0

نگاهي به سير تاريخي تحولات موسيقي در ايران

 
mashhadizadeh
mashhadizadeh
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : اردیبهشت 1388 
تعداد پست ها : 25019
محل سکونت : بوشهر

نگاهي به سير تاريخي تحولات موسيقي در ايران


تاريخ اگر با ديدگاه ريشه يابانه‎ ‎و با توجه علل و عوامل شرايط كنوني موجود در هر زمينه اي بررسي شود موجب فهم ارتباط ‏علت و معلولي اجتماع گشته و در نتيجه درك دقيق تر از اوضاع حال و آينده را ميسور مي سازد. روند تحولات فرهنگ و هنر ‏نيز از اين قاعده مستثني نيست. ديدگاه اصلي اين نوشتار بررسي جستارهايي از تاريخ است كه دو هدف را تامين كند‏‎.‎‏ ابتدا ‏درك ويژگي هاي موسيقايي هر دوره و سپس عوامل تغيير و تحول در دوران هاي بعد تا اوضاع كنوني. لذا در اين مقاله از بيان ‏آن قسمت از تاريخ كه صرفاً جنبه ي داستاني (صحيح يا جعلي) و بعضاً اسطوره اي دارد و در اغلب فرهنگ ها براي تبيين ‏افتخارات گذشته به كار مي رود، مي پرهيزيم. ‏
اجماع دانشوران و مورخان كه در كتب مرجع و معتبر ايران در عهد ساساني نقل شده، بر اين است: A«ابداع الحان موسيقي ‏ايران را مربوط به دوره باربد است. درواقع اين مقامات پيش از باربد هم وجود داشته اند، ولي محل ترديد نيست كه اين ‏آهنگساز بزرگ تاثير به سزايي در موسيقي ساساني داشته است.A» (1) علاوه بر اين تاريخ موسيقي خاور نزديك باستان كه كشور ‏پهناور ايران را نيز شامل مي شود گواه وجود سيستم موسيقايي مدوني در آن دوره است. در لوحه هايي كه در سال 1893 ‏توسط يك جوان انگليسي به نام A«ا. هلياردA» (‏A. Helayard‏) در منطقه ي نينوا و شهر باستاني نيمرود كشف شد - شامل ‏‏25000 لوحه ي شكسته ي گِلي است كه به الواح گيل گمش مشهورند(2) - حتي نظام كوك سازهاي آن دوره نيز مشخص ‏شده است.(3) تبادل فرهنگي ميان ايران و يونان در دوره ي اشكانيان و سلوكيان نيز موجب نوعي تاثير پذيري متقابل ميان دو ‏تمدن شد و اين نظام موسيقايي كه در دوران ساساني به اوج شكوفايي خود رسيد. از آن دوره نام الحان باربدي در آثار ‏شعراي دوره اسلامي نيز به چشم مي خورد. ‏




اولين تحول تاريخي، ورود مسلمانان به ايران :‏

حمله ي اعراب به ايران در دوره ي خليفه ي دوم اسلامي موجب تغيير و تحول اساسي در نظام اجتماعي و سياسي ايران شد، ‏در زمينه ي ارتباط اسلام و موسيقي به چند نكته ي تاريخي بايد توجه داشت. اول آن كه از ديدگاه شيعه پس از ارتحال ‏پيامبر(ص) خلافت - كه مهمتر از جنبه ي حاكميت داراي وجه تشريع است- به دست اشخاصي افتاد كه صاحب اصلي اين ‏مقام نبودند. اين نكته از آن رو داراي اهميت است كه در طول 25 سال حكومت سه خليفه و نيز بعد از 4 سال و 9 ماه خلافت ‏اميرالمومنين (ع) حكومت، تشريع قانون گذاري ديني به عهده ي افرادي بوده است كه از نظر تشيع در صلاحيت آن جايگاه ‏نبوده اند. لذا در مواجه با نحولات اجتماعي جديد و تقابل فرهنگ ها - كه به دليل عدم بالندگي فرهنگ اعراب در آن دوره ‏ابهامات بسياري را نيز ناشي مي شده است - وظيفه ي استفتا‎ ‎به دست چنين افرادي قرارگرفت. وجود احاديث جعلي بي شمار و ‏در پي آن مسلك اخباري گري(4) در سال هاي بعد خود گواه اين ماجرا است. ‏

‏A«امنن شيلواA» در مقاله ‏Music and Religion in Islam‏ در باب موسيقي و اسلام چنين نوشت: A«اولين رساله درباره ي ‏تحريم موسيقي توسط A«ابن ابي الدنياA» نوشته شد. وي طلبه اي سنت گرا و خلوت گزيده اي بود كه تمام زندگي خود را وقف دين ‏و مذهب كرده بود، ابن ابي دنيا معلم خيلفه ي معتضد عباسي قرن سوم هجري (903- 892 ميلادي)، و پسرش متقي عباسي ‏بود... درضمن خلفا كه به طور معمول مي بايست الگويي براي تمام متقيان و دين داران باشند مدام ميان دين داري و بي ديني در ‏نوسان بودند و حكومت را نيز در دست داشتند. ايشان عموماً از طرف داران پروپا قرص موسيقي به شمار مي رفتند...A» در اين ‏نوشتار دو نكته ي بسيار مهم وجود دارد. اول آن كه اولين رساله در تحريم موسيقي در قرن سوم هجري نوشته شده يعني 300 ‏سال بعد از ارتحال پيامبر عظيم الشأن اسلام و دوم آن كه علماي ديني درباري - كه نقش جهت دهنده مذهبي را براي خلفا ايفا ‏مي كردند - هرجا كه خلفا از توجه ويژه به آنان مي كاستند موضع گيري آن ها نسبت به آن دسته كه موقعيت آنان را به خطر ‏انداخته بودند يعني موسيقي دانان، قوي تر مي شد. اما همين توجه خلفاي عباسي به موسيقي و در پي آن تشكيل دارالحكمه ي ‏بغداد كه در آن آثار يونانيان باستان را ترجمه و نگهداري مي كردند موجب رونق بسيار موسيقي در آن دوران شد و وجود ‏دانشمنداني نظير: A«صفي الدين ارمويA»، A«فارابيA»، A«ابو علي سيناA»، A«كنديA»، A«عبدالقادر مراغيA»، و... گواه اين موضوع هستند. در ‏اين دوره شاهد ايجاد حكومت هاي نسبتاً مستقل اما به شكل ملوك الطوايفي در ايران هستيم مانند سامانيان، صفاريان، غزنويان ‏و... كه بعضاً خود حاميان موسيقي بوده اند اما درست در ابتداي چنين حركت بالنده، هجمه اي بسيار فجيع و مخرب رخ ‏مي نماياند. ‏




دومين تحول تاريخي، حمله ي مغول به ايران

حمله ي مغول ها به ايران در قرن هفتم هجري تخريب همه چيز ايران اعم از موجوديت سياسي، انساني، اجتماعي، علمي و ‏فرهنگي را دربرداشت. در ابعاد اين فاجعه ي عظيم ذكر همين اشاره كافي بود كه نقل شده است در نيشابور تنها يك ميليون ‏جلد كتاب سوزانده شد! تنها مكان هايي كه از حمله ي مغولان در امان ماند شهر شيراز و نواحي از استان فارس كنوني بود. اين ‏هجوم را نمي توان با جنگ هايي مانند جنگ جهاني دوم قياس كرد، چرا كه ابعاد كشتار انساني در جنگ جهاني دوم علي رغم ‏تعداد بالاي آن به صورت نمونه اي از جامعه ي آماري بود. اما كشتار مغولان در شهر ها و روستا هاي ايران كل نفوس ذكور و ‏حتي حيوانات را دربر مي گرفت. درچنين اوضاعي ديگر تكليف موسيقي و موسيقي دان روشن است! بعد از استحاله فرهنگي ‏مغولان در ايران، عصر حكومت هاي كوتاه مدت از قرن 9تا 11 هجري به وجود مي آيد كه باز در اين شرايط يعني عصري كه ‏حداقل حكومت ها نه نقش حامي و نقش مخرب را ايفا مي كنند، شاهد رشد موسيقي از باب تئوري و اجرايي هستيم. در اين ‏دوران مي توان به فعاليت هاي A«قطب الدين شيرازيA» اشاره نمود. ‏




سومين تحول تاريخي، رواج اخباري گري حكومتي در عصر صفويه ‏

صفويه درواقع الگوي فشرده اي - از نظر طول مدت زمان- از دوران حكومت عباسيان است. در دوران ابتدايي حكومت ‏صفوي شاهد فعاليت موسيقايي افرادي نظير A«شيخ حيدرA» (وفات 898 ه.ق) از موسسين اين سلسله كه مخترع چهارتار است و ‏يا A«رضاءالدين شيرازيA» كه شش تار را اختراع كرده است، هستيم.(5) اما در دوران سلاطين مياني اين عصر علي الخصوص ‏دوران شاه طهماسب صفوي شاهد اعدام موسيقي دانان درپي فتواي علماي اخباري مسلك در باب تحريم موسيقي بوده ايم. ‏درهرحال دوره ي صفوي را از دوجهت بايد مورد توجه قرار داد: ‏

‏1-‏ حرمت موسيقي بنابه مصالح سياسي و آثار آن در همان دوره

‏2-‏ امتداد تفكر اخباري گري به عنوان يك جريان رايج مذهبي در دوره هاي بعد. گفتني است نقد اين تفكر را در سخنان ‏رهبر فقيد انقلاب اسلامي به صراحت و يا به عنوان گلايه مي توان يافت. ‏

با همه ي اين تفاسير تفكرات صفويه باعث شد تا موسيقي در بستر تازه اي به نام تعزيه به فعاليت خود ادامه دهد. تعزيه تلفيقي ‏از انديشه هاي مذهبي و موسيقايي بوده است. پس از انقراض خاندان صفويه باز هم شاهد حركت روبه رشد موسيقي هستيم. ‏نظريات A«فرصت شيرازيA» در عرصه ي تئوريك و نقش خاندان A«علي اكبر فراهانيA» (در اوايل دوران ناصري) در زمينه تئوري ‏و اجرا، روند شكل گيري دستگاه هاي موسيقي ايراني، تشكيل گروه هاي موسيقي و ارتباط موسيقي با اجتماع از شواهد اين ‏شكوفايي است. اما اين بار هم در بدو اين رشد و پويش آسيب ديگري به پيكره ي موسيقي اين سرزمين وارد مي شود و آن ‏غرب زدگي و تبعات انقلاب صنعتي در اروپا است. ‏




چهارمين تحول تاريخي، خودباختگي فرهنگي در برابر ماشينيسم غرب

اصولاً مواجهه با يك تفكر همانند آسيب شناسي مسلك اخباري گري بسيار ساده تر از مواجهه با ژورناليسم فرهنگي است. چرا ‏كه دربرابر تفكر مي توان استدلال كرد و يك فكر را نقد به بوته نقد كشيد. البته اين نكته را بايد درنظر داشت كه وقتي يك ‏جريان فكري ابزار اجرايي و حكومتي را در اختيار مي گيرد، نقد آن بسيار دشوار و مستلزم گذشت زمان است. اما به هرحال در ‏دسترس تر از نقد يك جريان خودباخته ي فرهنگي است. انقلاب صنعتي اواخر قرن نوزدهم در اروپا موجب تغيير سريع غرب ‏در عرصه هاي اقتصادي، سياسي و فرهنگي شد. شكل گيري ابرقدرت هاي اقتصادي، ايجاد پارادوكس بزرگ ماشينيسم در اروپا ‏موجب شد. از آن جا كه اين بخش از تاريخ تا دوران معاصر نيز ادامه مي يابد، به جا به نظر مي رسد كه به آن بيشتر پرداخته شود. ‏پس از ظهور پديده اي به نام ماشين كه نتيجه ي آن توليد انبوه بود، بنگاه هاي اقتصادي با يك تناقض آشكار مواجه شدند: ماشين ‏براي نياز ماهوي و نيز بقاي اقتصادي ناچار به توليد انبوه است. اما سه عامل به ترتيب اين نياز را در معرض آسيب جدي قرار ‏مي دهد: ‏

‏1-‏ اشباع بازار مصرف ‏

‏2-‏ كاهش منابع اوليه ي توليد

‏3-‏ گراني نيروي كار (البته اين عامل پس از انقلاب اكتبر اتحاد شوروي و رواج تفكر كمونيسم در عقيده و سوسياليسم ‏در اداره ي امور به نگراني مديريت علمي بدل گرديد) ‏

براي رفع اين پارادوكس كشور هايي كه من بعد جهان سوم ناميده شدند از هرسه جهت نگراني ماشينيسم غرب را مرتفع ‏مي كردند. يعني دست يابي به بازار مصرف خارجي، استفاده از منابع اوليه ي كشورهاي مستعمره و نيز بهره بري از نيروي كار ‏ارزان. اما براي نيل به اين اهداف، موانعي نيز وجود داشت كه عبارت بودند از: فرهنگ هاي غير همسان كه بنا به برداشت هاي ‏اجتماعي و سنن و عناصر زيبايي شناسانه ي خود كالا را مطابق با فرهنگ خود مصرف مي كردند. بر فرض رفع اين مانع، براي ‏توليد انبوه به ايجاد مصارف كاذب نيز نياز بود. به عنوان مثال: براي پوشاندن كت و شلوار به يك ايراني علاوه بر اين كه ‏مي بايست عادات و سنن لباس پوشيدن او را از وي گرفت، بايد تمهيدي انديشيد تا وي بيش از يك دست كت و شلوار در ‏سال مصرف كند. اين جاست كه پديده ي مصرف كاذب (مد) به وجود مي آيد كه خود يكي از عوامل اليناسيون فرهنگي است. ‏پس اولويت ابتدايي ماشينيسم، همسان سازي فرهنگي در مستعمرات با حضور مستقيم و كشورهاي جهان سوم با حضور غير ‏مستقيم بود. در اين برهه ي زماني است كه ما شاهد شديد ترين هجوم ها به فرهنگ شرق هستيم. از اين هجوم همه جانبه كه ‏تمامي عرصه هاي فرهنگي را نيز دربر مي گرفت، هنر نيز در امان نماند. سربازان صف اين نبرد را از فرنگ برگشته هاي هر قوم ‏تشكيل مي داند.(6) در عرصه ي موسيقي نيز همين اتفاق افتاد.




قبل از تحليل اين مقوله در عرصه ي موسيقي لازم است به عنوان مقدمه در مورد شخصيت و آثار استاد عالي قدر A«كلنل علينقي ‏وزيريA» به نكاتي اشاره شود. در سال هاي اخير موضع گيري هاي متفاوت و متناقضي پيرامون اين شخصيت بزرگ صورت ‏گرفته است. عده اي تا حد تبديل ايشان به يك اسطوره پيش رفته و عده اي نيز متاثر از مقاله ي ارزشمند A«محمد رضا لطفيA» ‏بدون توجه به نكات مثبتي كه ايشان در مقاله ي خويش آورده اند، به حمله ي صرف به ايشان پرداخته اند. البته اين كه ما چرا ‏صرفاً همه چيز را به صورت سياه يا سفيد مي نگريم يا چرا اين قدر علاقه به اسطوره سازي و تقليد داريم يك موضوع اجتماعي ‏است كه در اين نوشتار نمي گنجد. به نظر نگارنده نقش وزيري را بايد از دو جنبه مطالعه كرد. ابتدا از جنبه ي شخصيت هنري ‏وزيري و سپس در زمينه ي تاثيرگذاري وي در دوره ي زماني او. البته اگر خواسته باشيم تمامي ابعاد شخصيتي و نكات مثبت و ‏منفي تاثيرات وزيري را در عرصه ي موسيقي ايران بررسي كنيم، احتياج به يك مقاله ي مجزا و شايد يك كتاب داشته باشيم. اما ‏در اين جا صرفاً به اشاره به اين دو مورد مي پردازيم. ‏

وزيري به عنوان فردي منضبط، عاشق موسيقي ايراني و ارتقاي آن - هرچند ايراداتي به جا به آن چه كه او پيشرفت مي دانست، ‏وارد است - و نفروختن هنر به زر و زور، مي تواند الگويي مناسب براي معاصرين و آيندگان باشد. اما او با تمامي عشق و ‏علاقه اش به موسيقي هنري ايران عملاً نقش يك واسطه را براي انجام وظيفه نفرات اصلي صف اليناسيون فرهنگي - امثال ‏سالار معزز و مين باشيان و ...- ايفا كرد. مهم ترين ايراداتي كه به عملكرد وزيري وارد به نظر مي رسد به شرح زير است: ‏

‏1-‏ نقص نظريات تئوريك او در مباني موسيقي ايران ‏

‏2-‏ نگاه تحقيرآميز به داشته هاي موجود در آن زمان بدون تفكيك ميان موسيقي هنري ايران - كه خود دانش آموخته ي ‏همان مكتب بود- و موسيقي مطربي ‏

‏3-‏ راه رشد موسيقي ايران را در پيروي از الگوهاي غربي ديدن ‏

‏4-‏ عدم بهره گيري از هنرمندان تراز اولي مانند A«درويش خانA»، A«عارف قزوينيA»، A«علي اكبرخان شهنازيA» و ... به دليل ‏بي اطلاعي آنها از نت نگاري غربي در هنرستاني كه وزيري تاسيس نمود. ‏

مورد اخير را شايد بتوان مهم ترين موارد فوق دانست. وزيري درواقع حلقه ي اتصال ميان استادان راوي موسيقي تازه تدوين ‏شده رديف- دستگاهي را با هنرجويان هنرستان قطع كرد. در هنرستاني كه بعد ها A«روح الله خالقيA» به نام هنرستان ملي تاسيس ‏نمود، رديف A«موسي معروفيA» تدريس مي شد اما شيوه ي آموزش و برخورد با رديف عملاً نتوانست نوازنده ي هم شان با اساتيد ‏گذشته را تربيت كند. به تعبير محمدرضا لطفي اگر دعوت به همكاري از علي اكبر خان شهنازي آن هم توسط روح الله خالقي ‏در هنرستان موسيقي ملي صورت نمي گرفت از آن هنرستان هنرمنداني چون A«حسين عليزادهA» و A«داريوش طلاييA» نيز بيرون ‏نمي آمدند.(7) ‏

روند غرب زدگي در ايران تا بدان جا انجاميد كه حتي در پاره اي از عرصه هاي فرهنگي و اجتماعي از قبيل نوع پوشش مردان و ‏زنان ايران، شخص اول مملكت وارد عمل و دولت به ابزار هاي تعزيري نيز متوسل شد. عناصر خود باخته نظير A«تقي زادهA»، ‏‏A«طالبوفA» و ساير هم رستگان آنها تاريك ترين صفحات فرهنگ اين مرز و بوم را رقم زدند. اگر منصفانه نگاه كنيم وزيري را ‏نمي توان مانند آنان عنصري سرسپرده شمرد بلكه او شخصيتي اصيل و هنردوست و علاقه مند به فرهنگ و هنر ايران بود. اما ‏وقتي موج تجددطلبي آن هم با جنبه ي ظاهري اش از راه رسيد درك موقعيت و اسيتادگي دربرابر آن جريان از توان وزيري ‏خارج بود. وزيري در دو دوره ي سكان داري موسيقي كشور خدمات شاياني را براي هنر اين سرزمين انجام داد كه از آن ها ‏مي توان به تلاش براي مكتوب كردن رديف موسيقي ايراني به خط نت اروپايي، تلاش براي تاسيس هنرستان موسيقي، تلاش ‏براي ابداع سازهايي مبتني بر سازهاي رايج ايران و در پي آن ايجاد فضاي جديد در گروه نوازي – همانند تار باس، تار ‏سوپرانو و ... - و آهنگسازي و نيز تجربه ي فرم هاي جديد اشاره داشت. ‏

پس از عزل وزيري توسط رضا شاه وضعيت موسيقي ايراني بدانجا انجاميد كه نخستين جانشين او در هنرستان (مين باشيان) ‏در اولين شماره ي نشريه ي موزيك كه آذر ماه 1317 منتشر شد، چنين نوشت: A«بر هر فرد آگاهي مسلم است كه همان طور كه ‏شتر به پاي راه آهن نمي رسد، تار و دمبك(8) و كمانچه نيز قدرت برابري با موسيقي اروپايي را ندارد.A». ادامه ي اين روند و ‏تشكيل هنرستان هاي پشت سر هم بدون سيلابس مناسب با موسيقي ايران سبب ايجاد روند موسيقايي غالب در دوران پهلوي ‏شد. در راديوي ايران نيز علي رغم تشكيل برنامه ي ارزشمند A«گل هاA» و A«اركستر گل هاA» آن هم به همت والاي يك حقوق دان، ‏باز هم جاي بزرگان موسيقي رديف دستگاهي ايران نظير A«نورعلي خان برومندA»، A«سعيد هرمزيA»، A«يوسف فروتنA»، A«عبدالله ‏دواميA» و ... خالي بود. اين بزرگان جدا از سيستم هنرستان با تاسيس مركز حفظ و اشاعه ي موسيقي و گروه موسيقي ‏دانشكده ي هنرهاي زيبا - كه البته موافقت با تاسيس آن هم داستاني سياسي از سوي حكومت داشت - موفق به ايجاد جرياني ‏متحول در موسيقي ايران شدند كه نوعي بازگشت به موسيقي قبل از وزيري بود. اقدامات ارزنده ي اين استادان عبارتند از ‏ضبط رديف هاي آوازي به روايت عبدالله دوامي، ضبط رديف سازي ميرزا عبدالله به روايت برومند، ضبط رديف هاي هرمزي و ‏پرورش موسيقي دانان بزرگي نظير محمدرضا لطفي، حسين عليزاده، پرويز مشكاتيان، داريوش طلايي و... و درپي آن ايجاد ‏گروه شيدا به سرپرستي محمدرضا لطفي و گروه عارف به سرپرستي پرويز مشكاتيان و حسين عليزاده شد كه توانستند ‏ظرفيت هاي انطباقي موسيقي ايراني را با شرايط اجتماعي متحول سال هاي پاياني دهه ي 1350 شمسي به نمايش گذارند. ‏فعاليت اين بزرگان هرچند به دليل پاره اي تند روي ها تا قبل از فتواي تاريخي امام خميني (ره) (9) در آن دوران متوقف شد، ‏اما الگويي براي اجراهاي كنوني موسيقي ايران حداقل به لحاظ سازبندي گرديد. هرچند نمي توان نتيجه ي تندروي هاي اواخر ‏دهه ي 50 و اوايل دهه ي 60 را كه منجر به مهاجرت ناخواسته ي بزرگان موسيقي ايران نظير محمد رضا لطفي به خارج از ‏كشور را ناديده گرفت. ‏

با مطالعه ي تاريخ موسيقي ايران به اين نتيجه ي مهم مي رسيم كه هرگاه اين هنر توسط خود فرهيختگان درحال بالندگي بوده ‏تحول و يا تهاجمي بزرگ اين هنر را به قهقرا برده است. نقش حمايتي حكومت ها نيز به دليل نگاه ابزاري به موسيقي جهت ‏مجالس تفرج تنها باعث رواج مقطعي نوع خاص كاربردي آن براي دربارها شده ولي نتيجه ي آن حمايت ها ايجاد نوعي ‏ذهنيت منفي اجتماعي نسبت به موسيقي بوده است كه ردپاي آثار سوء آن در پيكره ي موسيقي هنوز هم در افكار عمومي ‏پيداست. ‏

    حمید.bmp

 

 

جمعه 26 آذر 1389  2:57 PM
تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها