سید مهدی میرداماد
واویلا یتیم مجتبی
خدا کنه که قلب من بگیره تاب
شده هوای خیمه ها پر اضطراب
به پیش چشم من جفای کوفیان
ز لاله برادرم گرفت گلاب
ز بس که موند به زیر دست و پا
میون این زمین پر بلا
گرفت همه فضای کربلا عطر و بوی مجتبی
وا ویلا یتیم مجتبی
پاشید از هم تموم باغ یاسمن
نبود به اندازت زره گل حسن
داری تو می بری ز قلب من توان
پا تو نکش رو خاک به پیش چشم من
چه خون شده دلم ز دیدنت
چو مادره نفس کشیدنت
شبیه او با زخم سینه و پهلو اینجا دیدمت
واویلا یتیم مجتبی
برگ و بری گلم نمونده در برت
نمونده جز یه سایه ای ز پیکرت
چی پیش اومد توو این سپاه بی حیا
که این همه بلا اورده بر سرت
تا گفتی از اصالتت مثل
ز غنچه لبات چکید عسل
گمون کنم که یادشون اومد
بغض و کینه جمل
واویلا یتیم مجتبی