دریای کوچکم
دریای کوچکم شو و من هم پری شوم
آرام لای تاب و تبت بستری شوم
هی موج موج بال وپرم را ببوسی و
از بوسه ات بمیرم و خاکستری شوم
هی اشک می شوی که تنم سبزتر شود
من هم به دور روح تو نیلو فری شوم
انگشتر عقیق سلیمانی ات کجاست
تا من عروس خانه ی پیغمبری شوم
من با تمام حادثه ها دست می دهم
تا معدن طلای تو را مشتری شوم
قوم من ترنج را با پوست می خورند
راستی! کسی زلیخا را ندیده است؟
سه شنبه 29 مهر 1393 3:02 PM
تشکرات از این پست