دنیا بد خانه ای است !
دنیا بد خانه ای است !
سپاس خداوندی را که سخنوران از ستودن او عاجزند و حسابگران از شمارش نعمت های او ناتوان و تلاشگران از ادای حق او درمانده اند .
پس از ستایش پروردگار ، همانا من شما را از دنیای حرام می ترسانم . زیرا در کام شیرین و در دیده ی انسان سبز و رنگارنگ است . در شهوات و خواهش های نفسانی پوشیده شده ، با متاع اندک زیبا جلوه می کند و در لباس آرزوها خود را نشان می دهد و با زینت غرور ، خود را می آراید . شادی آن دوام ندارد و کسی از اندوه آن ایمن نیست . آنگاه که به دست آرزومندان افتاد و با خواهش های آنان دمساز شد ، می نگرند که جز سرابی بیش نیست .
کسی از دنیا شادمانی ندید جز آنکه پس از آن با اشک و آه روبرو شد . هرگاه صبحگاهان به یاری کسی برخیزد ، شامگاهان خود را به ناشناسی می زند . اگر از یک طرف شیرین و گوارا باشد از طرف دیگر تلخ و ناگوار است . کسی از فراوانی نعمت های دنیا کام نگرفت جز آنکه مشکلات و سختی ها دامنگیر او شد . شبی را در آغوش امن دنیا به سر نبرده جز آنکه صبحگاهان بال های ترس و وحشت بر سر او کوبید .
بسا افرادی که به دنیا اعتماد کردند ، ناگهان مزه ی تلخ مصیبت را بدانها چشاند . چه انسان های با عظمتی را که خوار و کوچک ساخت و بسا فخرفروشانی را که به خاک ذلت افکند . حکومت دنیا ناپایدار ، عیش و زندگانی آن تیره و تار ، گوارای آن شور و شیرینی آن تلخ ، غذای آن زهر و اسباب آن پوسیده است ، زنده ی آن در معرض مردن و تندرست آن گرفتار بیماری است ، حکومت آن بر باد رفته و عزیزان آن شکست خورده ، متاع آن نکبت آلود و پناه آورنده ی آن غارت زده خواهد بود .
« پس دنیا بد خانه ای است »
« قسمتی از ترجمه ی خطبه ی 111 نهج البلاغه »