0

اشعار و متن روضه یاران و اصحاب امام حسین علیه السلام

 
salma57
salma57
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : بهمن 1391 
تعداد پست ها : 35499
محل سکونت : گیلان

اشعار و متن روضه یاران و اصحاب امام حسین علیه السلام

سلام.

در این تاپیک اشعار و روضه های مربوط به یاران و اصحاب امام حسین علیه السلام قرار داده می شود

التماس دعا

در زندگی بکوشلباس صبر بر تن بپوشبا دانایان بجوشعزت نفس را به هیچ قیمتی مفروش

چهارشنبه 7 آبان 1393  9:11 AM
تشکرات از این پست
mehdi0014 nargesza ravabet_rasekhoon mansoor67
salma57
salma57
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : بهمن 1391 
تعداد پست ها : 35499
محل سکونت : گیلان

پاسخ به:اشعار و متن روضه حر بن یزید ریاحی

آمدم بر آستانت سر نهم سامان بگیرم

آمدم بر آستانت سر نهم سامان بگیرم 

دل دهم دلبر بیابم جان دهم جانان بگیرم

آمدم در کربلایت می کنم جان را فدایت 

بگذرم زین عمر فانی عمر جاویدان بگیرم

آمدم پایت ببوسم تا مگر دستم بگیری

آمدم دردم بگویم بس که من درمان بگیرم

یا حسین ای آنکه سبط  رحمة للعالمینی

رحمتی کز تو جواز رحمت رحمان بگیرم

از حضورت شرمسارم اینقدر امیدوارم

کز عطایت می توانم بخشش عصیان بگیرم

میهمان بودی تو بر من من به رویت راه بستم

چون ندانستم نباید راه بر مهمان بگیرم

آمدم با جان نثاری زینبت را شاد سازم

تا که از زهرا به محشر سر خط غفران بگیرم

دست رد بر سینه ام مگذار و بگذر از خطایم

تا به راهت سینه را در معرض پیکان بگیرم   

 

در زندگی بکوشلباس صبر بر تن بپوشبا دانایان بجوشعزت نفس را به هیچ قیمتی مفروش

چهارشنبه 7 آبان 1393  9:13 AM
تشکرات از این پست
nargesza ravabet_rasekhoon mansoor67
salma57
salma57
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : بهمن 1391 
تعداد پست ها : 35499
محل سکونت : گیلان

پاسخ به:اشعار و متن روضه حر بن یزید ریاحی

بقربان وفایــت

جان حُر بـــــــــاشد بقربان وفایــت یا حسین       جان فدایت یا حسین (2)

آمدم تـــــــا سر نهم بر خاک پــایت یا حسین       جان فدایت یا حسین (2)

آمـــــــــدم همچون گدایان بـــر در احسان تو

کن نظر شاهان در ایندم بـــر گدایت یا حسین     جان فدایت یا حسین (2)

از گناه زشت خــــود شـــاها پشیمان گشته ام

جویم امید عنــــــــــــایت از سخایت یا حسین

تشنۀ فیض تو بــــــــــاشم ای سحاب مرحمت

گر چه خود لب تشنه ای از اشقیایت یا حسین

 

                                                            جان فدایت یا حسین (2)

 

عشق روی تـــــو گرفتـه در دل و جانم مَقَر

آیـــــــــــد از نای وجود من نوایت یا حسین

نیست ممکن تا ز سر سازم هوایت را برون

می دهم جان در ره مــهر و وفایت یا حسین

 

                                                          جان فدایت یا حسین (2)

 

در زندگی بکوشلباس صبر بر تن بپوشبا دانایان بجوشعزت نفس را به هیچ قیمتی مفروش

چهارشنبه 7 آبان 1393  9:14 AM
تشکرات از این پست
nargesza ravabet_rasekhoon
salma57
salma57
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : بهمن 1391 
تعداد پست ها : 35499
محل سکونت : گیلان

پاسخ به:اشعار و متن روضه حر بن یزید ریاحی

توبه حرّ
 

ای مردم! امشب، شب جنبیدن و جهش است. می دانید چرا؟ امشب هر پر و بالی دارید بزنید! آماده شوید که فردا شب شب احیا است. فیض بگیرید! این دل اگر کثیف است یک جارو بردارید و کثافتهایش را بیرون بریز! این روح اگر الوده است تمیزش کن! مبادا فردا، شب احیا و شب قدر دست خالی برگردی!

خدایا! این دل هوی و هوسی را از ما بگیر! یک دل خدایی به ما مرحمت کن! آی خدا! این دل بت پرست را از ما بگیر یک دل خدا پرست به ما بده! خدایا! عمرم دارد تمام می شود و هنوز خوب نشدم . ای خدا! پیمانه دارد پر می شود و آن جوری که خواستی از کار در نیامدم.

خدا! می ترسم بمیرم  و از تو جدا بمیرم. خدایا! می ترسم بمیرم و مغضوب تو بمیرم. ای خدا! می ترسم بمیرم و با دست خالی بمیرم. خدا! دل شب ماه رمضان است، ماه توست. آدم اگر یک کسی را در خیابان ببیند و یک کاری با او داشته باشد ممکن است او را ردّ کند. اما اگر برود داخل خانه اش و روی فرشش بنشیند، یک جور دیگر با آدم حرف می زند. می گوید: مهمان من است ، داخل خانه من است، روی فرش من است. حجة بن الحسن! امام زمان! ای کسی که کارهای خدا به دست توست. ای کسی که اگر دل شب این ماه رمضان لب از روی هم برداری، این قدر آبرومندی، این قدر عزیزی، این قدر مورد توجهی که خدا بی جوابت نمی گذارد. تو را به جان مادرت زهرا (ع) از خدا بخواه یک دین و ایمان ثابتی به ما بدهد. خدایا ! اگر بنا بود گناهکارها را قبول نکنی حرفی نداشتم. خدا! اگر بنا بود توبه ام را قبول نکنی پس چرا حرّ را راه دادی؟ خدا! من گناه کردم اما هر چه گناه کرده باشم گناه حرّ را نکردم. برای اینکه هر کاری کرده ام اما دیگر سر راه امام حسین (ع) را نگرفته ام. آی حسین! حسین!...

حرّ مگر چه کردی؟ با هزار سوار آمد سر راه امام حسین(ع) را گرفت. گفت: از این طرف نباید بروید از آن طرف بروید. یک چیز یادتان می دهم که رمز عوض شدن است. وقتی که داری می روی طرف گناه یک راه آشتی برای خودت بگذار. عرق خورهای سابق، لاتهای سابق در نهایت توبه می کردند. می دانی چرا؟ چون اول محرم که می شد شیشه را می بوسید و کنار می گذاشت. شب اول ماه رمضان هم کنار می  گذاشت.این راه آشتی بود، خدا هم خوشش می آمد، می گفت: عاقبتت را ختم به خیر می کنم. توفیق توبه به او می داد. این آدم غیر از آن گناهکاری است که شب وفات علی(ع) عرق می خورد. غیر از آن کسی است که روز عاشورا هم آب جو می خورد. حرّ با هزار سوار آمده جلوی امام حسین (ع) را گرفته است. اما حواسش جمع است. خیلی تند نمی رود، راه آشتی می گذارد. تا امام حسین (ع) فرمود: ظهر است می خواهیم نماز بخوانیم، حرّ گفت: هم با شما نماز می خوانم. فرمود: تو با ما نماز می خوانی؟ گفت: من که می دانم پسر فاطمه (س) هستی. عقیده ام با تو است. پول و حقوق و شکم پروری مرا سر راهت آورده است و الاّ دلم با تو است. نمازشان را خواندند. حرّ باز نگذاشت امام (ع) به راه خودش ادامه دهد. امام حسین (ع) ناراحت شد . فرمود: { ثکلتک اُمُّک؛} مادرت به عزایت بنشیند! یک نگاه به ابی عبدالله کرد و گفت: چه کنم که مادرت فاطمه (س) است. این احترامها عاقبت به خیری دارد. این راه آشتی است. حرّ در لشکر عمرسعد، رئیس قبیله و سردار یک جمعیت است. همین طور که داشت در لشکر عمر سعد قدم می زد یک وقت دید یک صدایی به گوشش رسید: یا حرّ « أبْشِرُ بِالجَنَّةِ؛» ای حرّ بشارتت می دهم به بهشت. به خدا اگر این صدا به گوشش نخورده بود این طرفی نمی شد. آی خدای عوض کن، آی خدای حرّ عوض کن، امشب یک ندای دیگری بده!و این بدها را عوض کن! حرّ تصمیمش را گرفت. گفت: بالاتر از کشته شدن که نیست بهشت می ارزد. به بهانه ای که اسبش را آب بدهد آمد طرف نهر و از طرف نخلستان خود را به لشکر امام حسین (ع) رسانید. برای امام حسین (ع) میهمان آمده است. آی حسین! امشب هم یک عده حرّ داری. حرّ آمد. آقا یک نگاهش کرد دید منقلب است. سرش را پایین انداخته است. امام حسین(ع) آمد نگاهش کرد. هر کس دیگر به جای آقا بود راهش نمیداد، کسی که امام حسین(ع) را به کشتن داد حرّ بود. ولی امام حسین(ع) توبه اش را پذیرفت

 

در آتشم بیفکن و نام از گنه مبر                   که آتش به گرمی عرق انفعال نیست 

 

« أالهمَ انَا نسئلک و ندعوک باسم العظیم بحقَ الزَهراء یا الله!»

 

در زندگی بکوشلباس صبر بر تن بپوشبا دانایان بجوشعزت نفس را به هیچ قیمتی مفروش

چهارشنبه 7 آبان 1393  9:14 AM
تشکرات از این پست
nargesza ravabet_rasekhoon
salma57
salma57
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : بهمن 1391 
تعداد پست ها : 35499
محل سکونت : گیلان

پاسخ به:اشعار و متن روضه حر بن یزید ریاحی

خودم را بین بهشت و جهنم می بینم

 

حر بدنش می لرزید ،یکی گفت چرا می لرزی گفت خودم را بین بهشت و جهنم می بینم، دیدن که داره میره، دیدن که می گه خدا من دوستان تو را اذیت کردم، ببخش، نگران بود ابی عبد الله بفر ماید: دیر آمدی 

هر کس را بخواند می آورد، آمد گفت: یا ابا عبد الله، بد کردم، به یک تعبیر گفت: به نظر شما من راه توبه دارم ،  به یک تعبیر از من ،آ مدم جانم را قر بانت کنم .اگر کشته بشم توبه حساب می شه ،آقا یک لحظه فاصله نداد فرمود بیا ، اجازه گرفت: رفت کشته شد، وقتی افتاد دید سرش را از زمین بلند می کنه، ابی عبد الله داره دستمال زردی به سرش می بنده .

 

در زندگی بکوشلباس صبر بر تن بپوشبا دانایان بجوشعزت نفس را به هیچ قیمتی مفروش

چهارشنبه 7 آبان 1393  9:15 AM
تشکرات از این پست
nargesza ravabet_rasekhoon
salma57
salma57
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : بهمن 1391 
تعداد پست ها : 35499
محل سکونت : گیلان

پاسخ به:اشعار و متن روضه حر بن یزید ریاحی

شها التوبه التوبه

حسین ای خسرو خوبان ، شها التوبه التوبه                  ایا سلطان مظلومان ، شها التوبه التوبه

الا ای مظهر یکتا ، به حق سید بطحا                              به حق مادرت زهرا ، شها التوبه التوبه

حسین ای سبط پیغمبر ، حسین ای زادة حیدر              به حق شافع محشر ، شها التوبه التوبه

اگر ره بر تو سد کردم ، به حق خویش بد کردم                عدو را گر مدد کردم ، شها التوبه التوبه

به عباس علمدارت ، به خون پاک انصارت                           بیاران وفادارت ، شها التوبه التوبه

شها بین سوز آه من ، نگر حال تباه من                      تو بگذر از گناه من ، شها التوبه التوبه

من آن حرّ پشیمانم ، به کار خویش حیرانم                ز فعل خود پشیمانم ، شها التوبه التوبه

اگر راه تو را بستم ، دل زار تو را خستم                     مبر از دامنت دستم ، شها التوبه التوبه

به حق خالق اکبر ، به حق عصمت داور                    پشیمانم من مضطر ، شها التوبه التوبه

تو نور پاک یزدانی ، شهید راه قرآنی                    شفاعت کن ز مردانی ، شها التوبه التوبه

 

 

در زندگی بکوشلباس صبر بر تن بپوشبا دانایان بجوشعزت نفس را به هیچ قیمتی مفروش

چهارشنبه 7 آبان 1393  9:15 AM
تشکرات از این پست
nargesza ravabet_rasekhoon
salma57
salma57
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : بهمن 1391 
تعداد پست ها : 35499
محل سکونت : گیلان

پاسخ به:اشعار و متن روضه حر بن یزید ریاحی

با روی سیاه آمده ام

حرّم و نزد تو با روی سیاه آمده ام                                         بی پناهم من اینجا به پناه آمده ام

پسر فاطمه بگشا برویم باب کرم                                              شرمسار ز پی عفو گناه آمده ام

من خجالت زده از زینب و طفلان توام                                  تا نبخشی گنهم سینه پر آه آمده ام

تا کنی گوشة چشمی به من ای بحر کرم                                     در حضور تو امید نگاه آمده ام

راه بستم به تو ای راهگشای دو جهان                                 عذر خواهم ز تو و در پی راه آمده ام

                                    نادم از کردة خود در طلب عفو آمده ام

                                    سویت ای معدن غفران اله آمده ام

 

در زندگی بکوشلباس صبر بر تن بپوشبا دانایان بجوشعزت نفس را به هیچ قیمتی مفروش

چهارشنبه 7 آبان 1393  9:16 AM
تشکرات از این پست
ravabet_rasekhoon
salma57
salma57
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : بهمن 1391 
تعداد پست ها : 35499
محل سکونت : گیلان

پاسخ به:اشعار و متن روضه حر بن یزید ریاحی

زبانحال حُر

ای پناه همه بر تو پنـــــــــــــــاه آوردم

 حرم و رو به تو با نـــــاله و آه آوردم

خجلم از تو و از فـــــاطمه و از زینب

اشک شرمندگی خـــــویش گواه آوردم

نکند زینـــــــــب دل سوخته ات نفرینم

که تو را این همه لشکر سر راه آوردم

تو حسین هستی و من حُر گنه کار توأم

به امید کرمت بــــــــــــــــار گناه آوردم

من از اول دل اطفال تــــــو را سوزاندم

من سر راه تو ای شـــــــــه سپاه آوردم

کورم از خجلت عبـــاس و علی اکبر تو

چشم بگشوده به حــــرف تو نگاه آوردم

ای نجات همـــــــــــه من غم به درگاه تو

ای طبیــــــــب همه من حال کباب آوردم

روز من چون شب تاریک شده در نظرم

تــــا کنم کسب ضیاء رو به تو ماه آوردم

 

رو سیــاهان همه گویند حسین است شفیع

ای شفیع همه من روی سیاه آوردم

 

در زندگی بکوشلباس صبر بر تن بپوشبا دانایان بجوشعزت نفس را به هیچ قیمتی مفروش

چهارشنبه 7 آبان 1393  9:16 AM
تشکرات از این پست
nargesza ravabet_rasekhoon
nargesza
nargesza
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : آبان 1392 
تعداد پست ها : 10707
محل سکونت : اصفهان

پاسخ به:اشعار و متن روضه حر بن یزید ریاحی

سلام

چطور ممکنه در متن روضه ها جست و جو کنیم من دنبال روضه ای می گردم که یه قسمتیش می خوند خدا کنه که برگرده. درباره کاروان امام حسین تک تک اسم می برد و این جمله رو می گفت.

خیلی ممنون

اجرتون با امام حسین (ع)

چهارشنبه 7 آبان 1393  9:53 PM
تشکرات از این پست
salma57 ravabet_rasekhoon
salma57
salma57
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : بهمن 1391 
تعداد پست ها : 35499
محل سکونت : گیلان

پاسخ به:اشعار و متن روضه حر بن یزید ریاحی

عزیز دل زهرا

عزیز دل زهرا – حسین غریب و تنها حسین

مرغ دل ما زند ، پر به هوایت حسین                        قبلۀ عالم شده ، کرب و بلایت حسین

منم گدایت حسین ، منم گدایت حسین       کن نظری از کرم ، به این گدایت حسین

                        عزیز دل زهرا – حسین غریب و تنها حسین

چرا فتادی چنین ، به خاک صحرا حسین            غرقه به خون بی کفن ، ز جور اعدا حسین

سوخته از تشنگی ، تمام جانت حسین                   تشنه چنین ندیده ، در لب دریا حسین

                        عزیز دل زهرا – حسین غریب و تنها حسین

ای پسر فاطمه ، چرا تو بی یاوری                تو حجت کردگار ، وصی پیغمبری

 

تو شاه بی نوایی ، خدای را مظهری                         در ره حق داده ای ، هستی خود را حسین

                        عزیز دل زهرا – حسین غریب و تنها حسین

گریه به مظلومیت ، پیمبران کرده اند                        ناله ز داغ غمت ، پیر و جان کرده اند

اشک ز داغت روان ، ز دیدگان کرده اند          جن و ملک از غمت ، در همه دنیا حسین

                        عزیز دل زهرا – حسین غریب و تنها حسین

 

در زندگی بکوشلباس صبر بر تن بپوشبا دانایان بجوشعزت نفس را به هیچ قیمتی مفروش

پنج شنبه 8 آبان 1393  6:29 PM
تشکرات از این پست
nargesza ravabet_rasekhoon
mansoor67
mansoor67
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : فروردین 1388 
تعداد پست ها : 3583
محل سکونت : اصفهان

پاسخ به:اشعار و متن روضه حر بن یزید ریاحی

 با سید وسالار شهدا محشور شوید .

یاد روضه حر افتاد ( یا حسین از نوکرت  راضی شدی )

شنبه 10 آبان 1393  3:22 PM
تشکرات از این پست
ravabet_rasekhoon
salma57
salma57
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : بهمن 1391 
تعداد پست ها : 35499
محل سکونت : گیلان

پاسخ به:اشعار و متن روضه یاران و اصحاب امام حسین علیه السلام

دعوت امام حسین علیه السلام
 

عبدالله حر جعفی است، امام با او برخورد کرد به خیمه اش قاصد فرستاد، می آیی ما را یاری کنی یا نه؟ یه جور جواب سر بالا داد، بار دوم امام خودش آمد، آقا فرمودند: نمی آیی ما را یاری بدی؟ جواب داد به آقا گفت: من از کوفه آمد بیرون جزء قاتلان شما نباشم، من نه این طرفی ام نه اون طرفی، با امامش این طور برخورد کرد، به کسی گفت که عالمی جمع شوند یه تار موی علی اصغرش نمی شوند، آقا من نمی آیم، ولی اسب و شمشیرم مال تو، حضرت فرمود من خودتو می خوام، مالت به چه درد ما می خورد.

فرمود: حالا که نمی آیی، نیا، امام فقط یه جایی برو صدای ناله ی ما را نشنوی، کدوم ناله، ناله ای که وقتی ارباب به نیزه ی غریبی تکیه دادم سر داد …

در مقابل یک پیرمرد است، اسمش انس بن حارث وقتی این دعوت را شنید، اومد خدمت آقا، گفت اجازه می دهی من جونم را فدات کنم، با پیغمبر بوده، پیرمرد عارف ابروهای بلندی داشت، آری رفت برای حسین (علیه السّلام) فدا شد … .

در زیارت ناحیه می خوانیم: السلام علی انس بن الکاهل الاسدی

 

منبع:كتاب گلواژه های روضه

 

در زندگی بکوشلباس صبر بر تن بپوشبا دانایان بجوشعزت نفس را به هیچ قیمتی مفروش

سه شنبه 13 آبان 1393  2:21 PM
تشکرات از این پست
salma57
salma57
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : بهمن 1391 
تعداد پست ها : 35499
محل سکونت : گیلان

پاسخ به:اشعار و متن روضه یاران و اصحاب امام حسین علیه السلام

روضه ی سر حبیب در کوفه

شجاعت و جوانمردی حبیب آن حدی بود که بعد از شهادتش برای بردن سر حبیب، یکی با دیگری نزاع می کرد و هر کدام درصدد بودند خود را قاتل حبیب معرفی کنند و جایزه ی بیشتری دریافت نمایند. شخصی که حامل سر حبیب بن مظاهر به دارالعماره کوفه بود، سر را به گردن اسب آویخته بود، ناگاه نگاه کرد، دید جوانی پیشاپیش می دود و لحظه به لحظه صورت را بالا کرده به سر بریده  نگاه می کند، حتی با او داخل دارالعماره شد و خارج گردید.

آن شخص با ناراحتی پرسید: چرا مرا رها نمی کنی؟ آن نوجوان گفت:

هذا الرأس الذی معک رأس ابی فتعطینه  حتی ادفنه.

این سر که همراه توست، سر پدرم می باشد، پس آن را به من بده تا دفنش نمایم. ولی آن شخص نپذیرفت.

مقتل ابومحنف ص 146 – منظومه ی عشق ص 183

منبع:كتاب گلواژه های روضه

 

در زندگی بکوشلباس صبر بر تن بپوشبا دانایان بجوشعزت نفس را به هیچ قیمتی مفروش

سه شنبه 13 آبان 1393  2:23 PM
تشکرات از این پست
salma57
salma57
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : بهمن 1391 
تعداد پست ها : 35499
محل سکونت : گیلان

پاسخ به:اشعار و متن روضه یاران و اصحاب امام حسین علیه السلام

روضه ی حبیب بن مظاهر

حبیب بن مظاهر دو مرتبه جانش را فدای امام حسین (علیه السّلام) کرد و دو مرتبه هم او را زیارت می کنند، چون قبرش جلوی درب حرم است، یک مرتبه موقع رفتن و یک مرتبه موقع بیرون آمدن از حرم، یکی از علمای بزرگ در خواب، حبیب بن مظاهر را دید و طبق آیه ی شریفه ی (و هم فی الغرفات امنون)، آنان در بهترین جای جنت آسوده اند و به مصداق، (یطوف علیهم ولدان مخلدون) یعنی بهشتیان بهره مند می شوند از دست غلامانی که به انواع تمتعات بساط نشاط را گسترانده اند.

به حبیب بن مظاهر عرض کرد: چگونه شکر این نعمت را به جای می آوری که در جوانی همراه پیامبر و در پیری در رکاب فرزند امیرالمؤمنین (علیه السّلام) به شهادت رسیدی؟ چنین سعادتی برای هیچ کس نبوده، آیا هیچ آرزویی داری؟ جواب شنید: فقط یک آرزو که ای کاش بار دیگر به دنیا برمی گشتم و مانند شما در عزای امام حسین (علیه السّلام) شرکت می کردم، زیرا از پیامبر اکرم (ص) شنیدم که فرمودند: هر کس در مجلس مصیبت فرزندم حسین (علیه السّلام) حاضر شود و از روی معرفت، قطرات اشک از دیدگانش جاری شود، خداوند ثواب صد شهید را به او عطا می فرماید و درجاتش را در بهشت بالا می برد، اگر چه من در رکاب حضرت شهید شدم، اما ثواب یک شهید را بیشتر ندارم.

 

حکایاتی از عنایات حسینی، ص 139 – مقتل سالار شهیدان ص 415

 

منبع:كتاب گلواژه های روضه

 

در زندگی بکوشلباس صبر بر تن بپوشبا دانایان بجوشعزت نفس را به هیچ قیمتی مفروش

سه شنبه 13 آبان 1393  2:24 PM
تشکرات از این پست
salma57
salma57
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : بهمن 1391 
تعداد پست ها : 35499
محل سکونت : گیلان

پاسخ به:اشعار و متن روضه یاران و اصحاب امام حسین علیه السلام

جانباز شهید

اگر شهدای کربلا را درست بشناسی می تونی حسین را کمی بشناسی، یکی از شهدای کربلا جناب مسلم بن کثیر  جانباز جنگ جمل است در رکاب علی جنگیده و از ناحیه ی پا جانباز شده بود، بازم خودش را رسوند، تا فهمید پسر علی غریب است، با اینکه بهانه داشت، ثابت قدم بود، اومد خودش را فدای حسین (علیه السّلام) کرد … .

مقامش به جایی رسید که امام زمان (عج) در زیارت ناحیه به او سلام می دهد: السلام علیک علی مسلم بن کثیر الازدی

 

یاران حسین بن علی / مرتضی آقاتهرانی

منبع:كتاب گلواژه های روضه

 

در زندگی بکوشلباس صبر بر تن بپوشبا دانایان بجوشعزت نفس را به هیچ قیمتی مفروش

سه شنبه 13 آبان 1393  2:26 PM
تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها