0

متن نوحه، روضه شب دوم محرم ، ورود به كربلا

 
salma57
salma57
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : بهمن 1391 
تعداد پست ها : 35499
محل سکونت : گیلان

متن نوحه، روضه شب دوم محرم ، ورود به كربلا

سلام.

متن نوحه و روضه شب دوم محرم، مربوط به ورود کاروان به دشت کربلا 

التماس دعا

منبع: باب الحرم

 

در زندگی بکوشلباس صبر بر تن بپوشبا دانایان بجوشعزت نفس را به هیچ قیمتی مفروش

یک شنبه 4 آبان 1393  8:06 AM
تشکرات از این پست
ravabet_rasekhoon nargesza
salma57
salma57
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : بهمن 1391 
تعداد پست ها : 35499
محل سکونت : گیلان

متن روضه شب دوم محرم، ورود به كربلا-علی اصغر آرزومند+ دانلود

السلام علیک یا شیب الخضیب

شکر خدا به بزم عزای تو آمدیم

یا ایها الغریب برای تو آمدیم

تا میرسیم فاطمه خوشحال میشود

یا فاطمه برای رضای تو آمدیم

انگار انتخاب برای شما شدیم

ما از ازل به فیض دعای تو آمدیم

با ذکر حسین به معراج میرویم

 پیغمبرانه سوی حرای تو آمدیم

میخانه بهشت همین هیئت شماست

باده به نوش مست ولای تو آمدیم

ماه محرم آمده لبیک یا حسین

ما درجواب آه و نوای تو آمدیم

فردای حشر نزد تو جایی نمیرویم

امروز اگربه صحن وسرای تو آمدیم

سینه سپرکنیم که ارباب ماشدی

ما مفتخر از اینکه گدای تو آمدیم

مانند فطرس ایم محرم که میشود

بالی بده که سمت هوای تو آمدیم

یه جمله شنیده ام از مقتل درج شده رو دلم،اونایی كه میگن چرا روضه ی باز میخونید؟زینب از كربلا رفت كه همین رو بگه،فرمودند:ابی عبدالله وقتی اومد،حرفاشو كه زد خواست بگه،اینجا چه خبره،ابی عبدالله سه جمله فرمود:اول فرمود: هذامقتل رجالنا ،جلوی زینب داره میگه،میدونه عاشورا شهید میشه،هنوز چند روز وقته،دومییش،هذامذبح اطفالُنا، هذایحتکُ نساءنا.دستور اومده توی خشك ترین سرزمین پیاده كنید حسین رو،صدا زد داداش این جا چه خبره؟ابی عبدالله فرمود:چرا؟صدازد داداش ازلحظه ای که اومدیم تواین صحرادیدم ریگهای بیابان به تو سلام میکنند،اگه شما خبر داشتی حسین داره میاد كربلا میرفتی این خارهای مغیلان رو در میآوردی،میدونی خار مغیلان چیه؟اینقدر قوی است،حتی چرم رو پاره میكنه،وقتی توی بدن كسی بره،مخصوصاً اگه طفل باشه،تشنج میگیردش،این رو گفتم برا فردا شب،خارها رو جمع كنید حسین داره میاد، خیمه زنها را توپستی زد ،حضرت زینب سلام الله علیها فرمود: بابام علی هر وقت میرفت جنگ، خیمه زنها را توبلندی میزد،چرا شما خیمه هارو تو پستی زدی، میخواد هرکی میاد میره میدان اهل حرم نبینه، جلوتر از همه خیمه عباس رو زدند،تا این یل زنده است،كسی دستش به خیمه ها نمیرسه

  خیمه برپاشدو زینب غم معجرگرفت

دامن عباس را با دیدگان تر گرفت

***

با احتیاط لاله ما را پیاده کن

سه ساله ی مارا پیاده کن

عباس جان:

با احتیاط بار حرم را زمین گذار

زانو بزن وقار حرم را زمین گذار

همه رو كه پیاده كرد،جوانان مَحرم بنی هاشم اومدند،دور یك ناقه رو گرفتند،قاسم عنان مركب رو گرفت،اكبر دست عمه رو گرفت،عباس زانوش رو ركاب كرد،همه ی یاران عقب رفتند،فقط محرمها باید بیایند،هیچ كسی تا حالا قد و بالای بی بی رو ندیده.

با احتیاط تا که نیفتد ستاره ای

میترسم آنکه گیر کند گوشواره ای

چشم مُخدرات به سمت نگاه تو

دوشیزگان محترمه در پناه تو

با حوریان رفته به زیر نقابها

یک لحظه روبرو نشدند آفتابها

این حوریان عزیز خدایند و بس هین

این دختران کنیز خدایند و بس همین

این دختر علی است که بالش شکستنی است

ناموس اعظم است وقارش شکستنی است

از این به بعد ماه حرم آفتاب باش

عباس جان مراقب این با حجاب باش

این دختران من که بیابان ندیده اند

درعمرخویش خار مغیلان ندیده اند

یک لحظه هم زخیمه طفلان جدا نشو

جان رباب از دم گهواره پانشو

توهستی و اهالی این خیمه راحتند

در زیر سایه ات همه در استراحتند

تو هستی و به روزحرم شب نمی رسد

چشم کسی به قامت زینب نمیرسد

یک عده یوسفند یک عده مریمند

احساس میکنم همه دلواپس همند

احساس میکنم که جوابم نمی دهند

با آب آب گفتنم آبم نمیدهند

اول مرا به نیزه ای از حال میبرند

بعداً کشان کشان لب گودال میبرند

اینجا مکان تیر زپهلو کشیدن است

از خیمها دویدن و گیسو کشیدن است

راضیم رضایت یزدانم آرزوست

از سنگها شکستنن دندانم آرزوست

من راضیم به پای خدا دست و پازنم

با صورت به خاک بیفتم صدازنم

باید به روی نی سرمن نیزرو شود

تا که مقام خواهر من نیز رو شود

جام بلا به دست گرفته ایم ما دوتا

این جام را الست گرفته ایم ما دوتا

میخواستیم عبد شدن را نشان دهیم

پیغمبر وعلی وحسن را نشان دهیم

از آن همه به خواهر من ماتمش رسید

وارد شدن به مجلس نامحرمش رسید

حالا به زینب داره هشت روز دیگه رو میگه:

با احتیاط لاله مارا سوار کن

زینب بیا سه ساله ما را سوار کن

با احتیاط خسته شدند این ستاره ها

این گوش پاره ها سرگوشواره ها

 

                                دانلود روضه

 

در زندگی بکوشلباس صبر بر تن بپوشبا دانایان بجوشعزت نفس را به هیچ قیمتی مفروش

یک شنبه 4 آبان 1393  8:07 AM
تشکرات از این پست
ravabet_rasekhoon nargesza
salma57
salma57
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : بهمن 1391 
تعداد پست ها : 35499
محل سکونت : گیلان

پاسخ به:متن نوحه، روضه شب دوم محرم ، ورود به كربلا

شور عاشورا

 

محرم آمد و ماه عزا شد

مه جانبازی خون خدا شد

بلند از تربت پاک شهیدان

شعار كل ارضٍ کربلا شد

دل شط فرات از خون زند موج

که دست از پیکر سقا جدا کرد

در آغوش پدر خندید اصغر

چو پیکان با گلویش آشنا کرد

جوانمردان عالم را بگوئید

دوباره شور عاشورا به پا شد

بیا ای قائم آل محمد

که خون دل روان از دیده ها شد

************************

ماه محرم

همه جا شور عزای تو به پا می بینم

عالم اندر غم تو غرق عزا می بینم

همه جا نام دل آرای تو را می شنوم

جلوه ی روی تو را در همه جا می بینم

در هوای تو چنان دیده و دل صافی شد

هر کجا می نگرم کرب و بلا می بینم

هر کجا زمزمه آب روان می شنوم

در خیالم لب عطشان تو را می بینم

خیمه گاهت به لب آب و تواند تک و پو

کعبه و زمزم از این «مروه صفا» می بینم

تو خلیلی و ذبیح اللهت اکبر باشد

دشت خونین بلا را چو منا می بینم

تو حسینی و محمد تو حسینی و علی

بر رخت هاله ای از نور خدا می بینم

تو حسینی و حسین هستی و زهرائی تو

خیمه ات جلوه گه آل عبا می بینم

روی خورشید تو و ماه بنی هاشم را

جمع بین قمر و شمس و ضحی می بینم

عجب از صبر تو دارم به دریای بلا

بر لب تشنه ی تو حمد و ثنا می بینم

تا شود نشر اسرار شهادت همه جا

زینب آواره چنین با اسراء می بینم

در زندگی بکوشلباس صبر بر تن بپوشبا دانایان بجوشعزت نفس را به هیچ قیمتی مفروش

یک شنبه 4 آبان 1393  8:09 AM
تشکرات از این پست
ravabet_rasekhoon nargesza
salma57
salma57
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : بهمن 1391 
تعداد پست ها : 35499
محل سکونت : گیلان

پاسخ به:متن نوحه، روضه شب دوم محرم ، ورود به كربلا

هلال ماه محرم

این چه غوغاست که در ارض وسما می بینم

صفحه ی خاک پر از موج بلا می بینم

فلک از آتش بیداد پروبال که سوخت

که پریشان همه مرغان هوا می بینم

این تجلی ز چه شمعی است که از تابش او

همه آفاق پر از نور و ضیاء می بینم

این عزای چه عزیزی ست که در ماتم او

آدم وحور و فلک نوحه سرا می بینم

وه چه خوش وادی عشقی است که در هر قدمش

عاشقی در ره معشوق فنا می بینم

طعمه ی آتش اعداء شود آن خیمه گهی

که در آن روشنی نور خدا  می بینم

بر تن پرده نشینان حریم ملکوت

جامه ماتم و اندوه وعزا می بینم

در عزاداری شاهنشه کَونین حسین (ع)

خونفشان خامه جانسوز رسا می بینم

«دکتر رسا»

*********************

ورود به کربلا

 

بسوز ای دل که مضطر گردم اینجا

شکوه نخل باور گردم اینجا

در این صحرا مکن منزل برادر

که ترسم بی برادر گردم اینجا

نمی خواهم سیه پوش و عزادار

ز داغ زلف اکبر گردم اینجا

نمی خواهم ز دیده اشک افشان

بی عباس دلاور گردم اینجا

نمی خوهم میان لجّه خون

دلی صد پاره پیکر گردم اینجا

ولی با این همه در خط تسلیم

مطیع امر داور گردم اینجا

برای نشر دین حکم قرآن

تو را من یار و یاور گردم اینجا

شاعر:ژولیده

 

در زندگی بکوشلباس صبر بر تن بپوشبا دانایان بجوشعزت نفس را به هیچ قیمتی مفروش

یک شنبه 4 آبان 1393  8:10 AM
تشکرات از این پست
ravabet_rasekhoon nargesza
salma57
salma57
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : بهمن 1391 
تعداد پست ها : 35499
محل سکونت : گیلان

پاسخ به:متن نوحه، روضه شب دوم محرم ، ورود به كربلا

اینجا کربلا ست

بار بگشایید ای یاران که اینجا کربلاست

کربلایی کز ازل خاکش معطر با بلاست

حاجیا را کعبه گل گر طواف دل بود

عاشقان را کعبه ی دل خاک این منزل بود

خاک پاکش لوح محفوظ تمام رنج هاست

رنج را باید تحمل چون کلید گنج هاست

این زمین آینه دار جنگ آب و آبروست

هر که گردد تشنه تر شهد بلایش در سبوست

سفره مهمان سرایش خالی از برگ و نواست

برگ برگ نخل هایش تشنه خون خداست

جز عطش ما را در اینجا ساقی میخانه نیست

تشنگی را جز شراب مرگ در پیمانه نیست

***********************

کربلا فیض دمادم

کعبه از کرب وبلا فیض دمادم دارد

هستی از خون خدا ، قبله ی عالم دارد

کعبه را کرده سیه پوش غم ثارالله

سالها هست به بر جامه ی ماتم دارد

حرم قدس خدا روز وشب از داغ حسین

اشک بر دامنش از چشمه ی زمزم دارد

خیر مقدم گفت با مهمان زمین کربلا

ای حسین جان آمدی اهلاً و سهلاً مرحبا

یا حسین ای نو گل باغ  پیمبر آمدی

آمدی با عون و عبدالله و اصغر آمدی

آمدی با قاسم و عباس و اکبر آمدی

آمدی خوش آمدی بر عهد خود کردی وفا

 آمدی تا خاک من را روضه ی رضوان کنی

هر چه داری گوهر اندر دامنم افشان کنی

مهد خواب هستم برای شیرخواره اصغرت

این سعادت بس بود تا روز محشر بهر ما

 

در زندگی بکوشلباس صبر بر تن بپوشبا دانایان بجوشعزت نفس را به هیچ قیمتی مفروش

یک شنبه 4 آبان 1393  8:11 AM
تشکرات از این پست
ravabet_rasekhoon nargesza
salma57
salma57
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : بهمن 1391 
تعداد پست ها : 35499
محل سکونت : گیلان

پاسخ به:متن نوحه، روضه شب دوم محرم ، ورود به كربلا

زبانحال امام حسین (ع)خطاب به کربلا
 

ای زمین کربلا من ارمغان آورده ام

دُرّ کوچک اصغر شیرین زبان آورده ام

ای زمین کربلا آخرین مأوای ما

دست بگشا بهر استقبال ما

ای زمین کربلا این خواهر غم پرورم

ای زمین کربلا این شیرخواره اصغرم

**************************

 

در زندگی بکوشلباس صبر بر تن بپوشبا دانایان بجوشعزت نفس را به هیچ قیمتی مفروش

یک شنبه 4 آبان 1393  8:12 AM
تشکرات از این پست
ravabet_rasekhoon nargesza
salma57
salma57
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : بهمن 1391 
تعداد پست ها : 35499
محل سکونت : گیلان

متن روضه شب دوم محرم الحرام-سید مهدی میرداماد + دانلود

بر مشامم می رسد هر لحظه بوی كربلا

فكر كن داری میرسی كربلا،وصف كن واسه دلت،ده كیلومتر مونده كربلا،چه جوری میگی؟

بر مشامم می رسد هر لحظه بوی كربلا

بر دلم ترسم بماند آرزوی كربلا

با سوز دلت بگو:

كربلا،یا كربلا،یا كربلا

دیدی نزدیك كربلا كه میشن،وصف العیش،نصف العیش،آدم وقتی وارد شهر میشه،هی،رو پاش بلند میشه،تو اتوبوس منتظره ببینه،اولین گنبدی كه میبینه،كدوم گنبده طلاست،من كه تا حالا هر سفری كربلا رفتم،اولین گنبدی كه دیدم اینه:

سقای دشت كربلا اباالفضل،باالفضل

میدونی چرا،بذار دلیلش رو برات بگم:میدونی برا چی میری كربلا،اول گلدسته های حرم عباس علیه السلام پیداست،آخه فردا وقتی خیمه هارو حسین زد،بالاترین نقطه رو داد به عباس،گفت:تو برو خیمه ات رو تو بلندی بزن،همه بفهمن ما عباس داریم،همه بدونن ما یه علمدار داریم،به عالمی می ارزه،بذار بچه هام دلشون قرص باشه،این یه خوبی داشت،یه حُسن داشت،اونم این بود:دلگرمی بچه ها،هرجا میومدن نگاها به خیمه ی عباس بود،دشمنم میدید،اما روز عاشورا،وقتی عمود خیمه رو زمین زد،دشمن دید خیمه ی عباس زمین خورده،گفتن:حالا وقتشه،هر كی میخواد برا غارت بره بره،آی حسین...

                                        دانلود روضه

 

در زندگی بکوشلباس صبر بر تن بپوشبا دانایان بجوشعزت نفس را به هیچ قیمتی مفروش

یک شنبه 4 آبان 1393  8:13 AM
تشکرات از این پست
ravabet_rasekhoon nargesza
salma57
salma57
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : بهمن 1391 
تعداد پست ها : 35499
محل سکونت : گیلان

برگرد اگه دستای زینب و بسته نمی خوای-جواد مقدم + دانلود

برگرد اگه دستای زینب و بسته نمی خوای

برگرد اگه پای رقیه رو خسته نمی خوای

برگرد اگه دخترت طاقت سیلی نداره

برگرد اگه می خوای چشمای زهرا نباره

برگرد آخه رباب هزارتا آرزو داره

برگرد آخه بعیده اینجا بارون بباره

برگرد نذار بشكنه اینجا غروره عباس

برگرد آخه دل نگرونه حضرت زهرا

برگرد كه نبینه رو نیزه سرت رو خواهر

برگرد اینا می كشنت ای غریب مادر

برگرد اگه می خوای جوونت زنده بمونه

برگرد اگه می خوای نبینی  كه غرق خونه

دانلود مداحی 

 

 

در زندگی بکوشلباس صبر بر تن بپوشبا دانایان بجوشعزت نفس را به هیچ قیمتی مفروش

یک شنبه 4 آبان 1393  8:14 AM
تشکرات از این پست
ravabet_rasekhoon nargesza
salma57
salma57
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : بهمن 1391 
تعداد پست ها : 35499
محل سکونت : گیلان

متن روضه ورود به كربلا-میرداماد

  

کیست زینب همیشه بی همتا

 نور مستور عالم بالا

 کیست زینب نفس نفس حیدر

کیست زینب تپش تپش زهرا

 کیست زینب حسین پرده نشین

کیست زینب حسن به زیر کسا

 زود می گم و رد می شم،حواست و  جمع كن

کیست زینب کسی چه میداند

غیر آن پنج آفتاب هدی

 کیست زینب تلاطم عباس

کیست زینب تموّج دریا

 کیست زینب فراتر از مریم

 روشنی بخش هاجر و حوّا

کیست زینب حجاب جلوه غیب

صبر اعظم ، صلابت عظما

ذوالفقار علی میان نیام

 اوج نهج البلاغه ای شیوا

خیالت و راحت كنم،اگه تا صبح هم بگم كیست زینب،باید دوباره همین رو بگم

 قلمم بشکند چه می گویم

 من و اوصاف زینب کبری ؟

 من چه گویم که گفت اربابم

 حضرت عشق ، التماس دعا

 جانم زینب،یه جمله بسه،درخانه اگر كس است،یك حرف بس است،می خوای مقام زینب و بفهمی،امام زمانش بهش گفت،زینب جان فردا ،منو تو نماز شبت دعا كن،داداشت و دعا كن.

السلام ای شکوه نام حسین

دومین فاطمه ، تمامِ حسین

 حالا این زینب فردا تموم غصه های عالم رو دلش می آد،مگه فردا چه خبره؟این زینب فردا یه لحظه ای می رسه،غم های عالم رو روی سینه اش می بینه،كِی؟ اون موقعی كه دیدند،ذوالجناح حركتنمی كنه،عوض شد مركب های ابی عبدالله،روضه مو بخونم و یاعلی،روایت می گه هفت مركب برا حسین علیه السلام عوض كردند،اما باید بمونه،آخه اینجا كربلاست،همچین كه اون پیرمرد گفت:اینجا كربلاست،دیدن ابی عبدالله یه دست به محاسنش گرفت،یه نگاه به آسمون كرد،انا لله و انا الیه راجعون،اعوذباالله من الكرب و البلا، هاهُنا مسفك دمائنا،هاهُنا مقتل رجالُنا،اینجا كربلاست،همین جا می مونیم،زبون حال بگم برات،این جا می مونیم،اینجا خوبه، آب داره، نزدیك آبیم،آخه ما بچه كوچیك داریم،اینجا خوبه درختاش سایه داره،چیه؟ مگه من چی میگم؟خوبه،اون تپه رو می بینید،برید خیمه هارو پشت تپه ها بزنید،محفوظ باشه،كسی زن و بچه ام رو نبینه،بچه ها همه دارن بابا رو نگاه می كنن،هزار تا سئوال تو چشماشون نهفته است،مهمونی كه می گفتی همینه،مردم من ازشما سئوال دارم،یكی بلند شه جواب من رو بده،تا حالا مهمونی دعوتت كردن،معلومه كه دعوت شدی،چقدر آمادگی پیدا می كنی،خصوصاً مهمونی كه آدم با زن و بچه دعوت بشه،خودت باشی،هر لباسی شد می پوشی،هرجور باشه آماده می شی،اما زن و بچه بخوای ببری،سخته،زن وبچه ببری،حساسیت می ره بالاتر،حالا من ازت یه سئوال دارم،خداییش امشب رو این سئوال من فكر كن تا صبح،اگه با زن و بچه بری مهمونی راهت ندن،بهت بگن كی تو رو دعوت كرده،جلو زن و بچه ات چقدر خجالت می كشی؟هی بچه ها بهت می گن بابا چی شد،این همه قول دادی مهمونی می بریمون،بابا چی شد؟  آدم راش ندن می ره یه جای دیگه،راهش رو عوض می كنه،می ره یه جای دیگه،اما وای به اون روزی كه نذارن برگردی،وای به حال اون روزی كه بگن برو وسط بیابون بشین،حق نداری حرف بزنی،صدا زد همین جا خیمه ها رو برپا كنید،خیمه ها رو زدن،اما چه خیمه ای،چه زدنی،می خوام امشب هزار بار بگم وای از دل زینب می دید دارن خیمه ها رو می زنن دادش این چه خیمه زدنیه،مگه می خوای این خیمه هارو جمع نكنی،یه جوری خیمه می زنی،انگار می خوای بری،قراره من تنها باشم،من چه جوری تنها خیمه هارو جمع كنم،زینب غصه نخوری تنهایی نمی ذارم جمع كنی،میآن كمكت،یه عده نامحرم میآن،نمی ذارن خسته بشی،خودشون خیمه ها رو آتیش می زنن،هیچی از خیمه ها نمی مونه،حسین..... ،خیمه هارو زدن،بچه هارو جمع كرد،همه دور ابی عبدالله حلقه زدن،یاالله،می گن ابی عبدالله فقط نگاه می كرد،گریه می كرد، دین ما سفارش اكید می كنه،سفر می خوای بری،اول باید همسفرهاتو انتخاب كنی،من می خوام سئوال كنم،همسفر بهتر از عباس؟همسفر بهتر از علی اكبر؟ آدم با این همسفرها هرجای عالم بره غصه نداره؛اما ابی عبدالله فردا هی نگاه می كرد،گریه می كرد،هیچی نمی گفت،شروع كرد بعد از اون گریه خطبه معروفی رو خوندن،الله اكبر:می بینید به حق عمل نمی شه، می بینید امر به معروف و نهی از منكر نمی شه، شروع كرد حضرت خطبه خوندن،تاریخ می گه اصحاب بلند شُدن،زهیر بلند شد،یااباعبدالله، اگر دنیا بقاء دائم باشه،ببین یار به این می گن،حسین جان نبینم گریه كنی آقا، اگر دنیا بقاء دائم باشه ،ماهم عمر جاویدان داشته باشیم، آقا محال تورو رها كنیم،ما اومدیم تو این سرزمین برات بمیریم، بصیرت رو نگاه كن،نمی گه اومدیم پیروز بشیم، خیلی ها نرفتن كربلا،چون می دونستند،در ظاهر پیروزی با اون لشكره،گفتند چه كاریه هفتاد نفر بریم به جنگ سی هزار نفر،مگه عقلمون رو از دست دادیم،ولی نمی دونستند توی این لشكر یه نفر هست به نام حسین علیه السلام،نمی دونستند پای اعتقاد و پای ایمانشون باید وایستند،گفت ما اومدیم برات جون بدیم،بُریر گفت:آقاجان خدا به ما منت گذاشته،توفیق داده برات جهاد كنیم،ان شاءالله می مونیم توفیق بده برات تیكه تیكه بشیم،ما دست از تو برنمی داریم،تو همین حالات بودند یه وقت ابی عبدالله دید از توی خیمه زن ها صدای ضجه می آد،روضه مو دارم می برم به نقطه اوج ،هركی آماده ناله است بسم الله،چه خبره؟دید بچه های زینب دارن می دوند،دایی به دادمون برس،چرا؟گفتند دایی مادرمون داره دق می كنه،دایی بیا ببین مادرمون داره یه جوری گریه می كنه،ما می ترسیم از این گریه،الله اكبر،ابی عبدالله اومد تو خیمه،نشست جلو خواهر چه زینبی چه حسینی ،پنجاه و چهار سال باهم بودند،یه نفر تو این عالم،می تونه زینب و آروم كنه،اونم حسینه،این حسینی كه جلوش نشسته، همونیه كه وقتی به دنیا اومد،خودش زینب و بغل كرد،این حسین روز اول زینب و آروم كرد، این حسین همونیه كه یاالله،نمی خوام بی اشك بری،این حسین همونیه كه وقتی اون شب مادرشون و داشتند شبونه می بردند،می دید خواهرش دنبال جنازه هی می خوره زمین،

خدا مادرم را كجا می برند.

این حسین همونه،اون شب زینب و آروم كرد،این حسین همونه كه وقتی باباشو با فرق شكافته،آوردند،زینب و آروم كرد،وقتی جیگر پاره پاره رو دید زینب و آروم كرد،حالا باید كربلا زینب و آروم كنه،خواهر چی شده،نبینم،زانوی غم بغل بگیری،حالا زبون حال خونده،روضه ی من این چند بیته،صدا زد داداش:

 آه از این خاک و خارها برگرد

وای از این شوره زارها برگرد

 خوب پیداست جای نخلستان

 لشگری در غبارها برگرد

 جان به لب کرده کودکانت را

خنده ی نیزه دارها برگرد

 یه اسمی رو ببرم شب دومی براش لعنت بفرستی

حرمله آمده ست و بند آمد

 نفس شیرخوارها برگرد

 دخترانت چقدر میلزرند

از حضور سوارها برگرد

ای حسین..........

 ترس دارم که بال و پر بزنند

به علمدارمان نظر بزنند

 تا که از خواهرت جدا نشوی

تا که صاحب عزای ما نشوی

 تا که در خارهای این صحرا

غرق در زخم ها نشوی

 داداش نگام افتاد به این گودال تنم لرزید

تا که در شیب تند آن گودال

با لب تیغ آشنا نشوی

 تا لباس تو را ز تن نبرند

تا هم آغوش بوریا نشوی

 جان مادر بیا بیا برگرد

آه از این کربلا بیا برگرد

انگار زینب داره می بینه،با چه عزتی پیادش كردند،همه مراقب زینبند،همه مراعات زینب و می كنند،تموم شد روضه ام،همه میآن دورش حلقه می زنند،قد و بالاش و نبینه دشمن،ای وای،همه كاری می كنند،گرد و خاك رو چادرش نشینه،آخه این زینبه،این دختر علی است،همه مراقبند،نمی دونم،هشت روز دیگه،نه روز دیگه،كار همین زینب،به جایی رسید،دیدند داره وسط بیابون می دوه،هی دو دستی رو سرش می زنه،هی می گه واحسینا،كارش به جایی رسید،این زینب پرده نشین،اومد تو گودال نیزه هارو كنار زد،شمشیرهارو كنار زد،ای وای می خوای بگم آخرش چی شد،این لبهاشو گذاشت رو لبهای بریده،حسین...........

 

منبع: كتاب گودال سرخ

در زندگی بکوشلباس صبر بر تن بپوشبا دانایان بجوشعزت نفس را به هیچ قیمتی مفروش

یک شنبه 4 آبان 1393  8:15 AM
تشکرات از این پست
ravabet_rasekhoon nargesza
salma57
salma57
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : بهمن 1391 
تعداد پست ها : 35499
محل سکونت : گیلان

متن روضه ورود به كربلا-میرداماد

کربلا دجله را خبر کن زود

آروم آروم بریم جلو امشب ان شاءالله چشم همتون اشكبار باشه.

 قافله با شتاب آمده است

تکّه ای ابر سایبان بفرست

 شیر خوار رُباب آمده است

یاد تیغ وتُرنج افتادی

به تو حق میدهم که حیرانی

قدو بالای دیدنی دارد

علی اکبر است می دانی

بوی شهر مدینه را حس کن

این دو آئینه ی سخا هستند

مثل من بُغض کرده ای آری

یادگاران مجتبی هستند

مثل پروانه گرد اربابت

نوجوانان زینب کبری

بهترین هدیه شد برای حسین

لب خندان زینب کبری

کربلا ازفرات خودت بگو قدری

آخه،ساقی این خیام عباس است

آبه سردوخنک به او برسان

چون به قولی که داده حساس است

کربلا  زینب است این بانو

عزتش را مگر نمی بینی

هی نگو دشت از چه میلرزد

هیبتش را مگر نمی بینی

داغدار قبیله آمده است

اشک وخون دارد او به دیده هنوز

بیجا نیست هر روضه ای كه می خونیم می گیم امان از دل زینب.

کربلا  زود سر به زیر انداز

سایه اش را کسی ندیده هنوز

این چند روزه،چند روزه تلافی كردنه برای همه ی ماها،هركی یه جور تلافی میكنه،شما یه عمر اربابیه آقاتون رو،تو این شب ها با عزاداری برای اربابتون تلافی كنید،كم نذارید،هركی هرچی میتونه،در وسعشه،شبا شبای تلافی كردنه لطف و بزرگیه اربابه،هر كی هر جور می تونه داره تلافی می كنه،اتفاقاً اگه درست نگاه كنی،كوفیا هم دارن تلافی می كنند این چند شب،جواب خوبی های حُسین و می دن دیگه،خشكسالی اومده،اومدن در خونه ی امیرالمؤمنین علیه السلام،آقا خشكسالی مارو داره از پا میندازه،آقا فرمود: برید سراغ حسینم،حسینم اگه دستاشو بالا بیاره،كسی دست رد به سینه اش نمی زنه،اومدن سراغ ابی عبدالله،آقا دستاشو بلند كرد،خدا،براین مردم باران رحمتت رو نازل كن،ابری آمد،همه جا رو سیراب كرد،همه مردم اومدند دور خونه ی علی حلقه زدند،آقا ممنونتیم،زمین هامون داشت می خشكید،حیواناتمون داشتند می مردند،ممنوتیم آقا،قول میدیم یه روزی تلافی كنیم،آی حسین...

وقتی قافله اومد با كاروان حُر همراه شد،روبرو شد،ابی عبدالله دید این قافله همه تشنه اند،در معرض هلاكتند،مشك هارو گفته بود منازل قبل پر كنید،اینجا كه رسید همه متوجه شدند،آقا براچی گفته بود مشك هارو پر كنید،فرمود:مشك هارو بیارید،حالا همه لشكر و سیراب كنید،دونه دونه رو آقا سیراب كرد،علی نامی است می گه من از لشكر عقب مونده بودم،وقتی رسیدم،همه سیراب شده بودند،تارسیدم از راهی اومدم كه با ابی عبدالله روبرو شدم،تا آقا رو دیدم اون لحظات،ضعف بر من غالب شد،رو زمین اوفتادم،ان قریب بود به هلاكت برسه،یه وقت ابی عبدالله اومد جلو گفت:چیه؟آقا دارم از تشنگی میمیرم،فرمود:عباسم مشك آب رو بردار بیار،مشك و جلو آورد،گفت:بیا از آب بخور،گفت:آقا توان ندارم،می گه دیدم خود ابی عبدالله خودش در مشك و باز كرد،آب می ریخت تو دستش،می آورد جلو،می گفت:حالا بخور،از دستای حسین آب خورد،آقا فرمود:ظاهراً مركبت هم تشنه است،خود آقا ابصار مركب رو گرفت،آب می آورد جلوی دهان مركب،مركب رو آب داد،اینقدر آب آقا در اختیار  این ها قرار داد،كه تو روایت می گه،آب رو اسباشون می ریختند،رو مركبشون آب می ریختند،آخ قربونت برم حسین،مركباشونو رو، حیواناشون رو سیراب كرد،اما وقتی علی اصغرت رو آوردی رو دست،صدا زدی یا قوم ان لم ترحمونی، اگه به من رحم نمی كنید،لااقل به این شش ماه رحم كنید،ببینید،داره مثل ماهی دهنشو داره باز می كنه و می بنده،آی حسین........

مرحوم دربندی این روایت رو می گه:می گه فردا تا ابی عبدالله رسید به زمین كربلا،جبرائیل نازل شد به زمین كربلا،گفت:حسین خوش اومدی،یادته،قرار داشتیم با هم،عهدی كه به گردن تو بوده،از عالم زر، حالا وقتشه،حسین خوش اومدی،گفت:جبرائیل من اینقدر عاشق شهادتم بودم،وعده ی ما روز دهم بود،اما من هشت روز زودتر اومدم،وعده با من بود،اما من زینبم رو هم آوردم، رقیه ام رو آوردم،بچه هام رو هم  آوردم،یا صاحب الزمان من یه جمله دیگه می خوام عرض كنم،به این دلا صبر نده،جبرئیل رفت، دفعه ی بعد كه اومد روز عاشورا بود،می دونی با چه منظره ای مواجع شد،دید حسین تو گودال قتلگاه رو زمین اوفتاده،نانجیب جلو چشم زینب،رو سینه ی حسین نشسته،زینب دست بر سر گذاشته،هی داره فریاد می زنه،وامحمدا،واعلیا، هذا حسین مرمل بالدماء، مقطع الاعضاء، مسلوب العمامة والرداء، آی حسین........

 منبع: كتاب گودال سرخ

 

در زندگی بکوشلباس صبر بر تن بپوشبا دانایان بجوشعزت نفس را به هیچ قیمتی مفروش

یک شنبه 4 آبان 1393  8:15 AM
تشکرات از این پست
ravabet_rasekhoon nargesza
salma57
salma57
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : بهمن 1391 
تعداد پست ها : 35499
محل سکونت : گیلان

پاسخ به:متن نوحه، روضه شب دوم محرم ، ورود به كربلا

فضه خادمه ی کربلا

با این جلال و جبروت وارد کربلا شد، اما عصر یازدهم زینب (سلام الله علیها) همه را سوار کرد، بی بی نگاه کرد کسی دیگر نیست، اینجا بیشتر روضه خوانها می گن رو کرد به علقمه … .

اما (معالی السبطین) می نویسد، فضه خادمه ی کربلا بوده، آمد گفت: خانم جان ! به عصمت مادرت قسمت می دم تا سوارت نکنم خودم سوار نمی شم (زبانحال) من انیس پهلو شکسته ام، من بلدم زیر بازو را بگیرم، اینقدر زیر بغل فاطمه (سلام الله علیها) را گرفته، آخه زینبی که از گودال قتلگاه بیرون آمد خُرد شده بود، لبها رو رو رگهای بریده بوده ی همه لباسش آغشته به خون حسین است، فضه گفت: خانم جان من هم تازیانه خوردم اما نه به اندازه ی تو، زیر بغل زینب (سلام الله علیها)  را گرفت، سوار شدند … .

 

منبع:كتاب گلواژه های روضه

 

*********************

لشکر حسین (علیه السّلام)

این روزها مرتب، لشگر به سپاه دشمن افزوده می شود، بچه های حسین (علیه السّلام) با نگاه از پدرشان این طور سؤال می کردند، بابا جان ! آیا برای ما هم لشگری می آید یا نه؟

یک روز صدا زد بچه ها بیایید، لشکر من از دور می آید، بچه ها خوب نگاه کردند، دیدند دو پیرمرد با  غلامی به طرف خیام در حال حرکتند، یکی از آنها حبیب بن مظاهر است، دیگری مسلم بن عوسجه، چون آقا برای حبیب نامه نوشته بود، با آن نامه دل حبیب را کباب کرده بود، نوشته بود، (من الغریب الی الحبیب)

سوگنامه آل محمد ص 288

منبع:كتاب گلواژه های روضه

 

در زندگی بکوشلباس صبر بر تن بپوشبا دانایان بجوشعزت نفس را به هیچ قیمتی مفروش

یک شنبه 4 آبان 1393  8:16 AM
تشکرات از این پست
ravabet_rasekhoon nargesza
salma57
salma57
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : بهمن 1391 
تعداد پست ها : 35499
محل سکونت : گیلان

پاسخ به:متن نوحه، روضه شب دوم محرم ، ورود به كربلا

راه طولانی
 

مرحوم شوشتری می گوید: وقتی قافله رسید کربلا، ابی عبدالله از اسب پیاده شدند، خیمه ها به پا شد، همه ی زن و بچه ها را درون یک خیمه ای جمع کردند، امام حسین (علیه السّلام) به این زن و بچه ها نگاه می کردند و اشک می ریختند.

مرحوم شوشتری می گوید: وقتی آقا نگاه می کردند و گریه می کردند، فقط در فکر این مجلس نبود، مجالس دیگر را هم به یاد می آوردند.

یک مجلس، مجلس شام غریبان است.

یک مجلس، مجلس ابن زیاد است.

یک مجلس، مجلس یزید است.

یک مجلس، مجلس ورود اُسرا به شام و محله ی یهودی هاست.

زینب جلو آمد، داداش بیا برگردیم، آقا فرموده باشد آرام بگیر خواهرم، اینجا همان وعده گاه ما با خداست. اینجا همان جایی است که بابام علی گفته بود، اینجا همان جایی است که مادرم برایش خیلی گریه می کرد، اینجا کربلاست.

 

منبع:كتاب گلواژه های روضه

 

 

در زندگی بکوشلباس صبر بر تن بپوشبا دانایان بجوشعزت نفس را به هیچ قیمتی مفروش

یک شنبه 4 آبان 1393  8:17 AM
تشکرات از این پست
ravabet_rasekhoon nargesza
salma57
salma57
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : بهمن 1391 
تعداد پست ها : 35499
محل سکونت : گیلان

پاسخ به:متن نوحه، روضه شب دوم محرم ، ورود به كربلا

خیمه در گودی

امام حسین (علیه السّلام) دستور برپایی خیام را صادر می کنند ولی زینب (سلام الله علیها) متحیرانه چشم دوخته که چرا در درون دره خیمه ها را برپا می کنند. او شاهد جنگ های باب خویش امیرالمؤمنین در مقابل دشمنان دین بوده و از خیمه گاه آن دوران، تصاویر زنده ای به یاد دارد، از برادر می پرسد: پدرم همیشه خیمه را در مکان بلندی برپا می کرد، چه شده که شما خلاف او عمل می کنید.

امام می فرماید: خواهرم آن موقع در جنگ ها فتح و پیروزی وجود داشت، اما ما می دانیم که جنگ در نهایت به کشته شدن ما می انجامد، خواهرم اگر قدری صبر نمایی قضایا را خواهی فهمید ولی باید صبر و تحمل نمایی.

عقیله ی بنی هاشم ص 17

 

 

***************

جا نمانیم ...

 

آقاجان ما می خواهیم بیاییم به حرمت، همه ترس ما این است به حرم نرسیم، آخه مثل امروز بود لشکری از بنی اسد می خواست به کربلا بیاید برای یاری حسین (علیه السّلام)، حدود 90 نفر از کسانی که  حبیب آنها را دعوت به یاری کرده بود، اما وسط راه دشمن راه را بر آنها بست.

بحارالانوار ص 14 / 386 قصه کربلا ص 230

 

*****************

کاروان از دور داره می آید

یه کاروان از دور داره می آید، (زبانحال) می بینی، کمی نزدیک تر برویم، این رقیه (سلام الله علیها) است که روی شانه ی عباس (علیه السّلام) آرام گرفته، دست محبت بابا به سر بچه هاست، صدای علی اکبر (علیه السّلام) و گریه های علی اصغر (علیه السّلام) به گوش می رسد، صدای لایی لایی رباب به گوش می رسد، بچه ها دور حسین (علیه السّلام) حلقه زدند، بابا بابا می کنند، عباس (علیه السّلام) از حریم ولایت محافظت می کند، کسی جرأت ندارد به خیمه ها نزدیک شود ... 

گوش بده یه صدای غریبونه می آید:

بگو اکبر ببندد محمل من              که این صحرا نموده خون دل من

 

***********************
خاک کربلا

بر این خاک امام زمان (عج) سه تا سلام در زیارت ناحیه می دهد:

السلام علی ساکن تربت الزاکیه

السلام علی من جعل شفاء فی تربته

السلام علی خدا التریب و شیب الخضیب

می گفت کربلا بودم یه پیرمرد 70 ساله خیابون پشت قبله، تو کوچه پس کوچه ها مهر فروشی داشت، دیدم اهل دله، رفتم دیدنش، یه سؤال ازش کردم، گفتم این همه ساله دارند تربت کربلا درست می کنند مگه این خاک چقدر است، چرا تمام نمی شود، پیرمرد گفت: من بچه ی کربلام، 70 ساله دارم تو کربلا زندگی می کنم، هر سال سه بار این شهر گرد و غبار عجیبی می آد، یکی دو روز اینقدر زیاد است که همه جا رو خاک می گیره، عبارت او این طور بود سالی سه بار خدا خاک کربلا را از آسمون می فرسته ... .

******************

زائر کربلا

قبل از سیدالشهدا کربلا یه زائر داشته، امیرالمؤمنین رد می شدند، هانیه بن عروه نقل می کنند (مسجد کوفه دیدی چه ضریح قشنگی داره، کسی است که مسلم را نفروخت) رسیدند کربلا، میگه تا از اسب پیاده شد، دیدم غم همه ی صورت علی رو گرفت، دیدم آقا از اسب پایین اومد، آروم آروم نشست رو زمین، همه ی اصحاب جمع شدند، چی شده ؟ در این خاک چیزی گم کرده اید؟ خاک را برداشت و بو کرد، عین ابر بهار گریه می کنه، شروع کرد  نماز خواندن، الله اکبر نماز سراسرش گریه است، تا سرش را گذاشت رو خاک کربلا ... .

ای خاکِ کربلای تو مهر نماز من ...

وقتی سرش را بلند کرد، اشاره کرد به خاک، گفت خوش به حالت ای خاکِ کربلا! که گروهی از تو بدون حساب بهشت می روند، امام بلند شدن تو صحرا قدم زدن، نقطه نقطه را نشون دادن

اینجا خیمه ها را می زنند (کربلا رفته ها خاطراتشون زنده می شه)

اینجا گودال است، اینجا گریه کردند ... 

بار بگشایید اینجا کربلاست                      آب و خاکش با دل و جان آشناست

السلام ای سرزمین کربلا                                     السلام ای منزل خون خدا

کربلا گهواره ی اصغر تویی                                     مقتل عباس آب آور تویی

***********************

روز اول محرم

محرم همان ماهی است که اهل جاهلیت در این ماه ظلم و قتال را بر خود حرام کرده بودند اما این امت که ادعای پیروی از رسول الله را داشتند حرمت رسول الله را نگه نداشتند و با ذریه ی رسول الله به جنگ پرداختند.

روز اول محرم آن مرد خدمت امام رضا (علیه السّلام) آمد، آقا فرمودند: ای پسر شبیب آیا روزه ای ؟ گفت: نه . فرمود این روزی است که خدا دعای زکریا را مستجاب فرمود. به او از خزانه ی غیب فرزندی عطا کرد، زکریا از خدا خواست فرزندش مثل حسین (علیه السّلام) شهید بشود، فرمود محرم که می شود چشم ما از شدت گریه ورم می کند.

منتهی الامال  ج (1) ص 541

منبع:كتاب گلواژه های روضه

********************

 

در زندگی بکوشلباس صبر بر تن بپوشبا دانایان بجوشعزت نفس را به هیچ قیمتی مفروش

یک شنبه 4 آبان 1393  8:20 AM
تشکرات از این پست
ravabet_rasekhoon nargesza
salma57
salma57
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : بهمن 1391 
تعداد پست ها : 35499
محل سکونت : گیلان

پاسخ به:متن نوحه، روضه شب دوم محرم ، ورود به كربلا

این جا راکربلامی گویند
 

قافله دارد به کربلا می آید. یک وقت رسیدند به جایی که دیدند اسب امام حسین (ع) قدم از قدم بر نمی دارد. اسبش را عوض کردند دیدند راه نی رود. چند اسب عوض کردند. یک وقت جوان ها گفتند: آقا! چرا این اسب ها راه نمی روند؟ فرمود: ببینید از این عرب های باده نشین کسی هست در این سرزمین که اسم این سرزمین را بلد باشد.یک پیرمردی را آوردند. پرسیدند: آیا اسم این زمین را می دانی؟ گفت؟ آری آقا؛ این زمین چند اسم دارد. قادسیه، غاضریه، شاطی ء الفرات، فرمود: این زمین اسم دیگری هم دارد؟ گفت: این جا را نینوا هم می گویند. هنوز آن اسمی که امام حسین(ع) دنبالش می گردد آن عرب نگفته است. فرمود:آی مرد! این زمین اسم دیگری ندارد؟ گفت: چرا این جا را کربلا هم می گویند،فرمود:آی جوانها بارها را پایین بیاورید،بار منزل رسید.

 

آی زمین کربلا من ارمغان آورده ام      درّ کوچک اصغر شیرین زبان آورده ام

آمدند دور محمل خانم زینب(س) را گرفتند و محترمانه زینب را پیاده کردند.

اُف بر تو ای روزگار! چند روزی بیشتر نگذشت همین زینب(س) خواست سوار محمل شود،هر چه نگاه کرد یک نفرنبود تا کمکش کند. یک وقت رویش را برگردان طرف گودال قتلگاه صدا زد: واحسیناه! همه بگویید: حسین! حسین!

« یا حمید بحق محمد یا عالی بحق علی یا فاطر بحق فاطمه یا محسن بحق الحسن یا ذالاحسان بحق الحسین و بحق تسعة المعصومین من ذریة الحسین، یا الله! »

 

در زندگی بکوشلباس صبر بر تن بپوشبا دانایان بجوشعزت نفس را به هیچ قیمتی مفروش

یک شنبه 4 آبان 1393  8:21 AM
تشکرات از این پست
ravabet_rasekhoon nargesza
salma57
salma57
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : بهمن 1391 
تعداد پست ها : 35499
محل سکونت : گیلان

پاسخ به:متن نوحه، روضه شب دوم محرم ، ورود به كربلا

قصه سنگ و آیینه

وصل غم و قلب من قصه سنگ و آیینه است

گل می کنه آه دل روی لبم با هر نفس

آتش دلم ببین

ناله حرم ببین

دارم به لب نوایی   به لب نوایی   به لب نوایی

آه از غم جدایی   غم جدایی   غم جدایی

از غصه شد چشم و دلم

لبریز اشک و غرق خون

غمناک خاک  این زمین

دلگیر رنگ آسمون

ذکر لب های تو شده

انا الیه راجعون

آتش دلم ببین

ناله حرم ببین

دارم به لب نوایی  به لب نوایی    به لب نوایی

آه از غم جدایی    غم جدایی      غم جدایی

هر گوشه ی کربلا

دریایی از کرب وبلاست

خاک پر از غربتش

لب تشنه ی خون شماست

مه غم محرمه

حاصلم فقط غمه

قلبم آروم نداره   آروم نداره   آروم نداره

هر دم چشام می باره   چشام می باره   چشام می باره

اینجا که دیده یک زمون بارون اشک حیدرو

روزی میاد که میبینه طوفان آه مادر

میذاره روی قلب من داغ و غم برادر

 

آتش دلم ببین

ناله حرم ببین

دارم به لب نوایی    به لب نوایی    به لب نوایی

آه از غم جدایی    غم جدایی    غم جدایی

 

در زندگی بکوشلباس صبر بر تن بپوشبا دانایان بجوشعزت نفس را به هیچ قیمتی مفروش

یک شنبه 4 آبان 1393  8:22 AM
تشکرات از این پست
ravabet_rasekhoon nargesza
دسترسی سریع به انجمن ها