0

مقالات شادی

 
farshon
farshon
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : آذر 1387 
تعداد پست ها : 43957
محل سکونت : خراسان رضوی

مقالات شادی

خنده، شوخی و شادمانی ویژگی شایسته انسانهاست که از گستره احساسات آنان دستچین می­شود، نشان از نشاط روحی داشته و موجب بردباری و شکیبایی آدمی می­شود. ره­آورد این صفات سه­گانه، رهایی انسان از فرسودگی خاطر و دوری از پژمردگی گلبرگهای وجود بوده که در پرتو آن آرامش، آینده­نگری و بصیرت افزون­تری در تصمیم­گیریها فراهم شده و دشواری کمتر و کامیابی بیشتری در مسیر زندگی خواهد بود. به جرئت می­توان گفت که این موضوع از اهمیت بسیار والایی در زندگانی برخوردار می­باشد.

آیین آسمانی اسلام که دینی کامل و جامع است، با توجه به نیازهای انسان و زمینه­های کمال و تکامل او در جلوه­های مختلف، نگاهی همه سویه به این پدیده نموده و برای تجدید توان و کسب نشاط و طراوت روحی، راهکاری به نام خرسند سازی همنوعان را ارائه کرده و آن را از خصلتهای خداجویان دانسته است. از این رو رهبانیّت یا دوری از لذّتهای زندگی و شادیهای شایسته فردی و اجتماعی را ممنوع ساخته، حضور در عرصه­های مختلف و بهره­گیری از نشاط، تنوّع و شادی را سیره­ای پسندیده، بلکه عبادتی بزرگ معرفی نموده است.

بی­شک آشنایی با مجموعه آموزه­های دینی، احیاگر نوعی اعتدال، روشن­بینی و جامع نگری است تا در کنار اشک و آه، دعا و مناجات و سیاه­پوشی در سوک پیشوایان تابناک، تمامی دین­باوران بینش­مند و خردورز، از ظاهری آراسته و زیبا، پوششی روشن و روح­افزا و بویی خوش و دل­آرا بهره­مند شوند؛ خرسند و خوشحال و پر سرور و شادمان در صحنه­های مختلف اجتماع ظاهر شوند.

علاوه بر معارف ناب دینی، روان­شناسان نیز بین خنده و نشاط روحی با سلامتی سایر اعضای بدن ارتباطی نزدیک دیده، خوش­رویی و خرسندی را بهترین راه ارتباط با همگان به ویژه کودکان، نوجوانان و جوانان ارزیابی می­کنند و حتّی برخی از آنان روان درمانی را با خنده انجام داده و سلامت جسمانی را در افق نشاط و شادابی روانی جستجو می­کنند.

با نگاهی به جامعه و جلوه­های مختلف بینشها و گرایشهای افراد، دیدگاههای متفاوت یا متضادی دیده می­شود که در پاره­ای از صحنه­ها مایه تعجب خواهد بود:

دیدگاه نخست عرصه­های گوناگون زندگی را تالار نمایشی خنده­آور می­داند که در لحظه­های آن باید به خنده و قهقهه پرداخت و به دور از هر مسئولیّتی، همراه با گفتنیهای شادی­بخش، زیبا پوشید و گوارا نوشید، تا در نگاه دیگران خوشبخت واقعی دانسته شده، زندگی لبریز از خوشی و شادمانی داشت! از این رو چون سخن از واقعیات زندگی و حقایق مقدس هستی با اینان مطرح شده و مسئولیت انسان در صحنه­های مختلف اجتماع گوشزد می­شود، سر تکان داده و چهره برمی­گردانند.

دیدگاه دیگر آن است که خنده و شوخی کار انسانهای سبک، جلف و بی­خرد است؛ کسانی که زندگی را بازیچه دانسته و هیچ مسئولیتی در خود احساس نمی­کنند! باید سنگین و باوقار، سخت و همیشه جدّی بود، تا وقار و عظمت و ابهت به دست آورد و اطرافیان نگاه بالایی به ما داشته و بدانند حالات کودکانه در ما وجود ندارد! اینان دوستان و نزدیکان را در حسرت لبخندی اندک فرومی­برند و همواره صورتی فرورفته در قحطیِ نشاط و شادی داشته، تمامی ناهمواریهای زندگی و سنگلاخهای حوادث در نقشه پر چین و چروک چهره آنان نمایان است. با ورود در هر محفلی، خود، خانواده و اطرافیان را در ماتمی جانکاه و لحظاتی سخت و دردآلود فرو برده، رهایی از وضعیتی این چنین را آرزوی قلبی تمامی حاضران می­نمایند!!

دیدگاه سوم آن است که آفرینش، داستانی خیالی، کتابی خنده­آور و یا مهمانخانه تن­پروری نیست تا یگانه آرمان انسان، جشن و شادکامی و فریاد و پایکوبی در آن محسوب شود! و یا عظمت شخصیت آدمی هرگز در لابلای چین و چروکِ چهره و فریاد رعدآسای او احساس نمی­شود، بلکه گستره هستی مدرسه­ای بس بزرگ است که با آغاز تکلیف، همه ما حضوری جدّی در آن می­یابیم و در هر لحظه آن باید هوشیاری و آگاهی خویش را افزایش دهیم و در امتحانهای مختلف سربلند و پیروز بیرون آییم.

در این میان تبسّم، خنده، شوخی و شادمانی، ارمغانهای الهی در آغوش عشق و احساس انسانهاست که با هریک، این ایّام ارزشمند را می­توان با طراوت و پرنشاط سپری کرد و با نگرشی روشن از دانش و بینش، هیچ­گاه شیرینی و حلاوت این صفات را با زهرِ گناه، آلوده نساخت!

 
 
 
 
 

 

مدیرتالارلطیفه وطنزوحومه

چهارشنبه 23 مهر 1393  9:29 AM
تشکرات از این پست
mohsen_alavi zinab84
farshon
farshon
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : آذر 1387 
تعداد پست ها : 43957
محل سکونت : خراسان رضوی

پاسخ به:علل شادى و سرور

خلیل منصوری

علل شادى و سرور

انسان هرگاه به خواسته ى خود برسد و به چيزهاى مورد علاقه ى خويش مانند مال، قدرت، نفوذ، موفقيت، علم، ايمان و تقوا دست يابد، در خود حالتى از شادى و سرور احساس مى كند. بنابراين، شادى امرى نسبى و مبتنى بر اهداف انسان در زندگى او است; مثلا اگر هدف كسى در زندگى جمع آورى مال و دست يابى به قدرت و نفوذ و مقامات دنيوى ديگر باشد، موفقيت در تحقق اين اهداف، سبب شادى و سرور او خواهد شد; امّا كسى كه هدف زندگى اش تمسّك و پايبندى به ايمان و پرهيزكارى و عمل صالح براى دست يابى به خوشبختى اخروى باشد، همين مسايل مايه و منشأ آرامش، امنيت و شادى وى خواهد شد.
قرآن هر دو نوع اين شادى را ذكر نموده است; مثلا شادى كفار به هنگام دستيابى متاع زندگى دنيا را چنين توصيف مى كند.«فَرِحُواْ بِالْحَيَوةِ الدُّنْيَا وَ مَا الْحَيَوةُ الدُّنْيَا فِى الاَْخِرَةِ إِلاَّ مَتَـعٌ;[1] و (اين مردم كافر) به زندگانى و متاع دنيا دل شادند در صورتى كه دنيا در قبال آخرت متاع ناقابلى بيش نيست».
و شادى مؤمنان را آن گاه كه آيات قرآن بر آن ها خوانده مى شود، ذكر كرده است، قرآنى كه آن ها را به حق راهنمايى مى كند و در آن شفاى درد آنان و هدايت و رحمت است:«اى مردم، نامه اى كه همه پند و اندرز و شفاى دل هاى شما و هدايت و رحمت بر مؤمنان است، از جانب خدا براى نجات شما آمد. اى پيامبر! به خلق بگو كه شما بايد منحصراً به فضل و رحمت خدا شادمان شويد كه آن بهتر و مفيدتر از ثروتى است كه براى خود مى اندوزيد.»[2]
در صورتى كه منشأ شادى و خوشحالى كسى متاع دنيا باشد كه بيشتر مردم نيز چنين هستند، اين شخص در حقيقت از يك زندگى آرام بخش و با ثباتى بهره مند نخواهد بود; زيرا وقتى خداوند به او نعمت تندرستى و وسعت روزى و مال بسيار عطا كند، احساس شادى و خوشبختى مى كند و اين نعمت ها و متاع هاى دنيا او را از ياد خدا و شكر خدا باز مى دارد و هر گاه ضرر يا بلايى به او برسد و برخى از نعمت هايى را كه از آن بهره مند بوده از دست بدهد، يأس و نوميدى بر او چيره مى شود و نعمت هاى ديگرى را نيز كه هنوز از آن بهره مند است انكار مى كند. به اين ترتيب، چنين انسانى دايماً در اضطراب و نوسان، ميان احساس خوشبختى و احساس نوميدى، به سر مى برد، قرآن در اين باره واكنش آنان را چنين توصيف مى كند:« و اگر ما بشر را در دنيا از نعمت و رحمتى برخوردار كرديم تا سپاسگزارى كند سپس چون كفران كرد آن نعمت را از او باز گرفتيم، سخت به خوى نوميدى و كفران در افتد; و اگر آدمى را به نعمتى پس از محنت و رنجى مى رسانيم مغرور و غافل شود كه ديگر روزگار زحمت و رنج من سر آمده است و سرگرم شادمانى و مفاخرت شود».[3]
اگر منشأ شادى و خوشحالى كسى، ايمان به خدا، تقوا، عمل صالح و پيروى از روش الهى در زندگى باشد، چنين شخصى در واقع احساس خوشبختى حقيقى و هميشگى مى كند و اين كلام خداى متعال در اين مورد، صادق است: «هر كس از مرد و زن كار نيكى به شرط ايمان به خدا به جاى آورد ما او را در زندگانى خوش و با سعادت زنده ابد مى گردانيم و اجرى بسيار بهتر از عمل نيكى كه كرده است، به او عطا مى كنيم.»[4]
قرآن هم چنين خوشحالى مؤمن را در روز قيامت، آن گاه كه خداى متعال او را از شرّ آن روز نجات مى دهد و از روى لطف و رحمت، داخل بهشت نعيم مى كند، چنين توصيف مى فرمايد: خدا هم از شر و فتنه آن روز آنان را محفوظ داشت و به آنان روز خندان و دل شادمان عطا مى كرد.[5]
در برابرى شادى، اندوه است كه حالت انفعالى ضد شادى و سرور است، و وقتى پيش مى آيد كه انسان شخص عزيز يا چيز گران بهايى را از دست بدهد، يا حادثه اى برايش اتفاق بيفتد و يا اين كه در آنجا كارى مهم دچار شكست شود.

معناى لغوى و اصطلاحى فرح

در زبان عربى واژه «فرح» به معناى لذت زودگذر به كار رفته و بيشترين كاربرد آن نيز در لذت هاى بدنى و جسمى است.[6] در حقيقت ريشه و خاستگاه اين حالت انفعالى را بايد در نيروى شهوانى انسان جست.
در قرآن اين واژه به دو صورت مطلق و مقيد به كار رفته و صورت مطلق آن همواره به صورت مذمت بوده است[7] چنان كه مقيد آن نيز كه در ارتباط با دنيا بوده مورد ذم قرار گرفته است[8] و تنها يك صورت آن، كه در ارتباط با فضل در رحمت خداوند است، پسنديده شمرده شده است.[9]
واژه ديگرى كه در زبان عربى درباره شادى و خوشحالى به كار رفته واژه «سرور» است. اين واژه در جايى به كار مى رود كه حالت انفعالى همراه با آرامش قلبى باشد. كاربرد اين واژه در تازى نشان مى دهد كه سرور تنها در جايى به كار مى رود كه نفع و لذتى حقيقى در ميان باشد در حالى كه «فرح» گاهى در جايى كاربرد دارد كه نفع و لذت در ميان نيست و تنها شادمانى بدون منفعت و لذت است مانند شادمانى كودكانه كه با رقص و دوندگى و شنا و مانند آن پديد مى آيد.[10]
به نظر مى رسد كه «فرح» بيشتر در مواردى كه شادى مذموم و كودكانه باشد به كار مى رود و برخاسته از انگيزه هاى شهوانى است در حالى كه سرور بيشتر در شادى و امور ممدوح و برخاسته از انگيزه هاى عقلانى و فكرى است. از اين رو، گفته شده است كه حزن ضد سرور، و غم ضد فرح است.
به هر حال آن چه از قرآن بر مى آيد آن است كه شادى كه با انگيزه هاى عقلانى و فضل الهى باشد فوايد و ثمراتى چون شكر و سپاس را در پى خواهد داشت و نشانه اى از ايمان و موجب افزايش دوستى ميان مؤمنان است، چنان چه نمايانگر رضايت خداوند است، شادى و سرور نه تنها يك ابزار كارآمد در درمان بيمارى هاى روحى و روانى است بلكه توجّه به آن نشانگر پيروى از پيامبر(ص) نيز است، چون كسى مسرور است كه رضايت خدا و قرب او را به دست آورده است رفتار و منش او مورد تأييد الهى است. از آثار اين حالت در جامعه قرآنى افزايش دوستى و پيوندها و تقويت روابط اجتماعى جامعه است.
خوشرويى و سرور در نظر قرآن امرى ممدوح است چنان كه اندوه و حزن و ترشرويى امرى مذموم و ناپسند به شمار مى آيد و در همين رديف فرح و شادى كه برخاسته از انگيزه هاى شهوانى است نيز مذموم است.

آثار سرور در انسان

وقتى انسان دچار حالت انفعالى مى شود از نظر جسمانى و بدنى تغييرات زيادى در بدنش رخ مى دهد، چنان كه در شكل ظاهرى بدن و خطوط چهره اش نيز دگرگونى هايى نمايان مى شود. در ميان اين تغييرات كه به هنگام انفعال رخ مى دهد مى توان از شدت ضربان قلب و انقباض مويرگ هاى خونى امعاء و احشا و گسترده تر شدن مويرگ ها در سطح بدن نام برد. اين گستردگى مويرگ ها خود باعث ورود مقدار زيادى خون به قلب مى شود و پر شدن قلب از خون، موجب افزايش حجم آن و در نتيجه اتصالش به ناى مى شود; زيرا از نظر فيزيولوژى تشريحى، قلب در حدود يك و نيم سانتيمتر زير يكى از نايچه ها قرار دارد. قرآن تپش قلب را در حالت انفعالى مورد توجّه قرار داده است.[11]
يكى از نمونه هاى تغييرات جسمى كه همراه انفعال رخ مى دهد، تغيير خطوط چهره است به طورى كه انسان مى تواند حالت انفعال را از تغييراتى كه در خطوط چهره شخص منفعل رخ مى دهد ملاحظه كند. قرآن در بسيارى از آيات به اين پديده اشاره مى كند[12]
خنده نيز يكى ديگر از آثارى است كه در پى شادى و سرور درونى در انسان پديد مى آيد. بشارت به يك امر، عاملى است كه سرور و بروز خنده در انسان را موجب مى شود[13] و در پى آن از خوشحالى و شگفتى فرياد مى كشد و دست مى زند و به صورت خويش و ديگر اعضايش مى زند و به طور طبيعى از خود واكنش هاى رفتارى بروز مى دهد; چنان كه ساره همسر حضرت ابراهيم(ع) پس از شنيدن بشارت و مژده بچه دار شدن خنديد و از خوشحالى فرياد كشيد و به صورت خويش زد.[14]
بنابراين بروز احساسات مانند كف زدن، فرياد كشيدن و خودزنى امرى عادى و واكنشى طبيعى است كه قرآن به نمونه هاى آن اشاره دارد. پس نبايد گمان كرد كه «خنديدن» به دليل سرزنش قرآن از آن در آياتى چون 82 سوره توبه، امرى زشت و رفتارى ناهنجار و دور از آداب متشرعان است; زيرا اين آيات درباره منافقانى است كه از حق و حقيقت و ايمان دور شده و با رفتار و كردار خويش مؤمنان را مسخره كرده و آنان را دست مى اندازند و پس از آن به منش و كنش خود مى بالند و واكنش هايى را از روى شادى بروز مى دهند. قرآن با توجه به اين شيوه رفتارى و شادى ها و خنده هاى ايشان بيان مى دارد كه خنده هاى تمسخرآميز ايشان در امروز جز گريه در روز قيامت و رستاخيز برايشان بهره اى نخواهد داشت. اگر آنان به درستى به حال و روز خود بنگرند مى بايست بر حال و روز خود بگيرند، نه آن كه بخندند. افزون بر آن كه خنده و گريه امرى طبيعى و حالتى است كه خداوند در انسان قرار داده است و اوست كه به عوامل و اسبابى مى خنداند و مى گرياند.[15] اين حالت انفعالى حتى در پيامبران نيز وجود دارد و ممكن است آنان از ديدن و شنيدن امرى شگفت زده و به طور طبيعى منفعل شده و بخندند، چنان كه حضرت سليمان «ع» از شنيدن گفتار ملكه مورچگان خنديد.[16]
خنده و شادى در عبادت و پرستش انسان ها نيز خود رانشان مى دهد. همواره انسان ها براى بيان سپاس و شكر نعمت به جشن و شادى مى پرداختند. قرآن در آياتى چند به اين شيوه سپاسگزارى اشاره دارد. بيرون رفتن قوم ابراهيم «ع» براى سپاسگزارى از اين دست است. البته قرآن اين شيوه از عبادت را به دو دسته تقسيم مى كند; برخى را پسنديده و برخى را ناپسند بر مى شمارد. به اين معنا كه هرگاه اين جشن، شادى و سرور انسان را به ياد خدا اندازد امرى پسنديده است، چنان كه عيد از سوى خدا مورد توجه قرار گرفته است و شادى و سرور در آن روز مورد تاييد است و ما نيز در اين مقاله به اين مسأله خواهيم پرداخت. اما اگر اين شيوه انسان را از خدا دور سازد و انسان را از حق و حقيقت جدا گرداند بسيار ناپسند است. قرآن به اعمالى كه بت پرستان در كنار كعبه و به عنوان نماز انجام مى داده اند خرده مى گيرد و آن را نه تنها نماز و عبادت بر نمى شمارد بلكه بازيچه اى گمراه كننده مى داند تا حقيقت آن چنان كه بايد نمايان نگردد. اين دست زدن و شادى و سرور و فرياد و هياهو كه به عنوان نماز و عبادت و سپاس انجام مى گرفت نه تنها بت پرستان را به خدا نزديك نمى ساخت بلكه از حقانيت قرآن و توحيد نيز باز مى داشت. قرآن در توصيف اين نحوه نادرست عبادت و سپاس مى فرمايد كه نمازشان جز سوت زدن و كف زدن نيست.[17]
به هر حال خنده، فرياد، هياهو، كف زدن و ديگر واكنش هاى رفتارى از آثار طبيعى سرور و شادى در انسان است، چنان كه وقتى انسان از چيزى نفرت پيدا كرد نه تنها آثار آن در خطوط چهره فرد مانند سياه شدن[18] آشكار و ظاهر مى شود، بلكه واكنش هاى تند رفتارى را چون مشت زدن و حمله با خشونت[19]، از خود بروز مى دهد.
در قرآن آيات فراوانى وجود دارد كه حالت هاى انفعالى غم و اندوه، شادى و خوشبختى را كه مردم در روز قيامت احساس مى كنند و هم چنين تغييراتى كه بر چهره شان نمايان مى شود و منعكس كننده حالت انفعالى آنهاست، توصيف مى كند.[20]
قرآن حالت خوشحالى و خوشبختى را كه در روز قيامت بر چهره ى مؤمنان نمايان است و با رخسارى خندان و شاداب در انتظار ورود به بهشت هستند چنين توصيف مى كند: آن روز گروهى رخسارشان چون بامدادان فروزان است و خندان و شا دمانند[21] و يا مى فرمايد: به راستى نيكوكاران در بهشت ابد متنعم هستند. آن جا بر تخت هاى عزت تكيه زنند و نعمت هاى خدا را بنگرند و در رخسارشان نشاط و شادمانى نعيم بهشتى پديدار است.[22] و يا مى فرمايد: جمعى ديگر به نعمت هاى بهشتى رخسارشان شادمان و خندان است و از سعى و كوشش خود در طاعت خدا خشنود هستند و در بهشت بلند مرتبت مقام عالى يافته اند[23] و يا مى فرمايد: آن روز رخسار طايفه اى از شادى برافروخته و نورانى است و به چشم دل جمال حق را مشاهده مى كنند.[24]
هنگام دچار شدن انسان به حالت انفعالى تمام شكل بدن به طور كلى دگرگون مى شود. مثلا در حالت شادى و سرور با نشاط، راست قامت، سربلند، فراخ سينه به نظر مى رسد و در حالت ننگ و احساس گناه، خوار، سرافكنده و فرو رفته در خود ديده مى شود. اين تأثيرات حالت درونى ظاهر انسان وقتى خود را نشان مى دهد موجب جذب و دفع افراد به خود مى شود. پيامبر(ص) كه با حالتى از سرور و تبسم با مردم رو به رو مى شد باعث مى شد كه ارتباط بيشترى با او برقرار كرده و با ديدن او به آرامش برسند. به نظر مى رسد كه سرور و شادمانى عقلانى از نظر قرآن نه تنها بد نيست بلكه نشانگر نعمت خشنودى و رضايت خداست كه بايد آن از نعمت سخن گفت و شكر نعمتش را به جا آورد: «وَ أَمَّا بِنِعْمَةِ رَبِّكَ فَحَدِّث»[25]

عوامل شادى آفرين

در قرآن به عوامل مسرت بخش و شادى آفرين اشاره شده است. از نظر قرآن بنياد شادى ها و خاستگاه اصلى آن ايمان، رضايت و خشنودى خداوند است. بنابراين ديگر عوامل را بايد در اين منشأ اصلى جست.[26] وقتى انسان در مى يابد كه خداوند از او خشنود است، شاد مى گردد، و در باطن و ظاهر مسرور و شاد مى گردد. انسانى كه قرآن مى خواند و كلام خدا را به گوش جان مى شنود، در آرامش و شادى فرو مى رود ; زيرا خود را سزاوار آن مى يابد كه خدا با او سخن مى گويد. كسانى كه با قرآن خواندن آرامش و شادى را در خود مى يابند نوعى رابطه نزديك با خدا را در خود حس مى كنند كه نشان دهنده خشنودى محبوب مطلق است. از اين رو قرآن نيز به عنوان يك عامل شادى آفرين مطرح است.[27]
يكى از عوامل طبيعى شادى آفرين از نظر قرآن رنگ زرد است: «صَفْرَآءُ فَاقِعٌ لَّوْنُهَا تَسُرُّ النَّـظِرِين;[28] رنگ زرد خالص روشن شادى آفرين است و بينندگان را شادمان مى گرداند»
خداوند، سرور و شادى اى را كه موجب تكبّر و فخرفروشى مى شود ناشايست دانسته آن را امرى دور از شأن مؤمن بر مى شمارد.[29] انسان بايد بداند كه اين حالات رفاه و آسايش و عواطف انفعالى متأثر از آن پايدار نيست زيرا با كوچكترين و كمترين تغييرى دستخوش دگرگونى مى شود. بنابراين بايد در شادى و غم و در رفاه و تنگدستى همواره به ياد خدا بود كه او دهنده و گيرنده نعمت ها و نقمت هاست.
يكى از عوامل سرورانگيز و شادى آفرين از ديدگاه قرآن زيبايى هاى طبيعى گياهان و جانداران است. از نظر قرآن بردن دام ها در بامدادان به چرا و بازگرداندن آنان در پايان روز آن چنان تأثير شادى آفرين در انسان دارد كه قابل توصيف نيست. اين منظره با شكوه انسان را شاد و خرسند مى گرداند.[30] خداوند از اين رو از انسان مى خواهد تا از زيبايى هاى طبيعى بهره برد و غريزه خواهى خويش را به اين وسيله ارضا نمايد.[31]
يكى ديگر از عوامل شادى و سرور از نظر قرآن، علم و دانش انسان است كه موجب مى شود در انسان شادى و سرور حقيقى پديد آيد.[32]
يكى از عوامل مؤثر در سرور و شادى انسان، سخن گفتن فرزندان است. سخن گفتن حضرت عيسى(ع) با مادر خود و تأمين آب و غذا به صورت خارق العاده، زمينه هاى مسرّت و چشم روشنى مريم(س) در رفع نگرانى او از آينده را فراهم آورد.[33]
تفسير راهنما بر اين برداشت است كه تبريك و شادباش گفتن در روحيه مادر تأثير مثبتى به جاى مى گذارد و زن پس از زايمان افزون بر نيازهاى جسمى مانند تغذيه مناسب، نياز شديدى به آرامش روحى و تسلى خاطر دارد كه با سخن گفتن مى توان به اين مهم رسيد.[34]
در انتها بايد تأكيد كنيم كه به نظر قرآن، از آن جايى انسان ها، شخصيتى تأثيرپذير و انفعالى دارند.[35] دل خوش شدن به مظاهر مادى دنيا به هنگام برخوردارى از آن ها و مأيوس شدن از رحمت خدا با از دست دادن امكانات آنان را به سرعت از يك حالت انفعالى (شادى) به حالت انفعالى ديگر (اندوه) منتقل مى كند; و اين انتقال به روشنى در رفتار و واكنش هاى آنان خود را ظهور و بروز مى دهد. در حالى كه شادى و يأس بى جهت، به هنگام برخوردارى و يا تنگنا با توجّه به خدادادى بودن امكانات، بى معناست[36] زيرا تقدير معيشت و روزى انسان ها در اختيار خداوند است، پس نبايد به هنگام برخوردارى از اندك رحمتى، شادمان و به هنگام مواجهه با كمى ناگوارى، مأيوس و نوميد شد.[37]
شادمانى ناحق و سرمستى گسترده در جامعه از سوى كافران سبب گرفتارى انسان در آخرت است.[38] مَرَح به معناى سرور و شادمانى افراطى و بيش از حدّ و اندازه است به آن گونه كه سبب غرور و سرمستى گردد. اين گونه شادمانى افراطى و زندگى سرمستانه زمينه ساز غفلت از حقايق و معارف الهى و انكار و تكذيب آنها مى گردد.[39]

پی نوشت ها:

شماره 1رعد/ 26.
شماره 2 يونس / 57.
شماره 3 هود/ 9 و 10.
شماره 4 نساء/124.
شماره 5 انسان/ 11.
شماره 6 مفردات راغب اصفهانى.
شماره 7 قصاص/76 و هود/ 10.
شماره 8 انعام/ 44.
شماره 9 يونس/ 58 و آل عمران/ 170.
شماره 10 الفروق اللغويه، ص 219ـ220.
شماره 11 احزاب/ 10 و 11.
شماره 12 حج/ 72 و زخرف/ 17.
شماره 13 هود/ 7.
شماره 14 الذاريات / 29.
شماره 15 نجم / 42.
شماره 16 نمل/19.
شماره 17 انفال / 35.
شماره 18 زخرف / 17.
شماره 19 حج/ 72.
شماره 20 زمر/ 60 و قيامت/ 24 و 25.
شماره 21 عبس/ 38 و 39.
شماره 22 مطففين/ 22 ـ 24.
شماره 23 غايشه/ 8 ـ 10.
شماره 24 قيامت/ 22 و 23.
شماره 25 ضحى / 11.
شماره 26 فاطر/ 31.
شماره 27 زمر/ 23.
شماره 28 بقره/ 69.
شماره 29 هود/ 10.
شماره 30 نحل/ 6.
شماره 31 همان.
شماره 32 نحل/16.
شماره 33 مريم/ 26.
شماره 34 تفسير راهنما، ج 10، ص 607.
شماره 35 روم/ 36.
شماره 36 روم/ 37.
شماره 37 روم/ 31.
شماره 39 غافر/ 75.
شماره 40 غافر/ 75.
اين مقاله پيش از اين در گلستان قرآن شماره 172 فروردين سال 1383 و نيز در كيهان چاپ شده است.

مدیرتالارلطیفه وطنزوحومه

یک شنبه 4 آبان 1393  9:09 AM
تشکرات از این پست
mohsen_alavi zinab84
farshon
farshon
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : آذر 1387 
تعداد پست ها : 43957
محل سکونت : خراسان رضوی

پاسخ به:مقالات شادی

انسان همواره از ابتدا آفرینش تا امروز در جستجوی شادی یعنی تلاش برای رسیدن به «برداشت و تلقی» یا «حس خوبی از زندگی» بوده است. هر قدر از عمر انسان می گذرد تلاش او برای دست یافتن به این تلقی و حس خوب از زندگی بیشتر می شود. اما هنوز نمی دانیم آیا مردم امروز شادترند یا انسان های دوران پیشترِ ما. گویی هر جمعیتی نالان است و این گمان را دارد که دیگران شادتر از او هستند، یا نسل های پیشترِ او شادتر زیسته اند؛ و این نگرانی او را همواره آزار داده است که مبادا فرزندان او در آینده بسی افسرده تر و ناشادتر از امروز زندگی کنند.
اما این حس خوب چیست و از کجا می آید، هرگز به روشنی مشخص نشده است. برخی با این اندیشه که «پول شادی آفرین است»، مخالفند و برخی نیز به مصداق مثل انگلیسی معروف معتقدند «آنان که می گویند با پول نمی توان شادی خرید، به این دلیل است که نمی دانند از کجا خرید کنند» . برخی «مؤفقیت» را رمز شادی می دانند، برخی دیگر معتقدند «همه چیز به خود آدم بستگی دارد» و طرز فکر و نگرش او. برخی «دولت را شرّ» و قدرت را عامل همه بدی ها و ناشادی ها می شمارند؛ و برخی شادی را «هدیه الهی» می شناسند. برخی شادی را در «لذت» جستجو می کنند و برخی دیگر در «ریاضت» و «عبادت» و داشتن رابطه ای غنی با خداوند و عالم ملکوت. برخی «محبّت و دوستی» را سرچشمه شادی می شناسند، و برخی دیگر «دوری و عٌزلت گٌزینی» را. برخی شادی و خوشی خود را در سلامتی، برخی در ثروت و مکنت، و برخی در خوش گذرانی می دانند. اما هر کدام از این واژه ها به چیزی متفاوت اشاره دارند: سلامتی به وضعیت بدن، ثروت به مال و دارایی های بیرون از وجود آدمی، لذت ها به حالتی از ذهن و اعصاب. به راستی شادی چیست و از کجا می آید؟ آیا می توان پاسخی به این پرسش ها داد؟ جامعه، فرهنگ، خانواده، دین، دانش، قدرت، دولت، اقتصاد، فناوری ها، محیط، تاریخ، افراد، تجربه های آدمی، و تمام آنچه به انسان و زندگی اش مربوط است، در شادی او نقش دارند. اما چگونه؟
می خواهم در این مقاله این پرسش ها را بررسی کنم و «دیدگاهی فرهنگی» را مطرح سازم. مقصودم دست یافتن به شناختی نظری از شادی برای توسعه و گسترش آن در جامعه است. یکی از علل گسترش افسردگی ها و ناشادی ها در جامعه امروز، نداشتن شناخت نظری درست از شادی می باشد. «شناخت های نادرست» می توانند مانع از اتخاذ راهبردهای مناسب برای گسترش شادی در جامعه شوند. بنابراین یکی از گام های ضروری برای گسترش شادی، داشتن «دیدگاه نظری مناسب» در این زمینه است.
دیدگاه نظری ما این است که شادی اگرچه برداشت و تلقی یا احساس خوب «افراد» از زندگی است، اما این احساس فردی بیشتر «برساخته اجتماعی و فرهنگی» است تا «برساخته روانی، زیستی، عاطفی یا فردی» . برای این منظور، دو دیدگاه «فرد محور» و «جامعه محور» را بررسی می کنیم تا به دیدگاه «فرهنگ محور» خود برسیم. دیدگاه های فرد محور جنبه های روان شناختی، زیست شناختی و اخلاقی شادی را نشان می دهند، اما نقش فرهنگ در این زمینه را تبیین نمی کنند و شناختی جامع یا «کل نگر» به شادی ندارند و نمی توانند «راهبردهایی برای توسعه شادی در جامعه» ارائه کنند و اساساً از فهم شادی در «سطح کلان اجتماعی» عاجزند.
از اینرو به نظریه یا دیدگاهی اجتماعی و فرهنگی برای تبیین و شناخت شادی نیاز داریم. این مقاله کوشش می کند با «رویکردی بین رشته ای» ، به کمک مفهوم «عادتواره» پی یربوردیو، و مفهوم «فرهنگ شادی» ، شادی را به مثابه نوعی «برساخته اجتماعی و فرهنگی» ، ویژگی ها و عوامل تأثیرگذار بر آن و گونه های آن را توضیح دهد. در نهایت با توجه به نظریه یا دیدگاه فرهنگ شادی، برخی راهبردهای توسعه شادی در جامعه را پیشنهاد می نمایم.

مدیرتالارلطیفه وطنزوحومه

دوشنبه 19 آبان 1393  11:00 AM
تشکرات از این پست
mohsen_alavi zinab84
farshon
farshon
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : آذر 1387 
تعداد پست ها : 43957
محل سکونت : خراسان رضوی

پاسخ به:مقالات شادی

شادی به مثابه امر نظری
بشر همگام با تلاش های عملی اش برای دست یافتن به لذت ها و کاستن رنج ها و توسعه شادی هایش، همواره تلاش کرده است تا درد، رنج، غم، شادی و لذت را بشناسد و آن را تفسیر و معنا کند و شادی برای او نه تنها نوعی «تجربه زندگی» بلکه «ابژه شناخت» نیز بوده است. واقعیت این است که انسان موجودی تفسیرگر است و آنچه را در تور تجربه اش می افتد، به دام اندیشه اش گرفتار می سازد و به همان سان اندیشه آدمی نیز گرفتار تجربه او می شود. تجربه شادی، اندیشه ورزی شادی را موجب می شود. درست همان طور که تجربه درد، علم پزشکی را ایجاد کرد، تجربه شادی نیز «دانش شادی» را خلق نموده است. همان طور که در مقدمه اشاره کردیم پرسش های شادی چیست، از کجا می آید، و چگونه می توان شاد زیست و جامعه ای شاد داشت، از نخستین دغدغه های زندگی بشر از بدو تاریخ تاکنون بوده است.
نخستین اندیشه های فلسفی، دینی و اخلاقی انسان حول محور شادی و کاهش رنج و افزایش لذت های ما بوده اند و انبوهی از دیدگاه ها یا نظریه ها درباره شادی، زندگی و جامعه شاد تاکنون شکل گرفته اند. هر یک از این دیدگاه ها متناسب با بستر اجتماعی و شرایط زمانی و مکانی معینی به وجود آمده اند و با توسعه و تحول اندیشه و جامعه انسانی، این دیدگاه ها نیز تحول یافته اند.
تا قبل از پیدایش و گسترش علوم انسانی و اجتماعی در قرن نوزدهم، شادی از موضوعاتی بود که عمدتاً فیلسوفان، ادیبان و عالمان دین درباره آن نظریه پردازی یا اظهار نظر می کردند. اما از اواخر قرن نوزدهم و اوایل قرن بیستم با شکل گیری و گسترش علوم انسانی و اجتماعی، موضوع شادی به شکل های مختلف در قلمرو این علوم قرار گرفت. روان شناسان و روان کاوان پیشگامان اولیه در زمینه شناخت شادی بودند زیرا آنها با فرد سروکار داشتند و با مشاهده بیماران و بیماری های روحی و روانی مانند افسردگی، روان رنجوری، اسکیزوفرنی و غیره طبیعتاً این پرسش برای آنها مطرح بوده است که چرا افراد حس بدی از زندگی پیدا می کنند و از زندگی سرخورده، ناامید و افسرده می شوند. «فصلنامه مطالعات شادی» که از سال 2000 منتشر شد، و تا به امروز مهمترین مجله تخصصی مطالعات تجربی این حوزه می باشد، نشان می دهد که مطالعات شادی همچنان در قلمرو دانش روان شناسی قرار دارد. محققان علوم اجتماعی به ویژه آنان که با مقوله «سیاست اجتماعی» و «سیاستگذاری عمومی» سروکار دارند، گروه دیگر از محققان هستند که از نیمه قرن بیستم به مطالعه شادی پرداخته اند. از دهه 1970 به بعد جامعه شناسان نیز عمدتاً از طریق مطالعات «کیفیت زندگی» و «رضایت از زندگی» و «ایستارسنجی» و «جامعه شناسی عواطف» به مطالعات شادی کمک کرده اند. از آنجا که عواطف بر تمامی ابعاد تجربه و روابط اجتماعی ما تأثیر می گذارند، هر روز بر اهمیت مطالعه عواطف در شاخه های مختلف علوم افزوده می شود. طی چند دهه اخیر موج گسترده ای از بررسی های تجربی در رشته های مختلف درباره شادی به وجود آمده است. اکنون شادی چنان موضوع جذابی شده است که نه تنها مردم بلکه محققان بیشماری به بررسی آن مشغولند. مَتییوس و ایزِکییِردو کتاب خود با عنوان «در جستجوی شادی: خوش بودن از چشم انداز انسان شناختی» (2009) را با این جمله آغاز می کنند که «شادی امروز همه جا هست، حداقل در قفسه کتابفروشی ها. انبوهی از کتاب ها با عناوین مختلف مانند شادی، شادی چیست، تاریخ شادی، چگونه شاد باشیم، علوم شادی، اقتصاد شادی، شادی و سیاست، شادی و عشق، پول و شادی، و صدها عنوان دیگر».
گرچه مطالعه عواطف در علوم اجتماعی روز به روز گسترده تر می شوند و به ویژه جامعه شناسان تأخیرشان در مطالعه این حوزه را طی سال های اخیر جبران کرده اند اما در مجموع هنوز مطالعات شادی جایگاه خود را در علوم اجتماعی پیدا نکرده است. همین امر موجب فقر نظریه و رویکرد جامعه شناسانه به موضوع شادی شده است. امروز مطالعات شادی، شاخه ای از دانش های بین رشته ای را شکل داده است و تمام علوم انسانی و اجتماعی اعم از روان شناسی، جامعه شناسی، فلسفه، حقوق، اقتصاد، انسان شناسی و مطالعات فرهنگی در آن سهیم هستند.
مجموعه این مطالعات باعث شده است تا شادی اهمیت نظری بیشتری بیابد و اگرچه هنوز معمای شادی چیست و از کجا می آید، پاسخ دقیق و کاملی نیافته، اما پیشرفت های مهمی در این زمینه حاصل شده است. مجموع این مطالعات حول دو دیدگاه قابل طبقه بندی هستند: دیدگاه فرد محور، و دیدگاه جامعه محور. هر دو دیدگاه سابقه تاریخی دارند. چیزی که این مطالعات به آن افزوده است، توجه به مقوله شادی براساس «هست ها» و واقعیت ها یا زمینه تجربی آن می باشد. در عین حال، مطالعات اخیر چه در حوزه روان شناسی و روان شناسی اجتماعی و چه در حوزه علوم اجتماعی، به این اجماع نزدیک شده اند که شادی و حتی به طور کلی عواطف برساخته اجتماعی و فرهنگی هستند و از رویکردهای زیستی و روانی فاصله گرفته اند. هر دو گروه مطالعات بر روی مفهوم «فرهنگ عواطف» اجماع دارند. در سال های دهه 1970 که حوزه جامعه شناسی عواطف به تازگی در حال شکوفایی بود، در بین عالمان اجتماعی دو جهت گیری نظری متفاوت وجود داشت. یکی جهت گیری اثبات گرایانه و دیگری جهت گیری برساخت گرایانه . تئودور کِمپر، از پیشگامان جامعه شناسی عواطف، توضیح می دهد که برساخت گرایان بیشتر بر وجوه نمادین، معنایی و تفسیری عواطف و شادی تأکید دارند و معتقدند که عوامل روان شناختی و زیست شناختی اهمیتی در تعیین عواطف ندارند و این «هنجارهای اجتماعی» یا «قواعد احساس» هستند که نوع و شکل احساسات ما را شکل می دهند. در حالیکه تحصل گرایان نقش عوامل زیستی و روان شناختی را می پذیرند. ولی تحصل گرایان این نکته را می پذیرند که ساختارهای اجتماعی به ویژه مناسبات قدرت و منزلت، نقش مهمی در عواطف دارند. اما اکنون به گفته جاناتان ترنر این دو رویکرد به یکدیگر نزدیک شده اند و در واقع، اغلب تحقیقات نقش ساختارهای اجتماعی، مناسبات قدرت، روابط منزلتی، و همچنین هنجارهای اجتماعی، قواعد احساس، نقش عاملیت، نمادها و تفسیر را در شکل گیری عواطف تأیید می کنند؛ و بیش از این که امروز جامعه شناسان دغدغه برساخت گرایی یا تحصل گرایی داشته باشند در پی تبیین تأثیر مسائلی مانند جنسیت، زبان، طبقه اجتماعی، فرایندهایی گروهی، هویت، ظهور فناوری های جدید، چند فرهنگی شدن، سیاست فرهنگی و مسائلی از این دست، بر چگونگی عواطف هستند. برای مثال، گوردون از نظریه پردازان برجسته جامعه شناسی عواطف نشان داده است که زبان و نوع واژه ها در هر فرهنگ نقش تعیین کننده ای در تمام وجوه احساسی از جمله شادی دارند. او از «واژگان احساسی» در هر فرهنگ صحبت می کند. ما متناسب با زبانی که در آن متولد شده ایم، جهان را احساس می کنیم و احساسات مان نیز متناسب با زبانی که سخن می گوییم، ابراز می نماییم. علاوه بر زبان، آیین ها و رسوم که سنت و میراث تاریخی هر جمعی است، نقش تعیین کننده ای در شکل گیری و ابراز احساسات ما دارند. ترکیب جمعیت ها و هم نشینی اقوام و گروه ها مختلف که در نتیجه مهاجرت در دنیای موجب درهم آمیزی و تعامل هر چه بیشتر اقوام و فرهنگ شده، عواطف و معیارها یا قواعد احساس را دستخوش تغییرات شدید نموده است. اکنون نوجوانان و جوانان در آفریقا و روستاهای خاورمیانه و افغانستان از کالاهای مد روز آمریکایی لذت می برند، در حالی که مراکز خرید آمریکایی، بازار بزرگ عرضه دست بافت ها، صنایع دستی و میراث فرهنگی آفریقا و خاورمیانه شده اند. از اینرو، در کنار فرهنگ محلی، عوامل فرا محلی و «فرهنگ جهانی» نیز امروز نقش تعیین کننده ای در انتظارات و تلقی های افراد از «زندگی ایده آل» و «جامعه خوب» دارد. بنابراین، تأثیر فرهنگ بر چگونگی شادی، چیزی فراتر از فرهنگ در معنا ملی آن می باشد.

من در این بررسی از رویکرد ترکیبی فوق پیروی می کنم و شادی را به منزله بخشی از عواطف با رویکرد مذکور توضیح می دهم. خلاصه رویکردی نظری من به شادی اینست که شادی هم نوعی حالت یا «احساس عاطفی» و در عین حال نوعی «ارزیابی عقلی» از زندگی و وضعیت فرد از موقعیت خود می باشد. این احساس و ارزیابی گرچه توسط فرد صورت می گیرد اما از طریق ارزش ها، باورها، هنجارها و ساختارهای جمعی تعییّن می یابد و طی فرایند «جامعه پذیری» و «فرهنگ یابی» در افراد درونی می شود. با در نظر گرفتن این امر، شادی در جوامع و در بین گروه های مختلف برساخت متفاوتی است. با توجه به این واقعیت، شادی یک چیز واحد نیست بلکه در جهان واقعی «شادی های» مختلف وجود دارد. این تنوع را مَتییوس و ایزِکییردو در کتاب شان نشان داده اند و به درستی ابراز داشته اند که «شادی یک چیز نیست بلکه شادی چیزهای متفاوت در جاهای مختلف است. جستجوی شادی نیز جستجوی برای چیزهای گوناگون می باشد.»
اما همان طور دینر و سو در مقدمه کتاب «فرهنگ و رفاه معنوی» (200) استدلال می کنند در این زمینه نمی توان از «نسبیت گرایی فرهنگی» این گونه برداشت کرد که جامعه فقرزده درگیر قحطی، یا مبتلا به بیماری های فراگیر، جنگ یا توسعه نایافتگی، یا جامعه ای که درگیر استبداد است به همان اندازه جامعه توسعه یافته و دموکراتیک شادند. زیرا مجموعه ای از استانداردها یا «معیارهای زندگی خوب»، مانند سلامتی، دموکراسی، دسترسی به حداقل امکانات حیاتی، امنیت، و سطحی از لذت های شخصی، وجود دارند که این معیارهای زندگی، امروزه برای همه افراد در تمام جوامع «معیارهای تعیین کننده زندگی خوب» شناخته می شوند. وجود افراد ناشاد در جوامع گوناگون خود نشان دهنده این است که نمی توان گفت هر جامعه معیارهای خاص زندگی دارد و بنابراین همه جوامع به نحو یکسانی مطابق معیارهای خودشان شادند. بسیاری جوامع مظابق معیارهای خودشان نیز قادر به تأمین شادی برای همه مردم خود نیستند. ما در انتهای این مقاله به بررسی این موضوع می پردازیم.

برگرفته ازوبلاگ:فرهنگ شناسی

مدیرتالارلطیفه وطنزوحومه

دوشنبه 19 آبان 1393  11:01 AM
تشکرات از این پست
zinab84
farshon
farshon
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : آذر 1387 
تعداد پست ها : 43957
محل سکونت : خراسان رضوی

پاسخ به:مقالات شادی

رابطه شادی و موفقیت


اگر معنی واقعی شادی را بفهمید و آن را به کار بگیرید، کم‌کم درهای موفقیت را یکی‌یکی به روی خودتان و خانواده‌تان باز خواهید کرد

چه کاری شما را خیلی خوشحال می‌کند؟ سرچشمه این رضایت و خوشحالی کجاست؟ اگر معنی واقعی شادی را بفهمید و آن را به کار بگیرید، کم‌کم درهای موفقیت را یکی‌یکی به روی خودتان و خانواده‌تان باز خواهید کرد....

شادمانی می‌تواند به عنوان «احساس ناشی از پیشرفت اهداف خوشایند و مطلوب» تعریف شود. برای پی بردن به این نکته به آخرین هدفی که در آن به نتیجه مطلوب رسیده‌اید، فکر کنید! ولی اگر اهداف جدیدی در برنامه‌ریزی آینده‌تان وجود نداشته باشد به زودی این رضایت خاطر جایش را به ملالت و خستگی خواهد داد. این چیز خوشایندی نیست که انسان در زندگی‌ به همه اهداف‌اش رسیده باشد و هدف جدیدی در سر نداشته باشد.



● فکر کردن به آخرین هدف

به آخرین هدفی که در آن به نتیجه مطلوب دست یافته‌اید فکر کنید! به هدفی که در گذشته‌ به آن رسیده‌اید فکر کنید. به یاد بیاورید در روز عروسی‌تان یا در روز فارغ‌التحصیلی‌تان از مدرسه یا دانشگاه چه احساسی داشته‌اید؟ در هر مورد، شما به یکی از اهداف‌تان دست یافته‌اید. به یاد بیاورید چه زمان‌هایی در زندگی‌تان احساس رضایت‌مندی می‌کردید؟ شاید وقتی بوده که یک تجارت جدید را شروع کرده بودید یا شغلی جدید به‌تان پیشنهاد شده بود. شاید هم هنگامی که قرض‌های‌تان تمام و کمال پرداخت شد. با بررسی این موضوع متوجه خواهید شد در تمام لحظاتی از زندگی‌تان که احساس شادی یا رضایت‌مندی داشته‌اید، یا در حال پیشبرد هدف‌تان بوده‌اید یا به هدف‌تان رسیده بودید.



● فکر کردن به اهداف جدید

رضایت خاطر جایش را به کسلی خواهد داد، اگر اهداف جدیدی در سر نداشته باشید.

بدون هدف جدید شما کسل خواهید شد و کسلی شما را به سوی استرس سوق خواهد داد؛ برای مثال، برنامه‌ریزی برای تعطیلات هیجان‌انگیز است ولی خیلی از افراد در آخر تعطیلات اشک‌شان درمی‌آید به این دلیل که برنامه و هدف جدیدی ندارند.

بحث و مجادله در روزهای ماه عسل برای تازه‌عروس و تازه‌دامادهایی که هدفی برای ازدواج‌شان نداشته‌اند، امری اجتناب‌ناپذیر است. برنامه‌ریزی برای روزهای بازنشستگی هیجان‌انگیز است ولی لذت از آزادی سریعا جایش را به کسلی و مرگ زودرس خواهد داد، اگر شما روی اهداف جدید کار نکنید.



● چگونه شاد باشیم؟

اگر قبول کنیم که «شادمانی یعنی احساس ناشی از پیشرفت اهداف مطلوب و خوشایند»، آنگاه با استفاده از این مفهوم می‌توانیم به درک درستی از غم دست یابیم. آخرین باری که غمگین بوده‌اید، کی بوده؟

احتمالا یا وقتی بوده که هدفی نداشته‌اید یا وقتی بوده که در راه رسیدن به هدفی تلاش می‌کرده‌اید که مطلوب و خواسته شما نبوده و یا وقتی بوده که هیچ برنامه‌ای برای پیشبرد هدف‌تان نداشته‌اید.



● استفاده از مفهوم شادی

استفاده از مفهوم شادی، رسیدن به شادی را آسان می‌کند. به آسانی اهداف مطلوب‌تان را انتخاب کنید و آنها را پیش ببرید. مراحل بیان شده در زیر به شما کمک می‌کند بتوانید از مفهوم شادی استفاده کنید.

▪ اهدافی که هنوز به آنها دست نیافته‌اید را لیست کنید. اهداف کوچک، بزرگ، قدیمی، به نتیجه نرسیده‌ها و اهداف جاری‌تان را در لیست جای دهید و لیستی کامل از آنها درست کنید.

▪ دور اهدافی که به آنها علاقه‌مندید دایره بکشید.

▪ اهدافی را که به آنها علاقه ندارید از لیست حذف کنید زیرا تا زمانی که شما به هدف‌تان علاقه نداشته باشید به آنها دست نخواهید یافت. اگرچه بعضی از اهداف با اینکه برای شما مطبوع نیستند ولی رسیدن به آنها برای شما حیاتی است. در مورد این نوع اهداف راهی را پیدا کنید تا رسیدن به آنها در شما هیجان ایجاد کند. مثلا امتیازاتی که رسیدن به آن اهداف برای شما به همراه دارد را مشخص کنید و آنها را برای خود مرور کنید. اگر هیچ امتیازی پیدا نکردید، آن هدف را حذف کنید.

▪ اهداف جدید و مطلوب‌تان را به لیست اضافه کنید.

▪ محدودیت‌هایی که برای خود ایجاد کرده‌اید را پاک کنید و اهدافی را که واقعا آنها را دوست دارید برای خود تنظیم کنید. مطلوب‌ترین خواسته‌تان چیست؟

▪ اگر از وقت و پول و پشتیبانی نامحدود بهره‌مند بودید دوست داشتید زندگی‌تان چه شکلی داشت؟ دوست داشتید چه کارهایی انجام می‌دادید و چه چیزهایی می‌داشتید؟

▪ اگر می‌دانستید به هر چیزی می‌توانید دست یابید، چه اهدافی را برای خود در نظر می‌گرفتید؟ این اهداف را به لیست‌تان اضافه کنید.

▪ اهداف‌تان را با نظمی منطقی ردیف کنید.

بهترین گزینه این است که اهداف‌تان را با یکدیگر هم‌تراز کنید. اهدافی که به هم نزدیک باشد، شما به آنها دست خواهید یافت. برای مثال، اگر یکی از هدف‌های‌تان این باشد که امسال به یک مسافرت شش‌ماهه دور دنیا بروید و یکی دیگر از اهداف‌تان این باشد که در این سال بیشترین درآمد را داشته باشید، احتمالا به مشکل برخورد خواهید کرد. بنابراین اگر اهدف‌تان هم‌تراز باشند احتمال موفقیت‌تان بیشتر است زیرا تمرکز زمان پیوسته و مرتب است. مثالی از اهداف هم‌تراز این است: «دوره‌های آموزشی‌ام را تمام می‌کنم، پس می‌توانم حقوقی دوبرابر داشته باشم... می‌توانم به شوهرم کمک کنم تا قرض‌های‌مان را سبک کنیم، پس می‌توانیم بیشتر با بچه‌های‌مان باشیم»؛ «تمام مسوولیت فروشندگی را به مدیر فروش محول می‌کنم، پس می‌توانم شعبه‌ جدیدی افتتاح کنم.»

برای کامل کردن شیوه مطرح شده و شادتر شدن، حال لازم است که شروع کنید به پیشبرد مراحل اهداف‌تان:

▪ فرقی نمی‌کند که گام‌های کوچک بردارید یا گام‌های بزرگ. پیشرفت، پیشرفت است.

▪ برای هفته آینده برنامه‌ریزی کنید. برای فروردین ماه برنامه‌ریزی کنید. برای بهترین سال جدید‌تان برنامه‌ریزی کنید. عادت‌هایتان را با اهداف‌تان هماهنگ کنید تا بتوانید توجه و تلاش‌هایتان را روی آن متمرکز کنید. هر روز صبح از خودتان بپرسید: «امروز چگونه می‌توانم باعث پیشرفت بیشتر هدف‌ام شود؟»

▪ هرچه بیشتر برای پیشبرد اهداف مطلوب‌تان تلاش کنید، خوش‌حال‌تر و موفق‌تر خواهید بود و سال جدیدتان را بهتر خواهید ساخت!


سارا جمال‌آبادی


روزنامه سلامت ( www.salamat.ir )
منبع:http://www.aftab.ir

 

مدیرتالارلطیفه وطنزوحومه

پنج شنبه 12 شهریور 1394  10:05 AM
تشکرات از این پست
zinab84
دسترسی سریع به انجمن ها