راوندی میگوید:
امام صادق علیهالسلام فرمود:چون علی علیهالسلام عمرو بن عبدود را کشت، شمشیرش را به حسن علیهالسلام داد و فرمود:به مادرت بگو این شمشیر را بشوید. حسن علیهالسلام پس از مدتی، شمشیر را آورد، در حالی که علی علیهالسلام نزد پیامبر صلی الله علیه و آله بود و در وسط شمشیر نقطهای (از خون) بود که پاک نشده بود. علی علیهالسلام فرمود:مگر زهرا این را نشسته است؟ حسن علیهالسلام عرض کرد:آری. علی علیهالسلام فرمود:پس این نقطه چیست؟ پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود:علی جان از ذوالفقار بپرس تا پاسخت دهد. پس علی علیهالسلام آن را تکان داد و فرمود:آیا طاهره تو را از خون آن آلودهی پلید، شستشو نداد؟ خدا شمشیر را به سخن آورد و گفت:آری، و لیکن تو به وسیلهی من (تاکنون) کسی را نکشتهای که نزد فرشتگان مبغوضتر از عمرو بن عبدود باشد، از این رو، پروردگار فرمانم داد و این نقطه از خون او را نوشیدم، و این بهرهی من از اوست، و هیچ روزی مرا از غلاف بیرون نمیآوری مگر آن که ملائکه آن را ببینند و بر تو صلوات فرستند. [1] .
پی نوشت ها:
[1] الخرائج و الجرائح 215:1 ح 59.