انسان برای رسیدن به قلّة كمال معنوی و نجات یافتن از سقوط در ورطة هلاكت، نیازمند فراهم شدن مقدماتی است كه از جملة آنها رفع موانع و آسیبهای روحی و روانی است؛ یعنی اگر انسان بخواهد خود را به صفات زیبای اخلاقی بیاراید، لازم است كه وجودش را از آلودگیهای نفسانی و شیطانی پاك سازد. به قول معروف:
آیینه شو جمال پری طلعتان طلب جارو بزن به خانه و پس میهمان طلب
در این رابطه حضرت امام علی النقیعلیهالسلام میفرماید: «الْحَسَدُ مَاحِقُ الْحَسَنَاتِ وَ الزَّهْوُ جَالِبُ الْمَقْتِ وَ الْعُجْبُ صَارِفٌ عَنْ طَلَبِ الْعِلْمِ دَاعٍ إِلَى الغَمْطِ وَ الْجَهْلِ وَ الْبُخْلُ أَذَمُّ الْأَخْلَاقِ وَ الطَّمَعُ سَجِیةٌ سَیئَةٌ؛ (1) حسد نیكیها را نابود میكند، خود برتربینی و تکبّر، دشمنی و نفرت میآورد، خودخواهی و خودپسندی آدمی را از طلب علم باز میدارد و حقّ دیگران را ناچیز میشمارد و موجب نادانی میشود، بخل زشتترین اخلاق به شمار میرود، و طمع خوی بدی محسوب میگردد.»
امام هادیعلیهالسلام در این سخن حكیمانه برخی از بیماریهای اساسی روح را، همانند: حسد، تكبر، بخل و طمع كه مانع كمال انسانی است، مطرح فرموده و به كمالجویان عالم هشدار میدهد كه تا این مرضها معالجه و رفع نشود، سایر تلاشهای انسان بیفایده خواهد بود. در این مقال با استعانت از آیات و روایات به شرحی مختصر از کلام امام هادیعلیهالسلام میپردازیم.
چهار خصلت مذموم و ممدوح
مهمترین نكته در اینجا شناختن مرزهای ظریف و حساس این صفتهاست و هر یك بستگی به موقعیت و نیت افراد دارد؛ زیرا این صفات نسبی بوده و خوب و بد دارد (2) كه انسان در صورت عدم شناخت كافی از خوب و بد آن ممكن است دچار افراط و تفریط شده و گرفتار انحطاط روحی و اخلاقی بشود؛ یعنی نه تنها متخلّق به اخلاق اسلامی نمیشود؛ بلكه گاهی عكس قضیه اتفاق میافتد.
معنای حسد
حسد؛ یعنی تمنای زوال نعمتی از برادر مسلمان خود؛ از نعمتهایی كه صلاح او باشد و اگر تمنای زوال نعمت از او نكند؛ بلكه مثل آن را از برای خود خواهد، آن را «غبطه» و «منافسه» میگویند و اگر زوال چیزی را از كسی خواهد، كه صلاح او نباشد، آن را «غیرت» گویند، و ضدّ حسد، نُصح و خیرخواهی است و آن عبارت است از: خواستن نعمتی كه صلاح برادر مسلمان در آن باشد، از برای او. (3)
و معیار در نصیحت آن است كه آنچه را از برای خود خواهی، برای برادر خود نیز بخواهی و آنچه را كه برای خود مكروه داری، برای او نیز مكروه داشته باشی.
و معیار در حسد آن است كه آنچه را برای خود نخواهی، برای او بخواهی و آنچه را برای خود میخواهی، برای او نخواهی.
مذمت حسد و فضیلت غبطه
در صفت آرزوی سلب نعمت از دیگران به ناحق، حسد ناپسند و مذموم است و سخن امام هادیعلیهالسلام به همین حسد مذموم اشاره دارد كه فرمود: «اَلْحَسَدُ مَاحِقُ الْحَسَنَاتِ؛ حسد نیكیها را نابود میكند.»؛ امّا در صورت آرزوی سلب نعمت از ظالم و فاسق، خوب است. همچنین در صورت آرزوی به دست آوردن نعمتهای در دست دیگران ـ بدون اینكه خود آرزوی سلب آن را از دیگران بكند، كه به آن «غبطه» میگویند ـ خصلتی انسانی و خداپسندانه است.
امام صادقعلیهالسلام در مورد فرق مؤمن و منافق در غبطه و حسد فرمود: «إِنَّ الْمُؤْمِنَ یغْبِطُ وَ لَا یحْسُدُ وَ الْمُنَافِقُ یحْسُدُ وَ لَا یغْبِطُ؛ (4) مؤمن غبطه میخورد و حسادت ندارد، و منافق حسد میورزد و غبطه ندارد.»
نمونههایی از غبطة پسندیده
1. روزی امام چهارمعلیهالسلام به «عبید الله بن عباس بن علیعلیهالسلام» نگاهی كرد و اشك چشمانش را فرا گرفت و فرمود: روزی به رسول خدا صلی الله علیه وآله سختتر از روز احد نگذشت كه عمویش حمزه در آن كشته شد و بعد از آن در جنگ موته است كه عموزادهاش جعفر بن ابی طالب كشته شد. سپس فرمود: روزی چون روز تو نباشدای حسین! سی هزار مرد كه گمان میكردند از این امّتند، دور او را گرفتند و هر كدام به كشتن او به خدا تقرّب میجستند و او خدا را به آنها یادآور میشد؛ ولی پند نمیگرفتند تا او را با ظلم و ستم به شهادت رساندند. سپس فرمود: «رَحِمَ اللَّهُ الْعَبَّاسَ فَلَقَدْ آثَرَ وَ أَبْلَى وَ فَدَى أَخَاهُ بِنَفْسِهِ حَتَّى قُطِعَتْ یدَاهُ فَأَبْدَلَهُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ بِهِمَا جَنَاحَینِ یطِیرُ بِهِمَا مَعَ الْمَلَائِكَةِ فِی الْجَنَّةِ كَمَا جَعَلَ لِجَعْفَرِ بْنِ أَبِی طَالِبٍ وَ إِنَّ لِلْعَبَّاسِ عِنْدَ اللَّهِ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى مَنْزِلَةً یغْبِطُهُ بِهَا جَمِیعُ الشُّهَدَاءِ یوْمَ الْقِیامَةِ؛ (5) خدا [عمویم] عباس را رحمت كند كه جانبازی كرد و خود را فدای برادر ارجمندش نمود تا دو دستش قطع شد و خداوند در مقابل آن دو دست؛ مثل عمویش حضرت جعفر طیار دو بال به او عنایت كرد تا با آنها به همراه ملائكه در بهشت پرواز كند، همانا حضرت عباسعلیهالسلام نزد خداوند تبارك و تعالی منزلتی عظیم دارد كه تمام شهدا در روز قیامت بر او غبطه میخورند [و تمنای مقامش را مینمایند].»
جای دارد كه شهیدان همگی غبطه خورند به مقامی كه تو را داده خداوند كریم
2. امام عسكریعلیهالسلام نیز در مورد عظمت «فضل بن شاذان» این شخصیت خراسانی فرموده است: «أَغْبِطُ أَهْلَ خُرَاسَانَ لِمَكَانِ الْفَضْلِ بْنِ شَاذَانَ وَ كَوْنِهِ بَینَ أَظْهُرِهِمْ؛ (6) من بر مردم خراسان غبطه میخورم كه فضل بن شاذان در میان آنهاست.»
اساساً هیچ كس بدون احساس حسد نیست و هر كسی ممكن است كه در زندگی خود به نوعی گرفتار این صفت باشد؛ امّا مهم، پیگیری و ترتیب اثر ندادن به این صفت است. امام صادقعلیهالسلام میفرماید: «ثَلَاثَةٌ لَمْ ینْجُ مِنْهَا نَبِی فَمَنْ دُونَهُ التَّفَكُّرُ فِی الْوَسْوَسَةِ فِی الْخَلْقِ وَ الطِّیرَةُ وَ الْحَسَدُ إِلَّا أَنَّ الْمُؤْمِنَ لَا یسْتَعْمِلُ حَسَدَهُ؛ (7) سه چیز است كه پیغمبر و كمتر از پیغمبر از آن رهایی نیابند: فكر كردن در وسوسههای راجع به خلقت و چگونگی آفرینش (و سؤالهایی كه در این زمینه برای انسان پیش میآید)، فال بد زدن و حسد بردن، جز آنكه شخص با ایمان حسد خود را بكار نمیبندد (8) (و بدنبال آن، به فكر سلب نعمت از محسود نمیافتد و كاری انجام نمیدهد).»
به این جهت پیامبر گرامیصلیاللهعلیهوآله میفرماید: «إِذَا تَطَیرْتَ فَامْضِ وَ إِذَا ظَنَنْتَ فَلَا تَقْضِ وَإذَا حَسَدْتَ فَلاَ تَبْغ؛ (9) چون فال بد زنی، اعتنا نكن! چون گمان بد بری، قضاوت مكن! و چون حسد بری، دنبالش را مگیر!» و در حدیث معروف رفع میفرماید: «رُفِعَ عَنْ أُمَّتِی تِسْعُ خِصَالٍ الْخَطَأُ وَ النِّسْیانِ وَ مَا لَا یعْلَمُونَ وَ مَا لَا یطِیقُونَ وَ مَا اضْطُرُّوا إِلَیهِ وَ مَا اسْتُكْرِهُوا عَلَیهِ وَ الطِّیرَةُ وَ الْوَسْوَسَةُ فِی التَّفَكُّرِ فِی الْخَلْقِ وَ الْحَسَدُ مَا لَمْ یظْهِرْ بِلِسَانٍ أَوْ یدٍ؛ (10) خداوند متعال [مؤاخذه بر] نه چیز را از امت من برداشته است: اشتباه، فراموشی، آنچه را ندانسته انجام دهند یا طاقتش را نداشته باشند یا بدان ناچار و مضطر شوند و آنچه اكراهشان كنند و فال بد، و اندیشة وسوسه در خلقتِ عالم و حسد، مادامی كه آنچه به دل میگذرد در گفتار و كردار به آن ترتیب اثر ندهند و پیگیری نكنند.» (11)
تکبر مذموم و ممدوح
امام هادیعلیهالسلام در ادامة فرمایش خود به نتایج سوء تكبر و فخرفروشی اشاره كرده و میافزاید: «وَ الزَّهْوُ جَالِبُ الْمَقْت وَ الْعُجْبُ صَارِفٌ عَنْ طَلَبِ الْعِلْمِ دَاعٍ إِلَى الغَمْطِ وَ الْجَهْلِ؛ (12) خود برتربینی و رفتار متکبرانه، دشمنی و نفرت میآورد و خودخواهی و خودپسندی آدمی را از طلب علم باز میدارد و حقّ دیگران را ناچیز میشمارد و موجب نادانی میشود.»
البته تكبر گاهی بد است و آن در موقعی است كه انسان در مقابل بندگان خدا، خودستایی و فخرفروشی كند و توقع داشته باشد كه دیگران او را بیجهت محترم داشته و تكریمش كنند و روحیة استكباری را در خود تقویت نماید. این خصلت زشت از عادات ایام جاهلیت بوده و امری مذموم است و اگر در مقابل خداوند و دستورات آن باشد، انسان را تا مرز كفر پیش میبرد. خداوند متعال این صفت را به ابلیس نسبت داده و میفرماید: «وَ إِذْ قُلْنا لِلْمَلائِكَةِ اسْجُدُوا لِآدَمَ فَسَجَدُوا إِلاَّ إِبْلیسَ أَبى وَ اسْتَكْبَرَ وَ كانَ مِنَ الْكافِرینَ»؛ (13) «و هنگامی كه به فرشتگان گفتیم: به آدم سجده و خضوع كنید، همگی سجده كردند؛ جز شیطان كه سر باز زد و تكبر ورزید [و به خاطر تكبر] از جمله كافران شد!» امام هادیعلیهالسلام در مورد عواقب زیانبار تكبر مذموم و منفی میفرماید: «مَنْ رَضِی عَنْ نَفْسِهِ كَثُرَ السَّاخِطُونَ عَلَیهِ؛ (14) آن كس كه خودپسند و از خود راضی است، غضبكنندگان به وی زیاد خواهند بود.» سعدی در شرح این معنی میگوید:
به چشم كسان در نیاید كسی كه از خود بزرگی نماید بسی
بزرگان نكردند بر خود نگاه خدابینی از خویشتنبین مخواه
تواضع سر رفعت افرازدت تكبر به خاك اندر اندازدت
ز مغرور دنیا ره دین مجوی خدابینی از خویشتنبین مجوی (15)
اما گاهی تكبر خوب و پسندیده است و آن در صورتی است كه نیت خیری در كار باشد، مثلاً انسان در مقابل افراد سركش و شیطانصفت تكبر نماید.
در معارف دینی نیز مواردی ذكر شده است كه تكبر خوب میباشد؛ از جمله در میدان جنگ، در مقابل دشمن (16) و همچنین در مقابل شخص متكبر، و همچنین لازم است كه زن مسلمان در مقابل مرد نامحرم رفتار متكبرانهای داشته باشد. در این زمینه دو مورد را میخوانیم:
الف. امام علیعلیهالسلام در مورد تكبر ممدوح فرمود: «خِیارُ خِصَالِ النِّسَاءِ شِرَارُ خِصَالِ الرِّجَالِ: الزَّهْوُ وَ الْجُبْنُ وَ الْبُخْلُ؛ فَإِذَا كَانَتِ الْمَرْأَةُ ذَاتَ زَهْوٍ لَمْ تُمَكِّنْ مِنْ نَفْسِهَا وَ إِذَا كَانَتْ بَخِیلَةً حَفِظَتْ مَالَهَا وَ مَالَ بَعْلِهَا وَ إِذَا كَانَتْ جَبَانَةً فَرِقَتْ مِنْ كُلِّ شَیءٍ یعْرِضُ لَهَا؛ (17) [برخی از] نیكوترین خلق و خوی زنان، زشتترین خصلتهای مردان است، مانند: تكبّر، ترس، بخل؛ هرگاه زنی متكبّر باشد، بیگانه را به حریم خود راه نمیدهد، و اگر بخیل باشد، اموال خود و شوهرش را حفظ میكند، و چون ترسان باشد، از هر چیزی كه به آبروی او زیان میرساند، فاصله میگیرد.»
ب. در مقاتل نقل شده است: «هنگام ورود حضرت زینب كبراعلیهاالسلامبه مجلس ابن زیاد، حضرت چنان با ابهت و عظمت وارد شد كه آن حاكم ستمگر بیاختیار گفت: مَنْ هَذِهِ الْمُتَكَبِّرَۀُ؟ (18) این بانوی بزرگمنش كیست؟» رفتار بزرگمنشانه و با هیبت حضرت زینبعلیهاالسلام به دو جهت صورت گرفت: هم تكبر در برابر متكبر و هم در مقابل نامحرم.
علامه مجلسیرحمهالله نیز در ذیل آیة «سَأَصْرِفُ عَنْ آیاتِی الَّذِینَ یتَكَبَّرُونَ فِی الْأَرْضِ بِغَیرِ الْحَق»؛ (19) «به زودی كسانی را كه در روی زمین به ناحق تكبّر میورزند، از [ایمان به] آیات خود، منصرف میسازم.» به دو نوع تكبر مثبت و منفی اشاره كرده است و میفرماید: «چون تكبر نوع ممدوح هم دارد، مانند تكبر در مقابل اهل گناه و فساد، به همین جهت خداوند متعال تكبر به ناحق را نكوهش میكند، نه تكبر به حق را.» (20)
و از اینجا این سخن مشهور شده است كه: «التَّكَبُّرُ عَلَی الْمُتَكَبِّرُصَدَقَة؛ (21) کبر ورزیدن بر متکبر صدقه است.» چون برای علاج متكبر، گاهی تكبر لازم میشود. (22)
بخل مثبت و منفی
امام علی النقیعلیهالسلام در مورد بخل كه یكی دیگر از صفات زشت انسانی است، میفرماید: «وَالْبُخْلُ أذَمُّ الأخْلاَقِ؛ (23) بخل، زشتترین اخلاق به شمار میرود.» آنجا هم باز دقت لازم است؛ چون افراط در بذل مال «اسراف» محسوب میشود و در مقابل تفریط در آن را بخل میگویند كه هر دو قبیح است و حدّ اعتدال آن «جود» و «سخا»ست كه امری پسندیده و محمود میباشد؛ البته گاهی خود بخل هم به همین معنا پسندیده است؛ همچنانكه امام علیعلیهالسلام میفرماید: «وَ إِذَا كَانَتْ بَخِیلَةً حَفِظَتْ مَالَهَا وَ مَالَ بَعْلِهَا؛ (24) اگر زن بخیل و ممسك باشد، مال خود و شوهرش را نگهداری میكند.»
بنابر این اگر برخی از صفات اخلاقی و كمالات انسانی را به حدّ اعتدال رفتار كنیم، صفت پسندیده و محمودی است؛ وگرنه ممكن است تبدیل به ضدّ كمال بشود. چنانكه خداوند متعال در قرآن كریم بارها به رسول گرامی اسلامصلیاللهعلیهوآله تذكر داده است و آن گرامی را از افراط و تفریط باز میدارد و میفرماید: «وَ لا تَجْعَلْ یدَكَ مَغْلُولَةً إِلى عُنُقِكَ وَ لا تَبْسُطْها كُلَّ الْبَسْطِ فَتَقْعُدَ مَلُوماً مَحْسُوراً»؛ (25) «ای رسول ما! هرگز دستت را بر گردنت زنجیر مكن [و ترك انفاق و بخشش منما] و بیش از حد نیز دست خود را مگشای، تا مورد سرزنش قرار گیری و از كار فرو مانی.»
طمع مثبت و منفی
پیشوای دهمعلیهالسلام در مورد صفت طمع نیز میفرماید: «الطَّمَعُ سَجِیةٌ سَیئَة؛ (26) طمع خوی بدی محسوب میگردد.»
این خصلت نازیبا نیز در انحطاط روحی و اخلاقی انسان تأثیر فراوان دارد. طمع، چشم دوختن به داراییهای مردم و توقع نابجا از آنان است كه انسان را به نهایت ذلت و پستی سوق میدهد و در مقابل صفت استغنا قرار دارد؛ البته توقع بجا از مردم خوب است كه از طریق ارتباطات سالم و منطقی صورت گیرد؛ چون هیچ كس از ارتباط و تعامل با مردم بینیاز نیست، و اگر در قضیة بینیازی و استغنا، انسان مقداری افراط كند، باز ممكن است به دام خصلت دیگری به نام تكبر و خود بزرگبینی گرفتار شود و آدمی خشك و منزوی تلقی گردد، كه با روح اسلام سازگار نیست.
همچنین طمع در مسایل معنوی و درخواست از خداوند متعال ممدوح و مطلوب است و بارها در قرآن مورد ستایش قرار گرفته است. از جمله از زبان سَحَرة مصر میفرماید: «إِنَّا نَطْمَعُ أَنْ یغْفِرَ لَنا رَبُّنا خَطایانا أَنْ كُنَّا أَوَّلَ الْمُؤْمِنینَ»؛ (27) «ما طمع داریم كه پروردگارمان خطاهای ما را ببخشد؛ چرا كه ما نخستین ایمانآورندگان بودیم!» و از زبان حضرت ابراهیمعلیهالسلام یادآور میشود كه: «وَ الَّذی أَطْمَعُ أَنْ یغْفِرَ لی خَطیئَتی یوْمَ الدِّینِ»؛ (28) «و از پروردگار عالمیان طمع دارم گناهم را در روز جزا ببخشد!»
به این جهت در مورد پیاده كردن اوصاف اخلاقی و عمل به آنها، نباید دچار افراط و تفریط شد؛ البته لازم است كه برای مصونیت از این آفت حتماً از رهنمودهای اساتید اخلاق و انسانهای كمالیافته بهرهبرداری نمود كه گفتهاند:
طی این مرحله بیهمرهی خضر مكن ظلمات است، بترس از خطر گمراهی
پینوشـــــــــــــتها:
(1). بحار الانوار، علامه مجلسی، نشر الوفا، بیروت، 1404 ق، ج 69، ص 199، باب جوامع مساوی الاخلاق.
(2). البته نسبی بودن برخی از ارزشهای اخلاقی در روایات؛ ارتباطی به نسبی بودن اصل اخلاق و معیارهای ثابت اخلاقی ندارد.
(3). معراج السعادة، ملا احمد نراقی، نشر هجرت، ص 417.
(4). الكافی، محمد بن یعقوب كلینی، نشر اسلامیه، تهران، 1362 ش، ج 2، ص 307، باب الحسد.
(5). أمالی صدوق، ص 462، المجلس السبعون.
(6). رجال كشی، با كوشش شیخ طوسی، نشر دانشگاه مشهد، ج 2، ص 820؛ وسائل الشیعة، شیخ حرّ عاملی، مؤسسه آل البیت، قم، ج 27، ص 101.
(7). الكافی،ج 8، ص 108.
(8). علامه مجلسیرحمهالله در توضیح این حدیث مینویسد: «ظاهر این حدیث آن است كه حسدی كه در خاطره انسان خطور كند، بیآنكه آن را برای مردم آشكار سازد، گناه نیست؛ وگرنه اتصاف انبیا بدان ممكن نیست، و امكان دارد كه مقصود از حسد در اینجا معنای عامی باشد كه غبطه را نیز شامل گردد.»
(9). تحف العقول عن آل الرسول، ص 50.
(10). الكافی، ج 2، ص 463.
(11). بحار الانوار، ج 5، ص 192.
(12). بحارالأنوار، ج 69، ص 199، باب 105، جوامع مساوی الأخلاق.
(13). بقره/34.
(14). بحار الانوار، ج 69، ص 316.
(15). بوستان، باب چهارم، در تواضع.
(16). امام علیعلیهالسلام بعد از آنكه «عمرو بن عبدود» را در جنگ خندق كشت، وقتی كه از میدان به طرف مسلمین میآمد، قدمها را آهسته برمیداشت و خودش را خیلی رشید گرفته بود و متكبرانه میآمد، پیغمبر اكرمصلیاللهعلیهوآله فرمود: «این نوع راه رفتن راه رفتنی است كه خداوند جز در این موقع آن را مبغوض میدارد.» (مجموعه آثار استاد شهید مطهری، ج 22، ص 623).
(17). نهج البلاغه، حكمت 234.
(18). نگاهی به خطبههای حضرت زینب سلام الله علیها، عبد الكریم پاكنیا، نشر فرهنگ اهلبیتعلیهمالسلام، ص72.
(19). اعراف/146.
(20). بحار الانوار، ج 5، ص 192.
(21). مفاتیح الغیب، محمد بن عمر فخر الدین رازی، دار احیاء التراث العربی، بیروت، 1420 ق، ج 15، ص 4.
(22). استاد مطهریرحمهالله مینویسد: «به ما گفتهاند: «التَّكَبُّرُ مَعَ المُتَّكَبِّرِ عِبَادَةٌ؛ با متكبر، تكبر كردن عبادت است.» مقصود این است كه اگر كسی متكبرانه رفتار میكند، شما طوری عمل نكنید كه او را به تكبرش تشویق كنید؛ بلكه در مقابل آدمی كه متكبرانه رفتار میكند، متكبرانه رفتار كنید تا دماغش به خاك مالیده شود و دیگر تكبر نداشته باشد.» مجموعه آثار استاد شهید مطهری، ج22، ص 621.
(23). بحارا الانوار، ج69، ص199.
(24). نهج البلاغه، حكمت 234.
(25). اسراء/29.
(26). بحار الانوار، ج 69، ص 199.
(27). شعرا/51.
(28). شعرا/82.