0

مقاله طنز

 
farshon
farshon
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : آذر 1387 
تعداد پست ها : 43957
محل سکونت : خراسان رضوی

پاسخ به:مقاله طنز

عضو هیئت علمی دانشگاه پیام نور شیراز با بیان اینکه یک فلسفه فکری و آئینی پشت طنز حافظ وجود دارد، گفت: حافظ این مسائل را با واژگانی بیان می‌کند که برای مردم ملموس است و بیشتر با آرایه ادبی ایهام این مطلب را بیان می‌کند.

به گزارش شیرین طنز، سید مهدی خیراندیش در گفت‌وگو با خبرنگار تسنیم در شیراز درباره طنز در شعر حافظ اظهار کرد: طنز در شعر قبل از حافظ نیز وجود داشته و بیشترین طنز را در آثار کلاسیک در عبیدزاکانی دیده می‌شود. وی با بیان اینکه طنز از هجو جدا است، گفت: طنز یک شگرد زبانی برای آگاهی جامعه از مسائل و مشکلات است و شاعر در قالب طنز مسائل و مشکلات را بیان می‌کند و مردم را به تفکر وا‌می‌دارد.

شوخی با حافظ

عضو هیئت علمی دانشگاه پیام نور شیراز افزود: در شعر حافظ طنز نمود خاصی دارد، جنبه ریشخند و هجو ندارد و معضلات اجتماعی، فرهنگی، سیاسی و رفتاری که بین افراد جامعه وجود دارد، به شیوه طنز بیان می‌کند. خیراندیش با بیان اینکه طنز حافظ تلخ است، خاطرنشان کرد: حافظ مردم و جامعه را به آگاهی فرامی‌خواند و مردم را به حرکت وامی‌دارد و به طور کلی طنز حافظ بیشترین جنبه اجتماعی دارد.

وی با بیان اینکه یک فلسفه فکری و آئینی پشت طنز حافظ وجود دارد، تصریح کرد: حافظ این مسائل را با واژگانی بیان می‌کند که برای مردم ملموس است و بیشتر با آرایه ادبی ایهام این مطلب را بیان می‌کند. عضو هیئت علمی دانشگاه پیام نور شیراز گفت: حافظ از واژه رند برای بیان مقاصد طنزآمیز خود استفاده می‌کند و دربیان طنزآمیز حافظ کنایه جایگاه ویژه‌ای دارد، در لایه‌های زیرین حافظ نکاتی مطرح می‌شود که هر کس که مخاطب حافظ است می‌تواند این موضوع را دریابد.

خیراندیش افزود: شاید اصطلاحات و ترکیباتی که حافظ به کار برده خیلی جنبه عام نداشته باشد اما پیوستگی با حافظ انسان را به جایی می‌رساند که به راحتی متوجه بیان طنزگونه حافظ می‌شود به عبارت دیگر شعر حافظ مانند دریا است هرکس متناسب با توان و درک خود می‌تواند از شعر حافظ بهره ببرد و به ویژه طنز حافظ را بهتر از اندیشه‌های عرفانی درک می‌کنند.

مدیرتالارلطیفه وطنزوحومه

شنبه 14 شهریور 1394  1:00 PM
تشکرات از این پست
fns4565
fns4565
کاربر برنزی
تاریخ عضویت : مهر 1394 
تعداد پست ها : 47

پاسخ به:مقاله طنز

yesعالی بود دستتون درد نکنه

شنبه 3 مهر 1395  1:51 PM
تشکرات از این پست
farshon
farshon
farshon
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : آذر 1387 
تعداد پست ها : 43957
محل سکونت : خراسان رضوی

پاسخ به:مقاله طنز

مجموعه کاریکاتورهای سیاسی پروستکاریکا توسط تعدادی از کاریکاتوریست های روسی تحت عنوان «از شوخی گذشته» (Joking Aside) در سال ۱۹۹۰ در مسکو به چاپ رسیده که دارای پیشگفتاری ارزنده است.

کاریکاتور

در اینجا بخش اول ترجمه این پیشگفتار آورده می شود.
تازگیها جامعه ما مانند شعبده بازی شده است که از جیب لباس به ظاهر معمولی اش تعداد بیشماری چیزهای جالب توجه بیرون می آورد: دسته های گل کاغذی، روبانهایی که انتهایی ندارند و یا حتی خرگوش و کبوتر، تنها تفاوتش این است که در اینجا تنها تماشاگران نیستند که مبهوت شعبده های پیاپی می شوند، بلکه خود شعبده باز هم گیج شده است.
همین چند سال پیش، اوضاع کاملا متفاوت بود. طی دهه هایی که حالا از آن به عنوان «دوران فترت» یاد می کنند. آثار عمیق و درخشان نظم و نثر، مجسمه های بی همتا و آثار هنری پیشرو تا حد زیادی از دیدگان عموم پنهان مانده بودند.
ما همیشه تعداد قابل توجهی کاریکاتوریست داشته ایم، شاید حتی بیش از تعداد مورد نیاز، که متقاعد شده بودند که وظیفه اجتماعی شان حکم می کرده است تا بدیهای جامعه را افشا کنند و جامعه را خجالت بدهند. اما آنها این کار را به روشی انجام می دادند که این مصیبتها کم اهمیت و در مقیاس وسیع تقریبا بی خطر جلوه می کرد، طوری که مردم به آنها نمی خندیدند.

اما بعدها مسئولانی که تصمیم می گرفتند چه چیزهایی فرهنگ واقعی است و چه چیزهایی نه، رفته رفته از نظرها ناپدید شدند. معلوم شد که در میان کاریکاتوریست ها کسانی بودند که می دانستند چطور کاریکاتورهایی بکشند که هم خنده دار باشد و هم مردم را به فکر فرو ببرد، کسانی که از درک عمیقی نسبت به آنچه که دستش می انداختند برخوردار بودند. آنها هنرمندانی بودند که زیرکانه از خطرناکترین و آزاردهنده ترین مسائل جامعه آگاهی داشتند. نسل کاملی از هنرمندان گرافیست برخوردار از بلوغ سیاسی و ذهنیت اجتماعی که می توانستند مردم را با موضوع های جدی بخندانند و با موضوع های خنده دار هراسان کنند. در سایه انتظار می کشیدند.
این کتاب به این نسل از کاریکاتوریستها اختصاص دارد. بی آنکه بخواهیم به خودمان تعارف کنیم، مایلیم به خوانندگان هشدار دهیم که درک بسیاری از کاریکاتورهای عرضه شده در این کتاب مستلزم تلاش روحی و ذهنی فوق العاده ای است.

برای مثال، بدون اشاره قبلی کمتر کسی می تواند دریابد که شکلهای صفحه … قرار است نشان دهنده لدا و سوان باشند که در اسطوره های یونان از آنها یاد شده است.
بنابراین، به پیروی از مجلات مصور بر ورق، که مقالات سیاسی و آگهی های بازرگانی و عکس های آنچنانی را در هم می آمیزند، ما هم محض خاطر خوانندگان کاریکاتورهای جدی را با تصویرهایی که زنده نیستند، اما معصوم هم نیستند، همراه کرده ایم. به این ترتیب خواننده می تواند بدون اینکه مجبور باشد کتاب را از نگاه شخص کنجاو بغل دستیش در روی نیکمت پارک پنهان کند به کاریکاتورها بخندد. بعلاوه، نه اینکه ما عمیقا دموکرات هستیم، کاریکاتورهای دیگری را هم در کتاب گنجانده ایم که جز توانایی خندیدن بدون دلیل هیچگونه استعداد خاصی را از خواننده یا بیننده طلب نمی کند.

هدف این کتاب این است که نشان دهد طنزشوخی بردار نیست و ما ابدا قصد نداریم با موضوع های جدی که سرنوشتمان را تعیین می کنند شوخی کنیم و سرانجام اینکه وقت آن رسیده است تا به طور جدی بخندیم.
اما پیش از آنکه به اصل مطلب بپردازیم باید چند کلمه ای درباره ویژگیهای طرز فکر روسی بگوییم، چرا که بدون آگاهی از آنها درک بسیاری از امور در زندگی واقعی و کاریکاتورهای روسی برای خوانندگان غیر روس آسان نخواهد بود. اول اینکه به ما یاد داده اند به طور دیالکتیک فکر کنیم. به کارگیری روش دیالکتیک در گفت و گوهای روزمره کار ساده ای است. آدم تنها باید هر چند ساعت یک بار بگوید: «و برعکس!» اگر چیزی در دست باشد، ناچار عکسش هم درست است: و چون این حرف درست است، در عین حال نادرست هم هست و اتفاقا هر چیزی که بر عکس آن باشد، آن هم غلط است.

این روش فکر کردن به ما اجازه می دهد که دقیقا دو برابر کسانی که نمی دانند چطور باید اینطوری صحبت کرد زرنگتر باشیم، به بیان دیگر، (دور از جناب، جسارت است) آنها دو برابر بیشتر از ما احمق اند و بر عکس خنداندن آدمی که به شدت مریض است، کار سخت و بی اجری است، اما شوخی کردن با بیماری مردم قطعا کاری خلاف اخلاق است. با این حال، کسی که حتی در سخت ترین شرایط هم حس شوخ طبعیش را از دست نمی دهد، هرگز امیدش را هم از دست نخواهد داد. و اگر چنین آدمی به خود اجازه دهد که به بیماری خودش هم بخندد، معلوم است که بهبودیش نزدیک است. بر عکس، آدم سالمی که اوضاعش روبراه باشد، معمولا لبخند می زند. اما اگر این آدم مدام لبخند بزند آدم حق دارد فکر کند که اوضاعش چندان روبراه هم نیست و یک جای کارش عیب دارد. همین نتیجه اخلاقی را می توان در مقیاس وسیع به کل جامعه تعمیم داد، زیرا ممکن است جامعه نیز مانند آدمها بیمار شود و بهبودی پیدا کند، و می توان طنز را به عنوان درمان بپذیرد یا نسبت به آن سوءظن پیدا کند.
برای مدتهای طولانی جامعه ما، روسها، نمونه ای از جدی بودن بود و هیچ چیز در آن شوخی بر نمی داشت. در هر موردی کمترین اشاره شوخ طبعانه یا طنز بدون غرض اگر کفر تلقی نمی شد، به طور حتم یک جنایت سیاسی به حساب می آمد. در واقع برداشت ما از امور تنها جدی نبود، بلکه تقریبا خشک و با ابهت بود. تقریبا همه چیز دارای حریم سفت و سختی بود، البته به استثنای «کمبودهای معدود» که از «گذشته های نفرین شده» به جا مانده یا مواردی که از دست سانسور یا کنترل گمرک در رفته بود.

و بر عکس، شاید ما پرلبخندترین جامعه جهان بودیم. لبخندهای گل و گشاد کارگران نمونه شوروی در پوسترها، روزنامه ها، مجلات و روی صفحه تلویزیون همه جا روبروریمان بود. تلاش خاصی به عمل می آمد تا چنین تصویر و تصوری در همه جا جلوه گری کند. منتقدان می گفتند: «خیلی اخموست!» و آن وقت صورتهایی را که روی پوسترها کشیده بودند باید تغییر می دادند تا لبخندشان بزرگتر و برجسته تر می شد. تماشاگران و مقامات وزارت فرهنگ مجبور بودند. در برابر انبوه داستانها، رمانها و نمایشنامه های شاد لبخندهای درخشانی بزنند؛ به خودشان، به یکدیگر و مهمتر از همه به کسانی که آن همه خوشی را امکان پذیر کرده بودند.
اما در میان این همه گره بر ابرو زدنها و چین به پیشانی انداختنها، و در میان آن همه لبخندهای دروغین، می شد صدای شلیک خنده تقریبا تمام جماعت را شنید که وقتی می دیدند ما دشمنان سیاسی خارجیمان را چگونه تصویر می کنیم، از خنده روده بر می شدند؛ آدمهایی از نظر ظاهری کاملا زشت، با بالاخانه هایی کاملا خالی و دارای تنفری بیمارگونه از هر چه که روس است. البته برای دست انداختن خودمان هم از هیچ کوشش فرو گذار نمی کردیم. هدف دائمی حملات کسانی بودند که بیش از حد به خودشان می رسیدند: مصرف کنندگان لوازم آرایش وارداتی، الکلیهایی که آنقدر بالا انداخته بودند که دماغشان قرمز شده بود، نق نقو ها و خرده گیرهایی که جوهر وجودشان می چکید و سرانجام (البته باز هم بودند) اداره جاتیها یا دیوانسالارانی که کله شان شبیه نقطه سر سطر شده بود.

مردم می خواستند چیزها را اینطور ببینند، بنابراین آنها را همین طور می کشیدند، اما طبق قواعد سفت و سخت دیالکتیک (بگذریم که خود دیالکتیک آنقدرها هم سفت و سخت نبود) هر چیزی که در کاریکاتور دیده می شد، در عالم واقع درست برعکس آن چیزی بود که در کاریکاتور بود. هیچ چیز خنده داری در آنچه که ما با رضایت خاطر به آن می خندیدیم و احسان می کردیم که بر اوضاع مسلطیم، وجود نداشت. مستهای بامزه و آوازخوان که پاسبانهای مرتب با یونیفرمهای بدون لکه دنبالشان می کردند. سوژه همیشگی طنزهای اشتراکی ما را تشکیل می دادند. اما هرگز گفته نمی شد که این آقایان مستها مسئوول از هم پاشیدن خانواه هایی بودند، که اعضا و دوستانشان باید عذاب جهنم را در همین دنیا تحمل می کردند. هرگر نمی گفتند که این مستها همسرشان را کتک می زنند، زخمهای جبران ناپذیری در روح فرزندانشان به جا می گذارند، نسلی از بچه های دارای نقصهای روحی و جسمی را به جامعه تحویل می دهند و سرانجام در عنفوان عمر پیر می شوند و می میرند.
و هرگز کلامی در این باره بر لب نمی آمد که دیوانسالاری (که اغلب به طور ناشیانه و ناابتدایی تصویر می شد و بیشتر به عنوان یک خصوصیت اخلاقی مطرح می گردید تا یک پدیده رایج اجتماعی) در واقع میکروب زنده و گستاخی بود که با سلولهای سرطانیش تقریبا تمام نهادهای اجتماعی را فاسد کرده بود و می توانست کشور را به دوران فترت و رکودی سوق دهد که چندین دهه طول بکشد و افکار درخشان و سرنوشت افراد را لای دنده های یک ماشین کاغذ خرد کن عظیم الجثه نابود کند.
اما آن نق نقوها، که دوست و دشمن به یک اندازه آزارشان می دادند، به دلیل آنکه تقریبا یک تنه با پوچیهای دیوانسالارانه، بی عدالتی و جنایات رسمی جنگیده بودند، ناگهان به قهرمان تبدیل شدند. بهایی که آنها برای اعتقاد خدشه ناپذیرشان پرداختند، بسی بیش از جلوگیری از ترفیعات اداری و از دست رفتن موقعیت اجتماعی شان بود. آنها این بها را گاه با تندرستی، آزادی و حتی جان خود پرداخته بودند.
چیزهای دیگر هم بودند که هرگز قرار نبود ما با آنها سبکسری برخورد می کردیم، اما کردیم کدام آدم سالمی می توانست از خندیدن به اظهار فضلهای توخالی رهبران مادام العمرمان، که می خواستند جای پای شان را در تاریخ به جا بگذارند، خودداری کند؟ در حالی که کابوس سرکوبیهای استالینی را از سر می گذرانیم، آشکارا به تلاشهای وقیحانه برای بازنویسی تاریخ می خندیدیم. زمزمه های بی پایان درباره جنبه های هراس انگیز زندگی در غرب بیش از آنکه باعث هراس مان شود، مرا به خنده می انداخت. چون مفسران امور خارجی ما که تفسیرهای ایدئولوژیک شان همیشه قابل پیش بینی بود، با آن شامه تیزی که برای بو کشیدن طعم شیری سرمایه داری داشتند، اگر چه دهها سال بود که دوران فساد را طی می کردند، از ظاهرشان پیدا بود که خوب خورده اند و وضعشان هم خوب است.
اما در میانه این دیالکتیک درهم و برهم، یعنی تکریم چیزهای خنده دار و تمسخر کابوسهای مزمن، این امید کورسو می زد که سرانجام روزی خواهد رسید که ما از زحمت عمل تمیز دادن واقعیتهای آشکار و تفسیر رسمی آنها خلاص شویم.

خیلی دل می خواهد که ادعا کنیم امروز در رویه مان تغییر اساسی داده ایم. اما یک نکته مسلم است. اینکه تغییر در شیوه صحبت کردنمان درباره واقعیتها حتی از جسورانه ترین انتظارات ما نیز پیشتر رفته است. گاه به دستاوردهایمان در این زمینه آنچنان با حیرت نگاه می کنیم که گویی شطرنج بازی بی آنکه انتظار داشته باشد، با یک حرکت دو مهره حریف را از میدان به در کند. یا دچار حالتی خرافاتی بیماری می شویم که مدتها در بستری بیماری به سر برده و حالا می داند که در شرف بهبودی است، اما از آن ترس دارد که اگر به بیماریش بخندد، دوباره عود کند.
در دوران پرسترویکا، کاریکاتوریست های روس شاید بیش از هر گروه دیگری به محدوده های انتقاد اجتماعی فشار آورده و آن را گسترش داده اند. بسیاری از آنها اینکه از طریق کاریکاتور مطالبی را بیان می کنند که ما نویسندگان رامتر از آن بوده ایم که از طریق کلمات بیانشان کنیم. بسیاری از بناها و مجسمه ها، عنوان ها و جایزه ها و همه آن نمادهای دروغینی که در گذشته آنها را مقدس می شمردیم، امروزه توسط مردم ریشخند می شوند. گاه این کار با چنان شور، هیجان و دقتی انجام می شود که دیگر خنده دار نیست. اما مهمتر از آن تاثیر مفید طنز ویرانگر و سوءقصد سیاسی از طریق کاربرد خنده است.
کارل مارکس گفته است که بشر می توان سبکدلانه خود را از گذشته جدا کند، زیرا تمام رویدادهای تاریخی دوباره اتفاق می افتد: بار اول به صورت تراژدی و بار دوم به صورت کمدی. جامعه ما بارها و بارها درستی این نظر را آزموده است. اشتباه تراژیک تاریخ به تئوری پردازی های کمیک، ساختگی و پوچ پیام آوران آینده درخشان امکان بروز داد، عظمت تلخ و تاریک دوران استالین جای خود را به پرستش بی معنای رهبر جاودانی حزب داد و اعتقاد مشمئز کننده و کورکورانه به تبلیغات مسخره و دروغین با بی اعتمادی ریشخند آمیز قشرهای تحصیلکرده نسبت به مهملات بیهوده و عوامفریبی سیاسی جایگزین شد.
ما نباید این اشارات بسیار آشکار تاریخ را رد کنیم، باید همچنان شوخ طبعانه، بیرحمانه و آشکار به سقلمه زدن به هر آنچه می خواهیم برای همیشه از آن جدا شویم ادامه دهیم.

مترجم: بهروز تورانی

منبع : سایت هنر مقاومت

مدیرتالارلطیفه وطنزوحومه

سه شنبه 19 بهمن 1395  9:13 AM
تشکرات از این پست
farshon
farshon
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : آذر 1387 
تعداد پست ها : 43957
محل سکونت : خراسان رضوی

پاسخ به:مقاله طنز

به گزارش شیرین طنز، به نقل از ایسنا، این استاد فلسفه در مقاله‌ای با عنوان «طنز و طیبت* در سخن سعدی»، به طنز در آثار سعدی پرداخته و معتقد است: اگر طنز و طیبت در سراسر آثار سعدی ساری است، این طنز را نباید زائد بر هنر شاعری و نویسندگی سعدی دانست، بلکه طنز، هنر سعدی یا لااقل شأنی از هنر اوست.

پاسخ به:مقاله طنز

به مناسبت روز بزرگداشت سعدی در اول اردیبهشت‌ماه، بخش‌هایی از مقاله دکتر رضا داوری اردکانی را می‌خوانیم:

طنز در گذشته به مطالب اخلاقی مربوط بود، اما در زمان ما به حوزه سیاسی انتقال یافته است. همه شاعران کم و بیش اهل طنزند، اما کلام سعدی تقریبا سراسر طنز است. به خصوص در طیبات و قصاید، سعدی هزل هم داشته است. طنز را با هزل یکی ندانیم. در «گلستان» خوانده‌ایم که: «غالب گفتار سعدی طرب‌انگیز است و طیبت‌آمیز و کوته‌نظران را بدان علت زبان طعن دراز گردد که مغز دماغ بیهوده بردن و دود چراغ بی‌فایده خوردن کار خردمندان نیست، ولیکن بر رای روشن صاحبدلان که روی سخن در ایشان است، پوشیده نماند که در موعظه‌های شافی را در سلک عبارت کشیده است و داروی تلخ نصیحت به شهد ظرافت درآمیخته تا طبع ملول ایشان از دولت قبول محروم نماند.»

توجه کنیم که معنای طنز در گذشته و حتی تا دهه‌های اخیر چیز دیگری بوده و طنز معمولا با واژه «طعن» همراه و قرین می‌شده است.

طنز و طیبت با هجو و هزل مترادف نیستند گرچه سعدی همه این سخن‌ها را در آثارش دارد. زمانی که اولین‌بار فروغی و یغمایی کلیات سعدی را چاپ می‌کردند، هزلیات را حذف کردند. حتی از پنجاه شصت سال پیش اینجا و آنجا گفته می‌شد که «گلستان» کتاب کودکان نیست و حتی در سنین نوجوانی نیز «گلستان» خوانده نمی‌شد، ولی گذشتگان که بی‌اعتنا به تربیت و اخلاق نبوده‌اند، طنز سعدی را مخل اخلاق نمی‌دانسته‌اند. نویسندگان اروپایی و آمریکایی آشنا با سعدی هم طنز او را منافی با اخلاق ندانسته‌اند و از این جهت شاید مثلا امرسون آمریکایی، سعدی را بهتر از ما شناخته باشد.

طنز در حوزه فلسفه در قیاس با ادب کمتر است و فیلسوفان همه اهل طنز نیستند، بلکه این شاعران و نویسندگانند که نمی‌توانند از طنز بگذرند و طنز جزیی جدایی‌ناپذیر از آثار آنان است. طنز ضرورتا خنده‌آور نیست؛ چرا که گاه خود را آشکار نمی‌کند و در لایه‌های سخن پنهان می‌ماند، گاهی هم در طنز گریه و خنده با هم است. گاهی نیز درد چنان در سخن غلبه می‌کند که طنز را می‌پوشاند.

طنزگو چیزی را به ما نشان می‌دهد که با عرف هم‌خوانی ندارد، اما گوینده آن را به جای عرف می‌گذارد و اینجاست که طنز رخ می‌دهد… طنزپرداز، صورتِ از اقوام خارج شدن یک امر را در کنار صورت طیبعی و حقیقی آن می‌گذارد و غیرحقیقی بودن آن را نشان می‌دهد، اما این سخنش در صورتی به طنز مبدل می‌شود که اصرار بر طبیعی بودن و حقیقی بودن امر غیرعادی باشد. چنان که فی‌المثل طنز، حماقت‌ها و سفاهت‌ها را در قیاس با خردمندی آشکار می‌کند یا با تجسم عدل، ظلم را نشان می‌دهد. این تقابل در دو جبهه از یک امر در آثار سعدی، بسیار دیده می‌شود.

سعدی در طنز خود، جهل و حماقت و غرور و خودبینی را به رخ صاحبانشان می‌کشد و به این جهت است که می‌توان او را شاعر اخلاق هم نامید.

طنز در سراسر کلام سعدی جاری است. این ابیات را که وزن و آهنگ قصیده‌ دارد، ببینید:
برخیز تا یک سو نهیم این دلق ازرق‌فام را/ بر باد قلاشی دهیم این شرک تقوی‌نام را
هر ساعت از نو قبله‌ای با بت‌پرستی می‌رود/ توحید بر ما عرضه کن تا بشکنیم اصنام را
می‌ با جوانان خوردنم خاطر تمنا می‌کند/ تا کودکان در پی فتند این پیر دُردآشام را

طنز گویی حرفه سعدی نیست و او از طنز وسیله‌ای برای آرایش سخن خود نساخته است، بلکه اقتضای سخن تذکر این است که طرب‌انگیز و طیبت‌آمیز باشد، به همین جهت است که سعدی از دراز شدن زبان کوته‌نظران پروا نمی‌کند و داروی تلخ نصیحت را به شهد ظرافت درمی‌آمیزد تا طبع ملول خوانندگان از دولت قبول محروم نماند و این وجهی از هنر هنرمندان بزرگ و یکی از بزرگ‌ترین آنان یعنی سعدی است.

حتی غزل‌های سعدی که معمولا با زبانی فاخر آغاز می‌شود، خیلی زود به زبان طنز می‌رسد. طنز در زبان سعدی چندان شایع است که اگر به صورت اتفاقی به بخشی از آثار سعدی نگاه کنیم، بعید است که خالی از طنز و طیبت باشد.

اگر برخی از بزرگان ادب ما طنز سعدی را نشناخته‌اند، شاید وجهش این باشد که گمان می‌کنند طنز باید صورت صریح مزاح و شوخی داشته باشد. با این تلقی در اثری چون ادیپ شهریار اثر سوفوکلس که از آغاز تا انتها طنز است، طنز پوشیده می‌ماند به خصوص که ادیپ در زمره آثار تراژیک قرار دارد و نکته این است که در تراژدی سوفوکل طنز در سراسر اثر ساری است. به طنز در تراژدی اشاره شد تا معلوم شود که طنز را با شوخی یکی نباید دانست زیرا اگر همه طنزها شوخی‌اند، همه شوخی‌ها طنز نیستند. در واقع می‌توان طنز را به سه قسم تقسیم کرد: نوع اول طنزهایی هستند که به شوخی نزدیکند. نوع دوم طنزهایی که کمتر به شوخی شباهت دارند و نوع سوم طنزهایی است که شوخی اصلا در آن‌ها راه ندارد. همچنین طنز، زبانی خاص دارد که نمی‌توان آن را به زبان عمومی برگرداند.

پیش از این گفتیم که طنز در فلسفه کمتر راه دارد. اکنون می‌گویم که فلسفه از طنز دور نیست، هر چند که طنز در آن به دشواری ظهور یابد. طنز از آن جهت به حکمت و فلسفه نزدیک است که در آن حماقت و قول و فعل بی‌خردانه در برابر هم قرار می‌گیرد. نکته مهم دیگری که درباره طنز و به خصوص طنز سعدی باید گفته شود، تفاوت میان صورت‌های طنز است. طنز، صورت‌های متفاوتی دارد: یک قسم آن طنز روان‌شناسی است که به خلقیات و منش اشخاص بازمی‌گردد. غالب طنزها در ادبیات ما در این حوزه جای می‌گیرند. قسم دیگر طنز اجتماعی است که نمونه آن را می‌توان در حکایت «جدال سعدی با مدعی در بیان توانگری و درویشی» یافت. در این حکایت سعدی صورت و وجهی از فرهنگ و روابط و مناسبات زمان را تصویر کرده و فهم زمان خود را نشان داده است. صورت دیگر طنز، طنز تراژیک است که شاید سرآمد انواع طنز باشد.

پی‌نوشت: متن کامل این مقاله در شماره جدید دوفصلنامه ادبی – تخصصی «سعدی‌شناسی» به چاپ رسیده است.

*طیبت : مزاح، خوش طبعی

مدیرتالارلطیفه وطنزوحومه

پنج شنبه 31 فروردین 1396  6:09 PM
تشکرات از این پست
farshon
farshon
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : آذر 1387 
تعداد پست ها : 43957
محل سکونت : خراسان رضوی

پاسخ به:مقاله طنز

طنز یکی از گونه‌های ادبی و هنری تفکر انتقادی است. طنز سرشتی انتقادی دارد و به گفته‌ی چرنیشفسکی : طنز، آخرین مرحله‌ی تکامل نقد است. طنز، تصویر هنری ِ جمع تناقض‌ها و تضادهای درونی و بیرونی انسان و جامعه در لحظه و تاریخی واحد، با بیان و لحنی نیش‌خند آفرین است.

طنز پرداز نیک می‌داند که جمع تناقض‌ها و تضادها درآن ِواحد در منطق صوری امری محال است، اما قلم‌رو طنز پرداز زنده‌گی اجتماعی است، قلم‌رویی که هر آن ِ واحد آن، جمع تناقض‌ها و تضادهای درونی و بیرونی است. به ویژه در دوره‌ی گذار از یک مرحله‌ی تاریخی به مرحله‌ای دیگر، که تناقض‌ها و تضادها چشم‌گیر‌تر و بی تناسبی‌ها آشکارترمی‌شود؛ زمینه و زمانه برای خلق طنز، بیش از پیش فراهم می‌شود. زیرا هنگامی که زمانه دگرگون و نو می‌شود، هر چیز کهنه‌ی جامانده در گذشته، مصیبت آفرین و نیش‌خند آفرین می‌شود. برای مثال در این هنگامه است که می‌بینیم یک باره در گرما گرم پیکار برای رهایی زن، آش نذری می‌پزند؛ و یا کسی که روزها غوطه‌ور در دریای‌های نور( بحارالانوار) علامه مجلسی است، گیریم که به قول هدایت: آب این دریاها از آب یک آفتابه هم زیادتر نباشد، شب هنگام سنجش خرد ناب کانت را شخم می‌زند. در نتیجه، نیش‌خند واکنش انسان هوش‌یار در برخورد با جمع تناقض‌ها و تضادهای مصیبت آفرین است. به قول سنایی: جمع کرده است از پی خنده/ چرخ مشتی از این پراکنده
بر این اساس می‌توان گفت، طنز، درک و خلق تصویر هنرمندانه و نقادانه‌ی جهانی سراسر متناقض و متضاد، در قالبی نیش‌خند آمیزاست، بی آن که طنزپرداز، دمی کهنه‌گی و فنا را در ذات هر نوآمده، فراموش کند.
طنز، رهایی از منطق روزمره‌گی است. طنز پرداز به منطق و ارزش‌های حاکم بر زنده‌گی روزمره عادت نمی‌کند، زیرا آن کس که اسیر عادت و تکرار می‌شود، شاخک‌های حساس خود را برای درک این جهان غیر عادی از دست می‌دهد. طنز پرداز می‌داند که کهن الگوها و عادات دیر پا، قدرت اغواگر عظیمی را حمل می‌کنند و زنده‌گی امروز ما را به گفته‌ی توماس مان از چاه گذشته‌ها اداره می‌کنند. طنز پرداز نیک می‌داند که مردم، قربانیان و شهیدان ِ منطق ِعادت و تکرار زنده‌گی روزمره هستند.

در نتیجه طنز پرداز زمین بایر زنده‌گی روزمره را شخم می‌زند و با افشاندن بذر شک و تردید، تیشه به ریشه‌ی درخت تناورعادت می‌زند و پایه‌های کاخ بی گزند بدیهیات و یقینیات را بلرزه درمی‌آورد. طنز پرداز، نقاب از چهره‌های دروغین و ساخته‌گی برمی‌کشد، حجاب‌های خوش ساخت عادت، تسلیم، فرصت‌طلبی، بلاهت، بوقلمون صفتی و شبان- رمه‌گی را کنار می‌زند. بر این پایه، طنز آشکار کننده‌ی هراس و خفتی است که پشت نقاب دلیری و موقعیت سنجی پنهان شده است. طنز پرداز نه با کسی دشمنی شخصی دارد، و نه طنز خود را تا حد نقدی شخصی تقلیل می‌دهد. طنز پرداز بر دروغ‌ها، تزویرها، مصلحت‌ها، پرده‌پوشی‌ها و جنایت‌ها و جراحت‌های حاکم بر جامعه انگشت می‌گذارد. در نتیجه، طنز آشکار کننده‌ی ددمنشی است که پس نقاب اخلاق پنهان شده است. طنز پرداز، این‌چنین داد ِخود از کِهتر و مِهتر می‌ستاند.

طنز پرداز عیب‌ها و مفاسد جامعه‌ی خود را بزرگ‌تر از آن‌چه هست، جلوه می‌دهد. این بزرگ‌نمایی و اغراق لازمه‌ی کار طنزپرداز است، زیرا به این وسیله مخاطب را به تأمل و چاره اندیشی وا می‌دارد. البته باید بزرگ‌نمایی با ظرافت توأم باشد تا ذهن مخاطب متوجه مصنوعی بودن آن بشود. هم چنین نباید بزرگ نمایی به حدی برسد که تشابه موضوع با واقعیت مورد نظر از بین برود.

طنز و خنده
طنز اگرچه از حیث مضمون با نقد جدی پهلو به پهلو می‌زند، اما از حیث شیوه‌ی بیانی بیش‌تر با فکاهه هم‌خوانی دارد. در طنز به مصداق : چو حق تلخ است با شیرین زبانی/ حکایت سرکنم آن‌سان که دانی؛ صریح‌ترین و تلخ‌ترین انتقادها در ظاهری خنده دار عرضه می‌شود. شاید یکی از دلایلی که سبب شده است، بیش‌تر مردم طنز و شوخی را هم‌خوان و هم‌سان بپندارند، تشابه ظاهری نتیجه‌ی نهایی طنز و شوخی باشد، زیرا هر دوی این گونه‌های ادبی به انبساط خاطر مردم می‌انجامند و خنده‌آور هستند. اما کیست که نداند فرهنگ خنده‌آور مردمی، خالق دنیای بی پایان شکل‌ها و جلوه‌های ناهم‌گون خنده بوده و خواهد بود. به گفته‌ی باختین : خنده همیشه سلاح آزادی در دست مردم بوده است. خنده ، انسان را از ترس از مقدسات، ممنوعیت های استبدادی، گذشته و قدرت که در طول هزاران سال در ذهن جای گرفته‌اند، می‌رهاند. بر خلاف خنده، لحن جدی و رسمی، لحن سرکوب‌گر، ارعاب‌گر و اسارت آور بوده و به تهدید و نیرنگ دست می‌زده و عبوس بوده است.

البته نیش‌خند بر آمده از طنز، لحن جدی را نفی نمی‌کند، بل آن را پالوده و کامل می‌سازد. آن را از یک‌جانبه‌گی، جمود، تعصب ورزی، خشک اندیشی، ترس، پندآموزی، ساده اندیشی، اوهام و از خشکی ابلهانه می‌پالاید. نیش‌خند، جدیت را از انجماد و جدا شدن از کلیت تمام نشده‌ی زنده‌گی ِ روزمره باز می‌دارد. ارسطو بر این باور بود که : از میان موجودات زنده، انسان یگانه موجودی است که می‌تواند بخندد. به عبارت دیگر به باور ارسطو خنده، برترین امتیاز معنوی انسان و دور از دست‌رس دیگر آفریده‌ها است. کی‌یرکه‌گور می‌گوید : تا جوان بودم، از خنده غافل بودم، بعدها که چشمانم بازتر شد و حقیقت را دیدم… به خنده افتادم… و هنوز هم‌چنان می‌خندم. اگر کی‌یرکه گوردر تجربه‌ی شخصی خود بر پیوند حقیقت و خنده انگشت می‌نهد، مولوی از نقش عشق در کشف شکل دگر خندیدن این‌گونه سخن می‌گوید : گرچه من خود زعدم، دل‌خوش و خندان زادم/ عشق آموخت مرا، شکل دگر خندیدن/ به صدف مانم، خندم چو مرا درشکنند/ کارخامان بود از فتح و ظفر خندیدن.
در طنز، این اشکال خنده را می‌توانیم ببینیم : نیش‌خند، زهرخند، خنده‌ی تلخ، خنده‌ی شیرین، خنده‌ی پوشیده، خنده‌ی دوپهلو، خنده‌ی کنایه آمیز، خنده‌ی شاد، خنده‌ی‌ غم انگیز، خنده‌ی اشک آمیز، خنده‌ی مرگ آور، و… طنزپرداز در پنبه زدن از فرادستان خنده‌ی تلخ را به کار می‌گیرد و در انتقاد از فرودستان خنده‌ی شیرین را. در طنز نیش وجود دارد و در فکاهه نوش. طنز نیش‌خند است و فکاهه نوش‌خند.

هجو و طنز، هزل و فکاهه
بر خلاف ادبیات شفاهی مردم که سرشار از طنز است، از سویی به علت حاکمیت مدح و اشک و از سوی دیگر به علت تحقیر و آزار طنزپردازان،ادبیات مکتوب ما عرصه‌ی باز و مناسبی برای حضور طنزپردازان نبوده است. اما با این وجود آثار شاعران بزرگی چون خیام و سنایی و عطار و مولوی و سعدی و حافظ از طنز بهره‌ی بسیاری برده است و عبید زاکانی توانسته‌ در این زمینه آثار درخور و ماندگاری خلق و ثبت کند. هر چند آن‌ها مجبور بوده‌اند از بیم گزند دشمنان، مانند عطار، طنز خود را از زبان فرزانه‌گان دیوانه طرح کنند. تا پیش از سنایی، مدح و هجو از گونه‌های رایج ادبیات مکتوب ما بوده است. شاعران بواسطه‌ی مدح از اصحاب قدرت و ثروت، صله دریافت می‌کردند و بواسطه‌ی هجو از آنان انتقام می‌گرفتند. انوری می‌گوید: اگر عطا ندهندم برآرم از پس مدح/ به لفظ هجو دمار از سر چنین ممدوح .

و در جای دیگر می‌گوید : غزل و مدح و هجا هر سه بدان می‌گفتم/ که مرا شهوت و حرص و غضبی بود بهم. بر اساس این بیت می‌توان فهمید که به باور انوری انگیزه‌ی سرودن غزل، شور و شهوت است؛ و انگیزه‌ی سرودن مدح، حرص و آز، و سرودن هجو نیز خشم و غضب. در واقع رنجش و خشم و انتقام در شعر کلاسیک ما بیش‌تر جنبه‌ی شخصی داشته و کم‌تر از هجو فراتر رفته است. فردوسی می‌گوید: چو شاعر برنجد بگوید هجا/ هجا تا قیامت بماند به جا. حکیم شفایی شاعر دوره‌ی صفوی نیز می‌گوید : دست‌اش به انتقام دگر چون نمی‌رسد/ شاعر به تیغ زبان می‌برد پناه. زبان هجو و هزل دریده‌تر و بی پرده‌تر از زبان طنز و فکاهه است.

سوزنی سمرقندی دشنام را خمیرمایه‌ی هجو می‌داند و بر این باور است که بی مایه فطیر است. وی در شعری می‌گوید : در هجا، گویی دشنام مده، پس چه دهم؟/ مرغ بریان دهم و بره و حلوا و حریر!/ مثل نان فطیر است هجا، بی دشنام/ مرد را درد شکم گیرد از نان فطیر. فخر صفی در لطایف الطوایف می‌نویسد : عبید زاکانی در هجو گویی بی محابا و در هزالی بی حیا بوده است. از این داوری پیدا است که بی باکی و بی پروایی صفت هجو گویان بوده است و بی حیایی صفت هزالان. برای نمونه جندقی در هزلی چنین سروده است : حاجی عبدالتقی خلایی ( مستراحی) ساخت/ که بگویند ذکر او از پس/ گفت یغما برای تاریخ‌اش/ توشه‌ی آخرت همین‌اش بس! در ادبیات فارسی با سنایی است که ما با نوعی هزل تعلیمی مواجه می‌شویم، یعنی برای سنایی شعر هزل نه وسیله‌ای برای انتقام شخصی، بل وسیله‌ای است برای انتقاد و آموزش. سنایی که خود در شعر کارنامه‌ی بلخ با هجو آغاز کرده بود در ادامه به هزل تعلیمی رسید. و در کتاب حدیقه تمامی قلم‌رو زنده‌گی اجتماعی را اقلیم هزل اعلام کرد. سنایی خود می‌گوید : هزل من هزل نیست، تعلیم است/ بیت من، بیت نیست، اقلیم است/ گر چه با هزل، جدّ بیگانه است/ هزل و جدّم، هم از یکی خانه است/ شکر گویم که نزد اهل هنر/ هزلم از جدّ دیگران خوش تر است. سعدی نیز در گلستان می‌گوید : به مزاحت بگفتم این گفتار/ هزل بگذار و جدّ از او بردار. جامی در مثنوی هفت رنګ در باره‌ی هزل می‌گوید : جدّ بُود پا به سفر فرسودن/ هزل یک لحظه به راه آسودن.
خنده در ادبیات مکتوب فارسی دو گونه‌ی اصلی داشته است؛ هجو و هزل. طنز و فکاهه در واقع صورت‌های تکامل یافته‌ی هجو و هزل هستند. در تعریف هجو گفته‌اند : هجو، یعنی بر شمردن عیب و نقص افراد، از روی غرض شخصی، به قصد تحقیر و تخریب، با زبان و لحنی زننده و بی پرده، هجو ضد مدح است. طنز شکل پالایش و تکامل یافته‌ی هجو است. در حقیقت طنز پرداز در برشمردن عیب و نقص افراد، دارای غرض اجتماعی است نه شخصی، قصد وی اصلاح و آگاه کردن افراد است نه تحقیر و تخریب آنان، زبان و لحن آنان گزنده و کنایی است. شهر آشوب نیز یکی از زیر مجموعه‌های هجو بوده است. شهر آشوب، شعری است که در هجو یک شهر و نکوهش مردم آن و یا هجو اصناف و صاحبان حِرَف سروده شده باشد. در تعریف هزل هم گفته‌اند : هزل، یعنی شوخی رکیک به خاطر تفریح و نشاط، و آن ضد جدّ است. فکاهه، شکل تکامل یافته‌ی هزل است. به عبارت دیگر فکاهه از نظر زبانی بهداشتی تر از هزل است.

گونه‌های طنز
طنز را می‌توان بر پایه‌ی درون‌مایه‌‌ی اثر به گونه‌های: طنز سیاسی، اجتماعی، تاریخی، اخلاقی و منشی، فلسفی، دینی و موقعیتی تقسیم کرد.
طنز را می‌توان بر پایه‌ی زاویه‌ی دید و نوع نگاه جاری در متن به گونه‌های: طنز سیاه یا تلخ و طنز سفید یا شیرین تقسیم کرد.
طنز را هم چنین می‌توان بر پایه‌ی محور‌های بیانی به گونه‌های: کلام محور، تصویر محور و تصویر- کلام محور تقسیم کرد.

طنز کلام محور
طنز کلام محور خود به دوگونه‌ی گفتاری و نوشتاری تقسیم می‌شود. که هر یک از این دو گونه نیز به دو شیوه‌ی بیانی منثور و منظوم تقسیم می‌شوند.
طنز منثور نوشتاری از فرم‌های گوناگون ادبی بهره گرفته است. فرم‌های ادبی چون: حکایت، تمثیل، فابل حیوانات- قصه و افسانه‌های منثور و منظومی که از زبان حیوانات روایت می‌شده است-، داستان کوتاه، رمان، نمایش‌نامه، فیلم‌نامه، کاریکلماتور، خاطره نویسی، سفرنامه‌های خیالی و…
طنز منظوم نیز از انواع گوناگون قالب‌های بیانی شعر کلاسیک و نو بهره گرفته است.

طنز تصویر محور
تمامی آثار طنزی که در قلمرو هنرهای تجسمی به ویژه نقاشی، کاریکاتور و گرافیک خلق شده در زمره‌ی طنز تصویر محور است.

طنز تصویر- کلام محور
در برگیرنده‌ی آثار خلق شده در عرصه‌ی سینما و تلویزیون.

آثاری که در تهیه و تنظیم این مقاله از آنان بیش‌ترین بهره گرفته شده است :

۱- طنز نگاه انسان معترض. نوشته‌ی عمران صلاحی. منتشر شده در ماهنامه‌ی آدینه شماره‌ی ۶۸- ۶۹
۲- رابله و تاریخ خنده. نوشته‌ی میخاییل باختین. ترجمه‌ی محمد پوینده. منتشر شده در کتاب: در‌آمدی بر جامعه شناسی ادبیات. ۱۳۷۷
۳- انواع ادبی. دکتر سیروس شمیسا.
منبع :  http://hozehonari.com

مدیرتالارلطیفه وطنزوحومه

پنج شنبه 31 فروردین 1396  6:10 PM
تشکرات از این پست
farshon
farshon
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : آذر 1387 
تعداد پست ها : 43957
محل سکونت : خراسان رضوی

پاسخ به:مقاله طنز

نویسنده : مرحوم محمد رفیع ضیایی

کاریکاتور (caricature ) از واژه caricatura ایتالیایی مشتق شده است. کاریکاتور یعنی تصویر های اغراق شده از اشخاص، مثل کاریکاتور یک شخصیت سیاسی ، ادبی ، هنری و ورزشی و…
واژه‌ کارتون (Cartoon) نیز منشأ ایتالیایی‌ دارد و از واژه‌ Cortone ایتالیایی گرفته‌ شده است. کاربرد امروزی این واژه یعنی‌ نشان دادن فعالیت انسان در عرصه سیاسی‌ و اجتماعی به صورت اغراق‌شده. پس واژه‌ اول تنها شخصیت‌های سیاسی و اجتماعی‌ را مورد نظر قرار می‌دهد و واژه دوم تمامی‌ فعالیت‌های آن‌ها در عرصه‌های سیاسی‌ و اجتماعی. در کارتون، می‌توان از تیپ‌های‌ گوناگون انسانی به‌ طور گسترده استفاده‌ کرد؛ در حالی‌ که در کاریکاتور شخص‌ خاصی مورد نظر است و نه یک شخصیت‌ یا تیپ. به این جهت، گستره فعالیت این واژه‌ بسیار متفاوت است.
تعاریف بالا مطابق با شیوه ساختارشناسی‌ این دو واژه است، یعنی آنچه از نظر شکلی‌ ما می‌توانیم از کارتون و کاریکاتور دریافت کنیم. حوزه فعالیت کارتون بسیار وسیع‌تر از کاریکاتور است. چون در آن می‌توانیم‌ کاریکاتور را هم ادغام کنیم. مثلا وقتی‌ یک شخصیت سیاسی را در حوزه فعالیت‌ سیاسی‌اش نشان می‌دهیم، هم به کاریکاتور او پرداخته‌ایم و هم به حوزه فعالیتش. چنین‌ تولیداتی را«کاریکاتور- کارتون» نمی‌گوییم. بلکه آن‌ها «کارتون» هستند. این دو واژه‌ از نظر محتوایی نیز دارای درجاتی‌اند که‌ معمولا اشتباه بعدی در این مرحله صورت‌ می‌گیرد.
همین‌جا اشاره کنیم که کمیک استریپ‌ از قوانین کارتون و یا کاریکاتور پیروی‌ نمی‌کند. تمامی آنچه به عنوان کمیک‌ استریپ و یا کمیک‌های طوماری و طرح‌های‌ مسلسل و پی‌درپی نامیده می‌شوند، مطابق‌ طراحی «واقعی – رئال» عمل می‌کنند و نه‌ طراحی اغراق‌آمیز؛ زیرا بسیاری از کمیک‌‌استریپ‌سازان طراحان قدرتمند رئالیسم‌ جهان بودند و در دوره‌ای که عکاسی چندان‌ نفوذی در نشریات نداشت، به آفرینش‌ صحنه‌های واقعی حوادث می‌پرداختند و در آن شیوه همه اصول طراحی رئال را به کار می‌بردند. به این جهت کمیک استریپ خود یک گونه است، متفاوت از کاربرد عام واژه‌ کاریکاتور و کارتون. البته برخی از کمیک‌ها به شیوه طراحی اغراق‌آمیز کشیده می‌شوند که شاید بهتر باشد نام آن‌ها را«کارتون‌ استریپ» بگذاریم.
شاید مشکل‌ترین مرحله این تقسیمات بعد از این باشد. «ویتی ورلد» (Withy world) برای‌ کاریکاتوریست‌ها نشریه‌ای بسیار شناخته‌ شده است. براساس تقسیم‌بندی این نشریه، زیر‌گونه‌های واژه عامی چون کاریکاتور و کارتون به صورت زیر است :
کاریکاتور سیاسی (Political Caricature)
کارتون سیاسی (Political Cartoon)
کارتون اجتماعی (Social Cartoon)
کاریکاتور چهره (Caricature)
کمیک استریپ (Comic Strip)
کارتون‌های تفننی تفریحی و شیرینکاری (Gag cartoon)
طراحی فکاهی – طراحی طنزآمیز (Humorous Illustration)
انیمیشن (Animation)
کتاب کمیک (Comic Book)
کتاب «کارتونومتر» (Cartoonomete) نوشته دکتر جان لنت (John A. Lent) و جو سزابو (Joe Szabo) از انتشارات ویتی‌ورلد، بر اساس این تقسیم‌بندی، به معرفی کارتونیست‌ها و کاریکاتوریست‌های مطرح دست می‌زند که شاید از نظر ما خیلی عجیب باشد. افرادی مانند سامپه، تارتاک، تونین، کینو، کوزوبوکین، بسک و شاوال در زمره کارتونیست‌های تفریحی، شیرین‌کار و شوخ (Gag) به شمار می‌آیند و آثار کسانی چون استدمن، توپور Topor، اونگرر Ungerer، راخ Rauch، سیرل Searle و استینبرگ Stenberg در بخش «طراحی فکاهی – طنزآمیز» قرار می‌گیرد. اما افراد بسیاری در ایران‌ ، شاوال و بسک را در گروه‌ آفرینندگان طنز تلخ و یا طنز سیاه قرار می‌دهند و این برداشت تقریبا ۱۰۰ درجه با برداشت «ویتی ورلد» متفاوت است. بیش‌ترین اختلاف در مورد نزدیک به ۲۰ تن‌ از کارتونیست‌های طنز پرداز فرانسوی است‌ که از هانری موریس تا توپور آثار خاصی را آفریدند. در برداشت مسؤول و سردبیر «ویتی ورلد» از توپور و در گزیده‌ای از نظریات خود توپور حتی برای یک بار عبارت طنز سیاه یا طنز تلخ و یا فکاهی سیاه و تلخ به کار نرفته‌ است. اصلا در کتاب ۱۲۴ صفحه‌ای این دو، فکر نمی‌کنم درباره این مبحث (طنز سیاه و تلخ) نظری داده شده باشد.
با این وجود، این برداشت هم درست نیست؛ چون بخش عمده‌ای از فعالیت توپور در زمینه آفرینش طنز سیاه بوده است که از آن‌ جمله می‌توان به طراحی اکثر روی جلدهای‌ مجله طنز سیاه «هاراگیری» (Harakiri) بین‌ سال‌های ۱۹۶۰ تا ۱۹۶۹ میلادی (برابر با ۱۳۳۹ تا ۱۳۴۸ شمسی) در فرانسه اشاره کرد. بعد از آن نیز نشریه‌ای ماهانه در فرانسه منتشر شد به نام «چارلی» (شارلی Charli) که به‌ اصطلاح از نشریه «هاراگیری» بسیار تندتر و در اصل «سیاه‌تر» بود و سپس همین‌ نشریه به «چارلی هبدو» بدل شد. بیش‌تر تلخ‌پردازان فرانسه با این نشریه کار کردند. در لوگو (نشانه) روی جلد مجله ماهانه‌ «هاراگیری» آمده: “Hara kiri Journal Bete and Mechant” که به معنی تحت لفظی‌ آن می‌شود: هاراگیری، نشریه ابله و احمق و رذل و شرور و یا نشریه حیوان خبیث!
طبعا خواننده از این نشریه، با اهدافی که در روی جلد آن آمده، نباید انتظار فکاهیات و طراحی‌های «خنده‌دار و شوخی» را داشته‌ باشد. پس چاره کار کجاست؟ آ یا باید روشی‌ غیر از آنچه آورده شد، را برای تقسیم‌بندی‌ به کار ببریم. در ابتدا، باید این امر را پذیرفت‌ که بخشی از آفرینش‌های تصویری به‌ صورت‌هایی که نام بردیم، در قالب کاریکاتور و کارتون زیرمجموعه آثار غیر جد قرار می‌گیرند و همه آن‌ها هم طنز و یا فکاهی و یا طنز سیاه نیستند. حال اگر همه طراحی‌های‌ غیر رئال و غیر جدی را بخواهیم دسته‌بندی‌ کنیم، به زیرمجموعه‌هایی می‌رسیم چون: «شوخی – فکاهی، طنز، طنز سیاه، گروتسک، فانتزی، هجو و هزل». هیچ کاریکاتور و کارتونی را نمی‌توانیم پیدا کنیم که از این‌ تقسیم‌بندی بیرون باشد.
برای روشن‌تر شدن موضوع، فرض کنید به یک نمایشگاه کاریکاتور می‌روید و در آنجا براساس تعاریف ما، با تابلوهایی از چهره اشخاص اعم از سیاسی، هنری، ادبی‌ و ورزشی روبرو می‌شوید که هرکدام با شیوه خاص و یا با تکنیک‌های متفاوتی‌ طراحی شده‌اند. شما حق دارید در مقابل هر تابلو این جملات را به کار ببرید: «اغراق کمی‌ به کار برده»، «از افراط در اغراق استفاده‌ کرده»، «کاری است گروتسکی»، «اثری است‌ هجوآمیز» و یا «کار طنز آمیزی»است».
بسیاری از کاریکاتورهای چهره هجوآمیزند، یعنی نوعی تعرض به شخصیت افراد به‌ شمار می‌روند. در یک کاریکاتور چهره، چقدر از خصوصیات فردی و اجتماعی‌ شخص سوژه را می‌توانیم تشخیص بدهیم؟ اینکه مثلا آدم آرامی است یا عصبی، مردم‌‌دوست است یا منزوی، وسواسی است یا اعتماد به نفس دارد. شرور و خودخواه‌ است یا مال دوست و… دومیه درکشیدن‌ کاریکاتورهایی از «تیپر» و «پرون دپرونل»، اضافه کردن هر خطی را علامت نوعی‌ خصوصیت فردی از آن‌ها می‌دانست. مثلا لب‌هایی که از خودپسندی یا طمع به هم‌ فشرده شده و یا ابروانی که از حیله‌گری و پستی به هم گره خورده‌اند، غبغبی که‌ از شکم‌بارگی چاق و آویخته شده است، دماغی که به خرطوم مورچه‌خوار می‌ماند، جمجمه بوزینه مانند دوپن، لپ‌های آویخته و بول‌داگ‌مانند بایوت و…
از هر خلاقیت‌ تصویری در گونه‌های عام کاریکاتور و کارتون باید همان انتظاری را داشت که از آن‌ گونه برمی‌آید. مثلا اگر کار یک شوخی (لطیفه) ساده است، باید به همان اندازه انتظار داشت‌ و اگر فکاهی است، احتمالا زیبنده چاپ در نشریه‌ای فکاهی است و اگر تصویرسازی‌ طنز و فکاهی است، ممکن است به صورت‌ تصویرسازی طنزآمیز و یا طنز سیاه در کنار یک مقاله بیاید؛ نظیر آثار براد هلند و یا گورمه‌لن یا توپور. ما نباید این مقولات را باهم مخلوط کنیم‌ و هرکدام از این نوع تصویرها بینندگان و مخاطبان خاص خود را دارد. مثلا فکاهیات‌ برای نشریات فکاهی است که مخاطبان آن‌ عامه مردم‌اند. آثار نمایشگاهی را می‌توان‌ در قالب طنز و طنز سیاه تعریف کرد، زیرا مخاطبان خاص و ویژه خود را دارد. یا مثلا این‌ گونه آثار را نمی‌توان در یک کتاب کمیک‌ و یا در یک مجله کمیک استریپ چاپ کرد.
یکی از موارد گسترده استفاده از کارتون‌ و کاریکاتور در مطبوعات است. کارتون‌ مطبوعاتی یا ادیتوریال کارتون (Editoral Cartoon) نیز دارای مشخصه خاص خود است و می‌توان آن را با ویژگی خاصی که‌ دارد، از گونه‌های دیگر جدا کرد. به عنوان‌ یک تعریف ساده و مؤخر می‌توانیم کارتون‌ مطبوعاتی را چنین معرفی کنیم: تصویرهایی‌ که به صورت کارتون در یک فرم و یا به‌ صورت کیمک و یا کارتون استریپ با موضوع‌ها و پیام‌های سیاسی و یا اجتماعی همراه با مطرح کردن شخصیت‌های سیاسی‌ و اجتماعی روز و یا وقایع و رویدادهای‌ خبری در یک نشریه به چاپ می‌رسد. به‌ این جهت، «کارتون مطبوعاتی» می‌تواند «کارتون سیاسی» (Political Cartoon)را زیرمجموعه خود قرار دهد.
پس در اصل کارتون سیاسی نوعی کارتون‌ مطبوعاتی است. همچنان که کارتون‌ ورزشی هم گونه‌ای کارتون اجتماعی است‌ که می‌تواند زیرمجموعه کارتون مطبوعاتی‌ قرار گرفته کادری از صفحات ورزشی یک‌ نشریه را پر کند. در سال ۱۸۷۶ میلادی، بیسمارک گفت: «سیاست نوعی علم و یا نوعی روش قانونمند نیست، بلکه عملی‌ است که توسط دولت و یا حکومت و یا اجزای‌ آن انجام می‌گیرد.» این ‌که نظر بیسمارک‌ در این مورد درست است یا نه محل بحث‌ ما نیست، ولی از نظر کاریکاتوریست‌ها،کارتون و کاریکاتور سیاسی یعنی پرداختن‌ به عملکرد شخصیت‌های دولتی – حکومتی‌ و زیرمجموعه‌های آن‌ها و پیامدهایی که‌ این عملکردها را بردارد. به این جهت، کارتونیست‌هابرداشت بیسمارک ازسیاست را قبول دارند. این‌ که سیاست‌ یک علم تخصصی است و امروزه آن را به‌ صورت آکادمیک درس می‌دهند، موردنظرکارتونیست‌ها نیست. کارتون سیاسی‌ به عملکرد افرادی کار دارد که به عنوان‌ اداره‌کنندگان سیاسی در جامعه فعال‌اند.
امروزه، بخش عمده‌ای از کارتون‌های‌ مطبوعاتی، کارتون‌های سیاسی‌اند. این‌ کارتون‌ها بنا به شرایط روز و عملکرد خاص‌ کشیده می‌شوند و به ‌ندرت جنبه عام دارند، یعنی سیاست را به عنوان یک مفهوم «عام» مطرح نمی‌کنند بلکه عمل سیاسی و یا دولتی‌ را در برهه‌ای از زمان خاص به تصویر می‌کشند. مثلا «جنگ» یک واژه عام است، اما سیاست بوش در جنگ خاورمیانه می‌تواند موضوع خاص‌تری باشد. حال اگر یک نشریه‌ آمریکایی نوع عملکرد دولت آمریکا – بوش‌ را در رویدادهای خاص زیر سؤال ببرد، مثلا سفر چند ساعته او به عراق، موضوع‌ باز خاص‌تر می‌شود. زبده‌ترین کارتون‌های‌ سیاسی – مطبوعاتی آن‌هایی‌ هستند که درست‌ مثل خبر رویدادهای سیاسی به حوادث روز اختصاص داشته باشند. هرچه این نمونه‌ آثار از جنبه خاص خود دور شده، به جنبه‌ عام‌تری نزدیک شوند، از خصلت کارتون‌ مطبوعاتی – سیاسی بیش‌تر دور می‌شوند. بنابراین، بخش عمده و قابل توجهی از کارتون‌هایی که در ایران در دهه گذشته‌ به عنوان کاریکاتور سیاسی مطبوعاتی‌ در روزنامه‌ها به چاپ رسیده است، دارای‌ ویژگی‌های «کارتون مطبوعاتی – سیاسی» نیستند و بیشتر موضوعات را به صورت‌ عام مطرح کرده‌اند.
در برداشت‌های «عام» کارتونیست می‌تواند از «بازی‌های تصویری» هم بهره ببرد. بازی‌های تصویری سهم عمده‌ای در کارتون‌ ایران دارد. شاید این موضوع به این خاطر باشد که نوع تفکر شرقی کارتونیست‌های‌ ایرانی همراه با تخیلی قدرتمند است و یا وقتی کمتر بتوانیم به پدیده‌های مشخص‌ و بدون ابهام بپردازیم، ناچاریم به ساخت‌ هویت‌های مجازی پناه ببریم. در این صورت، هر شیء که در کارتون مطرح می‌شود، می‌تواند یک تعریف مجازی هم داشته‌ باشد و نماد چیز دیگری به حساب آید. در هر صورت، کارتونیست برای خلق پیام از تصاویری استفاده می‌کند که دارای معانی‌ نمادین است و برای اشیا هویتی جدید را به‌ وجود می‌آورد. برای مثال، یک کارتونیست‌ می‌تواند با طراحی یک چماق در کنار اشیای‌ دیگر، دست به آفرینش صدها طرح به شیوه‌ «بازی‌های تصویری» بزند. مثلا اگر طراح‌ چماق را روی یک صفحه روزنامه یا وسط یک کتاب بگذارد می‌تواند مفاهیمی را القا کند. اگر یک کارتونیست شخصیت مردی قوی هیکل را بکشد که در حال فرود آوردن یک تبر بر یک‌ بادکنک پر باد است، کم‌ترین مفهوم آن، نشان‌ دادن تضاد میان شدت ضربه و عدم مقاومت‌ بادکنک نازک پر از هواست. حال اگر این‌ کارتون در یک روزنامه سیاسی چاپ شود، می‌تواند مهم‌ترین خبر سیاسی روز را القا کند. اگر به آن، یک خبر نوشتاری هم اضافه‌ کنیم، ماهیت آن خبر را به خود می‌گیرد. ولی‌ اگر این کارتون را در کنار مقاله‌ای درباره‌ محیط زیست چاپ کنیم، از حالت سیاسی‌ خارج می‌شود و خواننده مقاله با خواندن آن‌ کوشش می‌کند نوعی ارتباط میان تصویر و مقاله را در ذهن خود به وجود آورد.
برخلاف شیوه یاد شده، کار کارتونیست و کاریکاتوریست مشهور لوموند (Le monde)، پلانتو (Planto) به گونه‌ای است‌ که از روی آثار چاپ شده‌اش می‌توان سرخط‌های حوادث سیاسی مهم فرانسه و جهان‌ را نوشت. سنت نشریات فکاهی در ایران نیز به این‌ صورت بوده است. مثلا شما با ورق زدن‌ یک دوره نشریه «توفیق» سال ۱۳۳۷ در خواهید یافت که در سال ۱۳۳۷ شمسی، یعنی نیم قرن پیش، در ایران چه می‌گذشته، چه کسی نخست وزیر بوده، مجلس دوره‌ چندم بوده، وکلا چه کسانی بودند، برنج‌ کیلویی چند بوده، اجاره خانه چند بوده، مشکلات مردم چه بوده، وقایع سیاسی جهان‌ به چه صورت بوده، کجا کودتا شده و حتی‌ چه هنرپیشه خارجی به ایران آمده و یا چه‌ کسی چه آوازی خوانده است. به این جهت کاریکاتور و کارتون‌های مطبوعاتی اسناد زمان‌های‌ خاص خودند بنابراین خارج کردن آن‌ها از این جنبه اسنادی باعث می‌شود که سندیت‌ خود را از دست بدهند و به کلیاتی بدل شوند. این روش در تمامی کشورهای اروپایی و آمریکایی و دیگر کشورهای جهان هم دنبال‌ می‌شده است. اگر یک روزنامه محلی در یکی‌ از ایالات آمریکا هر روز یک کادر را بدون‌ دلیل به یک کارتون با مفهومی عام اختصاص دهد، حتما با اعتراض خوانندگان روبه‌رو می‌شود. کارتون مطبوعاتی برای آن‌ها یعنی‌ همان چیزی که در محل و یا کشور و یا جهان‌ خودشان اتفاق می‌افتد، به‌گونه‌ای که بتوانند با آن ارتباط برقرار کند.
پس هرگونه از کاریکاتور و کارتون و کمیک‌ استریپ و کارتون استریپ و فانتزی را بنا به شأن خود باید تعریف کرد و از آن انتظار داشت. اگر غیر از این باشد،هم به نشریات‌ فکاهی و حدود تعاریف آن لطمه زده‌ایم،هم‌ به کاریکاتور نمایشگاهی، طراحی طنزآمیز و حتی طنز تلخ و کاریکاتور.

منبع : کانال تلگرام https://telegram.me/amirsoheilicartoon

مدیرتالارلطیفه وطنزوحومه

شنبه 31 تیر 1396  6:23 AM
تشکرات از این پست
farshon
farshon
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : آذر 1387 
تعداد پست ها : 43957
محل سکونت : خراسان رضوی

پاسخ به:مقاله طنز

صدا و سیما باید در تهیه و پخش برنامه های سرگرمی و فکاهی به ویژه در بخش خبر از اندازه ضرورت تجاوز نکند. تلاش در برحذرداشتن نسل جوان از سرگرمی های زیان بخش و اعتیادهای مضر و خطرناک وظیفه قانونی این دانشگاه سراسری و عمومی است.

به گزارش شیرین طنز، به نقل از پژوهش خبری صدا وسیما: تاریخ پیدایش طنز هر زمان که بوده دارای قدمتی طولانی است. تاکید سنگ نوشته ­های باستانی که شادی را ستوده اند و نیز اشعار کهنسال عرب جاهی، نشان از رفاقت قدیم و صمیمی آن با مردم ایران باستان و عرب­های همسایه و به ­طور کلی بشر، از هر نژاد، در هر سرزمین و با هر گویشی دارد. نباید فراموش کرد ایرانیان با تمدن کهن و ریشه دار خود، همیشه در شوخ طبعی و بذله گویی سرآمد بوده اند. یکی از نیازهای فطری، نیاز انسان به سرگرمی، تفریح و لذت های مشروع است. از افراد بشر نمی توان و نباید انتظار داشت همیشه چون ماشینی بی روح عمل کنند و جز به کارهای جدی و خالی از عاطفه نپردازند. اگر انسان باید ساعاتی از زندگی روزمره اش را به اشتغال و کسب درآمد بپردازد، ساعاتی را به­خودسازی معنوی، ساعاتی را هم به معاشرت و روابط معمولی و طبیعی خود بگذراند، بدون تردید باید بخشی را نیز به سرگرمی، تفریح و برآورده سازی نیازهای روانی خود اختصاص دهد. بدون توجه به نیازهای تفریحی انجام مطلوب سایر برنامه ها ناممکن است حتی «عبادت خدا». امام صادق (ع) مزاح و سرگرمی را شرط حتمی ایمان شمرده و هیچ مومنی را دور از بذله گویی و طنازی نمی بینند از نظر فقهی نیز مزاح و بذله­گویی رجحان شرعی داشته و با رعایت موازین آن، از مستحبات فقهی و پسندیده اخلاقی به شمار می رود.

زبان طنز از قدرتی بس ژرف برخوردار است؛ قدرتی که در سایه آن گوینده می تواند بسیاری از معضلات را بازگو و در بهتر شدن اوضاع تلاش کند. زمانی که جامعه به بلایا و آشفتگی های فرهنگی و اخلاقی فراوانی دچار باشد، بر دامنه طنز، به ویژه هجو و هزل افزوده می شود. از طریق طنز می توان چون مصلحی اجتماعی و سیاسی، در بهتر شدن اوضاع و بیان معایب کوشید.

طنز قالبی دلپذیر، زیبا و ممتاز در ارائه پیام است. در دنیای سرشار از رقابتِ رسانه ها، اگر چگونگی ایجاد ارتباط با مخاطبان و روش ها و شیوه های طراحی، ساخت و ارائه پیام های جذاب برای آنها، از اهمیت محتوای اصلی پیام های مدنظر بیشتر نباشد از آن کمتر نیست. از این رو صدا و سیما که رسانه ای فراگیر به شمار می آید در دستیابی به آرمانها و اهداف خود ناچار باید به شکل، قالب و چگونگی پیام رسانی توجه کند.

به کارگیری طنز در خبر به بهبود و تسهیل روند پیام رسانی منجر، و خبرها به صورتی سرگرم کننده، شادی بخش، هدفدار و با پرهیز از هرگونه تحقیر و توهین و لعابی دلپذیر و شیرین عرضه می شوند تا نشان دهند در جایگاهی که نمی توان پیام های جدی و مستقیمِ منجر به آزردگی داشت؛ می توان با شوخ طبعی و لطیفه گویی منجر به آرامش، آنها را ارائه کرد.

توسعه زندگی ماشینی، شکل گیری شبکه‌های ماهواره‌ای، ارزان شدن گیرنده‌ها، رشد شبکه های اجتماعی، همگانی شدن تلویزیون، ارتباط روزافزون مردم با رسانه ها، نیاز انسان به طنز و سرگرمی و رقابت برای جذب مخاطب ایجاب می کند این مقوله سازنده و موثر در قالب سبک اینفوتیمنت (خبر- سرگرمی) در خبر رسانه ملی گنجانده شود. آوردن روایات طنزآمیز در لابه لای خبرهای جدی، به بخش خبری روح و جان می بخشد.

مدیرتالارلطیفه وطنزوحومه

دوشنبه 20 آذر 1396  7:11 AM
تشکرات از این پست
farshon
farshon
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : آذر 1387 
تعداد پست ها : 43957
محل سکونت : خراسان رضوی

پاسخ به:مقاله طنز

تعریف طنز

طنز واژه‌ای عربی است و به معنای مسخره کردن، طعنه زدن، عیب کردن، سخن به رموز گفتن و به استهزاء از کسی سخن گفتن است.

طنز در لغت نامه ها دهخدا به معانی گوناگونی آمده است، همچون « برکسی خندیدن، عیب کردن، لقب کردن، سخن به رموز گفتن، طعنه». در ادبیات قدیم، اعم از نثر و نظم، برداشتی که ما اکنون از سخن طنز، هزل و هجو داریم، وجود نداشته است و در بسیاری از متون، سخن غیر جد یا هزل را در تقابل با جد آورده­اند، مثلاً مولانا در مثنوی معتقد است:

هزل ها گویند در افسانه ها گنج می جو در همه ویرانه ها

یا شیخ اجل سعدی شیرازی در پایان گلستان می گوید: «بر رای روشن صاحبدلان که روی سخن در ایشان است، پوشیده نمانده دُرّ موعظه ها شافی را در سلک عبارت کشیده است و داروی تلخ نصیحت به شهد ظرافت برآمیخته تا طبع ملول ایشان از دولت قبول محروم نماند».

طنز در تعریفی با رویکردی اخلاقی عبارت است از هر بیان اعم از گفتار، رفتار، نوشتار، و تصویر به ظاهر غیرجدی و بر مبنای لطیفه و مزاح که نمایانگر واقعیتی جدی و رساننده پیامی اصیل باشد و به قصد توجه دادن مخاطب به نتیجه­ای اخلاقی- اجتماعی مطرح شود.

پژوهشگران چندان توافقی درباره تعریف طنز ندارند و هر یک براساس زاویه نگاه خود به تعریف آن پرداخته اند. برای نمونه شفیعی کدکنی طنز را «تصویر هنری اجتماع نقیضین و ضدین» و علی اصغر حلبی آن را «نوعی از آثار ادبی­ می داند که در برشمردن زشتی ها و رذایل فردی یا جمعی و آگاهانیدن مردم از آنها می کوشد».

در ادبیات «طنز»، به نوع خاصی از آثار منظوم یا منثور ادبی گفته می‌شود که اشتباهات یا جنبه‌های نامطلوب رفتار بشری، فسادهای اجتماعی و سیاسی یا حتی تفکرات فلسفی را به شیوه‌ای خنده‌دار به چالش می‌کشد.

طنز تفکربرانگیز است و ماهیتی پیچیده و چندلایه دارد. گرچه طبیعتش بر خنده استوار است، اما خنده را تنها وسیله‌ای می‌انگارد برای نیل به هدفی برتر و آگاه کردن انسان به عمق رذالت‌ها. گرچه در ظاهر می‌خنداند، اما در پس این خنده واقعیتی تلخ و وحشتناک وجود دارد که در عمق وجود، خنده را می‌خشکاند و انسان را به تفکر وامی‌دارد.

طنز با تاکید بر یک موضوع درصدد بیان معایب و نواقص عمل یا کاری است و تلاش می­کند تا فسادی رایج، اما مغفول از انظار یا معضلی اجتماعی را مطرح سازد و همچون مصلحی اجتماعی با آگاهی دادن به مردم آنان را به معایب رفتارشان آشنا سازد. طنزگویی گاهی ممکن است، دلایل شخصی داشته باشد که در این صورت علاوه بر معنای شوخی و مزاح، هجو را نیز شامل می­شود و یا ممکن است بنا به دلایل جمعی باشد که در این صورت تلاش برای رفع کاستی های جامعه و افسوس بر وضعیت موجود است که البته ممکن است صرفاً برای خنده، شوخی و هزل باشد. پس می توان گفت تفاوت طنز، هزل و هجو در این است که «طنز انتقاد و استهزای غیرمستقیم معایب گروه یا جامعه خاصی به منظور اصلاح آنهاست. هجو عیب جویی، استهزاء، بدگویی و گاه دشنام به شخص یا موضوعی خاص است که صریح، تند و تیز است، غرض شخصی و جنبه تفریحی دارد. ولی هزل شوخی های نامطبوع، بی پرده و گاهی رکیک و غیراخلاقی است که هدف خاصی به جز سرگرمی، خنده و تفریح ندارد.

طنز و مطایبه در واقع وسیله ای است برای انتقال بهتر مفاهیمی که قابلیت بیان مستقیم و آشکار آن وجود ندارد که اینگونه بیان غیرمستقیم، علاوه بر حفظ گوینده آن از نظر مالی و جانی، مانع رنجش دیگران می گردد و رسالت هنری و تاریخی خود را ایفا می کند و نقش هایی چون تاثیرگذاری بیشتر بر مخاطب، اصلاح امر و تنبّه و آگاه کردن او را نیز برعهده دارد. از علل روی آوردن عبیدزاکانی، بزرگترین طنزنویس ادبیات فارسی قدیم به این نوع ادبی، هم اصلاح مفاسد اجتماعی و تهذیب اخلاق انسانی است.

در این پژوهش طنز هر گفتار و رفتار به ظاهر غیرجدی و بر مبنای لطیفه و مزاح است که نمایانگر واقعیتی جدی و رساننده پیامی اصیل، بدون هنجارشکنی و عبور از اصول و کدهای اخلاقی باشد. براساس این تعریف، طنز و شوخی مثبت، عملی هدفدار تلقی می شود از این رو، لهو و هجو از دایره طنز و شوخ طبعی خارج است این تعریف بر مبنای محتوای شوخی است که ابعاد مختلف فردی، اجتماعی، عقیدتی و فکری را دربردارد. ضرورت طنز تفکیک مرز شوخی های درست و نادرست است طنز دوسویه است هم قدرت تخریب زیادی دارد و هم قدرت تاثیر؛ در واقع هم نردبان است و هم سرسره، از این روست که شناخت و به کارگیری برخی قواعد کلی در شوخ طبعی و مزاح به انسان در جهت اثربخشی مثبت آن یاری می رساند.

مدیرتالارلطیفه وطنزوحومه

دوشنبه 20 آذر 1396  7:11 AM
تشکرات از این پست
farshon
farshon
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : آذر 1387 
تعداد پست ها : 43957
محل سکونت : خراسان رضوی

پاسخ به:مقاله طنز

نیاز طبیعی به سرگرمی در زمان حاضر

نیاز طبیعی انسان به سرگرمی در دوران ما اهمیتی مضاعف پیدا کرده است. توسعه زندگی ماشینی، گسترش شهرها و افزایش بی رویه جمعیت، مقتضیات و تنگناهای زندگی شهری و مشکلات اقتصادی، تمام وقت مردم را به خود اختصاص داده و آنها را نه تنها از رسیدن به آمال معنوی که از تامین خواست های مادی و نیازهای فطری خود نیز محروم ساخته است. بحران روانی انسان معاصر که دغدغه بزرگ مصلحان و خیراندیشان زمان ماست ناشی از همین یکسونگری ها و مادیگرایی هاست. نقش وسایل ارتباط جمعی به ویژه رسانه ملی در همین جا روشن می شود. رسانه ها ابزار موثری هستند که برای جبران درگیری بیش از حد انسان با زندگی روزمره، به آن توجه کرده اند. برای پاسخگویی به نیازهای تفریحی انسانها، وسایل ارتباطی معاصر وظایف گوناگونی به عهده دارند. به سبب فشار کار روزانه و شرایط دشوار زندگی، انسانها بیش از هر زمان به استراحت نیاز دارند و اگر برنامه های مناسبی وجود نداشته باشد که اوقات فراغت آنان را پرکند و خستگی ها، اضطراب ها و دلهره های آنان را تسکین دهد خیلی زودتر از حد معمول فرسوده و از کار افتاده خواهند شد.

توجه فراوان به تامین اوقات فراغت و استفاده کامل از این اوقات سبب شده است که به تدریج انسان به سوی یک نوع تمدن فراغت گام بردارد و با کاهش ساعات کار و ایجاد وسایل سرگرمی از زندگی خود بیشتر لذت ببرد. در حال حاضر روزنامه ها، مجله ها، رادیو و تلویزیون و سینماها با انتشار و پخش مطالب و برنامه های گوناگون از بهترین وسایل تفریحی و سرگرمی افراد به شمار می روند.

به عقیده دانشمندان علوم ارتباطات وسایل ارتباط جمعی علاوه بر وظایف مهم خبری، آموزشی، راهنمایی و رهبری که در سازندگی و آمادگی افراد برای زندگی اجتماعی نقش اساسی دارند؛ وظایف تفریحی و تبلیغی را نیز انجام می­دهند. وسایل ارتباطی با انجام این وظیفه بیشتر از لحاظ روانی روی افراد تاثیر می­گذارند و در صورتی که باعث سرگرم شدن افراد و پرکردن اوقات آنان گردند نقش تفریحی دارند.

پس از پیروزی انقلاب اسلامی در تدوین وظایف قانونی صدا و سیما به همه جنبه ها توجه شده و علاوه بر رسالت معنوی؛ تهیه برنامه های تفریحی و سرگرمی نیز به عنوان یکی از وظایف فرهنگی این دانشگاه بزرگ عمومی دانسته شده است. قانون اساسی جمهوری اسلامی پس از بیان اهداف بلند معنوی تاکید می کند که رسالت دیگر این رسانه پاسخگویی به نیازهای تفریحی جامعه و بارور ساختن اوقات فراغت عمومی از طریق اجرای برنامه های سالم و تفریحی است تا در سایه شادابی تن و روان، سلامت و آرامش فکری جامعه تامین گردد و به همین منظور اجرای برنامه­های تفریحی سالم و شادی آفرین را از خط مشی های کلی و اصول برنامه های این سازمان قلمداد می کند.

مدیرتالارلطیفه وطنزوحومه

دوشنبه 20 آذر 1396  7:12 AM
تشکرات از این پست
farshon
farshon
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : آذر 1387 
تعداد پست ها : 43957
محل سکونت : خراسان رضوی

پاسخ به:مقاله طنز

قواعد کلی در طنز خبری

۱- حقیقت گویی: یکی از حدود اصلی طنز در خبر، خارج نشدن از گفتمان حقیقت است از این رو طنز خبری نباید آمیخته با دروغ باشد. یعنی نباید در این قالب امری غیرواقعی را حقیقت جلوه دهیم به گونه­ای که مخاطب به واقعیت جهل داشته باشد. زیرا مخاطبان خبر انتظار دارند واقعیت بیان شود.

۲- اصل اعتدال و عدم افراط: وقتی طنز از مرز اعتدال فراتر رود و به افراط کشیده شود موجب تحقیر و اهانت می­گردد و طرف شوخی در دفاع از آبروی خود و حفظ موقعیتش، به معارضه و برخورد روی می آورد. اینجاست که شوخی به کدورت و دشمنی تبدیل می شود. به همین سبب رعایت حدود در شوخ طبعی امری ضروری است. در غیر این صورت، موضوعی که قرار است در جهت اصلاح امور و شادی بخشی به کار رود، عامل تخریب شخصیت و موضوعی غیراخلاقی می شود.

۳- توجه به محتوا: طنز باید بدون تحقیر، تمسخر، استهزا و دروغ باشد و بر حفظ حریم شخصی انسان ها و نداشتن ضرر مالی و جسمی برای آنها تاکید داشته باشد. در آیه یازدهم سوره حجرات، مومنان از مسخره کردن دیگران نهی شده اند؛ چه در قالب جدی باشد یا در قالب طنز و شوخی.

پاسخ به:مقاله طنز

مدیرتالارلطیفه وطنزوحومه

دوشنبه 20 آذر 1396  7:13 AM
تشکرات از این پست
farshon
farshon
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : آذر 1387 
تعداد پست ها : 43957
محل سکونت : خراسان رضوی

پاسخ به:مقاله طنز

کارکردهای طنز

۱- انتقاد: مهم­ترین کارکرد طنز، انتقاد است که ممکن است به انگیزه های مختلفی صورت گیرد، تا جایی که گفته می شود طنز زاده اعتراض است. این انتقاد در سه سطح فرد، جامعه و حکومت که متناظر با اخلاق، فرهنگ و سیاست است می تواند جهت گیری کند و موثر واقع شود. قلم طنزنویس با هرچه که مرده و کهنه و واپس مانده و با هرچه زندگی را از ترقی و پیشرفت بازمی دارد، بی­گذشت و چشم پوشی مبارزه می کند.

۲- اصلاح درک فرهنگی مخاطب: طنز و شوخ طبعی، ابزاری است که می تواند به ما در زمینه اصلاح درک فرهنگی مخاطب یا جامعه کمک کند. در واقع خصیصه انتقادی بودن طنز در موقعیت های مناسب، به تغییر درک مخاطب از موضوع مورد بحث کمک می کند و گاه بسیار اثرگذارتر از موقعیت جدی خواهد بود.

۳- تصحیح باور: یکی از شیوه های رویارویی و برخورد غیرمستقیم با مخاطب درباره باور خطای وی، استفاده از طنز است. تغییر درک مخاطب از باورهایش وابسته به موقعیت است. موقعیت مکانی و شخصیتی مخاطب.

۴- القای خوش خلقی: شوخی ضمن القای خلق مثبت به مخاطب، رویدادهای اضطراب آور را کم خطر می سازد.در واقع از کارکردهای شوخی در فعالیت های اجتماعی رفع هم و غم از خویش و دیگران است. شوخی و طنز از لحاظ روانی و درونی، نیرویی در گوینده و مخاطب ایجاد می کند که با القای خلقیات مثبت و زدودن غبار حاصل از منفی بافی ذهنی و روانی و حتی خلقیات منفی، شادی را برای طرفین ارتباط به ارمغان می آورد. “تذکر این نکته ضروری است که طنزی که آلوده به تحقیر و تمسخر است هرگز نمی تواند شادی درونی ایجاد کند و موجب کدورت می­گردد.”

۵- تالیف قلوب: عام ترین کارکرد طنز ایجاد الفت و محبت در قلب مخاطب است.

۶- رشد فضایل اخلاقی: در رویکردی مثبت به طنز می توان گفت طنز حداقل حاوی یک ارزش اخلاقی است؛ پرهیز از خودمحوری و نوعی از خودگذشتگی، از دغدغه های شخصی فراتر رفتن و درک منافع دیگران.

در هنگام شوخی و طنز؛ در واقع، انسان با غلبه بر عواطف خودمحورانه، کسب فضیلت می کند. توجه به هیجان­ها و عواطف دیگران موجب می شود انسان در روابط اجتماعی اش خودمحورانه عمل نکند؛ این روش به مرور زمان و با تکرار به ملکه تبدیل می شود و به صورت فضیلت اخلاقی ایثار در رفتار با دیگران ظهور می یابد. طنز و شوخی با دعوت انسان به دوری از عواطف خودمحورانه، فضایل دیگری همچون بردباری در هنگام خشم و پرهیز از تعصب های قومیتی و نژادی را شکوفا می سازد.

۷- اصلاح رفتار: برای آموزش رفتار صحیح، از شوخی و طنز می توان استفاده کرد. در اسلام نقش اصلاح گری طنز با عنوان امر به معروف و نهی از منکر و تذکر تحقق می یابد.

پاسخ به:مقاله طنز

مدیرتالارلطیفه وطنزوحومه

دوشنبه 20 آذر 1396  7:13 AM
تشکرات از این پست
farshon
farshon
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : آذر 1387 
تعداد پست ها : 43957
محل سکونت : خراسان رضوی

پاسخ به:مقاله طنز

شرایط و معیارهای طنز مطلوب

۱- انگیزه و هدف: طنز را نباید بهانه ای برای دم غنیمت شمری، بیهوده انگاری و غفلت یا تغافل دانست. طنز تعلیم و تدریس است، مبتنی بر هدف متعالی است. طنزنویسی ادای تکلیف اجتماعی است که به صورت یک مسموم می زنند تا خوابش نبرد، هدف کمک به ادامه حیات اوست و این یعنی بیان حقایق جدی و تلخ (انتقاد) در قالب الفاظ شیرین و دلپذیر (طنز). در این صورت است که می توان گفت طنز هشداری است کنایه آمیز از جانب کسی که می داند ولی نمی­تواند خطاب به کسی که می تواند ولی نمی داند.از جمله اهداف مقدس طنز و مطایبه گرفتن غبار خستگی و افسردگی از چهره دیگران و کمک به آنان در فراموشی سختی­هاست.

همچنین از میان انگیزه هایی که طنز را نامطلوب می سازد باید بر سرزنش، عیب جویی، اهانت به فرد یا گروه یا قوم خاصی و هجو و بی آبرو کردن دیگران تاکیدی مضاعف داشت نه تنها از شوخی هایی که موجب ایجاد اختلاف مابین اقشار جامعه، به ویژه از طریق مسائل نژادی و قومی می شود از محدودیت های قطعی فعالیت های رسانه ای است. بلکه بالاتر اینکه تلاش برای نفی مرزبندی های کاذب و تفرقه انگیز و قرار ندادن اقشار مختلف جامعه در مقابل یکدیگر مانند دسته بندی مردم براساس نژاد، زبان، رسوم و سنن محلی و … رسالت اجتماعی آنهاست.

۲- محتوا و مواد: قصد و انگیزه طنز بایستی حق بوده و نیت زشتی در کار نباشد. کلمات و حرکات طنزآمیز نیز باید خالی از هرگونه باطل باشد. معیار طنز مطلوب آن است که از الفاظ رکیک استفاده نشود، دروغ نباشد، ناسزا و ناراحت­کننده نباشد، تفرقه انگیز و اختلاف آمیز نباشد، آبروی کسی یا جمعیتی را تهدید نکند، قوم و قبیله­ای را تحقیر نسازد و در یک کلام جز «حق» نباشد. استفاده از مطالب نادرست و غیرواقعی، گمراه ساختن مردم و کمک به جهل عمومی گناهی نیست که به بهانه شوخ طبعی بتوان آن را نادیده گرفت. در مورد دروغ هایی که به قصد مزاح و سرگرمی گفته و پخش می شوند نیز باید گفت هرگاه این دروغ به گونه ای مطرح شود که شنونده یا بیننده را به اشتباه انداخته و احتمال راست بودن آن را به وجود آورد، بی­تردید غیرمشروع است.

۳- کیفیت و روش: گاهی ممکن است در حالی که هم هدف از بذله­گویی و هم محتوای آن درست و به دور از نیات شیطانی است طنز مطلوب نباشد و این در جایی است که شیوه شوخی و کیفیت ادای آن عرفاً یا اخلاقاً ناپسند است.

طنز با رعایت ضوابط و حدود آن هنر است. روشن ترین معیار ارج نهادن به حیثیت انسانی افراد و پرهیز از هتک حرمت آنان طبق ضوابط اسلامی و پرهیز از ترویج ارزش ها و سرگرمی هایی که با معیارهای اسلامی مخالفت دارد که در قانون خط مشی کلی و اصول برنامه های سازمان صدا و سیما نیز مورد تاکید قرار گرفته است.

انتقادهای سازنده که از حقوق قانونی مطبوعات و دیگر رسانه ها در جمهوری اسلامی ایران است باید به شیوه ای سازنده باشد و انتقاد سازنده مشروط به دارا بودن منطق و استدلال و پرهیز از توهین و تخریب می باشد یعنی نباید به بهانه طنز انتقادی از روشهای توهین آمیز و تخریبی استفاده کرد.

۴- سوژه و موضوع: برای دستیابی به طنز مطلوب، افزون بر رعایت سه شرط پیشین باید در انتخاب سوژه نیز هوشیار بود موضوع سرگرمی و فکاهی هرگز نباید از مقدسات دینی و یا افتخارات ملی باشد. آنچه شوخی با آن احساسات عمومی را جریحه دار کرده یا نظم جامعه را از بین می برد نباید دستاویزی برای شوخی و طنز باشد. هر ملت، قبیله، قوم و یا اهالی هر منطقه و نیز تمام کسانی که زبان یا گویش خاصی دارند دارای علایق و تعصبات ویژه ای هستند رعایت این مناسبات از نظر اجتماعی لازم و بی احترامی به آنها، حتی به صورت شوخی ناپسند است. این ناپسندی در جایی که به عناوینی نظیر اذیت و تحقیر منجر شود گاهی به سرحد حرمت نیز خواهد رسید. از این مهمتر ارزش های اسلامی است که در جامعه ما نیز دربرگیرنده شعارهای اصلی انقلاب است رعایت شأن مقدسات دینی چنان حائز اهمیت است که علامه حلی(رض) معتقد است بی احترامی به آنها هر چند به شوخی موجب کفر و ارتداد خواهد بود.

 

پاسخ به:مقاله طنز

شیوه استفاده طنز در خبر

۵- میزان و مقدار: افراط و تفریط، مشکل همیشه انسان بوده است تا جایی که حفظ تعادل در تمام زمینه ها، غایت و هدف اصلی علم اخلاق و تعلیم و تربیت دانسته شده است. شوخ طبعی و اشتغال به سرگرمی ها نیز از این قاعده مستثنی نیست. یعنی هماهنگونه که دوری از آن نهی شده پرداختن افراطی و زیاده روی آن هم ضربه مهلکی است که می­تواند فرد یا جامعه را از موقعیت شایسته آن ساقط کند.

مداومت بر مزاح و افراط در آن، انسان را از حق و اعتدال خارج می کند و در درازمدت اخلاق جامعه را به سوی لودگی، بی بندوباری و تن پروری و بیکارگی سوق می دهد و این همان خطری است که باعث شده از کثرت مزاح برحذر شویم.

مدیرتالارلطیفه وطنزوحومه

دوشنبه 20 آذر 1396  7:14 AM
تشکرات از این پست
farshon
farshon
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : آذر 1387 
تعداد پست ها : 43957
محل سکونت : خراسان رضوی

پاسخ به:مقاله طنز

نویسنده : مرحوم محمد رفیع ضیایی

کاریکاتور (caricature ) از واژه caricatura ایتالیایی مشتق شده است. کاریکاتور یعنی تصویر های اغراق شده از اشخاص، مثل کاریکاتور یک شخصیت سیاسی ، ادبی ، هنری و ورزشی و…
واژه‌ کارتون (Cartoon) نیز منشأ ایتالیایی‌ دارد و از واژه‌ Cortone ایتالیایی گرفته‌ شده است. کاربرد امروزی این واژه یعنی‌ نشان دادن فعالیت انسان در عرصه سیاسی‌ و اجتماعی به صورت اغراق‌شده. پس واژه‌ اول تنها شخصیت‌های سیاسی و اجتماعی‌ را مورد نظر قرار می‌دهد و واژه دوم تمامی‌ فعالیت‌های آن‌ها در عرصه‌های سیاسی‌ و اجتماعی. در کارتون، می‌توان از تیپ‌های‌ گوناگون انسانی به‌ طور گسترده استفاده‌ کرد؛ در حالی‌ که در کاریکاتور شخص‌ خاصی مورد نظر است و نه یک شخصیت‌ یا تیپ. به این جهت، گستره فعالیت این واژه‌ بسیار متفاوت است.
تعاریف بالا مطابق با شیوه ساختارشناسی‌ این دو واژه است، یعنی آنچه از نظر شکلی‌ ما می‌توانیم از کارتون و کاریکاتور دریافت کنیم. حوزه فعالیت کارتون بسیار وسیع‌تر از کاریکاتور است. چون در آن می‌توانیم‌ کاریکاتور را هم ادغام کنیم. مثلا وقتی‌ یک شخصیت سیاسی را در حوزه فعالیت‌ سیاسی‌اش نشان می‌دهیم، هم به کاریکاتور او پرداخته‌ایم و هم به حوزه فعالیتش. چنین‌ تولیداتی را«کاریکاتور- کارتون» نمی‌گوییم. بلکه آن‌ها «کارتون» هستند. این دو واژه‌ از نظر محتوایی نیز دارای درجاتی‌اند که‌ معمولا اشتباه بعدی در این مرحله صورت‌ می‌گیرد.
همین‌جا اشاره کنیم که کمیک استریپ‌ از قوانین کارتون و یا کاریکاتور پیروی‌ نمی‌کند. تمامی آنچه به عنوان کمیک‌ استریپ و یا کمیک‌های طوماری و طرح‌های‌ مسلسل و پی‌درپی نامیده می‌شوند، مطابق‌ طراحی «واقعی – رئال» عمل می‌کنند و نه‌ طراحی اغراق‌آمیز؛ زیرا بسیاری از کمیک‌‌استریپ‌سازان طراحان قدرتمند رئالیسم‌ جهان بودند و در دوره‌ای که عکاسی چندان‌ نفوذی در نشریات نداشت، به آفرینش‌ صحنه‌های واقعی حوادث می‌پرداختند و در آن شیوه همه اصول طراحی رئال را به کار می‌بردند. به این جهت کمیک استریپ خود یک گونه است، متفاوت از کاربرد عام واژه‌ کاریکاتور و کارتون. البته برخی از کمیک‌ها به شیوه طراحی اغراق‌آمیز کشیده می‌شوند که شاید بهتر باشد نام آن‌ها را«کارتون‌ استریپ» بگذاریم.
شاید مشکل‌ترین مرحله این تقسیمات بعد از این باشد. «ویتی ورلد» (Withy world) برای‌ کاریکاتوریست‌ها نشریه‌ای بسیار شناخته‌ شده است. براساس تقسیم‌بندی این نشریه، زیر‌گونه‌های واژه عامی چون کاریکاتور و کارتون به صورت زیر است :
کاریکاتور سیاسی (Political Caricature)
کارتون سیاسی (Political Cartoon)
کارتون اجتماعی (Social Cartoon)
کاریکاتور چهره (Caricature)
کمیک استریپ (Comic Strip)
کارتون‌های تفننی تفریحی و شیرینکاری (Gag cartoon)
طراحی فکاهی – طراحی طنزآمیز (Humorous Illustration)
انیمیشن (Animation)
کتاب کمیک (Comic Book)
کتاب «کارتونومتر» (Cartoonomete) نوشته دکتر جان لنت (John A. Lent) و جو سزابو (Joe Szabo) از انتشارات ویتی‌ورلد، بر اساس این تقسیم‌بندی، به معرفی کارتونیست‌ها و کاریکاتوریست‌های مطرح دست می‌زند که شاید از نظر ما خیلی عجیب باشد. افرادی مانند سامپه، تارتاک، تونین، کینو، کوزوبوکین، بسک و شاوال در زمره کارتونیست‌های تفریحی، شیرین‌کار و شوخ (Gag) به شمار می‌آیند و آثار کسانی چون استدمن، توپور Topor، اونگرر Ungerer، راخ Rauch، سیرل Searle و استینبرگ Stenberg در بخش «طراحی فکاهی – طنزآمیز» قرار می‌گیرد. اما افراد بسیاری در ایران‌ ، شاوال و بسک را در گروه‌ آفرینندگان طنز تلخ و یا طنز سیاه قرار می‌دهند و این برداشت تقریبا ۱۰۰ درجه با برداشت «ویتی ورلد» متفاوت است. بیش‌ترین اختلاف در مورد نزدیک به ۲۰ تن‌ از کارتونیست‌های طنز پرداز فرانسوی است‌ که از هانری موریس تا توپور آثار خاصی را آفریدند. در برداشت مسؤول و سردبیر «ویتی ورلد» از توپور و در گزیده‌ای از نظریات خود توپور حتی برای یک بار عبارت طنز سیاه یا طنز تلخ و یا فکاهی سیاه و تلخ به کار نرفته‌ است. اصلا در کتاب ۱۲۴ صفحه‌ای این دو، فکر نمی‌کنم درباره این مبحث (طنز سیاه و تلخ) نظری داده شده باشد.
با این وجود، این برداشت هم درست نیست؛ چون بخش عمده‌ای از فعالیت توپور در زمینه آفرینش طنز سیاه بوده است که از آن‌ جمله می‌توان به طراحی اکثر روی جلدهای‌ مجله طنز سیاه «هاراگیری» (Harakiri) بین‌ سال‌های ۱۹۶۰ تا ۱۹۶۹ میلادی (برابر با ۱۳۳۹ تا ۱۳۴۸ شمسی) در فرانسه اشاره کرد. بعد از آن نیز نشریه‌ای ماهانه در فرانسه منتشر شد به نام «چارلی» (شارلی Charli) که به‌ اصطلاح از نشریه «هاراگیری» بسیار تندتر و در اصل «سیاه‌تر» بود و سپس همین‌ نشریه به «چارلی هبدو» بدل شد. بیش‌تر تلخ‌پردازان فرانسه با این نشریه کار کردند. در لوگو (نشانه) روی جلد مجله ماهانه‌ «هاراگیری» آمده: “Hara kiri Journal Bete and Mechant” که به معنی تحت لفظی‌ آن می‌شود: هاراگیری، نشریه ابله و احمق و رذل و شرور و یا نشریه حیوان خبیث!
طبعا خواننده از این نشریه، با اهدافی که در روی جلد آن آمده، نباید انتظار فکاهیات و طراحی‌های «خنده‌دار و شوخی» را داشته‌ باشد. پس چاره کار کجاست؟ آ یا باید روشی‌ غیر از آنچه آورده شد، را برای تقسیم‌بندی‌ به کار ببریم. در ابتدا، باید این امر را پذیرفت‌ که بخشی از آفرینش‌های تصویری به‌ صورت‌هایی که نام بردیم، در قالب کاریکاتور و کارتون زیرمجموعه آثار غیر جد قرار می‌گیرند و همه آن‌ها هم طنز و یا فکاهی و یا طنز سیاه نیستند. حال اگر همه طراحی‌های‌ غیر رئال و غیر جدی را بخواهیم دسته‌بندی‌ کنیم، به زیرمجموعه‌هایی می‌رسیم چون: «شوخی – فکاهی، طنز، طنز سیاه، گروتسک، فانتزی، هجو و هزل». هیچ کاریکاتور و کارتونی را نمی‌توانیم پیدا کنیم که از این‌ تقسیم‌بندی بیرون باشد.
برای روشن‌تر شدن موضوع، فرض کنید به یک نمایشگاه کاریکاتور می‌روید و در آنجا براساس تعاریف ما، با تابلوهایی از چهره اشخاص اعم از سیاسی، هنری، ادبی‌ و ورزشی روبرو می‌شوید که هرکدام با شیوه خاص و یا با تکنیک‌های متفاوتی‌ طراحی شده‌اند. شما حق دارید در مقابل هر تابلو این جملات را به کار ببرید: «اغراق کمی‌ به کار برده»، «از افراط در اغراق استفاده‌ کرده»، «کاری است گروتسکی»، «اثری است‌ هجوآمیز» و یا «کار طنز آمیزی»است».
بسیاری از کاریکاتورهای چهره هجوآمیزند، یعنی نوعی تعرض به شخصیت افراد به‌ شمار می‌روند. در یک کاریکاتور چهره، چقدر از خصوصیات فردی و اجتماعی‌ شخص سوژه را می‌توانیم تشخیص بدهیم؟ اینکه مثلا آدم آرامی است یا عصبی، مردم‌‌دوست است یا منزوی، وسواسی است یا اعتماد به نفس دارد. شرور و خودخواه‌ است یا مال دوست و… دومیه درکشیدن‌ کاریکاتورهایی از «تیپر» و «پرون دپرونل»، اضافه کردن هر خطی را علامت نوعی‌ خصوصیت فردی از آن‌ها می‌دانست. مثلا لب‌هایی که از خودپسندی یا طمع به هم‌ فشرده شده و یا ابروانی که از حیله‌گری و پستی به هم گره خورده‌اند، غبغبی که‌ از شکم‌بارگی چاق و آویخته شده است، دماغی که به خرطوم مورچه‌خوار می‌ماند، جمجمه بوزینه مانند دوپن، لپ‌های آویخته و بول‌داگ‌مانند بایوت و…
از هر خلاقیت‌ تصویری در گونه‌های عام کاریکاتور و کارتون باید همان انتظاری را داشت که از آن‌ گونه برمی‌آید. مثلا اگر کار یک شوخی (لطیفه) ساده است، باید به همان اندازه انتظار داشت‌ و اگر فکاهی است، احتمالا زیبنده چاپ در نشریه‌ای فکاهی است و اگر تصویرسازی‌ طنز و فکاهی است، ممکن است به صورت‌ تصویرسازی طنزآمیز و یا طنز سیاه در کنار یک مقاله بیاید؛ نظیر آثار براد هلند و یا گورمه‌لن یا توپور. ما نباید این مقولات را باهم مخلوط کنیم‌ و هرکدام از این نوع تصویرها بینندگان و مخاطبان خاص خود را دارد. مثلا فکاهیات‌ برای نشریات فکاهی است که مخاطبان آن‌ عامه مردم‌اند. آثار نمایشگاهی را می‌توان‌ در قالب طنز و طنز سیاه تعریف کرد، زیرا مخاطبان خاص و ویژه خود را دارد. یا مثلا این‌ گونه آثار را نمی‌توان در یک کتاب کمیک‌ و یا در یک مجله کمیک استریپ چاپ کرد.
یکی از موارد گسترده استفاده از کارتون‌ و کاریکاتور در مطبوعات است. کارتون‌ مطبوعاتی یا ادیتوریال کارتون (Editoral Cartoon) نیز دارای مشخصه خاص خود است و می‌توان آن را با ویژگی خاصی که‌ دارد، از گونه‌های دیگر جدا کرد. به عنوان‌ یک تعریف ساده و مؤخر می‌توانیم کارتون‌ مطبوعاتی را چنین معرفی کنیم: تصویرهایی‌ که به صورت کارتون در یک فرم و یا به‌ صورت کیمک و یا کارتون استریپ با موضوع‌ها و پیام‌های سیاسی و یا اجتماعی همراه با مطرح کردن شخصیت‌های سیاسی‌ و اجتماعی روز و یا وقایع و رویدادهای‌ خبری در یک نشریه به چاپ می‌رسد. به‌ این جهت، «کارتون مطبوعاتی» می‌تواند «کارتون سیاسی» (Political Cartoon)را زیرمجموعه خود قرار دهد.
پس در اصل کارتون سیاسی نوعی کارتون‌ مطبوعاتی است. همچنان که کارتون‌ ورزشی هم گونه‌ای کارتون اجتماعی است‌ که می‌تواند زیرمجموعه کارتون مطبوعاتی‌ قرار گرفته کادری از صفحات ورزشی یک‌ نشریه را پر کند. در سال ۱۸۷۶ میلادی، بیسمارک گفت: «سیاست نوعی علم و یا نوعی روش قانونمند نیست، بلکه عملی‌ است که توسط دولت و یا حکومت و یا اجزای‌ آن انجام می‌گیرد.» این ‌که نظر بیسمارک‌ در این مورد درست است یا نه محل بحث‌ ما نیست، ولی از نظر کاریکاتوریست‌ها،کارتون و کاریکاتور سیاسی یعنی پرداختن‌ به عملکرد شخصیت‌های دولتی – حکومتی‌ و زیرمجموعه‌های آن‌ها و پیامدهایی که‌ این عملکردها را بردارد. به این جهت، کارتونیست‌هابرداشت بیسمارک ازسیاست را قبول دارند. این‌ که سیاست‌ یک علم تخصصی است و امروزه آن را به‌ صورت آکادمیک درس می‌دهند، موردنظرکارتونیست‌ها نیست. کارتون سیاسی‌ به عملکرد افرادی کار دارد که به عنوان‌ اداره‌کنندگان سیاسی در جامعه فعال‌اند.
امروزه، بخش عمده‌ای از کارتون‌های‌ مطبوعاتی، کارتون‌های سیاسی‌اند. این‌ کارتون‌ها بنا به شرایط روز و عملکرد خاص‌ کشیده می‌شوند و به ‌ندرت جنبه عام دارند، یعنی سیاست را به عنوان یک مفهوم «عام» مطرح نمی‌کنند بلکه عمل سیاسی و یا دولتی‌ را در برهه‌ای از زمان خاص به تصویر می‌کشند. مثلا «جنگ» یک واژه عام است، اما سیاست بوش در جنگ خاورمیانه می‌تواند موضوع خاص‌تری باشد. حال اگر یک نشریه‌ آمریکایی نوع عملکرد دولت آمریکا – بوش‌ را در رویدادهای خاص زیر سؤال ببرد، مثلا سفر چند ساعته او به عراق، موضوع‌ باز خاص‌تر می‌شود. زبده‌ترین کارتون‌های‌ سیاسی – مطبوعاتی آن‌هایی‌ هستند که درست‌ مثل خبر رویدادهای سیاسی به حوادث روز اختصاص داشته باشند. هرچه این نمونه‌ آثار از جنبه خاص خود دور شده، به جنبه‌ عام‌تری نزدیک شوند، از خصلت کارتون‌ مطبوعاتی – سیاسی بیش‌تر دور می‌شوند. بنابراین، بخش عمده و قابل توجهی از کارتون‌هایی که در ایران در دهه گذشته‌ به عنوان کاریکاتور سیاسی مطبوعاتی‌ در روزنامه‌ها به چاپ رسیده است، دارای‌ ویژگی‌های «کارتون مطبوعاتی – سیاسی» نیستند و بیشتر موضوعات را به صورت‌ عام مطرح کرده‌اند.
در برداشت‌های «عام» کارتونیست می‌تواند از «بازی‌های تصویری» هم بهره ببرد. بازی‌های تصویری سهم عمده‌ای در کارتون‌ ایران دارد. شاید این موضوع به این خاطر باشد که نوع تفکر شرقی کارتونیست‌های‌ ایرانی همراه با تخیلی قدرتمند است و یا وقتی کمتر بتوانیم به پدیده‌های مشخص‌ و بدون ابهام بپردازیم، ناچاریم به ساخت‌ هویت‌های مجازی پناه ببریم. در این صورت، هر شیء که در کارتون مطرح می‌شود، می‌تواند یک تعریف مجازی هم داشته‌ باشد و نماد چیز دیگری به حساب آید. در هر صورت، کارتونیست برای خلق پیام از تصاویری استفاده می‌کند که دارای معانی‌ نمادین است و برای اشیا هویتی جدید را به‌ وجود می‌آورد. برای مثال، یک کارتونیست‌ می‌تواند با طراحی یک چماق در کنار اشیای‌ دیگر، دست به آفرینش صدها طرح به شیوه‌ «بازی‌های تصویری» بزند. مثلا اگر طراح‌ چماق را روی یک صفحه روزنامه یا وسط یک کتاب بگذارد می‌تواند مفاهیمی را القا کند. اگر یک کارتونیست شخصیت مردی قوی هیکل را بکشد که در حال فرود آوردن یک تبر بر یک‌ بادکنک پر باد است، کم‌ترین مفهوم آن، نشان‌ دادن تضاد میان شدت ضربه و عدم مقاومت‌ بادکنک نازک پر از هواست. حال اگر این‌ کارتون در یک روزنامه سیاسی چاپ شود، می‌تواند مهم‌ترین خبر سیاسی روز را القا کند. اگر به آن، یک خبر نوشتاری هم اضافه‌ کنیم، ماهیت آن خبر را به خود می‌گیرد. ولی‌ اگر این کارتون را در کنار مقاله‌ای درباره‌ محیط زیست چاپ کنیم، از حالت سیاسی‌ خارج می‌شود و خواننده مقاله با خواندن آن‌ کوشش می‌کند نوعی ارتباط میان تصویر و مقاله را در ذهن خود به وجود آورد.
برخلاف شیوه یاد شده، کار کارتونیست و کاریکاتوریست مشهور لوموند (Le monde)، پلانتو (Planto) به گونه‌ای است‌ که از روی آثار چاپ شده‌اش می‌توان سرخط‌های حوادث سیاسی مهم فرانسه و جهان‌ را نوشت. سنت نشریات فکاهی در ایران نیز به این‌ صورت بوده است. مثلا شما با ورق زدن‌ یک دوره نشریه «توفیق» سال ۱۳۳۷ در خواهید یافت که در سال ۱۳۳۷ شمسی، یعنی نیم قرن پیش، در ایران چه می‌گذشته، چه کسی نخست وزیر بوده، مجلس دوره‌ چندم بوده، وکلا چه کسانی بودند، برنج‌ کیلویی چند بوده، اجاره خانه چند بوده، مشکلات مردم چه بوده، وقایع سیاسی جهان‌ به چه صورت بوده، کجا کودتا شده و حتی‌ چه هنرپیشه خارجی به ایران آمده و یا چه‌ کسی چه آوازی خوانده است. به این جهت کاریکاتور و کارتون‌های مطبوعاتی اسناد زمان‌های‌ خاص خودند بنابراین خارج کردن آن‌ها از این جنبه اسنادی باعث می‌شود که سندیت‌ خود را از دست بدهند و به کلیاتی بدل شوند. این روش در تمامی کشورهای اروپایی و آمریکایی و دیگر کشورهای جهان هم دنبال‌ می‌شده است. اگر یک روزنامه محلی در یکی‌ از ایالات آمریکا هر روز یک کادر را بدون‌ دلیل به یک کارتون با مفهومی عام اختصاص دهد، حتما با اعتراض خوانندگان روبه‌رو می‌شود. کارتون مطبوعاتی برای آن‌ها یعنی‌ همان چیزی که در محل و یا کشور و یا جهان‌ خودشان اتفاق می‌افتد، به‌گونه‌ای که بتوانند با آن ارتباط برقرار کند.
پس هرگونه از کاریکاتور و کارتون و کمیک‌ استریپ و کارتون استریپ و فانتزی را بنا به شأن خود باید تعریف کرد و از آن انتظار داشت. اگر غیر از این باشد،هم به نشریات‌ فکاهی و حدود تعاریف آن لطمه زده‌ایم،هم‌ به کاریکاتور نمایشگاهی، طراحی طنزآمیز و حتی طنز تلخ و کاریکاتور.

منبع : کانال تلگرام https://telegram.me/amirsoheilicartoon

مدیرتالارلطیفه وطنزوحومه

دوشنبه 20 آذر 1396  7:27 AM
تشکرات از این پست
farshon
farshon
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : آذر 1387 
تعداد پست ها : 43957
محل سکونت : خراسان رضوی

پاسخ به:مقاله طنز

طنزنویسی را نمی‌شود گرفتار قاعده و قانون کرد.چون در سایۀ شکستن قاعده‌هاست که شکل می‌گیرد و آفریده می‌شود.ولی در هر حال،یک داستان طنز، ویژگی‌هایی دارد که با شناختن آنها،می‌توان دریافت که یک داستان طنز چگونه خلق می‌شود و چطور می‌شود آن را نوشت:

بیرحمی،لازمۀ طنز نویسی
طنزنویسی،بیش و پیش از آن که “تکنیک”را پشتوانۀ خود داشته باشد،برخاسته ازنوعی”نگاه”است.طنزنویس، این قدرت را دارد که از موضعی فراتر،با فاصله،نقادانه و بیرحم به سوژه نگاه کند.این نگاه،بیش از آن که حاصل تمرین و ممارست باشد،یک توانایی ذاتی در برخی افراد است.بنابراین طنزنویسی چیزی نیست که بتوان آن را آموخت،بلکه می‌توان آن را پرورش داد. اگر نمی‌توانید فاصلۀ انتقادی با سوژه بگیرید و مدام احساساتی می‌شوید،سراغ طنزنویسی نروید!

تکلیفتان را با طنز مشخص کنید
طنز نسبی است. بستگی به درک و تلقی افراد دارد.هر چه عمیق تر باشد و در لایه‌های اثر بیشتر پنهان باشد و کمتر به چشم بیاید، نسبیت آن بیشتر است. اثری را که ممکن است از نظر شما طنز تلقی شود، ممکن است دیگری بخواند و بگوید:«خب، این طنزش کجاست؟…»این امر، در مورد بخش‌های دیگر ادبیات داستانی صادق نیست. یک اثر در ژانر پلیسی یا معمایی یا وحشت، قوی یا ضعیف،یا متعلق به آن ژانر است یا نیست. ولی در مورد طنز،قضیه فرق می‌کند.ممکن است یک اثر از دید شما طنز باشد و از دید دیگری،نه. بستگی به تعریف و برداشت مخاطب از طنز دارد.

ایده اولیه،حس تضاد
یک اثر طنز هم مثل هر اثر داستانی دیگری با یک ایدۀ اولیه همراه است. تصویری هر چند گنگ از یک ناپایداری که در ذهن حک شده است. این ایده، در داستان طنز همیشه با حس تضاد پیوند می‌خورد. هر اثر طنز، یک کشف است: کشف یک تضاد در محیط درون یا پیرامون هنرمند که به زبان می‌آید و قالب داسنان به خود می‌گیرد. شما در داستان طنز، باید ابتداتضادی را حس کنید تا آن را در قالب روایت بازگو کنید وکار را پیش ببرید.این تضاد می‌تواند در ذهن و فکر شما رخ دهد وحاصل یک حس درونی باشد، و یا ممکن است متأثر از محیط پیرامونی تان باشد.هر اثر طنز،از درک این تضاد آفریده می‌شود. سپس بر اساس آن،پیشبرد داستان،شخصیت سازی ،نتیجه گیری و…رخ می‌دهد. البته هر تضادی ممکن است به آفرینش طنز منجر نشود، ولی وقتی با این حس در قالب و با زبانی نو “بازی ” کنید، به طنز می‌رسید.

انتخاب قالب،مهم ترین گام
یافتن قالب و ظرف مناسب برای ایدۀ اولیه، مهمترین بخش طنزنویسی است. طنزنوشتن بیش از هر بخش دیگر ادبیات داستانی بر تعقل استوار است و آگاهانه آفریده می‌شود. این آگاهی (که در تمامی‌لحظات خلق اثر حضور دارد)،ابتدا در یافتن قالب است که نمود پیدا می‌کند. ابتدا از خود بپرسید که ایدۀ اولیه ام مناسب برای چه قالب،ظرف یا ژانری است؟ کدام بهتر جواب می‌دهد؟ آیا ایدۀ فلسفی ام را در ژانر معمایی بریزم بهتر جواب می‌دهد(چندان که بهرام صادقی در”با کمال تاسف”،”وسواس”و برخی دیگر از داستان‌های کوتاه خود آزموده است)یا بهتر است آن را مثلاً در قالب ژانر تخیلی بازگو کنم(چندان که در بسیاری از داستانک‌های جیمز تربر می‌بینیم)؟ ممکن است این تلاش مدت‌ها طول بکشد، تا به این نتیجه برسید که ایدۀ اولیه تان به چه قالبی بیشتر می‌آید و با آن بیشتر هماهنگ است. صادق هدایت ایدۀ هجو کلیۀ مظاهر قدرت را در قالب روایت تاریخی “توپ مرواری” برد که بی شک ایدۀ او جز در آن قالب قابل پرداخت نبود. این قالب را پیش از آغاز نگارش کتاب، حساب شده انتخاب کرده بود و به دوستانش گفته بود که می‌خواهم یک روایت تاریخی بنویسم؛چون حرفهایم را در قالب دیگری نمی‌توانم بیان کنم.کافی است به یاد “قلعۀ حیوانات” یا ۱۹۸۴ جورج اورول بیفتید تا به اهمیت انتخاب قالب مناسب برای یک ایده و سوژه و تاثیر آن در ماندگاری اثر داستانی طنزپی ببرید.اورول ۱۹۸۴ را با هدف نقد سیاستهای استالین نوشت ولی قالب و پرداخت چنان قوی بود که اثر از زمان و مکان خاصی فراتر رفت و جاودانه شد.

طنز کلامی
مخاطب در یک اثر طنز،چیزی را می‌بیند که سر جایش نیست و این، او را به خنده می‌اندازد. بخشی از این “سر جایش نبودن” می‌تواند جدا از سوژه، در زبان اثر متجلی شود. بازی با کلیشه‌های زبانی آشنا و بازسازی آنها،استفاده نابجا از ادبیات رسمی‌یا محاوره ای،غلط نویسی و یا غلط گویی تعمدی،استفاده از تعابیر طنز آمیز برای توصیف صحنه و شگردهای دیگر در واژگان و کلام، در تشدید فضای طنز در اثر موثر است.شما در نگارش اثر طنز،همان طور که در موضوع و سوژه و ماجرا مخاطب را غافلگیر می‌کنید، در زبان نیز می‌توانیدهمین غافلگیری را به کار ببرید،تا به تعمیق حس طنز کمک کنید،حتی در طنز می‌توانید به “واژه سازی “هم روی آورید یا مفاهیم نو را بر کلمات سوار کنید که چه بسا در زبان معمول و رایج مردم هم کم کم به کار بروند. کافی است به معروفترین رمان معاصر طنز فارسی(دایی جان ناپلئون)مراجعه کنید تا ببینید زبان روان،شوخ و استفاده دقیق از کلمات و بار کردن مفاهیم جدید بر آنها،تا چه حد در خواندنی کردن کتاب و سپردن آن به حافظۀ جمعی نقش داشته است،تا آنجا که عباراتی مثل:”کار،کار اینگلیساست” در محاورات روزمرۀ ما،به صورت ضرب المثل درآمده است!البته طنزعبارتی را آگاهانه وحساب شده به کار ببرید وگرنه به لودگی پهلو می‌زند و مخاطب را پس می‌زند. یعنی طنز کلامی‌باید در خدمت ارائۀ ایده و نظر اصلی اثر باشد و نباید در بکار گیری آن زیاد دست و دلبازی به خرج بدهید.

شخصیت پردازی
شخصیت‌های آثار طنز،اغراق آمیزند. این اغراق را می‌توانید از طریق کوچک نمایی یا بزرگ نمایی شخصیت‌ها انجام دهید. آدمهای آثار طنز،یا کوچک تر از آنند که در دنیای واقعی به نظر می‌آیند،یا بر عکس،بزرگ تر از اندازه خودشان در عالم واقع هستند.(البته معمولاً سایزی که آثار طنزبرای شخصیت‌ها می‌سازند، مناسب ترشان است. تو گویی طنزنویس، نقاب از هیکل ظاهری افراد بر می‌دارد.)در هر حال اثر طنز هر چند واقع نما باشد یا سرگذشت آدمهای واقعی را به تصویر بکشد،در سایۀ همین بزرگ نمایی یا کوچک نمایی، تصویری اغراق شده از آنها را نمایش می‌دهد.

کنش‌های شخصیت‌های اثر طنز،مناسب و متناسب با شخصیت‌های آنها در عالم واقع نیست و دچار بی تناسبی و تضادند.اینجاست که پای شگردهای طنز مثل “حماسه مضحک” به میان می‌آید: هجو شخصیتی که دچار خودبزرگ بینی است، در سایه آفرینش مضحک فضایی حماسی. برای مثال شخصیت دن کیشوت که با وجود ناتوانی، غرق در خیالات خود است و می‌خواهد به دوره شکوه شوالیه گری بازگردد و در عالم اوهام آسیاب‌های بادی را دشمن می‌پندارد.

نمونه روشن دیگری از حماسه مضحک،مثنوی موش و گربه عبید زاکانی است و قضیه عابد و زاهد شدن گربه که با لحنی حماسی ادا می‌شود و در نهایت مخاطب می‌بیند که توبه گربه، مضحکه ای بیش برای چپاول موشان نبوده است!

البته این اغراق در شخصیت سازی را باید دقیق انجام دهید. شخصیت باید در عین اغراق آمیز بودن، باور پذیر باشد وگرنه اثربخشی خود را از دست می‌دهد و سمت و سوی کاریکاتوریستی به خود می‌گیرد که همذات پنداری مخاطب را برنمی‌انگیزد. قدرت و قوت شخصیت طنز،در سایه حرکت آکروباتیک او روی بند اغراق و واقع نمایی شکل می‌گیرد.

شخصیت اثر داستان طنز، ما به ازای واقعی ندارد،چون در ساخت آن،مبالغه شده است ولی نمادی اغراق شده از مابه ازای واقعی خود است و از این رو و در عمق خود،شخصیتی واقع نماست و برای مخاطب، شخصیتی خیالی نیست و چه بسا خود را در آینه او ببیند.مثلاً“چرویاکف”شخصیت اول داستان ”یک شب خوش”چخوف،یک تیپ کاملاً آشناست. کارمندی دون و ساده،بی هیچ تشخٌص خاصی.

او شبی در سالن تئاتر غفلتاً عطسه می‌کند و از این که می‌بیند مدیر کل اداره راه،جلوی او نشسته است، از این عطسه خود شرمنده می‌شود و چنان ابراز و احساس شرمندگی را تداوم می‌دهد تا در نهایت دق می‌کند و می‌میرد!

این اغراق در شخصیت پردازی،چنان ماهرانه و واقع نمایانه صورت گرفته است که برای مخاطب پذیرفتنی به نظر می‌آید و چه بسا خود را در آینه اعمال و رفتار چرویاکف
می‌بیند.

در آثار طنز،گاه تضاد در شخصیت سازی،در آفرینش شخصیت‌های متضاد در آثار متجلی می‌شود. دم دستی ترین نمود این شگرد، در آثار سینمایی از رهگذر خلق دو شخصیت متضاد از نظر فیزیک بدنی و خصوصیات(لورل و‌هادردی،چیچو و فرانکو …) دیده می‌شود و در آثار داستانی،از رهگذر برخورد میان تیپ‌های متضاد، طنز در کلام و موقعیت آفریده می‌شود. نمونه روشن آن، شخصیت دن کیشوت و سانچو پانزا در رمان دن کیشوت است.

دن کیشوت، آدمی‌خیالپرداز و دچار اوهام است و سانچوپانزا شخصیتی واقع بین و ساده دل، ولی مطیع ارباب. بخش مهمی‌از طنز این اثر،از رهگذر برخورد میان این دو است که شکل می‌گیرد و آفریده می‌شود.

بسیاری از طنزنویسان از رهگذر آفرینش شخصیت غیر قابل پیش بینی در اثرشان به طنز می‌رسند. معمولاً کنش و واکنش این شخصیت، در جهت عکس پیش بینی مخاطب حرکت می‌کند و در نتیجه تعجب مخاطب را بر می‌انگیزد و همین امر موجب خنده او می‌شود.

چون کاری می‌کند که مخاطب انتظارش را ندارد. در هر حال،چه شخصیت تان قابل پیش بینی باشد و چه غیر قابل پیش بینی، قرار دادن او در موقعیت‌هایی که در آن غرابت در رفتارو یا کلام رخ دهد،ضروری است.

غافلگیری در گره گشایی
یک گره گشایی غافلگیر کننده و تکان دهنده، قوی ترین گزینه برای بخش پایانی داستان طنزشماست. تعجب،موتور خنده است و در داستان طنز این تعجب در غافلگیری نهایی به اوج خود می‌رسد. آخرین جمله داستان طنز، باید به ذهن مخاطب ضربه بزند و او را غافلگیر کند.

بازی با قواعد و قوانین
در داستان طنز،آموزش‌های کلاسیک داستان نویسی رنگ می‌بازند.چرا که طنز،عرصه ممکن ساختن ناممکن‌هاست.در طنز، شما مجازید که قالب‌های ممنوع در داستان نویسی را به کار بگیرید و مخاطب را با خود در لذت این ورود به حریم‌های ممنوعه شریک سازید. می‌توانید کار را یکسره در قالب زبان خشک و غیر منعطف و غیر داستانی اداری بنویسید.

از غلط نویسی عمدی استفاده کنید، زبان گزارشی به اثر بدهید و جا به جا،حکم‌های کلٌی صادر کنید.

می توانید به سبک و سیاق انشاهای دوره دبستان،توصیفات شدید و غلیظ به کار ببرید. می‌توانید اثر را در قالب مقاله‌های مستند و مستقیم بنویسید.

می‌توانید وقایع جزئی و کلی مربوط به خودتان را بی هیچ تخیل و تکنیک روایی به قلم بکشید. کارهایی که در کلاس‌های داستان نویسی، پیوسته شما را از آن برحذر می‌دارند. آن وقت از این همه غلط نویسی تعمدی، غرق در لذت شوید و مخاطب را هم در این لذت شریک کنید.

البته از فرمان‌های طنزنویسی هم غافل نشوید. چرا که برای گذر از تجربه‌های دیگران و آزمودن افق‌های تازه، لازم است که ابتدا بر شگردهای آزموده شده که حاصل قرن‌ها و قرن‌ها تجربه بزرگان طنز ادبیات فارسی است ،مسلط شوید. در نهایت خدا را چه دیده اید، شاید با آفرینش اثرتان،شگردی بر این شگردها افزودید.

بهرام صادقی می‌گوید:«هنرمند باید چیزی از خود به دنیا اضافه کند،ولو این که یک مثقال باشد.»

منتشر شده در شماره تیر مجله همشهری داستان و روزنامه اطلاعات ۱۶ و ۲۳ خرداد ۹۶

مدیرتالارلطیفه وطنزوحومه

دوشنبه 20 آذر 1396  7:29 AM
تشکرات از این پست
farshon
farshon
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : آذر 1387 
تعداد پست ها : 43957
محل سکونت : خراسان رضوی

پاسخ به:مقاله طنز

یادداشتی از مجتبی احمدی

اگر خواننده این سلسله‌یادداشت‌ها بوده باشید، پیش‌تر گفتیم که در این مقال برآنیم تا گونه‌های شوخ‌طبعی، یعنی «طنز» و همسایه‌های خنده‌رویش «هزل»، «هجو» و «فکاهه» را بررسی کنیم و از این رهگذر، با در کنار هم قرار دادن تعریف‌ها، ویژگی‌ها، تفاوت‌ها، هدف‌ها و کارکردهای این گونه‌ها، به آنچه از مفهوم «طنز» در نظر داریم، نزدیک شویم. در یادداشت اول، از «طنز» گفتیم، در یادداشت دوم، به «هزل»، «هجو» و «فکاهه» پرداختیم، و در این یادداشت، از «ویژگی‌های طنز» می‌گوییم.

ویژگی‌های طنز

برای آن‌که بتوان طنز را از دیگر گونه‌های شوخ‌طبعی جدا کرد و بین آثار طنز و دیگر آثار تفکیک قائل شد، باید ویژگی‌های این گونه ادبی شوخ‌طبعانه را بهتر شناخت. اینک به مرورِ برخی از این ویژگی‌ها از منظر صاحب‌نظران می‌پردازیم.

عمران صلاحی، به «غرض اجتماعی» در طنز اشاره می‌کند: «طنز یعنی به تمسخر گرفتن عیب‌ها و نقص‌ها به‌منظور تحقیر و تنبیه از روی غرض اجتماعی، و آن صورت تکامل‌یافته هجو است.» (صلاحی، ۱۳۷۳: مقدمه)

محمدرضا اصلانی درباره طنز می‌نویسد: «طنز تفکربرانگیز است و ماهیتی پیچیده و چندلایه دارد. طنز گرچه طبیعتش بر خنده استوار است، اما خنده را تنها وسیله‌ای می‌انگارد برای نیل به هدفی برتر و آگاه کردن انسان به عمق رذالت‌ها. طنز گرچه در ظاهر می‌خنداند، اما در پس این خنده، واقعیتی تلخ و وحشتناک وجود دارد که در عمق وجود، خنده را می‌خشکاند و او را به تفکر وامی‌دارد.» (اصلانی، ۱۳۸۷: ۱۴۱)

علی موسوی گرمارودی، نگاهی هدف‌مدار به طنز دارد و می‌نویسد: «طنز و زیرمجموعه‌های آن، قلقلک دادن ارواح اعیان و والا (= فرزانه و فرهیخته) به قصد آگاه کردن شادمانه آن‌ها از موضوعی است.» (موسوی گرمارودی، ۱۳۸۸: ۱۶)

یحیی آرین‌پور، در کتاب «از صبا تا نیما» درباره خنده حاصل از طنز می‌نویسد: «خنده‌ای است تلخ و جدی و دردناک و همراه با سرزنش و سرکوفت و کمابیش زننده و نیش‌دار، که با ایجاد ترس و بیم، خطاکاران را به خطای خود متوجه می‌سازد و معایب و نواقصی را که در حیات اجتماعی پدید آمده است، برطرف می‌کند. به عبارت دیگر، اشاره و تنبیهی اجتماعی است که عزلت و غفلت را مجازات می‌کند و هدف آن، اصلاح و تزکیه است، نه ذمّ و قدح و مردم‌آزاری. این نوع خنده، خنده علاقه و دلسوزی است؛ ناراحت می‌کند اما ممنون می‌سازد و کسانی را که معروض آن هستند، به اندیشه وامی‌دارد.» (آرین‌پور، ۱۳۸۲: ۳۶)

با نگاهی به این نظرات، چند ویژگی را می‌توان برای طنز شناسایی کرد: تفکربرانگیز بودن، آگاهی‌بخشی، انتقاد، به تمسخر گرفتن عیب‌ها و نقص‌ها به‌منظور تحقیر و تنبیه از روی غرض اجتماعی، اشاره و تنبیهی اجتماعی با هدف اصلاح و تزکیه، ایجاد خنده‌ای از روی علاقه و دلسوزی.

در کتاب «فرهنگ توصیفی ادبیات و طنز» آمده است: «طنزنویس را نگهبان خودخواسته موازین، آرمان‌ها و حقیقت، اخلاق و ارزش‌های هنری دانسته‌اند که تعهد کرده است حماقت‌ها و شرارت‌های جامعه را تصحیح، نکوهش و تمسخر کند و از پایگاهی مطلوب و متمدنانه، گمراهی را مورد سرزنش و ریشخند قرار دهد.» (کادن، ۱۳۸۰: ۳۹۵)

سیمون کریچلی، طنز را «یکی از شرایط لازم برای اخذ رویکرد انتقادی نسبت به چیزی که زندگی روزمره قلمداد می‌شود» می‌داند و آن را «عامل ایجاد تغییر در شرایط ما، که هم رهایی‌بخش و تعالی‌بخش است و هم افسونگر و جذاب» عنوان می‌کند و می‌نویسد: «به این مفهوم، می‌توانیم رویکرد طنزآمیز خویش را گواه خردمندی و فرزانگی و نیز انسانیت خویش قلمداد کنیم.» (کریچلی، ۱۳۸۴: ۵۵)

الکساندر پوپ نیز، طنز را زاده‌ غریزه‌ اعتراض می‌دانست، اعتراضی که به هنر تبدیل شده است. جان درایدن هدف غایی طنز را اصلاح شرارت‌ها می‌دانست. دانیل دوفو از طنز با تعبیر «تغییری اساسی» یاد کرد… جاناتان سوئیفت، نویسندۀ بزرگ ادبیات انگلیس، توصیف معروفی دربارۀ‌ طنز دارد: «آیینه‌ای است که بینندگان آن عموماً چهرۀ کسی جز خودشان را در آن کشف می‌کنند و این علت عمدۀ استقبالی است که نسبت به طنز در دنیا وجود دارد و باز به همین خاطر، کمتر کسی از آن می‌رنجد.» (به نقل از: اصلانی، ۱۳۸۷: ۱۴۱)

یحیی آرین‌پور درباره قلم طنزنویس می‌نویسد: «قلم طنزنویس، کارد جراحی است نه چاقوی آدم‌کشی. با همه تیزی و برندگی‌اش، جانکاه و موذی و کشنده نیست، بلکه آرامش‌بخش و سلامت‌آور است. زخم‌های نهانی را می‌شکافد و می‌برد و چرک و ریم و پلیدی‌ها را بیرون می‌ریزد، عفونت را می‌زداید و بیمار را بهبود می‌بخشد. گاهی خنده و شوخی گذران و خفیف و زاییدۀ نقص‌ها و اشتباهات کوچک و بی‌اهمیت است و زمانی تلخ و زهرآگین و ناشی از عیوب و مفاسد و گمراهی‌هایی که مقام اخلاقی طبیعت بشری را تنزل می‌دهند. پس هرچه مخالفت نویسنده و بغض و کینۀ او نسبت به حوادث زندگی شدیدتر و قوی‌تر باشد، به همان نسبت طنز کاری‌تر و دردناک‌تر می‌شود و از شوخی و خندۀ ساده و سبک به مرتبۀ اعلای آن، که همان «طنز واقعی» باشد، نزدیک‌تر می‌گردد.» (آرین‌پور، ۱۳۸۲: ۳۷،۳۶)

سیمون کریچلی درباره خنده حاصل از طنز می‌نویسد: «از نظر من، لبخندی که داشته‌ها و نداشته‌ها و لذت‌ها و دردها و اعتلا و زجر نهفته در شرایط انسان را به سخره می‌گیرد، عنصر ذاتی و اساسی طنز است. این همان عالی‌ترین خنده است، خنده‌ای که به خنده می‌خندد، خنده به چیزی نامیمون… اما این لبخند باعث غم و ناشادی نیست، بلکه موجب تعالی و رهایی و زلالی تسلی خاطر و آرامش است. به همین دلیل است که انسان، این حیوان مالیخولیایی، شادترین موجود نیز هست. ما لبخند می‌زنیم و خویشتن را مضحک می‌یابیم. فلاکت و بدبختی ما مایۀ عظمت و بزرگی‌مان نیز هست.» (کریچلی، ۱۳۸۴: ۱۳۱)

حال این فلاکت، بدبختی و نابسامانی می‌تواند جنبۀ فردی داشته باشد و یا بخشی از اجتماع یا کل یک جامعه را در برگیرد. اما در هر حال، طنزنویس در انتخاب موضوع، مضمون و محتوای اثر طنز، محدودیتی ندارد.

در نظرات ارائه‌شده، چند نقطه مشترک دربارۀ طنز وجود دارد: انتقاد و اعتراض، پرداختن به جامعه و دقت در مسائل اجتماعی، گوشزد کردن ناهنجاری‌ها و زشتی‌ها با بیانی هنرمندانه و طنزآمیز.

اما دکتر شفیعی کدکنی، طنز را گونه‌ای از هنر می‌داند و بدون در نظر گرفتن جنبۀ اجتماعی و سیاسی و هدف طنز، آن را این‌گونه تعریف می‌کند: «تصویر هنری اجتماع نقیضین و ضدین» که هر قدر تضاد و تناقض آشکارتر باشد و از سوی دیگر، گوینده در تصویر اجتماع آن‌ها موفق‌تر، طنز به حقیقت هنری‌اش نزدیک‌تر می‌شود. به اعتقاد کدکنی، در مرکز تمام طنزهای واقعی ادبیات جهان، این تصویر هنری اجتماع نقیضین قابل رؤیت است. (شفیعی کدکنی، ۱۳۸۰: ۵۱،۴۹)

بر اساس این تعریف، علی‌رغم این‌که می‌توان تضاد و تقابل بدی و خوبی، درستی و نادرستی، هنجار و ناهنجار و زشتی و زیبایی را ذیل «اجتماع نقیضین و ضدین» در نظر گرفت و تصویر کردن هنری آن‌ها را طنز برشمرد، اما نمی‌توان از هدف این تصویر کردن و شیوه‌های آن، که مسلماً نقش تعیین‌کننده‌ای در تبدیل شدن یک اثر ادبی به طنز دارند، چشم پوشید و در تعریف خود به آن‌ها نپرداخت.

در یادداشت بعدی، این موضوع را پی خواهیم گرفت و با بررسی تفاوت‌های‌ گونه‌های شوخ‌طبعی، از ویژگی‌ها و وجه‌تمایزهای طنز بیشتر خواهیم گفت.

ادامه دارد …

منابع:

– آرین‌پور، یحیی، از صبا تا نیما، ج۲، انتشارات زوار، چاپ هشتم، تهران، ۱۳۸۲٫

– اصلانی، محمدرضا، فرهنگ واژگان و اصطلاحات طنز، انتشارات کاروان، چاپ دوم، تهران، ۱۳۸۷٫

– شفیعی کدکنی، محمدرضا، مقاله «طنز حافظ»، سالنامه گل‌آقا، تهران، ۱۳۸۰٫

– صلاحی، عمران، طنزآوران امروز ایران، انتشارات مروارید، چاپ پنجم، تهران، ۱۳۷۳٫

– کادن، جی.ای، فرهنگ توصیفی ادبیات و نقد، ترجمه کاظم فیروزمند، انتشارات شادگان، چاپ اول، تهران، ۱۳۸۰٫

– کریچلی، سیمون، در باب طنز، ترجمه سهیل سمی، انتشارات ققنوس، چاپ اول، تهران، ۱۳۸۴٫

– موسوی گرمارودی، سیدعلی، دگرخند، انتشارات انجمن قلم ایران، چاپ اول، تهران، ۱۳۸۸٫

منبع : دفتر طنز حوزه هنری

سه شنبه 30 مرداد 1397  11:12 AM
تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها