کلینی با سند خود نقل میکند که:
چون به متوکل [عباسی]، سم دادند، نذر کرد چنانچه بهبود یابد، «مال کثیری» را صدقه دهد، چون بهبود یافت، از فقها درباره اندازه «مال کثیر» پرسید، با هم اختلاف کردند، یکی گفت: صدهزار، دیگری گفت: ده هزار، و هر کس چیزی گفت، و امر بر متوکل مشتبه شد [و ندانست چه کند]. صفعان، یکی از ندیمان [1] او گفت: چرا سراغ این سیاه نمیفرستی تا از او بپرسی؟
متوکل گفت: وای بر تو! چه کسی را میگویی؟!
صفعان گفت: ابنالرضا علیهالسلام، او پاسخ آن را نیک میداند، اگر تو را از این سرگردانی بیرون آورد. باید فلان مقدار به من بدهی، و اگر نه، تو صد تازیانه محکم به من بزن.
متوکل گفت: پسندیدم، جعفر بن محمود! برو نزد ابنالرضا علیهالسلام، و از او درباره اندازه «مال کثیر» بپرس. جعفر بن محمود نزد امام هادی علیهالسلام آمد، و از اندازه «مال کثیر» پرسید، امام علیهالسلام فرمود: اندازه مال کثیر، هشتاد است.
جعفر بن محمود گفت: او از من علتش را میپرسد، امام علیهالسلام فرمود: خدای سبحان میفرماید: «قطعا خداوند شما را در مواطن کثیره [2] یاری کرده است»، آن مواطن را شمردیم، هشتاد موطن بود.
روی الکلینی:
عن علی بن ابراهیم، عن أبیه، عن بعض أصحابه ذکره قال:
لما سم المتوکل نذر ان عوفی أن یتصدق بمال کثیر، فلما عوفی سأل الفقهاء عن حد المال الکثیر، فاختلفوا علیه، فقال بعضهم: مائة ألف، و قال بعضهم: عشرة آلاف، فقالوا فیه: أقاویل مختلفة، فاشتبه علیه الأمر.
فقال رجل من ندمائه یقال له: صفعان: ألا تبعث الی هذا الأسود، فتسأل عنه؟ فقال له المتوکل: من تعنی ویحک؟!
فقال له: ابنالرضا، فقال له: و هو یحسن من هذا شیئا، فقال: ان أخرجک من هذا فلی علیک کذا و کذا، و الا فاضربنی مائة مقرعة [3] .
فقال المتوکل: قد رضیت یا جعفر بن محمود! صر الیه، وسله عن حد المال الکثیر، فصار جعفر بن محمود الی أبیالحسن علی بن محمد علیهماالسلام فسأله عن حد المال الکثیر.
فقال: الکثیر ثمانون، فقال له جعفر: یا سیدی! انه یسألنی عن العلة فیه.
فقال له أبوالحسن علیهالسلام: ان الله عزوجل یقول: (لقد نصرکم الله فی مواطن کثیرة) [4] ، فعددنا تلک المواطن فکانت ثمانین [5] .
پی نوشت ها:
[1] ندیم: همنشین شخصی بزرگ، همدم، هم صحبت، [فرهنگ معین 4 / 4698].
[2] مواطن کثیره: جاهای زیاد، مواضع بسیاری.
[3] القرع: الضرب بشدة الاعتماد، و المقرعة بالکسر فالسکون: ما یقرع به الدابة. مجمع البحرین 2: 490 (قرع).
[4] التوبة: 25.
[5] الکافی 7: 463 ح 21، تفسیر العیاشی 2: 84 ح 37 مع اختلاف، المناقب لابن شهرآشوب 4: 402، الاحتجاج 2: 497 ح 329، بحارالأنوار 19: 165 ح 8، و 50: 162 ح 51 مع اختلاف، و 104: 227 ح 56، التهذیب 8: 309 ح 24، الوسائل 23: 298 ح 1.