0

پاسخ‏ به مرد شامی

 
haj114
haj114
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : آبان 1391 
تعداد پست ها : 3991

پاسخ‏ به مرد شامی

پاسخ‏ به مرد شامی
حرانی می‏گوید: 
معاویه مرد ناشناسی را فرستاد تا سؤالاتی را از امیرمؤمنان علیه‏السلام بپرسد که پادشاه روم از او پرسیده بود. مرد ناشناس به کوفه آمد و با امیرمؤمنان علیه‏السلام سخن گفت. امیرمؤمنان علیه‏السلام که پی برد او بیگانه است از او بازجویی کرد و او بی‏درنگ اعتراف کرد. امیرمؤمنان علیه‏السلام فرمود:خدا فرزند [هند] جگرخوار را بکشد! چه اندازه او و همراهانش گمراهند. خدا او را بکشد! کنیزی را آزاد کرد و چه خوب بود با او ازدواج می‏کرد. خدا میان من و این امت داوری کند که خویشی مرا با پیامبر صلی الله علیه و آله رعایت نکردند، مقام بلند مرا ناچیز شمردند و روزگار مرا تباه ساختند. حسن، حسین و محمد را فراخوانید. آنان آمدند. امیرمؤمنان علیه‏السلام فرمود:ای برادر شامی! این دو، فرزندان رسول خدا صلی الله علیه و آله و این، فرزند من است. از هر کدام می‏خواهی، بپرس تا پاسخ بشنوی. شامی گفت:از این - یعنی حسن علیه‏السلام - می‏پرسم. 
سپس گفت:میان حق و باطل چقدر فاصله است؟ میان آسمان و زمین چه اندازه فاصله است؟ و میان مشرق و مغرب چه مقدار فاصله است؟ این لکه‏ی سیاهی که در ماه است، چیست؟ این قوس قزح (رنگین کمان) چیست؟ این قطعه‏ی سپید کشیده در آسمان چیست؟ اولین چیزی که بر روی زمین جوشید، چیست؟ اولین چیزی که بر روی زمین به جنبش آمد، چیست؟ چشمه‏ای که ارواح مؤمنان و مشرکان به آن پناه می‏برند، کدام است؟ مؤنث (خنثی) چیست؟ ده چیزی که هر یک سخت‏تر از دیگری است، کدامند؟ 
امام حسن علیه‏السلام فرمود:ای برادر شامی! میان حق و باطل، چهار انگشت فاصله است؛ آنچه را با دو چشم خود می‏بینی حق است. و چه بسا، با دو گوش خود، فراوان حرف باطل بشنوی. میان آسمان و زمین، دادخواهی ستمدیده، و تا دورادور ناپیدای نگاه چشم است. هر کس جز این گوید، خطاست. میان مشرق و مغرب، یک روز پیاپی [حرکت] آفتاب است، به آن می‏نگری چون طلوع کند، و به آن می‏نگری چون غروب کند. هر کس جز این گوید، خطاست. این قطعه‏ی سپید کشیده در آسمان، شکاف‏های ژرف آسمان و جای فرود آب ریزان بر نوح است. قوس قزح، نگو قزح؛ زیرا قزح، شیطان است، آن، قوس خداست [که] امان از غرق است. لکه‏ی سیاه در ماه برای آن است که روشنایی ماه همچون روشنایی آفتاب بود که خدا آن را محو [و تاریک] کرد و در کتاب خود فرمود:«و نشانه‏ی شب را تیره‏گون، و نشانه‏ی روز را روشنی‏بخش گردانیدیم.» [1] . 
اولین چیزی که بر روی زمین جوشید، وادی دلس (ظلمت) است. اولین چیزی که بر روی زمین به جنبش آمد، درخت خرماست. چشمه‏ای را که ارواح مؤمنان به آن پناه می‏برند، «سلمی» گویند. چشمه‏ای را که ارواح کافران به آن پناه می‏برند، «برهوت» نامند. مؤنث (خنثی) آدمی است که معلوم نیست زن است یا مرد؛ تا زمانی که بلوغ او فرابرسد پس از بلوغ اگر زن باشد، پستان‏هایش آشکار می‏شود و اگر مرد باشد، ریش درمی‏آورد. اگر این علامت‏ها پدیدار نشد، بر دیوار بول کند؛ اگر به دیوار رسد، مرد است، و اگر - همچون شتر - واپس زند، زن است. 
و اما ده چیزی که هر یک از دیگری سخت‏تر است:سخت‏ترین چیز که خدا آفرید، سنگ است. سخت‏تر از سنگ، آهن است. سخت‏تر از آهن، آتش است. سخت‏تر از آتش، آب است. سخت‏تر از آب، ابر است. سخت‏تر از ابر، باد است. سخت‏تر از باد، فرشته است.سخت‏تر از فرشته، فرشته‏ی مرگ است. سخت‏تر از فرشته‏ی مرگ، خود مرگ است. سخت‏تر از مرگ، امر خداست. 
مرد شامی گفت:شهادت می‏دهم که تو فرزند رسول خدایی و علی علیه‏السلام، وصی محمد صلی الله علیه و آله است. سپس این پاسخ‏ها را نوشت و برای معاویه برد. معاویه آن را برای ابن‏اصفر (پادشاه روم) فرستاد. چون پاسخ‏ها به پادشاه روم رسید، گفت:گواهی می‏دهم که این، از معاویه نیست. این، جز از معدن نبوت نخواهد بود. [2] . 

ابن‏شهرآشوب می‏گوید: 
پادشاه روم به معاویه نامه نوشت و در آن، از 3 چیز سؤال کرد:از جایی که به مثابه‏ی وسط آسمان است، از اولین قطره‏ی خونی که بر زمین ریخت و از جایی که آفتاب، یک بار بر آن تابید؟ معاویه که پاسخ آن‏ها را ندانست، از حسن بن علی علیه‏السلام کمک خواست. او فرمود:بام کعبه، خون حوا و کف دریا آن زمان که موسی علیه‏السلام به آن زد [و شکافت]. 
روایت شده که:امام حسن علیه‏السلام در پاسخ پادشاه روم فرمود:جایی که قبله ندارد، کعبه است و کسی که هیچ خویشی ندارد، پروردگار است. 
مرد شامی از حسن بن علی علیه‏السلام پرسید:میان حق و باطل چقدر فاصله است؟ آن حضرت فرمود:چهار انگشت؛ آنچه با چشم خود دیدی، حق است، و چه بسا با گوش خود، فراوان حرف باطل بشنوی. مرد شامی پرسید:میان ایمان و یقین چقدر فاصله است؟ آن حضرت فرمود:چهار انگشت؛ ایمان، آن است که می‏شنویم و یقین، آن است که می‏بینیم. او پرسید:میان آسمان و زمین چقدر فاصله است؟ آن حضرت فرمود:دادخواهی ستمدیده، و تا دورادور ناپیدای نگاه چشم. او پرسید:میان مشرق و مغرب چقدر فاصله است؟ آن حضرت فرمود:حرکت [پیوسته‏ی] یک روز آفتاب.[3] . 

پی نوشت ها:
[1] اسراء:12؛ (فمحونا آیة اللیل و جعلنا آیة النهار مبصرة). 
[2] تحف العقول:228. 
[3] المناقب 12:4. 

 

  *  عَزیزٌ عَلَیَّ اَنْ اَرَی الْخَلْقَ وَلا تُری  *
********
پنج شنبه 24 مهر 1393  7:11 AM
تشکرات از این پست
alirezaHmzezadh
دسترسی سریع به انجمن ها