0

جملات و اصطلاحات روزمره زبان انگلیسی در علاقمندی ها: موسیقی، عکاسی، نقاشی و

 
a_sadri
a_sadri
کاربر طلایی3
تاریخ عضویت : آذر 1391 
تعداد پست ها : 2189
محل سکونت : تهران

جملات و اصطلاحات روزمره زبان انگلیسی در علاقمندی ها: موسیقی، عکاسی، نقاشی و

Favorites: Music, Photography, Painting, Calligraphy and Miscellaneous

 

موسیقی Music


1- سرگرمی من موسیقی است.

My hobby is music.

 

2- موسیقی دلخواه من موسیقی کلاسیک است ولی به جاز و موسیقی پاپ نیز علاقمندم.

My favorite kind of music is classical music, but I also like jazz and pop music.

 

3- هیچ سازی را می توانی بنوازی؟

Do/ Can you play any (musical) instrument?

 

4- بله می توانم پیانو/ ارگ/ ویولن/ گیتار/ ترمپت/ ساکسفون/ طبل... بنوازم.

Yes, I can play the piano/the organ/the violin/ the guitar/the trumpet/ the saxophone/the drum….

 

5- مجموعه ای از صفحات موسیقی دارم.

I have a collection of records.

 

6- عاشق آثار بتهوون و موتسارت هستم.

I love the works of Beethoven and Mozart.

 

7- تمام سمفونی های بتهوون را دارم.

I have all Beethoven’s symphonies.


عکاسی  Photography


 

8- سرگرمی دلخواه من عکاسی است.

My favorite Pastime is Photography.

 

9- من عکاسآماتور هستم.

I am an amateur photographer.

 

10- دو تا دوربین عکاسی خوب و مقدار زیادی تجهیزات عکاسی دارم.

I have two good cameras and a lot of photography equipment.

 

11- در خانه ام تارکیخانه کوچکی دارم.

I have a small darkroom in my house.

 

12- می توانم خودم فیلم ها را ظاهر و چاپ کنم.

I can develop and print the films myself.

 

13- حتی می توام عکس ها را بزرگ کنم.

I can even enlarge the pictures.

 

14- انواع عدسی ها و فیلترها را دارم.

I have a variety of lenses and filters.

 

15- کلی پول خرج عکاسی می کنم.

I spend quite a lot of money on Photography.

 

16- عکاسی سرگرمی نسبتا گرانی است.

Photography is a pretty expensive hobby.


نقاشی و خطاطی  painting & calligraphy


17- سرگرمی مورد علاقه من نقاشی است.(Drawing نقاشی بدون رنگ و Painting نقاشی با رنگ است.)

My favorite hobbies are drawing and painting.

 

18- هم رنگ و روغن کار می کنم و هم آبرنگ.

I do both oil painting and water colors.

 

19- مینیاتور هم می کشم.

I also do miniature.

 

20- می توانید بعضی از کارهای مرا در آتلیه ام ببینید.

You can see some of my works in my studio.

 

21- اینجا تعدادی پرتره، منظره و طرح های دستی من هست.

Here are some of my portraits, landscapes and sketches.

 

22- به خوشنویسی هم علاقمندم.

I’m also interested in calligraphy.

 

23- این روزها دارم خوشنویسی/ خط یاد می گیرم.

I’m taking calligraphy lessons these days.


متفرقه  Miscellaneous


24- سرگرم من نجاری است.

My hobby is carpentry.

 

25- تعداد زیادی ابزار و دستگاه دارم.

I have quite a few tools and machines.

 

26- زیر زمین مان را  به کارگاهم تبدیل کرده ام.

I have converted our basement into my workshop.

 

27- انواع ارهّ ها و دریل ها را دارم.

I have various saws and drills.

 

28- در حال حاضر دارم یک جا کتابی و یک تختخواب دو طبقه برای بچه ها می سازم.

At present I’m building a bookcase and bunk –bed for the kids.

 

29- معمولا وسایل چوبی می سازم و کارهای تعمیراتی خانه را انجام می دهم.

I usually build pieces of furniture and do repair jobs around the house.

 

30- عاشق ورزشم. کلی ورزشکارم.

I love sports. I’m quite an athlete.

 

31- اغلب به باشگاه محلی می روم و در آنجا(پرورش اندام- تناسب اندام) کار می کنم.

I often go to the local health club and work out there.

 

32- شیفته شطرنجم.

I am crazy about chess. /I’m chess crazy.

 

33- من و دوستان نزدیکم اغلب دور هم جمع می شویم و شطرنج بازی می کنیم.

My close friends and I often get together and play chess.

 

34- چندین دست شطرنج دارم.

I have a variety of chess sets.

 

35- شطرنج سرگرم کننده است ولی وقت گیر نیز هست.

Chess is amusing but time- consuming as well.

 

36- شیفته فوتبالم. تمام مسابقات را از تلویزیون تماشا می کنم.

I’ m football crazy. I watch all the matches on TV.

 

37- من طرفدار پروپا قرص فوتبالم. بیشتر وقت آزادم را در استادیوم ها می گذارنم.

I am a football fan. I spend most of my free time in stadiums.

 

38- تمبر/ سکه جمع می کنم. کلکسیون خوبی دارم.

I collect stamps/coins. I have a nice collection.

 

39- سرگرمی ندارم. آنقدر گرفتارم که نمی توانم سرگرمی داشته باشم.

I don’t have a hobby. I’m too busy to have a hobby.

 

40- من در دو جا کار می کنم و هنگامیکه به خانه می رسم دیگر رمقی ندارم.

I work in two places and by the time I get home, I’m exhausted.

شنبه 26 مهر 1393  6:31 AM
تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها