صبر کنید تا من تفی به دستم بکنم
در بید هند نطنز برای کسی این مثل را میآورند که سر بزنگاه کار بیموردی بکند و در موقع خطر دست به دست کند.
در زمانهای قدیم یک عده پنج نفری برای برداشتن لانهی لاشخوری رفتند که در وسط کوه بود. نقشهشان این بود که از بالای کوه یکی آویزان شود و دومی پای اولی را بگیرد و آویزان شود و سومی پای دومی و چهارمی پای سومی و پنجمی را هم با طناب به کوه ببندند تا بتوانند لانهی لاشخور را بردارند.
چون به بالای کوه رسیدند و مطابق نقشه عمل کردند و آویزان شدند نفر اول گفت : «صو کری دمن یه تفی د دس خوسن» این را گفت و دستش را رها کرد و همگی از آن بالا به زیر افتادند و مردند !