0

زلزله

 
VAHIDFF
VAHIDFF
کاربر برنزی
تاریخ عضویت : دی 1387 
تعداد پست ها : 66
محل سکونت : کرمان

زلزله

زمین لرزه

تعریف زلزله

زمین لرزه ، لرزش وجنبش شدید ویا خفیف قشر کره زمین که به نقصان درجه حرارت مواد مرکزی واحداث چین خوردگی وفشار یادر اثر انفجارهــای آتشفشانی بوقوع می رسد .

در فرهنگ جغرافیا تالیف پریدخت فشارکی وهمچنین در فـــــرهــــنـگ جغرافیائی تالیف مهدی مومنی
جنبش یا تکان پوسته زمین که به صورت طبیعی ناشی از زیر پوسته زمین است بعضی وقتها زلزله باعث تغییراتی در سطح زمین می شود ، اما اغلب زیان بوجود آمده ناشی ازتکان ها فقط محسوس است وممکن است زلزله بوسیلــــه یک انفجار آتشفشانی بوجود آید. زلزله در حقیقت در بیشتر نواحی آتشفشانی امری عادی است واغلب قبل ویا همزمان با انفجار اتفاق می افتد . اصل زلزلـــه تکتونیکی است واحتمالاً وجود یک شکست لازمه آن است . موجهای زلزلـــه دست کم در سه جهت اتفاق می افتد ودر یک مسافت قابل ملاحظه از مکــــان اصلی بطور جداگانه حس می شوند . وقتی امواج زلزله ازمکانی می گـــــــذرد زمین وساختمانها می لرزند وبه جلووعقب می روند .بالاترین زیان ناشی اززلزله همیشه در مرکز زلزله یعنی جائی که حرکت بالاوپائین است نیست امـــــــــا در مکانــــهائی که موجهای زلزله بصورت مایل به سطح می رسد ونزدیک مرکــز زلزلــــه باشند دارای بالاترین زیان می باشند .یک زلزله شدید معمولاً بوســـیله یکسری دیــــگر ازتکانها همراه می شود .زلزله ای که که در نزدیک یازیردریا اتفاق مـــــی افتد سبب حرکات شدیدآبها شده وبعضی وقتها امواج بــــــزرگی ازآن ناشی مـــی شود ودر مسافت زیاد این امواج ادامه پیــــدا می کنند وگاهگاهی باعث تلفات جــبران ناپذیر ومرگ ومیرمی شوند .طغیان نواحی ساحلی بیشتراز خود زلزلـــه بــــاعث خسارت می شوند ، در نواحی آتشفشانی زلزله عملاً هر روز اتفاق می افتـــد. به عنوان مثال در هاوائی هرساله صدهاتکانهای کوچک ثبت می شوند .

در فرهنگ اکسفورد:

حرکات ناگهانی وشدید سطح زمین

 

لغات واصطلاحات زمین لرزه :

  شتاب (Acceleration) : وقتی پایتان را روی پدال گاز یا ترمز ماشین می گذارید، اتومبیل تندتر یا کندتر می شود. وقتی سرعت تغییر می کند ماشین شتاب می گیرد و یا شتاب آن کمتر می شود. این تغییر سرعت , شتاب نامیده می شود. به هنگام وقوع زمین لرزه نیز شتاب ایجاد می شود. شتاب اوج، بزرگترین شتاب ثبت شده در ایستگاه به هنگام وقوع زلزله است .
 
 
شتاب نگار (Accelerogram): ثبت شتاب زمین به هنگام وقوع زلزله
 
 
شتاب نگاشت (Accelerograph): وسیله ای است که شتاب زمین را به هنگام وقوع زمین لرزه ثبت می کند که   Accelerometer   هم نامیده می شود .
 
 
گوه های افزایشی (Accretionary wedge) : رسوبات یا لایه بالایی روی یک ورقه تکتونیکی که به هنگام برخورد ورقه های اقیانوسی و قاره ای تجمع یافته و دگر شکل می گردند.این رسوبات از روی پوسته اقیانوسی فرو رونده تراشیده شده و به لبه ورقه قاره ای افزوده می شوند .
 
 
گسل فعال (Active fault) : گسلی است که احتمال دارد در اینده, زلزله دیگری را ایجاد کند. اگر گسلی در ده هزار سال گذشته یک بار و یا بیشتر حرکت ایجاد کرده باشد به عنوان گسل فعال در نظر گرفته می شود .
 
 
پس لرزه (Aftershocks) : به زمین لرزه هایی گفته می شود که پس از زلزله اصلی به وقوع می پیوندند.این زلزله ها کوچکتر از زمین لرزه اصلی هستند و به اندازه یک تا دو برابر طول گسل دورتر از جایگاه گسل اصلی رخ می دهند.به طور کلی، زمین لرزه های بزرگتر،پس لرزه های بیشتر و بزرگتری هم دارند که تا مدت زمان طولانی تری به وقوع می پیوندند .
 
 
آبرفت (Alluvium) : گراول، ماسه،سیلت ویا رس سخت نشده که توسط جریانهای رودخانه ای نهشته می شوند .
 
 
تشدید (Amplification) : اغلب زمین لرزه ها کوچک هستند. در حقیقت آن قدرکوچکند که کسی آنها را حس نمی کند. برای اینکه لرزه شناسان بتوانند حرکات زمین را در زلزله های کوچک بررسی کنند باید حرکات ثبت شده تقویت و تشدید شوند. این کار شبیه دیدن جسمی از پشت یک ذره بین است و به مقدار بزرگنمایی ایجاد شده تشدید یا Amplification گفته می شود.لرزش در یک محل ممکن است با تمرکز انرژی لرزه ای در اثر هندسه ساختار سرعتی مانند توپوگرافی زیر زمین یا توپوگرافی سطحی، تشدید شود .
 
 
دامنه (Amplitude) : اندازه جنبشها در یک ثبت زمین لرزه ای
 
 
کمان (Arc) : رشته ای از آتشفشانها (کمان ولکانیکی ) ، هنگامی تشکیل می شوند که یک ورقه اقیانوسی با یک ورقه قاره ای برخورد کرده و به زیر آن رانده می شود(فرو رانش ).
 
 
غیر لرزه ای (Aseismic): گسلی است که هیچ زمین لرزه ای بر روی آن مشاهده نشده است .
 
 
تکه های پایدار (Asperity) : محدوده ای از گسل که گسیخته نمی شود .
 
 
سست کره (Asthenosphere) : بخش خمیری زمین که درست زیر سنگ کره (Lithosphere) قرار گرفته و گوشته زیرین را در بر می گیرد.آستنوسفر حدود 180کیلومتر ضخامت دارد .
 
 
کاهیدگی (Attenuation) : وقتی شما یک قلوه سنگ را در استخر پرتاب می کنید، روی سطح امواجی را ایجاد می کند که از محل برخورد سنگ در سطح آب دور می شوند . این امواج به هنگام تشکیل ، بزرگترین اندازه را دارند و با دور شدن ،به تدریج کوچکتر می شوند.این کاهش اندازه یا دامنه امواج کاهیدگی (Attenuation) نامیده می شود .
 
 
پشت کمان (Backarc) : ناحیه به سمت قاره یک رشته آتشفشانی‌ ( کمان آتشفشانی) در سیستم فرورانش .
 
 
پی سنگ (Basement) : سنگهای آذرین و دگرگونی سخت و معمولا قدیمی که در زیر توالی رسوبی اصلی یک منطقه قرار می گیرد و به سمت پایین تا قاعده پوسته ادامه دارد .
 
 
سنگ بستر (Bedrock) : سنگهای نسبتا سخت و مستحکمی که معمولا در زیر سنگها ، رسوبات یا خکهای سست تر قرار می گیرد .
 
 
زون بنیوف (Benioff zone) : زون لرزه ای صفحه ای وشیب داری است که در اثر برخورد ورقه اقیانوسی فرورونده با ورقه قاره ای ایجاد می شود.این زلزله ها در اثر لغزش در طول گسلهای تراستی فرورانش یا لغزش روی گسلهایی که در اثر خمش و کشیدگی در ورقه فرورونده که به درون گوشته رانده می شود ایجاد می شوند. زون واداتی ـ بنیوف هم نامیده می شود .
 
 
گسلهای راندگی کور (Blind thrust fault) : گسل تراستی است که بر روی سطح زمین گسیختگی ایجاد نمی کند . بنابراین هیچ شاهدی از آن بر روی زمین وجود ندارد و در زیر بالاترین لایه های سنگی پوسته مدفون است .
 
 
موج پیکری (Body wave) : موج لرزه ای که ازبخشهای درونی زمین حرکت می کند ، در مقابل امواج سطحی که نزدیک سطح زمین حرکت می کنند. امواج P و S مثالهایی از این امواج هستند. هر نوع موج زمین را به شیوه متفاوتی می لرزاند .
 
 
مرز ترد-   نرم (Brittle – Ductile boundary) : عمقی که رفتارپوسته از حالت شکننده (در بخشهای بالایی) به شکل پذیر(در بخشهای زیرین ) تغییر می کند.کثر زمین لرزه ها در بخش شکنای پوسته ، در بالای مرز شکننده خمیری، رخ می دهند .
 
 
تعیین سن کربن 14 (C age date) : سن مطلق به دست آمده از موادی که حاوی خرده ها یا ذرات کربن هستند، به منظور تعیین نسبت کربن رادیوکتیو (کربن 14) به کربن دختر) کربن12) به کار می رود. این سنها مستقلا با سنهای تقویمی سنجیده می شوند. این روش برای تعیین زمان رخداد زمین لرزه هایی که در گذشته بر روی گسل رخ داده اند به کار می رود .
 
 
تنش فشارشی (Compressional stress) : تنشی است که باعث فشردگی اجسام می شود.تنش فشارشی مولفه تنش عمودی وارد بر یک سطح ،نظیر سطح گسل، می باشد که حاصل نیروهای عمودی اعمال شده بر سطح یا حاصل نیروهای اعمالی از سنگهای مجاور می باشد .
 
 
موج فشارشی (Compressional wave) : موج P را ببینید .
 
 
هسته (core) : درونی ترین بخش زمین. هسته خارجی از عمق 2500تا 3500 مایلی زیر سطح زمین بوده و از فلزات مایع تشکیل شده است.هسته داخلی از عمق 500 مایلی تا مرکز زمین بوده و از فلزات جامد تشکیل شده است .
 
 
خزش (Creep) : حرکت آهسته و کما بیش مداومی که به علت آغاز دگرشکلی تکتونیکی روی سطح گسل رخ می دهد.گسل هایی که حرکت خزشی دارند زمین لرزه های بزرگی ایجاد نمی کنند .
 
 
پوسته (Crust) : خارجی ترین لایه زمین ،که ضخامت آن از 10تا65کیلومتر در تغییر است.15تا 35 کیلومتر بالایی پوسته آنقدر شکننده است که زمین لرزه ایجاد کند .
 
 
شیب (Dip) : زاویه انحراف یک صفحه مسطح (مثل سطح یک گسل) از افق .
 
 
شیب لغز (Dip slip) : گسل را ببینید .
 
 
جابجایی (Displacement) : تفاوت میان موقعیت اولیه یک نقطه مرجع و موقعیت بعدی آن.هر نقطه بسته به میزان اثر پذیری از زلزله ،نسبت به جایی که قبل از زمین لرزه قرار گرفته بود جابه جا می شود .
 
دگرریختی (Deformation) : تغییر در شکل اولیه و اصلی مواد.وقتی درباره زمین لرزه صحبت می کنیم،دگرشکلی به علت استرس و استرین است .
 
 
زمین لرزه (Earthquake) : این اصطلاح هم برای توصیف لغزش ناگهانی روی گسل به کار می رود و هم برای لرزش ناشی از آن و هم برای انرژی لرزه ای آزاد شده در نتیجه لغزش،یا فعالیت ولکانیکی یا ماگماتیکی یا هر نوع تغییر استرس ناگهانی دیگر در زمین .
 
 
خطر زمین لرزه ای (Earthquake hazard): هر نوع خطر همراه با زلزله که فعالیت طبیعی انسان ها را
 
مختل کند.این خطرات شامل گسلش سطحی، جنبش زمین،زمین لغزش،آبگونگی،دگرشکلی تکتونیکی،سونامی وسیچ می باشد .
 
 
ریسک زمین لرزه (Earthquake risk) : خسارات احتمالی ساختمانها و تعداد انسانهایی که انتظار می رود در زمین لرزه احتمالی ناشی از یک گسله کشته شده و یا آسیب ببینند.گاهی اوقات ریسک زمین لرزه و خطر زمین لرزه به جای هم به کار می روند .
 
 
کانون زمین لرزه (Epicenter) : نقطه ای روی سطح زمین است که به طور قائم در بالای نقطه ای که در پوسته گسیختگی لرزه ای رخ داده قرار دارد .
 
 
گسل (Fault) : شکستگی است که در هر دو طرف آن بلوکهای پوسته ای به موازات گسیختگی نسبت به هم حرکت می کنند.گسلهای امتدادلغزشکستگیهای عمودی(یا تقریبا عمودی) هستند که در آن بلوکها اغلب به صورت افقی حرکت می کنند. اگر بلوک روبه روی بیننده به سمت راست حرکت کند، نوع لغزش راست بر نامیده می شود.اگر بلوک به سمت چپ حرکت کند ، حرکت چپ بر نامیده می شود.گسلهای شیب لغز شکستگیهای شیب داری هستند که در آنها بلوکها اغلب به صورت قائم حرکت کرده اند. اگر توده سنگی بالای سطح گسلی به سمت پایین حرکت کند گسل عادی نامیده می شود. در حالی که اگر سنگهای بالای سطح گسلی به سمت بالا حرکت کنند گسل معکوس(تراستی) نامیده می شود.گسلهای مورب لغز مولفه های هر دو نوع لغزش را دارند .
 
 
خزش گسل (Fault creep) : خزش را ببینید .
 
 
گوژ گسل (Fault gouge) : سنگهای خرد شده ای هستند که به هنگام حرکت گسل در اثر اصطکک بین دو بلوک گسلی ایجاد می شوند .
 
 
سطح گسل (Fault plane) : سطح مسطحی که به هنگام وقوع زمین لرزه در طول‌ آن لغزش ایجاد می شود .
 
 
محلول سطح گسل (fault – plane solution): روش نمایش گسل وجهت لغزش روی آن در یک زمین لرزه، با استفاده از دو منحنی متقاطع که شبیه توپهای ساحلی هستند .
 
 
افراز گسل (Fault scarp)  : عارضه ای روی سطح زمین که شبیه پله بوده و در اثر لغزش روی گسله به وجود می اید .
 
 
اثر گسل (Fault trace) : تقاطع یک گسل با سطح زمین. همچنین خطی است که معمولا روی نقشه های زمین شناسی برای نمایش گسل کشیده می شود .
 
 
حرکت نخست (First motion) : بر روی سیزموگرام،جهت جنبش زمین به صورت موج P به سیزمومتر می رسد.در ناحیه منشا حرکت زمین به طرف بالا بیانگرکشش بوده و حرکت به طرف پایین فشارش را نشان می دهد .
 
 
ژرفای کانونی (Focal depth) : به عمق هیپوسنتر زمین لرزه اطلاق می شود .
 
حل ساز و کار کانونی (Focal – mechanism solution) : حل سطح گسل را ببینید .
 
 
کانون (Focus) : هیپوسنتر را ببینید .
 
 
پیش کمان (Befor arc) : ناحیه میان زون فرورانش و رشته ولکانیکی(کمان ولکانیکی ).
 
 
پیش لرزه (Foreshocks) : پیش لرزه ها زمین لرزه های نسبتا کوچکی هستند که قبل از زمین لرزه اصلی که Main shock  نامیده می شود رخ می دهند.همه زمین لرزه ها پیش لرزه ندارند .
 
 
بسامد (Frequency) : تعداد دفعاتی که حادثه ای در یک فاصله زمانی مشخص رخ می دهد،مثل لرزش زمین به هنگام وقوع زمین لرزه به طرف بالا و پایین یا جلو و عقب .
 
 
شتاب گرانش یا (G ): نیروی گرانش است(شتاب 78/9 متر بر مجذور ثانیه).به هنگام زمین لرزه می توان نیروهایی را که در اثر لرزش ایجاد می شود به صورت درصدی از نیروی گرانش یا درصدی از G اندازه گیری کرد .
 
 
ژئودزی (Geodesy) : علم تعیین اندازه و شکل زمین و موقعیت دقیق نقاط روی سطح آن .
 
 
ژئودتیک (Geodetic) : اشاره به تعیین اندازه و شکل زمین و موقعیت دقیق نقاط روی سطح آن .
 
 
زمین شناسی (Geology) : مطالعه سیاره زمین، موادی که زمین از آن ساخته شده، فرایندهایی که روی این مواد عمل می کنند، محصولاتی که تشکیل می شوند، و تاریخچه سیاره و حیات آن از ابتدای پیدایش .
 
 
زمین ریخت شناسی (Geomorphology) : مطالعه ویژگی و منشا عوارض زمین،نظیر کوهها،دره ها وغیره .
 
 
ژئوفیزیک (Geophysics) : مطالعه زمین با روشهای فیزیکی .
 
 
ژئوتکنیکی (Geotechnical) : اشاره به کاربرد روشهای علمی و اصول مهندسی برای به دست آوردن دانش و اطلاعات از مواد زمین ،تفسیر کردن این اطلاعات و به کار بردن آن برای حل مسائل مهندسی .
 
 
گرانش (Gravity) : جاذبه میان دو جسم،مثل زمین و جسمی روی سطح آن.معمولا به صورت شتاب جاذبه عنوان می شود.تغییرات جاذبه برای به دست آوردن اطلاعاتی درباره ساختار لیتوسفرزمین و گوشته بالایی آن به کار می رود .
 
 
فروبوم (Graben) : بلوک فرو افتاده پوسته زمین که در اثر کشش پوسته به وجود می اید.هورست را هم ببینید .
 
 
گسیختگی زمین (Ground failure) : اصطلاح کلی برای زمین لغزش،آبگونگی،گسترش جانبی و عوارض دیگر لرزش که پایداری زمین را تحت تاثیر قرار می دهند .
 
 
جنبش زمین (Ground motion) : حرکت سطح زمین در نتیجه زمین لرزه یا انفجار.جنبش زمین ناشی از امواجی است که در نتیجه لغزش ناگهانی روی گسل یا فشار ناگهانی در سرچشمه انفجاری ایجاد می شوند.این امواج دردرون زمین و در طول سطح آن حرکت می کنند .
 Half Space:
مدل ریاضی که هنگام انجام بعضی محاسبات در لرزه شناسی برای تخمین زمین به کار می رود.این مدل از مدل واقعی زمین ساده تر است .
 
 
لرزش موزون (Harmonic tremor) : زمین لرزه های ریتمیک مداومی که توسط سیزموگرافها مشخص می شوند.لرزش های موزون اغلب زودتر از انفجارهای آتشفشانی یا همراه آنها رخ می دهند .
 
 
خطر (Hazard) : خطر زمین لرزه ای را ببینید .
 
 
هرتز (Hertz) : واحد فرکانس.پدیده رخ داده در هر ثانیه در یک چرخه .
 
 
هولوسن (Holocene) : به فاصله زمانی ،بین عهد حاضر و ده هزار سال قبل،گفته می شود.در مورد سنگها و گسلها این اصطلاح زمان تشکیل سنگ یا زمان آخرین لغزش گسل رانشان می دهد.گسلهای هولوسن معمولا گسلهای فعالی هستند .
 
 
فرابوم (Horst) : بلوک بالا آمده ای که بین بلوک گسلی پر شیب قرار می گیرد.گرابن را هم ببینید .
 
 
کانون ژرفی (Hypocenter) : نقطه ای در ون زمین که گسیختگی لرزه ای از آنجا شروع می شود.معمولکانون نامیده می شود .
 
 
شدت (Intensity): عددی که(به صورت اعداد رومی نوشته می شود) شدت زمین لرزه را بر مبنای اثرات آن روی سطح زمین ، انسانها و ساختمانهای آنها نشان می دهد.مقیاسهای متفاوتی وجود دارد،اما رایج ترین آنها در ایالات متحده مقیاس اصلاح شده مرکالی و مقیاس روسی- فورل است.در یک زمین لرزه، بر خلاف بزرگی که فقط یک عدد است ،بسته به جایی که هستید،شدتهای مختلفی وجود دارد .
 
 
درون ورقه ای و بین ورقه ای (Intraplate and Interplate) : اصطلاح درون ورقه ای مربوط به فرایندهای درون ورقه های پوسته است. اصطلاح بین ورقه ای مربوط به فرایندهای بین ورقه هاست .
 
جفت شدگی بین ورقه ای (Interplate coupling) : توانایی گسل بین دو ورقه برای قفل شدگی و تجمع استرس است.جفت شدگی بین ورقه ای شدید به این معناست که گسل قفل می شود و قادر به ذخیره کردن استرس است،در حالی که جفت شدگی ضعیف به این معناست که گسل قفل نمی شود و تنها قادر به ذخیره مقادیر استرس اندکی است .
 
 
خطوط هم لرزه (Isoseismal) : کنتور یا خطی روی نقشه که نقاط هم شدت دریک زمین لرزه ویژه را محدود می کند .
 
 
جنبشی (Kinematic) : اشاره به الگوهای حرکت کلی و جهات سنگهای زمین دارد که دگرشکلی سنگ را ایجاد می کنند .
 
 
زمین لغزش (Landslide) : لغزش سنگ و خک به طرف پایین شیب .
 
 
کواترنری پسین (Late quaternary) : فاصله زمانی بین عهد حاضر و پانصد هزار سال قبل.گاهی اوقات گسلهای کواترنری بر مبنای وجودشواهدی از فعالیت تاریخی بر روی گسلهای هم سن مجاور،فعال در نظر گرفته می شوند .
 
 
انتشار جانبی و جریان (Lateral spread and flow) : این اصطلاحات به زمین لغزشهایی اطلاق می شود که معمولا روی شیبهای ملایم ایجاد می شوند و مثل آب،حرکات جریانی سریع و سیال مانندی دارند .
 
برازش کمترین مربعات (Least – squares fit) : وقتی داده ها را روی گراف پیاده می کنید، بهترین انطباق ،خط یا منحنی است که از بین همه نقاط می گذرد .
 
 
چپ بر (Left – lateral) : اگر شما روی گسل ایستاده اید و درامتداد طول گسل نگاه می کنید،بلوک چپ به سمت شما و بلوک راست درخلاف جهت شما حرکت می کند، این گسل نوعی گسل امتدادلغزچپ بر است(راست بر را هم ببینید ).
 
 
خطوط حیاتی (Lifelines) : سازه هایی که برای ادامه کار مهم یاحیاتی هستند،مثل جاده ها،خطوط لوله ای،خطوط نیرو،فاضلابها،خطوط ارتیاطی و بندرگاهها .
 
 
آبگونگی (راونگرایی ) (Liquifaction): فرایندی است که در رسوبات اشباع از آبی ایجاد می شود که ناگهان مقاومت خود را از دست داده و به صورت سیال عمل می کنند.مثل زمانی که شما انگشت پایتان را در ماسه های مرطوب نزدیک آب در ساحل تکان می دهید.در اثر لرزش زمین لرزه هم این اثر ایجاد می شود .
 
 
لیتولوژی (Lithology) : توصیف ترکیب (از چه ساخته شده) و بافت سنگ .
 
 
سخت کره (Lithosphere)  : خارجی ترین بخش جامد زمین،که شامل پوسته و گوشته بالایی است.سخت کره حدود 100کیلومتر ضخامت دارد،اگر چه ضخامت آن وابسته به سن است(لیتوسفر قدیمی تر ضخیم تر است).لیتوسفر زیر پوسته در بعضی جاها آنقدر شکننده است که در اثر گسلش زمین لرزه هایی ایجاد می کند،مثلا در ورقه اقیانوسی فرورانده شده .
 
 
گسل قفل شده (Locked fault) : گسلی است که لغزش زیادی ندارد زیرا مقاومت اصطککی روی گسل بیشتر از استرس برشی آن است(این گسل قفل شده است).این گسلها می توانند برای مدت طولانی استرین را ذخیره کنندسپس هنگامی که میزان استرین بر مقاومت اصطککی غلبه کرد،استرین را دریک زمین لرزه آزاد می کند .
 
 
موج لاو (Love wave) : نوعی از امواج لرزه ای سطحی که حرکت افقی دارد و حرکت آن عمد بر جهت انتشار موج است .
 
 
مگانوم (Ma ) : حروف اختصاری برای یک میلیون سال قبل
 

  معکوس شدگی قطبین مغناطیسی (Magnetic polarity reversal) : تغییر میدان مغناطیسی زمین به میدان مغناطیسی معکوس که در زمان زمین شناسی در فواصل نامنظم رخ می دهد.معکوس شدگی مغناطیسی در توالی سنگهای مغناطیسی حفظ می شود و برای تخمین سن سنگها،آن رابا مقیاسهای زمانی تغییر قطبیت استاندارد مقایسه می کنند.سنگهایی که در پشته های میان اقیانوسی به وجود می ایند معمولا به هنگام سرد شدن،الگوی معکوس شدگی میدان مغناطیسی را در خود حفظ می کنند و می توان این الگو را برای تعیین نرخ گسترش پشته های میان اقیانوسی به کار برد.الگوهای معکوس شدگی که در سنگها حفظ می شوند،خطوط مغناطیسی کف دریا نامیده می شوند .
 
 
بزرگا (Magnitude) : عددی است که بزرگی نسبی زمین لرزه را مشخص می کند.بزرگی بر مبنای بزرگترین جنبش ثبت شده توسط سیزموگراف اندازه گیری می شود.مقیاسهای متعددی وجود دارد،اما رایج ترین انهامقیاسهای زیر هستند:(1)بزرگای محلی (M l) ،که معمولا به آن بزرگی ریشتر هم گفته می شود،(2) بزرگای امواج سطحی (Ms) ، (3) بزرگای امواج حجمی (Mb) ، و(4) بزرگای گشتاوری (Mw). مقیاسهای یک تا سه گستره و کاربرد محدودی دارند و بزرگای زمین لرزه های بزرگ را به درستی تعیین نمی کنند.مقیاس بزرگای گشتاوری (Mw ) که بر مبنای گشتاور لحظه ای است،برای هر زمین لرزه ای با هر بزرگی مناسب است اما محاسبه آن از مقیاسهای دیگر سخت تر است.تمام این مقیاسهای بزرگی برای یک زمین لرزه تقریبا عدد مشابهی ارائه می دهند .
 
 
زمین لرزه اصلی (Main Shock) : بزرگترین زمین لرزه یک توالی لرزه ای که گاهی اوقات قبل از آن یک یا چند پیش لرزه رخ می دهد و تقریبا همیشه به دنبال آن پس لرزه های زیادی رخ می دهد .
 
 
گوشته (Mantle):   بخش درونی زمین بین هسته خارجی فلزی و پوسته .
 
 
ریز پهنه بندی (Micro Zonation) : شناسایی مناطق مجزایی که پتانسیل خطرات زمین لرزه در آنها متفاوت است .
 
 
موهو (Moho) : مرز میان پوسته و گوشته زمین.موهو عمقی است که در آن سرعت امواج لرزه ای تغییر می کندو در ترکیب شیمیایی هم تغییراتی رخ می دهد.به نام آندریجا موهوروویچ که آن را کشف کرد،ناپیوستگی موهوروویچ هم نامیده می شود.این مرز در زیرقاره ها 25تا 60کیلومتر ودرزیر اقیانوسها 5 تا8 کیلومترعمق دارد .
 
 
بزرگای گشتاوری (Moment magnitude) : بزرگا را ببینید .
 
 
بسامد طبیعی (Natural frequency) : فرکانسی که یک شئی یا سیستم به خصوص دارد که به وسیله یک نیروی تک و مفرد به جلو برده می شود و از نیروهای خارجی دیگر تاثیر نپذیرفته یا کاهش نمی یابد.اگر شماجسمی ارتجاعی را از یک انتها نگه دارید و به آن اجازه بدهید که به طرف پایین آویزان شده و سپس از انتهای دیگرآن را از پایین به بالا هل دهید نرخ حرکت بالا و پایین فرکانس طبیعی آن است .
 
 
تنش عادی (Normal stress) : مولفه تنش عمود بر سطح.اگر شما بعد از بستن در به آن تکیه دهید،تنش عادی به در اعمال می کنید(تنش برشی را هم ببینید .(
 
 
گسل عادی (Normal fault) : گسل را ببینید .
 
 
پشته های میان اقیانوسی (Oceanic spreading ridge) : شکستگی ای در کف اقیانوس که مواد مذاب از طریق آن به سطح رسیده و پوسته جدیدی را می سازند. می توان این شکستگیها رادر کف اقیانوس به صورت پشته های خطی دید که در نتیجه رسیدن سنگهای مذاب به کف اقیانوس و سرد شدن آنها ایجاد می شوند .
 
 
دراز گودال اقیانوسی (Oceanic trench) : گودالی خطی در کف اقیانوس که در اثر فرورانش یک ورقه به زیر ورقه دیگر ایجاد می شود .
 
 
موج   P wave) P) : موج لرزه ای حجمی که در جهت انتشار موج زمین را به سمت عقب و جلوحرکت داده و می لرزاند .
 
 
دیرینه لرزه شناختی (Paleo seismic): به تاریخچه رویدادهای لرزه ای اطلاق می شود که با بررسی لایه های سنگی زیر سطح و چگونگی انتقال آنها در اثر زمین لرزه در گذشته تعیین می شود .
 
 
شتاب اوج (Peak acceleration) : شتاب را ببینید .
 
 
خکزا (Pedogenic) : اشاره به فرایندهایی دارد که موادی رابه مواد سازنده خک اضافه کرده ،یاموادی رااز آن انتقال داده ومی برد .
 
 
دوره (Period) : زمان لازم برای یک چرخه موج کامل .
 
 
زمین ساخت صفحه ای (Plate tectonic) : تئوری است که شواهد بسیاری آن را تائید می کنند.این تئوری می گویدپوسته و گوشته بالایی از ورقه های بزرگ،نازک و نسبتا سخت متعددی تشکیل شده که نسبت به هم در حرکتند.لغزش روی گسلهایی که مرز ورقه ها هستند موجب زمین لرزه می شود.گسلهای مختلفی مرز ورقه ها را می سازند.گسلهای تراستی که در طول آن ورقه فرورانده شده و یا در گوشته هضم می شود،پشته های میان اقیانوسی که در طول آن پوسته جدید ساخته می شود،گسلهای ترانسفورم که با لغزش افقی(امتدادلغز) بین ورقه های مجاورهمراه هستند(“زمین جنبا :تاریخچه تکتونیک ورقه ای “ را ببینید ).
 
 
پلئیستوسن (Pleistocene) : به فاصله زمانی بین 10.000 سال قبل و 1.650.000سال قبل گفته می شود.به صورت یک اصطلاح توصیفی برای سنگها یا گسلها به کار می رود که به ترتیب زمان تشکیل سنگ یا زمان آخرین لغزش گسل را نشان می دهد.گسلهای پلیستوسن را می توان به عنوان گسلهای فعال در نظر گرفت اما معمولا نرخ فعالیت آنها کمتر از گسلهای جوانتر است .
 
 
توزیع پواسون (Poisson distribution) : توزیع احتمالی است که حوادث گسسته ای را که در طول زمان به صورت مستقل از هم رخ داده اند را مشخص می کند .
 
 
 
کواترنری (Quaternary): دوره زمانی که حدودا شامل 65 میلیون سال گذشته است .
 
 
پرتوسنجی (Radiometric) : مربوط به اندازه گیری زمان زمین شناسی با استفاده از رادیوایزوتوپهای مشخص موجود در سنگها و نرخ تجزیه شناخته شده آنها .
 
 
موج ریلی (Rayleigh wave) : موج لرزه ای سطحی که باعث می شود زمین بدون حرکت عمودی یا متقاطع به صورت بیضوی حرکت کند .
 
 
دوره بازگشت (Recurrence interval) : فاصله زمانی بین زمین لرزه های بزرگ یک منطقه.دوره بازگشت هم نامیده می شود .
 
 
بازتاب (Reflection) : انرژی یا موج یک زمین لرزه که از مرز میان دو بخش زمین بازتاب (منعکس) می شود.درست مثل اینه که نور را باز می تاباند .
 
 
شکست (Refraction) : انحراف یا خمیدگی مسیر موج لرزه ای که در اثر عبور موج از یک ماده به ماده دیگری که خواص الاستیکی متفاوتی دارد ایجاد می شود.(2) خمیدگی موج سونومی به علت متفاوت بودن عمق آب در خط ساحلی است .
 
 
تحلیل رگرسیون (Regression analysis):   : تکنیکی آماری است که برای پیش گویی روی داده ها انجام می شود تا درجه انطباق یک متغیر وابسته را با یک یا چند متغیر مستقل تعیین کند.به عبارت دیگر،برای اینکه ببینیم ایا رابطه علت و معلولی بین دو چیز وجود دارد .
 
 
باقیمانده (Residual) : اختلاف بین مقدار اندازه گیری شده و مقدار پیش بینی شده یک کمیت .
 
 
دوره بازگشت (Return period) : دوره وقوع مجدد را هم ببینید .
 
 
راست بر (Right – lateral) : اگر شما روی گسل ایستاده اید و درامتداد طول گسل نگاه می کنید،بلوک راست به سمت شما و بلوک چپ درخلاف جهت شما حرکت می کند، این گسل نوعی گسل امتدادلغز راست براست(چپ بر را هم ببینید ).
 
 
حلقه آتش (Ring of fire) : زون لرزه ای که اقیانوس آرام را احاطه کرده وکمربند آرام هم نامیده می شود.حدود 90درصد زمین لرزه های دنیا در این جا رخ می دهند.منطقه لرزه ای بعدی (5 تا6 درصد زمین لرزه های دنیا) کمربند آلپ است که از مدیترانه به سمت شرق تا ترکیه ،ایران شمال هند گسترش دارد .
 
 
جبهه گسیختگی (Rupture front) : مرز میان بخشهای لغزشی وقفل شده(غیر لغزشی )گسل در یک زمین لرزه.گسیختگی روی گسل اگر در یک جهت باشد گسیختگی یک سویه (Unilateral) نامیده می شود.گسیختگی ممکن است به صورت مدور و شعاعی به طرف بیرون انتشار یابد یا از یک نقطه داخلی به سمت دو انتهای گسل انتشار یابد که در این صورت به آن گسیختگی دو سویه (Bilateral) می گویند .
 
 
سرعت گسیختگی (Rupture velocity): سرعتی که دریک زمین لرزه جبهه گسیختگی با آن سرعت در سطح گسل حرکت می کند .
 
 
موج S wave) S ): موج لرزه ای حجمی که به صورت عمود بر جهت انشار موج ،زمین را به جلو و عقب حرکت می دهد.موج برشی هم نامیده می شود .
 
 
فوران ماسه ای (Sand boil) : ماسه و آبی که به هنگام زمین لرزه در اثر آبگونگی در اعماق کم به سطح زمین می رسد .
 
 
گسترش بستر اقیانوس (Sea – floor spreading): معکوس شدن قطبین مغناطیسی را ببینید .
 
(Secular):
به تغییرات طولانی مدتی که به آرامی رخ مدهند اطلاق می شود. معمولا برای توصیف تغییرات ارتفاع،کج شدگی،و نرخ استرس و استرین به کار می رود که به دگرشکلی های تکتونیکی طولانی مدت وابسته اند.مثلا یک رشته کوه آنقدر آهسته ارتفاع می گیرد که ما آن چه را که رخ داده نمی بینیم،اما می توانیم ارتفاع را در هر سال اندازه گرفته و ببینیم که بلندتر شده است .
 
 
قطعه بندی (Segmentation) : تقسیم یک گسل به گسلهای کوچکتر در طول آن.این قطعه قطعه شدن نتیجه برخورد گسلهای دیگر به گسل،تغییرات توپوگرافی،یا منحنی شدن امتداد گسل است.قطعه قطعه شدن باعث می شود که طول گسلش در یک زمین لرزه به کسری از طول کلی گسل کاهش یافته و بنابراین بزرگی زمین لرزه را کاهش می دهد .
 
 
سیچ (Seich) : رها شدن آبهای محصور شده در نتیجه زمین لرزه.سطح آب استخرهای شنا به هنگام زمین لرزه دچار نوسان می شود .
 
 
نبود لرزه ای (Seismic gap) : بخشی از گسل که در گذشته زمین لرزه هایی را ایجاد کرده است اما کنون فاقد لرزه است.در بعضی از گپ های لرزه ای زمین لرزه تاریخی هم وجود ندارد،اما بر مبنای داده های دیگر،مثل داده های مربوط به حرکت ورقه ها یا اندازه گیری استرین احتمال وقوع زمین لرزه وجوددارد .
 
 
خطر لرزه ای (Seismic hazard) : خطر زمین لرزه ای را ببینید .
 
 
لرزه خیزی (Seismicity) : توزیع جغرافیایی و تاریخی زمین لرزه ها .
 
 
گشتاور لرزه ای (Seismic moment) : اندازه گیری بزرگای زمین لرزه بر مبنای مساحت گسیختگی، میانگین لغزش، و نیروی لازم برای غلبه بر مقاومت چسبندگی سنگها که گسلش این مقاومت را از بین می برد.گشتاور لرزه ای را می توان ازطیف دامنه امواج لرزه ای هم محاسبه کرد .
 
 
خطوط بازتاب یا شکست لرزه ای (Seismic reflection or refraction line) : سیزموگرافهایی هستند که معمولا در سطح زمین رسم می شوند تا امواج لرزه ای را که در اثر انفجار ایجاد می شوند ثبت کرده و انعکاس و انکسار این امواج را که ناشی از ناپیوستگی سرعت در زمین است ثبت کنند.داده های حاصله برای تفسیر ساختار درونی زمین به کار می روند .
 
 
موج لرزه ای (Seismic wave) : موج الاستیکی که در اثر تکانهای ناگهانی نظیر زمین لرزه یا انفجار ایجاد می شود.امواج لرزه ای هم در سطح زمین یا نزدیک سطح آن (امواج ریلای و لاو) و هم در درون زمین(امواج P و S) حرکت می کنند .
 
 
پهنه لرزه ای (Seismic zone) : منطقه لرزه خیزی که احتمالا دچار لرزش می شود.مثل زون لرزه ای نیو مادرید .
 
 
لرزه زا (Seismogenic) : مستعد ایجاد زمین لرزه .
 
 
لرزه نگاشت (Seismogram) : در اثرحرکت زمین به هنگام زمین لرزه ،انفجار،یا عوامل دیگر جنبش زمین توسط لرزه نگار ثبت می شود .
 
 
لرزه نگار (Seismograph) : سیزمومتر را ببینید .
 
 
لرزه شناسی (Seismology) : مطالعه زمین لرزه ها و ساختار زمین هم به وسیله امواج لرزه ای طبیعی و هم به وسیله امواج لرزه ای مصنوعی .
 
 
لرزه سنج یا لرزه نگار (Seismometer or seismograph) : سیزمومتر وسیله ای است که برای ثبت زمین لرزه ها به کار می رود.به طور کلی،دارای بدنه ای است که به پایه ثابتی متصل است.به هنگام زمین لرزه ،پایه حرکت می کند اما بدنه ثابت می ماند.حرکت پایه نسبت به بدنه به ولتاژ الکتریکی تبدیل می شود.ولتاژ الکتریکی روی کاغذ،نوار مغناطیسی،یا وسیله ثبت دیگری ثبت می شود.این ثبت یادداشت شده متناسب با حرکت بدنه سیزمومتر نسبت به زمین است،اما می توان با استفاده ازریاضیات آن را به حرکت مطلق زمین تبدیل کرد.سیزموگراف اصطلاحی است که به سیزمومتر و قلم ثبات آن اطلاق می شود .
 
 
تنش برشی (Shear stress) : ولفه استرس موازی با سطحی مثل سطح گسل که ناشی از نیروهایی است که به صورت موازی با سطح اعمال می شوند یا ناشی از نیروهایی است که از سنگهای مجاور اعمال می شود. وقتی در قفل است و شما به در تکیه می دهید،به در استرس برشی اعمال می کنید .

 
موج برشی (Shear wave) : موج S را ببینید .
 
 
بره (Slab) : ورقه اقیانوسی که در زون فرورانش به زیر ورقه قاره ای رانده شده و در گوشته زمین هضم می شود .

 
سطح خش (Slickensides) : سطوح سنگی خط داری که روی گسل،در اثر حرکت یک توده سنگی در کنار دیگری ایجاد شده است .
 
 
لغزش (Slip) : جابه جایی نسبی نقاطی که قبلا در دو طرف گسل کنار هم بودند،روی سطح گسل اندازه گیری می شود .
 
 
مدل لغزش (Slip model) : مدل جنبشی که مقدار، توزیع و زمان لغزش همراه بازمین لرزه را توصیف می کند .
 
 
نرخ لغزش (Slip rate): میزان سرعتی که دو طرف گسل با آن سرعت نسبت به هم می لغزند.بااستفاده ازاندازه گیریهای ژئودتیک، جابه جایی ساختارهای دست ساز بشر،یا جابه جایی عوارض زمین شناسی که می توان سن آنها را تخمین زد،تعیین می شوند.نرخ لغزش به موازات جهت لغزش غالب اندازه گیری می شود که جهت لغزش غالب را از جابه جایی قائم یا افقی نشانگرهای زمین شناسی به دست می آورند .
 
 
خک (Soil):   در مهندسی،همه مواد سخت نشده روی سنگ بستر.(2) در علوم خک،لایه های طبیعی ازکانیها یا مواد آلی که به خاطر فرایندهای خک زایی از نظر ویژگیهای فیزیکی، شیمیایی،مینرالوژیکی،و مورفولوژیکی با لایه مادر زیرین متفاوت هستند.(3) به عبارت دیگرخک .
 
 
نیمرخ خک (Soil profil) : آرایش عمودی لایه های خک به سمت سنگ بستر .
 
منشا (source) : نیروهای آزاد شده که امواج صوتی یا لرزه ای را به وجود می آورند.منشا لرزه ا یهم نامیده می شوند .
 
 
شتاب طیفی یا (Spectral Acceleration or SA) (PGA شتاب اوج ): شتابی است که فقط در بخشی از زمین ایجاد می شود ..S A شتابی است که یک ساختمان تحمل می کند،که به وسیله جسمی که روی یک میله قائم بدون جرم مدل سازی شده که این میله دوره ارتعاش طبیعی مشابه ساختمان دارد .
 
 
طیف (Spectrum) : منحنی است که دامنه و فاز را به صورت تابعی از فرکانس یا دوره ،یا میزان لرزش هر زمین لرزه نشان می دهد .
 
 
انحراف معیار (Standard deviation): میزان اختلاف داده ها از منحنی که این منحنی پس ازپلات داده ها روی گراف رسم می شود.یا، ریشه دوم میانگین مجذور انحراف استانداردها از میانگین داده هاست.انحراف استاندارد اندازه گیری آماری پرکندگی یا تغییرات است .
 
 
ایستگاه (Station) : به محل استقرار وسیله ژئوفیزیکی گفته می شود .
 
 
چسبش- لغزش (Stick – slip) : حرکت سریعی است که بین دو طرف گسل رخ می دهد هنگامی که دو طرف گسل جدا می شوند.جابه جایی ناشی از لغزش چسبنده روی گسل انرژی را به شکل امواج لرزه ای آزاد کرده وموجب زمین لرزه می شود .
 
 
اتفاقی (Stochastic) : در مورد فرایندهایی به کار می رود که خصوصیات تصادفی دارند .
 
 
کرنش (Strain) : تغییرات جزئی در طول و حجم به هنگام دگرشکلی زمین که ناشی از تنشهای تکتونیکی یا عبور امواج لرزه ای است .
 
 
نرخ کرنش (Strain rate) : سرعت دگرریختی لیتوسفر در نتیجه حرکات تکتونیکی .
 
 
تنش (Stress) : نیروی وارد بر واحد سطح که این نیرو بر روی سطحی در جسم عمل می کند.در هر نقطه برای مشخص کردن استرس به طور کامل شش مولفه لازم است: سه مولفه عادی وسه مولفه برشی .
 
 
افت تنش (Stress drop) : اختلاف بین استرس یک گسل قبل و بعد از زمین ارزه .
 
 
راستا (Strike) : تمایل و جهت یک خط نسبت به شمال که از تقاطع سطح یک زمین شناسی(مثل یک گسل یا یک لایه) و یک سطح افقی مثل زمین به وجود می اید .
 
 
راستالغز (Strike – slip) : گسل را ببینید .
 
 
جنبش نیرومند (Strong motion) : دامنه و دوام بالای جنبش زمین به ساختمان یا سازه های دیگر آسیب می رساند .
 
 
فرورانش (Subduction) : فرایند برخورد و فرورفتن لیتوسفر اقیانوسی به زیر لیتوسفر قاره ای .
 
 
پهنه فرورانش (Subduction zone) : محلی که دو ورقه لیتوسفری به هم برخورد کرده و یکی به روی دیگری رانده می شود.اغلب زمین لرزه های دنیا به موازات مرز دو ورقه و یا درون آن رخ می دهند .
 
 
گسلش سطحی (Surface faulting) : جابه جایی و گسیختگی که به هنگام لغزش روی گسل به سطح زمین می رسد.معمولا با دو زمین لرزه کم عمق همراه است که عمق اپی سنتر هر دو کمتر از 20کیلومتر است.گسلش سطحی میتواندبا خزش غیرلرزه ای یا فرونشستهای ناشی از فعالیتهای بشری هم همراه باشد .
 
 
موج سطحی (Surface wave) : موج لرزه ای که در سطح زمین حرکت می کند. امواج لاو و ری لای رایج ترین این امواج هستند .
 
 
بزرگای موج سطحی (Surface – wave magnitude) : بزرگا را بینید .
 
 
زمین ساخت (Tectonic) : به فرایندهای دگرشکل کننده سنگها و ساختارهای حاصله اشاره می کند که در بخشهای وسیعی از لیتوسفر رخ می دهند .
 
 
صفحه های زمین ساختی (Tectonic plates) : ورقه های بزرگ، نازک، ونسبتا سختی که در سطح خارجی زمیننسبت به هم در حرکتند .
 
 
دورلرزه ای (Teleseismic) : اشاره به زمین لرزه هایی دارد که در فواصلی دورتر از 1000کیلومتری محل اندازه گیری رخ داده اند .
 
 
تنش کششی (Tensional stress) : استرسی که اجسام را به طرف بیرون می کشد.این تنش مولفه تنش عمود بر سطح مورد نظر،مثل سطح گسل، است که از نیروهای عمودی اعمال شده بر سطح ناشی می شود ویا ناشی از نیروهایی است که از سنگهای اطراف اعمال می شوند .
 
 
گسل راندگی (Thrust fault) : گسل را ببینید .
 
 
تاریخ زمانی (Time history) : اعدادی مربوط به زمانهای مختلف(مثل اندازه گیری جنبش زمین) که در زمانهای ثابتی اندازه گیری شده است.سریهای زمانی هم نامیده می شود .
 
 
گسل تراریخت (Transform fault)  : نوعی گسل امتدادلغز که بین عناصر تکتونیکی ،مثل ورقه های اقیانوسی، لغزش افقی ایجاد می کند.اغلب ازپشته های اقیانوسی منشا می گیرند .
 
 
منحنی زمان سیر (Travel time curve) : گراف مربوط به زمان رسیدن امواج P یا S که در نقاط مختلف به صورت تابعی از فاصله از منشا لرزه ای ثبت می شود.از روی شیب منحنیهای حاصله می توان سرعت امواج لرزه ای را درون زمین محاسبه کرد .
 
 
سونامی (Tsunami) : موج دریایی محلی یا با منشا دور که ناشی از جابه جایی های بزرگ مقیاسی است که به هنگام زمین لرزه های بزرگ،ریزشهای بزرگ زیردریایی،یاانفجارجزایر آتشفشانی ، در کف دریا ایجاد می شود .
 
 
سونامی زا (Tsunamigenic) : اشاره به زمین لرزه هایی دارد که معمولا در زون فرورانش در مرز ورقه ها رخ می دهند.مثل زمین لرزه هایی که در حاشیه اقیانوس آرام رخ می دهند و سونامی های بزرگی ایجاد می کنند .
 
 
بزرگای سونامی (Tsunami magnitude) : عددی است که برای مقایسه بزرگی سونومی هایی که به وسیله زمین لرزه های متفاوت ایجاد می شوند به کار می رود و از روی لگاریتم بزرگترین دامنه موج سونامی محاسبه می شود که لگاریتم بزرگترین دامنه موج سونامی را از روی فاصله از منشا سونامی اندازه گیری می کنند .
 
 
توربیدایت (Turbidites) : نهشته های کف دریا که به واسطه شکافهای شیب دار بزرگ تشکیل شده ودر جایی نهشته می شوندکه رودها دلتاهای بزرگی ایجاد می کنند.این شکافهای پر شیب در اثر تکانهای لرزه ای یا بار رسوبی بیش از اندازه به وجود می ایند.انطباق زمان پیدایش توربیدایتهای بعضی از دلتاهای شمال غرب اقیانوس آرام نشان می دهد که این رسوبات در اثر زمین لرزه ایجاد شده اند .
 
 
سرعت (Velocity) : سرعتی که یک نقطه روی زمین به هنگام زمین لرزه حرکت می کند .
 
 
ساختار سرعتی (Velocity structure) : مدل ناحیه ای کلی برای پوسته که ساختار پوسته را با استفاده از سرعتهای لرزه ای متفاوت نشان می دهد .
 
 
جبهه موج (Wave front) : جبهه گسیختگی را ببینید .
 
 
طول موج (Wavelength) : فاصله میان نقاط متوالی که روی یک موج دامنه و فاز یکسانی دارند(مثل دو قله موج متوالی

 

دوشنبه 12 اسفند 1387  7:44 PM
تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها