امشب مدینه به جنان مینازد آدم به تمام قدسیان مینازد
دارد به بغل جواد آل عصمت ماهی كه به ماه آسمان مینازد
در سال 212 هجری، نیمه ذی حجّة، در اطراف مدینه، در محلی به نام «صریا» ستاره دیگری از نسل پاك رسول گرامی اسلام صلی الله علیه و آله در آسمان امامت و ولایت طلوع كرد، و با نورانیت مَقدَم خویش، قلب پدر و شیعیان را پر از نشاط و شادی نمود.
گلی از گلشن طه به جهان رو كرده كه جهان را ز صفا جنّت رضوان كرده
نور چشمان جواد است، بُوَدْ نام علی كه خدایش ز شرف، ناطق قرآن كرده
آری، نام او «علی» است و القاب زیبایش عبارت اند از: «نقی»، «هادی»، «عالم»، «فقیه»، «امین»، و «طیب». و به آن حضرت «علی رابع»، و «ابوالحسن ثالث» نیز گفته اند. پدر گرامیش، امام جواد علیه السلام و مادر گرامیاش، «سمانه مغربیه» است كه او را به اسامی ماریه قبطیه، یدش، و حویث، و القابی چون: عابده، سیده شب زنده دار، قاری قرآن و... یاد كرده اند. (2)
امام هادی علیه السلام در سن هشت سالگی (سال 220 هجری) به امامت رسید. دوران امامت آن حضرت همزمان بود با خلافت معتصم، واثق، متوكل، منتصر، مستعین و معتز، كه از بین آنها متوكل، ستمگرترین خلیفه عباسی، سخت دشمن اهل بیت علیهم السلام و شیعیان بود. ابن اثیر میگوید: «متوكل نسبت به علی بن ابی طالب علیهماالسلام و اهل بیت او بُغْض شدیدی داشت و اگر به او خبر میدادند كه كسی علی و اهل بیتش را دوست دارد، قصد مال و جانش را میكرد..» (3)
با این حال، امام هادی علیه السلام خدمات علمی و فرهنگی زیادی به جامعه اسلامی و شیعه ارائه نمود. نوشتههای حدیثی متعددی به حضرت هادی علیه السلام منسوب است كه در چنان دوران اختناقی برای شیعیان و پیروان بیان نموده است، مانند: «رِسالَةٌ فی الرّد علی اَهْلِ الْجَبْرِ وَاَلتَّفْویض» كه ابن شعبه در تحف العقول آن را نقل كرده است. (4) و كلمات امام هادی علیه السلام كه در مجموعهای به نام «مسند الامام الهادی» توسط عزیزالله عطاری گردآوری شده است. و همچنین زیارت جامعه كبیره كه یك دوره امام شناسی ژرف و عمیق است، یادگار آن امام همام است.
و شاگردان فراوانی تربیت كرد كه 27 نفر از آنان دارای تألیف بودند، و مجموعا 414 اثر را به رشته تحریر در آوردند. از میان آنها احمد بن محمد برقی 120 كتاب، فضل بن شاذان نیشابوری 180 كتاب، محمد بن عیسی بن عبید 19 كتاب، محمد بن ابراهیم 60 كتاب، و یعقوب بن اسحاق 12 كتاب نگارش كرده اند. (5) و راویان متعددی از حضرت روایت نقل كرده اند كه اسامی 185 نفر از آنان در رجال گرد آوری شده است. (6)
آنچه در پیش رو دارید، بیان گوشههایی از معجزات و كرامات آن بزرگوار است، بدان منظور كه پاسخی باشد برای آنان كه امامان معصوم علیهم السلام را انسانهایی عادی میپندارند، و برای آنكه وسیلهای برای دست یابی به معرفت و شناخت بیشتر نسبت به امامان از جانب شیعیان و پیروان باشد.
1. صد نگهبان شمشیر به دست
از ابو سعید سهل بن زیاد نقل شده است كه: ما در خانه «ابوالعباس فضل بن احمد بن ادریس» بودیم و صحبت از امام هادی علیه السلام به میان آمد. ابو العباس از پدرش نقل كرد كه روزی نزد متوكل رسیدم، او را خشمگین و مضطرب دیدم. او به وزیرش «فتح بن خاقان» با خشم و غضب میگفت: این چه سخنانی است كه در مورد این مرد میگویی و مرا از اجرای تصمیم باز میداری؟ فتح میگفت: یا امیرالمؤمنین! سخن چینها دروغ گفته اند. و بدین ترتیب تلاش میكرد متوكل را آرام سازد، ولی او آرام نمیگرفت و هر لحظه خشم و غضبش بیشتر میشد تا آنجا كه گفت: به خدا سوگند! او را میكشم. او مرتب مردم را [علیه من] میشوراند و میخواهد فتنهای برپا سازد و چشم طمع به دولت من دارد.
آن گاه دستور داد چهار نفر جلاد آماده شوند و به چهار نفر از غلامان خود دستور داد هنگامی كه «علی بن محمد علیهماالسلام.» وارد شد، بر او بتازید و با شمشیرهای خود او را قطعه قطعه كنید. ناگاه متوجه شدم امام هادی علیه السلام است كه مأموران، حضرت را با وضع نامناسبی به حضور متوكل آوردند. ناگهان چهار غلامی كه مأمور به قتل او بودند، به سجده افتادند و دستور متوكل را اجرا نكردند، و خود متوكل نیز از تخت به زیر آمده، عرض كرد: یابن رسول الله! چرا نابهنگام تشریف آورده اید؟ و مرتب دستها و صورت حضرت را میبوسید! حضرت فرمود: من به اختیار خود نیامدهام، بلكه به دعوت تو آمدهام و پیك تو مرا احضار نموده است.
آن گاه متوكل به فتح بن خاقان و دیگران خطاب كرد: مولای من و خودتان را بدرقه كنید! پیك «بد مادر» به دروغ او را احضار كرده است.
بعد از آنكه حضرت برگشتند، متوكل رو كرد به جلاّدها كه چرا دستور مرا [در باره علی بن محمد علیهماالسلام [اجرا نكردید؟ جواب دادند: آن گاه كه او را وارد ساختید، ناگهان مشاهده كردیم كه بیش از یكصد نفر شمشیر به دست دور او را گرفته اند! از دیدن آنان آن قدر وحشت كردیم كه نتوانستیم مأموریت را انجام دهیم. (7)
2. نیروهای مسلّح امام هادی علیه السلام
امام هادی علیه السلام گاه اراده میكرد كه از طریق كرامت، قدرت معنوی و ولایت تكوینی خویش را به ستمگران دوران نشان دهد كه از جمله، مورد ذیل است:
متوكل عباسی برای تهدید و ارعاب امام هادی علیه السلام او را احضار كرد و دستور داد هر یك از سپاهیانش كیسه (و توبره) خود را پراز خاك قرمز كنند و در جای خاصی بریزند.
تعداد سپاه او كه نود هزار نفر بود، خاكهای كیسههای شان را روی هم ریختند و تلّ بزرگی از خاك را ایجاد كردند. متوكل با امام هادی علیه السلام روی آن خاكها قرار گرفتند و سربازان و لشكریان او در حالی كه به سلاح روز مسلح بودند، از برابر آنان رژه رفتند.
خلیفه ستمگر عباسی از این طریق میخواست آن حضرت را مرعوب سازد و از قیام علیه خود باز دارد. حضرت برای خُنثی نمودن این نقشه، به متوكل رو كرد و فرمود: «آیا میخواهی سربازان و لشكریان مرا ببینی؟»
متوكل كه احتمال نمیداد حضرتش سرباز و سلاح داشته باشد، یكوقت متوجه شد كه میان زمین و آسمان پر از ملائكه مسلح شده، و همگی در برابر آن حضرت آماده اطاعت میباشند. آن ستمگر از دیدن آن همه نیروی رزمی، به وحشت افتاد و از ترس غش كرد. چون به هوش آمد، حضرت فرمود: «نَحْنُ لا نُناقِشُكُمْ فِی الدُّنْیا نَحْنُ مُشْتَغِلُونَ بِاَمْرِ الاْآخِرَةِ فَلا عَلَیكَ شَی ءٌ مِمّا تَظُنُّ؛ (8) در دنیا با شما مناقشه نمیكنیم [چرا كه] ما مشغول امر آخرت هستیم. پس آنچه گمان میكنی، درست نیست..»
3. تصویر و شیر درنده
خلفای عباسی هر چند از نظر نسب، قرابت و خویشاوندی با ائمه اطهار علیهم السلام داشتند و در حضرت «عبد المطلب» كه پدر عباس و ابوطالب بود، مشترك بودند، ولی با این حال، بدتر از بنی امیه عمل كردند. و ظلم و ستمهای فراوانی به اولاد علی علیه السلام روا داشتند و از هیچ گونه تحقیر و ستم در مورد خاندان عصمت فروگذار نكردند.
متوكل یكی از خلفای عباسی است كه از هر راهی تلاش داشت امام هادی علیه السلام را تحقیر كند و شخصیت و عظمت او را درهم شكند. از جمله، روزی فردی را به سراغ شعبده باز و جادوگر بی نظیری فرستاد كه اهل هندوستان و از دشمنان اهل بیت علیهم السلام به شمار میآمد. متوكل به او هزار دینار طلا داد كه حضرت هادی علیه السلام را تحقیر و شرمنده كند. او نیز قبول كرد و در مجلس مهمانی خلیفه در كنار حضرت هادی علیه السلام نشست. و در قرص نانی عمل سحر انجام داد؛ به گونهای كه وقتی حضرت هادی علیه السلام دست مبارك خود را به طرف آن نان دراز كرد؛ نان به هوا پرید. و حاضران خندیدند و حضرت را به خیال خامشان تحقیر كردند.
در كنار شعبده باز هندی بالشی قرار داشت كه روی آن تصویر شیر بود. امامِ كائنات و صاحب ولایت تكوینی، دست مباركش را بر آن تصویر نهاد و فرمود: این فاسق را بگیر! [با عنایت الهی و كرامت امام هادی علیه السلام] آن تصویر به شیر درنده تبدیل شد و در جا ساحر هندی را پاره كرد و بلعید! [و جریان مجلس هارون و امام موسی بن جعفر علیهماالسلام و امام رضا علیه السلام و مأمون تكرار شد] و شركت كنندگان در مجلس مبهوت و متحیر ماندند. متوكل از آن امام بزرگوار درخواست كرد كه دستور دهد آن شیر، ساحر هندی را برگرداند.
حضرت فرمود: «او را دیگر نخواهی دید. آیا تو دشمنان خدا را بر دوستان او مسلط میكنی!» این جمله را فرمود و مجلس متوكل را ترك گفت. (9)
4. خبر از شیعه شدن پسر
گونهای دیگر از كرامات امام هادی علیه السلام خبر از آینده افراد است، كه به نمونهای در این موضوع اشاره میشود.
«هبة الله بن ابی منصور» نقل میكند كه مردی بود به نام «یوسف بن یعقوب» اهل فلسطین، روستای «كفرتوثا» كه بین او و پدرم رفاقت و دوستی بود. روزی یوسف به دیدار پدرم به «موصل» آمد و چنین گفت: متوكل مرا به «سامره» احضار نموده و من برای نجات از شرِّ او یكصد دینار طلا برای امام هادی علیه السلام نذر كردهام. پدرم نیز كار و نذر او را تحسین كرد. آن گاه به سوی سامرا حركت كرد.
یوسف كه مردی نصرانی (مسیحی) بود، با خود گفت: اوّل پول نذری را به علی بن محمد الهادی علیه السلام برسانم، آن گاه نزد متوكل روم. اما مشكلش این بود كه آدرس منزل حضرت را نمیدانست و از سراغ گرفتن نشانی خانه آن حضرت نیز میترسید؛ چون احساس میكرد اگر متوكل از این امر باخبر شود، او را بیشتر آزار میدهد. ناگهان بر دلش گذشت كه مركب خود را آزاد گذارد، شاید به خانه آن حضرت دست یابد.
مركب او همین طور در كوچههای سامرا میرفت تا سرانجام در كنار خانهای ایستاد. هر كاری كرد حیوان حركت كند، از جایش تكان نخورد! در این میان، جوانی سیاه پوست از داخل خانه خارج شده، خطاب به او گفت: تو یوسف بن یعقوب هستی؟ او با تعجب به غلام نگاه كرد و گفت: بلی! آن گاه غلام به درون خانه برگشت. یوسف میگوید: من با خود گفتم كه دو نشانه به دست آمد: یكی اینكه مركب، مرا به خانه این مرد خدا راهنمایی كرد و دیگر اینكه در این شهر غربت آن غلام با نام مرا صدا زد.
در همین فكر بودم كه غلام دوباره در را باز كرد و گفت: یكصد دینار را در كاغذی در آستینت قرار داده ای؟ با تعجب گفتم: بلی! با خود گفتم: این هم نشانه سوم. پول را به آن جوان داده، با اجازه امام هادی علیه السلام وارد خانه شدم و راز آمدنم را به سامرا و خدمت آن حضرت بیان كردم و اضافه كردم كه مولای من! تمام نشانهها برای من ثابت گردیده و حجت بر من تمام شده و حقیقت آشكار گشته است.
حضرت هادی علیه السلام فرمود: «ای یوسف! [با این حال] تو مسلمان نمیشوی! ولی از تو پسری به دنیا میآید كه او از شیعیان ما میباشد! و این را بدان كه ولایت و دوستی ما به شما سودی میرساند... تو از متوكل نگران مباش، او دیگر نمیتواند به تو ضرری برساند.....»
یوسف نزد متوكل رفت و بدون كوچكترین آسیبی از نزد متوكل برگشت، و طبق خبر حضرت هادی علیه السلام بدون ایمان از دنیا رفت، ولی خداوند پسری به او داد كه از دوستان اهل بیت علیهم السلام بود، و همیشه افتخار میكرد كه مولایم امام هادی علیه السلام از تولد و آمدن من خبر و بشارت داده است. (10)
5. خبر غیبی هدایتگر
كرامات امام هادی علیه السلام گاه بینی ستمگرانی چون متوكل را به خاك میمالید و گاه مظلومی را نجات میداد، و گاه زمینه هدایت فرد یا افرادی را فراهم مینمود، مانند آنچه در ذیل میخوانیم.
در روایت آمده كه گروهی از مردم اصفهان در زمانی كه در آن شهر از ولایت و امامت خبری نبود، نزد شخصی به نام «عبد الرحمن» كه عاشق امامت و ولایت بود آمده، از او پرسیدند كه چرا شما شیعه شدید؟ در جواب آنها گفت: من در جمع گروهی از مردم این شهر به كنار خانه متوكل رفته بودیم. هدف ما تظلّم و درخواست كمك از خلیفه عباسی بود. جمع زیادی در آنجا ایستاده بودند، ناگاه فرمان متوكل صادر شد كه «علی بن محمد» را دستگیر كنید.
من از رفقا و از بعض حاضرین پرسیدم كه «علی بن محمّد» كیست؟ جواب دادند: او امام شیعه هاست و به احتمال زیاد متوكل او را به قتل میرساند. من با خودم گفتم: از اینجا نمیروم تا چهره او را ببینم و از نتیجه كار او آگاه شوم. ناگهان دیدم او را سوار بر اسب نموده، آوردند و مردم برای دیدن او صف كشیده بودند.
عبد الرحمان میگوید: من از دیدن آن حضرت دگرگونی در خود احساس كردم و قلبم پر از عشق و محبت گردید؛ لذا مرتب دعا میكردم كه از ناحیه متوكل به او آسیبی نرسد. مأموران همچنان آن حضرت را در میان صفوف جمعیت میآوردند، ولی او با تمام متانت و وقار بر مركبش قرار گرفته بود و به جایی نگاه نمیكرد و به كسی توجّه نمینمود تا اینكه مقابل من رسید، صورت خود را به سوی من گردانید و فرمود: «خداوند دعایت را مستجاب كرده است و به تو عمر طولانی و مال زیاد و فرزندان متعدد مرحمت میفرماید..»
من از شنیدن این سخنان به خود لرزیدم و همراهان و حاضران از من سؤال میكردند: شما كیستی؟ و چه كار داری؟ و او با تو چه گفت؟...
جواب دادم: خیر است. و راز گفته شده را به آنها نگفتم. تا زمانی كه به اصفهان برگشتم و خداوند گشایشی در روزی من ایجاد كرد و علاوه بر مال زیاد، عمرم نیز از هفتاد گذشت و دارای دو فرزند شدم...؛ لذا به امامت او معتقد گشتم و از شیعیان او گردیدم. (11)
6. خبر از مرگ متوكل
ابو القاسم بغدادی از زرّافه نقل میكند كه متوكل عباسی دستور داد حضرت امام هادی علیه السلام در روز تشریفاتی «یوم السلام» همراه با مردم شركت كند. وزیرش «فتح بن خاقان» مخالف این تصمیم بود، ولی متوكل ستمگر گفت: این كار حتما باید انجام گیرد!
سرانجام امام علی النقی علیه السلام مجبور شد با پای پیاده در راهپیمایی شركت كند، در حالی كه متوكل و وزیرش سوار اسب بودند. حضرت در گرمای سوزان عرق ریزان در حالی كه انگشتش مجروح شده بود، حركت میكرد. زرّافه میگوید: با اینكه شیعه نبودم، [بر حال او رقت كردم و [گفتم: از پسر عمویت متوكل غمگین و ناراحت نباش! امام هادی علیه السلام به آیه 65 سوره هود كه میفرماید: «تَمَتَّعُوا فی دارِكُمْ ثَلاثَةَ اَیامٍ ذلِكَ وَعَدٌ غَیرُ مَكْذُوبٍ»؛ « [حضرت صالح به آنها گفت: مهلت شما تمام شد!] سه روز در خانه تان بهره مند گردید. این وعدهای است كه دروغ نخواهد بود..» اشاره كرده و آنگاه فرمود:
«من در پیشگاه الهی از ناقه حضرت صالح كم ارزشتر نیستم و شما تا سه روز در این دنیا بگذرانید، وعده خدا را حتمی خواهید یافت..»
زرافه میگوید: در همسایگی من معلم شیعهای بود كه من گاهی با او شوخی میكردم. به او گفتم: امام شما چنین میگفت و مثل اینكه ناراحت بود. آن معلم عارف با شنیدن سخنان من گفت: اگر امام هادی علیه السلام چنین سخنانی فرموده باشد، متوكل تا سه روز دیگر میمیرد و یا اینكه به قتل میرسد. تو اگر اموالی در خانه او داری، احتیاط كرده، آنها را بیرون ببر!
زرافه (كه حاجب متوكل بود) میگوید: من از شنیدن سخنان او ناراحت شدم و حتی سخنان ناروا به او گفتم و بلافاصله از او جدا شدم؛ ولی بعد، مقداری فكر كردم، دیدم سخنان نابه جا نگفته است، مناسب است احتیاط كنم و اموال خود را از خانه متوكل بیرون ببرم. اگر سخنان معلم راست بود، ضرری نمیكنم و اگر هم حقیقت نداشت، زحمت چندانی متحمل نشدهام. اموالم را بیرون بردم. روز سوم «منتصر» پسر متوكل به پدرش حمله كرد، او و كابینه او را به جهنم و اصل نمود. (12) و من به بركت امام هادی علیه السلام جان سالم به در بردم و اموالم نیز سالم ماند. آن گاه خدمت امام هادی علیه السلام شرفیاب شدم و به ولایت و امامت او اعتقاد پیدا كردم. (13)
فوائد نقل كرامات
كرامات امام هادی علیه السلام بیش از آن است كه در یك مقال بگنجد، آنچه بیان شد، نمونههایی از كرامات حضرت بود.
نقل كرامات ائمه اطهار علیهم السلام اثرات و فوائدی دارد، از جمله:
1. آشنا شدن با مقام رفیع و بلند امامان معصوم علیهم السلام و نقش كارساز آنها در هستی و درك ولایت تكوینی آن اولیاء خدا.
2. ایجاد محبت بیشتر نسبت به ائمه اطهار علیهم السلام؛ چرا كه معرفت بیشتر و عمیق تر، محبت و عشق بیشتر را به دنبال خواهد داشت.
3. اثر دیگر این است كه با امكان كرامات در امامان معصوم و اثبات ولایت تكوینی آنها بر هستی، این معنی به دست میآید كه برای دیگران نیز چنانچه راه پاكی و تقوا را پیشه كنند و تسلیم محض خدا و رسول صلی الله علیه و آله و امامان بر حق باشند، این راه باز است؛ منتها در حَد توان و استعدادشان، نه در آن حدی كه برای امامان علیهم السلام وجود دارد؛ لذا امام هادی علیه السلام به سهل بن یعقوب فرمود: «اِنَّ لِشیعَتِنا بِوِلایتِنا لَعِصْمَةً لَوْ سَلَكُوا بِها فی لُجَّةِ الْبِحارِ الْغامِرَةِ وَ سَباسِبِ الْبَیداءِ الْغابِرَةِ بَینَ سِباعٍ وَ ذِئابٍ وَ اَعادِی الْجِنِّ وَ الاِْنْسِ لاَءَمِنُوا مِنْ مَخاوِفِهِمْ بِوِلایتِهِمْ لَنا فَثِقْ بِاللّهِ عَزَّوَجَلَّ وَ اَخْلِصْ فِی الْوَلاءِ لاَِئِمَّتِكَ الطّاهِرینَ وَ تَوَجَّهْ حَیثُ شِئْتَ وَ اقْصِدْ ما شِئْتَ؛ (14) براستی ولایت ما برای شیعیانمان عصمت [و پناهی] است كه اگر با آن در عمق دریاها روند و یا در بیابانی دوردست و خالی از سكنه بی منتها در بین درندگان و گرگها و یا دشمنان [خود] از جن و انس قرار گیرند، از ترس آنها در امان خواهند بود، به خاطر ولایت و دوستی آنان نسبت به ما. پس [ای سهل!] بر خدای عزیز و جلیل اعتماد كن و در ولایت امامان پاك خود خالص باش، آن گاه به هر جا میخواهی رو كن، و هر جا میخواهی قصد و آهنگ داشته باش!»
در روز ولادت امام هادی علیه السلام شد قلب جهان غرق نشاط و شادی
آن حامی آیین محمد باشد بر رهرو راه مكتب و دین نادی
***
ای دوست بیا كه وقت شادی آمد هم عزت و هم نور الهی آمد
بر خلق خدا رحمت حق نازل شد فرزند تقی امام هادی آمد
منابع
*. تاكنون مقالات ذیل درباره امام هادی علیه السلام در مجله مبلغان به چاپ رسیده است.
1. گذری بر زندگی امام هادی علیه السلام، محمد عابدی، شماره 14، 1421 ه. ق، ص 44.
2. نگاهی به شیوههای رهبری امام هادی علیه السلام، عبد الكریم پاك نیا، شماره 26، 1422، ص 21.
3. شمهای از فضائل و مناقب امام هادی علیه السلام، حسین صادقی، علی تقوی، شماره 36، 1423 ه. ق، ص 26.
4. امام هادی علیه السلام در مصاف با انحراف عقیدتی، حسین مطهری محب، شماره 57، 1425 ه. ق، ص 14.
-
پاورقــــــــــــــــــــی
1. ر. ك: الارشاد، شیخ مفید، مؤسسة الاعلمی، ص 327؛ بحار الانوار، مجلسی، ج 50، ص 113؛ عیون المعجزات، ص 448؛ الكافی، ج 1، ص 498.
2. الكامل فی التاریخ، ابن اثیر، دار صادر، ج 7، ص 56.
3. تدوین السنة، سید محمد رضا حسینی جلالی، صص 183 ـ 184؛ ر. ك: سیر حدیث در اسلام، سید احمد میرخانی، ص 281.
4. همان، صص 283 ـ 298.
5. رجال الشیخ، صص 409 ـ 427.
6. اثبات الهداة، شیخ حر عاملی، ج 3، ص 379، ح 48.
7. بحار الانوار، ج 50، ص 155؛ محجّة البیضاء، فیض كاشانی، ج 4، ص 318؛ كشف الغمة، اربلی، ج 2، ص 395؛ تجلّیات ولایت، ص 478.
8. الخرائج و الجرائح، راوندی، ص 400، شماره 6؛ بحار الانوار، ج 50، ص 146، ح 30؛ اثبات الهداة، حر عاملی، ج 3، ص 374، شماره 41؛ محجة البیضاء، فیض كاشانی، ج 4، ص 317؛ تجلّیات ولایت، ص 479.
9. بحار الانوار، ج 50، ص 144، ح 28؛ كشف الغمّة، ج 2، ص 392؛ تجلیات ولایت، ص 480.
10. اثبات الهداة، ج 3، ص 371، ح 37؛ محجة البیضاء، ح 4، ص 313.
11. راز كشته شدن متوكل توسط پسرش «منتصر» این بود كه متوكل به حضرت امیرمؤمنان علیه السلام و فاطمه زهرا علیهاالسلام اهانت كرد. منتصر كه شیعه بود، نتوانست تحمل كند؛ لذا پدرش را به قتل رساند.
12. سید عبدالله شُبّر، جلاء العیون، ج 3، ص 122؛ الخرائج و الجرائح، راوندی، ج 1، ص 402، شماره 8.
13. امالی الطوسی، ص 276، ح 67؛ امالی الصدوق، ص 276؛ بحار الانوار، ج 59، ص 24، ح 7؛ بلد الامین، كفعمی، ص 27؛ القطرة، ج 1، ص 430.