اگر به موسيقي سبک بي باپ (bebop) توجه کرده باشيد حتماً متوجه شديد که چگونه همراهي کنندگان سوليست از آکوردهاي مختلف براي تغييرات سريع ملودي استفاده مي کنند و يا برعکس چگونه سوليست براي هماهنگ با هارموني - که به سرعت تغيير مي کند - ملودي هاي روان بالا و پايين رونده با استفاده از نتهاي کروماتيک اجرا مي کند.
بسياري از موسيقيدانان جز در دهه 50 از چنين تغييرات سريع هارموني در ساخت موسيقي خود پيروي مي کردند. تغييرات آکوردها در اين دوره آنقدر زياد بود که اغلب به نوازندگان براي اجرا، جز برگه حواي توالي آکوردها (Chord Progression) داده نمي شد و کافي بود تا سوليست با توجه به بالا و پايين رفتن هارموني ملودي اي را بداهه اجرا کند. به همين دليل در اين دوران خيلي شاهد ساخت ملودي هاي بديع، زيبا و شاخص نبوديم.
در واقع اگر به قعطات موسيقي به جا مانده از اين دهه توجه کنيد بوضوح شاهد آن هستيد که موسيقيدانان بر روي خطوط حامل بدون سر کليد شروع به نوشتن آکوردهاي مختلف مي کردند بدون آن که گام مشخصي را براي قطعه انتخاب کرده باشند.
اما اواخر دهه 50 موسيقيدانان Jazz متوجه مشکلات خاص اين روش ساخت و اجراي موسيقي شدند و به همين دليل رويکرد خود در ساخت موسيقي را بتدريج تغيير دادند و شروع به استفاده از مدهاي مختلف و مشخص گام هاي موسيقي در ساخت قطعات خود کردند.
اين تغيير در ساخت و اجرا موسيقي پيامدهاي جالبي در بر داشت به عنوان مثال در بي باپ نوازنده باس (Bass) ناچار بود همواره روي نتهاي آکورد - که سريعاً هم تغيير داده ميشد - اجرا داشته باشد در حالي که در مدل جديد با توجه به مد و گامي که در آن موسيقي اجرا مي شد مي توانست به راحتي آزادي حرکت بيشتري داشته باشد.
نوازنده هاي پيانو و گيتار که عموماً تامين کننده هارموني قطعات بودند نيز آزادي بيشتري پيدا کردند چرا که ديگر مجبور نبودند دقيقاً هارموني و توالي آکوردهاي پي در پي - که معلوم نبود از کدام مد کدام گام بيرون آمده اند - را مراعات کنند، ديگر آنها مي توانستند براي همراهي ملودي در چهارچوب گام و هارموني کلي آزادي عمل بيشتري داشته باشند.
همچنين سوليست نيز ديگر لازم نبود تا بدون برنامه از پيش تعيين شده حرکتهاي افقي، بالا و پايين رونده - حتي شايد بي مورد - روي آکورد ها داشته باشد. او ديگر مد و گامي داشت که مي توانست روي آن انديشه کند تا ملودي زيبايي را خلق و اجرا کند. چرا که تا پيش از اين ملودي او مي بايست در چهارچوب تنگ آکوردهايي که با سرعت زياد تغيير مي کردند مي گنجيد در حاليکه در حالت مدال جز تغيير آکوردها، فرکانس بسيار پايين تري داشتند. بخصوص اينکه عموماً دو يا سه توالي آکورد ساده چند بار در قطعه اي مدال تکرار مي شد.
در نهايت مهمترين نتيجه اي که اين تغيير سياست در ساخت و اجراي موسيقي براي Jazz به دنبال داشت راحتي و آزادي بيشتر براي بيان احساسات نوازندگان بود.
البته ناگفته نماند که ساخت ملودي در جز مدال بسيار دشوار تر است چرا که لازم است تا نوازنده عموماً در مدت زمان اجراي قطعه در يک مد و گام - که بندرت ممکن است تغيير هم بکند - به اجراي ملودي بپردازد و چنانچه از عهده اين کار به خوبي بر نيايد با توجه به سادگي فضاي هارموني و ثبات نسبي مد و گام، نتيجه حاصله مي تواند براي شنونده خسته کننده باشد.
خلاصه بحث
در موسيقي جز مدال هارموني و توالي آکوردها به مراتب با فرکانس کمتري تغيير مي کند تا سبکهايي نظير بي باپ (bebop) يا هات جز (hot jazz) و بر خلاف دو سبک اخير پايه و اساس جز مدال، گام و مدي است که موسيقي در آن نوشته شده است. اين سبک از موسيقي جز بيشترين توانايي بيان احساسات را دارد.