الگو نیست
خاخامی موعظه ی زیبایی کرده بود و به سرزمین مادریش برمی گشت مردم برای نشان دادن قدرشناسی خود تصمیم گرفتند تابیرون شهر کالسکه اورابدرقه کنند.
سرانجام خاخان کالسکه را نگه داشت و از ان پیاده شد وازکالسکه ران خواست به راهش ادامه بدهد و خودش همراه مردم شروع به راه رفتن کرد .
مردی درکنارش گفت:الگوی بسیار زیبایی ازفروتنی برای ما گذاشتید.
خاخام پاسخ داد:دراین کارمن هیچ فروتنی نیست فقط کمی هوش به خرج دادم شمادراینجا ورزش می کنید اواز می خوانید می نوشید رفاقت می کنید دوستان جدید پیدا می کنید وهمه این کارها رابه خاطر خاخام پیری می کنید که امد درباره و هنر زندگی صحبت کرد.پس بگذارید نظریات من در همان کالسکه بمانند وبه راه خودشان ادامه بدهند چون من دلم می خواهم عمل کنم.