0

آشنايي با سبک هنري کوبيسم - CUBISM

 
mashhadizadeh
mashhadizadeh
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : اردیبهشت 1388 
تعداد پست ها : 25019
محل سکونت : بوشهر

آشنايي با سبک هنري کوبيسم - CUBISM

کوبيسم CUBISM :
جنبش هنري که به سبب نوآوري در روش ديدن، انقلابي ترين و نافذ ترين جنبش هنري سده بيستم به حساب مي آيد. کوبيست ها با تدوين يک نظام عقلاني در هنر کوشيدند مفهوم نسبيت واقعيت، به هم بافتگي پديده ها و تاثير متقابل وجوه هستي را تحقق بخشند. جوهر فلسفي اين کشف با کشفهاي جديد دانشمندان- به خصوص در علم فيزيک- همانندي داشت.

جنبش کوبيسم توسط "پيکاسو" و "براک" بنيان گذارده شد، مباني زيبايي شناختي کوبيسم طي هفت سال شکل گرفت (1914-1907) با اين حال برخي روشها و کشفهاي کوبيست ها در مکتبهاي مختلف هنري سده بيستم ادامه يافتند. نامگذاري کوبيسم(مکعب گرايي) را به لويي وُسِل، منتقد فرانسوي نسبت مي دهند، او به استناد گفته ي ماتيس در باره ي « خرده مکعب هاي براک» اين عنوان را با تمسخر به کار برد، ولي بعدا توسط خود هنرمندان پذيرفته شد.

کوبيسم محصول نگرشي خردگرايانه بر جهان بود. به يک سخن، کوبيسم در برابر جرياني که رمانتيسم دلاکروا، گيرايي حسي در امپرسيونيسم را به هم مربوط مي کرد، واکنش نشان داد و آگاهانه به سنت خردگرا و کلاسيک متمايل شد. پيشگامان کوبيسم مضمونهاي تاريخي، روايي، احساسي و عاطفي را وانهادند و عمدتا طبيعت بيجان را موضوع کار قرار دادند. در اين عرصه نيز با امتناع از برداشتهاي عاطفي و شخصي درباره چيزها، صرفا به ترکيب صور هندسي و نمودارهاي اشيا پرداختند. آنان بازنمايي جو و نور و جاذبه ي رنگ را – که دستاورد امپرسيونيستها بود – از نقاشي حذف کردند و حتي عملا به نوعي تکرنگي رسيدند. با کاربست شکلهاي هندسي از خطهاي موزون آهنگين چشم پوشيدند و انگيزشهاي احساسي در موضوع يا تصوير را تابع هدف عقلاني خود کردند.

شايد مهمترين دستاورد زيبايي شناختي کوبيستها آن بود که به مدد بر هم نهادن و درهم بافتن تراز ها(پلانها)ي پشتنما نوعي فضاي تصويري جديد پديد آوردند. در اين فضاي کم عمق، بي آنکه شگردهاي سه بعد نمايي به کار برده شود، حجم وجسميت اشيا نشان داده شد.

کوبيست ها – برخلاف هنرمندان پيشين – جهان مرئي را به طريقي بازنمايي نمي کردند که منظري از اشيا در زمان و مکاني خاص تجسم يابد. آنان به اين نتيجه رسيده بودند که نه فقط بايد چيزها را همه جانبه ديد، بلکه بايد پوسته ظاهر را شکافت و به درون نگريست. نمايش واقعيت چند وجهي يک شي مستلزم آن بود که از زواياي ديد متعدد به طور همزمان به تصوير در آيد، يعني کل نمودهاي ممکن شيء مجسم شود. ولي دستيابي به اين کل عملا غير ممکن بود. بنابراين بيشترين کاري که هنرمند کوبيست مي توانست انجام دهد، القاي بخشي از بي نهايت امکاناتي بود که در ديد او آشکار مي شد. روشي که او به کار مي برد تجزيه صور اشياء به سطحهاي هندسي و ترکيب مجدد اين سطوح در يک مجموعه به هم بافته بود. بدين سان، هنرمند کوبيست داعيه واقعگرايي داشت، که بيشتر نوعي واقعگرايي مفهومي بود تا واقعگرايي بصري.

کوبيسم را معمولا به سه دوره تقسيم مي کنند: مرحله ي اول که آن را « پيشاکوبيسم» يا « کوبيسم نخستين» مي نامند، با تجربه هاي مبتني بر آثار متاخر سزان و مجسمه هاي آفريقايي و ايبريايي مشخص مي شود اين مرحله با تکميل پرده «دوشيزگان آوينيون» اثر پيکاسو (اوايل 1907) به پايان مي رسد. ساختار اين پرده آغاز کوبيسم را بشارت مي دهد؛ زيرا جابجايي و درهم بافتگي ترازها، تلفيق همزمان نيمرخ و تمامرخ و نوعي فضاي دوبعدي را در آن مي توان مشاهده کرد.

در دو سال بعدي، پيکاسو و براک همراه يکديگر بر اساس توصيه سزان به اميل برنار مبني بر تفسير طبيعت به مدد حجم هاي ساده هندسي، روش تازه اي را در بازنمايي اشيا به کار بردند و از ميثاقهاي برجسته نمايي و نمايش فضاي سه بعدي عدول کردند.

در دومين مرحله (1912-1910) که آن را "کوبيسم تحليلي" مي نامند، اصول زيبايي شناسي کوبيسم کامل تر شد. پيکاسو و براک به نوع مسطح تري از انتزاع صوري روي آوردند که در آن ساختمان کلي اهميت داشت و اشياي بازنمايي شده تقريبا غير قابل تشخيص بودند. آثار اين دوره غالبا تکرنگ و در مايه هاي آبي، قهوه اي و خاکستري بودند. به تدريج اعداد و حروف بر تصوير افزوده شدند و سر انجام اسلوب تکه چسباني يا کلاژ به ميان آمد که تاکيد بيشتر بر ماديت اشيا و رد شگردهاي وهم آفرين در روشهاي نقاشانه ي پيشين بود.




در مرحله سوم(1912-1914) با عنوان "کوبيسم ترکيبي" آثاري منتج ازفرايند معکوس انتزاع به واقعيت پديد شدند. دستاوردهاي اين دوره بيشتر نتيجه ي کوششهاي گريس بود. اگر پيکاسو و براک در مرحله ي تحليلي به تلفيق همزمان دريافتهاي بصري از يک شيء مي پرداختند و قالب کلي نقاشي خود را به مدد عناصر هندسي مي ساختند، اکنون گريس مي کوشيد با نشانه هاي دلالت کننده ي شيء به باز آفريني تصوير آن بپردازد. بدين سان تصوير داراي ساختماني مستقل اما همتاي طبيعت مي شود و طرح نشانه واري از چيزها به دست مي دهد. گريس در تجربه هاي خود رنگ را به کوبيسم باز آورد.

کوبيسم بر جنبشهاي انتزاعگرا چون کنستروکتيويسم، سوپرماتيسم و دِ استيل اثر گذاشت. امروزه هم کوبيسم در عرصه ي هنر معاصر مطرح است و بسياري از هنرمندان در کشورهاي مختلف از مفاهيم و اسلوبهاي آن بهره مي گيرند.


عکاسي کوبيستي:
در عکاسي کوبيستي از نوعي کلاژ بهره مي گيرند، درهم ريختن فضاي واقعي توسط چسباندن عکسهاي مختلف از زواياي مختلف صورت( در پرتره کوبيستي) و چيدمان تصويري با استفاده از عناصر غير همگون براي رسيدن به مفاهيم کوبيستي. همچون ديگر سبک هاي عکاسي نوعي ساختار شکني تصويري با کم و زياد کردن عناصر اصلي تصوير با اسلوب و ساختار کوبيسم در نقاشي، مي توان گفت فضاي پرسپکتيوي يا فضايي که از يک نقطه ديد واحد نمايان شده است.


کوبيسم با همزمان کردن نقاط ديد مختلف، يکپارچگي قيافه ي اشياء را به هم مي زند و به جاي آن شکل«تجريدي» يا ( آبستره) را ارائه مي کند. بدين معنا که عکاس کوبيست اشياء را در آن واحد از زواياي مختلفي مي بيند، اما تمامي تصويري را که ديده است به ما نشان نمي دهد. بلکه فقط عناصر و اجزايي از آنها را انتخاب و روي سطح دو بعدي تصوير مي نماياند. از اين روست که يک اثر کوبيستي، مغشوش، درهم و غير طبيعي جلوه مي کند. بنابراين عکاس کوبيست که ديگر در بند يک نقطه ديد واحد( مانند عکاسي رئال) نيست و مي تواند هر شيئي را نه به عنوان يک قيافه ي ثابت بلکه به صورت مجموعه اي از خطوط، سطوح و رنگها ببيند. و با ترکيب اين ابعاد عکس کوبيستي ارائه کند.

    حمید.bmp

 

 

جمعه 26 آذر 1389  11:59 AM
تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها