ادله جواز ازدواج موقت:
الف) دليل قرآني
قرآن كريم درباره ازدواج موقت ميفرمايد: (فَمَا اسْتَمْتَعْتُمْ بِهِ مِنْهِنَّ فَآتُوهُنَّ أُجُورَهُنَّ فَرِيضَةً)؛[2] «از هر زنى كه به طور مشروع كام گرفتيد، آنچه را كه در مقابل اين كامجويى به عنوان مهر مقرّر داشتهايد به او بپردازيد».
اين آيه مربوط به ازدواج موقت است، زيرا:
اولاً: در آيات قبل، حكم ازدواج دائمى و حكم مهر آن به روشنى بيان شده و تكرار آن بدون وجه است.
ثانياً: در ازدواج دائمى به مجرد اجراى صيغه عقد ازدواج، مهر برعهده شوهر واجب ميشود و پرداخت نصف آن قبل از آميزش در صورت مطالبه همسر واجب است، در حالى كه در اين آيه وجوب آن بر استمتاع و كامجويى شوهر از همسرِ خويش مرتبت شده است.
احمدبن حنبل در مسند و ابوبكر جصاص در احكام القرآن و ابوبكر بيهقى در السنن الكبرى و قاضى بيضاوى در انوارالتنزيل و ابنكثير در تفسير القرآن الكريم و جلالالدين سيوطى در درّالمنثور و قاضى شوكانى در تفسير فتح القدير و شهابالدين آلوسى در روح المعانى از جمله مؤيّدين نزول آيه در نكاح متعه هستند. لذا برخى از صحابه آيه را با تفسيرش اينگونه تلاوت مينمودند: «فما استمتعتم به منهنّ ـ الى اجل مسمّى ـ فآتوهنّ أجورهنّ فريضة.»
ب) دليل روايي:
1ـ جابر ميگويد: «ما در عهد رسول خدا(ص) و ابيبكر متعه ميكرديم تا آن كه عمر آن را نهى كرد.»
2ـ ابنعباس ميگويد: «همانا آيه متعه محكم است و نسخ نشده است.»
3ـ عمرانبن حصين ميگويد: «آيه متعه بر پيامبر(ص) نازل شد و آيهاى بعد از آن در نسخ متعه بر پيامبر نازل نگشت. رسول خدا ما را به آن امر
نمود و لذا با وجود رسول خدا از متعه بهره ميجستيم. رسول خدا از دنيا رفت در حالى كه ما را از آن نهى نفرمود. تا آن كه شخصى به رأى خود هرچه خواست گفت.»
تنها از ابنجريح هجده حديث در حلّيت متعه رسيده است،
تا چه رسد به بقيه راويان.
4ـ مسلم از جابربن عبدالله و سلمة بن الاكوع نقل ميكند: منادى رسول خدا(ص) بر ما وارد شد و فرمود: رسول خدا به شما اذن داده كه متعه كنيد. در تعبيرى ديگر چنين آمده است: رسول خدا(ص) بر ما وارد شد و اذن داد كه متعه كنيم.
5ـ مسلم در كتاب صحيح به سندش از ابينضرة نقل ميكند: ما نزد جابربن عبدالله بوديم كه شخصى نزد او آمد و گفت: ابنعباس و ابنزبير در متعةالنكاح و متعةالحجّ اختلاف نظر دارند. جابر در جواب فرمود: ما اين دو نوع متعه را با رسول خدا(ص) انجام ميداديم، تا اين كه عمر از آن دو نهى كرد و ما ديگر انجام نداديم.»
6ـ مسلم در صحيح از عروة بن الزبير نقل ميكند: عبدالله بن زبير روزى در مكه در ميان جمعي گفت: گروهى كه خدا قلبهايشان را كور كرده همانند چشمهايشان به متعه فتوا ميدهند (منظور او ابنعباس بود). ابنعباس جواب داد: تو از حق منحرفي، به جان خودم متعه در زمان رسول خدا انجام ميشد. ابنالزبير به او گفت: اگر راست ميگويى انجام ده، به خدا سوگند! اگر انجام دهى تو را سنگسار ميكنم.»
روايات بسيارى در مورد حليت متعه در زمان رسول خدا و خلافت ابيبكر و قسمتى از خلافت عمربن خطاب وجود دارد كه علامه سيد جعفر مرتضى عاملى بيش از صد و ده روايت را به اين مضمون از كتب اهل سنت نقل كرده است.
موارد اشتراك بين ازدواج دائم با متعه:
ازدواج دائم و ازدواج موقت (متعه) در امورى با يكديگر اشتراك دارند كه در ذيل به
پارهاي از آنها اشاره مينماييم:
1ـ عقدى مشتمل بر ايجاب و قبول باشد و مجرد تراضى و معاطات كافى نيست.
2ـ عقد بايد به الفاظ خاصى از قبيل: زوجت، انكحت، متّعت باشد نه هر لفظي.
3ـ مانع شرعى از سبب و نسب يا رضاع غير از آن موجود نباشد.
4ـ در حال حيض يا نفاس جماع ممنوع است.
5ـ با دخول احتياج به عدّه است و بدون دخول يا در حالت يائسگى زن، احتياج به
عده نيست.
6ـ فرزند، ملحق به شوهر است؛ اگرچه عزل هم كرده باشد.
7ـ اولاد، ملحق به پدر و مادرند. لذا تمام آثار آن از قبيل: ارث و نفقه بر آنها مترتب
ميشود.
8ـ حضانت و احكام آن.
9ـ حرمت ازدواج با زن مشترك.
10ـ منتشر شدن حرمت به سبب دامادى و شيردادن.
11ـ احتياج شروط عامه از قبيل: بلوغ، عقل، اختيار و مانند آن.
12ـ در زن باكره احتياج به اذن وليّ است.
فرضيه نسخ حكم ازدواج موقت در قرآن كريم:
1ـ برخي، آيه: (وَ الَّذِينَ هُمْ لِفُرُوجِهِمْ حافِظُونَ * إِلاّ عَلى أَزْواجِهِمْ أَوْ ما مَلَكَتْ
أَيْمانُهُمْ فَإِنَّهُمْ غَيْرُ مَلُومِينَ * فَمَنِ ابْتَغي وَراءَ ذلِكَ فَأُولئِكَ هُمُ العادُونَ)
را ناسخ آيه جواز و حلّيت متعه دانستهاند، به اين صورت كه در اين آيه ارتباط مشروع
زناشويى به دو مورد منحصر شده است:
يكى ازدواج دائم، و ديگرى ملك يمين، و ازدواج موقت، خارج از اين حكم است.
در پاسخ به اين فريضه بايد گفت كه اولاً: ازدواج موقت از نظر ماهيت با ازدواج دائمي تفاوتى ندارد؛ اگرچه در برخى از احكام نيز با هم اختلاف جزئى دارند.
ثانياً: آيه مورد نظر از آيات مكّى است، در حالى كه آيه مربوط به ازدواج موقت از
آيات مدني است. حكم ازدواج موقت به اجماع مسلمانان در مدينه نازل شده است، در حالى كه ناسخ بايد از نظر زمان بعد از منسوخ باشد.
2ـ برخى معتقدند كه آيه متعه به آيه ميراث نسخ شده است. فخر رازى ميگويد: «اگر زن متعه همسر انسان است بايد توراث بين زوج و زوجه برقرار باشد، زيرا
خداوند متعال ميفرمايد: (وَ لَكُمْ نِصْفُ ما تَرَكَ أَزْواجَكُمْ)؛ نصف اموالى كه همسران شما به جاى گذاردهاند مال شماست. در حالى كه به اتفاق، بين زن و شوهر در نكاح متعه توارث نيست.»
در جواب ميگوييم:
اوّلاً: آيه ميراث قبل از آيه متعه نازل شده است.
ثانياً: مسئله عدم توارث نزد اماميه اجماعى نيست، بلكه برخى از علما قائل به
ثبوت توارثاند، مگر اين كه عدم توارث را شرط كنند.
ثالثاً: اشكالكننده بين نسخ و تخصيص اشتباه كرده است؛ زيرا اين آيه، ناسخ حكم متعه نيست، بلكه طبق قاعده، روايات متعه مخصّص است.
يعنى آيه ارث، عام بوده و شامل تمام همسران؛ چه دائم و چه منقطع ميشود، ولى اين عموم به دليلى كه بر عدم ارث زن متعه دلالت دارد تخصيص ميخورد.
رابعاً: عدم ارث دليل بر عدم زوجيت نيست، همانطورى كه زوجيت نيز دليل بر لزوم ارث نميباشد.
فرضيه نسخ در روايات:
در برخى از روايات نيز وارد شده كه پيامبر اكرم(ص) متعه را در فتح خيبر يا در تبوك و مانند آن منع كرده است.
درباره نسخ ازدواج موقت توسط روايات چند نكته را يادآور ميشويم:
1ـ برخى روايات، اين حكم را اختصاص به شرايط اضطرارى دانستهاند و با برطرف شدن آن شرايط، حكم مزبور نيز نسخ گرديده است.
در اين صورت اين سؤال مطرح ميشود كه احكام اضطرارى تابع شرايط اضطرارياند و شرايط اضطرارى به زمان پيامبر(ص) اختصاص ندارند.
2ـ
در مقابل، روايات ديگرى هستند كه بر بقاى حكم ازدواج موقت تا زمان نهى عمر دلالت دارد. اين مطلب را مسلمبن حجاج به چند سند از جابربن عبدالله انصارى روايت كرده است.
3ـ با اين كه روايات نسخ بيانگر يك واقعهاند، ولى در آنها اختلاف و تعارضهاى بسياري وجود دارد كه موجب قدح و وهن آنها ميگردد. در تاريخ اباحه و نسخ، اختلافات ذيل به چشم ميخورد:
الف: سال فتح مكه. ب: سال فتح خيبر. ج: حجةالوداع. د: غزوه تبوك.
مقتضاي اين اقوال اين است كه يك حكم در فاصله چند سال، چند بار تشريع نسخ شده باشد. اين روش نه در اسلام سابقه دارد و نه با علم و حكمت الهى سازگار است.
نكته قابل تأمل ديگر اين كه بسيارى از اين روايات از سبرةبن معبد جهنى نقل شده است كه در آن ماجراى ازدواج موقت به صورتهاى مختلف نقل شده است.
4ـ
از ابنعباس روايت شده: «متعه رحمتى براى امّت محمّد(ص) بود و اگر نهى عمر نبود غير از قليلى از مردم به زنا روى نميآوردند.»
5ـ فخر رازى و ديگران جمله مشهورى را از عمربن خطاب درباره تحريم متعه نقل كردهاند كه گفت: «دو متعه در زمان رسول خدا(ص) حلال بود، ولى من آن دو را حرام ميكنم و هر كسى آن دو را انجام دهد، عقوبت خواهم كرد: يكى متعه زنان و ديگرى متعه حج.»
6ـ گروهى امثال شافعى و اصحابش و اكثر اهل ظاهر؛ حتى ـ بنابر قولى ـ احمد بن حنبل بر اين عقيدهاند كه سنت نميتواند قرآن را نسخ نمايد؛ اگرچه متواتر باشد
ابن حازم همدانى ميگويد: «جماعتى از متقدّمين و برخى از متأخرين قائل به منع نسخ قرآن به سنّتاند، همانگونه كه خبر واحد نميتواند خبر متواتر را نسخ نمايد.»
ابو داود سجستانى ميگويد: «از احمد بن حنبل سؤال شد كه آيا حديث و سنت، حاكم بر كتاب خدا است يا نه؟ او در جواب گفت: من جرأت نميكنم كه اينگونه در حق قرآن سخن بگويم، ولى ميتوان گفت كه سنت ميتواند مفسر قرآن باشد، قرآن را تنها قرآن ميتواند نسخ نمايد.»
نسخ متعه به اجماع:
قاضي عياض ميگويد: «بعد از عمل به متعه، اجماع جميع علما بر تحريم آن قرار گرفت، مگر رافضيها كه قائل به بقاى حليت آن هستند.»
نووي نيز در شرح صحيح مسلم ميگويد: «بعد از عمل به متعه، اجماع جميع علما بر حرمت آن تعلق گرفت، مگر روافض.»
در جواب اين استدلال ميگوييم:
اوّلاً: اگر دليل اهل سنت اجماع است، چرا به نص تمسك ميكنند، زيرا در جاى خود به اثبات رسيده كه تمسك به اجماع در موردى فايدهبخش است كه نصّ وجود نداشته باشد.
ثانياً: طبق روايات صريح، متعه در زمان رسول خدا(ص) و ابيبكر و بخشى از خلاف عمر بن خطاب حلال بوده است.
ثالثاً: اهل سنت معتقدند كه اجماع نه نسخ ميشود و نه به سبب او حكمى نسخ ميگردد.
حال چگونه اجماع ميتواندحكمى را كه به كتاب و سنت ثابت شده نسخ كند.
رابعاً: در جاى خود گفته شده كه اجماع اگر مدرك و مستند آن معلوم باشد بايد رجوع به مدرك نمود، و به طور مستقل اعتبارى ندارد.
خامساً: اجماع بعد از خلاف نميتواند خلاف سابق را برطرف سازد و شكى نيست كه بين صحابه در مسئله حرمت نكاح متعه اختلاف بوده است.
سادساً: ادعاى اجماع بر تحريم نكاح متعه صحيح نيست، زيرا كثيرى از صحابه و تابعين و ديگران؛ مثل اهل مكه، يمن و اكثر اهل كوفه قائل به
استمرار حكم اباحه نكاح متعه بودهاند.
موقف صحابه و تابعين در قبال ازدواج موقت:
جماعتي از صحابه و تابعين كه قائل به حلّيت متعه و عدم نسخ آن بودهاند عبارتاند از:
عمرانبن حصين، عبدالله بن عمر، سلمةبن اميه، معبد بن اميه، زبير بن عوام، خالد بن مهاجر، ابى بن كعب، ربيعة بن اميه، سمرة بن جندب، سديّ، مجاهد، ابن اوس مدني، انس بن مالك، معاوية بن ابيسفيان، ابن جريح، نافع، صبيب بن ابى ثابت، حكم بن عتيبه، جابر بن زيد، براء بن عازب، سهل بن سعد، مغيرة بن شعبه، سلمة بن اكوع، زيد بن ثابت، خالد بن عبدالله انصاري، يعلى بن اميّه، صفوان بن اميه، عمرو بن حوشب، عمرو بن دينار، ابن جرير، سعيد بن حبيب، ابراهيم نخعي، حسن بصري، ابن مسيب، أعمش، ربيع بن ميسره، ابيالزهرى مطرف، مالك بن انس، احمد بن حنبل (در برخى از حالات) و ابو حنيفه در (بعضى موارد).
پاسخ به شبهات:
مخالفان ازدواج موقت شبهاتى را مطرح كردهاند كه غالباً ناشى از نداشتن تصوير و آگاهى صحيح از ازدواج موقت يا برخى پيشداوريها و ذهنيتهاى اشتباه در اين
باره است. در اين جا به برخى شبهات مطرح شده پاسخ ميدهيم.
1ـ هدف از ازدواج، تشكيل خانواده و توليد نسل است، اين هدف در ازدواج دائمى حاصل ميگردد، نه ازدواج موقت كه هدف از آن ارضاى غريزه جنسى است.
جواب: شكى نيست كه يكى از اهداف حكيمانه ازدواج، توليد نسل و تشكيل نهاد خانواده است، ولى اين يگانه هدف ازدواج محسوب نميشود، ارضاى غريزه جنسى از طريق مشروع و جلوگيرى از انحراف و فساد در جامعه بشرى و تأمين
بهداشت روان و سلامت اخلاقى نيز از اهداف مهم ازدواج موقت است. هرگاه
شرايط ازدواج دائم به هيچعنوان فراهم نيست، ازدواج موقّت يگانه راه معقول و مشروع آن خواهد بود.
علاوه بر اين چه بسا افرادي كه به انگيزه توالد و تناسل نيز اقدام به ازدواج موقّت
ميكنند.
2ـ ازدواج موقت، با كرامت و شرافت زن منافات ندارد، زيرا نوعى اجير كردن انسان است.
جواب: ازدواج موقت از نظر ماهيت با ازدواج دائم تفاوتى ندارد و آنچه زن از مرد ميگيرد مهريه به شمار ميرود. عقد ازدواج اعم از دائمى و موقّت نوعى داد و ستد مالى نيست، بلكه پيمانى است مقدس كه براساس انگيزهاى معقول و مشروع ميان زن و شوهر برقرار ميشود و پرداخت مهريه از احكام شرعى آن
است. شگفتآور است افرادى كه چنين ايرادي بر ازدواج موقت ميگيرند، بهره كشيهاى شيطانى و شهوانياى كه در دنياى جديد از زن ميشود را از مظاهر تمدن و انسانيت ميشمارند!
به علاوه در ازدواج موقت كرامت و شرافت زن تأمين شده است زيرا ارضاى نيازهاى جنسي تنها به مردان اختصاص ندارد.
3ـ ازدواج موقت سبب به وجود آمدن فرزندانى ميشود كه از پناهگاه امن خانواده محروم بوده و در نتيجه به خيل فرزندان ولگرد و بيپنا ميپيوندند و سرانجام دست به بزهكارى و انحراف ميزنند.
جواب: اگرچه در ازدواج موقت زاد و ولد ممنوع نيست، ولى تفاوت آن با ازدواج دائمى اين است كه مرد و زن بدون رضايت ديگرى ميتوانند از آن جلوگيرى كنند.
اين حكمِ ويژه، راه مناسبى براى جلوگيرى از بحرانى است كه در اشكال مطرح شده است. علاوه بر اين آنچه منشأ پديد آمدن نابسامانيهاى اجتماعى و اخلاقى در مورد فرزندان بيپناه است، مسئوليتناپذيرى والدين است كه در اين باره فرقى ميان ازدواج موقت و دائم وجود ندارد.
4ـ ازدواج موقت سبب ميشود كه با گذشت زمان، پدران و مادران، فرزندان خود را نشناسند يا برادران و خواهران يكديگر را نشناسند و در نتيجه امكان ازدواج پدر و مادرى با فرزندان خود يا برادر و خواهر وجود دارد.
جواب: ازدواج موقت به هيچوجه با آن چه گفته شد ملازمه ندارد، مشكل مزبور ناشى از سهلانگارى پدران و مادران است. هرگاه آنان مسائل مربوط به زندگى زناشويى خود را ـ خواه موقت باشد يا دائمى ـ با دقت ضبط و ثبت نمايند هيچگاه مشكل ياد شده پديد نخواهد آمد.
در پايان لازم به ذكر است كه ازدواج موقت نبايد مانند قانون تعدد زوجات و نظاير آن، توسط برخى از مردان مورد سوء استفاده قرار بگيرد.
به هر حال اين سوءاستفاده از ازدواج موقّت، سوژهاى به دست مخالفان داده است تا آن را به عنوان امرى مستهجن و موهن به شمار آورند.
امام صادق(ع) با آن كه ميفرمايد: «يكى از موضوعاتى كه من هرگز در بيان آن تقيه نخواهم كرد موضوع متعه است.»[29] ولي امام كاظم (ع) عليبن يقطين را بر اين كه دست به ازدواج موقّت زده مورد عتاب قرار داده و ميفرمايد: «تو را با ازدواج موقّت چه كار؟ در حالى كه خداوند تو را از آن بينياز كرده است.» و به ديگرى فرمود: «اين كار براى كسى رواست كه خداوند او را با داشتن همسرى از اين كار بينياز نكرده است.»
بنابراين هرگز مقصود قانونگذار از تشريع اين قانون اين نبوده است كه وسيلهاى براى هوسراني و هواپرستى حيوانصفتان يا وسيله بيچارگى عدهاى زنان اغفال شده و فرزندان بيسرپرست فراهم شود، بلكه هدف از آن جلوگيرى از فسادهاى اجتماعى و ناهنجاريهاي جامعه ميباشد.
(شيعهشناسى و پاسخ به شبهات؛ على اصغر رضواني، ج 2
ضرورت ازدواج موقت:
شريعت اسلام، شريعت جهانى و ابدى است. و از طرفي، همه ابعاد و نيازهاى زندگى فردى و اجتماعى انسان را مورد توجه قرار داده است.
آيين اسلام براى آنكه بتواند به رسالت جهاني، جاويدان و همه جانبه خود جامه
عمل بپوشاند شرايط غيرعادي، احكام و قوانين ويژه آنها را مقرر داشته است.
يكي از نيازهاى طبيعى انسان، نياز به ازدواج است، اين نياز از نحوه آفرينش مرد و زن سرچشمه ميگيرد. قرآن كريم، آن را از نشانههاى حكمت و قدرت الهى
دانسته ميفرمايد: (و من آياته أن خلق لكم من انفسكم ازواجا لتسكنوا اليها و
جعل بينكم مودة و رحمة ان فى ذلك الآيات لقوم يتفكّرون) (روم/ 21): در اين آيه كريمه به برخي از آثار سازنده و اهداف حكيمانه ازدواج اشاره شده است. ازدواج كانونى گرم و سرشار از محبت و مودّت را بنيان مينهد و در سايه آن انسان به آرامش روحى دست مييابد و در نتيجه بهداشت روحى و روانى او تأمين ميگردد.
ازدواج سبب ادامه يافتن نسل بشر و تشكيل جوامع بشرى ميشود كه منشأ تمدن و تكامل مادى و معنوى انسان ميگردد: (و الله جعل لكم من انفسكم ازواجا و جعل لكم من ازواجكم بنين و حفدة و رزقكم من الطيبات) (نحل/ 72): در كنار اين
اهداف و اغراض عقلانى و معنوي، غريزه جنسى انسان نيز به طريق مشروع ارضاء ميگردد. و اين، خود نتايج معنوى بزرگي را به دنبال دارد. بدين جهت است كه پيامبر اكرم(ص) فرموده است «من تزويج فقد احرز نصف دينه». و نيز بدين جهت است كه آن حضرت ازدواج را از محبوبترين امور دانسته است «ما بنى فى الاسلام بناء احب الى من التزويج».
اكنون اگر واقعبينانه به زندگى بشر و شرايط گوناگون آن بنگريم اين حقيقت را مييابيم كه نيازهاى بشر در مسئله ازدواج به گونهاى است كه دو گونه ازدواج را طلب مي كند.
يكي ازدواج دائمى و ديگرى ازدواج موقت، ازدواج دائمى براى شرايط عادى و معمولى زندگي، و ازدواج موقت براى شرايط غيرعادي، از قبيل سفر در مدتى
طولاني،مواردى كه در اثر جنگ و حوادث ديگر زنانى همسران خود را از دست ميدهند، و از طرفى هزينه ازدواج دائمى و مشكلات ديگر مانع از چند همسرى ميباشد. و مواردى مشابه آنچه بيان گرديد وضعيت غيرعادى را در مسئله زناشويى بوجود ميآورد. و از سويي، نياز به ازدواج نيازى است طبيعى و اجتنابناپذير، هرگاه از طريق ازدواج موقت، اين مشكل چارهانديشى نشود، روابط نامشروع جنسي، جامعه را به فساد و تباهى ميكشاند.
شريعت مقدس اسلام، درست باتوجه به واقعيت مزبور در زندگى بشر، دو گونه از ازدواج دائ�