آزرده ساخت. و این تازه آغاز راه بود و او همچنان در انتظار حوادث تلخ و دردناکی است که در پیش رو دارد.
ولی این راست قامت همیشه تاریخ بشریت هرگز سر ذلت در برابر مصیبت ها و سختی‌های زندگی و تاریخ خم نخواهد کرد او با استواری زیبنده‌ای رسالت خویش را که حفظ جاودانگی اسلام است در میان طوفان حوادث به انجام خواهد رساند.


.....................................................................................................................................
با مادرش فاطمه
فاطمه بعد از پدر گرامی خویش چند ماهی بیش در این دنیا نماند. بنابراین زینب از محبتهای مادری چون صدیقه کبری بیش از چند ماهی بهره نجست.
این دوران کوتاه چند ساله، پر است از فراز و نشیبها و خاطره‌های تلخ و شیرینی که زینب را برای ادامه حرکت و مجاهدت در راه خدا و استقبال از مشکلات و مصائب زندگی آماده می ساخت. زینب مادرش فاطمه را بعد از رحلت رسول خدا خندان و متبسم نمی دید. فاطمه در غم از دست دادن پدری چون رسول خدا و حمایتهای او چندان گریست که نام او را در شمار گریه کنندگان معروف تاریخ چون آدم،‌ یعقوب، یوسف و امام سجاد آورده‌اند.
زینب در تمامی این دوران با مادر در کنار او بود و صحنه‌های مصیبت‌بار رحلت پیامبر خدا و اندوه بیکران مادر و ظلم و جنایت دشمنان* در حق اهلبیت پیامبر را نظاره می‌کرد و همه این ناملایمات بر قلب کوچکش فرود می‌آمد و او برای خدا صبر می‌کرد و پایداری در راه خدا را پیشه خود می‌ساخت،‌ تا زمینه‌ای باشد برای تحمل مصیبتها و رنجهای بزرگتری که در انتظار او بود.
.....................................................................................................................................
دفاع از حق
زینب در مجلس سخنرانی مادرش فاطمه در مسجد رسول خدا در دفاع از حقوق اهلبیت و فدک حاضر بود و خطبه و سخنان مادرش را در آن مجلس به یاد داشت؛ به طوری که خود یکی از راویان آن خطبه به شمار می‌آید.
او از مادرش آموخت که چگونه باید در مقابل دشمنان ایستادگی کرد و آنان را رسوا ساخت. او آماده می‌شد که با سخنان خود در بازار کوفه و کاخ ابن زیاد و یزید، ظلم و جنایت آنان را برملا سازد و از اسلام و ولایت دفاع کند.

.....................................................................................................................................
آخرین دیدار
سرانجام زمان آخرین دیدار و وداع با مادر فرا می‌رسد و تکفین مادر پایان می‌یابد. به دعوت پدر، فرزندان زهرا با مادر خویش وداع می‌کنند و لحظاتی مادر را در آغوش می‌گیرند، چنان که فرشتگان از این صحنه دلخراش می گریند... بیایید گوشه ای از این ماجرای غم‌افزا را از زبان امیرالمومنین بشنویم:
«زمانی که خواستم کفن زهرا را گره بزنم، به ام‌کلثوم، زینب،‌ حسن و حسینم گفتم: بیایید از مادرتان توشه‌ای برگیرید که این آغاز جدایی است و دیدار بعدی در بهشت خواهد بود.
حسن و حسین به طرف مادر آمدند؛ در حالی که چنین می‌گفتند: اندوه و حسرتی که از فقدان جدّمان پیامبر و مادرمان فاطمه داریم هرگز خاموش نمی‌شود. ای مادر حسن! ای مادر حسین!‌ هنگامی که جدّمان محمد مصطفی را دیدی سلام ما را به او برسان و بگو بعد از تو ما در دنیا یتیم شدیم.
علی فرمود:
به خدا سوگند مشاهده کردم که زهرا با ناله و اندوه با دو دست فرزندانش را گرفت و مدتی به سینه چسباند که ناگاه هاتفی از آسمان ندا داد که ای ابوالحسن آنان را از آغوش مادر برگیر که به خدا سوگند این دو فرزند، ملائکه آسمان را به گریه انداختند؛...».
و بدین سان زینب مادری مهربان، ‌مونسی عطوف و پناهی آرام‌بخش را در سنین کودکی از دست می‌دهد که غم هجران او بر قلب کوچکش سنگینی می‌کند. ولی او که مسئله آموز مکتب پیامبر و فاطمه و علی است لحظه‌ای و ذره ای در راه هدف خود تردید نمی‌کند و با استواری گام برمی‌دارد و رسالتش را به انجام می‌رساند.
.....................................................................................................................................
بعد از مادر
دیگر شمع وجود مادر روشنی بخش خانه علی نیست. لزوم نگهداری از فرزندان فاطمه ایجاب می‌کرد که شخصی عهده دار این مهم شود. فاطمه این امر مهم را در آخرین روزهای زندگیش پیش بینی کرده بود و مادری مهربان برای فرزندانش و همسری برای علی در نظر گرفته و ازدواج با او را به علی توصیه نموده بود. این افتخار نصیب بانوی بزرگواری به نام «امامه» شد که به فرموده فاطمه برای فرزندانش همانند خود او بود.
زینب بعد از مادر در سایه تربیتهای پرمهر پدری چون علی و در کنار برادرانی چون حسن و حسین رشد می‌یابد و از همان دوران کودکی مشکلات فراوان و فشارهای روحی بی‌شماری را تجربه کرده و در برابر آن‌ها مقاومت می‌کند و بدین گونه دوران کودکی را پشت سر می‌گذارد.
هر چند زینب کوچکتر از حسن و حسین است،‌ ولی از آن‌جا که دختر فاطمه و دست پرورده اوست و عطر مهر مادری چون فاطمه از او تراوش می‌کند،‌ علاقه و پیوند روحی و عاطفی‌ای که میان او دو برادرش وجود دارد، وصف ناشدنی است. و این ارتباط روحی تا پایان عمر استمرار می‌یابد و زینب لحظه‌ای نمی‌تواند دوری و اندوه این جگرگوشگان فاطمه را تاب بیاورد و چنانکه خواهیم دید تا آخرین لحظات،‌ چون مادری مهربان به آنان عشق می ورزد و هر و محبت نثارشان می‌کند و چیزی نمی‌تواند مانع این پیوند و بستگی گردد.
.....................................................................................................................................
زندگی مشترک
اینک زینب به سالهای تشکیل زندگی مشترک نزدیک شده است. او می‌داند که ازدواج برای هر زنی حق طبیعی و شرعی است و روی گردانی از این سنت، خارج شدن از آئین پیامبر اسلام است.
ولی زینب با ازدواج که عمل به سنت پیامبر خداست،‌ رسالت بزرگی را که بر دوش دارد فراموش نمی‌کند. او می‌داند که باید در تمام صحنه ها و لحظه ها در کنار برادرش باشد. او می‌داند که به ثمر نشستن قیام حسین و شهادت عزیزانش، نیازمند آزادگی در اسارت، صبر و پایداری،‌ و پیام رسای او به گوش تاریخ بشریت است.
از این رو زینب در قرارداد ازدواجش شرط همراهی با برادرش حسین را قید می‌کند تا از وظیفه مهم خود باز نماند. از شخصیتی متعهد به اسلام و دوستدار اهلبیت، چون عبدالله بن جعفر که به خواستگاری دختر علی آمده است، انتظاری جز پذیرش این شرط نیست. به هر صورت مراسم خواستگاری پایان می‌یابد و عبدالله بن جعفر به افتخار همسری زینب کبری نائل می‌گردد.
.....................................................................................................................................
همسر زینب
عبدالله از فرزندان جعفر است و جعفر، فرزند ابوطالب و برادر علی و از جانبازان جبهه موته و شهیدان بزرگ اسلام است. شخصیت جعفر بن ابی‌طالب را که معروف به جعفر طیار است، می‌توان از اظهار علافه و سخنان پیامبر اکرم درباره او دریافت. هنگام فتح خیبر،‌ زمانی که جعفر از حبشه مراجعت کرد پیابمر او را آغوش گرفت و میان دیدگانش را بوسید و فرمود: نمی‌دانم به خاطر کدام یک خوشحال‌تر باشم، به خاطر ورود جعفر یا فتح خیبر؟ و رسول خدا او را در جوار مسجد منزل دادند.
زمانی که جعفر در جبهه موته جنگید و دو دستش قطع شد و حاضر نشد پرچم را بر زمین بیفکند،‌ پیامبر خدا فرمودند: خداوند به جای دو دست دو بال به جعفر عنایت کرد که در بهشت با آن‌ها پرواز کند و از همین روست که او به جعفر طیار معروف شد.
عبدالله در حبشه متولد شد و این ولادت زمانی رخ داد،‌ که جعفر به همراه همسرش و عده‌ای دیگر از مسلمانان بر اثر فشار دشمنان اسلام و به پیشنهاد پیامبر اکرم(ص)‌ به حبشه هجرت کرده بود. عبدالله بعد از شهادت پدرش جعفر مورد محبت و علاقه پیامبر اکرم بود.
در تاریخ آمده است: هنگامی که جعفر پدر عبدالله به شهادت رسید،‌ پیامبر فرمود: فرزندان جعفر را نزد من بیاورید. حضرت آنان را در آغوش عطوفت خود گرفت،‌ بوسید و چشمهایش پر از اشک شد. و این گونه از عبدالله که کودکی بیش نبود تفقد و دلجویی فرمود.
بعد از پیامبر اکرم تاریخ شاهد رشادتها و فداکاریهای عبدالله در کنار امیرالمومنین(ع) بوده و او در جنگ صفین از شجاعان صحنه نبرد به شمار رفته است و جود و سخاوت او نیز در آن زمان زبانزد بوده است.
.....................................................................................................................................
در محیط خانه
بدون شک در دورانهای مهم تربیت انسان و شکل‌گیری شخصیت او دوران کودکی است. تاثیر پذیری انسان از محیط و اطرافیان خود در این دوره، به مراتب بیشتر و عمیقتر از دوره‌های دیگر زندگی است. اعمال، رفتار،‌ برخوردها و به طور کلی شیوه معاشرت پدر و مادر در خانه و کیفیت ارتباط آنان با یکدیگر و دیگر افراد، در روح و خلق و خوی فرزند اثری مستقیم خواهد گذاشت،‌ روح حساس و لطیف فرزند را تحت تاثیر خود قرار خواهد داد.
اصولاً پدر و مادر می‌توانند، زشتی و زیبایی رفتار وسلوک خود را در آینه شفاف و زلال کودک خود بنگرند و حرکات،‌ روحیات و خصلت های کودکشان را نمونه‌ای از روحیات و صفات خود بدانند.
به خاطر این روح الگو خواهی و تربیت پذیری ،‌پیرامون تربیت کودکان و پرورش فکری، اعتقادی و اخلاقی آنان در روایات توصیه های فراوانی شده است. تاثیر این تربیتها، به قدری است که علی(ع) قلب کودک و مرکز دریافت های او را همانند زمین خالی و بدون کشتی می‌داند که هر بذری را پذیراست.
بنابراین می‌توان شخصیت و آینده کودک را مرهون تربیتها و پرورشهای عملی پدر و مادر دانست که فرزند به صورت الگو از آنان کسب کرده است.
اما زینب، در خانه ای تربیت و رشد یافت،‌ که عالی ترین نمونه زندگی خانوادگی است و در طول تاریخ بشر خانواده‌ای به این بزرگی و عظمت نیامده است و نخواهد آمد. شخصیت زینب در خانه ای شکل گرفت که نور ایمان در آن می درخشید و سرشار از صفا و صمیمیت و آکنده از معنویت و عشق به خدا بود. خانه ای که پدری چون علی دارد و مادری چون فاطمه، پدر و مادر معصومی که تمایلات نفسانی و هوی و هوس در آنان راه نداشت و انگیزه حرکتها و فعالیتهایشان فقط انجام وظیفه الهی بود. آنان جز به رضای خدا به چیزی دیگر نمی اندیشیدند و جز برای پیشرفت اسلام و نجات بشریت گام برنمی‌داشتند.
زینب در این محیط و تحت تربیت چنین پدر و مادری رشد می‌یابد و در چنین مدرسه ای معارف الهی و آداب اسلامی را فرا می‌گیرد و به تربیت دینی و فضائل اخلاقی دست می‌یابد و به کمال می‌رسد.
و بدین گونه مهم‌ترین و اساسی‌ترین کلاس آموزش خانه‌داری، شوهرداری،‌ تربیت فرزند،‌ اداره زندگی و به طور کلی آداب معاشرت زینب، دورانی بود که در کنار مادرش حضور داشت و از رفتار و شیوه زندگی او الگو می‌گرفت تا زمانی او نیز همچون مادرش ـ که زیباترین و خدایی‌ترین زندگی را گذراند ـ در خانه شوهر انجام وظیفه کند.
او شاهد بود که چگونه مادرش برای ایجاد کانونی آرام‌بخش و انباشته از صفا و صمیمیت و روح و معنویت تلاش می‌کرد. او این سخن پدرش را شنیده بود که می‌فرمود: وقتی به خانه می آمدم و به زهرا نگاه می‌کردم،‌تمام غم و غصه هایم برطرف می‌شد و او هیچ گاه مرا خشمگین نکرد.
زینب نمونه باشکوه صمیمیت،‌ همدلی و همراهی را در کانون پرمهر پدر و مادر خویش مشاهده کرده بود، و لذت آن را از یاد نمی برد. او شاهد تلاشهای مادرش در خانه بود و دستهای تاول زده مادر و زحمتهای خانه‌داری را دیده بودو اجر و پاداش کار در خانه را باور داشت.
او تعاون و همکاری در خانه را از پدر و مادرش آموخته بود و می‌دید که پدر هیزم و آب خانه را تهیه می‌کرد و مادر آسیا می‌کرد، خمیر می ساخت و نان می پخت.
زینب، مهر و محبت مادر را نسبت به فرزندان از یاد نمی برد و عطوفت های مادر از شیرین ترین خاطره‌های او بود. او سخنرانی مادرش در مسجد ـ در رفاع از کیان اسلام و ولایت ـ را فراموش نمی‌کرد و از آن درس دینداری و حراست از دستاوردهای جدّ بزرگوارش پیامبر اکرم را فرا می‌گرفت و حمایت از دین خدا را برای خود فرض و لازم می دانست.
و بالاخره شخصت والایی چون زینب کبری که در کانون ولایت رشد یافته و در سایه این تربیتها بزرگ شده است،‌ دریایی است از معرفت و فضیلتهای انسانی و تجربه های اخلاقی و تربیتی که از پدر و مادرش فرا گرفته است. او اکنون به خانه شوهر می‌رود و کانون زندگی را تشکیل می‌دهد و به عنوان مربی بزرگ و نمونه‌ای در سنگر مقدس خانه‌ انجام وظیفه می‌کند و برای اسلام فرزندان برومندی را تربیت می‌کند که نتایج درخشان آن را در آینده تاریخ زندگانی زینب ملاحظه خواهیم کرد.
.....................................................................................................................................
در مکتب پدر
بانوی بزرگ اسلام زینب کبری حدود سی و پنج سال داشت که پدرش علی به شهادت رسید. او بدون تردید از دوران حیات پدر بزرگوارش آگاهی‌ها و بهره‌های فکری و معنوی فراوانی گرفته است و خاطرات زیادی از دوران پدر دارد. خاطرات تلخ و شیرینی که هر کدام در شکل‌گیری شخصیت زینب و سازندگی او تاثیر عمیقی داشته است.
.....................................................................................................................................
صبر و بردباری
او روزها و سالهای مظلومیت پدر را خوب به یاد داشت و شاهد بود که بعد از رحلت پیابمر اسلام، ‌ولایت پدرش را که بزرگترین شخصیت جهان اسلام بعد از پیامبر بود، نادیده گرفتند و بر جایگاهی که پیامبر بعد از خود برای علی(ع) تعین کرده بود و کراراً آن را گوشزد می‌کرد و مسلمانان را به آن توصیه می‌فرمود عاصبانه تکیه زدند و حق او را ضایع ساختند. بر کرسی هوسها نشستند و خود را جانشین و خلیفه پیامبر خواندند. و امیرالمومنین که جز به حفظ اسلام و مصالح مسلمین نمی اندیشید همچنان صبر پیشه کردو رضایت خدا را بر هر چیز مقدم داشت و بیست و پنج سال سکوت اختیار کرد.
زینب در این دوران،‌ حوادث را به دقت پیگیری می‌کرد و بر بینش و آگاهیهای خود می افزود. هواپرستی و دنیا طلبی بسیاری را می‌دید،‌ دوست و دشمن را به خوبی از یکدیگر تمیز می‌داد و شاهد کینه‌توزی‌های ابوسفیان‌ها و معاویه ها بود. دشمنان نقابداری که در ظاهر،‌ لباس اسلام بر تن کرده بودند و سنگ اسلام به سینه می‌زدند و در باطن و حقیقت برای نابودی آن نقشه می کشیدند و حقایق را وارونه جلوه می دادند.
زینب،‌ همه این دشمنی‌ها را می‌دید و عظمت صبر پدر را درمی‌یافت. هم او که فرمود:
«صبرت و فی العین قدیً و فی الحلق شجاً» شکیبایی ورزیدم همچون کسی که خاشاک چشمش را پر کرده و استخوان راه گلویش را گرفته است.
زینب از صبر او الهام می‌گرفت و درس فداکاری می آموخت. می آموخت که چگونه باید تمام مشکلات و رنجهای راه خدا را تحمل کرد، محرومیتها را پذیرا شد و مصالح فردی را فدای مصلحت اسلام کرد.
.....................................................................................................................................

عدالت گستری
دوران بیست و پنج سال مظلومیت و سکوت سپری می‌شود؛ مردم به خانه امیرالمومنین هجوم می‌آورند و علی(ع) که اندیشه ای جز حق در او راه ندارد برای رهایی بخشیدن مردم از ظلمها،‌ بی‌عدالتی‌ها و انحرافاتی که بعد از پیامبر اکرم دامنگیر آنان شده بود، زمام حکومت را در دست می‌گیرد.
پنج سال حکومت علی(ع) برای زینب بسیار آموزنده و الهام بخش بود. عدالت گستری در آن دوران چنان اوج داشت که بسیاری از کسان که به هوس متاع دنیا، ریاست، پست و مقام و ثروت اندوزی به سوی علی روی آورده بودند از دشمنان سرسخت و ستیزه جوی او شدند. آنان ظطاقت شنیدن سخنی چون: «به خدا قسم آن‌چه از عطایای عثمان، و آن‌چه بیهوده از بیت المال مسلمین به این و آن بخشیده،‌ بیابم به صاحبش برمی‌گردانم؛ گرچه زنانی را به آن کابین بسته یا کنیزانی را با آن خریده باشند.» را نداشتند.
آنان دیدند که حضرت در برابر درخواست برادرش عقیل که به خاطر فقر چیزی از گندمهای بیت‌المال می‌طلبید،‌ آهنی گداخته به بدن او نزدیک کرد و در مقابل ناله برادرش عقیل،‌ فرمود: «زنان در سوگ تو بگریند! از آهن تفتیده ای که انسانی آن را به صورت بازیچه، سرخ کرده ناله می‌کنی!‌ اما مرا به سوی آتشی می کشانی که خداوند جبار با شعله خشم و غضبش برافروخته است!‌ تو از این می نالی و من از آتش سوزان نالان نشوم؟».
قضاوت حضرت درباره دخترش ـ که گردنبندی را از بیت‌المال به امانت گرفته بود ـ که «اگر این امانت را از بیت المال به صورت عاریه ضمانتی نگرفته بودی نخستین زن هاشمی بودی که دستت را به خاطر دزدی قطع می‌کردم» ریشه های طمع را در آنان می سوزاند.
....................................................................................................................................
ظلم ستیزی
دوران حکومت علی (ع) سراسر مبارزه و جنگ با دشمنان عوام فریبی بود که ناآگاهان جامعه و دنیاطلبان را آلت دست قرار می دادند تا بهتر و بیش‌تر بتوانند به هوس ها و دنیاطلبی های خود دست یابند. علی و اسلام،‌ دشمنان خطرناک و مکار و حیله‌گری چون معاویه را در برابر خود داشت؛ که از همه چیز حتی مقدسات مردم برای پیشبرد اهداف شوم خود استفاده می‌کردند. دشمنان نادان و کج فهمی چون خوارج که در پناه پوسته‌ای از دیانت با علی دشمنی می‌کردند و جمل سوارانی که عایشه همسر پیامبر را سپر خود ساخته بودند و ... و علی که برای عدالت‌گستری و ظلم ستیزی حکومت را در دست گرفته بود، جز مبارزه‌ای سخت، طولانی و طاقت‌فرسا راهی در پیش خود نمی یافت.
زینب حوادث دردناک بعد از پیامبر را مشاهده می‌کرد، از آن عبرت می‌گرفت و درس می آموخت و بر بینش اجتماعی، سیاسی و تاریخی خود می افزود و افزون بر این از شجاعت، زهد، عبادت و فضیلت‌های بیشمار پدرش الهام می‌گرفت. او که در مکتب چنین پدری درس آموخته بود، تمام آموخته‌های خود را در صحنه‌های بزرگی چون کربلا، کوفه، شام و... به نمایش گذارد، و با تدبیر و درایت، شجاعت و شهامت، صبر و استقامت و زهد و عبادت خود را ثابت کرد که دختر پدری است که تمامی عمر خود را در راه خدا و رضای او سپری کرده، با قدرت صبر پیشه ساخته، با شهامت عدالت گسترده، با شجاعت دشمن‌ستیزی کرده و بالاخره همه چیز را فدای محبوب خویش ساخته است.
.....................................................................................................................................
در سوگ پدر
سحرگاه نوزدهم رمضان سال 40 هجری صدایی آسمان و فضای شهر کوفه را پر کرد که خبر از شهادت امام عدالت و راستی، در محراب عبادت می‌داد. مردم و شیعیان کوفه سراسیمه خود را به امام خویش می رسانند تا از حال او جویا شوند. زینب علیها السلام، همچون دیگر فرزندان آن حضرت از اولین افرادی بود که خود را به بالین پدر رساند و فرق شکافته‌اش را نظاره کرد.
زینب بانویی است حدود سی و پنج ساله و سرشار از عواطف و احساسات. او تعلق خاطری بس عمیق با پدری دارد که سی سال در سایه محبت های او آرام گرفته است. او چگونه خود را به پدر رسانده است؟ چه سخنی به هنگام دیدن چهره خونین و سر شکافته پدر داشته است؟ پاسخ این پرسش‌ها به خوبی روشن نیست. ولی ندبه های جانسوز زینب و بیان درد جانگدازش بر بالین پدر که صدای مردم بیرون از اتاق را به ناله بلند کرد، بیانگر عمق مصیبتی است که بر جان زینب وارد شده است. حادثه‌ای که دل سنگ را آب می‌کند و دوستان حضرت را بیتاب، معلوم است با روح لطیف و دل پر مهر و عطوفت دختری چون زینب چه خواهد کرد.
شهادت امیرالمومنین و جدایی زینب از پدر بسیار سخت و گران است. او بعد از وفات جدش رسول خدا و شهادت مادرش فاطمه زهرا (س) دل به پدر بسته بود. سایه پر مهر پدر، آرام بخش روح و جان داغدیده او بود. اما اکنون باید از این کانون محبت دل برگیرد و درد فراق پدر را بر دردهای دلش بیفزاید. و او که تربیت شده مکتب این چنین پدری است و جز به رضای خدا نمی اندیشد، جز صبر بر نمی‌گزیند.
دوران امامت امام حسن مجتبی علیه السلام
بهترین راه برای ترسیم تابلویی روشن از اوضاع مردم در زمان امام مجتبی (ع)، بررسی تحلیل‌هایی است که علی (ع) در باره مردم کوفه دارد؛ زیرا زعامت همان مردم بعد از علی به عهده امام مجتبی واگذار شده است. مردمی که از نظر عقل و شعور ـ به تعبیر علی (ع) ـ همانند کودکان هستند و از نظر بی تعهدی و بی‌وفایی آنچنانند که علی (ع) آروز می‌کند: «ای کاش آن‌ها را ندیده بودم!» و یا خواهان این است که ده نفر از لشکریان خود را بدهد و یک نفر از شامیان را بگیرد.
امام مجتبی با چنین مردمی و با چنان روحیه‌هایی سر و کار داشت و طبیعی است که کار کردن با این مردم و مبارزه با دشمن به وسیله این جمعیت، بی فایده است و بدانجا می انجامد که سجاده از زیر پای امام می‌کشند، به ایشان اهانت می‌کنند و حضرت را مجروح می‌سازند.
زینب در روزگار برادرش امام مجتبی همانند روزگار مظلومیت پدرش، شاهد بی وفایی مردم و توطئه‌های حساب شده دشمنان و تبلیغات گسترده و دقیق معاویه و در نهایت تنها ماندن و مظلومیت برادرش امام مجتبی است. او جامعه و زمان خود را به خوبی می‌شناسد و می‌داند که ایستادگی در برابر ظلم و قیام علیه ظالم علاوه بر رهبری انسانی کامل و عبدی صالح به عنوان امام معصوم نیازمند امتی با وفا و گوش به فرمان است.
او به خوبی دریافت که مدعیان پیروی از اهلبیت در هنگام سختی و امتحان به سرعت رو به کاستی می‌گذارند و همه ارزش‌های دینی و معنوی را به دنیای فانی می فروشند و امام معصومی چون امام مجتبی را فدای آمال و آرزوهای شیطانی خود می‌کنند. زینب دوست و دشمن واقعی را می‌شناسد و جز تسلیم و انقیاد و آمادگی برای اجرای منویات امامش از خود هیچ اراده و خواستی ندارد. زینب در این مدت خود را در رنج‌هایی که امام مجتبی از مردم نابکار آن زمان می‌کشید، سهیم و شریک می‌دانست و شاهد خون جگر خوردن برادرش امام مجتبی (ع) بود. او شهادت مظلومانه برادر و اهانت به جنازه آن عزیز را به چشم خود دید و چه اشک‌های غم که از دیدگانش جاری گشت و چه داغ‌ها که بر دل سوخته اش نهاده شد. عظمت و بزرگی این مصیبت‌ها، دردها، رنج‌ها و غم‌ها را زینب در شب عاشورا بر زبان جاری ساخت. آن هنگام که از اشعاری که سیدالشهدا خواند، دریافت که مصیبت شهادت امام حسین و یارانش فرود آمده است؛ بانگ برداشت که «وای از این مصیبت؛ کاش مرگ زندگیم را نابود ساخته بود! امروز همانند روزی است که مادرم فاطمه و پدرم علی و برادرم حسن از دنیا رفتند...».
باری شعار زینب در تمام این مصائب، همان شعار سیدالشهداست که در اوج مصیبت‌های سهمگین کربلا زیر لب زمزمه کرد: «... صبرا علی قضائک، لااله سواک یا غیاث المستغیثین». «خداوندا! در برابر قضا و قدر تو شکیبایم. جز تو معبودی نیست ای فریادرس دادخواهان».

صراط علی حق نمسکه

راه علی حق است که ما به آن تمسک جسته‌ایم

یک شنبه 18 آبان 1393  9:54 AM
تشکرات از این پست
moradi92 nargesza
amirali123
amirali123
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : فروردین 1390 
تعداد پست ها : 15244
محل سکونت : آذربایجان شرقی

پاسخ به:مبحث هفتاد و سوم طرح صالحین: حضرت زینب (س)؛ شخصیّت و نقش ایشان در نهضت حسینی

السلام ای دختر شاه نجف             السلام ای صابر صحرای طف

السلام ای چادر زهرا به سر           السلام ای نور خورشید و قمر

السلام ای مقتدای عالمین              السلام ای خواهر خوب حسین

السلام ای بانوی ماتم زده              صبر تو صبر جهان بر هم زده

السلام ای تار و پود فاطمه              دختر صورت کبود فاطمه

السلام ای مظهر شور و شعور         پای تا سر عشق سر تا پا حضور

السلام ای کربلا در کربلا                ای به ایمان برادر مبتلا

السلام ای خطبه خوان شهر شام     خواب را کردی به بدخواهان حرام

السلام ای چشم زیبا بین عشق      زینب کبری و زهرای دمشق

 

غزال خوش صدا توئی ، راسخون

شیرین تر از عسل توئی ، راسخون

بین تموم سایتهای اینترنت

 نگین بی بدل توئی ، راسخون

یک شنبه 18 آبان 1393  12:13 PM
تشکرات از این پست
moradi92 omiddeymi1368 nargesza
amirali123
amirali123
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : فروردین 1390 
تعداد پست ها : 15244
محل سکونت : آذربایجان شرقی

پاسخ به:مبحث هفتاد و سوم طرح صالحین: حضرت زینب (س)؛ شخصیّت و نقش ایشان در نهضت حسینی

پاسخ به:مبحث هفتاد و سوم طرح صالحین: حضرت زینب (س)؛ شخصیّت و نقش ایشان در نهضت حسینی

 

غزال خوش صدا توئی ، راسخون

شیرین تر از عسل توئی ، راسخون

بین تموم سایتهای اینترنت

 نگین بی بدل توئی ، راسخون

یک شنبه 18 آبان 1393  12:14 PM
تشکرات از این پست
moradi92 omiddeymi1368 nargesza
shirdel2
shirdel2
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مهر 1393 
تعداد پست ها : 5535
محل سکونت : یزد

پاسخ به:مبحث هفتاد و سوم طرح صالحین: حضرت زینب (س)؛ شخصیّت و نقش ایشان در نهضت حسینی

بنام خدا

خطبه حضرت زینب در روز ورود به کوفه(دوازدهم محرم) بسیار خواندنی و عبرت آموز میباشد و بشرح زیر است:

حضرت زينب (س) پرستار نهضت وانقلاب حسينى

 در سال پنجم جمادی الاول سال ششم هجرت در شهر مدینه ، در خانه حضرت علی (ع) دختری بدنیا آمد که سالها بعد در تغییر مسیر تاریخ بشریت نقشی عظیم ایفا کرد. زینب (س) از مادري چون فاطمه زهرا (س) متولد شد و در دامان  آن بانوی بزرگ اسلام و پيامبر اسلام (ص) و حضرت علي (ع) پرورش يافت. يكي از سيره هاي عملي زندگي اين بانوي الهي، پرستاري و دست گيري از حال بيماران و درماندگان بود. اتفاقات سختي كه در طول حيات سراسر مرارت بار ايشان رخ داد،همچون بيماري مادر بزرگوارشان، ضربت خوردن پدر، مسموميت برادر و بالاخره حادثه بزرگ كربلا، زينب را به عنوان الگوي پرستاران معرفي كرد و سالروز ولادتش، به عنوان روز پرستار برگزيده شد.

ایشان  پرستار بزرگ  كربلا بود اما آیا فقط پرستار بود ؟ ایشان  علاوه بر پرستاری ومراقبت از حضرت امام سجاد (ع) که درروز عاشورا به شدت بیمار بود ، تقويت روحيه مجروحان و خانواده شهيدان، رسيدگي به بازماندگان و كمك به اطفال را نیز بر عهده داشت .واینها کوچکترین مسئولیت حضرت زینب (س) بود .

با وجود اینکه می دانیم پرستاری یک وظیفه سنگین وارزشمندی است اما وظیفه حضرت زینب تنها پرستاری از بیماران واطفال و... نبود بلکه وظیفه اصلی یا به عبارتی پرستاری اصلی حضرت زینب همان نهضت خونین کربلا بود ، که اگر نبود زینب ، خون سالار شهیدان ویاران باوفای ایشان پایمال می شد .

روز دوازدهم محرم کاروان اسیران به کوفه رسید شهر در حالتی عجیب وغیر عادی بسر می برد . شایعات گوناگون در میان مردم رواج داشت وهر دسته به گونه ای خاص درباره کربلا سخن می گفتند .

ورود کاروان آن هم با آن وضع رقت انگیز کوفه را منقلب وپریشان ساخت .

عظمت فاجعه کربلا وجنایت شومی که بوقوع پیوسته بود موجب شد که همه کسانی که شاهد منظره ورود کاروان اسیران بودند گریه کنند زیرا بیشتر مردم یا در جنگ بر ضد حسین (ع) ویارانش مستقیماً شرکت داشتند ویا آنکه با فرصت طلبی وسکوت خویش بر آن جنایت صحه گذارده بودند .

زینب کبری (س) با دیدن اشکهای آن مردم پیمان شکن با خشم بسیار روی به آن جماعت کرد وفرمود :

« حمد وستایش بی پایان بر خداوند متعال ودرود بر روان پاک محمد (ص) وخاندان نبوت ! ای مردم کوفه وای پیروان مکر وحیله . ای کسانی که با نامه های خود ما را بسوی خویش خواندید ولی چون ما بسوی شما آمدیم پیمان خویش را زیر پا گذاشتید وبا دشمنان ما هم پیمان شدید .

اکنون شما را می بینم که بر سرنوشت ما میگرییددر حالیکه این مصیبت بزرگ را بادست خودتان فراهم کردید .

داستان شما همچون زنی است که رشته ها را با دقت می تابید وبعد با دست خود آنها را باز میکرد وزحمات خویش را بر باد میداد .

در میان شما هیچ چیز جز مکر وحیله نیست زیرا که پیمان خود را با ما شکستید وبا خدعه وفریب هر زمان برنگی دیگر درمیآیید . همچون بوقلمون که هر زمان برنگی دیگر جلوه گری میکند .

گاه ادعای چیزی را می کنید که ندارید ، زمانی چون بردگان زر خرید راه تملق وچاپلوسی پیش میگیرید وزمانی چون دشمنان کینه جو در کمین انتقام می نشینید .

شما همچون آن ابر سیاه وکم باران ویا گیاه وعلفی که بر روی سرگین میروید ظاهری دلفریب دارید در حالی که باطن شما تو خالی ومهمل است .

شما برای آینده خود ذخایر زشتی پس انداز کردید مطمئن باشید خشم وغضب الهی در انتظار شماست .

شما در کشتن برادران وپشتیبانان ما با جنایتکاران همکاری میکنید واکنون چاپلوسانه بر مصیبت ما میگریید.

سوگند بخدا که باید گریه کنیدبر احوال زار خود ، زیرا که این حتک حرمت وعداوت با خاندان پیامبر را بهیچ وسیله نمیتوان جبران نمائید .

شما کسی را کشتید که راهبر راستین زندگی شما بود . دست شما به خون فرزندان وبرگزیدگان رسول خدا آغشته است . شما آل عصمت وطهارت را که نمونه هائی بزرگ از تقوی وفضیلت هستند به اسارت درآوردید وبه علت همین اعمال زشت در نزد همه کس رسوا خواهید بود وعذاب وقصاص آخرت در انتظار شماست .

هرگز تصور نکنید که تأخیر در عذاب موجب فراموشی اعمال شماست . نه هرگز اینطور نیست زیرا که خدای قهار همیشه مراقب گناهکاران ورسوایان است »

سخنان زینب (س) مرد کوفه را در وحشت فرو برد مخصوصاً آنکه او در پایان خطابه خویش فرمود :

 مردم کوفه مردان شما عزیزان ما را می کشند آنگاه زنان شما گریه وزاری میکنند خداوند روز قیامت بین ما وشما قضاوت خواهد کرد .

واین سخنان جاودان زینب (س) سرزنش وملامت همه مردم زبون وبی اراده ای است که با ظالمان همکاری میکنند ویا با سکوت  خویش ظلم را یاری میدهند وسپس ابلهانه به گریه وزاری می نشینند وامید رستگاری دارند ....

 ... به بركت  این بانوى بزرگوار و قيام مباركش، هم‏چنان پرچمهای خونين عاشورا به نشانه روز انتقام مظلوم از ظالم، در سراسر جهان افراشته مى‏شود زيرا زينب كبرى (س) بود كه پيام ‏خونين حضرت اباعبدالله الحسين (ع) را به تمام نسل‏ها و عصرها رساند.

                  

یک شنبه 18 آبان 1393  4:05 PM
تشکرات از این پست
omiddeymi1368 moradi92 nargesza
haj114
haj114
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : آبان 1391 
تعداد پست ها : 3991

پاسخ به:مبحث هفتاد و سوم طرح صالحین: حضرت زینب (س)؛ شخصیّت و نقش ایشان در نهضت حسینی

سلام

در این موضوع اطلاع کافی ندارم و همچنین کتابی در این باره نخونده ام

پس در بحث شرکت نمیکنم

از مطالعه اینترنتی هم بیذارم ،جز خوندن از روی کاغذ رو دوس ندارم

موفق باشید ان شاالله

دوشنبه 19 آبان 1393  1:48 AM
تشکرات از این پست
moradi92 omiddeymi1368 nargesza
moradi92
moradi92
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1392 
تعداد پست ها : 3481

پاسخ به:مبحث هفتاد و سوم طرح صالحین: حضرت زینب (س)؛ شخصیّت و نقش ایشان در نهضت حسینی

نقل قول haj114

سلام

در این موضوع اطلاع کافی ندارم و همچنین کتابی در این باره نخونده ام

پس در بحث شرکت نمیکنم

از مطالعه اینترنتی هم بیذارم ،جز خوندن از روی کاغذ رو دوس ندارم

موفق باشید ان شاالله

 

سلام بر شما دوست گرامی؛

هدف از مباحث طرح صالحین، دانش افزایی است. این مباحث، میتوانند بهانه ای باشند برای اینکه اطلاعات و شناخت خود را بالا ببریم.

یکی از دلایل من برای انتخاب موضوع این مبحث همین بود که میدانستم خیلی ها مثل خودم، با حضرت زینب (س) بیگانه اند و شناخت اندکی نسبت به ایشان دارند.

بالاخره سفره حضرت زینب (س) پهن است و هر کسی میتواند به قدر نیاز خود از آن بهره مند شود.

خداوند بر توفیقات همه ما بیفزاید.

در هر حال از همراهی شما در مباحث، استقبال میکنیم.

یا علی.

کاش میشد زمان چند سال، به عقب برگرده!!

اون وقت، حتماً یه راه دیگه رو میرفتم و الان اینجای زندگی نبودم!!

 

دوشنبه 19 آبان 1393  2:19 AM
تشکرات از این پست
haj114 omiddeymi1368 nargesza
ria1365
ria1365
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 7868

پاسخ به:مبحث هفتاد و سوم طرح صالحین: حضرت زینب (س)؛ شخصیّت و نقش ایشان در نهضت حسینی



**همان نقشي را كه خون حضرت امام حسين((عليه السلام)) در اعتلاي اسلام داشت، اسارت حضرت زينب((عليها السلام)) پس از شهادت آن حضرت داشت. مي دانيم كه امام سجاد((عليه السلام)) در روز عاشورا بيمار بود و سرپرستي كاروان امام حسين((عليه السلام)) را حضرت زينب به عهده داشت. زينب((عليها السلام)) با خطبه هاي خويش در دروازه كوفه و در مجلس يزيد حقايق را برملا ساخت و بيني يزيد را به خاك ماليد و تكبّر او را با سخنان كوبنده و قاطع خويش پاسخ گفت. زنان جامعه ما وظيفه دارند كه با انجام وظايف ديني خويش به آن بانوي عظيم الشأن اقتدا كنند، براي دستورات ديني ارزش قائل شوند، حجاب خويش را حفظ كنند و وظايفي را كه رهبر انقلاب به آنان گوشزد مي كنند، انجام دهند.

در خصوص نقش و ميزان تأثيرگذاري اهل بيت(ع) در نهضت عاشورا، بايد علل بردن آنان در كربلا بررسي شود. درباره بردن اهل بيت به كربلا سه احتمال وجود دارد: 

1 - تكليف الهي ؛ 
2 - عدم امنيت اهل بيت در مدينه ؛ 
3 - پيام رساني. 
برخي عقيده دارند كه امام حسين اهل بيت را به عنوان وظيفه بُرده است؛ زيرا در برخي روايات بدان اشاره شده است.
برخي ديگر عقيده دارند حضور اهل بيت(ع) در كربلا بدان جهت بود كه امنيت اهل بيت از سوي دشمن در مدينه تهديد ميشد. برخي ديگر عقيده دارند كه حضور اهل بيت به منظور پيام رساني و تبليغات بود. شهيد مطهري از طرفداران اين نگرش است.
به نظر ميرسد كه احتمال سوم قابل قبول بوده و همسو با اهداف امام حسين(ع) است. 
بي ترديد همه اهل بيت(ع) در به ثمر رساندن نهضت نقش بنيادي داشتند، زيرا هر انقلابي دو چهره دارد: خون و پيام رساني. پيام رساني نهضت را اهل بيت (ع) به عهده داشتهاند، همان گونه كه خود دادن و شهيد شدن رسالت امام و ياران او بود. 
اهل بيت با عزاداري، شعر خواندن و سخن گفتن، رسالت خويش را انجام دادند. 
حضور كودكان مانند علي اصغر، رقيه، پيام رساني بود و اين پرسش را در جهان اسلام مطرح نمود كه چرا امام حسين (ع) كودكان و زنان را به كربلا آورد؟ مگر چه حادثهاي اتفاق افتاده است؟! 
از سوي ديگر حضور كودكان و همه اهل بيت بُعد عاطفي انقلاب را افزايش داد، زيرا هم در آن زمان و هم بعد از حادثه كربلا، يكي از سوزناكترين مرثيهها و روضه ها كه خوانده ميشد، مربوط به علي اصغر و دختران امام حسين (ع) بود. 
امروزه نيز روضه علي اصغر از سوزناكترين روضهها است. بدين ترتيب هر كدام از اهل بيت در قيام جاودانه نقش داشتند ولي نقش حضرت زينب به عنوان قافله سالار انقلاب اساسي بود؛ زيرا او مضافاً بر اين كه مانند ديگر اهل بيت(ع) حضور داشت، سرپرستي اهل بيت را نيز عهده دار بود كه تاريخ زندگي حضرت زينب (س) نشان از آن دارد. او پناهگاه اهل بيت بود و حتي از وجود مقدس امام زين العابدين دفاع كرد. گفتگوي او با دشمنان، مانند ابن زياد و يزد، و خطبههاي آتشين او در كوفه  و شام، نقش بنيادي در خنثي سازي تبليغات دشمن و تحريف زدايي و پيام رساني نهضت امام حسين(ع) داشت. مگر حضرت زينب نيست كه در كوفه خطبه ميخواند  و به سرزنش مردم پرداخته و آنان را متوجه خيانت و جنايت شان كرد؟ 
خطبه زينب (س) در كوفه به گونهاي بود كه مردم اشك ريخته، به سرزنش خود پرداختند. در كوفه مردم قبل از خطبه او، اهل بيت را به عنوان آشوبگر  و خارجي ميشناختند  اما بعد از خطبه همان مردم از هل بيت امام حسين(ع) به عنوان بهترين خاندان ياد كردند.
حضرت زينب (س) در شام نيز خطبه خواند  و از يزيد به عنوان شيطان ياد نمود كه نقش مهمي در رشد سياسي مردم داشت. 
خطبه حضرت زينب (س) و امام سجاد (ع) و عزاداري اهل بيت(ع) در شام به گونهاي مؤثر بود كه يزيد مجبور شد قتل امام حسين(ع) را به ابن زياد نسبت دهد و از اهل بيت(ع) دلجويي نمايد و آنان را به مدينه برگرداند. 
بي ترديد نقش زينب (س) در پاسداري از قيام امام حسين (ع) اساسي بود و تأثير گذاري آن بيشتر از تأثيرگذاري ديگران بود. از اين رو از او به عنوان پيام آور عاشورا و رهبر انقلاب بعد از عاشورا ياد كرده اند. البته نقش عمده حضرت زينب (س) در قيام امام به معناي نفي نقش اهل بيت (ع) نيست. آنان نيز هر كدام در نهضت امام نقش داشتهاند. بر اساس نقش بنيادي اهل بيت در پاسداري از قيام امام حسين(ع) و تحريف زدايي بود كه امام كاروان تبليغي بسيار موفقي را با خود برد و آنان در انجام رسالت بسيار موفق بودند؛ زيرا مانند اسيران شكست خورده ظاهر نشدند و زانوي غم در بغل نگرفتند، بلكه با سخنرانيها و خطبهها شعارهاي آزادي خواهي امام حسين(ع) را طنين انداز نمودند و دشمن را رسوا كردند. 
مرحوم آيتي مينويسد: در بررسي حادثهاي كه هفتاد و سه مرد از جان گذشته آن را به وجود آوردند و زنان و كودكان داغديده و سوگوار، آن را به نتيجه رساندند، خواهيم ديد كه خطبهها و سخنان اهل بيت(ع) و گفتار آن گويندگان شجاع، فصيح و بليغ چگونه در سينههاي مردم جا گرفت و دلهاي آنان را تكان داد و پردههاي گمراه كننده را بالا زد و تشخيص مردم را به كلي تغيير داد و آنان را به ارزش اين قيام مقدس متوجه ساخت و مجال تحريف و تغيير چهره اين واقعه تاريخي را از دست دشمن گرفت و هر چه را دشمن گرفت و نوشت و هر چه سبكي و هرزگي نشان داد، همه را تاريخ ثبت كرد.

بعد از شهادت امام حسين(ع) حضرت زينب به همراه كاروان آزادگان از كربلا به كوفه، شام و مدينه حركت كردند. رياست و رهبري آن كاروان را به ظاهر حضرت زينب عهده دار بود اما در واقع امام سجاد(ع) رهبري آن را بر عهده داشت.

حضرت زينب در كوفه و شام با سخنراني هاي افشاگرايانه، دشمن را از كردة خود پشيمان كرد، كه سرانجام اين كاروان را با احترام به مدينه باز گرداندند.
حضرت در مدينه با فعاليت هاي ظلم ستيزانة خود مردم را بر ضد حكومت يزيد شوراند. حاكم مدينه در پي تبعيد حضرت زينب بر آمد. به نوشتة برخي شوهرش (عبدالله بن جعفر) وي را به شام برد و در آن جا در گذشت. به نوشتة برخي ديگر حضرت به مصر هجرت نمود و در آن جا درگذشت. تاريخ درگذشت وي را پانزدهم رجب سال 62 هجري نوشته اند.

وفات حضرت زينب (س) در 15رجب سال 62هجري نقل شده است . بنابراين حضرت بعد از واقعه ءعاشوراي سال 61 حدود يك سال و هفت ماه زنده بود و پس از ارتحال در شام مدفون شد.

در محل دفن حضرت اختلاف نظر وجود دارد. بعضي مي گويند بعد از واقعهء كربلا حضرت پژمرده و افسرده بود وهرگاه زنان به ديدار او مي رفتند و مصائب بازگو مي شد بر ناراحتي حضرت افزوده مي شد. لذا شوهرش عبداله بن جعفر براي تغيير آب و هوا به مزرعه اي كه در يك فرسخي شام بود, حضرت را برد و ايشان در آن جامريض شد و از دنيا رفت .
بعضي مي گويند قبر او در مصر است . علت رفتن حضرت به مصر اين بود كه حضرت با سخنراني ها و صحبت ها ازوقايع دردناك كربلا براي زنان , باعث تهييج مردم به شورش مي شد. لذا والي مدينه (عمرو بن سعيد) طيّ نامه اي به يزيد از اين تحريكات گله مي كرد. يزيد دستور داد زينب را از مدينه تبعيد كنند. حضرت با تعدادي از خويشان به سوي مصر حركت كرد و در سال 62در مصر رحلت كرد. قبري منسوب به حضرت زينب در مصر در حماء قُصوي كه منزل مسلمه , والي مصر بود, وجود دارد, كه الآن زيارتگاه مردم مسلمان مصر است .


اینهم مطالبی از بنده در باره زندگی بی بی زینب کبری و نقش درخشانش در باره کربلا و پیام ان و زندگی سرتا سر ولایت مداریشان از سیدالشهدا

الحمدالله الذی جعلنا من المتمسکین بولایه مولانا امیرالم.منین و ائمه المعصومین

     Android iOS , Windowsphone , Symbian , JavaMobile Review ,Learning

دوشنبه 19 آبان 1393  2:20 AM
تشکرات از این پست
moradi92 omiddeymi1368 nargesza
moradi92
moradi92
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1392 
تعداد پست ها : 3481

پاسخ به:مبحث هفتاد و سوم طرح صالحین: حضرت زینب (س)؛ شخصیّت و نقش ایشان در نهضت حسینی

*********سئوال با امتیاز ویژه*********

 

با عرض سلام خدمت تمامی همراهان مباحث تالار صالحین؛

از حضور سبز شما در این مبحث بسیار سپاسگزارم.

دوستان تا به این لحظه، مطالبی بسیار مفید و ارزشمند در جهت معرفی و شناخت حضرت زینب کبری (س) مطرح نموده اند.

در خلال مبحث، سئوالاتی تحت عنوان "سئوال با امتیاز ویژه" مطرح خواهند شد، که دوستان عزیز با نقل قول زدن و جوابگویی به آنها میتوانند علاوه بر بالا بردن شناخت و آگاهی خویش و دیگر عزیزان، به کسب امتیازهای بیشتر بپردازند.

دو سئوال آغازین:

1. چرا سالروز تولد حضرت زینب (س) را روز پرستار نامیدند؟

2.  چرا به حضرت زینب (س) "عقیله بنی هاشم" یا "عقیله العرب" میگویند؟

 

منتظر نظرات ارزشمند شما هستیم.

 

اجر شما با بی بی دو عالم حضرت زینب (س).

 

کاش میشد زمان چند سال، به عقب برگرده!!

اون وقت، حتماً یه راه دیگه رو میرفتم و الان اینجای زندگی نبودم!!

 

دوشنبه 19 آبان 1393  3:09 AM
تشکرات از این پست
amirali123 shirdel2 omiddeymi1368 nargesza
amirali123
amirali123
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : فروردین 1390 
تعداد پست ها : 15244
محل سکونت : آذربایجان شرقی

پاسخ به:مبحث هفتاد و سوم طرح صالحین: حضرت زینب (س)؛ شخصیّت و نقش ایشان در نهضت حسینی

1. چرا سالروز تولد حضرت زینب (س) را روز پرستار نامیدند؟

علت نام گذاری این روز به نام «روز پرستار» ابه نظر من اينكه  که حضرت زینب پرستاری  حضرت زین العابدین (ع) و دیگر بیماران و مصیبت زدگان اهل بیت را برعهده داشتند ، و ضمن این که رسالت مهم نگهداری و تبلیغ از نهضت حسینی را به خوبی انجام دادند و يكي ديگه هم ميتونه اين باشه كه روحيه پرستاران را با الگوي حضرت زينب تقويت بكنند و در اين روز از تمامي پرستاران تشكرو قدرداني بكنند

2.  چرا به حضرت زینب (س) "عقیله بنی هاشم" یا "عقیله العرب" میگویند؟

حضرت زينب (س) در عين اينكه داراي ابعاد شخصيتي متعدد و والايي بودند، از عقل و خردمندي بسيار بالايي نيز برخوردار بودند و به اين خاطر است كه ايشان را عقيلة‌العرب و يا عقيله بني هاشم مي‌نامند.

 

 

غزال خوش صدا توئی ، راسخون

شیرین تر از عسل توئی ، راسخون

بین تموم سایتهای اینترنت

 نگین بی بدل توئی ، راسخون

دوشنبه 19 آبان 1393  11:24 AM
تشکرات از این پست
moradi92 omiddeymi1368 nargesza
shirdel2
shirdel2
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مهر 1393 
تعداد پست ها : 5535
محل سکونت : یزد

پاسخ به:مبحث هفتاد و سوم طرح صالحین: حضرت زینب (س)؛ شخصیّت و نقش ایشان در نهضت حسینی

بنام خدا

در پاسخ به سوال اول که چرا سالروز تولد حضرت  زینب را روز پرستار نامیدند؟

بدلیل تشابهی است که کار پرستاران (نگهداری و رسیدگی به بیماران) با کارهای حضرت زینب (س) دارد.زیرا:

كي از سيره هاي عملي زندگي اين بانوي الهي، پرستاري و دست گيري از حال بيماران و درماندگان بود. اتفاقات سختي كه در طول حيات سراسر مرارت بار ايشان رخ داد،همچون بيماري مادر بزرگوارشان، ضربت خوردن پدر، مسموميت برادر و بالاخره حادثه بزرگ كربلا،و پرستاری ایشان از جضرت سجاد(ع) و رسیدگی به تمامی اسرا این حادثه و نهضت بزرگ  زينب را به عنوان الگوي پرستاران معرفي كرد و سالروز ولادتش، به عنوان روز پرستار برگزيده شد.

درپاسخ به سوال دوم که چرا ایشان را عقیله بنی هاشم می گویند؟

بدلیل اینکه حضرت زینب از نظر عقل و عاقل بودن جایگاه ویژه ای در بین بنی هاشم داشتند و عقیله به زنی  بزرگ منش می گفتند که در بین بستگان مخترم و و در بین خاندان  ارجمند باشد.

و آیت الله جوادی عاملی می فرمایند:برای اینکه  ایشان عاقلند و عقل برای ایشان  فصل مقوم است.اگر عقل برای کسی، فصل مقوّم باشد، کمالات از او نشأت می گیرد؛؛ مقهور اوست و نه مسلّط بر او. کسانی هستند که کمال، آن ها را حفظ می کند [اما] برخی از افراد، حافظ کمالند؛ ذات اقدس الاهی دربارۀ وجود مبارک پیغمبر (علیه و علی آله آلاف التحیة و الثناء) نفرمود تو دارای خُلق عظیمی یا متخلّق به خلق عظیمی؛ بلکه فرمود: «إِنَّک لَعَلَی خُلُقٍ عَظِیمٍ»؛برای این که آن حضرت مسلّط بر عدل و فضیلت بود. کسانی می کوشند که فضیلت، آن ها را رها نکند و برخی از افراد می کوشند که فضیلت را حفظ کنند. اگر ذات، بالا بیاید و خلیفۀ خدا شود و نورانی شود، از ذات نورانی وی، خُلق عظیم نشأت می گیرد. فرمود: «إِنَّک لَعَلَی خُلُقٍ عَظِیمٍ» یعنی تو بر خُلق، مسلّطی و خُلق در اختیار تو است؛ نه آن که تو بخواهی با اخلاق، کامل شوی. کمالِ اخلاق در این است که از تو نشأت می گیرد.
 دربارۀ بعضی کسان قرآن کریم فرموده است: «فَهُوَ عَلَی نُورٍ مِن رَبِّهِ»؛منظور این آیه کسانی است که با نور حرکت می کنند مثل افراد عادی که با چراغ حرکت می کنند؛ اما برخی از افراد، نورانی اند و هر جا آن ها باشند، نور هست. دربارۀ آن گونه افراد، تعبیر قرآن کریم این است که «فَهُوَ عَلَی نُورٍ مِن رَبِّهِ» که نور زیر پای این ها است؛ نور مرکب و مرکوب این ها است و این ها سوار بر نورند.

                  

دوشنبه 19 آبان 1393  2:46 PM
تشکرات از این پست
moradi92 omiddeymi1368 amirali123 nargesza
دسترسی سریع به انجمن ها