شعر در وصف راسخون و راسخونيها .........

یکی هست تو قلبم که هرشب واسه اون میام راسخون که هرشب وهروز واسه اون می نویسم واون خوابه،نمی خواب بدونه واسه محبوب دلها بی قراره /یه کیبور یه موس شده همدم این دل دیوونه /یه نامه که خیسه پر از محبوب دلهای راسخونه که بازم کسی اونو نمی  خونه/تو اتاق چت یه دفعه وقت دارد میره ،چیزی نگفتم آخه نخواستم که امیر علی دلش را غصش بگیره/گریه می کردم ،در رو که می بست می دونستم که محبوب دلها می میرد/اون عزیزم بود نمی تونستم  جلوی راهش را بگیرم

درادامه شعرآجی:

اونوقت میشین برنده.........................ماهم میشیم بازنده.

درجواب شعر حاج خانم سلما و حاج خانم برخوار

باشه سلما خانم غصه نميخورم من

مسابقه سري بعد حتما ميشم برنده ...خخخخ

اگه بشم برنده شما بشيد بازنده

چه ارزشي داره اون جوايز پولي ،

شما باشيد  برنده من هم هستم برنده

امیر علی بی تو جایزه معنا نداره

بی تو پول و شادی معنا نداره

گر روزی شوم برنده 

تو باشی اون بازنده 

نگیرم اون جایزه

عشق تو برام کافیه

در جواب شعر داداش حسين عزيزم

تو زندگي همه چيز هست

عشق هست ...لبخند هست و گريه هم گاهي لازم

چشمانم تر هست به خاطر دليلي كه ميداني

دليلي كه تو باعثش شدي و من را كنار زدي ...خخخخ ( شوخي )

حالا دستانم خالي است فقط اشك وجودم را فرا گرفته

پس

 پس بگذار با اشک چشمانم بنویسم دوستت دارم كه ميدانم ميداني

در بساطم اشگ را دارم و دلي پر ز خنده ( پارادوكس ) ( اشك و خنده ) ..خخخخ

در جواب اون كارات فقط ميگم مچكرم ...خخخ

من هستم امير علي محبوب دلهاي همه

خيلي خوشحال ميشم از اينكه باشم تو دل همه

تقديم به روابط ravabet_rasekhoon

از تقاطع قلبم عبور کردی و گفتي كاربر فعالم 

هیچ به چراغ قلبم توجه نکردی كه يهو چيز ميشه .........

اما بدون پلیس قلبم تو را تعقیب خواهد کرد
و برگه ی دوستت دارم محبوب دلها رو
زیر برف پاکن های دلت   خواهد گذاشت . . !

تا ببنيد كه چقدر من دوستتان دارم ..نه به خاطر جايزه نقدي ها ...

فقط به خاطر خودتان ، به خاطر ديده شدنم در سايت

البته جوايز بسيار و امتيازات عالي

ميكنند مرا خوشحال تر ...خخخ

امیرعلی

میدونی که محسن با تو میمونه و قلبشو به تو پاس میده ، عزیز منی کنار تو بودن هر ثانیه اش فاز میده 

در جواب استاد داداش خدايي..خخخ

دلبري داري كه ميداني اون منم ...خخخ

زمستان سر رسيده و برف  را ديده ام

هوا سرد است ولي گرمايي را  با تمام وجودم حس ميكنم

گرماي وجودت را داداش خدايي

 به یاد میاورم روزی را که چشمم را در راسخون باز كردم و تور ا ديدم

من به چشم خویشتن دیدم که جانم میرود براي تو

نفس دم و بازدمي دارم براي تو

من عاشقانه دوستت دارم

عاشقانه از ته وجودم ميگويم داداش

افتخاري است كه شوم فازشما

پاستو ميگيرم و ميشم فاز شما داداش خدايي

اينم تقديم به كسي كه خودشون در جريان موضوع مي باشنند

الان آبجي برخوار مياد بازم ميگه

باز شروع شد اين طبع شعر شما ( برادارن )

من هم ميگم ببخشيد زبانم كوتاه

در وصف آبجي هايي چون شما ...خخخخ

در جواب اين آبجي ها : ...خخخ

باشه فعلا من رو نفرين  نكيند ......

ان شا ءالله دفعه ديگه ( شعرها ) مال شما ...خخخخ

بنام خدا

با اینکه سرم خیلی شلوغه ، گرفتار شمایم راسخونیها.

زکار و بارم افتادم، ز دست این گرفتاری .

مرا مجذوب خود کردید شما ای راسخونیها.

دلم میخواد مرتب پر زنم در بین موضوعات.

امیدوارم که خوش باشید شما ای راسخونیها.

با تشکر و احترام

تقدیم به داداش سیّد حسین،

ای خوبِ من!
روزگارت بر مُراد 
روزهایت شادِ شاد 
آسمانت بی غبار
سهم چشمانت بهار 
قلبت از هر غصه دور 
بزم عشقت پر سُرور
بخت و تقدیرت قشنگ 
عمر شیرینت بلند 
سرنوشتت تابناک
جسم و روحت پاکِ پاک

دل ما رو خون کردی  راسخون   

تمام جایزها رو نقدی کردین  راسخون  

ناراحتي امير علي به خاطر مريضي فاميل نزديك

در روي غمم، خاطر آزاد کجایی؟

تنگ است دلم، قوت فریاد کجایی؟

دلم برایت تنگ شده دوستان ميدانند و ميدانم

بار الها  تو تنها کسی هستی که می توانی خنده هایم را برگرداني

و گریه هایم را ناپدید ...

يا ارحم الراحمين .......

سلام به همه دوستان خوبم

جای خوبی دارین واسه دردودل و شعر گویی 

دوستان یه پا شاعرن اگه اجازه بدین بنده هم گهگاهی شعر میگم اینجا واسطون بیارم درباره شعرهام نظر بدین اگه اجازه هست منم وقت کردم اینجا دقایقی در کنار شما دوستانم باشم....

در پناه حق

چه خواهی گفت اگر روزی درآری سر ز افکارم؟

که رفتارم شده مشتق ز افکاری که من دارم

کسی دیگر مرا کی می تواند کنترل کردن؟

نباشد دست کس غیر تو افساری که من دارم