از آسيبهاي مهم در فرهنگ مهدويّت، تفسيرها و برداشتهاي نادرست از موضوعات اين فرهنگ اسلامي است.
درک و دريافت غلط از مفهوم «انتظار» سبب شده است بعضي گمان کنند که چون اصلاح جهان از فساد به دست امام عصر (عليه السلام) خواهد بود، در برابر تباهيها و ناهنجاريها هيچ وظيفهاي نداشته و بايد بيتفاوت بود و دست روي دست گذاشت چرا که همه چيز بر عهدهي ايشان است.
اين نوع انتظار، انتظار منفي يا ويرانگر است که امام خميني (ره) در اينباره دستههاي مختلفي را برشمردهاند:
1- افرادي که انتظار فرج را به نشستن در مسجد، حسينيه، منزل و دعا کردن براي فرج ميدانند، اينها مردم صالحي هستند که به تکاليف شرعي خود عمل ميکنند لکن به فکر اين نيستند که براي فرج کاري بايد کرد.
2- بعضي ديگر انتظار فرج را اين گونه معنا ميکنند که ما به اينکه در جهان و بر ملت چه ميگذرد، کار نداشته باشيم. تنها تکاليف خود را ادا کنيم تا حضرت بيايند و إن شاء الله همه چيز را دنبال کنند.
3- عدهاي نيز ميگويند عالم بايد پر از معصيت بشود تا حضرت بيايند، ما نبايد امر به معروف و نهي از منکر کنيم تا گناه زياد و فرج نزديک شود.
4- يک دسته هم از اين فراتر رفته و ميگويند: بايد به گناه دامن زد، بايد مردم را دعوت به گناه کرد تا دنيا پر از ظلم و جور بشود و حضرت تشريف بياورند.
5- افرادي نيز معتقدند که اصلاً هر حکومتي که در زمان غيبت محقق شود، حکومتي باطل و برخلاف اسلام است. اين دسته از افراد به بعضي از روايات موجود در اين زمينه استناد کردهاند، مانند روايت زير که ابن اعين از امام باقر (عليه السلام) نقل کرده است:
«کلُ رايةٍ تُرفعُ قَبل قِيام القَائم (عليه السلام) طاغوت»؛[1] «هر پرچمي که قبل از پرچم حضرت قائم (عليه السلام) برافراشته شود، صاحب آن طاغوت است.»
در صورتي که منظور از عَلَم در آن روايات، عَلَم مهدوي است نه حکومت اسلامي.[2]
در اين روايت، پرچمهايي که به خاطر دعوت به خويشتن برافراشته شود، محکوم به بطلان و غير قابل اطاعت ميباشند. اينها قيامهايي است که در مقابل حضرت ولي عصر (عليه السلام) واقع شدهاند و رهبر چنين قيامهايي طاغوت است. ولي پرچمهايي که در مسير و جهت اهداف امام زمان (عليه السلام) باشند، مورد انکار قرار نگرفتهاند و دعوت آنها به قيام براي در هم شکستن باطل و به دست گرفتن ادارهي کشور و واگذاري آن به کساني است که در حقيقت، حکومت، حق آنان ميباشد، همانند قيام زيد که از سوي امامان معصوم(عليهم السلام) مورد تمجيد و تعريف قرار گرفته است.[3]
سستي، بياعتنايي و بيتوجهي به شرايط جامعه، سر تسليم فرود آوردن در مقابل بديها و ستمها، بازيچهي سياستبازان و منحرفان شدن و مقابله با هر حرکت اصلاحي، همه از نتايج اين ديدگاه در مورد انتظار است. از طرفي اين تفکر تنها شامل آن دسته از افراد نميشود، بلکه خود ما نيز با اعمال به ظاهر ديني خود شامل اين انتظار منفي ميشويم، شناخت صحيح از دين نداشتن، امر به معروف و نهي از منکر نکردن و نسبت به مسائل پيرامون خود بيتفاوت بودن، ما را از منتظر واقعي بودن دور کرده است..
در حاليکه انتظار سازنده يا مثبت، تلاش و حرکت منتظر و زمينهسازي براي ظهور حضرت است.
انتظار واقعي، آماده باش و تحصيل آمادگيهاي لازم براي رسيدن به اهداف و خواستههاي مورد نظر است. انتظار، تنها يک حالت روحي نيست، بلکه با توجه به رواياتي که آن را «افضل الاعمال» يا «احب الاعمال» ميدانند، يک حالت روحي جريان يافته و شکل گرفتهاي است که از معرفت برخاسته و به اقدام و عمل ميانجامد.
[1]. ميرزا حسين نوری طبرسی، مستدرک الوسائل، ج 2، ص 248 .
[2]. برگرفته از صحيفهی امام، ج 21، ص 13، به نقل از فصلنامهی انتظار، ش 1، ص 17 .
[3]. فصلنامهی انتظار، ش 7، نقد و بررسی روايات نافی حکومت و قييام در عصر غيبت، محمّد علی قاسمی، صص 377 - 391