0

نوحه و متن روضه شب هفتم محرم، حضرت علی اصغر علیه السلام

 
salma57
salma57
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : بهمن 1391 
تعداد پست ها : 35499
محل سکونت : گیلان

نوحه و متن روضه شب هفتم محرم، حضرت علی اصغر علیه السلام

سلام و عرض ادب

در این تاپیک اشعار نوحه و متن روضه ها مربوط به حضرت علی اصغر علیه السلام از مداحان اهل بیت قرار می گیرد.

منبع متون روضه باب الحرم

التماس دعا

سه شنبه 6 آبان 1393  7:14 PM
تشکرات از این پست
nezarat_ravabet ravabet_rasekhoon
salma57
salma57
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : بهمن 1391 
تعداد پست ها : 35499
محل سکونت : گیلان

متن روضه شب هفتم محرم، علی اصغر علیه السلام-علی اصغر آرزومند + دانلود

وقتی حسین آمد و دست مرا گرفت

حس میکنم که دور و برم را خدا گرفت

بانی روضه های تو در اصل فاطمه است

در هیأت بهشت عزای تو را گرفت

سینه زنان تو همگی عیسوی دمند

پس میشود زنوکران تو شفا گرفت

عالم بدون کرببلا ارزشی نداشت

عشق حسین آمد و دنیا بها گرفت

فردا اسیر حول قیامت نمیشود

هرکس امروز زیر پرچمتان جاگرفت

بوی بهشت میرسد ازهیأت حسین

ازبس ملک رسیدو سپس ارتقا گرفت

اذن زیارت حرمت دست زینب است

باید فقط زخواهر تو کربلا گرفت

هنگامه قیامت دنیا مُحرم است

موج الحسین آمد و دل را فرا گرفت

هرذره بی حسین زمین گیر میشود

هردانه ای زخاک حسین گفت و پا گرفت

آزاده نیست هرکه غلام حسین نیست

وای از دل کسی که به نام حسین نیست

گفتند: موسی بچه ها وحیوانات آب میخواهند،بچه هامون دارند از تشنگی میمیرند،  سریع موسی با خدا حرف زد، خدایا قوم من دارند از تشنگی میمیرند، فرمود: آیه 60سوره بقره : وَإِذِ اسْتَسْقَى مُوسَى لِقَوْمِهِ فَقُلْنَا اضْرِب بِّعَصَاكَ الْحَجَرَ فَانفَجَرَتْ مِنْهُ اثْنَتَا عَشْرَةَ عَیْناً قَدْ عَلِمَ كُلُّ أُنَاسٍ مَّشْرَبَهُمْ كُلُواْ وَاشْرَبُواْ مِن رِّزْقِ اللَّهِ وَلاَ تَعْثَوْاْ فِی الأَرْضِ مُفْسِدِینَ ، فرمود: موسی عصاتو بزن، دوازده چشمه جوشید، همه آب خوردند، جبرئیل نازل شد،گفت:  موسی الان پس از تشنگی ، همه سیراب شدید اما پسر پیغمبر آخر الزمان تشنه خواهد بود، وقتی آدم را خواست جبرئیل توبه دهد، گفت بگو:یا حمید بحق محمد،یا عالی بحق علی،یا فاطر بحق فاطمه،یا محسن بحق حسن،بگو آدم یا قدیم الاحسان بحق حسین، به حق محمدوعلی و فاطمه وحسن و به حق حسین علیهم السلام، تا گفت دلش لزرید  اشكش اومد،ندا آمد توبه ات رو قبول كردیم،گفت جبرئیل به من بگو، تو این  پنج تن، آخری چه نامی دارد؟ دلم شکست، اشکم جاری شد. فرمود: آدم این نام آخری،حسین پسر پیغمبر خاتم است، آب را رویش میبندند،عطش اینقدر بر آنها سنگینی میكند، مرداشون زانوهاشان قوت نداره چشماشون تار میبینه ،بچه ها از بس كه تشنگی اذیتشون میكنه، پوست بدنشان خشک  میشود،یعنی ضربه بخوره میتركه،روزه گرفتی دیدی،تازه افطار و سحرم میخوری،روز چهارم پنجم بعضی هارو میبینی،لب هاشون ترك خورده،اومدن در خانه امیرالمونین علیه السلام اهل کوفه، علی جان خیلی وقته باران نیامده، دعا کنید باران بیاد، فرمود بروید درخانه حسینم ،ابی عبدالله دو ركعت  نماز خواند تا دست هاشو بالا آورد دعا كرد،دیدند داره ابر میاد،اینقدر باران بارید،آب بركه ها و نهرها سیراب شدند، بعد اومدند  پیش امیرالمؤمنین علیه السلام،گفتند علی جان انشا الله یه روزی تلافی میکنیم،  امشب شمرلعین با نامه ابن زیاد ملعون اومد به کربلا،اول نوشته عمر سعد اگر نمی تونی فرماندهی لشکررا به شمر بده ،بعد آب را روی حسین وحرمش ببند،از امشب و فردا دیگه محافظ های شریعه زیاد شدند،دیگه آب نمیشه بری راحت برداری،دیگه كار كار عباسه،او باید بره،من نمی دونم روضه ی این بچه رو چه طوری بخونم،كی بچه شیر خوره داشته تا حالا؟دیدی بچه ی شیر خوره یه ذره آب بریزی تو دهنش بسشه،كودك چقدر میخورد از نهر آب،آب؟

از حرم طفل رباب تازه ای برخواسته

شال بسته با نقاب تازه ای برخاسته

وقتی سكینه خانم اومد دید زیر ناخن های علی اصغر پر خون شده،چرا؟از بس ناخن روی سینه ی مادر كشیده.بچه ای كه تشنه است خوابش نمیبره،هی به خودش میپیچه،چشاشم راحت باز نمیشه،تلظی رو در عرب این جوری گفتند :وقتی ماهی رو از آب بیرون می اندازند،اول بالا پایین میپره،بعد به جایی میرسه لبهاش رو فقط به هم میزنه،اینم تلظی نیست، ابی عبدالله دید علی اصغر داره تلظی میكنه،ابی عبدالله نگاه كرد دید این زبونش مثل چوب خشك شده،دور دهان میگردونه،یه ذره آب ببینه...حسین...

گرچه افتادند روی خاکها خورشیدها

تازه مغرب آفتاب تازه ای برخاسته

باد دارد از مسیر چشمهایش می وزد

لاجرم بوی شراب تازه ای برخاسته

قربون نگاهت علی جان

بیشتر چون تشنگی ها او خودش آب بود

پشت پایش آب آب تازه ای برخاسته

با همه پیغمبران پیغمبریم فرق کرد

روی دستم یک کتاب تازه ای برخاسته

ابی عبدالله تا صدای شیون  رو شنید،فرمود :مگر نگفتم  آرام گریه كنید،آری دادش، اما تا صدای غربتت  بلند شد، دو جور نقل كردند،بعضی ها گفتند از گهواره افتاد،اما قوی تر اینه كه گهواره تكون خورد،فرمود: بچه رو بدهید من ببرم سیراب كنم،ببینم اینها آب میدهند یا نه،زود زنها این دست اون دستش كردن،نه خودمون ساكتش میكنیم،آخه اونها كه مرد بودند رفتند دیگه برنگشتند،میدونی تا علی اصغر كشته شد،ابی عبدالله فرمود زود خلخال ها رو باز كنید،لباس هاتون رو عوض كنید،دیگه كسی نمونده.

آن همه لبیك گفتن یك طرف این یك طرف

پرسش ما را جواب تازه ای برخواسته

ریخت برهم لشکری را تا که بردستم رسید

با حضورش بوتراب تازه ای برخاسته

زود یا خوابش کنید یا مراعاتش کنید

تازه این کودک زخواب تازه ای برخاسته

این بلا تکلیفیم از ناتوانی نیست نیست

تیر با یک پیچ وتاب تازه ای برخاسته

گردنی که خشک باشد آخرش این میشود

تیر هم که با شتاب تازه ای برخاسته

روی این دستم تنش برروی این دستم سرش

آه بفرستم کدامش را برای مادرش

حجم تیری که برای جنگهای سخت بود

آنچنان آسیب زد چیزی نمانده از حنجرش

شرم دارم که بگویم تیر دشمن داغ بود

در حرم پیچید عطر و بوی یاس پرپرش

لالایی لالایی اصغرم لالایی جگرم لالایی پسرم لالایی 

                                   دانلود روضه

 

در زندگی بکوشلباس صبر بر تن بپوشبا دانایان بجوشعزت نفس را به هیچ قیمتی مفروش

سه شنبه 6 آبان 1393  7:15 PM
تشکرات از این پست
nezarat_ravabet ravabet_rasekhoon
salma57
salma57
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : بهمن 1391 
تعداد پست ها : 35499
محل سکونت : گیلان

متن روضه شب هفتم محرم_علی اصغر علیه السلام -سیدمهدی میرداماد + دانلود

لالایی عموش بیاد،مشك و علم به دوش بیاد

گلم با بوسه ی عمو ،خدا کنه به هوش بیاد

لالایی باباش بیاد، سوار ذوالجناش بیاد

صدای خنده گلم ،برای عمه هاش بیاد

لالایی بارون بیاد، خوشی به خیمه مون بیاد

عمو نره سمت فرات، ابرا تو آسمون بیاد

وقتی بچه خوابه،میدونی چرا خوابه؟ شكمش سیره،گرسنه اش نیست،خدا كنه همه بچه ها خواب باشند امشب،میدونی چرا خوابه؟تشنه اش نیست،میدونی چرا خوابه؟ تازه تو بغل مادرش بوده، بچه ای رو نیم ساعت دست به دست كنی بیدار میشه،یه ساعت هركی تو خیمه بغلش كرد،آروم نشد.

لالایی بارون بیاد؛ خوشی به خیمه مون بیاد

عمو نره سمت فرات، ابرا تو آسمون بیاد

همش گفتیم بیاد،بیاد،حالا این یكی نیاد،چی نیاد؟

لالایی خزون نیاد، حرمله با کمون نیاد

آتیش به جونمون بسه، آتیش به خیمه مون نیاد

ناله میزنی بگم؟یا بچه رو حسین عمودی گرفته كه لشكر ببینه،یا بچه رو دو دست گرفته بغل كنه،خداحافظی كنه،در هر دو صورت:

لالایی خدا کنه ،تو خیمه سرصدا نشه

هرچی میخواد بشه بشه، سر از تنت جدا نشه

وای...حسین..

اینی كه مقتل میگه،فذبحوه من اذن الی اذن،یه بچه شش ماهه رو در نظر بیار،ببین از گوش تا گوش چقدره،ببین یه سر اگه از گوش تا گوشش بریده بشه،چی میمونه؟وای حسین...شماها مَردید،این همه سال گذشته،من دارم برات تعریف میكنم،داری گریه میكنی،حالا ببین مادر چه كرده كربلا، فذبحوه من اذن الی اذن،می خوام یه جایی ببرمت،شب هفتم،خیلی از مریض ها التماس دعا گفتند،آورد علی رو پشت خیمه ها،بمونه حسین چه بلایی سرش اومد،بخدا روضه علی اصغر پاره شدن گلو نیست،اینها پاره گلو زیاد داشتند،روضه علی اصغر اینه،كسی كه تكلیف عالم رو معلوم میكنه،كارش به جایی رسید،هی یه قدم میرفت،برمیگشت،متحیر،یه نگاه میكرد،میدید زنها جلو در خیمه اند،رفت پشت خیمه،نشست رو خاك،بچه رو آروم آروم گذاشت،دید علی دست انداخته تیرو گرفته،تیر و كشید بیرون،سر داره جدا میشه،سر و آروم آروم كنار بدن گذاشت،حسین.......نماز صبر خوند،استعینو بالصبر و صلوة،تا اومد علی رو بذاره،الله اكبر،اومد آروم سروچسبوند،به بدن،پارگیه گلو پیدا نشه،مادر داره میاد،رباب خودش رو رسوند،یه نگاه به علی كرد،میخوام یه حرفی بزنم باید ناله بزنی،داد بزنی،ان شاءالله كه گلوی بریده رو ندید مادرش،حنجر بریده رو ندید،حسین سر رو یه جوری گذاشت،مادر نبینه سه شعبه چه كرده،ای وای،می خوام از رباب بگم،اولشم گفتم،اینجا،حنجر بریده ندید،ندید،میدونی كی حنجر بریده دید،لااله الا الله،راوی نقل میكنه،میگی وقتی داشتن با چوب میزدن رو لبها،دیدن یه زنی از تو اُسرا دوید،رفت،سر حسین رو بغل كرد،دید رگُ بریده،چقدر بریزه تو خودش،دید دیگه الان وقتشه،یه دل سیر ناله بزنه،سر بریده رو بغل كرد،رباب برات بمیره،حسین.......

                           دانلود روضه

 

در زندگی بکوشلباس صبر بر تن بپوشبا دانایان بجوشعزت نفس را به هیچ قیمتی مفروش

سه شنبه 6 آبان 1393  7:15 PM
تشکرات از این پست
nezarat_ravabet ravabet_rasekhoon
salma57
salma57
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : بهمن 1391 
تعداد پست ها : 35499
محل سکونت : گیلان

متن روضه علی اصغر علیه السلام-سید مهدی میرداماد

بسم الله ،مدد میگیرم،از این آقازاده ی باب الحوائج ،شب هفتمه،از فردا قصه ی عطش شروع میشه،از فردا داستان عطش به خودش شكل تازه ای میگیره،كدوم عطش،اصلاً این عطش چیه،چیه كه از آدم ابوالبشر وقتی كه خمسه ی طیبه رو بهش یاد میده،جبرئیل به اسم اباعبدالله علیه السلام كه میرسه،برا آدم روضه ی عطش خونده میشه،از آدم تا خاتم،پیغمبر ما هم همینطور،هنوز به دنیا نیومده،این آقا تو رحم مادرش روضه عطش میخونه،این چیه؟عطش عطش،هركی میرسه میگه عطش،امام سجاد علیه السلام میخواد برا باباش سنگ قبر درست كنه،با انگشت مینویسه:هذا قبر حسین بن علی الذی قتلوه عطشانا،امام رضا علیه السلام به ریان بن شبیب می خواد حدیث بگه،یه جمله می گه: صغیرهم یمیتهم العطش ،همه میگن عطش،آقات ،امام زمان(عج)،وقتی تكیه به دیوار كعبه میزنه،میگه یا اَهلَ العالَم اِنَّ جَدِی الحُسَین قَتَلُوهُ بكربلاعَطشاناً،چرا این عطش اینقدر مهمه،این مقدمه ی روضه منه،چه خبره تو این عطش،چه سرّی تو این عطش نهفته است،اینقدر سخت و جانگدازه این عطش،از فردا آب رو میبندند،اهلبیت پیغمبر در محاصره ی بی آبی قرار میگیرند،من از شما سئوال میكنم،مگه سپاه ابی عبدالله چه سپاهیه؟یه عده زن  و بچه با حسین هستند،از روز اول دستور دادند،حسین رو از آب دور كنند،یه جایی حسین علیه السلام خیمه بزنه،یه جایی كه فاصله داشته باشه با شریعه،با این راحتی نزدیك نشه،یكی از اون حرفایی كه حربن یزید ریاحی رو منقلب كرد،یه مهاجه ای داره با عمرسعد روز عاشورا،باهاش حرف زد،حر به عمرسعد لعنت الله علیه گفت: عمرسعد این آبی كه تو بستی به حسین،حیوانها ازش استفاده میكنند،تو چیكار داری؟ كجای دینه؟این زن و بچه باهاشن،سه روز آب رو بستی،ببین صدای گریه قطع نمیشه. اینها اینقدر پست بودند،آب رو بستند میخواستند از نظر ضعف جسمانی،وقتی آب نباشه،كم كم بدن قواش تحلیل میره،جانبازا ،بچه رزمنده ها،اگه تو جلسه باشند،تو جبهه تشنگی كشیدید دیگه،دیدید تشنگی چیكار میكنه با آدم،اونم رو بچه، بعد آدم زخمی میشه،مجروح میشه،زخمی آب بدنش تحلیل میره،نیاز به آب داره، اینها همه نشون میده عطش چه كرده،الله اكبر،اما همه ی داستان عطش برای اصحاب و یاران و لشكریان اباعبدالله،هر جوری بگی قابل توجیهه،اما برا یه نفر قابل توجیه نیست،بهتر بگم،همه رو میتونی آروم كنی،همه زبون دارن میتونن اظهار عطش كنن،آدم باهاشون حرف بزنه،راضی شون كنه،آرامشون كنه،اما من سئوال دارم،یه بچه ی شیرخواره رو چه جوری باید آروم كرد؟اگه بچه ات تشنه باشه،این بچه بیدار شده،این بچه تشنه است،تا حالا برات پیش اومده؟ راهش ببر،باهاش بازی كن،بغلش كن،رو پات بخوابونش،فایده نداره، بچه ی تشنه آب میخواد،.. یا حسین............

لالا، لالا لالا،ای گل پونه

قناریِ بی آب و دونه

خدا خودش روزی رسونه

لالا، مادر تو بدون شیره

گریه نکن صدات میگیره

این لبِ یا این که کویره

لالا، لالا لالایی

بچه رو دست نگه داریم خود به خود گردنش ،سرش ،پیدا میشه

لالا نشون نده اینقدر گلوتو

وا کن دو دست کوچولوتو

دعا بکن یه کم عموتو

لالا، لالا لالایی

 

لالا پرستوی سرخ و سفیدم

کی گفته من شیرت نمیدم

شیری نمونده ای امیدم

لالا لالا

گفتم یكی به سقا

 بگه داره میشه دیر

زودتر بیاد و گرنه

بچه ام می اُفته از شیر

لالا لالا عزیزم

گریه نكن،اینها دلشون رحم نمیاد،صدا زد داره بچه گریه میكنه،امیر پدر رو بزنم یا پسر رو،گفت:مگه سفیدی زیر گلو رو نمیبینی،وای،حسین داشت حرف میزد،یه مرتبه دید سر علی اوفتاد،ای حسین.......

ابی عبدالله اومد پشت خیمه ها،چه گذشت به دل حسین علیه السلام،ان شاءالله هیچ  پدری به روز حسین نیوفته،ان شاءالله هیچ بابایی بچه تو بغلش نمیره،روی برگشتن نداشت،یه قدم می گذاشت،لااله الا الله،نمی دونم بگم یا نه، این بچه زیر عبا،بعضی وقت ها از حال میرفت، نمی دونم ،اصلاً جونی تو بدن مونده بود،این كه میگن :فذبحوه من اذن الی الاذن،مگه یه بچه چقدر گردن داره،چقدر سر داره، رفت پشت خیمه ها،خودش با دست خودش یه قبر كند،می خوام بگم،تنها شهیدی كه حسین،خود ابی عبدالله دفنش كرد،این آقا زاده علی اصغره،دفنش كرد،چرا دفنش كرد؟من چند تا دلیل میگم،خودت دیگه ناله داری بزن،منم میشینم با تو ناله میزنم،شاید حسین این بچه رو دفن كرد،اولین دلیلی كه من به ذهنم می رسه،میگم حسین حال روز خیمه هارو میدونست،می دونست زن و بچه چه غوغایی تو دلشونه،میدونست اینها بدن علی اكبر رو دیدند،بدن قاسم رو دیدند،از همه  بالاتر اینها داغ عباس رو دیدند،می دونست دیگه طاقت ندارند، اگه این بدن رو ببینند،اگه این حلقوم رو ببینند،همه دق میكنند، یه دلیل دیگه، ابی عبدالله شاید به علم امامت،می دونه بعد از عاشورا،اینها چیكار میكنند،زود بدن رو دفن كرد،آخه میدونه اینها آماده شدند،چرا؟ میدونه اینها اسب هاشون رو نعل تازه زدن،قراره رو بدنها برن و بیان،وای،یه دلیل دیگه،شاید به این خاطر دفن كرد،گفت:اینها خیلی نامردند،شاید به علم امامت داره میبینه،یكی یكی سرها رو به نیزه كردن،آخه یه سر شیخواره،حسین........ من و تو یه چیزی رو داریم میشنویم،مادرها خیلی گوش بدن،من و تو داریم میشنویم داریم جون میدیم،فقط امشب بگو وای از دل رباب،میدونستی رباب گریه نكرده؟ جلوی حسین گریه نكرد،ما گریه میكنیم،سبك میشیم،آدم داغ میبینه بهش میگن بذار راحت باشه،بذار گریه كنه،سبك بشه،گریه نكنه همه میترسن،میگن این گریه نكنه دق میكنه، اما بمیرم،رباب چه كرد؟گریه نكرد،میدونی كی گریه كرد،شام غریبان گریه كرد،وقتی آب آزاد شد گریه كرد،زینب گفت:حالا چرا گریه میكنی؟گفت:خانم جان آب رو ببین،یه قطره اش رو به بچه ام ندادن،فرج امام زمان(عج) رو بخواه،بدم المظلوم،دستات رو بیار بالا،الهی العفو

منبع: كتاب گودال سرخ

 

در زندگی بکوشلباس صبر بر تن بپوشبا دانایان بجوشعزت نفس را به هیچ قیمتی مفروش

سه شنبه 6 آبان 1393  7:16 PM
تشکرات از این پست
nezarat_ravabet ravabet_rasekhoon
salma57
salma57
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : بهمن 1391 
تعداد پست ها : 35499
محل سکونت : گیلان

متن روضه علی اصغر علیه السلام-حاج محمدرضا طاهری

   

از اینجا دیگه حواس ها جمع باشه،در خونه ی شیر خواره ی اباعبدالله،باب الحوائج،گرفتارها،مریض دارها،قرض دارها،شب هفتم،اگه كسی دست خالی برگرده،فقط و فقط تقصیر خودشه،چون از هرطرفی كه برای این آقازاده گریه میكنی،یه نفر دعات میكنه،یه طرف مادرش رباب دعا میكنه،یه طرف عمه جانش زینب دعات میكنه،یه طرف رقیه كنار گهواره نشسته،یه طرف بابای مظلومش دعات میكنه،گفت:

رُخت از بوسه ای بی گاه می سوخت

بچه رو دیدی،شیرخواره رو میگن،بوس نكنید،اگه احیاناً كسی بوسش كنه،اینقدر صورت لطیفه،جای لب و دهان این بوسه كننده،رو صورت این بچه می مونه.

رُخت از بوسه ای بی گاه می سوخت

نه تنها بوسه از یك آه می سوخت

علی لای لای،علی لای لای،لالایی لالایی.

چه كرده آفتاب گرم وقتی

رُخت در زیر نور ماه می سوخت

پریده رنگ و چسبیده زبانت

عطش افتاده با تاول به جانت

اكثر شیر خواره ها رو كه ببینی گریه می كنند،اما این شیر خواره فرق می كنه،یه نگاه كرد،گفت:

مخند اینگونه شیرینم به بابا

هنوز هیچ اتفاقی نیوفتاده علی اصغر داره میخنده،چرا ابی عبدالله میگه نخند،لب خشكیده شده

مخند اینگونه شیرینم به بابا

كه خون می ریزد از چاك لبانت

لالایی لالایی، لالایی لالایی،علی اصغرم

بچه رو روی دست گرفته ابی عبدالله،ان لم ترحمونی،به من رحم نمی كنید، فارحموا هذا الطفل،به این بچه رحم كنید، إما تَروُنَهُ کیفَ یَتَلَظّی عَطَشاً،باید معنی كنم،معنی كنم بعد دادت دربیاد،گفت:ماهی رو از آب بیرون میندازید،تا اون موقعی كه جون داره،خودش رو هی از رو زمین بلند میكنه،بالا و پایین خودش رو میندازه،دیگه جونی براش نمی مونه،این لب هاش رو بهم می زنه،عرب این لحظه رو می گه تلضی،ابی عبدالله نشون داد بچه رو،سر رو شونه می افتاد،فرمود:ببینید داره تلظی میكنه،یعنی اگه آبم بهش برسونید شاید جون بده،بعضی از پیر مردهای سپاه،گفتند:حسین راست میگه،ما كه با بچه جنگ نداریم،ابی عبدالله ،علی اصغر رو آورد تو دل میدون،لباس پیغمبر رو پوشید،برا چی آقا اومد،اولاً منت نون كشیدن بده،منت آب كشیدن بد نیست،دوماً ابی عبدالله تا لحظه ی آخر،داره اینها رو هدایت میكنه،منت هدایت داره میكشه،نكنه اینها بیچاره برن تو جهنم،امامه دلش میسوزه،لذا بین لشكر،خیلی ها از پیرمردها بلند شدن گفتند:راست میگه حسین،بچه رو بگیرید سیراب كنید،ابن سعد ملعون،دید وضع سپاه داره بهم می ریزه،یه نگاه به حرمله نانجیب كرد،امتحانش رو پس داده،او چشم اباالفضلم هدف گرفته،گفت:چرا جوابش رو نمی دی،نانجیب گفت:بابارو نشونه بگیرم یا بچه رو،گفت:مگه سفیدی زیر گلوی علی رو نمی بینی،هنوز حرف های حسین تموم نشده،یه وقت دید علی داره بال بال می زنه،حالا دیگه حرف آقا عوض شد،تا حالا داشت با علی حرف می زد،حرف عوض شد،گفت:

برایم مرثیه می خواندی ای تیر

به دستم كودكم خواباندی ای تیر

تمام تارهای صوتی اش را

به هم پیچاندی و سوزاندی ای تیر

گفت:

گلویت سرخ و زیر و بم ندارد

چنان زخمی زده مرهم ندارد

بمیری حرمله با چشم دیدم

كه تیر تو زنیزه كم ندارد

***

زداغت تیر هم گریان شده ای وای

نفس در سینه ات سوزان شده ای وای

خدا را شكر دستم زیر سر بود

سرت از پوست آویزان شد ای وای

***

زچشمت رفت كم كم سو بمیرم

چكد خون از سر كیسو بمیرم

خدا رحمی كند مادر نبیند

سرت یك سو،تنت یك سو بمیرم

***

امشب كسی نباشه چشمش گریان نباشه برا علی،گفت:سنگ دل ترین رو آورد بیرون مختار،گفت:جایی شد دل تو هم بسوزه بحال حسین،گفت:یك جا،همه جا هلهله می كردم،كف می زدم،خوشحال بودم،یه جا دل من سوخت،دیدم حسین بچه رو زیر عبا گرفت،بین میدون متحیر بود،نمی دونست كجا بره،یه قدم می رفت سمت خیمه ها باز برمی گشت،گفت:خلاصه چیكار كرد ابی عبدالله رفت سمت خیمه ها،گفت:نه امیر،دیدم اومد پشت خیمه ها نشست روی خاك ها،با غلاف شمشیر یه قبر كوچولویی كند.

پدر با كودكی پرپر نشسته

به روی خاك ها مادر نشسته

رباب این را فقط تكرار می كرد

سه شعبه دارد و تا پر نشسته

یه منظره ای مادر دیده،می گفت:

عطش گرد پر و بال تو می گشت

غریبی پای اقبال تو می گشت

به پشت خیمه ها ای وای دیدم

كسی با نیزه دنبال تو می گشت

لالایی اصغرم،لایی لالایی

امشب خانم ها بیشتر باید گریه كنند،ای كاش بچه ها رو امشب بغل مادرها ندن،بابا ها بیرون نگه دارن،آخه شب ربابه،هی میومد كنار گهواره ی خالی،گفت:

چگونه خاك بریزم به روی زیبایت

كه تو بخندی و من كنم تماشایت

مزار كوچك تو پر شده از خونت

به خواب ماهی من در میان دریایت

مرا ببخش عزیزم كه جای قطره ی آب

به یك سه شعبه برآورده ام تقاضایت

چگونه جسم تو پنهان كنم كه می دانم

به وقت غارتمان می كنند پیدایت

كمی بخواب در این خاك تا كمی وقت است

كه بعد از این شود آغوش نیزه ها جایت

بیا رباب كه این شاید آخرین باری است

كه خواب می رود او با نوای لالایت

اگر نشد كه شود سایه سرت امروز

به روی نیزه شود سایه سار فردایت

حسین .....................

منبع: كتاب گودال سرخ

در زندگی بکوشلباس صبر بر تن بپوشبا دانایان بجوشعزت نفس را به هیچ قیمتی مفروش

سه شنبه 6 آبان 1393  7:17 PM
تشکرات از این پست
nezarat_ravabet ravabet_rasekhoon
salma57
salma57
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : بهمن 1391 
تعداد پست ها : 35499
محل سکونت : گیلان

پاسخ به:نوحه و متن روضه شب هفتم محرم، حضرت علی اصغر علیه السلام

یاد علی اصغر

صدای جانسوزی، زینب کبری (سلام الله علیها) را از خاطرات خویش جدا می سازد، خدایا این صدای ناله ی کیست؟ آری می شوند، صدای دل گرفته ای را که می خواند «اصغرم، کودکم» با عجله راهی خیمه ی نیمه سوخته می گردد و پرده را بالا می زند که ناگهان رباب را می بیند که زانوان خویش را بغل گرفته و گریه می کند.

با  متانت خاص خود می فرماید: همسر برادرم چه شده؟ مگر قرارمان بر سکوت نبود؟

رباب با گریه ی خویش با خواهر شوهرش تکلم می کند «امروز قدری آب خوردم، سینه ام قدری شیر پیدا کرده و یاد علی اصغر و لب تشنه افتادم که در اثر عطش بر سینه ی من چنگ می زد و تقاضای آب داشت، آن موقعی که اصغر داشتم شیر نداشتم، حالا که شیر دارم شیرخواره ندارم.

عقیله ی بنی هاشم، ص 237

منبع:كتاب گلواژه های روضه

 

در زندگی بکوشلباس صبر بر تن بپوشبا دانایان بجوشعزت نفس را به هیچ قیمتی مفروش

سه شنبه 6 آبان 1393  7:17 PM
تشکرات از این پست
nezarat_ravabet ravabet_rasekhoon
salma57
salma57
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : بهمن 1391 
تعداد پست ها : 35499
محل سکونت : گیلان

پاسخ به:نوحه و متن روضه شب هفتم محرم، حضرت علی اصغر علیه السلام

سیب سرخ

نگاه کن مقتل نوشته: من الاذن الی اذن، گوش تا گوش پاره شده، معلومه سرش افتاده است، پس اولین سری از شهدا که جدا شده سر این آقازاده است:

این اولین سر است که از تن جدا شده

                     این سیب سرخ نیست سر اصغر من است.

 

بی خود نبود رباب دائم زمزمه داشت:

گلی نشکفته از گلشن گرفتی

                 تمام عمرم و دشمن گرفتی

الهی حرمله دستت قلم شه       

                    کبوتر بچمو از من گرفتی

                       ***

ز فرط گریه نایم زخمه مادر

             دلم، چشمم، صدایم زخمه مادر

برای کندن قبرت در این خاک

              تمام پنجه هایم زخمه مادر

 

 

منبع:كتاب گلواژه های روضه

 

در زندگی بکوشلباس صبر بر تن بپوشبا دانایان بجوشعزت نفس را به هیچ قیمتی مفروش

سه شنبه 6 آبان 1393  7:18 PM
تشکرات از این پست
nezarat_ravabet ravabet_rasekhoon
salma57
salma57
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : بهمن 1391 
تعداد پست ها : 35499
محل سکونت : گیلان

پاسخ به:نوحه و متن روضه شب هفتم محرم، حضرت علی اصغر علیه السلام

روضه ی علی اصغر (علیه السّلام)

آقای سازگار تعریف می کرد، یکی از روضه خونای قدیمی به نام حاج مرزوق به یکی از دوستانش، به نام سیدحسن پیغام می ده، می گه بیا حاج مرزوق کارت داره، سیدحسن می گه رفتم دیدم به هم ریخته، فرمود: من آخر عمرم است سید حسن ! می خوام یه واقعیت را بگم، دیروز مادرت زهرا (سلام الله علیها) را دیدم، تو تب داشتم می سوختم، تو بیداری دیدم نه خواب، گفتم چه جوری؟

گفت: تشنگی بر من غالب شد، سه تا دختر داشتم، راضیه و مرضیه و فاطمه دختر اول را صدا زدم، راضیه یه کم آب بده، دیدم یه بانوی مجلله روبند سبز انداخته پدیدار شد، حیا کردم، آب نخواستم، دختر دومی را صدا زدم: مرضیه ! دوباره دیدم بی بی بلند شد اومد طرف من، دختر سوم را صدا زدم فاطمه ؛ بار سوم که شد خانم فرمود: حاج مرزوق سه بار منو صدا کردی؟ چی می خوای ؟ گفتم بی بی جان ! من حیا کردم حرف بزنم، صدا زد: حاج مرزوق عمری نوکری کردی، حالا وقتشه ما جواب بدیم، سرمو پایین انداختم، فرمود: تشنته، از زیر چادر آبی آورد، خوردم، به گوارایی این آب، تا حالا نخورده بودم، طبق عادت بچگی، گفتم: صلّی الله علیک یا ابا عبدالله ... ، دیدم صدای گریه ی بی بی بلند شد، فرمود: حاج مرزوق ! دلم گرفته برام روضه بخون، گفتم خانم، دکترا منعم کردند از روضه خوندن، ولی چون شما می فرمایید چشم، چه روضه ای بخونم، فرمود: روضه ی علی اصغرِ حسین را بخوون ... .

 

 

در زندگی بکوشلباس صبر بر تن بپوشبا دانایان بجوشعزت نفس را به هیچ قیمتی مفروش

سه شنبه 6 آبان 1393  7:19 PM
تشکرات از این پست
nezarat_ravabet ravabet_rasekhoon
salma57
salma57
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : بهمن 1391 
تعداد پست ها : 35499
محل سکونت : گیلان

پاسخ به:نوحه و متن روضه شب هفتم محرم، حضرت علی اصغر علیه السلام

ارادت به حضرت علی اصغر (علیه السّلام)
 

وقتی برای مرحوم آیت الله العظمی میرزای قمی (ره) مشکل پیش می آمد، توسل به ذیل عنایات علی اصغر (علیه السّلام) پیدا می کردند و علت آن را می فرمودند: هر کدام از شهداء می جنگیدند و یا حداقل از خودشان دفاع می نمودند، ولی حضرت علی اصغر (علیه السّلام) قدرت دفاع از خود  را نداشت.

باب الحوائج حضرت علی اصغر، ص 172

منبع:كتاب گلواژه های روضه

 

در زندگی بکوشلباس صبر بر تن بپوشبا دانایان بجوشعزت نفس را به هیچ قیمتی مفروش

سه شنبه 6 آبان 1393  7:19 PM
تشکرات از این پست
nezarat_ravabet ravabet_rasekhoon
salma57
salma57
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : بهمن 1391 
تعداد پست ها : 35499
محل سکونت : گیلان

پاسخ به:نوحه و متن روضه شب هفتم محرم، حضرت علی اصغر علیه السلام

منهال! از حرمله چه خبر داری؟

منهال می گوید: آمدم مکه، محضر مقدس امام چهارم، زین العابدین(ع) شرفیاب شدم. فرمود: منهال!  از حرمله چه خبر داری؟ عرض کردم : آری آقا جان! حرمله در کوفه، زنده است. ولی مختار دستور داده که مأمورانش تعقیبش کرده و پیدایش کنند. می خواست او را بکشد. من می گویم: آقا جان! چرا میان این همه افراد شما فقط از حرمله می پرسید؟ میدانی چرا؟ آخه بچه ی شیر خواره که گناه ندارد؟ برای یک شربت آب حسین(ع) قنداقه بچه اش را روی دست گرفت و مقابل آن مردم بی حیا آورد. مرحوم حاج شیخ جعفر شوشتری نقل می کند: وقتی علی (ع) را به دست امام حسین (ع) دادند آقا نگاه کرد دید بچه دارد از تشنگی جان می دهد. آقایان نمی دانم تا حالا بچه کوچکتان مریض شده یا نه؟ شب وقتی می روی خانه، خانمتان می گوید: کجا بودی تا حالا؟ بچه دارد می میرد. بچه را به دکتر ببر! می گویی بچه را می برم. زن می گوید: من هم می آیم. شما می گویی: نه. آنجا مردها زیادند، نامحرمها خیلی اند، شما ناموس من هستی. همین جا باش من بچه را می برم. زن می گوید آی مرد! اگر بچه را می بری، به دکتر بگو شبها نمی خوابد، زیاد گریه می کند. زود هم بیا من ناراحتم. می گویی: چشم. بعد بچه را می بری. اما این یک ساعتی که شما بچه را می بری این مادر بیچاره هی در خانه می اید، هی بر می گردد. هی می گوید: خدا! بچه ام نیامد. خدا نکند آن وقتی که بچه ات روی دستت است و به دکتر می بری در بین راه بمیرد. به خدا اگر بچه ات بمیرد دیگر روی آمدن به خانه را نداری بچه ات را در دست می گیری هی در کوچه قدم می زنی. می گویی: خدا! چه کنم؟ بگویم این کلمه را یا نه؟ آقایان! مادرها! من نمی گویم این عرب های بی رحم چه کردند. همین قدر بگویم یک وقت دیدند ارباب ما امام حسین(ع) می گوید: خدایا! تو را بر این قوم شاهد می گیرم.

یک بیت شعر از امّ کلثوم راجع به این بچه می خوانم و دعایتان می کنم:

لهف قلبی علی الصغیر الظامی                        فطمته السهام قبل الفطام

علی اصغرم! مردم بعد از دو سال بچه هایشان را از شیر می گیرند. اما مردم کوفه تو را از شش ماهگی از شیر گرفتند.  « صلی الله علیکم یا أهل بیت النبوة 

 

در زندگی بکوشلباس صبر بر تن بپوشبا دانایان بجوشعزت نفس را به هیچ قیمتی مفروش

سه شنبه 6 آبان 1393  7:20 PM
تشکرات از این پست
nezarat_ravabet ravabet_rasekhoon
salma57
salma57
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : بهمن 1391 
تعداد پست ها : 35499
محل سکونت : گیلان

پاسخ به:نوحه و متن روضه شب هفتم محرم، حضرت علی اصغر علیه السلام

قنداقه بچه را روی دست گرفت

السَّلام علیک یا أبا عبدالله و علی الأرواح المقدَّسة الَّتی حلّت بفنائک علیک منی سلام الله أبداً ما بقیتُ و بقی اللیل و نهار و لا جعله الله آخر العهد منی لزیارتک السلام علی الحسین و علی علیَّ بنِ الحسین و علی أولاد الحسین و علی أصحاب الحسین

 

امشب می خواهم شما را به یک جای خوبی ببرم. می خواهم همه شما را به خیمه های ابی عبدالله (ع) ببرم. مگر در خیمه های ابی عبدالله(ع) چه خبر است؟ بچه ی شیر خواره ام  را بیاورید،می خواهم ببینمش. قنداقه علی(ع) را آوردند و به آقا امام حسین(ع) دادند. خدا! وقتی نگاه کرد دید بچه، چشمهایش به کاسه سر فرو رفته، رنگ بچه زرد شده، از شدت عطش زبانش را دور دهان می گرداند، لبهای بچه خشک شده است. کسی که می خواهد به میدان برود سوار بر اسب می شود، مجهز به آلات جنگ می شود،شمشیر می بندد. یک وقت دیدند حسین(ع) عبا به دوشش گرفته، عمامه پیامبر(ص) بر سر گذاشته، سوار بر شتر شده و با یک هیئت و حالتی دارد می آید.یک وقت دیدند دست زیر عبا برد،قنداقه بچه را روی دست گرفت و فرمود: « وَیلَکُم اِسقَوا هذا الرَّضیع أما تَرَونهُ کَیفَ یَتَلَََظی عَطَشاً مِن غَیرِ ذَنبِ أتاهُ اِلَیکُم؛ »

صدا زد: آی مردم! اگر به عزم شما من گناهکار شما هستم، ولی علی اصغرم هیچ گناهی نکرده است. بمیرم همین طوری که داشت با مردم صحبت می کرد و برای بچه اش طلب آب می کرد، یک وقت دید علی مثل یک مرغ سرکنده دارد پر و بال می زند.  شیعه های امام حسین (ع)  علاقه مندان به ابی عبدالله(ع)! بگویم همه بلند گریه کنید؟ آی خدا! وقتی نگاه کرد دید خون از گلوی علی اصغر (ع)  می ریزد. بحق الحسین یا الله! پروردگارا! ما را بیامرز! والدین ما را بیامرز! مهمات دینی و دنیایی . اخروی ما را کفایت فرما! مریضهای ما را لباس عافیت بپوشان!

 

 

در زندگی بکوشلباس صبر بر تن بپوشبا دانایان بجوشعزت نفس را به هیچ قیمتی مفروش

سه شنبه 6 آبان 1393  7:20 PM
تشکرات از این پست
nezarat_ravabet ravabet_rasekhoon
salma57
salma57
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : بهمن 1391 
تعداد پست ها : 35499
محل سکونت : گیلان

پاسخ به:نوحه و متن روضه شب هفتم محرم، حضرت علی اصغر علیه السلام

امشب شب عطشه

امشب شب عطشه فردا راه را می بندند  امشب حرم آل علی آب ندارد

 

به آدم فرمود طوری عطش بالا می گیرد بزرگتر ها جلوی چشما شون را مثل دود می بینند

 

بر مرکب پیغمبر اعظم سوار شد                      عمامه بست رو به سوی کار زار شد

زیر عبا گرفت علی عزیزه را                             با شیر خواره جانب آن قوم خوار شد

گفتند امده است به قران قسم دهد                پس همهم گرفت و قشون بی قرار شد

پس دست برد و طفلک از حال رفته را                  بیرون کشید و خاتم شه آشکار شد

لب باز کرد تا سخن انشا کند حسین                     پس روبرو به مکتب داد و هوار شد

چندی سخن ز ماهی و آب فرات کرد                   پس با علی سخن از سر التفات کرد

چشم سیاه تو چقدر آب می خورد                         اصلا شب سیاه مگر آب می خورد

شمر و سنان و اخنس و خولی بها نه اند                 قتل پدر زداغ پسر آب می خورد

ای پاره دلم سر دستم تکان مخور                        الان لبت ز تیر سه پر آب می خورد

گفتند آمده است زرنکی کند حسین                        جای تو گفتند پدر آب می خورد

عباس خفته است که بر پاست حر مله            این فتنه از خسوف قمر آب می خورد

حالم ببین که جگرم را فر و ختم                             تنها ستاره سحرم را فر و ختم

 

 

روایت است تیر داغ بوده یا مسموم، روی دست بابا زد ،فرمود خدا رحمشان را قطع کن به صغیر و کبیر ما رحم نکر دند

 

در زندگی بکوشلباس صبر بر تن بپوشبا دانایان بجوشعزت نفس را به هیچ قیمتی مفروش

سه شنبه 6 آبان 1393  7:21 PM
تشکرات از این پست
ravabet_rasekhoon
salma57
salma57
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : بهمن 1391 
تعداد پست ها : 35499
محل سکونت : گیلان

پاسخ به:نوحه و متن روضه شب هفتم محرم، حضرت علی اصغر علیه السلام

گهواره به تلا طم افتاد

دو حالت بود یا بچه را عمودی گرفت، یا روی دو دست ، داشت حرف می زد دید دستاش داغ شد، تا گفت هل من ناصرینصرنی زلزله افتاد تو خیمه، گهواره به تلا طم افتاد، آمد در خیمه ها ،نگفتم تا هستم گریه نکنید، گفت برادر این بچه ببین چه می کند، بچه را زیر عبا آورد ،گفتن حسین قرآن آورده قسم دهد ،علی را بیرون آورد، همه نگاه کردن، عمر سعد صدا زد حرمله کجاست ،کارش را یکسره کن، پدر یا پسر، سفیدی زیر گلو را می بینی، بچه رو دست حسینه ،حرمله اومد جلو، تیر سه شعبه زد ،گوش تا گوش علی پاره شد

 

در زندگی بکوشلباس صبر بر تن بپوشبا دانایان بجوشعزت نفس را به هیچ قیمتی مفروش

سه شنبه 6 آبان 1393  7:21 PM
تشکرات از این پست
ravabet_rasekhoon
salma57
salma57
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : بهمن 1391 
تعداد پست ها : 35499
محل سکونت : گیلان

پاسخ به:نوحه و متن روضه شب هفتم محرم، حضرت علی اصغر علیه السلام

وقتی مختار حرمله را دستگیر کرد

اهل کوفه به حسین ظلم فراوان کردند                                 حرمله ، تو ز همه ظلم فزونتر کردی

تازه می خواست گلم بشکفد و باز شود                          زود گلچین گل من چیدی و پرپر کردی

مادر این طفل چه می خواست که از راه جفا                       خون او ریختی و خون دل مادر کردی

وقتی مختار حرمله را دستگیر کرد تا مجازات کند ، حرمله گفت: مختارصبر کن کاری درکربلا کرده ام

برایت نقل کنم . مختار ، در کربلا سه تیر سه شعبة زهر آلود داشتم ، با یک تیر سه شعبه عبدالله بن حسن که رو دامن حسین بود پاره کردم . با یک تیر سه شعبه گلوی علی اصغر حسین را نشانه گرفتم . با تیر سه شعبه دیگر قلب حسین را شکافتم 1


1. منهاج الدموع ، ص 411 .

 

در زندگی بکوشلباس صبر بر تن بپوشبا دانایان بجوشعزت نفس را به هیچ قیمتی مفروش

سه شنبه 6 آبان 1393  7:22 PM
تشکرات از این پست
ravabet_rasekhoon
salma57
salma57
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : بهمن 1391 
تعداد پست ها : 35499
محل سکونت : گیلان

پاسخ به:نوحه و متن روضه شب هفتم محرم، حضرت علی اصغر علیه السلام

به این شیر خواره رحم کنید

دلها را ببریم کربلا ، برای سرباز شش ماهه امام حسین ، علی اصغر گریه کنیم ، باب الحوائج است ، بیاد آن ساعتی که امام حسین قنداقه علی اصغرش را در آغوش گرفت آمد میدان ، صدا زد :

« یا قومٌ اَن لم تَرحَمونی فَارحَموا هذا الطفل یعنی اگر به من رحم نمی کنید به این شیر خواره رحم کنید » « اما تَروُنَهُ کیفَ یَتَلَظّی عَطَشاً » یعنی نمی بینید که چگونه از شدت تشنگی ، دهان را باز و بسته می کند ؟

چگونه جواب عزیز فاطمه را دادند ؟ آیا رحم کردند ؟ نه ، هنوز سخن امام حسین تمام نشده بود ببیند علی رو دستش دارد پر و بال می زند.« فَذُبِحَ الطِفلُ مِن الورِید اِلی الورید ، او مِن الُذُنِ اِلیَ الاُذُن » همه صدا بزنید یا حسین .

به روی  دست پدر جان به ره جانان داد                     جان عالم به فدایش که چه جائی جان داد

 

در زندگی بکوشلباس صبر بر تن بپوشبا دانایان بجوشعزت نفس را به هیچ قیمتی مفروش

سه شنبه 6 آبان 1393  7:22 PM
تشکرات از این پست
ravabet_rasekhoon
دسترسی سریع به انجمن ها