جنگ رهبانان و صومعهداران با فكر دين و حقيقت
بهر حال آنجايي كه فكر دين وحق در طول تاريخ مطرح ميشده، يكي از قشرهائي كه اول به جنگ اين فكر آمده قشر رهبانان، صومعه داران، مدرسهداران، و كساني بوده كه براي نظام قديم و انديشههاي قديم و ارزش گذاري قديم يك عمر استدلال كرده بودند و اينها دير ميپذيرفتند البته نه اينكه ممكن نبود بپذيرند، چون عالمي هم داريم كه نه فقط كفر نورزيده، پوشيده نداشته و انكار نكرده بلكه تسليم حقيقت نشده و روي آن انگيزههاي دروني خودش خط بطلان كشيده، مثل اينكه زمان پيغمبر مثلاً عبداللهبن سلام آمد مؤمن شد در حالي كه يك عالم يهودي بود يا كسان زيادي كه از اين قبيل بودند. پس يك انگيزههم اين است كه : من جزومتوزيان انديشهي قديم هستم چگونه در مقابل انديشهي جديد تسليم شوم و آنرا قبول كنم؟ اين هم يك وسوسهي دروني است كه انسانها را وادارد ميكند در مقابل فكر جديد كه فكر حقي هست بايستد، البته آن جائي كه فكر جديد حق است، نه اينكه هر فكر جديدي حق باشد، همهي باطلهاي عالم هم يك روزي بالاخره بروز كردند و خودشان را مطرح نمودند. يكي از چيزهايي كه موجب ميشود در مقابل فكر حق و فكر الهي و انديشهي نبوتها (پيام پيغمبران) مقاومت بشود انگيزهي آن كساني است كه براي فكر قديم مدتها و دورانها استدلال كردند، اين هم موجب ميشود تا آدم كفر بورزد، يعني بخاطر انگيزه پافشاري و اصرار كند بر انكار و بر عدم قبول و بر تسليم نشدن.