0

مبحث هفتاد و یکم طرح صالحین: فضیلت شب‌های محرم

 
hdarvishie
hdarvishie
کاربر نقره ای
تاریخ عضویت : مرداد 1393 
تعداد پست ها : 187
محل سکونت : تهران

پاسخ به:مبحث هفتاد و یکم طرح صالحین: فضیلت شب‌های محرم

مجموعه ای از بهترین طرح های گرافیکی برای شبهای پیش رو:

طرح‌های بعثت خون

پوستر: هیئت سکولار نداریم

 

طرح‌های "شمر زمانه‌ات را بشناس"

مجموعه پوسترهای دشمن‌شناسی دانش‌آموزی

طرح‌ها و محصولات ویژه 13 آبان

 

مجموعه محتواها و تولیداتی در زمینه قمه زنی

پوستر: کوتاهی نسبت به مجالس عزاداری

  •  

 

پنج شنبه 8 آبان 1393  5:30 PM
تشکرات از این پست
moradi92 alirezaHmzezadh nargesza
moradi92
moradi92
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1392 
تعداد پست ها : 3481

پاسخ به:مبحث هفتاد و یکم طرح صالحین: فضیلت شب‌های محرم

نَسَب شناسی "یزید"

 


پدر یزید معاویه نبود. به احتمال زیاد به علت وجود قاعده ی فراش، فرزند زنازاده ی «میسون» را به معاویه منتسب ساختند. قاعده ی فراش بیان می کند که اگر فرزندی در مدت زوجیت زنی با مردی متولد شود و مرد نگوید که این فرزند من نیست، بچه را به او منتسب می کنند؛ چه از او باشد چه نباشد.

 

میسون، مادر یزید، از قبیله ی کلبیان  و دختر بَجدَل کلبی است.  (1) زمانی که شهرت زیبایی و اندام موزون او به گوش معاویه رسید، معاویه، ندیده عاشق او شد و در سن 52 سالگی او را به کاخ فراخواند و با او ازدواج کرد.

 

میسون، زنی بود از قبیله ی مسیحیان و یزید نیز در دامن همین قبیله بزرگ شد و مسیحیان را به مسلمانان ترجیح می داد. تا آنجایی که برای پسرش «خالد» مربّیان مسیحی آورد.

 

زمانی که میسون با معاویه ازدواج کرد، باکره نبود. نطفه ی یزید نیز زمانی بسته شد که میسون با غلام پدرش، رابطه برقرار کرده و از او حامله شد. (2)


منابع:  

1. مجلسی، محن الابرار ترجمه ی مقتل بحارالانوار، ص 428

2. شوشتری، نورالله، مجالس المؤمنین، ج 2، ص 547

کاش میشد زمان چند سال، به عقب برگرده!!

اون وقت، حتماً یه راه دیگه رو میرفتم و الان اینجای زندگی نبودم!!

 

پنج شنبه 8 آبان 1393  6:53 PM
تشکرات از این پست
alirezaHmzezadh shayesteh2000 nargesza
moradi92
moradi92
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1392 
تعداد پست ها : 3481

پاسخ به:مبحث هفتاد و یکم طرح صالحین: فضیلت شب‌های محرم

نَسَب شناسی "عبیدالله بن زیاد"


عبیدالله بن زیاد که در زیارت عاشورا «ابن مرجانه» خوانده شده است، پدرش زیاد بن ابیه بود. کسی که پدر خودش نیز معلوم نیست. مادر زیاد (مادر بزرگ ابن مرجانه) سمیّه، زنی بدکاره بود. سمیه زمانی که در زوجیت پدر زیاد بود، با مردان دیگر رابطه داشت و در آن زمان، به زناکاری مشهور شده بود.

 

بعدها ابوسفیان ادعا کرد که زیاد، حاصل زنای او با سمیه بوده است؛امّا تاریخ نویسان معتقدند که این دروغی بیش نیست و سمیه در زنا با غلام بنی علاج، زیاد را باردار شد. (1)

 

از طرفی مادر عبیدالله بن زیاد، مرجانه بود. زنی کافر که به گمراهی مشهور بود. زمانی که از زیاد جدا شد، به عقد شیرویه در آمد که مردی کافر بود. عبیدالله نیز در خانه ی شوهر مادرش رشد یافت. (2)

 

ابن زیاد کسی است که از زبان مبارک امام حسین (ع)، «زنازاده پسر زنازاده» خوانده شد. (3)


منابع:  

1. مجلسی، همان، ص 429
 
2. البداية و النهاية: 8 / 284
 
3. محمد دشتی، فرهنگ سخنان امام حسین علیه السلام ، ص 297

کاش میشد زمان چند سال، به عقب برگرده!!

اون وقت، حتماً یه راه دیگه رو میرفتم و الان اینجای زندگی نبودم!!

 

پنج شنبه 8 آبان 1393  6:57 PM
تشکرات از این پست
alirezaHmzezadh shayesteh2000 nargesza
moradi92
moradi92
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1392 
تعداد پست ها : 3481

پاسخ به:مبحث هفتاد و یکم طرح صالحین: فضیلت شب‌های محرم

نَسَب شناسی "شمر ذی الجوشن"


در روز عاشورا، امام حسین (ع)، آتشی فراهم کرد تا مانع پیشروی لشکر دشمن شود. شمر با وقاحت به امام گفت: «ای حسین! به سوی آتش شتاب کردی، پیش از آنکه قیامت برسد.» امام در پاسخ او فرمود: «ای پسر زن بُزچران! تو از من به آتش سزاوارتری.» (1)

 

مادر شمر که زن بزچرانی بود و در بیابان به کار خود مشغول بود، از چوپانی که از کنار او می گذشت، تقاضای آب کرد تا با آن رفع عطش کند. چوپان تقاضای شیطانی خود را شرط دادن آب قرار داد و او نیز پذیرفت و از این طریق، نطفه شمر منعقد شد. (2)


منابع:  

1. مقتل ابومخنف، ص 221

2. بحارالانوار، ج 45، ص 5، 31، 56 و 336

کاش میشد زمان چند سال، به عقب برگرده!!

اون وقت، حتماً یه راه دیگه رو میرفتم و الان اینجای زندگی نبودم!!

 

پنج شنبه 8 آبان 1393  6:59 PM
تشکرات از این پست
alirezaHmzezadh shayesteh2000 nargesza
moradi92
moradi92
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1392 
تعداد پست ها : 3481

پاسخ به:مبحث هفتاد و یکم طرح صالحین: فضیلت شب‌های محرم

نَسَب شناسی "عمر بن سعد"


عمر، فرزند سعدی است که در انتسابش به وقاص تردید وجود دارد. مادر سعد با خادم مادرش که مردی از قبیله ی بنی عذره بود، زنا کرد و حاصل آن سعد بی سعادت شد.

اتفاقاً روزی سعد ابی وقاص با معاویه بر اثر چنین ماجرایی بحث کردند. ماجرا اینگونه بود که سعد به معاویه گفت: «من در امر خلافت از تو سزاوارتر هستم.» معاویه در جوابش گفت: «چون تو از نطفه ی مردی از قبیله ی بنی عذره هستی، لایق امر خلافت نیستی؛ زیرا آنها ار اراذل مردم اند.» (1)

 

سید اسماعیل حمیری، در شعری به زیبایی چنین رقابتهایی را در آن دوره به تصویر کشیده است. او می گوید: «زمانه این گونه گردیده است که کسانی که نسب معینی ندارند به ریاست می رسند.

آنها خود را به کسی به دروغ نسبت می دهند در حالی که نسبی پست و بد ذات دارند. ملعونین اول و ثانی و ثالث و معاویه و دیگران که همگی صاحب نسبهای غیرمعروف و پست بوده اند بر مردم ریاست کرده اند و اگر حرام زادگی فرزندان سعد نبود، آنها نیز به ریاست نمی رسیدند.» (2) 


منابع:  

1. ترمذی، سنن ترمذی، ج 2، ص 213

2. مسعودی، علی بن حسین، مروج الذهب، ج 3، ص 15

کاش میشد زمان چند سال، به عقب برگرده!!

اون وقت، حتماً یه راه دیگه رو میرفتم و الان اینجای زندگی نبودم!!

 

پنج شنبه 8 آبان 1393  7:01 PM
تشکرات از این پست
alirezaHmzezadh shayesteh2000 nargesza
moradi92
moradi92
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1392 
تعداد پست ها : 3481

پاسخ به:مبحث هفتاد و یکم طرح صالحین: فضیلت شب‌های محرم

نَسَب شناسی "کسانی که بر پیکر شهدای کربلا، اسب راندند"


پس از شهادت امام حسین (ع) و یارانشان، عمر بن سعد ملعون فریاد زد: «چه کسی داوطلب می شود که بر بدن حسین اسب بتازد؟»

 

ده نفر از مردم سنگ دل جلو دویدند که عبارت بودند از: 

 

1. اسحاق بن حوبه (کسی که پیراهن امام را غارت کرد) 

2. اخنس بن مرثد

3. حکیم بن طفیل

4. عمر بن صبیح صیداوی

5. رجاء بن منقذ عبدی 

6. سالم بن خیمثمه جعفی

7. صالح بن وهب جعفی

8. واحظ بن غانم 

9. هانی بن ثبیت حضرمی

10. اُسید بن مالک

 

اینان در برابر کاری که کردند، جایزه ی کوچکی از ابن زیاد گرفتند. ابن طاووس در کتاب ارزشمند خود، «لهوف» ذکر می کند که هر ده تن آنها حرام زاده بودند. (1)

 

وَ لَعَنَ اللَّهُ آلَ زِیادٍ وَ آلَ مَرْوانَ وَ لَعَنَ اللَّهُ بَنى اُمَیَّةَ قاطِبَةً وَ لَعَنَ اللَّهُ ابْنَ مَرْجانَةَ وَ لَعَنَ اللَّهُ عُمَرَ بْنَ سَعْدٍ وَ لَعَنَ اللَّهُ شِمْراً وَ لَعَنَ اللَّهُ اُمَّةً اَسْرَجَتْ وَ اَلْجَمَتْ وَ تَنَقَّبَتْ لِقِتالِکَ... (2)

 

و خدا لعنت کند خاندان زیاد و خاندان مروان را و خدا لعنت کند بنى امیه را همگى و خدا لعنت کند فرزند مرجانه (ابن زیاد) را. خدا لعنت کند عمر بن سعد را و خدا لعنت کند شمر را و خدا لعنت کند مردمى را که اسبها را زین کردند و دهنه زدند و به راه افتادند براى پیکار با تو.  


منابع:  

1. سید بن طاووس، لهوف، نشر نبوغ، ص 183

2. قمی، عباس، مفاتیح الجنان، زیارت عاشورای معروفه

 

کاش میشد زمان چند سال، به عقب برگرده!!

اون وقت، حتماً یه راه دیگه رو میرفتم و الان اینجای زندگی نبودم!!

 

پنج شنبه 8 آبان 1393  7:08 PM
تشکرات از این پست
alirezaHmzezadh shayesteh2000 nargesza
alirezaHmzezadh
alirezaHmzezadh
کاربر طلایی2
تاریخ عضویت : بهمن 1392 
تعداد پست ها : 2471
محل سکونت : اصفهان

پاسخ به:مبحث هفتاد و یکم طرح صالحین: فضیلت شب‌های محرم

اس ام اس تسلیت ماه محرم

 

اس ام اس ماه محرم

 

قيامت بي حسين غوغا ندارد"شفاعت بي حسين معنا ندارد"حسيني باش كه در محشر نگويند"چرا پرونده ات امضاء ندارد

 

اس ام اس ماه محرم


عالم همه قطره و درياست حسين ، خوبان همه بنده و مولاست حسين ، ترسم كه شفاعت كند از قاتل خويش ، از بس كه كَرَم دارد و آقاست حسين

 

اس ام اس ماه محرم


عالم همه محو گل رخسار حسين است ، ذرات جهان درعجب از كار حسين است . داني كه چرا خانه ي حق گشته سيه پوش ، يعني كه خداي تو عزادار حسين است

 

اس ام اس ماه محرم


آبروي حسين به كهكشان مي ارزد ، يك موي حسين بر دو جهان مي ارزد ، گفتم كه بگو بهشت را قيمت چيست ، گفتا كه حسين بيش از آن مي ارزد

 

اس ام اس ماه محرم

 

ماه خون ماه اشك ماه ماتم شد ، بر دل فاطمه داغ عالم شد . فرا رسيدن ماه محرم را به عزادارن راستينش تسليت عرض ميكنم

 

اس ام اس ماه محرم

 

اي وجودت عشق را معناي حسين عالمي يك قطره تو دريا حسين فرا رسيدن ماه محرم را به تمامي مسلمانان جهان تسليت مي گم

 

اس ام اس ماه محرم

 

پرسيدم:ازحلال ماه، چراقامتت خم است؟ آهي كشيدوگفت:كه ماه محرم است.گفتم: كه چيست محرم؟باناله گفت:ماه عزاي اشرف اولادآدم است

 

اس ام اس ماه محرم

 

السلام عليكم يااباصالح المهدى (عج)السلام عليك ياامين الله فى ارض وحجته على عباده(ياصاحب الزمان آجرک الله)ماه محرم بر شما وعاشقان حسين تسليت عرض مينمايم)

 

اس ام اس ماه محرم

 

اردوي محرم به دلم خيمه به پا كرد
دل را حرم و بارگه خون خدا كرد

 

اس ام اس ماه محرم

 

محرم آمد و ماه عزا شد
مه جانبازي خون خدا شد
جوانمردان عالم را بگوييد
دوباره شور عاشوار به پا شد

 

اس ام اس ماه محرم

 

حسين ميا به کوفه ، کوفه وفا ندارد ...
اي به دل بسته ، قدري آهسته
کن مدارا با ، زينب خسته ...
يا حسين مظلوم ...

 

اس ام اس ماه محرم

 

يه جائيه تو دنيا همه براش مي ميرن
تموم حاجتا رو همه از مي گيرن
بين دو نهر آبه ، يه سرزمين خشکه
شميم باغ و لاله اش خوشبو ز عط مُشکه
شباي جمعه زهرا زائر اين زمينه
سينه زن حسينه ، يل ام البنينه ...

 

اس ام اس ماه محرم

 

دوست دارم هر چي دارم بدم به راه تو حسين
تا که سينه خيز بيام ميون بين الحرمين

 

اس ام اس ماه محرم

 

السلام اي وادي کرببلا
السلام اي سرزمين پر بلا
السلام اي جلوه گاه ذوالمنن
السلام اي کشته هاي بي کفن

 

اس ام اس ماه محرم

 

کاش بوديم آن زمان کاري کنيم
از تو و طفلان تو ياري کنيم
کاش ما هم کربلايي مي شديم
در رکاب تو فدايي مي شديم
السلام عليک يا ابا عبدالله ...

 

اس ام اس ماه محرم

 

كربلا لبريز عطر ياس شد. . . .نوبت جانبازي عباس شد

 

اس ام اس ماه محرم

 

ديباچه ي عشق و عاشقي باز شود
دلها همه آماده ي پرواز شود
با بوي محرم الحرام تو حسين
ايام عزا و غصه آغاز شود

 

اس ام اس ماه محرم

 

نازم آن آموزگاري را که در يک نصف روز
دانش‌آموزان عالم را همه دانا کند
ابتدا قانون آزادي نويسد بر زمين
بعد از آن با خون هفتاد و دو تن امضا کند

 

اس ام اس ماه محرم


دل را اگر از حسين بگيرم چه كنم
بي عشق حسين اگر بميرم چه كنم
فردا كه كسي را به كسي كاري نيست
دامان حسين اگر نگيرم چه كنم

 

اس ام اس ماه محرم

 

گويند كه در روز قيامت علمدار شفاعت زهراست . . . علم فاطمه دست قلم عباس است.

 

اس ام اس ماه محرم

 

پرسيدم از هلال چرا قامتت خم است ؟
آهي کشيد و گفت ماه محرم است...

 

اس ام اس ماه محرم

 

باز محرم رسيد، ماه عزاي حسين
سينه‌ي ما مي‌شود، كرب و بلاي حسين
كاش كه تركم شود غفلت و جرم و گناه
تا كه بگيرم صفا، من ز صفاي حسين

 

اس ام اس ماه محرم

 

فرشته‌ها از امشب صبوي غم مي‌نوشن
دوباره اهل جنت پيرهن سياه مي‌پوشن

 

اس ام اس ماه محرم

 

با آب طلا نام حسين قاب کنيد
با نام حسين يادي از آب کنيد
خواهيد مه سربلند و جاويد شويد
تا آخر عمر تکيه بر ارباب کنيد
فرا رسيدن ماه محرم تسليت باد

 

اس ام اس ماه محرم

 

باز محرم شدو دلها شکست از غم زينب دل زهرا شکست
باز محرم شد و لب تشنه شد از عطش خاک کمرها شکست
آب در اين تشنگي از خود گذشت دجله به خون شد دل صحرا شکست
قاسم وليلا همه در خون شدند اين چه غمي بود که دنيا شکست
محرم ماه غم نيست ماه عشق است محرم مَحرم درد حسين است

 

اس ام اس ماه محرم

 

هر دم به گوش مي رسد آواي زنگ قافله ، اين قافله تا كربلا ديگر ندارد فاصله .
حلول ماه محرم ، ماه پژمرده شدن گلستان فاطمه تسليت باد . التماس دعا

 

اس ام اس ماه محرم

 

نام من سرباز کوي عترت است ، دوره آموزشي ام هيئت است . پــادگــانم چــادري شــد وصــله دار ، سر درش عکس علي با ذوالفقار . ارتش حيــدر محــل خدمتم ، بهر جانبازي پي هر فرصتم . نقش سردوشي من يا فاطمه است ، قمقمه ام پر ز آب علقمه است . رنــگ پيراهــن نه رنــگ خاکــي است ، زينب آن را دوخته پس مشکي است . اسـم رمز حمله ام ياس علــي ، افسر مافوقم عباس علي (ع)

 

اس ام اس ماه محرم

خداوندا من در کلبه حقیرانه خود چیزی را دارم که تو در عرشه کبریایی خود نداری! من خدایی چون تو دارم و تو چون خودی نداری!

تالار های اسلام شناسی وشیعه شناسی

 

 

پنج شنبه 8 آبان 1393  7:18 PM
تشکرات از این پست
shayesteh2000 moradi92 nargesza
alirezaHmzezadh
alirezaHmzezadh
کاربر طلایی2
تاریخ عضویت : بهمن 1392 
تعداد پست ها : 2471
محل سکونت : اصفهان

پاسخ به:مبحث هفتاد و یکم طرح صالحین: فضیلت شب‌های محرم

http://photos-g.ak.instagram.com/hphotos-ak-xpa1/10540267_1526854180865990_1719080143_n.jpg

حکایت " حسین آرام جانم" اما حکایت دیگری ست...

اصلاً همه ی اتفاق ها توی همین کلمه ی حسین است...

هم زمان که تو را بیقرار می کند آرام می کند...

هم زمان که تو را آرام می کند بیقرار می کند

خداوندا من در کلبه حقیرانه خود چیزی را دارم که تو در عرشه کبریایی خود نداری! من خدایی چون تو دارم و تو چون خودی نداری!

تالار های اسلام شناسی وشیعه شناسی

 

 

پنج شنبه 8 آبان 1393  7:19 PM
تشکرات از این پست
shayesteh2000 moradi92 nargesza
alirezaHmzezadh
alirezaHmzezadh
کاربر طلایی2
تاریخ عضویت : بهمن 1392 
تعداد پست ها : 2471
محل سکونت : اصفهان

پاسخ به:مبحث هفتاد و یکم طرح صالحین: فضیلت شب‌های محرم

مقتل امام حسین علیه السلام

امام حسین علیه السلام، محرم

امام حسین(علیه السلام) فرزند امام علی بن ابیطالب(علیه السلام) و بزرگ بانوی عالم، فاطمه زهرا (علیهاالسلام) است. او در روز سوم یا پنجم ماه شعبان سال چهارم هجرت، بعد از امام حسن مجتبی در مدینه به دنیا آمد. در روایات فراوانی آمده است که آن حضرت از بطن مادر در شش ماهگی - چون یحیی بن زکریا(علیه السلام) - به دنیا آمد.(1) حضرت اباعبدالله الحسین(علیه السلام) هشت سال با جد خود و سی و هشت سال همراه با پدر و چهل و هشت سال با برادرش امام مجتبی(علیه السلام) و ده سال پس از امام مجتبی(علیه السلام) زندگی کرده است. شهادت سومین امام ما در سال 61 هجری اتفاق افتاده است. بنابراین عمر شریف ایشان 57 سال و چهار ماه و 25 روز خواهد بود.(2)

 

امام در زمان جدّ، پدر و بردار

امام حسین(علیه السلام) بسیار مورد علاقه جد بزرگوار، پدر و برادر خود بودند. سخنان پیامبر گرامی و شیوه برخورد آن حضرت با سالار شهیدان گویای این مدعاست؛(3) در دوران امام علی(علیه السلام) و در پیکارهای متعدد در بصره، صفین و نهروان و ... امام حسین(علیه السلام) حضور فعال داشت؛ اما امام علی(علیه السلام) هیچگاه به او و دیگر برادرش اجازه پیکار نمی‌داد، و مکرر برادران دیگر چون اباالفضل العباس، محمد حنفیه را به نبرد می‌فرستاد، تا آنجا که محمد حنفیه به معاویه گفت: «من دستان علی (علیه السلام) بودم و دو برادر من حسن و حسین(علیه السلام) چشمان مبارک پدرم بودند؛ چرا که همیشه دست از چشم حراست می‌کند.»(4)

رسول خدا(صلی الله علیه و آله) آن دو(حسن و حسین) را امام معرفی فرمود: «ابنای هذان امامان قاما او قعدا؛ حسن و حسین هر دو امام‌اند، خواه قیام کنند یا نکنند.» پس از امام مجتبی(علیه السلام) امام حسین(علیه‌السلام) سکوت اختیار فرمود تا عهد با معاویه پایدار بماند، و شاید مصالح دیگری برای جامعه اسلامی پدید آید.

رسول خدا(صلی الله علیه و آله) آن دو را امام معرفی فرمود: «ابنای هذان امامان قاما او قعدا(5)؛ حسن و حسین هر دو امام‌اند، خواه قیام کنند یا نکنند.» پس از امام مجتبی(علیه السلام) امام حسین(علیه‌السلام) سکوت اختیار فرمود تا عهد با معاویه پایدار بماند، و شاید مصالح دیگری برای جامعه اسلامی پدید آید.

 

امام حسین(علیه السلام) پس از معاویه

در نیمه رجب سال 60 هجری، معاویه از دنیا رفت.(6) یزید جایگزین او شد. یزید نامه‌ای به والی مدینه «ولید بن عقبه» نوشت و از او خواست که از امام حسین(علیه السلام)، عبدالله بن زبیر و عبدالله بن عمر بیعت بگیرد.(7) ابن زبیر و ابن عمر در اواخر ماه رجب از مدینه فرار کردند؛ اما امام حسین(علیه‌السلام) از بیعت امتناع ورزید.(8)

«مروان بن حکم» علی الدوام والی مدینه را بر گرفتن بیعت از امام تحریک می‌کرد تا این که شب یکشنبه - دو روز مانده به پایان رجب - امام به سوی مکه حرکت فرمود.(9)

سحرگاه روز عاشورا امام را خواب ربود. هنگامی که بیدار شد، یاران را از رویای صادقانه خویش با خبر ساخت. آن حضرت فرمود: «سگانی را دیدم که مرا گاز می‌گرفتند اما شدیدترین آنها بر من سگی بود که به پیسی و برص مبتلا بود.»(10)

و بعد از آن رسول خدا(صلی الله علیه و آله) را در خواب می‌بینند که به دنبالشان اصحاب آن حضرت بوده‌اند، در حالی که فرموده بود: «تو شهید این امت هستی؛ اهل آسمان‌ها و ملکوت اعلی تو را بشارت می‌دهند، امشب افطار نزد من هستی، شتاب کن و هیچ تاخیر مینداز، پس این ملکی است که از آسمان فرود می‌آید تا که از خون شما برگیرد و در شیشه‌ای سبز قرار دهد.»(11)

در تمام بخش‌های نهضت کربلا، قطب و مدار حضرت اباعبدالله الحسین(علیه السلام) بود. در اینجا به تنهایی امام و «وتر الموتور؛ تنهای تنها» بودن آن بزرگ می‌پردازیم.

 

امام در صبح گاه عاشورا

سپاه ابن سعد آراسته بود و امام(علیه السلام) نیز سپاه خود را آراست. چشم امام به سپاه ابن سعد افتاد و دستان خویش را بلند کرد و اینگونه خدا را خواند: «پروردگارا! تو در هر گرفتاری مورد اعتماد من هستی؛ و تو در همه سختی‌ها امیدم هستی. هر امری که اعتماد به آن داشته و وعده داده شده‌ام تنها از جانب تو بر من نازل می‌شود. چه بسیار ناراحتی که دل در آن ضعیف می‌شود و حیله و راه فرار در آن کم می‌شود و دوست در آن به خذلان و خواری می‌افتد و دشمن در آن شماتت می‌کند که همه از طریق تو نازل شده و من به سوی تو شکوه می‌آورم. این گلایه، بریدگی از غیر تو و رغبتی است که به سوی تو دارم. پس در کار من گشایش کن و آن را برطرف ساز. تو سرپرست هر نعمت و صاحب هر نیکی و نهایت هر رغبت هستی.»(12)

در نیمه رجب سال 60 هجری، معاویه از دنیا رفت. یزید جایگزین او شد. یزید نامه‌ای به والی مدینه «ولید بن عقبه» نوشت و از او خواست که از امام حسین(علیه السلام)، عبدالله بن زبیر و عبدالله بن عمر بیعت بگیرد. ابن زبیر و ابن عمر در اواخر ماه رجب از مدینه فرار کردند؛ اما امام حسین(علیه‌السلام) از بیعت امتناع ورزید.

امام مرکب خود را طلب کرد و بر آن سوار شده و سپس با فریادی رسا بر مردم نهیب زد: «ای اهل عراق! - در حالی که بیشتر افراد صدای امام را می‌شنیدند - گوش کنید و عجله نکنید تا شما را به آنچه حق شما بر من است موعظه کنم تا این که عذر را بر شما تمام کنم.»(13)

 

امام پس از شهادت اهل بیت(علیه السلام)

پس از شهادت قاسم، امام در برابر خیمه‌ها ایستاده بودند. علی اصغر در دست امام تیر خورده بود و عباس نیز به شهادت رسیده بود. دیگر یار و یاوری برای امام نمانده بود. از طرفی تشنگی آن حضرت را آزار می‌داد. امام با شمشیری آخته در برابر آن گروه ستمگر قرار گرفت. در حالی که از حیات و زندگی مأیوس بود، آن مردم را به مبارزه می‌طلبید. هر که به قتال امام حاضر می‌شد، در دم کشته می‌شد. در این نبرد کسی تاب مقاومت نداشت. عده زیادی به دست توانای امام کشته شدند.

امام حسین علیه السلام، محرم

امام به جانب راست سپاه حمله‌ور شد؛ او اینگونه رجز می‌خواند:

الموت اولی من ركوب العار                               والعار اولی من دخول النار(14)

«مردن از آلودگی به عار و ننگ بهتر است، و عار و ننگ از ورود به آتش بهتر است.»

پس از آن، امام به طرف چپ سپاه دشمن حمله کرد و می‌فرمود:

انا الحسین بن علی                                       احمی عیالات ابی

آلیت ان لا انثنی                                            امضی علی دین النبی(15)

«من حسین فرزند علی هستم، از خاندان پدرم حمایت می‌کنم، سوگند خورده‌ام که به دشمن پشت نکنم؛ و پیرو دین نبی اکرم(صلی الله علیه و آله) باشم.»

در واقع این آخرین سرود حماسی اباعبدالله الحسین(علیه السلام) بوده است.

«عبدالله بن عمار بن عبد یغوث» می‌گوید: غمگینی چون او ندیده بودم که فرزندان و اهل بیت و یار و دوستانش کشته شده باشند و اینگونه با قوت روح و بدن برزمد. امام آنگونه با جرأت و دلیرانه بر دشمن حمله می‌کرد که گروه دلیر مردان (دشمن) هر وقت او شدت نشان می‌داد، از هم می‌شکافت و دیگر کسی توان مقاومت نداشت.

«عبدالله بن عمار بن عبد یغوث» می‌گوید: غمگینی چون او ندیده بودم که فرزندان و اهل بیت و یار و دوستانش کشته شده باشند و اینگونه با قوت روح و بدن برزمد. امام آنگونه با جرأت و دلیرانه بر دشمن حمله می‌کرد که گروه دلیر مردان (دشمن) هر وقت او شدت نشان می‌داد، از هم می‌شکافت و دیگر کسی توان مقاومت نداشت. (16)

«عمر بن سعد» در حالی که همه سپاهیانش را مورد خطاب قرار داده بود، فریاد زد: «این فرزند انزع البطین (از القاب امام علی علیه السلام) است، و این پسر کشنده عرب است. از هر طرف به او حمله کنید» ناگهان چهار اسب تیرانداز امام را محاصره کردند. در این محاصره بین امام و خیمه‌گاه فاصله انداختند. امام به آنها نهیب زد: «ای پیروان خاندان ابی سفیان! اگر شماها دین ندارید و از روز بازگشت نمی‌هراسید، پس در دنیای خود آزاده باشید و به (روش) نیاکان خود باز گردید، اگر عرب هستید، همان طور که اینگونه می‌پندارید.»(17)

شمر صدا زد: «ای پسر فاطمه! چه می‌گویی؟» امام فرمود: «من و شما با هم می‌جنگیم، زنان گناهی ندارند. تا زنده‌ام تجاوزکاران و سرکشان و نادانان خود را از تعرض به حرم من باز دارید.» شمر پذیرفت و همه امام را هدف گرفته بودند. جنگ به سختی گرایید و تشنگی عرصه را بر امام تنگ کرد. (18)

امام اینبار به سوی فرات حمله‌ور شد. «عمرو بن حجاج» که با چهار هزار سپاه در اطراف فرات بود، شکست خورد و سپاه از اطراف امام پراکنده شد. اسب وارد آب شده بود، امام به اسب خود فرمود: «تو تشنه‌ای و من نیز تشنه‌ام؛ تا از آب ننوشی من هم از آب نخواهم نوشید»، اسب از نوشیدن آب امتناع داشت. گویا کلام امام را می‌فهمید. امام دست زیر آب بردند که ناگاه کسی فریاد زد: «آیا شما از (نوشیدن) آب لذت می‌بری در حالی که به حرم تجاوز شد؟» امام آب را ریخت و هیچ ننوشید و با سرعت روانه خیمه‌ها شد. (19)

 

امام و وداع دوم

امام به خیمه‌گاه رسیده بود. بار دیگر با بستگان وداع کرد و آنان را به صبر و بردباری امر کرد و فرمود: «برای بلا آماده باشید و بدانید که خداوند متعال حامی و نگهدار شماست و به زودی شما را از شر دشمنان خلاصی می‌بخشد و عاقبت کارتان را به خیر قرار داده، دشمن شما را به عذاب مبتلا خواهد ساخت و عوض این بلا به شما انواع نعمت‌ها را کرامت خواهد داشت، پس شکوه و گلایه نکنید، و چیزی که از قدر و ارزش شما بکاهد بر زبان نرانید.»(20) این سخت‌ترین هنگامه در این روز برای امام بود؛ به این واقعیت، در وصیت حضرت زهرا(سلام الله علیها) اشاره شده است.

امام حسین علیه السلام، محرم

در این هنگام امام متوجه دختر خود – سکینه - شد که از بقیه زنان کناره گرفته و گریان و ندبه‌کنان است. امام به او نزدیک شد. او را به صبر دعوت فرمود و تسلی داد. فریاد عمر بن سعد بلند شد: «ای وای بر شما! تا هنگامی که او به خود و حرمش مشغول است به او هجوم برید. به خدا سوگند، اگر او با فراغت بال به شما حمله کند طرف راست و چپ سپاه شما را از هم می‌پاشد.»

از هر طرف به سوی امام تیراندازی شد، به گونه‌ای که تیرها از بین طناب‌های خیمه‌گاه می‌گذشت و گاه به لباس زنان اصابت می‌کرد. زنان به وحشت افتادند و سراسیمه به خیمه‌گاه بازگشتند و همه در انتظار بودند که امام چه برخوردی خواهد کرد. امام چون شیری غضبناک بر آنان حمله کرد. هر که در برابر شمشیر او قرار می‌گرفت با مرگ رو به رو می‌شد. از هر سو تیرها به امام نشانه می‌رفت و گاه به سینه یا گلوی امام می‌نشست.(21)

شمر صدا زد: «ای پسر فاطمه! چه می‌گویی؟» امام فرمود: «من و شما با هم می‌جنگیم، زنان گناهی ندارند. تا زنده‌ام تجاوزکاران و سرکشان و نادانان خود را از تعرض به حرم من باز دارید.» شمر پذیرفت و همه امام را هدف گرفته بودند. جنگ به سختی گرایید و تشنگی عرصه را بر امام تنگ کرد.

امام پس از شهادت برادرش تنها شد. ناگاه دومین فریاد استغاثه بلند شد: «آیا کسی هست که از حرم رسول خدا حمایت و حراست کند؟ آیا یگانه‌پرستی هست که از خدا در ارتباط با ما بترسد؟ آیا پناه دهنده‌ای هست که در پناه دادن ما به خداوند امید بندد؟» پس از آن صدای ناله زنان بلند شد،(22) و امام سجاد(علیه السلام) با تکیه بر عصای از جا برخاست در حالی که از شدت بیماری شمشیرشان بر زمین کشیده می‌شد. ناگاه امام حسین(علیه السلام) با فریادی بلند فرمود: «ام کلثوم! او را نگهدار! مبادا زمین از نسل آل محمد خالی گردد.» پس از آن ام کلثوم امام سجاد(علیه السلام) را به بستر خویش بازگردانید.(23)

امام حسین(علیه السلام) عیال خویش را به سکوت امر فرمود و از آنها خداحافظی کرد. در آن حال، امام جبّه‌ای از خز به همراه داشتند و عمامه پیامبر را بر سر نهاده بود و شمشیر آن حضرت را بر کمر بسته بود.(24) امام پیراهنی طلب کردند که هیچ کس به آن رغبت نداشته باشد و آن را زیر لباس خود پوشیدند. لباسی برای امام آوردند. امام آن را نپسندید چون آن را لباس ذلت و خواری دانست.(25) آری، لباس کهنه را گرفت و آن را قدری پاره کرد و زیر لباس خود پوشید. و زیرجامه‌ای را طلبید و آن را نیز پاره کرد و پوشیدند، تا آن لباس را دشمنان از تنش در نیاورند.(26)

پس از هر حمله امام به وسط میدان باز می‌گشت و مکرر این عبارت‌ها را ترنم می‌فرمود: «لاحول و لا قوة الا بالله العظیم(27)؛ هیچ قدرت و نیرویی نیست مگر از آن خدای بزرگ.» در همین حال گاه طلب آب می‌فرمود. شمر در پاسخ گفت: «آن را نمی‌آشامی تا به آتش وارد گردی... .»

«ابوالحتوف جعفی» تیری به پیشانی امام نشانه رفت. امام به سختی آن را از پیشانی بیرون آورد. همراه آن خون بر صورت امام جاری شد. امام فرمود: «پروردگارا! تو می‌بینی که من در چه وضعیتی از این بندگان سرکش و معصیت کارت قرار گرفته‌ام، خدایا! تعداد اینها را برشمار و همه را خود بکش و بر روی زمین احدی از اینها را باقی مگذار و هرگز آنها را مورد بخشش قرار مده.»(28)

امام با صیحه‌ای بلند فریاد زد: «ای امت نابکار! چه بد بعد از محمد(صلی الله علیه و آله) با عترت او برخورد کردید، اما شما پس از من کسی را نخواهید کشت که کشتن او را بر خود سهل و آسان شمارید. اما کشتن مرا ساده گرفته‌اید؛ به خدا قسم، امیدوارم که خداوند مرا به شهادت گرامی دارد و سپس از شما بدون این که خود بدانید انتقام بگیرد.»

امام جبّه‌ای از خز به همراه داشتند و عمامه پیامبر را بر سر نهاده بود و شمشیر آن حضرت را بر کمر بسته بود. امام پیراهنی طلب کردند که هیچ کس به آن رغبت نداشته باشد و آن را زیر لباس خود پوشیدند. لباسی برای امام آوردند. امام آن را نپسندید چون آن را لباس ذلت و خواری دانست. آری، لباس کهنه را گرفت و آن را قدری پاره کرد و زیر لباس خود پوشید. و زیرجامه‌ای را طلبید و آن را نیز پاره کرد و پوشیدند، تا آن لباس را دشمنان از تنش در نیاورند.

«حصین» گفت: «ای پسر فاطمه! چگونه از ما انتقام می‌گیری؟» امام فرمود: «خدا بین خودتان چند نفر را در فقر و وحشت قرار می‌دهد که بدان سبب خونتان را خواهند ریخت، سپس عذابی سهمگین بر شما نازل خواهد کرد.»(29)

از آن همه زخم‌های بسیار، ضعف بر امام غالب شده بود، امام ایستاد تا قدری استراحت کند. فردی با سنگ به پیشانی او زد. پیشانی آن حضرت شکست و خون صورت او را گرفت. دامن لباس را بالا زد تا از ورود خون به چشمان جلوگیری کند. دیگری با تیری سه شعبه قلب امام را نشانه گرفت و آن تیر بر قلب امام نشست. امام فرمود: «بسم الله و بالله و علی ملة رسول الله؛ به نام خدا، و برای خدا و بر مبنای ملت و آیین رسول خدا» به آسمان سر برداشت و خدای تعالی را مورد خطاب قرار داد: «الهی انک تعلم انهم یقتلون رجلاً لیس علی وجه الارض ابن نبی غیره؛ پروردگارا! تو خود می‌دانی که اینها مردی را می‌کشند که بر روی زمین جز او پسر پیامبری نیست.»(30)

سپس تیر را از پشت خود بیرون کشید و خون چون ناودان فوران زد.(31) دست را زیر زخم سینه نهاد تا این که از خون پر شد، و به آسمان پاشید و فرمود: «بر من آسان است آن چه فرود آید، زیرا آن در برابر چشم خداوند است» از آن خون قطره‌ای به زمین نریخت.(32) بار دیگر دست زیر خون گرفت و آن را بر سر و صورت و محاسن خود پاشید و فرمود: «همین گونه خواهم بود تا خداوند و جدم رسول الله را ملاقات کنم، در حالی که به خون خضاب شده‌ام؛ و خواهم گفت: ای جدم! فلان و فلان مرا کشتند.»(33)

خون همچنان جاری بود تا این که امام بر روی زمین نشست، ولی خود را بر روی زانو به جلو می‌کشید. این حالت چندان ادامه نیافت تا این که «مالک بن نصر» با شمشیر ضربتی به سر مبارک او زد؛ کلاه خُودی که امام بر سر داشتند مملو از خون شد امام فرمود: «با این دست نه بخوری و نه بیاشامی و خداوند با ستمکاران محشورت سازد.» کلاه خُود را از سر برداشت و عمامه را بر کلاه خود بست.(34) دشمن امام را لحظه به لحظه بیشتر محاصره می‌کرد.

 

امام حسین علیه السلام، محرم

 
 

امام قدرت برخاستن نداشت. عبدالله بن الحسن به حمایت از امام وارد میدان شد و روی سینه امام به شهادت رسید.(82790) مردم تمایلی به قتل امام نداشتند؛ کشتن امام را هر قبیله به دیگر طائفه واگذار می‌کرد. (35)

ناگاه شمر فریاد زد: «منتظر چه هستید و چرا توقف کرده‌اید؟ همه بر او حمله کنید.» این بود که «زرعة بن شریک» ضربتی به کتف چپ امام زد و «حصین» تیری به گلوی امام نشانه رفت.(36) دیگری بر گردن امام زد و «سنان بن انس» با نیزه‌ای به سینه مبارک امام زد و قفسه سینه شکسته شد؛ هم او تیری به گلوی حضرت زد(37) و «صالح بن وهب» نیزه‌ای به پهلوی او زد.(38)

«هلال بن نافع» گفت: من نزدیک حسین ایستاده بودم امام در حال جان سپردن بود؛ «لیکن به خدا سوگند تا به حال کشته‌ای را ندیده‌ام به نیکویی او که در خون آغشته شود و اینگونه زیبای‌روی و نورانی باشد. آنقدر نور چهره او و زیبایی هیبتش مرا به خود مشغول داشته بود که به طور کلی از کشته شدن او غفلت داشتم»(39) در همان حال حضرت گاه طلب آب می‌کرد و دیگران از پاسخ به این درخواست ابا داشتند.

پس از هر حمله امام به وسط میدان باز می‌گشت و مکرر این عبارت‌ها را ترنم می‌فرمود: «لاحول و لا قوة الا بالله العظیم؛ هیچ قدرت و نیرویی نیست مگر از آن خدای بزرگ.» در همین حال گاه طلب آب می‌فرمود. شمر در پاسخ گفت: «آن را نمی‌آشامی تا به آتش وارد گردی... .»

 

امام و دعای آخر

چون آن حالت امام شدت یافت، سر به آسمان بلند کرد و چنین دعا کرد: «خدایا! تو برترین جایگاه را داری، بزرگ‌ترین قدرت، آنچه می‌خواهی می‌کنی، بی نیازی از خلایق، بزرگی‌ات بس عریض است و بر هر چه بخواهی توانایی، لطف و مهربانی تو نزدیک است، در عهد و پیمان راستگویی، نعمت تو سرازیر است و بلای تو نیکو، وقتی تو را بخوانم نزدیکی، هر چه را خلق کردی بر آن احاطه داری، توبه پذیرنده‌ای، از هر کسی که به تو باز گردد، بر هر چه اراده کنی دست یافته‌ای، هر چه را طلب کنی می‌یابی، وقتی که تو را شکر گویم تو سپاسگزاری، تو فراوان یاد می‌کنی هنگامی که تو را یاد می‌کنم، تو را می‌خوانم در حالی که محتاج و نیازمندم، در حال فقر به تو رغبت نشان می‌دهم، به سوی تو جزع می‌کنم، در حالی که بیمناکم، می‌گریم در حال گرفتاری و از تو کمک می‌طلبم در حال ناتوانی، به تو تکیه می‌کنم در حالی که کفایتم می‌کنی، پروردگارا! بین ما و قوم ما تو خود حکم کن؛ چرا که آنها ما را فریب دادند و ذلیل و خوار ساختند، به ما نیرنگ زدند و ما را کشتند در حالی که ما خاندان پیامبر تو و فرزند دوست محمد(صلی الله علیه و آله) هستیم که تو او را به پیامبری برانگیختی، و او را امین وحی خود دانستی، پس ما را در کارمان گشایش عطا فرما، ای بخشنده‌ترین بخشندگان!»(40)

سپس اینگونه فرمود: "اصبر علی قضائك، یا رب، لا اله سواك یا غیاث المستغیثین(41)؛ «الهی بر قضای تو شکیبایی می‌کنم، معبودی جز تو نیست، ای پناه درخواست کنندگان!»

نیز فرمود: « جز تو خدایی ندارم، و پرستش کننده‌ای جز تو نیست، بر حکم تو صبر می‌کنم، ای پناه کسی که جز تو پناهی ندارد! ای همیشگی که پایان ندارد! و ای زنده کننده مردگان! ای که بر کسب همه، احاطه داری! بین ما و بین آنها - ای بهترین حاکمان - تو خود قضاوت کن.»(42)

 

امام و پیام به خیمه‌ها

اسب امام در اطراف آن حضرت می‌چرخید و خود را به خون امام آغشته می‌کرد.(43) ابن سعد گفته بود: «این اسب، از اسبان خوب پیامبر است. او را بگیرند و محاصره کنند» اما مردم شام در این امر ناکام مانده بودند. بنابراین گفت: «او را رها کنید تا ببینم چه می‌کند.» او پیشانی خود را به خون حسین آغشته کرد و شیهه ای زد.(44) به فرموده امام باقر(علیه السلام) آن حیوان پیوسته از ستم به حسین و از امتی که پسر پیامبرش را کشته، می‌نالید و آن حیوان شیهه‌کنان به خیمه‌گاه می‌دوید.(45)

«ابوالحتوف جعفی» تیری به پیشانی امام نشانه رفت. امام به سختی آن را از پیشانی بیرون آورد. همراه آن خون بر صورت امام جاری شد. امام فرمود: «پروردگارا! تو می‌بینی که من در چه وضعیتی از این بندگان سرکش و معصیت کارت قرار گرفته‌ام، خدایا! تعداد اینها را برشمار و همه را خود بکش و بر روی زمین احدی از اینها را باقی مگذار و هرگز آنها را مورد بخشش قرار مده.»

«هنگامی که چشم زنان به آن اسب با یال و کاکل پر خون و زین واژگون افتاد، از خیمه‌گاه بیرون ریخته، موی پریشان کردند و بر صورت سیلی می‌زدند. بر چهره خود می‌نواختند، و فریاد ناله سر داده بودند. بعد از عزت، به ذلت و خواری افتادند و به سوی قتلگاه حسین شتابان می‌دویدند.»(46)

ام کلثوم فریاد می‌زد: «ای محمد و ای پدرم، ای علی جان و ای جعفر طیار و ای حمزه (سیدالشهداء) این حسین است که عریان به روی خاک کربلا افتاده.»(47) اما زینب(سلام الله علیها) اینگونه می‌نالید: "وا اخاه، وا سیداه، وا اهل بیتاه، لیت السماء اطبقت علی الارض و لیت الجبال تدكدكت علی السهل(48)؛‌ «وای برادرم! وای آقایم! وای اهل بیتم! ای کاش آسمان بر زمین می‌افتاد و کوهها بر دشت‌ها به هم می‌خورد.»

حضرت زینب (سلام الله علیها) نزدیک امام رسیده بود.

در همان حال عمر بن سعد با عده‌ای از یارانش به قتلگاه نزدیک شده بود و امام در آخرین لحظات عمر شریفش به سر می‌برد. پس زینب فریاد زد: «ای عمر! اباعبدالله را می‌کشند و تو به او می‌نگری؟» وقتی عمر سعد از زینب روی گرداند، اشک چشمانش بر موهای چهره‌اش جاری شد.(49)

زینب فرمود: «ویحکم، اما فیکم مسلم، فلم یجیبها احد(50)؛ وای بر شما! آیا در بین شما مسلمانی نیست؟ احدی او را پاسخ نداد.» پس از آن ابن سعد فریادی بر سر مردم زد که: بر او فرود آیید و او را راحت کنید» شمر با سرعت بر گودال وارد شد و بر سینه امام نشست و محاسن شریف آن ولی اعظم الهی را گرفت و با دوازده ضربه(51) سر مقدس عزیز زهرا(سلام الله علیها) را از تن مقدسش جدا ساخت.

آخرین مناجات امام «الهی رضاً برضاک؛ خدایا به رضای تو راضی و خشنود هستم» و آخرین کلامش «بسم الله و بالله و فی سبیل الله؛ به نام خدا و به کمک خدا و در راه خدا» بود.

 

پی‌نوشت‌ها:

1- بحارالانوار، ج44، ص 202 .

2- ابصارالعین، ص 23.

3- برای اثبات این مسئله ر ک: بحارالانوار، ج44، ص 269 و 250 .

4- ابصارالعین، ص 23 .

5- الارشاد، ج2، ص30 .

6- تاریخ الامم و الملوک، ج5، ص324.

7- تاریخ الامم و الملوک، ج5، ص338.

8- ابصارالعین، ص 24 .

9- تاریخ الامم و الملوک، ج5، ص 341- 340 .

10- کامل الزیارات، ص 75؛ بحارالانوار، ج45، ص87 .

11- بحارالانوار، ج45، ص 3.

12- الارشاد، ج2، ص96 .

13- الارشاد، ج2، ص97 .

14- مثیرالاحزان، ص72؛ خوارزمی، مقتل الحسین خوارزمی، ج2، ص33 .

15- مقتل الحسین خوارزمی، ج2، ص33؛ بحارالانوار، ج45، ص 50 .

16- مناقب آل ابی طالب، ج4، ص110.

17- تاریخ الامم و الملوک، ج5، ص452 .

18- اللهوف، ص52 .

19- بحارالانوار، ج 45، ص 50؛ نفس المهموم، ص 220 .

20- موسوعه کلمات الامام الحسین، ص 491 .

21- مقتل الحسین مقرم، ص 227 .

22- اللهوف، ص 50 .

23- الخصائص الحسینیه، ص 188 .

24- المنتخب للطریحی، ص 439.

25- مناقب آل ابی طالب، ج4، ص 109 .

26- اللهوف، ص 53 .

27- اللهوف، ص 51 .

28- مقتل الحسین مقرم، ص 350 .

29- نفس المهموم، ص 221، مقتل الحسین خوارزمی، ج2، ص 34 .

30- مقتل الحسین مقرم، ص 351 .

31- نفس المهموم، ص 222/ مقتل الحسین خوارزمی، ج2، ص 34/ اللهوف، ص 52 .

32- اللهوف، ص 52 .

33- مقتل الحسین خوارزمی، ج2، ص 34 .

34- الکامل فی التاریخ، ج2، ص570؛ مقتل الحسین خوارزمی، ج2، ص35 .

35- الارشاد، ج2، ص 110؛ اللهوف، ص 53- 52 .

36- الاتحاف بحب الاشراف، ص 52 .

37- اللهوف، ص 54.

38- بحارالانوار، ج 45، ص 54 .

39- بحارالانوار، ج 45، ص 57؛ اللهوف، ص 55 .

40- اقبال الاعمال، ج1، ص 315 و ج 3، ص 304؛ موسوعه کلمات الامام الحسین، ص 510- 509 .

41- موسوعه کلمات الامام الحسین، ص 510 .

42- ریاض المصائب، ص 465؛ موسوعه کلمات الامام الحسین، ص 510 .

43- امالی الصدوق، ص 98؛ مقتل الحسین خوارزمی، ج2، ص 37 .

44- بحارالانوار، ج 10، ص 205 .

45- مقتل الحسین خوارزمی، ج2، ص 37 .

46- بحارالانوار، ج 98، ص 322.

47- بحارالانوار، ج 45، ص 60؛ مقتل الحسین خوارزمی، ج 2، ص 37 .

48- اللهوف، ص 54 .

49- الکامل فی التاریخ، ج 2، ص 572 .

50- الارشاد، ج2، ص 112 .

51- مقتل الحسین خوارزمی، ج2، ص 37 .

برگرفته از كتاب یاران شیدای حسین بن علی علیهماالسلام، استاد مرتضی آقا تهرانی

 

خداوندا من در کلبه حقیرانه خود چیزی را دارم که تو در عرشه کبریایی خود نداری! من خدایی چون تو دارم و تو چون خودی نداری!

تالار های اسلام شناسی وشیعه شناسی

 

 

پنج شنبه 8 آبان 1393  7:21 PM
تشکرات از این پست
moradi92 nargesza
alirezaHmzezadh
alirezaHmzezadh
کاربر طلایی2
تاریخ عضویت : بهمن 1392 
تعداد پست ها : 2471
محل سکونت : اصفهان

پاسخ به:مبحث هفتاد و یکم طرح صالحین: فضیلت شب‌های محرم

افسران - غدیر خم

نگو محرم آمد
که محرم آمدنی نیست.

محرم همیشگی است.

و بدبختی ما

از انجا شروع شد که پنداشتیم

محرم یک دهه می آید و می رود.

محرم از کی هست شد؟

آیا تا به حال از خودت پرسیده ای؟

آری

از آن زمان که غدیر نیست شد.

غدیر را نیست کردندو ما نظاره کردیم.

وقتی غدیر فراموش شد

محرم برپا شد.

محرم عزای نادیده گرفتن غدیر است.

خداوندا من در کلبه حقیرانه خود چیزی را دارم که تو در عرشه کبریایی خود نداری! من خدایی چون تو دارم و تو چون خودی نداری!

تالار های اسلام شناسی وشیعه شناسی

 

 

پنج شنبه 8 آبان 1393  7:27 PM
تشکرات از این پست
moradi92 nargesza
alirezaHmzezadh
alirezaHmzezadh
کاربر طلایی2
تاریخ عضویت : بهمن 1392 
تعداد پست ها : 2471
محل سکونت : اصفهان

پاسخ به:مبحث هفتاد و یکم طرح صالحین: فضیلت شب‌های محرم

http://photos-e.ak.instagram.com/hphotos-ak-xfa1/10693463_331256683718916_305946490_n.jpg

وقتی تمام صاعقه ها را جنون گرفت

طوفان وزید و قافیه ها بوی خون گرفت

تا گفتم السلام علیکم شروع شد

قلب قلم تپید و تلاطم شروع شد

آغاز روضه نبود به نام خدا ^حسین^

شاعر نوشت اول این روضه ،یا حسین

نام تو بر لب آمد و شاعر به گریه گفت:

"باز این چه شورش است در خلق عالم است"

آمد ندا ز عرش که ماه محرم است

خداوندا من در کلبه حقیرانه خود چیزی را دارم که تو در عرشه کبریایی خود نداری! من خدایی چون تو دارم و تو چون خودی نداری!

تالار های اسلام شناسی وشیعه شناسی

 

 

پنج شنبه 8 آبان 1393  7:28 PM
تشکرات از این پست
moradi92 nargesza
hdarvishie
hdarvishie
کاربر نقره ای
تاریخ عضویت : مرداد 1393 
تعداد پست ها : 187
محل سکونت : تهران

پاسخ به:مبحث هفتاد و یکم طرح صالحین: فضیلت شب‌های محرم

امام حسین وقتی نوبت عزای پسراشه، پدر شهیده و با اقتدار جلوی در حسینیه ایستاده؛ اما شبی که نوبت عزای برادرزاده‌هاست، از شرمندگی می‌ره یه گوشه می‌شینه زار زار گریه می‌کنه. قریب به این مضمون رو آقای پناهیان، همین امشب (هیئت میثاق) گفتند. حالا این شعر رو بخون!

رزق شب ششم؛ برای یادگاران امام حسن مجتبی در کربلای خون

یادت که هست آن روز، من مسموم بودم
اما برای روزِ تو مغموم بودم

گفتم برادرجان نباشد روزگاری
مانند روزی که تو تنها جان سپاری

روزی اگر تابوت من شد تیرباران
در روز تو افتد سرِ خویشان و یاران

در روز تو هفتاد و دو یار رشیدت
خواهند شد در پیش چشمانت شهیدت

آن روز سردار سپاهت هست عباس
از دست خواهد داد، مشک و دست عباس

آن روز اکبر می‌رود از پیش بابا
شبه نبی را می‌کشندش عرباً عربا

آن روز اصغر هم میان دست‌هایت
جان میدهد لب تشنه پیش چشم‌هایت

اما برادر این تمام ماجرا نیست
راه حسن دور از مسیر کربلا نیست

دارم در این محشر سه قربانی برایت
بوبکر و عبدالله و هم قاسم فدایت

این نوگلان بوستان مادری را
این نوجوانان و یلان حیدری را

طوری به بار آور که مثل یاس باشند
رزم‌آوری همچون خودِ عباس باشند

هر چند قدّ و قامتی کوتاه دارند
دست از عموی خویش هرگز بر ندارند

مستند هر سه از می عشق الهی
آری حسن هم هست اینک کربلایی

از جام احلی من عسل من نیز مستم
در کربلای خون تو من نیز هستم

پنج شنبه 8 آبان 1393  10:06 PM
تشکرات از این پست
nargesza moradi92
nargesza
nargesza
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : آبان 1392 
تعداد پست ها : 10707
محل سکونت : اصفهان

پاسخ به:مبحث هفتاد و یکم طرح صالحین: فضیلت شب‌های محرم

سلام

بازم محرم اومد. روضه و نوحه و سینه زنی. گریه بر امام حسین که بیشتر تو تین ایام یادمون میاد که چقدر ثواب داره. ماه محرم ماه حرام. ماهی که توش از عقد و عروسی به احترام امام حسین خبری نیست. کسی جشن و شادی نمی کنه. هرکسی هرطوری بتونه برای امام حسین عزاداری می کنه. با گرفتن مراسم روضه و زیارت عاشورا تو خونش، با درست کردن یه تکیه و خیمه کوچیک یا بزرگ، رفتن به هیئت و عزاداری، دنبال دسته عزاداری (سینه زنی و زنجیر زنی) رفتن، قربانی کردن گوسفند و نذری های دیگه، صبحانه و نهار و شام دادن به عزاداران و سینه زنان حسینی و یا فقط با مقداری پول برای کمک به مسجد و هیئت. همه می خوان کمک کنن. همه می خوان عزاداری کنن.

جمعه 9 آبان 1393  12:35 AM
تشکرات از این پست
moradi92
nargesza
nargesza
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : آبان 1392 
تعداد پست ها : 10707
محل سکونت : اصفهان

پاسخ به:مبحث هفتاد و یکم طرح صالحین: فضیلت شب‌های محرم

داستانهایی در مورد محرم

علت نامگذاری این ماه و حرمت ویژه آن در میان مسلمانان

تاسیس تاریخ برای مسلمانان در زمان خلافت خلیفه دوم مسلمین و با مشورت علی (ع) در سال شانزدهم هجری صورت گرفته است. مبدا تاریخ را هجرت پیامبر و ماه نخست آن را محرم، سالی که هجرت روی داده بود گرفتند ….(۱) علت نامگذاری این ماه آن بود که در ایام جاهلیت، جنگ در این ماه را حرام می دانستند.

ـ در دوم ماه محرم الحرام سال ۶۱ هجری کاروان حضرت امام حسین (ع) وارد کربلا شد و سپاهیان دشمن که هر روز بر تعدادشان افزوده می شد در روزهای تاسوعا و عاشورا که روز نهم و دهم محرم می باشد او و یارانش را به شهادت رساندند. پیشوای هشتم شیعیان امام رضا (ع) در خصوص این ماه فرمود: در جاهلیت، حرمت این ماه نگاه داشته می شد و در آن  نمی جنگیدند ولی در این ماه، خونهای ما را ریختند و حرمت ما را شکستند و فرزندان و زنان ما را اسیر کردند و خیمه ها را آتش زدند و غارت کردند و حرمت پیامبر را دربارة ذریه اش رعایت نکردند. …. آیت الله میرزا جواد ملکی تبریزی در «مراقبات» نوشته است:«کودکانم را می دیدم که در دهة نخست ماه محرم غذا نمی خوردند و به نان خالی اکتفا می کردند کسی هم به آنان نگفته بود ماه محرم شروع شده است گمان می کنم عشقی درونی آنان را برمی انگیخت.» (۲) به همین دلیل ماه محرم با حادثه عاشورا عجین شده است و فرا رسیدن آن دلها را پر از غم می سازد و پیروان و شیفتگان امام حسین (ع) از اول محرم، محافل و مجالسی را سیاهپوش کرده، به یاد آن امام شهید به عزاداری می پردازند…. (۳)

۱-(تاریخ تحلیلی اسلام/ دکتر شهیدی/ ص۱۳۰)
۲-(پیام آورعاشورا/ مهاجرانی/ص ۱۱)
۳-(با اندکی دخل و تصرف/ فرهنگ عاشورا جواد محدثی/ ص ۴۰۶)

جمعه 9 آبان 1393  12:37 AM
تشکرات از این پست
moradi92
nargesza
nargesza
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : آبان 1392 
تعداد پست ها : 10707
محل سکونت : اصفهان

پاسخ به:مبحث هفتاد و یکم طرح صالحین: فضیلت شب‌های محرم

محرم همه چیش فرق داره حتی چایی هاش. انگاری خوشمزه تره. مراسمات هیئت هاش عزاداری ها و سینه زنی ها و نوحه خونی ها. نهاردادن ها و شام خوردن ها. همه به عشق امام حسین. دیگه منم منم تو کار نیست همه برای امام حسینه به اسم امام حسینه. چه غذا دادنش چه غذا خوردنش. چه هیئت دادنش چه هیئت رفتنش. چه روضه خوندن و مداحی کردنش چه روضه رفتن و مداحی گوش دادنش. همه و همه برای امام حسینه. انگاری همه دیوونه امام حسینن. البته بعضی ها هم زیاده روی می کنن. میگن شب تا سحر نوحه خوندیم و سینه زدیم بعد خوابیدیم تا ظهر خستگیمون در رفت.یه سری هم تإیید می کنن و تشویق. ای عاشقان و سینه زنان امام حسین پس نماز صبحتون چی شد. مگه امام حسین برای چی شهید شد برای اینکه معروف بشه. چرا زن و بچه هاشو فدا کرد؟ مگه نمی شد جوردیگه ای شهید شد و معروفیت به دنبال داشت؟ چرا امام حسین این همه سختی رو برای خود و خانوادش متحمل شد. برای نماز، برای امربه معروف و نهی از منکر. میگن سه روزه کفشامو از پاهام درنیاوردم از بس دیگ های نذری امام حسینو هم می زدم پس چطوری نماز خوندی؟؟؟؟؟؟؟؟ آخه امام حسین این نذری ها رو قبول می کنه. آخه خدا راضی میشه؟

جمعه 9 آبان 1393  12:38 AM
تشکرات از این پست
moradi92
دسترسی سریع به انجمن ها