بم شهرغم
ای بم شهر غم سرا
جز تو نیست برای من در جهان سرا
غم سایه افکنده بر این سرا
بسیار اشک ریختند در این غم سرا
چشمه ی اشکمان خشکیده است
هم چو نخل هایمان که قامت خمیده است
زلزله امد خراب کرد شهر ما
شهر ما دردش به طاقت اما عزیزان مان چرا
عزیزان ما را گرفتی سوخت جگر ما
ازین پس کسی نیست دوروبر ما