عيوب مرد
قرآن كريم:
)وَمَا جَعَلَ عَلَيْكُمْ فِي الدِّينِ مِنْ حَرَجٍ مِّلَّةَ أَبِيكُمْ إِبْرَاهِيمَ هُوَ سَمَّاكُمُالْمُسْلِمِينَ مِن قَبْلُ وَفِي هذَا لِيَكُونَ الرَّسُولُ شَهِيداً عَلَيْكُمْ وَتَكُونُوا شُهَدَاءَ عَلَىالنَّاسِ(200)).
"... واو كار سنگين وشاقى در دين )اسلام( بر شما نگذارده است،آيين پدرتان ابراهيم است، او شما را دركتابهاى پيشين مسلمان ناميدوهمچنين در اين كتاب آسمانى، تا اينكه پيامبر شاهد وگواه بر شما باشد،وشما هم گواهان بر مردم..."
از اين آيه چنين در مىيابيم: هر حكم شرعى كه حرجى را موجبگردد كه در شرع نفى شده است، پذيرفته نيست مگر آن كه حرج ازميان برداشته شود، پس اگر بقاء ازدواج براى مرد يا زن حرجى راموجب گردد مىتوانند آن را فسخ كنند.
حديث شريف:
1 - از امام صادقعليه السلام روايت است كه فرمود: "زن با چهار چيز پسگردانده مىشود: پيسى، جذام، جنون، وقرَن(201)، مادامى كه دخولنكرده باشد پس اگر دخول كرد نمىتواند او را بازگرداند."(202)
2 - حسن بن صالح مىگويد: از امام جعفر صادقعليه السلام درباره مردىپرسيدم كه با زنى ازدواج كرده ولى او را داراى )قرن( يافته است؟
حضرتعليه السلام فرمود: "اين زن، باردار نمىشود ومانع از همبسترشدن شوهرش با خود مىگردد، چنين زنى به خانوادهاش پسگردانده مىشود."(203)
3 - امام باقرعليه السلام مىفرمايد: "زن نابينا ومبتلا به پيسى وجذامو لَنگ پس داده مىشود."(204)
4 - از امام كاظمعليه السلام درباره زنى پرسيدند كه شوهر كرده استوشوهر او پس از ازدواج دچار جنون گشته است؟
حضرتعليه السلام فرمود: "اگر زن بخواهد مىتواند از آن مرد جداشود."(205)
5 - امام صادقعليه السلام به نقل از پدرش مىفرمايد: "علىعليه السلام ازحماقت كسى را پس نمىداد ولى با تنگ دستى پس مىداد."(206)
6 - ابو بصير مرادى از امام صادقعليه السلام درباره زنى پرسيد كههمسرش بيمار شده وتوانايى همبستر شدن با او را ندارد؟
حضرتعليه السلام فرمود: "اگر بخواهد مىتواند از او جدا شود."(207)
7 - حلبى در حديثى از امامعليه السلام درباره مردى روايت مىكند كهبا زنى ازدواج مىكند وبه او اظهار مىدارد كه از فلان خانواده است،ولى بعداً معلوم مىشود كه چنين نيست؟
حضرتعليه السلام فرمود: "ازدواج را فسخ مىكند." يا فرمود: "پسمىدهد."(208)
تفصيل احكام:
وجود هر گونه عيبى در مرد كه زندگى زناشويى را نا ممكن بسازديا حرجى را پديد آورد، به زن اين اجازه را مىدهد كه از مرد جداشود. تفصيل عيبهاى مورد بحث چنين است:
1 - جنونى كه به حد عدم تشخيص برسد، خواه هميشگى باشد يادورهاى، به شرط آن كه عرفاً ديوانه ناميده شود، ولى اگر تنها زمانكمى به آشفتگى عقل مبتلا شده باشد كه نام ديوانه بر او صدق نكندهمسر او نمىتواند عقد را فسخ كند.
2 - در جنون تفاوتى نيست كه آيا پيش از عقد يا پس از آن به وجودآمده باشد.
3 - همچون جنون است بيماريهايى عصبى كه مبتلاى به آن نتواندبر عملكرد خود كنترل داشته باشد وزندگى كردن با او موجب حرجزن مىگردد.
4 - خواجه بودن مرد، وقطع آلت تناسلى او )بطوريكه قادر بهآميزش جنسى نباشد( وعنين بودن )عدم تواناى جنسى( وهر چيزىكه از مرد قدرت آميزش جنسى را به طور كامل بگيرد، به زن اين اجازهرا مىدهد كه عقد را فسخ كند.
5 - اقوى اين است كه ابتلا به مرضى كه به سبب آن مرد از آميزشجنسى با همسر خود صد در صد منع مىگردد، مانند بيمارى)ايدز(، حكم ناتوانى جنسى را دارد.
6 - اگر مرد محكوم به اعدام يا حبس ابد گردد، يا به مواد مخدرمعتاد شود وحاضر به ترك آن نشود به گونهاى كه همسر او در زندگىزناشويى با دشوارى روبرو گردد، زن مىتواند از آن جدا شود.
7 - اگر براى زن روشن شود كه شوهرش عقيم است يا خون او باخون همسرش همساز نيست، آيا مىتواند از اين مرد جدا شود؟
اگر حرجى براى زن در بردارد بنا به حكم قويتر: آرى.
8 - اگر براى زن روشن شود كه مرد، روسپى باز است يا به بيمارىمسرى خطرناكى مبتلاست كه زن نمىتواند از آن پرهيز كند اگر با اومعاشرت وزندگى كند، يا حرجى جدى در زندگى براى زن ايجادمىكند، مىتواند از آن مرد جدا شود.
9 - هرگاه زن حق اختيار فسخ يافت بايد در دم اقدام كند، ولى اگربدان تن داد وبعد تصميم به جدايى گرفت ديگر نمىتواند چنين كند،مگر آن كه عيب جديدى به وجود آيد، يا عيب قبلى به گونهاىافزايش يابد كه براى زن حق جديدى پديد آيد.
10 - بهتر آن است كه جدايى پس از اقامه دعوا نزد حاكم شرعوحكم صريح او صورت پذيرد.