0

سيامك خواهاني

 
mashhadizadeh
mashhadizadeh
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : اردیبهشت 1388 
تعداد پست ها : 25019
محل سکونت : بوشهر

سيامك خواهاني


چقدر ترافيك و شلوغي بد است واقعا بعضي مواقع به علت ترافيك هايي كه از قبل قابل پيش بيني نيست يا خيلي زودتر مي رسي يا خيلي ديرتر. اين هم از معايب زندگي شهري است. جذب در كنار امكانات رفاهي نسبي بالاخره معايبي نسبي هم وجود دارد. اين بار من زودتر رسيدم و سيامك خواهاني به علت پديده ترافيك چيزي حدود نيم ساعت تا سه ربع تاخير داشت. نتيجه گفتگوي يك ساعته ما به شرح زير است!
خوب، يه مقدار از خودتون بگوييد؟
سيامك خواهاني هستم. حدود 26 سال سن دارم. مدت زيادي است كه كار موسيقي مي كنم. توي يك خانواده هشت نفري بزرگ شدم. 6 خواهر و برادر هستيم. پدرم جراح هستند و مادرم ليسانسه بيولژي هستند. چهار خواهر بزرگ تر دارم و يك برادر دوقلو به نام سياوش خواهاني كه تار مي نوازد. هر دو دانشجوي رشته دامپزشكي هستيم. تمام خواهرهايم پزشكي خوانده اند ولي خوب تخصص هاي مختلف. در شهرك غرب هم بزرگ شدم.

غير از شما چه كساني در خانواده اتان فعاليت هنري دارند؟
در خانواده ما دو نفر هستيم كه كار موسيقي انجام مي دهيم كه خوشبختانه به صورت حرفه اي درآمده. من و برادرم كه از سن كودكي شرورع كرديم و تا الان هم ادامه داشته و دارد.

ايشان هم به طور حرفه اي كار مي كنند؟
بله. مدتي با گروه محمد خاكپور همكاري مي كردند و مدتي هم با گروه محمدرضا عيوضي و الان هم دارند گروهي تشكيل مي دهند به نام سايه ها كه تا چند وقت ديگر هم شاهد كنسرتشون هستيم و هم نوارشان دربازار مي آيد.

با توجه به اين كه فضاي خانواده يك فضاي علمي بودتا هنري، خانواده رو تا چه اندازه در پيشرفت خودتان موثر مي دانيد؟
خيلي زياد. مطمئنا در سن شش، هفت سالگي توانايي انتخاب سازمون رو نداشتيم. معمولا پدر و مادر ما خواسته هايي را كه خودشان آرزو داشتند و به آن نرسيدند را براي بچه هايشان مي خواهند حال اگر با پيشرفت و استقبال مواجه شد كه چه بهتر; پدرم هم دوست داشت تار بزنه، ويلون بزنه ولي خوب به علت بالا بودن سن از لحاظ يادگيري موفق نشد و شرايط را براي ما فراهم كرد و توانستيم تا اينجا پيشرفت كنيم.

به طور حرفه اي موسيقي رو از چه زماني آغاز كرديد؟
به طور حرفه اي از سال 78 به فكر طرح يك كاست شخصي افتادم و مشوق هايم هم در آغاز، خانواده و بعد استاداني كه آنها بيشتر از من به من ايمان داشتند، شروع كردم به آهنگسازي كاست اولم با نام «قصر خيال». آلبوم تكي ام بود و آهنگسازي كل كاست برعهده خودم بود. در حين كار روي اين كاست با خواننده عاشوري زباني به نام خانم «ويولت» آشنا شدم كه يكي دو تا كار هم براي ايشون ساختم و به صورت نوار و آلبوم شد و در سطح دنيا پخش شد.

همه اينها تا قبل از ورود آريان بود؟
بله. در حين جمع كردن كاست اولم (قصد خيال) بودم كه پيشهاد كار در گروه آريان شد. تمام شدن كار كاست اولم (از لحاظ تهيه كنندگي نه از لحاظ پخش) مصادف شد با آشنايي با گروه آريان.

خوب كمي از آشنايي با آريان بگوييد... چي شد كه به عنوان ويولونيست اين گروه انتخاب شديد؟
فكر مي كنم اگه بريم تو تاريخچه گروه آريان، من و پيام صالحي از قديمي ترين عضوهاي اين گروه باشيم. گروه آريان تا آنجا كه يادم مي ياد، حدود سالهاي 1372شكل گرفت. يك گروه سنتي به اتفاق پيام صالحي و دو سه تاي ديگه كه خيلي اختلاف سن بين اعضاي آن بود. اون موقع موزيك سنتي خيلي غالب تر بود و از موزيك هاي ديگر آزادي بيشتري داشت؛ ولي به علت اختلاف سني بالا كه در بين اعضاي گروه بود، عقايد خيلي متفاوت بود و صرفا هدف ما اجراي آهنگ هايي بود كه براي مردم خيلي خاطره انگيز بود. به دلايلي نتوانسيم كنسرتي بدهيم و باز به دلايلي اين گروه از هم پاشيد. ولي اين اسم كه پيشنهاد پيام بود را حفظ كرديم. آريان نماينده آريائيها. جريان گذشت تا اينكه موسيقي پاپ آزاد شد و من هم در حال انجام كارهاي پاپ بودم كه پيام پيشنهاد اين گروه و اين كار رو به من داد. گويا پيام در سربازي با يك شخصي به نام علي پهلوان آشنا شده بود و من به عنوان سومين نفر وارد اين گروه شدم. تمام اعضاي اين گروه قبل از كار حرفه اي دوستان همديگر بودند. مثلا نينف دوست من بود و به اين شكل گروه جمع شد و نزديك بودن سن و عقايد باعث شد كه پايه هاي محكمي در گروه ساخته شود.

خوب شعرهايي كه براي اين گروه انتخاب مي شوند سروده چه كساني است؟
سعي بر آن بوده است كه شعرها و ملودي ها از خود گروه باشد. البته در ابتدا خيلي احساسي تر برخورد مي كرديم ولي الان اين احساس تا حدي تعديل شده و جنبه منطقي تر پيدا كرده است. شايد چون فكر مي كرديم كه يك خانواده هنري هستيم و بايد تمام كارهايمان را خودمان انجام دهيم و از هم كمك بگيريم ولي از خارج نه. اين كار را انجام مي داديم و در كاست اول مشكلي نداشتيم. اما در كاست دوم سعي كرديم شعرها از لحاظ محتوا سنگين تر و بهتر شوند. خوب بچه هايي كه در گروه شعر مي گفتند يكي علي پهلوان بود و يكي هم پيام صالحي. در كاست 2 شراره فرنژاد نينف امير خاص هم به آنها اضافه شدند. در مورد اشعار هم مثلا ممكن بود يك شعر را علي پهلوان بگويد و مثلا دو بيت را نينف عوض كند و اصلا دو بيت را نينف بگويد ولي خوب در نهايت شعر مال علي پهلوان بود. خوب البته اين حالت هم ممكن بود براي ديگران يا بالعكس پيش بيايد. البته دو شعر ايدان و مولا علي جان از شاعران خارج از گروه بود خانم فهيمه رادوند و دارا پهلوان كه شوهر عمه علي پهلوان هستند.

از آنجا كه مدت زمان زياد تمرين آن هم به طور گروهي مشكلات زيادي را در بر دارد، از لحاظ محل تمرين و اجرا دچار مشكل نبوديد؟
بالاخره مدت زمان زياد تمرين آن هم به طور گروهي يك سري مشكلات زيادي را در بردارد و كار حرفه اي يك سري مشكلات خاص خودش را دارد. در ابتدا جاي تمرين و جاي اجرا نداشتيم. شناخته شده نبوديم ; سعي مي كرديم از سالن هاي كوچك شروع كنيم تا هم خودمان و هم مردم را محك بزنيم. ولي الان به اين نتيجه رسيديم كه يك سالن بزرگ با ظرفيت بالا احتياج داريم تا حدود %95 از مخاطبان را سرويس دهي كند نه چيزي حدود %5 مخاطب را. متاسفانه در كنسرت اخير شرمنده مردم شديم.

الان محل تمرين ها به چه صورت است؟
محل ما متغير است چون تعداد زيادند، سعي مي كنيم كه جداجدا تمرين كنيم مثلا گيتارها با هم، ريتم ها با هم، خلاصه جداگانه تمرين مي كنيم تا يك هفته مانده به كنسرت يك جايي را اجاره مي كنيم و تمرين مي كنيم.

خوب كمي از آريان بياييم بيرون! غير از فعاليتهايي كه الان داريد چه كار ديگري، اعم از هنري يا غير هنري انجام مي دهيد؟
اين شغل حرفه اي من است. نوازندگي ويلون حالا چه به صورت كنسرت چه به صورت ضبط كاست كه البته در كنار كار موسيقي يك سري پيشنهادات سينمايي هم داشتيم ولي فعلا به دلايلي اينها رو رد كرديم و به امر موسيقي و در حال حاضر مشغول كاست دوم هم هستم.

خوب از لحاظ مادي چطور؟ جوابگو هست يا خير؟
خيلي خيلي نرمال است. بيشتر علاقه است كه مرا به طرف كار مي كشاند. نمي گويم چيزي به دست نمي آيد ولي آنقدر نيست كه جلب توجه كند.

هميشه اولين چيزها با خاطره توام است. گاهي با شادي، گاهي اضطراب و... اولين باري كه كنسرت داديد يا اولين باري كه در استوديو ضبط داشتيد چه احساسي داشتيد؟
اولين باري كه كنسرت دادم فكر مي كردم، اگر جمعيت را ببينم هل مي شوم و نمي توانم چيزهايي كه به من محول شده را به درستي انجام بدهم. جمعيتي كه اولين بار جلوشان كنسرت داديم چيزي بالاي 3000 نفر بود. ناگفته نماند كه فضاي باز كنسرت هم به آرامش من كمك كرد. اما جالب بود كه در طول برنامه خيلي خونسرد بودم. در رابطه با ضبط استوديو هم اولين بار آن قدر سرگرم خودم بودم كه متوجه نشدم بخشي را كه بايد بزنم مدت زماني است كه آهنگش تمام شده و من همچنان دارم مي زنم.

از لحاظ انتقادپذيري چه روحيه اي داريد؟ از كنار انتقادات رد مي شويد يا واكنش نشان مي دهيد؟
روي انتقادات فكر مي كنم بعد با نزديكانم در ميان مي گذارم ببينم درست بود يا نه.
اولين نزديكاني كه در مشورت هاي شما در اولويت هستند چه كساني اند؟
خوب خانواده ام، خواهرهاي بزرگترم كه از لحاظ سني من باهاشون اختلاف زيادي رو احساس نمي كنم. باهاشون راحتم. معمولا با بزرگترها نزديكي بيشتري احساس مي كنم.

خوب با توجه به اين كه رشته تحصيلي تان دامپزشكي است ولي در زمينه موسيقي فعاليت حرفه اي داريد، فكر نمي كنيد انتخاب دامپزشكي اجباري بوده يا نه هر دو، بخش هاي مختلف از شخصيت شما را در بر مي گيرد؟
از كودكي به موسيقي علاقه داشتم.

پس چرا نرفتيد موسيقي بخوانيد؟
شايد جو خانوادگي باعث شد كه به طرف دامپزشكي بروم. اما احساس مي كنم علاقه و استعداد موسيقي در من بيشتر بوده و الان كار حرفه اي خودم را هم در جهت موسيقي قرار دادم.

دوست نداريد برش هاي ديگري از هنر را هم محك بزنيد مثلا بازيگري؟ بعدهاي مختلف هنر برايتان جالب نيست؟
خوب به كاري كه بهم پيشنهاد مي شود، نگاه مي كنم. مثلا در حاشيه موسيقي، كار بازيگري هم به من پيشنهاد داده شده ولي خوب اگر كار خوبي پيشنهاد شود دوست دارم كه امتحان كنم.

فكر نمي كنيد كه شهرت در دو عرصه، به كيفيت كار اول هم لطمه مي زند و عمر فعاليت هنري را كاهش مي دهد؟
خوب تمام اين احتمالات هست. اين بستگي داره به طرف كه كجا بوده و چه كاري را انتخاب كرده. مطمئنا بايد در انتخاب ها دقيق بود.

يكي از بهترين خاطره هايي كه در اين مدت داشتيد، را براي ما بگوييد؟
براي اجراي يك كنسرت رفته بوديم به يكي از شهرها و من و برزويه بديهي با هم، هم اتاق بوديم. برزو پركاشن زن گروه است. حدود ده دقيقه مانده بود به اجراي برنامه. خوب اضطراب داشتيم و مي خواستيم خودمان را زودتر به سن برسانيم تا سر ساعت مقرر روي سن حاضر و معرفي شويم. در حين اينكه داشتم سازم رو از روي تخت برمي داشتم كه از اتاق بيرون بيايم برزو به شوخي گفت بيا بريم دير شد. اون (و اشاره كرد به سازم) رو مي خوايي چيكار. بذارش اونجا بيا بريم. من هم ساز رو گذاشتم روي تخت و از اتاق بيرون اومدم. داشتيم مي رفتيم برزو وسط راه گفت: نمي خوايي سازت رو برداري؟

خوب مثل اين كه نمي شه از آريان بيرون بياييم. تصميم جدا شدن از آريان رو نداريد؟
فعلا نه؛ من با آريان خاطرات زيادي دارم. كارهاي زيادي با هم انجام داديم. فكر مي كنم تا زماني كه آريان هست منم با اونها فعاليت كنم ولي در كنار اين كارها تصميم يك كنسرت تكي رو دارم بعد از انتشار كاست دومم. كنسرتم گلچيني از كاست اول و دومم هست.

فكر مي كنيد كه چرا آريان تا اين اندازه جاي خودش رو بين مخاطبان باز كرد؟ فكر نمي كنيد وجود كارهاي شش و هشت عامل اين مسئله بوده!؟
شايد چون همه بچه ها چه خواننده ها و چه نوازنده ها توانستند در جاي خودشان درست شكل بگيرند. در ضمن گروه يك يك گروه جوان است و خودمان هم جوانيم پس به مذاق جوانان هم مي نشينيم.

از ابتداي فيلم زندگيتون تا اينجا راضي هستيد؟
خيلي وقت هدر رفته وجود داشته، ولي با اين وجود تا اينجا راضي ام.

براي آينده چه تصميمي گرفته ايد؟ (چه از لحاظ كاري و چه از لحاظ زندگي شخصي)
فقط تصميم هاي خوب!

خوب، رفتيم تو جاده سئوالات پاياني، نظرتان در مورد حرفه خبرنگاري چيست؟
90 درصد خبرنگارها خودشون نيستند، مجله شون هستند. (با خنده) بسته به خواسته مجله، سئوالات و مصاحبه ها رو در آن جهت قرار مي دهند. شايد شما اهل فوتبال نباشيد ولي اگر يك مجله ورزشي كار كنيد حتما از من مي پرسيد قرمزته يا آبيته.

خوب يه خبرنگار بر مبناي علاقه اش زمينه كاري خودش رو مشخص مي كنه. مثلا من به كارهاي هنري علاقه دارم پس مي رم دفتر مجله و بهشون مي گم دوست دارم در بخش هاي هنري باهاتون همكاري كنم.
(با خنده) اكثرا هم يك جمله رو چهل جمله مي كنند تا پررونق تر بشه... خوب البته خوبه.

يك جمله به چهل جمله تبديل مي شه يعني چي؟
(با خنده) شما به جاي جمله، كلاغ بگذاريد.

شايد ما از لحاظ نوشتاري جمله ها رو طوري تغيير بدهيم كه قابل چاپ بشه ولي هيچ وقت به معناي اصلي و مفهوم اصلي لطمه نمي زنيم. البته نمي شه كلي گفت. به نظر من خبرنگارها آدم هاي نكته بين، نكته سنج و تيزي هستند تا از يك جمله كه به راحتي گفته مي شه بتوانند دو تا سئوال ديگه درآورند. و به عنوان آخرين سوال، اگه صحبت ناگفته اي باقيمانده بفرماييد.
خوشحالم كه از طريق مجله شما توانستم با مخاطبانمان ارتباط برقرار كنم. عذرخواهي مي كنم از كساني كه مي خواستند در كنسرت اخير حضور پيدا كنند ولي محدوديت ها نگذاشت. اميدوارم در سري بعد هم ساعات فروش بليت يه مقدار مشخص تر بشه و هم ظرفيت سالن ها بيشتر تا در خدمت همه عزيزان باشيم.

    حمید.bmp

 

 

جمعه 26 آذر 1389  2:53 PM
تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها