0

مبحث شصت و نهم طرح صالحین: "آداب زندگی اسلامی"

 
omiddeymi1368
omiddeymi1368
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : شهریور 1391 
تعداد پست ها : 6610
محل سکونت : خراسان جنوبی / بیرجند

پاسخ به:مبحث شصت و نهم طرح صالحین: "آداب زندگی اسلامی"

در پازل سبک زندگي ايران اسلامي، توجه به جايگاه و نقش محوري زنان بسيار ضروري مي نمايد؛ چرا که زنان نقش مهم و اثرگذاري در انتخاب سبک زندگي خانواده داشته و دارند. 

 

واسه كسي خاك گلدون باش،
كه اگه به آسمون رسيد،
بدونه ريشه‌اش كجاست ...

شنبه 19 مهر 1393  7:56 PM
تشکرات از این پست
ehsan007060 moradi92
zare58
zare58
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : اردیبهشت 1393 
تعداد پست ها : 2180
محل سکونت : مازندران

پاسخ به:مبحث شصت و نهم طرح صالحین: "آداب زندگی اسلامی"

سبک زندگی اسلامی یعنی:آیه، آیه قران را در زندگی ساری وجاری باشه.هر مشکلی که که در دنیای امروز و دیروز وفردا وجود دارد قطعا راه حل آن سالهای پیش توسط پیامبر  واهل بیت(ع)  برگرفته از قرآن کریم اعلام شده.فراموشی امروز ما سرگرمی های زیاد  عدم امر به معروف ونهی از منکر وماهواره و...می باشد وسبک زندگی اسلامی یعنی بیدار شدن خوابیدن خریدوفروش و......کوچکترین مساله که در زندگی یک فرد وجود دارد تا کشورداری واداره کلان .

 

بزرگترین عیب برای دنیا همین بس که بی‌وفاست . . .
(حضرت علی علیه‌السلام)

 

شنبه 19 مهر 1393  9:20 PM
تشکرات از این پست
ehsan007060 omiddeymi1368
maryamjoon
maryamjoon
کاربر طلایی2
تاریخ عضویت : شهریور 1391 
تعداد پست ها : 1178
محل سکونت : تهران

پاسخ به:مبحث شصت و نهم طرح صالحین: "آداب زندگی اسلامی"

وقتی بحث از سبک زندگی می‌شود، در واقع آنچه مورد پردازش و بررسی قرار می‌گیرد سبک «زیستن» و «زندگی» است که با این حساب، مقتضی است؛ قبل از بررسی «سبک زندگی»، خود مفهوم «زیستن» و «زندگی» به طور دقیق مشخص شود تا آن‌گاه و در گام بعدی در خصوص وضعیت زندگی و سبک آن و… بحث و بررسی‌های لازم صورت گیرد. لذا هر محققی در حوزه‌ی سبک زندگی، قبل از ورود به بحث، بایستی با مفهوم «زندگی» و «زیستن» آشنایی کافی و لازم را داشته باشد و بداند که بر اساس فرهنگ خودش، زندگی و زیستن چه مفهومی و چه نمادهایی دارد؟ در فرهنگ او نمادها، علائم و مصادیق زندگی سعادتمند و زندگی شقاوت‌مند چیست؟

ناگفته پیداست که در این زمینه، تضاد جدی بین فرهنگ غرب و فرهنگ خودی وجود دارد و تعریفی که فرهنگ اسلامی‌ـ‌ایرانی از زندگی و خوب و بد بودن آن بر اساس آخرت‌گرایی و نقش مزرعه بودن زندگی دنیوی برای زندگی اخروی، که هدف اصلی و زندگی واقعی است، برایمان دارد؛ درست در نقطه‌ی مقابل فرهنگ غربی است که بر مبنای مکتب اومانیسم و لذت‌گرایی و هدف غایی بودن زندگی دنیوی استوار است. این دو جهان‌بینی دقیقاً در نقطه‌ی مقابل هم قرار دارند و بی‌گمان این اختلاف دیدگاه در بررسی وضعیت سبک «زندگی» و خوب و بد بودن آن و برنامه‌ریزی برای اصلاح آن تأثیر تام ‌و ‌تمام خواهد گذارد؛ چه بسا بر اساس دیدگاه اسلامی در بررسی سبک «زندگی»، توجه به برخی رفتارها و مصارف مورد توجه باشد یا حتی در اولویت باشد که در دیدگاه غربی توجه به آن‌ها اصلاً بی‌مورد باشد و آن‌ها را اصولاً داخل در سبک زندگی نداند که به تبع این وضعیت، برنامه‌ریزی در خصوص اصلاح وضعیت سبک زندگی نیز کاملاً متفاوت خواهد بود.

f988d9f7b435bc70a526e1e2b004f306 XL مقاله ای کامل در مورد سبک زندگی اسلامی
مقام معظم رهبری، در این خصوص، می‌فرمایند: «رفتار اجتماعى و سبک زندگى، تابع تفسیر ما از زندگى است؛ هدف زندگى چیست؟ هر هدفى که ما براى زندگى معین کنیم، براى خودمان ترسیم کنیم، به طور طبیعى، متناسب با خود، یک سبک زندگى به ما پیشنهاد می‌شود.»۱

یکی دیگر از محققان در این خصوص می‌گوید: «آیا می‌شود سبک زندگی را بدون تعریف اصل زندگی تعریف کرد؟ خیر، باید هدف مشخص باشد هدف از زندگی چیست و بعد می‌توانیم آن سبک زندگی را با توجه به هدف آن ارزیابی کنیم، ولی بعضی فکر می‌کنند این حرف‌ها ساده و پیش پا افتاده است.»۲

به عبارت دیگر، هر کسی، با واقعیت یا خیالی به زندگی خود معنی می‌بخشد؛ برای یک دانشجوی هیئتی، زندگی کسی که هیئت نمی‌رود بی‌معناست. دیگری نیز با موسیقی به زندگی خود معنا می‌بخشد… صورت زندگی کنونی ما تنها شکل ممکن و بهترین شکل موجود برای زندگی نیست. برخی از بخش‌هایی که امروز آن را جزء ضروریات می‌دانند در گذشته‌ای نه چندان دور اصلاً وجود نداشته است و نیز جای برخی بخش‌ها در زندگی امروزی خالی است که بودنش زندگی را بسیار بهتر می‌کند؛ ولی باید دانست که بودن و نبودن یک بخش در زندگی به عالمی بر می‌گردد که شخص برای خود ساخته است.۳

اختلاف ماهوی در تعریف از زندگی در فرهنگ غرب و نظام دینی

هرچند به صورت متفرقه در ضمن بحث قبلی به تفاوت دیدگاه‌ها اشاره شد؛ ولی شاید در شکل تفصیلی، بتوان تمام دیدگاه‌ها حول موضوع «زندگی» را ذیل دو دیدگاه کلی جمع ‌آوری نمود که این دو دیدگاه کاملاً در تضاد و تقابل با همدیگر هستند؛ به طوری که اثبات و پذیرش یکی، ناخودآگاه، مساوی و ملازم با رد دیگری خواهد بود.

هر کسی، با واقعیت یا خیالی به زندگی خود معنی می‌بخشد؛ برای یک دانشجوی هیئتی، زندگی کسی که هیئت نمی‌رود بی‌معناست. دیگری نیز با موسیقی به زندگی خود معنا می‌بخشد… صورت زندگی کنونی ما، تنها شکل ممکن و بهترین شکل موجود برای زندگی نیست.

اندیشه ها و نظرگاه های دیگر بر حسب میزان برخورداری از شاخص‌های هر کدام از این دو دیدگاه با درجه‌ای از شدت و ضعف، به این دو دیدگاه دور و نزدیک می‌شوند، ولی آنچه که نقطه‌ی صفر و بیست در حوزه‌ی تئوری در مورد نگاه به زندگی است همین دو دیدگاه است که عبارت‌اند از:

۱. جهان‌بینی مادی:

جهان‌بینی مادی بر اساس نگرش نفی خدا و قیامت از جهان هستی شکل گرفته است. در این جهان‌بینی، تمام هستی در جهان مادی و طبیعی خلاصه شده است که هیچ آفریننده‌ی دارای شعور و ادراک، خارج از عالم ماده ندارد و هر چه هست، در همین عالم ماده است و چیزی به نام ماورای طبیعت و خداوند و عالم دیگر (قیامت و رستاخیز) وجود ندارد و وجود انسان در وجود مادی او خلاصه می‌شود که با مرگ از بین می‌رود یا تغییر به اجزای دیگر مادی می‌شود.۴

توماس هابز به عنوان نماینده‌ای از این جهان‌بینی می‌گوید: «چیزهایی واقعی هستند که وجود خارجی داشته باشند؛ اینکه می‌گوییم سخاوت خوب است، اشتباه است چون وجود خارجی ندارد.» اصل اندیشه‌ی طرفداران این جهان‌بینی بر اساس سود و منفعت‌ است؛ تفاوت بخل و حرص و… مانند تفاوت علایق در مورد غذا‌ها و رنگ‌ها است و اختلاف در معنای این مفاهیم اخلاقی در حد عقیده است که به دلیل تفاوت جسم‌هاست. بر حسب این دیدگاه، نمی‌شود انسان گرسنه باشد و غذا نخورد؛ نمی‌شود انسان حب دنیا داشته باشد و خود را به مردن دهد، کار‌هایی از قبیل انفاق و ایثار و… حماقت است، کارهایی که به سود دیگران است معنی ندارد، مگر اینکه بیش از سودی که به طرف می‌رسد به خود شخص برسد. خروجیِ این سبک تفکر همان سبک زندگی غربی است. آن‌ها می‌گویند برای لذت بردن هر چه بیشتر از زندگی چه کار باید کرد؟ ‌ـ‌‌البته در اسلام هم لذت حلال وجود دارد‌ـ‌ لذا وقتی با بچه آوردن لذت می‌برند پس خوب است؛ وقتی‌‌ همان بچه آوردن زحمت دارد، پس خوب نیست.۵

گفتنی است این دیدگاه از حیث نظری به همان گونه­ای است که توصیف شد، ولی در واقع و در عالم خارج شاید تنها تعداد بسیار معدود و اندکی از انسان‌ها را یافت که لائیک به تمام معنا و به کلی منکر عالم غیب و ماورای ماده باشند و مصادیق این جهان‌بینی بیشتر در خود سیستم حکومت‌های غربی و رویکردهای اجرایی و قوانین صادره از آن‌ها خود را نشان می‌دهد تا افراد موجود در آن حکومت‌ها؛ لذا اکثر افرادی که خصوصاً در غرب زندگی می‌کنند و تحت عنوان طرفداران یا اعضای مکتب مادی‌گرایی شناخته می‌شوند، اگرچه به اسلام و آموزه‌های متعالی آن اعتقادی ندارند، لیکن منکر خدا و غیب و مسائل دینی هم به طور کلی نیستند و حتی به مقتضای فطرت انسانی خود، اعمال انسان‌دوستانه و خیرخواهانه‌ی فراوان و قابل توجهی نیز انجام می‌دهند؛ ولی نباید از نظر دور داشت که از نظرگاه این افراد، هرچند به طور مطلق، خداوند و عالم غیب و نیروهای قدسی مردود واقع نشده‌اند؛ لیکن آن‌ها را جایگاهی تأثیر‌گذار در نظام تصمیم‌گیری‌شان، خصوصاً در مواقعی که با منافع مادی‌شان در تضاد باشد، نیست. بر حسب دیدگاه اکثر این افراد، انسان بایستی تمام تلاش خود را انجام دهد تا از زندگی دنیایی که تمام زندگی اوست تمام لذت را ببرد و در دنیایی که هدف نهایی زندگی اوست، به تمام هدفش برسد. مطابق این جهان‌بینی، موضوع آخرت و نظام زندگی پس از مرگ و جزا و پاداش به کلی مردود است و لذا توصیه‌های اخلاقی از انبیا یا حسب فطرت و وجدان انسانی ‌ـ‌در صورت اظهار وجود‌ـ‌ علاوه بر فقدان الگوی عملی، ضمانت و پشتوانه‌ی اجرایی قوی ندارد. (اگر هم در مواردی اندک اعتقاد به معاد باشد، همراه با تحریفات فراوان در ماهیت و چگونگی آن و نظام جزا و پاداش آن است.)

۲. جهان‌بینی الهی:

این جهان‌بینی مبتنی بر سه اصل است: ۱) اعتقاد به خدای یگانه ۲) اعتقاد به معاد و زندگی ابدی برای هر فردی از انسان در عالم آخرت ۳) اعتقاد به بعثت پیامبران توسط خدا برای هدایت بشر به سوی کمال نهایی و سعادت دنیا و آخرت. این اصول سه‌گانه در واقع پاسخ‌هایی است به اساسی‌ترین سؤالاتی که برای هر انسان آگاهی مطرح می‌شود: مبدأ هستی کیست؟ پایان زندگی چیست؟ از چه راهی می‌توان بهترین برنامه‌ی زیستن را شناخت؟۶

تعریفی که مطابق این جهان‌بینی از «زندگی» در دنیا می‌شود، تعریفی جامع و کامل و مردود‌کننده‌ی ادعاها و نگرش موجود در جهان‌بینی مادی است. تفسیر این جهان‌بینی از زندگی مبتنی بر سرشاخه‌ها و سرفصل‌های متعددی است که عمده‌ی آن‌ها به شرح ذیل است:

۱.۲. زندگی دنیوی، ابزاری برای نیل به زندگی اخروی: در جهان‌بینی الهی، زندگی واقعی زندگی اخروی است و زندگی دنیوی همچون ابزار و مزرعه‌ای است که بایستی تا می‌توان در آن کاشت تا در جهان دیگر درو نمود و به هدف اصلی رسید.

شمه‌ای از متون دینی در این زمینه به شرح ذیل است:

حضرت على (علیه السلام): اجْعَلوا ـ‌عبادَ اللّهِ‌ـ اجتهادَکُمْ فی هذِه الدُّنیا التَّزَوُّدَ مِن یومِها القَصیرِ لیومِ الآخِرهِ الطّویلِ ؛ فإنَّها دارُ عَمَلٍ و الآخِرهُ دار ُالقَرارِ و الجَزاءِ؛ بندگان خدا! بکوشید تا از چند روزه دنیا براى آخرت که دوره‌اش دراز و طولانى است، توشه بر گیرید؛ چه، دنیا سراى عمل است و آخرت سراى بقا و جزا (الکافی، ٨/١٧۴/١٩۴).

حضرت على (علیه السلام): إنّما الدُّنیا دارُ مَجازٍ و الآخِرهُ دارُ قَرارٍ، فَخُذُوا مِن مَمَرّکُم لِمَقَرِّکُم؛ همانا دنیا سراى گذر است و آخرت سراى ماندن؛ پس، از گذرگاه خود براى اقامتگاهتان توشه برگیرید (نهج‌البلاغه، خطبه‌ی ٢٠٣).

حضرت على (علیه السلام): إنّما الدنیا مُنتهى بَصَرِ الأعمى، لا یُبصِرُ مِمّا وراءَها شیئاً و البَصیرُ یَنفُذُها بَصَرُهُ و یَعلَمُ أنّ الدارَ وراءَها، فالبصیرُ مِنها شاخِصٌ و الأعمى إلَیها شاخِصٌ و البصیرُ مِنها مُتزوِّدٌ و الأعمى لها مُتزوِّدٌ؛ همانا دنیا آخرین دید رس انسان کور است و فراتر از آن را نمى‌بیند، اما شخص بینا و با بصیرت نگاهش را از دنیا فراتر مى‌برد و مى‌داند که سراى حقیقى در وراى این دنیاست. پس بینا از دنیا دل برکَند و کور به آن روى آورد. شخصِ با بصیرت از آن توشه بر مى‌دارد و کور براى آن توشه فراهم مى‌آورد (نهج‌البلاغه، خطبه‌ی ١٣٣).

بر اساس سبک زندگی دینی، اگر دنیا ارزشی دارد، از آن حیث است که می‌تواند ابزاری باشد برای نیل به سعادت اخروی و زندگی واقعی وگرنه به سبب زوال‌پذیری و و توأم بودن آن با سختی‌ها و… ارزش واقعی ندارد و جز بازیچه­ای موقتی برای کسانی که از خدا غافل شده‌اند نیست.

۲.۲. عامل خوشی و سعادت زندگی، یاد خدا: مطابق این جهان‌بینی، خوشی و سعادت زندگی در خوردن و آشامیدن و بهره‌گیری هر چه بیشتر از مواهب مادی نیست، بلکه درقرآن کریم آمده است: «وَ مَنْ أعْرَضَ عَنْ ذِکْرِی فَإنَّ لَهُ مَعِیشَهً ضَنْکا وَ نَحْشُرُهُ یَومَ القیامَهِ أعمى… و َکَذلِکَ نَجْزِی مَنْ أَسْرَفَ وَ لَمْ یُؤْمِنْ بِآیَاتِ رَبِّهِ وَ لَعَذَاب ُالاْخِرَهِ أَشَدُّ وَ أَبْقَى؛ هر کس که از یاد من دل بگرداند زندگى تنگى خواهد داشت و در روز رستاخیز [نیز] او را نابینا محشور می‌کنیم… و این چنین هر که را زیاده ‌روى کرده و به آیات پروردگارش ایمان نیاورده،سزا مى‌دهیم، هر آینه عذاب آخرت سخت‌تر و پایدارتر است.» (سوره‌ی طه، آیات ١٢۴ تا ١٢٧)

حضرت على (علیه السلام): اُذکُرُوا اللّه َ ذِکراً خالِصاً تَحْیَوا بِهِ أفضَلَ الحیاهِ و تَسلُکُوا به طُرُقَ النجاهِ؛ خدا را خالصانه یاد کنید، تا بهترین زندگى را داشته باشید و با آن راه نجات را بپویید (بحار الأنوار، ٧٨/٣٩/١۶).

۳.۲. بازیچه و بی‌ارزش بودن زندگی مادی دنیوی: اگر دنیا ارزشی دارد، از آن حیث است که می‌تواند ابزاری باشد برای نیل به سعادت اخروی و زندگی واقعی وگرنه به سبب زوال ‌پذیری و و توأم بودن آن با سختی‌ها و… ارزش واقعی ندارد و جز بازیچه‌ای موقتی برای کسانی که از خدا غافل شده‌اند نیست. لذا قرآن کریم می‌فرماید:

- «وَ ما هذِهِ الْحَیاه ُالدُّنْیا إِلاّ لَهْوٌ وَ لَعِبٌ وَ إِنَّ الدَّارَ الاْخِرَةَ لَهِی َالْحَیَوَانُ لَوْ کانُوا یَعْلَمُونَ این زندگانى دنیا چیزى جز سرگرمى و بازى نیست. زندگانى واقعى سراى آخرت است، اگر مى‌دانستند.» (سوره‌ی عنکبوت، آیه‌ی ۶۴)

«بَلْ تُؤْثِرُونَ الْحَیاة َالدُّنْیَا وَ الاْخِرَةُ خَیْرٌ و أبْقَى بلکه زندگى دنیا را بر می‌گزینند، در حالى که آخرت بهتر و ماندگارتر است.» (سوره‌ی الأعلى، آیات ١۶ و ١٧)

- «فَأَمّا مَنْ طَغَى وَ آثَرَ الْحَیَاةَ الدُّنْیَا فَإِنَّ الْجَحِیمَ هِیَ الْمَأْوَى پس هر که طغیان کرده و زندگى این جهانى را برگزیده، جهنم جایگاه اوست.» (سوره‌ی النازعات، آیات ٣٧ و ٣٩)

- «وَ ما الْحَیاةُ الدُّنْیا إلاّ لَعِبٌ وَ لَهْوٌ وَ لَلدّارُ الآخِرَهُ خَیْرٌ لِلَّذِینَ یَتَّقُونَ أفَلاَ تَعْقِلُونَ و زندگى دنیا چیزى جز بازیچه و لهو نیست و سراى آخرت براى پرهیزگاران بهتر است، آیا نمى‌اندیشید؟» (سوره‌ی أنعام، آیه‌ی ٣٢)

۴.۲. متأثر بودن خوشی و ناخوشی «زندگی» از عوامل غیر مادی: بر حسب جهان­بینی الهی، خوشی و ناخوشی دنیا صرفاً متأثر از بهره‌مندی یا فقدان امکانات مادی دنیوی نیست، بلکه اساساً خوشی و شیرینی زندگی در این دیدگاه تعریف دیگری دارد و عوامل فراهم‌ کننده‌ی مجزایی برای آن تعریف شده است؛ برخی از آن‌ها عبارت است از:

- رسول اکرم (صلی الله علیه و آل): مُداراهُ النّاسِ نِصفُ الإیمانِ و الرِّفقُ بِهِم نِصفُ العَیشِ؛ مدارا کردن با مردم نصف ایمان است و نرمى و مهربانى کردن با آنان نصف زندگى است (الکافی، ٢/١١٧/۵).

- حضرت على (علیه السلام): ما زالَتْ نِعمَهٌ و لا نَضارَهُ عَیشٍ إلاّ بذُنوبٍ اجتَرَحُوا، إنّ اللّه َ لَیسَ بِظَلاَّمٍ لِلعَبیدِ هیچ نعمتى و هیچ خرّمى زندگى‌اى زایل نشد، مگر به سبب گناهانى که مرتکب شدند؛ زیرا خداوند به بندگان ستم نمى‌کند (الخصال، ۶٢۴/١٠).

- حضرت على (علیه السلام): السّهَرُ أحَدُ الحیاتَینِ شب‌زنده‌دارى یکى از دو زندگى است (غرر الحکم، ١۶٨۴).

- حضرت على (علیه السلام): لا تَهنَأُ حَیَاةٌ مَع مَخافَهٍ و عدمُ العقلِ عدمُ الحیاهِ، و لا تُعاشَرُ الأمواتُ زندگى توأم با ترس گوارا نیست. نابخردى نیز مُردن است و کسى با مردگان معاشرت نمى‌کند (غرر الحکم،ح ۱۴۲۶).

– امام صادق (علیه السلام): یَعیشُ النّاسُ بإحسانِهِم أکثرَ مِمّا یَعیشُونَ بأعمارِهِم و یَموتُونَ بذُنوبِهِم أکثرَ مِمّا یَموتُونَ بآجالِهِم مردم بیش از آنکه با عمر خود زندگى کنند، با احسان و نیکوکارى خویش مى‌زیند و بیش از آن که به سبب فرا رسیدن اجل خود بمیرند، بر اثر گناهان خویش مى‌میرند (بحار الأنوار، ۵/١۴٠/٧).

۵.۲. پرهیز از دلبستگی و توجه افراطی به زندگی دنیوی: استفاده از مواهب مادی در حد نیاز نه تنها اشکالی ندارد، بلکه ضرورت و مقتضای تداوم حیات مادی است؛ ولی هرگونه دلبستگی و توجه افراطی بدان مورد نکوهش واقع شده است:

- رسول اکرم (صلی الله علیه و آل): إنَّ اللّه َ تَعَالى یُعطی الدُّنیا على نِیّهِ الآخِرهِ و أبى أنْ یُعطیَ الآخرهَ على نِیّهِ الدُّنیا خداوند متعال دنیا را با نیّت آخرت [به آدمى] مى‌دهد، اما از دادن آخرت با نیّت دنیا اِبا دارد (جامع‌الصغیر، ١/٢٩٢/١٩١٧).

- رسول اکرم (صلی الله علیه و آل): مَن أصبَحَ و أمسى و الآخِرهُ أکبرُ هَمِّهِ جَعلَ اللّه ُالغِنى فی قلبِهِ و جَمَع لَه أمرَهُ، و لَم یَخرُج مِن الدُّنیا حتّى یَستکمِلَ رزقَهُ و مَن أصبحَ و أمسَى و الدُّنیا أکبرُ هَمِّهِ جَعَلَ اللّه ُالفَقْرَ بینَ عینَیهِ و شتَّتَ علَیهِ أمْرَه و لَم یَنَلْ مِن الدُّنیا إلاّ ما قُسِمَ لَهُ هر آن کس که در شب و روز بزرگ‌ترین همّش آخرت باشد، خداوند بى‌نیازى را در دل او جاى مى‌دهد و کارش را سامان مى‌بخشد و از دنیا نمى‌رود، مگر وقتى‌که روزى‌اش را کامل دریافت کرده باشد و هر آن کس که شب و روز، بزرگ‌ترین همّش دنیا باشد، خداوند فقر را در بین دو چشم او قرار مى‌دهد (همیشه چشمش گرسنه دنیا است) وکارش را پریشان مى‌سازد و از دنیا به چیزى بیش از قسمت خود نمى‌رسد (بحار الأنوار، ٧٧/١۵١/١٠۴).

حضرت على (علیه السلام): اُحَذِّرُکُمُ الدنیا، فَإنّها غَرّارهٌ، و لا تَعدُو ـ‌إذا هِیَ تَناهَتْ إلى اُمْنِیَّهِ أهلِها‌ـ ما قالَ اللّه ُ عزّ و جلّ: «و اضْرِبْ لَهُمْ مَثَلَ الْحَیاهِ الدُّنیا کَماءٍ أنزَلْناهُ مِن َالسماءِ فاختلَطَ بِهِ نَباتُ الأرضِ فأصبَحَ هَشیما تَذْرُوهُ الرِیاحُ و کانَ اللّه ُ عَلى کلِّ شَیءٍ مُقتَدِرا» شما را از دنیا پرهیز مى‌دهم؛ زیرا که بسیار فریبنده است ـ‌و زمانى هم که دنیا پرستان به آرزوى خود برسند‌ـ دنیا از این توصیف خداوند عزّ و جلّ فراتر نیست که «براى آنان زندگى دنیا را مثل بزن که مانند آبى است که آن را از آسمان فرو فرستادیم، سپس گیاه زمین با آن درآمیخت و [چنان] خشک گردید که بادها پراکنده‌اش کردند و خداست که همواره بر هر چیزى تواناست.» (سوره‌ی کهف، آیه‌ی ۴۵) و (نهج‌السعاده، ٣/٢٨۴)

امام صادق (علیه السلام): مَن أحَبَّ الحیاهَ ذَلَّ هر که شیفته زندگى شود، خوار گردد (الخصال، ١٢٠/١١٠).

در جهان‌بینی الهی، هر زیستنی زندگی نیست، بلکه باید برخی اقتضائات مانند خداشناسی و توحید در آن موجود و برخی موانع همچون ذلت‌پذیری و معصیت در آن مفقود باشد تا اسم زندگی بر آن صدق کند.

یک شنبه 20 مهر 1393  1:20 PM
تشکرات از این پست
ehsan007060
shh1381
shh1381
کاربر تازه وارد
تاریخ عضویت : مهر 1393 
تعداد پست ها : 9
محل سکونت : خراسان جنوبی
یک شنبه 20 مهر 1393  6:12 PM
تشکرات از این پست
omiddeymi1368 ehsan007060
ehsan007060
ehsan007060
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : فروردین 1393 
تعداد پست ها : 10952
محل سکونت : خراسان رضوی

پاسخ به:مبحث شصت و نهم طرح صالحین: "آداب زندگی اسلامی"

نقل قول omiddeymi1368

در پازل سبک زندگي ايران اسلامي، توجه به جايگاه و نقش محوري زنان بسيار ضروري مي نمايد؛ چرا که زنان نقش مهم و اثرگذاري در انتخاب سبک زندگي خانواده داشته و دارند. 

 

نقش هر یک از اعضا خانواده در جای خود اهمیت بسزایی پیدا می کند که زنان در جای خود از این قاعده مستثنی نیستند!

 

 



 

یک شنبه 20 مهر 1393  7:56 PM
تشکرات از این پست
omiddeymi1368
kordabadi
kordabadi
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : تیر 1393 
تعداد پست ها : 3073
محل سکونت : مازندران

پاسخ به:مبحث شصت و نهم طرح صالحین: "آداب زندگی اسلامی"

جواب همدلي رابارازداري

جواب تشكرراباتواضع

جواب كينه راباگذشت

جواب بي مهري رابامحبت

جواب پشتكارراباتشويق

جواب يكرنگي رابااطمينان

جواب دورنگي راباخلوص

جواب بي ادبي راباسكوت

جواب نگاه مهربان رابالبخند

جواب حسادت رابااغماض

جواب خواهش رابي غرور

جواب خشم راباصبوري

 

خوشا دردی که درمانش تو باشی

             خوشا راهی که پایانش تو باشی             

خوشا چشمی که رخسار تو بیند

خوشا ملکی که سلطانش تو باشی  

دوشنبه 21 مهر 1393  1:27 PM
تشکرات از این پست
omiddeymi1368 ehsan007060 moradi92
kordabadi
kordabadi
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : تیر 1393 
تعداد پست ها : 3073
محل سکونت : مازندران

پاسخ به:مبحث شصت و نهم طرح صالحین: "آداب زندگی اسلامی"

 

یک تعریف کوتاه و جامع از سبک زندگی اسلامی

 

یک تعریف کوتاه و جامع از سبک زندگی اسلامی

به گزارش فرهنگ نیوز، قوای متعددی که در خلقت انسان وجود دارد، هرکدام نقاط فضیلت دارند و هرچه از حد اعتدال خارج می شود و در آن افراط و تقریط صورت می گیرد، به رذیلت اخلاقی تبدیل می شود. یعنی هرکدام از قوای انسانی یک فضیلت و دو رذیلت دارند و نیاز است با میانه روی در کارها همواره در وضعیت فضیلت باقی بمانند.

مطمئنا میانه روی در این موضوع بسیار با اهمیت بوده و بایستی آن در نظر داشت که اگر به سمت افراط و تفریط برود به ذلت و خاری بیشتر نزدیک می شود تا یک فضیلت اخلاقی.

 

در سبک زندگی اسلامی باید در نظر داشت که یک زندگی،زمانی خوب می باشد که همانند گفته قرآن به پیامبر عظیم الشان اسلام، شامل مجموعه ای از مکارم اخلاقی باشد. (وَإِنَّكَ لَعَلى خُلُقٍ عَظِيمٍ)

 

سبک زندگی مجموعه ای ترکیب یافته از آداب است، و آداب جمع کلمه ادب و ادب به معنی ظرافت در رفتار است. مثلا همه غذا می خورند، اما آداب غذا خوردن همان رعایت ظرافت هاست، یا همچنین در سخن گفتن آدابی رعایت می شود و این مجموعه کامل از ادب هاست که نتیجه ای خوشایند و مورد پسند را به جای می گذارد.

 

حال در سبک زندگی توحیدی، خوشایندی دنیا و آخرتی، انسانی و الهی را شامل می شود که کامل ترین نوع رشد و تعالی است.

خوشا دردی که درمانش تو باشی

             خوشا راهی که پایانش تو باشی             

خوشا چشمی که رخسار تو بیند

خوشا ملکی که سلطانش تو باشی  

دوشنبه 21 مهر 1393  1:31 PM
تشکرات از این پست
omiddeymi1368 ehsan007060 moradi92
onlygod260
onlygod260
کاربر برنزی
تاریخ عضویت : فروردین 1392 
تعداد پست ها : 86
محل سکونت : فارس

پاسخ به:مبحث شصت و نهم طرح صالحین: "آداب زندگی اسلامی"

بررسی سبک زندگی اسلامی از منظر «حیات طیبه» در قرآن 
راه یافتن به جهان «عندالله»‌ و «حیات طیّبه»، پاداش صبر و بردباری مؤمنان است که عهد و پیمان خدا را نشکسته و به بهای ناچیز آن را نفروخته‌اند و به جهت بهتر عمل کردن، به سود بی‌نظیر و غیر قابل وصف، دست می‌یابند، این نتیجه و پاداش بهتر از عمل آدمی که به سبب عمل صالح مشروط به ایمان ...
 

(وَ لاَ تَشْتَرُواْ بِعَهْدِ اللّهِ ثَمَنًا قَلِیلًا إِنَّمَا عِندَ اللّهِ هُوَ خَیْرٌ لَّکُمْ إِن کُنتُمْ تَعْلَمُونَ * مَا عِندَکُمْ یَنفَدُ وَ مَا عِندَ اللّهِ بَاقٍ وَ لَنَجْزِیَنَّ الَّذِینَ صَبَرُواْ أَجْرَهُم بِأَحْسَنِ مَا کَانُواْ یَعْمَلُونَ * مَنْ عَمِلَ صَالِحًا مِّن ذَکَرٍ أَوْ أُنثَى وَ هُوَ مُؤْمِنٌ فَلَنُحْیِیَنَّهُ حَیَاﺓً طَیِّبَةً وَ لَنَجْزِیَنَّهُمْ أَجْرَهُم بِأَحْسَنِ مَا کَانُواْ یَعْمَلُونَ)(۱)
«پیمان خدا را به بهای ناچیزی نفروشید. زیرا آنچه نزد خدا است – اگر بدانید- قطعاً برای شما بهتر است. آنچه نزد شما است، تمام می‌شود و آنچه نزد خدا است پایدار. و قطعاً کسانی را که صبوری و شکیبایی ورزیدند، به بهتر از آنچه عمل می‌کردند، پاداش خواهیم داد. هر کس – از مرد یا زن – کار شایسته کند و مؤمن باشد، قطعاً او را با زندگی پاکیزه‌ای، حیات می‌بخشیم و مسلماً به آنان بهتر از آنچه انجام می‌دادند، پاداش خواهیم داد». بین انسان و پروردگار جهانیان، عهد و پیمانی است که پاسداشت آن، درهای معنوی را می‌گشاید و آدمی را به «حیات طیّبه» و سبک زندگی نوین رهنمون می‌سازد، تا او را به بارگاه رحمت الهی و جهان «عندیّت» برساند. جهانی که پایدار و همیشگی است و زندگی سالم و شادمان و برخورداری از آن زندگی، هرگز تباه نمی‌شود.
راه یافتن به جهان «عندالله»‌ و «حیات طیّبه»، پاداش صبر و بردباری مؤمنان است که عهد و پیمان خدا را نشکسته و به بهای ناچیز آن را نفروخته‌اند و به جهت بهتر عمل کردن، به سود بی‌نظیر و غیر قابل وصف، دست می‌یابند، این نتیجه و پاداش بهتر از عمل آدمی که به سبب عمل صالح مشروط به ایمان، نصیب زن و مرد می‌شود، «حیات طیّبه» ‌است. زندگی پاک از هرگونه نابودی و کمبودی و ناکامی و بیم و اندوه از جمله ویژگی‌های این سبک زندگی است. در برابر سبک زندگی سالم اسلامی، زندگی فرومایگی، زیر نفوذ شیطان وجود دارد و آن، برای کسانی است که فرمان‌بر شیطان هستند.

در مورد «حیات طیّبه» دیدگاه‌های گوناگونی مطرح شده است که به برخی به صورت کوتاه، اشاره می‌شود:
مرحوم طبرسی در تفسیر مجمع‌البیان «حیات طیّبه» را به رزق و روزی حلال، زندگی شرافتمندانه همراه با قناعت و خشنودی، بهشت پر طراوت و زیبا و زندگی خوش در آنجا و زندگی خوشبختانه در بهشت برزخی تفسیر نموده است(۱) . برخی دیگر از مفسران گفته‌اند «حیات طیّبه»، حیات بهشتی است که مرگ ندارد و فقر و بیماری و هیچ شقاوت دیگری، در آن نیست(۱) . بعضی دیگر گفته‌اند منظور از «حیات طیّبه» حیات برزخی است و شاید این تخصیص را از اینجا پنداشته‌اند که ذیل آیه را به جنّت آخرت حمل کرده و برای «حیات طیّبه» جز برزخ، چیزی به نظرشان نرسیده است(۳) . برخی دیگر گفته‌اند مراد از «حیات طیّبه» همین حیات دنیوی است که مقارن با قناعت و رضا به قسمت خدای سبحان می‌باشد، زیرا چنین «حیات طیّبه»، پاکیزه‌ترین سبک زندگی است(۴) . برخی نیز معتقدند که مراد از حیات طیبه، رزق حلال است که در قیامت، عقابی بر آن نیست(۵) . گروهی دیگر گفته‌اند(۶) منظور از «حیات طیّبه» یعنی روزی روز به روز و یا منظور از آن قناعت است(۷) . در تفاسیر دیگر «‌عبادت همراه با روزی حلال» و « توفیق اطاعت خدا و مانند آن» نیز افزوده‌اند(۸) .
به نظر می‌رسد، در این دیدگاه‌ها مناقشه بسیار است که بر خواننده اگر دقت فرماید، پوشیده نیست(۹) . موارد ذکر شده بخشی از واقعیت «حیات طیّبه» را بیان کرده است و به نظر می‌رسد تمام واقعیت نباشد.
خدای متعال در این آیه، وعده بسیار مهمی به زنان و مردان می‌دهد که در نتیجه ایمان و اثر اعمال صالحشان، «حیات طیّبه» به آنان عطا می‌کند. تنها شرط، مؤمن بودن و صاحب عمل صالح است. زیرا عمل در کسی که مؤمن نیست، حبط و نابود می‌شود و اثری بر آن، مترتب نمی‌شود(۱۰) .
در آیه ﴿ وَلاَ تَشْتَرُواْ بِعَهْدِ اللّهِ ﴾(۱) وفای به عهد را خداوند امر کرد و از شکستن عهد نهی فرمود. زیرا، وفای به عهد، مستلزم صبر بر تلخی که مخالف هوای نفس است، می‌باشد. کسانی که صبوری پیشه کردند، پاداششان را بهتر از آنچه عمل می‌کرده‌اند، می‌دهیم. چه صبر بر اطاعت، و چه صبر بر ترک معصیت و یا صبر در برابر دشواری و معصیت. تنها قید این است که صبر، در راه خدا باشد. مقصود از اعمال ایشان، این است، عملی را که انجام می‌دهند که در نوع خود، یکی حسن و دیگری احسن است، خدای متعال اجری که می‌دهد، اجری است که در نوع خود، احسن است. مثلاً نمازی که بنده صابر در راه خدا می‌خواند، جزای فرد احسن از آن می‌دهد، هر چند نمازی که او خوانده، احسن نماز نبوده باشد. یعنی صبری که او در راه خدا دارد، سبب می‌شود که خداوند در عمل او، متّه به خشخاش نگذارد و آن ویژگی که مایه پستی و زشتی عمل بنده است، آن‌ها را ندید بگیرد. چنانکه آیه شریفه ﴿ إِنَّمَا یُوَفَّى الصَّابِرُونَ أَجْرَهُم بِغَیْرِ حِسَابٍ ﴾(۲) همین معنا را افاده می‌کند(۳) . صبر در راه خدا، موجب کمال عمل است(۴) .

سبک زندگی مدینه‌های متضاد با مدینه‌های فاضله از دیدگاه فارابی:
فارابی، مقابل مدینه فاضله را، مدینه جاهلیه یا ضاله می‌نامد که برخی از آن‌ها عبارت است از(۵) :

۱- مدینه ضروریه:
در این سبک زندگی، افراد جامعه، جویای نیازهای اولیه خویش هستند. مانند خوراک – اعم از خوردنی و آشامیدنی- پوشاک و مسکن. راه‌های رسیدن به این مقصود که در چنین جامعه‌ای بدان تمسک می‌شود، عبارت است از تجارت، کار و کسب، کشاورزی، دام‌پروری، شکار، دزدی و امثال آن.

۲- مدینه نزاله یا جامعه فرومایگان:
در این سبک زندگی، هدف افراد از فعالیت و همکاری اجتماعی، در مرحله نخست، اندوختن مال و کسب ضروریات زندگی بیش از نیاز به جهت آزمندی و دلبستگی به ثروت بوده، از سوی دیگر، پرهیز از صرف مال، مگر برای تأمین معاش و رفع نیازهای جسمانی است. هدف از زندگی در این نوع سبک زندگی، خست و شقاوت، تنها کامرانی و خوش گذرانی، خواه جسمانی، خواه روحی و خواه هردو است.

۳- مدینه کرامت:
فارابی سبک زندگی مدینه کرامت را، بهترین مدینه جاهلیه یا ضاله می‌داند. چرا که انگیزه فرمانروایان آن، کسب احترام و اعتبار است.

۴- مدینه تغلبیه:
مدینه تغلب، مشتق از غلبه، جامعه‌ای است که حکومت آن خودکامه، مستبد و به تعبیر امروزی‌تر، دیکتاتور است.

۵- مدینه جماعیه:
منظور از این مدینه، جامعه‌ای است که حکومت آن تابع رأی و رضایت مردم است و به تعبیر امروزی «دموکراتیک» است.

نتایج و بحث :
با بررسی آیات قرآن شریف به ویژگی‌های متعددی از حیات طیبه می‌توان رسید. برخی از ویژگی‌های «حیات طیّبه» و جهان عندالله به شرح ذیل است:

۱- زندگی حقیقی:
حیات به معنای جان انداختن در چیز و افاضه حیات به آن است. آیه شریفه ﴿ فَلَنُحْیِیَنَّهُ حَیَاﺓً طَیِّبَهً ﴾(۱) ، تصریح به این دارد، مؤمنی را که عمل صالح انجام دهد، به حیات جدیدی، غیر از آن حیاتی که به دیگران نیز داده، زنده می‌کند. مقصود این نیست که حیاتش را تغییر می‌دهد. مثلاً‌ حیات خبیث او را مبدل به حیات طیبی می‌کند که اصل حیات، همان حیات عمومی باشد و صفتش را تغییر دهد. زیرا اگر مقصود این بود، کافی است که بفرمایید: «ما حیات او را طیّب می‌کنیم»(۱) ولی این طور نفرمود،‌ بلکه فرمود: « ما او را به حیاتی طیّب، زنده می‌سازیم »(۱) .
کسی که به حیات طیبه می‌رسد، به علم و ادراکی دست می‌یابد که دیگران نرسیدند. همچنین از موهبت قدرت بر احیای حق و ابطال باطل، سهمی دارد که دیگران ندارند. ﴿ مَنْ آمَنَ بِاللّهِ وَ الْیَوْمِ الآخِرِ و عَمِلَ صَالِحًا فَلاَ خَوْفٌ عَلَیْهِمْ وَ لاَ هُمْ یَحْزَنُونَ ﴾(۲) . این علم و این قدرت جدید و تازه، مؤمن را آماده می‌سازند، تا اشیاء را بر آنچه که هستند، ببیند و اشیاء را به دو قسم تقسیم می‌کنند. یکی حق و باقی و دیگری باطل و فانی. وقتی مؤمن این دو را از هم متمایز دید، از صمیم قلبش، از باطل فانی که همان زندگی مادی دنیا و نگارهای فریبنده و فتّانه‌اش می‌باشد، اعراض نموده و به عزت خدا، عزیز می‌شود. وقتی عزت او، خدایی شد، دیگر شیطان با وسوسه‌هایش نمی‌تواند، او را ذلیل و خوار کند.
کسانی که به «حیات طیّبه» می‌رسند، دل‌هایشان مربوط به پروردگار و جز تقرّب او را دوست نمی‌دارند و تنها از سخط و خشم و دوری او، می‌ترسند. برای خویشتن، حیات ظاهر و دائم سراغ دارند که جز رب غفور، کسی اداره کنِ آن حیات نیست و در سبک زندگی خود، جز حسن و جمیل چیزی نمی‌بینند. این چنین انسانی که به «حیات طیّبه» رسیده، در نفس خود، به چنان نور و کمال و قوت و عزّت و سروری می‌رسد که نمی‌توان اندازه‌اش را معیّن کرد. نمی‌توان گفت که چگونه است و چگونه چنین نباشد، در حالی که مستغرق در حیات دائمی و زوال ناپذیر و نعمتی باقی و فنا ناپذیر است.
این «حیات طیّبه»، زندگی حقیقی است نه مجازی و زندگی واقعی و جدید می‌باشد. کسی که دارای آن چنان زندگی است، دو جور زندگی ندارد، بلکه زندگی‌اش قوی‌تر و روشن‌تر و دارای آثار بیشتر است. چه اینکه روح قوی که خدای متعال، انبیاء را مخصوص آن کرده، یک زندگی سوّمی نیست. بلکه درجه سوّم از زندگی است که زندگی آنان درجه بالاتری دارد.
از این رو است که خداوند، این زندگی را به طیّب توصیف کرده که حیاتی است خالص که خباثتی در آن، نیست. راه یافتگان به عالم «عندالله» از زندگی حقیقی در محضر خداوند که در حقیقت اثر و جلوه اسم «حیّ» است، برخوردارند. ﴿ بَلْ أَحْیَاء عِندَ رَبِّهِمْ یُرْزَقُونَ ﴾(۱) زنده‌اند و نزد پروردگارشان روزی دارند.
موهوم بودن حیات دنیا و حقیقی بودن حیات عندالله در قیامت، برای انسان‌های غافل، آشکار شده و با حسرت و آه می‌گویند ﴿ یَا لَیْتَنِی قَدَّمْتُ لِحَیَاتِی ﴾(۲) روزی که انسان می‌گوید: «ای کاش برای زندگی، چیزی از پیش می‌فرستادم!» زیرا آن هنگام روزی است که ﴿ وَ یَوْمَ یُعْرَضُ الَّذِینَ کَفَرُوا عَلَى النَّارِ أَذْهَبْتُمْ طَیِّبَاتِکُمْ فِی حَیَاتِکُمُ الدُّنْیَا وَ اسْتَمْتَعْتُم بِهَا فَالْیَوْمَ تُجْزَوْنَ عَذَابَ الْهُونِ بِمَا کُنتُمْ تَسْتَکْبِرُونَ ﴾(۳) «کافران به آتش سپرده می‌شوند و به آن‌ها می‌گویند: پاکی‌هایتان را در زندگی دنیا، از بین بردید و از حیات دنیا بهره‌ای اندک جستید. پس امروز به عذاب خوار کننده مجازات می‌شوید. به خاطر آنچه استکبار می‌ورزید».

۲- جامع خیر دنیا و آخرت:
عالم «عندیّت» نه در حیات دنیایی محصور است و نه به حیات اخروی اختصاص دارد. بلکه خیر آن، بر دنیا و آخرت گسترده شده و برخورداران از «حیات طیّبه» در همین دنیا از آن بهره‌مندند(۴) ﴿ فَعِندَ اللّهِ ثَوَابُ الدُّنْیَا وَ الآخِرَﺓِ ﴾(۵) . پس پاداش دنیوی و اخروی نزد خدا است. در ادعیه اهل بیت آمده است «و تحیینا حیاﺓً طیّبه فی الدنیا و الاخرﺓ»(۶) ما را به زندگی پاکیزه، در دنیا و آخرت زنده بدار. از این دعا، معلوم می‌شود که «حیات طیّبه»، شامل خیر دنیا و آخرت است و آیه شریفه نیز فرمود که خیر دنیا و آخرت، نزد خدا است. پس تحقق «حیات طیّبه» ‌ با شاخص برخورداری از خیر دنیا و آخرت، عندالله محقق می‌شود.

۳- پایداری:
بهره‌مندی از «حیات طیّبه»، ابدی و ماندگار است و کسی که به «»حیات طیّبه» دست یافت، در آن، نابودی و فرسودگی وجود ندارد. در آیه سوره نحل که بحث از «حیات طیّبه» فرمود و اینکه عهد الهی را نفروشید، چرا که، بهره عندالله برای شما نیکو و پسندیده و بهتر است، در استدلال به این جمله، فرمود: ﴿ مَا عِندَکُمْ یَنفَدُ وَ مَا عِندَ اللّهِ بَاقٍ ﴾‌(۱) «آنچه نزد شما است، نابود شدنی و آنچه نزد خدا است، ماندنی می‌باشد». در آیه دیگر فرمود: ﴿ وَ مَا عِندَ اللَّهِ خَیْرٌ وَ أَبْقَى ﴾(۲) «آنچه نزد خدا است، نیکوتر و پایدارتر است».

۴- نامحدود بودن:
سرچشمه بیکران و بی‌پایان همه چیز، نزد خدا است و حتی بهره‌های اندک دنیایی هم جلوه و جرعه‌ای از آن خزانه‌های بیکران عندالله است ﴿ وَ إِن مِّن شَیْءٍ إِلاَّ عِندَنَا خَزَائِنُهُ وَ مَا نُنَزِّلُهُ إِلاَّ بِقَدَرٍ مَّعْلُومٍ ﴾ «و هیچ چیز نیست، مگر اینکه معادن آن، نزد خدا است و به اندازه معین، از آن فرود می‌آید».
راه یافتگان به آن عالم و «حیات طیّبه» هر چه بخواهند، برایشان فراهم است و محدودیتی ندارد. ﴿ لَهُم مَّا یَشَاءُونَ عِندَ رَبِّهِمْ ﴾(۴) «هر چه بخواهند، برای آنان، نزد پروردگارشان هست». ﴿ لَهُم مَّا یَشَاؤُونَ فِیهَا وَ لَدَیْنَا مَزِیدٌ ﴾(۵) «برایشان هر چه بخواهند، در آنجا هست، نزد ما بیش از آن است». از این رو، کسانی که در زندگی دنیا به «حیات طیّبه» راه یافتند، هرچه اراده کنند، برای آنان فراهم می‌شود و این برایشان سهل و آسان است و وجود پیدا کردن خواستشان در مقابل مقام معنوی آنان، کوچک است.

۵- کمال وجودی:
رسیدن به عالم عندالله و «حیات طیّبه»، تحول وجودی، به سوی کمال است و این گونه نیست که میان راه یافتگان به آن عالم و درجات و کمالاتشان، جدایی وجود داشته باشد. بلکه صاحبان مقام عندیت، عین کمال بوده و خودشان، درجات آن عالم هستند. ﴿ هُمْ دَرَجَاتٌ عِندَ اللّهِ ﴾(۶) «آنان، درجاتی نزد خدا هستند» و برخورداری‌ها و بهره‌مندی‌ها، از خارج وجودشان به آنان داده نمی‌شود. بلکه سیر به سوی حقیقت، وجود آنان را به سرچشمه کمال و جمال، تبدیل کرده است.

۶- ملاک و میزان بودن:
در جهان «عندیت» نهایت کمال انسانی شکوفا شده است و کسی که به این جهان راه یابد، به اوج درجات کمال رسیده است. از این رو، راه یافتگان به آن درجات، ملاک و میزان هستند. از آیات قرآن بر می‌آید که «اکرم» و «اقسط» عندالله، معیار و میزان حقایق عالم است.

۷- جایگاه کتب قدسی:
قرآن کریم و سایر کتاب‌های مقدس، در جهان «عندیت» بوده و کسی که به «حیات طیّبه» برسد، آن‌ها را مشاهده کرده و از حقیقت آن‌ها آگاه است. ﴿ وَ لَمَّا جَاءهُمْ کِتَابٌ مِّنْ عِندِ اللّهِ ﴾(۱) «و هنگامی که از سوی خداوند، کتابی به سویشان آمد». ﴿ وَ عِندَهُ أُمُّ الْکِتَابِ ﴾(۲) «نزد او، ام الکتاب است». ﴿ وَ عِندَنَا کِتَابٌ حَفِیظٌ ﴾(۳) «و نزد ما، کتاب حفیظ – لوح محفوظ – است». ﴿ وَ إِنَّهُ فِی أُمِّ الْکِتَابِ لَدَیْنَا لَعَلِیٌّ حَکِیمٌ ﴾(۴) «این قرآن، در ام‌الکتاب، نزد بلند مرتبه‌ای حکیم است».
همه حقایق عالم از سرگذشت و سرنوشت نیکان و بدان، تا وقایع و حوادث جهان، در آن نوشته و در مراتب بالا، نزد پروردگار محفوظ است و مقربان بارگاه الهی و کسانی که به «حیات طیبه» رسیده‌اند، آن را مشاهده می‌کنند. ﴿ إِنَّ کِتَابَ الْأَبْرَارِ لَفِی عِلِّیِّینَ * وَ مَا أَدْرَاکَ مَا عِلِّیُّونَ * کِتَابٌ مَّرْقُومٌ * یَشْهَدُهُ الْمُقَرَّبُونَ ﴾(۵) «نوشته ابرار، در علیّین است و تو، چه میدانی، علیّین چیست!؟ کتابی است نگاشته شده که مقربان می‌بینند».

۸- جلوه آیات الهی:
جهان «عندیّت» جلوه روشن آیات الهی است. ﴿ إِنَّمَا الآیَاتُ عِندَ اللّهِ ﴾(۱) «تمام آیات الهی، فقط نزد خداوند است». کسی می‌تواند، آیات الهی را درک کند که چشمی به عالم عندالله گشوده و خبری از آن یافته باشد. جهان، سراسر آیات الهی است.
خداوند، علت پدیده‌ها است و با شناخت خداوند و درک حضور او، می‌توان آیات او را به درستی شناخت. افرادی که به «حیات طیّبه» رسیده‌اند، ابتدا خدا را می‌بینند، آنگاه آیات و نشانه‌های او را به تماشا می‌نشینند(۲) . آنان همه آیات را نزد خدا یافته، معنای حقیقی آیه بودن را در می‌یابند. ﴿ سَنُرِیهِمْ آیَاتِنَا فِی الْآفَاقِ وَ فِی أَنفُسِهِمْ حَتَّى یَتَبَیَّنَ لَهُمْ أَنَّهُ الْحَقُّ ﴾(۳) «نشانه‌هایمان را در عالم و جان‌هایشان نشان خواهیم داد، تا برایشان آشکار شود که او حق است». علامه طباطبایی در رساله الولایه، ضمیر «انه الحق» را به خداوند بر می‌گرداند و واژه «شهید» در آیه را «مشهود» معنا کرده و چنین می‌نویسد: «هر چه را انسان می‌بیند، اول خدا را می‌بیند، بعد آن شی را، زیرا «هو الظاهر» جایی برای ظهور غیر نمی‌گذارد(۴)» .

۹- علم:
یکی از والاترین و برترین شاخصه «حیات طیّبه» و کسانی که به «حیات طیّبه» زنده هستند، ویژگی دارا بودن علم است. خود قرآن، شناخت خدا و آیات و آثار او (۵) و تمام علم، نزد خدا است ﴿ إِنَّمَا الْعِلْمُ عِندَ اللَّهِ ﴾(۶) «علم، تنها نزد خدا است» و هرکس به علم حقیقی برسد، بهره عند الهی یافته و به جهان «عندیّت» راه یافته است. ﴿ وَ عَلَّمْنَاهُ مِن لَّدُنَّا عِلْمًا ﴾(۷) «و از نزد خود، به او علمی آموختیم».
اهل بیت رسول خدا، معدن و منبع این علم و سرآمد اهل «حیات طیّبه» اند. امام باقر علیه‌السلام فرمود: «‌والله انا لخُزّان الله فی سمائه و ارضه، لا علی ذهب لا علی فضّة الّا علی علمه»(۱) به خدا سوگند که ما خزانه داران خدا در آسمان و زمینش هستیم. نه خزانه داری بر طلا و نقره، بلکه خزانه داری علم اوییم.

۱۰- نور:
هر کس توفیق رسیدن به «حیات طیّبه» پیدا کند، فردی است که از همه تعلّقات و تیرگی‌ها، رها یافته و جان و دلش، صاف و پاک گشته است. خداوند این گروه از راه یافتگان به «حیات طیّبه» را به حضور می‌پذیرد. ﴿ ‌وَ الَّذِینَ آمَنُوا بِاللَّهِ وَ رُسُلِهِ أُوْلَئِکَ هُمُ الصِّدِّیقُونَ وَ الشُّهَدَاء عِندَ رَبِّهِمْ لَهُمْ أَجْرُهُمْ وَ نُورُهُمْ ﴾(۲) «کسانی که به خدا و رسولش ایمان آوردند، آنان اهل راستی و گواهان نزد پروردگارند که پاداش و نورشان برای آنان است».
این گروه، کسانی هستند که خداوند را با تمام وجود درک کرده و مظهر جمال و جلال او شدند، در میان مردم با این نور، حرکت می‌کنند. ﴿ أَوَ مَن کَانَ مَیْتًا فَأَحْیَیْنَاهُ وَ جَعَلْنَا لَهُ نُورًا یَمْشِی بِهِ فِی النَّاسِ کَمَن مَّثَلُهُ فِی الظُّلُمَاتِ لَیْسَ بِخَارِجٍ مِّنْهَا ﴾(۳) «آیا کسانی که مرده بود، پس او را زنده کردیم و برایش نوری قرار دادیم که با آن، میان مردم حرکت کند، مثل کسی است که در تاریکی‌ها وامانده و راه گریزی ندارد؟».
افراد راه یافته به «حیات طیّبه»، به مقدار میزان درک حضور، توان انعکاس نور را دارند. در این میان، اهل بیت رسول خدا، تمام نور او را دریافته و جهان را به نور او فروغ و روشنی بخشیده‌اند.
ابوخالد کابلی می‌گوید: از امام باقر «علیه‌السلام» درباره این آیه سؤال کردم که خداوند می‌فرماید: ﴿ فَآمِنُوا بِاللَّهِ وَ رَسُولِهِ وَ النُّورِ الَّذِی أَنزَلْنَا ﴾ «پس ایمان بیاورید به خدا و فرستاده‌اش و نوری که همراه او فرود آمد»، امام پاسخ فرمود: «یا خالد، النُور، والله، الائمه من آل محمد الی یوم القیامه، و هم، والله نور الله الذی انزل و هم، و الله، نور الله فی السموات و الارض، والله، یا اباخالد، لنور الامام فی قلوب المؤمنین انور من الشمس المضیئه بالنهار، و هم، و الله، ینورون قلوب المؤمنین و یحجب الله – عزوجل- نورهم عمّن یشاء فتظلم قلوبهم»(۵) . «ای ابو خالد، نور، به خدا قسم، امامان از خاندان پیامبر تا روز قیامت‌اند و به خدا قسم، آنان نور خدایند که نازل شده است و به خدا سوگند، آن‌ها نور خدا در آسمان‌ها و زمین هستند و به خدا قسم،‌ ای ابوخالد، نور امام در قلوب مؤمنان، روشن‌تر از روشنایی خورشید در روز است، و به خدا سوگند، آن‌ها دل‌های مؤمنان را روشن کرده‌اند و خدای – عزّوجلّ – نورشان را از هر که بخواهد می‌پوشاند، پس دل‌هایشان تاریک می‌شود».

۱۱- روزی مخصوص:
اهل حیات طیبه در عالم «عندیت» بهره‌هایی دارند که نمی‌توان درباره آن گفتگو کرد. ﴿ عِندَ رَبِّهِمْ یُرْزَقُونَ ﴾(۱) «نزد خدا، روزی دارند». این رزق تنها خوراک و پوشاک و باغ و بستان نیست، بلکه واردات و دریافت‌های مخصوصی است که قلب را زنده می‌کند و «حیات طیّبه» را در عالم عندالله تداوم می‌بخشد.

۱۲- رحمت خاص:
خدای تعالی رحمت عام و فراگیری دارد که همه هستی و مؤمن و کافر از آن برخوردارند، اما رحمت خاص او مربوط به عالم «عندیت» است. به همین دلیل، تنها اهل «حیات طیّبه» از آن بهره‌مندند. درباره حضرت خضر «علیه‌السلام» وارد شده است ﴿ آتَیْنَاهُ رَحْمَهً مِنْ عِندِنَا ﴾(۲) «به او رحمتی از نزد خود بخشیدیم». یا درباره حضرت ایوب پس از آزمون دشوار بردباری و جبران و بازگشت نعمت‌ها، می‌فرماید: ﴿ وَ آتَیْنَاهُ أَهْلَهُ وَ مِثْلَهُم مَّعَهُمْ رَحْمَهً مِّنْ عِندِنَا ﴾(۳) «و خاندانش و همانند آن‌ها را همراه آنان از نزد خود به او عطا کردیم». و از زبان حضرت نوح می‌فرماید: ﴿ وَ آتَانِی رَحْمَةً مِّنْ عِندِهِ ﴾(۴) «و رحمتی از جانب خود به من عطا کرده است».
رحمت خاص الهی مصادیق گوناگونی دارد: دانش حضرت خضر، بازگشت سلامتی و ثروت به حضرت ایّوب به طور معجزه آسا و نبوّت حضرت نوح، اموری است که از کمال یافتن هدایت به حق بر آمده. بنابراین، رحمت خاص آنگاه است که هدایت‌های الهی مؤثر شده و بنده‌ای به جایگاه شایسته بندگی برسد که همانا عالم «عندیت» و برخورداری از بهره‌های آن و در یک کلام، حیات طیبه است. رحمت عامه زمینه‌ها و ابراز و امکانات هدایت بوده و تباهی و روگردانی از آن‌ها موجب قهر و غضب الهی است و استفاده صحیح از این امکانات رحمت خاص را در پی دارد.

۱۳- آخرت:
با توجه به دو ویژگی پیشین، این حقیقت معلوم می‌شود که عالم «عندالله» همان عالم آخرت است. البته ویژگی‌های دیگری مثل بقا و پایداری هم این مطلب را به دست می‌دهد، چرا که آخرت هم به دو وصف «نیکویی» و «پایداری» توصیف شده است ﴿ وَ الْآخِرَﺓُ خَیْرٌ وَ أَبْقَى ﴾(۱) «و آخرت بهتر و پایدارتر است».
اما گذشته از این‌ها، قرآن کریم به صراحت می‌‌فرماید: ﴿ الدَّارُ الآَخِرَﺓُ عِندَ اللّهِ ﴾(۲) «سرای آخرت نزد خداست». و یا ﴿ وَ الْآخِرَﺓُ عِندَ رَبِّکَ ﴾(۳) «و آخرت نزد پروردگار توست». بنابراین، آخرت همان عالم «عندالله» است و زنده شدگان به حیات طیبه هر چند هنوز در این جهان طبیعی حضور مادی داشته باشند، گویی ناظر قیامت و عقوبت و پاداش مردمانند(۴) .
عالم آخرت هم اکنون موجود و برپاست، اما حجاب اوهام دنیوی مانع از دیدن باطن دنیا، که آخرت است، شده ﴿ یعْلَمُونَ ظَاهِرًا مِّنَ الْحَیَاﺓِ الدُّنْیَا وَ هُمْ عَنِ الْآخِرَﺓِ هُمْ غَافِلُونَ ﴾(۵) «نمایی از زندگی پست و دنیوی را دانسته و از آخرت غافلند». بنابراین، آخرت اکنون هم هست، ولی در غیب آسمان‌ها و زمین (۶) و با فرا رسیدن قیامت، تنها حجاب‌ها از پیش دیدگان فرو می‌افتد ﴿ لَقَدْ کُنتَ فِی غَفْلَهٍ مِّنْ هَذَا فَکَشَفْنَا عَنکَ غِطَاءکَ فَبَصَرُکَ الْیَوْمَ حَدِیدٌ ﴾(۷) «تو از این عالم غافل بودی، ما پرده‌ات را – از جلوی چشمانت – کنار زدیم، پس امروز دیدگانت تیزبین شده است».

۱۴- سلام:
«سلام» به معنای سلامتی و نداشتن کاستی و بیماری است. اهل «حیات طیّبه» و راه یافتگان به عالم «عندیت» مظهر اسم «سلام» خدا بوده و از کاستی‌ها و بیماری‌ها پاک و پیراسته‌اند. ﴿ لَهُمْ دَارُ السَّلاَمِ عِندَ رَبِّهِمْ ﴾(۱) «سرای سلامت نزد پروردگارشان برای آن‌ها است». این سلامت، سلامت قلب و جان است، نه تنها جسم و تن، زیرا جسم و تن در عالم باقی و حیات پایدار و ماندگار، مغلوب روح و قلب است. خدای متعال در این مورد فرمود: ﴿ یَوْمَ لَا یَنفَعُ مَالٌ وَ لَا بَنُونَ * إِلَّا مَنْ أَتَى اللَّهَ بِقَلْبٍ سَلِیمٍ ﴾ (۲) «روزی که دارایی و فرزندان فایده‌ای ندارد، مگر کسی که دلی سالم به حضور پروردگار آورد».
در مقابل، کسانی که از «حیات طیّبه» و درک محضر الهی محرومند ﴿ فِی قُلُوبِهِم مَّرَضٌ فَزَادَهُمُ اللّهُ مَرَضًا وَ لَهُم عَذَابٌ أَلِیمٌ بِمَا کَانُوا یَکْذِبُونَ ﴾(۳) «در دل‌هایشان مرض است و خداوند بیماری و کاستی دلشان را بیشتر می‌کند و برایشان عذاب دردناکی است». این‌ دل‌های بیمار حتی در قیامت هم حضور الهی را به شایستگی درک نمی‌کند و شاید بیشترین رنج آن‌ها روز ظهور آخرت، همین باشد. ﴿ وَ نَحْشُرُهُ یَوْمَ الْقِیَامَةِ أَعْمَى * قَالَ رَبِّ لِمَ حَشَرْتَنِی أَعْمَى وَ قَدْ کُنتُ بَصِیرًا * قَالَ کَذَلِکَ أَتَتْکَ آیَاتُنَا فَنَسِیتَهَا وَ کَذَلِکَ الْیَوْمَ تُنسَى ﴾ (۴) «و در قیامت او را نابینا بر می‌انگیزیم. گوید: پروردگارا، چرا مرا کور محشور کردی، در حالی که بینا بودم؟ (خدا) گوید: همان طور که آیات ما برای یادآوری آمد، اما تو فراموش کردی، امروز فراموش می‌شوی».
از جمله ویژگی‌های کسانی که به حیات طیبه راه یافته‌اند، جایگاه راست و استوار (۵) و درک اینکه تمام هستی خود را ملک خدا دانسته و در پیشگاه خدا با استکبار رفتار نکردن (۶) و برخورداری از سرچشمه بی‌پایان با حمایت و پشتیبانی الهی است.

نتیجه گیری
- پاسداشت عهد و پیمان خدا، سبب گشوده شدن درهای رحمت الهی است و زندگی پایدار و همیشگی.
- سبک زندگی اسلامی در «حیات طیّبه»، یک حیات جدید، غیر از آن حیاتی است که دیگران زندگی می‌کنند، می‌باشد.
- سبک زندگی در حیات طیبه، زندگی حقیقی و واقعی است، نه مجازی.
- بردباری و صبوری برای رضایت خدا، شرط ورود به «حیات طیّبه» است. زیرا صبر در راه خدا، پایه عزم و اراده قوی و کارآمد در صحنه مبارزه با نفس است.
- ایمان و عمل صالح، ملاک و معیار اساسی سبک زندگی اسلامی و دستیابی به حیات طیبه است.
- حیات طیبه و لقای پروردگار، هر دو، با ایمان و عمل صالح به دست می‌آید. از آن جهت که «حیات» سبب حس و حرکت در همه موجودات است، «حیات طیّبه» نیز سبب شهود حق تعالی و سیر در تجلّیات انوار الهی و سبک زندگی جدید نورانی برای آدمی می‌گردد.
- از جمله آثار «حیات طیّبه» افزون بر شادی و آرامش در زندگی و شعور و بینش و بصیرت شهودی، زندگی تحت ولایت خدا است که در آن، سختی و فرسودگی و ذلّت و شقاوت راه ندارد.

خدایا

شرمسارم که بر درو دیوار شهرم همه جا نام توست اما دریغ از اینکه در رفتار و کردارها بتوانم ترا بیابم

دوشنبه 21 مهر 1393  1:48 PM
تشکرات از این پست
ehsan007060 omiddeymi1368
ehsan007060
ehsan007060
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : فروردین 1393 
تعداد پست ها : 10952
محل سکونت : خراسان رضوی

پاسخ به:مبحث شصت و نهم طرح صالحین: "آداب زندگی اسلامی"

آداب دفن اموات

اعمالی که باید هنگام دفن میت انجام داد
میت را در نزدیک ‌ترین قبرستان دفن نمایند؛ مگر آن‌ که قبرستان دورتر، از جهتى بهتر باشد. مثل آن ‌که مردمان خوب در آنجا دفن شده باشند، یا مردم براى فاتحه اهل قبور بیشتر به آنجا بروند.جنازه را در چند متری قبر، زمین بگذارند و تا سه مرتبه کم کم نزدیک ببرند و در هر مرتبه زمین بگذارند و بردارند و در ‌نوبت چهارم وارد قبر کنند و اگر میت مرد است، در دفعه سوم طورى زمین بگذارند که سر او طرف پایین قبر باشد و در دفعه چهارم، از طرف سر وارد قبر نمایند و اگر زن است، در دفعه سوم طرف قبله قبر بگذارند و به پهنا وارد قبر کنند.در موقع وارد کردن، پارچه‌اى روى قبر بگیرند و نیز جنازه را به آرامى از تابوت بگیرند و وارد قبر کنند. دعاهایى که دستور داده شده، پیش از دفن و موقع دفن بخوانند. بعد از آن که میت را در لحد گذاشتند، گره‌هاى کفن را باز کنند و صورت میت را روى خاک بگذارند و بالشى از خاک زیر سر او بسازند و پشت میت، خشت خام یا کلوخى بگذارند که میت به پشت برنگردد.پیش از آن که لحد را پوشاندند، دست راست را به شانه راست میت بزنند و دست چپ را به قوّت بر شانه چپ میت بگذارند و دهان را نزدیک گوش او ببرند و به شدّت حرکتش دهند و سه مرتبه او را به شهادتین تلقین دهند.

 



 

دوشنبه 21 مهر 1393  5:22 PM
تشکرات از این پست
omiddeymi1368
ehsan007060
ehsan007060
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : فروردین 1393 
تعداد پست ها : 10952
محل سکونت : خراسان رضوی

پاسخ به:مبحث شصت و نهم طرح صالحین: "آداب زندگی اسلامی"

دیدگاه اسلام درباه آداب سفر را می توان در سه قسمت مطرح کرد: پیش از سفر، هنگام سفر و پس از سفر.

الف ـ پیش از سفر

در روایتی امام علی (علیه السلام) از افراد می خواهد، به سفری نروند که بیم آن می رود به نماز یا دینشان لطمه بخورد.

در حدیثی دیگر، پیامبر (صلی الله علیه وآله) از امام علی(علیه السلام) می خواهد، هنگام سفر، برای حفظ جانش از سارقان و درندگان، چوبدستی از درختِ بادام تلخ به همراه داشته باشد و آیه بیست و دوم از سوره قصص را بخواند. همچنین در دره ها (که پناهگان ماران و درندگان است) اتراق نکند.

انتخاب همسفر در اسلام بسی مهم شمرده شده و نخستین پیشوا، در سفارش به فرزندش، از او می خواهد، ابتدا به جست و جوی دوست (و همسفر) برآید و سپس راه افتد. و نیز برای پیشگیری از اختلاف، با کسی همسفر نشود که آن فرد، خود را برتر از او بداند.

حضرت به خاطر اهمیتی که برای نماز جمعه قائل بود، از افراد می خواست جز در صورت ضرورت (و یا به خاطر خدا)، در روز جمعه سفر نکنند و در نماز جمعه حاضر شوند.

همچنین در روایات آمده است، سفر در سه شبِ آخر ماه قمری مکروه است.

امام علی (علیه السلام) به سفارش رسول گرامی (صلی الله علیه وآله) تنها سفر نمی کرد، و در احادیث، حداقل سه و حداکثر هفت نفر برای همراهی در سفر ذکر شده است.

اسلام مکتبی است که از هر فرصتی برای رعایت و گسترش بهداشت بهره می جوید؛ و چه بسا در همین راستاست که غسل پیش از سفر مستحب است.

سپردن خانواده به خداوند، پیش از سفر، برای مسلمان امری طبیعی است و پیامبر(صلی الله علیه وآله) در این باره فرمود: آدمی هیچ جانشینی در خانواده اش، بهتر از دور رکعت نماز، نمی گذارد که هنگام سفر بخواند و سپس دست به نیایش بردارد و بگوید: «اللهم انّی استودعک نفسی و مالی و ذریتی و دنیای و آخرتی و امانتی و خاتمه عملی».

سیدبن طاووس فرمود: در این نماز، در رکعت اول (پس از حمد)، سوره توحید و در رکعت دوم (پس از حمد)، سوره قدر را بخواند.

نیز دعاهای بسیاری، پیش از سفر، از امامان بزرگوار نقل شده است که هر کدام پنجره ای به سوی خداشناسی بر ما می گشاید.

ب ـ هنگام سفر

امام علی(علیه السلام) شب پیمایی را خوش نمی داشت. هم خود آخر شب (سحر) سفرش را آغاز می کرد و هم کسانی را که به سفر می فرستاد، از آن ها می خواست، سحر سفر کنند.

سفر در روزهای شنبه، پنجشنبه و شب جمعه نیز سفارش شده است.

همچنین در برخی روایات، روزهایی را ذکر کرده و تأکید کرده که در این روزها سفر نکنید و در احادیث دیگر یادآوری شده است: «صدقه بدهید و هر روزی که می خواهید، سفر کنید.»

امام علی (علیه السلام) گشاده دستی در سفر، کمتر مخالفت کردن با همسفران و بسیار به یاد خدا بودن را در فراز و نشیب های مسافرت، از نشانه های جوانمردی در سفر برشمرد.

همچنین ایشان می فرمود: وقتی گروهی با هم سفر می کنند، همه سهمی پرداخت کنند، و پول ها جمع و هزینه ها از آن کسر شود (این کار را باعث عدم اختلاف می دانست).

ایشان چون در جایی فرود می آمد، دست به نیایش برمی داشت و می فرمود: خداوند! ما را در فرودگاهی خجسته فرودآر، و تو بهترین فرود آورنده ای.

در احادیث، همراه بردن تسبیح، تربت حضرت امام حسین(علیه السلام)، انگشتر، و دستار بستن (برای مردان)، قرآن خواندن در حالی که سواره است، خواندن دو رکعت نماز هنگام پیاده شدن و دعا کردن هنگام سوار شدن، تأکید شده است.

در حدیثی معتبر از زبان لقمان به پسرش نقل شده که از او خواست، در مسافرت همراه خویش شمشیر، کمان (و ابزار دفاعی)، اسب، کفش، عمامه، طناب، مشک، آب، سوزن و داروهای مورد نیاز خود و دوستانش را بردارد.

پیامبر نیز چون به سفر می رفتند، شیشه روغن، سرمه دان، قیچی، آینه، مسواک، شانه، سوزن، طناب، تسمه های بغل و چیزی که با آن کفش را پینه کنند، همراه خود می بردند.

آن چه شگفت انگیز است آن که پزشکی امروز می گوید: در سفر باید بهتر از محل سکونت غذا خورد؛ زیرا بدن آسیب پذیرتر می شود و از همین روست که بسیاری از مردم در مسافرت بیمار می شوند؛ چرا که به غذای خود در سفر توجه کافی نمی کنند. در روایات بر این نکته تأکید و در سفارش های پیامبر گرامی(صلی الله علیه وآله) برای برداشتن غذای مرغوب در سفر تصریح شده است. همچنین این مسأله در توصیه های امام صادق و امام سجاد (علیهماالسلام) آمده است. در حدیثی مصرف نان با شیر و ماست (و در حقیقت لبنیات) در سفر تشویق شده است.

همچنین با همه سفارش ها نسبت به گشاده دستی در سفر، ولخرجی در آن هشدار داده شده است. «شهاب» می گوید: به امام صادق(علیه السلام) عرض کردم: شما می دانید من ثروتمندم و به دوستانم نیکی می کنم. با گروهی از آنان در راه مکه همسفر می شوم و برایشان بسیار خرج می کنم [اشکالی دارد؟]

امام فرمود: ای شهاب! چنین مکن. اگر آنان نیز مانند تو خرج کنند، زیان می بینند، و اگر تو بکنی و ایشان هزینه نکنند، باعث [شرمساری و] خواری آنان می شود. پس با گروهی دوستی کن که در توانگری همانند تو باشند.

گرچه رفتار انسان در هر حالی باید شایسته باشد، اما در سفر به خاطر رنج های بسیار که زمینه های عصبانیت افراد را مهیا می سازد، اسلام آداب خاصی را توصیه نموده است.

علامه مجلسی در حدیثی معتبر از امام صادق (علیه السلام) نقل می کند که لقمان پسر خویش را این گونه نصیحت می کرد: پسرم! هنگامی که با گروهی سفر می کنی، در کارهای خود و کارهایشان با آنان بسیار مشورت و همفکری کن. بر آن ها بسیار لبخند بزن. گشاده دست باش. چون تو را به مهمانی خویش دعوت می کنند، بپذیر. اگر از تو یاری می جویند، کمکشان کن. و با چند چیز بر آن ها برتر باش: به بسیاری خاموشی، به بسیاری نماز و گشاده دستی و جوانمردی در هر چه با خود داری، از چهارپا و ثروت و توشه.

چون با تو مشورت کنند، ابتدا درباره آن موضوع خوب بیندیش و سپس پاسخشان بده... فرمانِ بزرگ تر را بپذیر و اگر کاری از تو می طلبند یا چیزی از تو می پرسند، بگو چشم و «نه» مگو، که «نه» گفتن، نشانه ناتوانی و باعث سرزنش است... اگر با چهارپا سفر می کنی، هنگام اتراق کردن، پیش از آن که خودت چیزی بخوری، به چهار پایت علف بده. در جایی فرود آ که خاکش نرم تر و پرگیاه تر باشد.

در روایتی دیگر، امام صادق (علیه السلام) شوخی بسیار با [رعایت آداب شوخی با] همسفران، و پوشاندان رازها [و نقاط ضعفی که از دوستانش در سفر دیده است] را پس از جدایی از آنان، از آداب سفر برشمرده است.

یاری رساندن به دیگران، در همه موارد، در اسلام سفارش شده است. اما با عنایت به نیاز بیشتر آدمی به کمک در سفر، در احادیث، بدان توجه ویژه ای شده است. پیامبر گرامی(صلی الله علیه وآله) می فرماید: کسی که مؤمن مسافری را یاری رسانَد، آفریدگار هفتاد و سه دشواری از سختی های این جهان را از او برمی دارد [و برایش آسان می گرداند] و او را از غم و اندوه اَمان می دهد و هفتاد سختی آن جهان را از وی برطرف می سازد ؛ در زمانی که سختی های رستاخیز، نفَس مردم را بند می آورد.

در روایات، به آن ها که ـ به دلایلی ـ پیاده ره می سپارند، سفارش شده است: کمر و شکم را محکم ببندید، و تند گام بردارید.

در روایات، از اتراق کردن شبانه در میان جاده ها و رودخانه ها نهی شده است.

برای سفر نیز دعاهای بسیاری وارد شده است که در کتاب های معتبر (و از جمله حلیة المتقینِ علامه مجلسی) بیان شده است.

ج ـ پس از سفر

در احادیث، از سفر به عنوان قطعه ای از رنج تعبیر شده است که به محض پایان یافتن، هر چه سریع تر باید نزد خانه و خانواده بازگشت.

در روایات ما، ضیافتِ دوستان پس از بازگشت از سفر مستحب شمرده شده است. هدیه آوردن از سفر نیز سفارش شده است.

>در روایتی آمده است: کسی که از سفر برمی گردد، سزاوار است پیش از انجام هر کاری، غسل کند، دو رکعت نماز بگذارد، به سجده رود و (به خاطر به سلامت بازگشتن و...) شکر خداوند را بر زبان آورد.



 

سه شنبه 22 مهر 1393  10:03 AM
تشکرات از این پست
omiddeymi1368
mkhesali
mkhesali
کاربر برنزی
تاریخ عضویت : اسفند 1391 
تعداد پست ها : 128
محل سکونت : البرز

پاسخ به:مبحث شصت و نهم طرح صالحین: "آداب زندگی اسلامی"

سبک زندگی اسلامی یعنی چون علی(ع) زیستن و چون علی(ع) مردن

سه شنبه 22 مهر 1393  7:21 PM
تشکرات از این پست
omiddeymi1368 ehsan007060
ehsan007060
ehsan007060
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : فروردین 1393 
تعداد پست ها : 10952
محل سکونت : خراسان رضوی

پاسخ به:مبحث شصت و نهم طرح صالحین: "آداب زندگی اسلامی"

سيره فردي پيامبر - پاكي و آراستگي  

رسول خدا از نظر لباس، موی سر و چهره، بسیارآراسته بود، در آینه نگاه می کرد و موی سر را شانه می زد، و اگر آینه نبود، در ظرف آب نگاه می کرد و موی سر را مرتب می ساخت. افزون بر آن، خود را برای خانواده و نیز برای اصحاب و یاران خود می آراست.
وقتی همسرش عایشه از علت نگاه کردن حضرت در ظرف آب پرسید، در جواب فرمود: خداوند دوست دارد که هرگاه بنده اش نزد برادران دینی خود می رود، خویشتن را برایشان بیاراید.
رسول خدا سر را شانه می کرد، و هرگاه موی سر یا صورت او می ریخت، همسرانش جمع می کردند. موهای پیامبر که به عنوان تبرّک نزد مردم مانده بود، از همان موها بود.
پیداست که این شیوه، سبب جذب و جلب توجه دیگران می شود، و از جمله رازهای محبوبیت پیامبر و نفوذ تبلیغ ایشان را در دل های مردم باید در همین گونه روش های رفتاری ایشان جستجو نمود.


مجله معرفت » بهمن 1385 - شماره 110، نویسنده : فاضلی، خادم حسین



 

سه شنبه 22 مهر 1393  11:30 PM
تشکرات از این پست
omiddeymi1368
haj114
haj114
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : آبان 1391 
تعداد پست ها : 3991

پاسخ به:مبحث شصت و نهم طرح صالحین: "آداب زندگی اسلامی"

سلام

چه ساعتی از شب رو صرف خواب می کنید؟دلیل؟

مثلا

12شب تا 7 صبح ، دلیل ...

چهارشنبه 23 مهر 1393  11:14 AM
تشکرات از این پست
ehsan007060 omiddeymi1368
sajjadez
sajjadez
کاربر نقره ای
تاریخ عضویت : مرداد 1393 
تعداد پست ها : 249
محل سکونت : آذربایجان شرقی

پاسخ به:مبحث شصت و نهم طرح صالحین: "آداب زندگی اسلامی"

تفاوت سبک زندگی دینی واسلامی با سبک زندگی مهدوی این است که هر دو دین دار میباشند ولی در سبک زندگی مهدوی فرد در کنار ایمان ، خود را زمینه ساز ظهور امام زمان علیه السلام می داند.

چهارشنبه 23 مهر 1393  11:48 AM
تشکرات از این پست
haj114 ehsan007060 omiddeymi1368 nargesza
ehsan007060
ehsan007060
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : فروردین 1393 
تعداد پست ها : 10952
محل سکونت : خراسان رضوی

پاسخ به:مبحث شصت و نهم طرح صالحین: "آداب زندگی اسلامی"


نقل قول sajjadez

تفاوت سبک زندگی دینی واسلامی با سبک زندگی مهدوی این است که هر دو دین دار میباشند ولی در سبک زندگی مهدوی فرد در کنار ایمان ، خود را زمینه ساز ظهور امام زمان علیه السلام می داند.

به نظر من زندگی مهدوی و اسلامی مکمل هم هستن! یعنی نمیشه خیلی تفاوتی بینشون گذاشت! مخصوصا تو تفکر تشیع! مهدویت بخشی از زندگی یک شیعه است!



 

چهارشنبه 23 مهر 1393  1:29 PM
تشکرات از این پست
omiddeymi1368 haj114
دسترسی سریع به انجمن ها