0

بررسی میدان انرژی ایده‌ای از کاستاندا

 
haj114
haj114
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : آبان 1391 
تعداد پست ها : 3991

بررسی میدان انرژی ایده‌ای از کاستاندا

بررسی میدان انرژی ایده‌ای از کاستاندا


 یکی از ایده‌های کاستاندا وجود میدان انرژی است:

میدان‌های انرژی:

« انسان‌ها متشکل از تعداد بی‌پایانی از میدان‌های انرژی رشته گونه‌اند که همچون گوی درخشانی متجلی می‌شود و جادوگران نام تخم مرغ نورانی بر آن نهاده‌اند. این رشته‌های انرژی که بی‌نهایت و بسیار متنوع هستند از پدیده‌ای به نام عقاب نشات می‌گیرد. دون خوان به این رشته‌های انرژی « فیوضات عقاب » می‌گو­ید. انسان موجودی است متشکل از مجموعه‌ای از رشته‌های انرژی نورانی شبیه تخم مرغ؛ درون این تخم مرغ نقطه درخشانی وجود دارد به نام پیوندگاه، انسان از طریق نقطه‌ای در پیله درخشان خود به نام پیوندگاه ، قسمت ناچیزی از فیوضات عقاب را جذب کرده و مورد شناسایی قرار می‌دهد. آنچه برای ما قابل شناسایی است، آنچه برای ما به شکل این جهان و تمامی پدیده‌های موجود در آن ظهور می‌یابد، همین فیوضات عقاب است که از طریق پیوندگاه جذب می‌شود. با اعمال ساحری و سیر و سلوک، انسان می‌تواند پیوندگاه خود را جابجا کند و در نتیجه قسمت دیگری از فیوضات عقاب را جذب نماید و لذا دنیاهای دیگری با ابعاد متفاوت‌تری را درک نماید ». [۱] از نظر دون خوان و کاستاندا دنیا از اشیاء جامد آنگونه که مردم مشاهده می‌کنند ساخته نشده بلکه از میدان‌های انرژی ساخته شده است یعنی مطابق با فرضیات جدید فیزیک. [۲]

بنابر به ادعای دون خوان « تنها واقعیت متعالی، وجود میدان‌های انرژی در هستی است ( فیوضات عقاب ) که در خوشه‌ها و نوارهایی دسته بندی شده‌اند؛ ۴۸ نوار بزرگ فیوضات وجود دارد که فقط ۲ تا از آن‌ها از طریق مشاهده و درک عادی در اختیار بشر است ». [۳]

در نگاه عرفان ساحری با پذیرش این اصل که همه چیز در هستی انرژی است بسیاری از خصلت‌های آزار دهنده انسان‌ها قابل تغییرند و با این نگرش است که سلامتی جسم و روح تامین می‌شود « خشم مقدار زیادی انرژی مصرف می‌کند و هیچ کار مثبتی هم انجام نمی‌دهد، ضعف و ناسلامتی به جای می‌گذارد اگر خودمان را به جای « من » یک میدان انرژی ببینم که نباید آن را هدر دهیم، خشم را کنار می‌گذاریم ». [۴] بسیاری از قوای انسانی که در مسیر سلوک نقش اساسی را به عهده دارند در مرام ساحری مقدار زیادی از انرژی است: « اراده آنچنان که ساحر آن را می‌فهمد تجمع انرژی در دسترس است ». [۵] هر مقدار که مقدار انرژی بیشتری داشته باشیم زندگی سالم و بهتری داریم، هر کس که انرژی دارد می‌تواند هر کاری انجام دهد.

تامل و کنکاش:

۱ـ چنان‌که در آموزش‌های دون خوان به کاستاندا بارها و بارها بازگو شده است هدف و غایت در عرفان ساحری دست یافتن به « قدرت‌های جادویی » است. رسیدن به این نوع قدرت‌ها در سایه دست یافتن به مرکز تجمع انرژی در بدن حاصل می‌شود و عارف در مرام ساحری کسی است که بتواند این مرکز انرژی را جابجا کند و با این جابجایی به دسته‌ای از نیروهای غیر طبیعی دست پیدا یابد.

واژه دیابلرو که به معنی جادوگر شرور است همان لقبی است که به عارفان برجسته سرخ‌پوستی گفته می‌شود. کاستاندا می‌گوید:

« دون خوان در وصف معلمش، واژه دیابلرو را به کار می‌برد. بعدا فهمیدم این واژه کلمه‌ای است که صرفا سرخ‌پوستان سونورایی به کار می‌برند و به شخص شروری گفته می‌شود که به جادوی سیاه مبادرت می‌کند و قادر است خودش را به شکل حیوانی مثل سگ یا گرگ امریکایی و یا هر مخلوقی دیگر در آورد ». [۶] کاستاندا در جای دیگر اشاره می‌کند که هدف در عرفان ساحری تبدیل شدن به « مرد معرفت » است. [۷] اما « مرد معرفت » را چنین توضیح می‌دهد: « از صحبت‌های دون خوان می‌توان نتیجه گرفت که مرد معرفت می‌توان یک دیابلرو ( جادوگر جادوی سیاه ) باشد، از این طریق رابطه‌ای ناگسستنی بین مرد معرفت و دیابلرو وجود دارد ». [۸]

قدرت‌های غیر عادی خود تحلیل جداگانه لازم دارد، بگذریم که اساسا این‌گونه توانائی‌ها  به خودی خود بیان‌گر هیچ مزیتی نیست و به معنای معنویت حقیقی و عرفان راستین نیست و از طرف دیگر این‌گونه قدرت‌ها اختصاص به شمن‌ها و سالکان عرفان ساحری ندارد و در میان همه آیین‌ها افرادی که از این گونه توانایی‌ها برخوردارند یافت می‌شوند؛ اما نکته‌ای که ذکر آن در مورد عرفان ساحری خالی از لطف نیست  این است که به شهادت تاریخ سلسله پیامبران الهی همه مامور بوده‌اند به آدمیان گوشزد نمایند که انسان بریده­ از خدا و گسسته از مبدا، از نظر محرومیت و دوری از تعالی روحی، همچون چهارپاست، یعنی مقام بالفعل برای انسان بی‌خدا حیوانیت است و این حقیقت نیاز به اثبات ندارد. بنابراین مجاهدت رسولان الهی همه برای خروج انسان از مقام حیوانیت به مقام والای انسانی بوده و اگر مکتبی قدرت یابد آدمی را قدمی از جایگاه حیوانیت به مقام منیع انسانی نزدیک نماید توانسته به آدمی خدمت نماید و هراندازه که در ایجاد فاصله بین صفات حیوانی و صفات ملکوتی انسان توفیق یابد به همان میزان در خور ستایش و تحسین است نه آن که همچون دون خوان با جان کندن اثبات گردد که هنر انسان در تبدیل شدن به دیگر چهار پایان و جانوران است. ریاضت‌ها و آموزش‌های دون خوان همه جهت برخورداری انسان از توانایی‌های حیوانات طراحی شده است. باید پرسید براستی این مرام با عرفان چه نسبتی دارد؟

اگر بپذیریم که فنونی که دون  خوان آموزش داده همه توانمندی جادویی به تمرین کننده می‌دهد باز جای این سوال خالی است که اصولا در برخورداری از این قدرت‌ها چه کمالی نهفته است؟ کدام جنبه از ابعاد معنوی و ملکوتی انسان با قدرت‌های این چنینی شکوفا می‌شود؟

حتی اگر انسان از بدو تولد مجهز به این‌گونه قدرت‌ها متولد شود و عمری را با این قدرت‌ها بگذراند آیا میل کمال جویی انسان ارضا شده و تمامی قوای وجودی انسان به تعالی رسیده است؟ آیا این منطق می‌تواند عقل کاوشگر انسان را برای انتخاب چنین هدفی بعنوان « غایت سیر انسان » قانع کند؟ بالاخره آیا رسیدن به این گونه قدرت‌ها به انسان تضمین می‌دهد که آن چه اتفاق افتاده است در بر دارنده « سعادت » انسان بوده است؟

۲ـ آن چه در مورد میادین انرژی در مرام ساحری ادعا شده است اثبات آن، کمکی  به صحت آموزه‌های عرفانی این مسلک نمی‌کند ، چنان‌که رد این نظریه هم نقصی برای آن محسوب نمی‌شود، چرا که این آموزه‌ها از  نظریه میدان‌های انرژی متفرع نمی‌شوند و منطقا از این مبنا بر نمی‌آیند، خلاصه این که  این ایده با عرفان ساحری بیگانه است. از طرف دیگر نظریه « پیوندگاه » و ادعای وجود ۴۸ نوار انرژی و فیوضات عقاب نه پشتوانه تجربی دارد و نه عقلی و همگی ادعایی بیش نیست.

۳ـ سنت جادوگری از سنت‌های کهن است که ریشه در رویارویی با آیین‌های توحیدی دارد. در قرآن این عمل مورد مذمت قرار گرفته و در روایات شیعی در مرتبه  انکار خدا از آن یاد شده است. در مسیحیت از جادوگری به عنوان نوعی کفر نام برده شده است. این عمل هرچند واقعی است ( میتواند واقع شود ) اما بهره‌ای از حقیقت ( اثر تربیتی و تعالی بخش ) ندارد.  سحر هر چند نوعی از تصرفات غیر عادی را با خود دارد و ورود به دنیایی ناشناخته و جدید محسوب می‌شود اما نباید از نظر دور داشت که هر گونه ورود به دنیای ناشناخته ، رشد دهنده و تعالی بخش نیست و نشان‌گر گام برداشتن در مسیر رستگاری نخواهد بود ، همان‌طور که در زندگی دنیوی هم چندان کارگشا و راهگشا نیست، چنان که دون خوان خود به این مهم اعتراف کرده است:

« ( در زمان‌های گذشته ) پس از سال‌ها سر و کار داشتن با گیاهان اقتدار بعضی توانستند به « عمل دیدن » ( بصیرت درونی ) دست یابند. البته بینندگانی که فقط می‌توانستند ببینند. آنها با ناکامی روبرو شدند و هنگامی که سرزمین‌شان مورد تاخت و تاز فاتحان قرار گرفت آن‌ها نیز مانند هر آدم دیگری بی‌دفاع ماندند. این فاتحان تمام دنیای تولتک‌ها را تصرف کردند و همه چیز را به خودشان اختصاص دادند. [۹] [۱۰]

پی‌نوشت:

[۱]. هنر خواب بینی، کاستاندا، فرزاد همدانی نشر سیمرغ ص ۱۳۷۳ / آتش درون، مهران کندری ص ۵۵
[۲]. آموزش­های دون کارلوس کندری ص ۵۷
[۳]. آموزش های دون کالوس / مهران کندری ص ۳۴
[۴].  آموزش های دون کارلوس ، کندری ص ۶۰
[۵]. همان ص ۶۲
[۶]. آموزش های دون خوان، مهران کندری، ص ۱۱
[۷]. همان، ص ۱۸۳ و ۱۸۴ و ۲۲۲
[۸]. همان ص ۱۸۴
[۹]. آتش درون کاستاندا، مهران کندری ص ۱۵
[۱۰]. کاوشی در معنویت‌های نوظهور، ص ۴۵۲

 

  *  عَزیزٌ عَلَیَّ اَنْ اَرَی الْخَلْقَ وَلا تُری  *
********
چهارشنبه 30 مهر 1393  1:27 AM
تشکرات از این پست
rasekhoon_m alirezaHmzezadh
دسترسی سریع به انجمن ها