0

اشعار شهادت امام باقر علیه السلام

 
komail1012531
komail1012531
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : آذر 1391 
تعداد پست ها : 2990
محل سکونت : قم

پاسخ به:اشعار شهادت امام باقر علیه السلام

بس که میان اهل مدینه زبان زدی

ماندم حسینی یا حسنی یا محمدی

یابن علی چندم این خانواده ای

یا نه علی عالی اعلای سرمدی ؟؟

بالای عرش حضرت حق جایگاه توست

به به چه رتبه ای و مقامی چه مسندی

از مادرت کرم به شما ارث میرسد

بعد از کریم شهر پیمبر سرامدی

هرکس که روزی اش شده پابوسی شما

گفته عجب حریم و ضریحی چه مرقدی...

بی سایه بان - غریب خدا - غصه ای نخور

یک روز میرسد بزنیم سقف گنبدی...

از کودکی برای حسین سینه میزدم

از کودکی برای حسین سینه میزدی

 

پیر بزرگ شیعه ای و مقتدای ما

ای شاهد همیشگی روضه های ما

 

گرد و غبار راه توام می تکانی ام ؟

نه... باخودت مرا به خدا می رسانی ام

از ابتدای خلقت ام آقای من شدی

صبح و مسا شاکر این مهربانی ام

وقتی که دور میشوم از تو زمینی ام

وقتی که با توام بخدا اسمانی ام

از هفته ام سه شنبه اش آقا برای توست

روز اش مدینه ای و شب اش جمکرانی ام

در راه تو فنا شدن ام عشق بازی است  

آقا فدای تو همه ی زندگانی ام

آقای خوب من پدر و مادرم فدات

آقای خوب من به فدایت جوانی ام

داری میان روضه ی خود می کُشی مرا

داری مرا به کرببلا می کِشانی ام

 

آماده ام حضرت آقای روضه خوان

یک دوسه خط روضه برای دلم بخوان

 

از تشنگی بی حد لب تشنه ها بگو

از لحظه های بی کسی بچه ها بگو

ای ناخدای کشتی طوفان غصه - از

کشتی شکست خورده ی کرببلا بگو

از ضجه های عمه ی سادات روی تل

از تیر و تیغ و دشنه و سرنیزه ها بگو

از لحظه ی شلوغی گودال قتلگاه

از هوش رفت حضرت خیرالنسا بگو

از لحظه ی غروب و هجوم حرامیان

آتش کشیدن حرم و خیمه ها بگو

از لحظه ی غروب و هجوم حرامیان

از شمر و زجر و حرمله ی بی حیا بگو

از کفن و دفن جد غریبت بگو به ما

از پاره پاره پیکر و چند بوریا بگو

ای پابه پای دختر آقای کربلا

از کوچه ی یهودی شام بلا بگو

 

کافی ست - ای تمامی هست ام فدای تو

ای وای از دلت - بمیرم برای تو 

شاعر: عليرضا خاكساري

یا صاحب الزمان علیه السلام

پنج شنبه 10 مهر 1393  10:11 AM
تشکرات از این پست
komail1012531
komail1012531
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : آذر 1391 
تعداد پست ها : 2990
محل سکونت : قم

پاسخ به:اشعار شهادت امام باقر علیه السلام

ای که نسلت از تبار کربلا

ای که هستی داغدار کربلا

نور حق، سوم بهار کربلا

یا محمد، یادگار کربلا

 

کربلا آتش به دلها میزند

شعله ها برقلب زهرا میزند

 

یاد آقای غریب و بی کفن

ذکر سقا و عموی پاره تن

بردن هم معجر و هم پیروهن

ضربه های پای دشمن بر دهن

 

در دلت داغ عظیمی شد به پا

جان تو،اقا،گرفته روضه ها

 

یاد ذبح روز عاشورا ،حسین

تکه تکه گشتن مولا، حسین

شور و غوغای شده بر پا حسین

ناله های مادرش زهرا حسین

 

روضه خوانی در محرم گشته ای

روضه خوان حضرت غم گشته ای

 

 

کشته زهر جفا یابن الکریم

شد سیه عرش خدا یابن الکریم

نوحه خوانت مصطفی یابن الکریم

عالمی غرق عزا یابن الکریم

 

میزنم بر روی سینه از غمت

یاد عاشورا کنم بین دمت

 شاعر: جواد قدوسي

یا صاحب الزمان علیه السلام

پنج شنبه 10 مهر 1393  10:11 AM
تشکرات از این پست
komail1012531
komail1012531
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : آذر 1391 
تعداد پست ها : 2990
محل سکونت : قم

پاسخ به:اشعار شهادت امام باقر علیه السلام

آن دم که رفت بر سر نی رأس آن شهید

شاید شبیه عمه ي تو قامتت خمید

 و آن دم که گوشواره ز گوش سکینه رفت

 شاید که گیسوان تو یک لحظه شد سپید

 سید علی احمدی (فقیر)

یا صاحب الزمان علیه السلام

پنج شنبه 10 مهر 1393  10:12 AM
تشکرات از این پست
komail1012531
komail1012531
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : آذر 1391 
تعداد پست ها : 2990
محل سکونت : قم

پاسخ به:اشعار شهادت امام باقر علیه السلام

من زاده ی زین العابدینم

عالِم به تمام علم و دینم

من نور دو چشم مرتضایم

من نقطه ی نام مصطفایم

یکتا گل گلشن رسولم

پرورده ی زاده ی بتولم

از کرب و بلا خاطره دارم

از قافله صد خاطره دارم

دیدم که چگونه خیمه ها سوخت

بر حال دل عمه دلم سوخت

دیدم که هراسان و پریشان

می گشت به دنبال یتیمان

دیدم که نشسته بود تنها

بالای سر حسین ، زهرا

دیدم که عدو چه ظالمانه

میزد به سکینه تازیانه

دیدم پدرم در آتش تب

می سوخت بسان شمع در شب

در شام بسی ستم کشیدم

هجده گل سر بریده دیدم

از بام به جای گل خوش رنگ

میریخت به روی سر ما سنگ

در اوج غم و رنجِ اسارت

دیدم که به عمه شد جسارت

شاعر: سعيد خرازي

یا صاحب الزمان علیه السلام

پنج شنبه 10 مهر 1393  10:12 AM
تشکرات از این پست
komail1012531
komail1012531
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : آذر 1391 
تعداد پست ها : 2990
محل سکونت : قم

پاسخ به:اشعار شهادت امام باقر علیه السلام

امام باقر(ع)-شهادت

 

از سوز تشنگی جگرم ناله می کند

نذر حسین، روضه ی ده ساله می کند

یاد لبان خشک و عطش خورده ی حسین

بین دو نهر آب مرا واله می کند

آری منای من شده یک عمر خون دل

این غم مرا شبیه به آلاله می کند

امروز یاد کرب و بلا می کشد مرا

در گلشن بقیع، مرا لاله می کند

من آشنای کعب نی و تازیانه ام

زخمم نظر به گریه ی غسّاله می کند

از بس که سر به پیش نگاه ترم شکست

چشمم عجیب همدمی ژاله می کند

نوری که بود شاهدم از قتلگاه سرخ

حالا چه سبز دور سرم هاله می کند

این مادر است و این پدر و جدّ اطهرم

زهرا مرا خلاص ز قتّاله می کند

یادش بخیر محفل عمّه سه ساله ام

یاد خرابه روز و شبم ناله می کند

هر گاه یاد کوفه و شام بلا کنم

بغضم هنوز، لعنت دجّاله می کند

کف می زدند و تابع رقّاصه می شدند

دردم از آن اهانت رجّاله می کند

هر که شبیه من ره این کاروان گرفت

خود را به آه فاطمه هم ناله می کند

یا جدّی الغریب فدای غریبی ات

صوت الحزین، هنوز مرا ناله می کند

یا صاحب الزمان علیه السلام

پنج شنبه 10 مهر 1393  10:13 AM
تشکرات از این پست
komail1012531
komail1012531
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : آذر 1391 
تعداد پست ها : 2990
محل سکونت : قم

پاسخ به:اشعار شهادت امام باقر علیه السلام

امام باقر(ع)-شهادت

 

من امام تمام دنیایم

بر تمامی خلق مولایم

باقر علم احمد و علی ام

چون که من هم ز نسل زهرایم

روزها شمس و ماه هم هر شب

روی خود می نهند بر پایم

روی بال دعا و سجاده

آسمان غرق در تماشایم

من شکافندۀ علوم شدم

از دعاهای خیر بابایم

گوهر علم و آیه های حدیث

ریزد از درّ سرخ لب هایم

من امام طلوع امروزم

من شفیع غروب فردایم

دست بر دامنم اگر بزنید

از زمین تا بهشت پر بزنید

گر چه من سوختم ز زهر جفا

جگرم پاره پاره شد اما

به خدا صحنه ای ندیدم من

تلخ تر از غروب عاشورا

صحنۀ مرکب بدون سوار

نیزه ای را که می رود بالا

من خودم با دو دیده ام دیدم

شمر را روی سینۀ آقا

تا که خنجر به حنجرش آمد

عمه می گفت وای... یا زهرا

سر جدم که بر سر نی رفت

لشگر آمد به سمت خیمۀ ما

ما روی خار می دویدیم و

پی ما بود زینب کبری

من خودم قتلگاه را دیدم

بر سر نیزه ماه را دیدم

هر کسی بود دیدۀ تر داشت

پیش رویش به نیزه ها سر داشت

یا که چون خواهری که با دل خون

روی نی چند تا برادر داشت

همۀ خاطرات من رنگی

از غم لاله های پرپر داشت

پیش چشمم رقیه را می زد

خیره چشمی که بغض حیدر داشت

عمر کوتاه این سه سالۀ عشق

دردهایی شبیه مادر داشت

شکر می کرد در نبود پدر

عمه جان را اگر که در بر داشت

زهر تنها دوای این ها شد

گره از کارم عاقبت وا شد

یا صاحب الزمان علیه السلام

پنج شنبه 10 مهر 1393  10:13 AM
تشکرات از این پست
komail1012531
komail1012531
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : آذر 1391 
تعداد پست ها : 2990
محل سکونت : قم

پاسخ به:اشعار شهادت امام باقر علیه السلام

امام باقر(ع)-مدح و شهادت

 

ای فروغ دانشت تا صبح محشر مستدام

وی تو را پیش از ولادت داده پیغمبر سلام

منشأ کل کمال و باقر کل علوم

هفتمین نور و ششم مولایی و پنجم امام

انس و جان آرند حاجت در حریمت روز و شب

آسمان گردیده بر دور مزارت صبح و شام

این عجب نبود که بخشی چشم جابر را شفا

زخم دل را می دهی با یک نگاهت التیام

ساکنان آسمان را لحظه لحظه، دم به دم

از بقیعت بوی عطر جنت آید بر مشام

در کمال و در جلال و علم و حلم و خلق و خو

پای تا سر، سر به سر آیینۀ خیر الانام

با تو حق گیرد تداوم از تو حق گیرد کمال

بی تو ایمان نادرست و بی تو قرآن ناتمام

کودکی بودی که از تیغ بیانت ناگهان

روز در چشم یزید بی حیا آمد چو شام

لال شد از پاسخ و زد بر دهن مهر سکوت

طشت رسوایی او افتاد از بالای بام

تو سرِ بالای نی دیدی به سن کودکی

گه به دشت کربلا گه کوفه گاهی شهر شام

خیمه های آل عصمت را که آتش می زدند

می دویدی در بیابان اشک ریز و تشنه کام

کوفیان بردند در حبس عبیدالله تان

شامیان سنگدل سنگت زدند از روی بام

ماجرای کربلا و شام و کوفه بس نبود

از چه دیگر این همه آزار دیدی از هشام

بارها آوردت از شهر مدینه تا دمشق

از وجودت هتک حرمت کرد جای احترام

گاه آوردت به زندان گاه پای تخت خویش

گاه زد زخم زبان و گاه می زد اتهام

حیف کز زهر جفا گردید قلبت چاک چاک

مرغ روحت پر زد از تن جانب دارالسلام

بس که بر جان عزیزت روز و شب آمد ستم

دادی از سوز جگر بر شیعیانت این پیام

تا به صحرای منا گریند بهر غربتت

حاجیان هنگام حج، پیر و جوان و خاص و عام

دوست دارم بر تو گریم در بیابان بقیع

کرده اند این گریه را بر من حرامی ها حرام

درکنار قبر بی شمع و چراغت روز و شب

هم بشر سوزد چو شمع و هم ملک گرید مدام

از چه شد صد چاک قلبت با چنان قدر و جلال

وز چه ویران مانده قبرت با چنان جاه و مقام

بر تو می گریم که عمری ساقی بزم بلا

روز و شب ساعت به ساعت ریخت خون دل به جام

بر تو ای تنها چو عمّت مجتبی

بر تو می گریم که مظلومی چو جد و باب و مام

بر تو می گریم که بردی کوه غم از کودکی

بر تو می گریم که شد با خون دل عمرت تمام

ای خدا را باب رحمت، باب رحمت باز کن

تا که "میثم" زائر قبرت شود فی کل عام

یا صاحب الزمان علیه السلام

پنج شنبه 10 مهر 1393  10:13 AM
تشکرات از این پست
komail1012531
komail1012531
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : آذر 1391 
تعداد پست ها : 2990
محل سکونت : قم

پاسخ به:اشعار شهادت امام باقر علیه السلام

امام باقر(ع)-شهادت

 

 

غروب قافله یادت نمی‌رفت

صدای هلهله یادت نمی‌رفت

گلو و قلب و چشمت ‌سوخت عمری

سه تیر حرمله یادت نمی‌رفت

یا صاحب الزمان علیه السلام

پنج شنبه 10 مهر 1393  10:13 AM
تشکرات از این پست
komail1012531
komail1012531
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : آذر 1391 
تعداد پست ها : 2990
محل سکونت : قم

پاسخ به:اشعار شهادت امام باقر علیه السلام

اگر چه از اثر زهر جسم و جانم سوخت
دلم ز سوز غم و غصه نهانم سوخت
چگونه با که بگویم که من چه ها دیدم؟
چقدر رنج و مصیبت چقدر بلا دیدم
به سن کودکی ام داغ کربلا دیدم
تن بدون سر و سر به نیزه ها دیدم
اگر چه سوخت ز زهر جفا تمام تنم
به یاد آن تن غرق به خون و بی کفنم
عدو نشاند مرا روی زین زهر آلود
که تار و پود تنم را ز یکدگر بکشود
ز سوز زهر چو لرزه فتاد بر جانم
به دور مرکب من آمدند یارانم
مباد آنکه تن من ز صدر زین افتد
"بلند مرتبه شاهی" بر زمین افتد
ولیک جد غریبم به دشت کرب و بلا
نداشت یاور و یاری میان دشمنها
غریبی حسین را به کربلا دیدم
میان خیمه ولی قتلگاه را دیدم
"نه ذوالجناح دگر تاب استقامت داشت
نه سید الشهدا بر جدال طاقت داشت
هوا ز جور مخالف چو قیر گون گردید
عزیز فاطمه از اسب سرنگون گردید
بلند مرتبه شاهی ز صدر زین افتاد
اگر غلط نکنم عرش بر زمین افتاد"
 
پایگاه شعر مذهبی رضیع الحسین (ع)

یا صاحب الزمان علیه السلام

پنج شنبه 10 مهر 1393  10:14 AM
تشکرات از این پست
komail1012531
komail1012531
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : آذر 1391 
تعداد پست ها : 2990
محل سکونت : قم

پاسخ به:اشعار شهادت امام باقر علیه السلام

به مناسبت شهادت امام محمد باقر (ع)
 
 
 
دشت  بلا بود و دلم تنگ خدا بود
 
غرق نوا بود لبم محو دعا بود
 
سجده ی خوفی  به  در درگه جانان
 
سجده ی خوفم به روی خاک بلا بود
 
هر نفسم بی نفس تر از نفس قبل
 
ناجی انفاس من بوی شما بود
 
باقر آل نبی به شهر شررها
 
گاه نگاهش به زمین ، گاه هوا بود
 
 
 
وای سری روی نی غرق خروش است
 
زینب غمدیده غرق بغض ، خموش است
 
 
 
نیزه به دستی که نیزه بر سر ما زد
 
سنگ به اجسام ما ، بر پر ما زد
 
آمد و یک تکه سنگ پرت نمود و
 
سنگ به پیشانی سرور ما زد
 
با زدن سنگ به پیشانی ارباب
 
سنگ به پیشانی مادر ما زد
 
هیچ غذایی نخورده ایم پس از تو
 
طعنه به این پیکر لاغر ما زد
 
پیرزنی بت پرست در کَفَش آتش
 
حرف ز موی سر اکبر ما زد
 
 
 
وای سری روی نی غرق خروش است
 
زینب غمدیده غرق بغض ، خموش است
 
 
 
موی رقیه کشید و آه کشیدم
 
آه، رقیه دوید و آه کشیدم
 
با کرم سیلی دشمن نادان
 
آه، ز خوابش پرید و آه کشیدم
 
هر چه دوید از پی عمه ی زخمی
 
عمه ی خود را ندید و آه کشیدم
 
تا که سر عشق خویش بر سر نی دید
 
دل ز جهانش برید و آه کشیدم
 
با لگدی ایها العالم و آدم
 
قامت زینب خمید و آه کشیدم
 
 
 
وای سری روی نی غرق خروش است
 
زینب غمدیده غرق بغض ، خموش است
 
 
 
جعفر ابوالفتحی

یا صاحب الزمان علیه السلام

پنج شنبه 10 مهر 1393  10:14 AM
تشکرات از این پست
komail1012531
komail1012531
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : آذر 1391 
تعداد پست ها : 2990
محل سکونت : قم

پاسخ به:اشعار شهادت امام باقر علیه السلام

امام باقر(ع)-شهادت

 

زخمی زهری بود و بر غم مبتلا بود

 زهر جگر سوزی که بر دردش دوا بود

پنجاه سالِ عمر او با درد بگذشت

 پنجاه سال، او روضه دار کوچه ها بود

تب می نمود و یاد مادر گریه می کرد

 او خوب با سردرد و سیلی آشنا بود

لب تشنه بود و زهر آتش زد به جانش

 چون یادگاری حسین و مجتبی بود

عادت به «لایوم کیومک» داشت حرفش

 یعنی گریز حرف هایش کربلا بود

در خاطرش مانده شلوغی های گودال

 جد غریبش را که زیر دست و پا بود

جد غریبی که لباسش را ربودند

 غسل و کفن، زخم زیاد و بوریا بود

جد غریبی که سرش منزل به منزل

 گاهی به نیزه، گاه در طشت طلا بود

رنگ رخ او شد کبود و زرد؛ جان داد

 مانند دایی قاسمش از درد جان داد

یا صاحب الزمان علیه السلام

پنج شنبه 10 مهر 1393  10:14 AM
تشکرات از این پست
komail1012531
komail1012531
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : آذر 1391 
تعداد پست ها : 2990
محل سکونت : قم

پاسخ به:اشعار شهادت امام باقر علیه السلام

ای نور چشم مصطفی یا امام باقر 

مسموم از زهر جفا یا امام باقر

 

یا سیدی یا امام باقر

یا سیدی یا امام باقر

 

****

 

از کودکی بر دوش خود کوه غم کشیدی

در آفتاب کربلا تشنگی چشیدی

 

یا سیدی یا امام باقر

یا سیدی یا امام باقر

 

****

 

سوز درون خویش را با کسی نگفتی

با عمۀ سه‌ساله‌ات در خرابه خفتی

 

یا سیدی یا امام باقر

یا سیدی یا امام باقر

 

هردم رسید از دشمنان ظلم بی‌امانت 

تا زهر بیداد هشام شعله زد به جانت

 

یا سیدی یا امام باقر

یا سیدی یا امام باقر

 

****

 

اشک پدر را دم‌به‌دم روی ناقه دیدی

 

پای سر بریده آه از جگر کشیدی

 

یا سیدی یا امام باقر

یا سیدی یا امام باقر

 

****

 

در حرم غریب تو اشک ما گلاب است 

زائر تربتت فقط نور آفتاب است

 

یا سیدی یا امام باقر

یا سیدی یا امام باقر

 

هم داشتی بر قلب خود داغ بی‌شماره

هم دیده‌ای در قتلگاه جسم پاره‌پاره

 

یا سیدی یا امام باقر

یا سیدی یا امام باقر

 

رضيع الحسين عليه السلام

یا صاحب الزمان علیه السلام

پنج شنبه 10 مهر 1393  10:15 AM
تشکرات از این پست
komail1012531
komail1012531
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : آذر 1391 
تعداد پست ها : 2990
محل سکونت : قم

پاسخ به:اشعار شهادت امام باقر علیه السلام

بی تاب شده پیكرش از شعله‌ی كینه

آتش ، گل كرد ، در باغِ سینه

از سوزِ جگر آهِ غریبانه كشیده كشیده

جان بر لبش از شدّت اندوه رسیده رسیده

پرپر شده باغِ امیـدش

كرده غم دلدار  شهیدش

بی تاب و تب ، جان به لب ، حضرت باقر

******

خون شد دلش از خاطره‌ی تلخ اسارت

غربت ، حسرت ، سیلی ، جسارت

همراه سه ساله پی دلدار دویده دویده

در كنج خرابه ز لبش لاله چكیده چكیده

بی­تاب شده در دل شب

با گـریة جانسـوز زینب

بی تاب و تب ، جان به لب ، حضرت باقر

 

 

رضيع الحسين عليه السلام

یا صاحب الزمان علیه السلام

پنج شنبه 10 مهر 1393  10:15 AM
تشکرات از این پست
komail1012531
komail1012531
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : آذر 1391 
تعداد پست ها : 2990
محل سکونت : قم

پاسخ به:اشعار شهادت امام باقر علیه السلام

باقر آل پیمبر می دهد جان

در عزایش فاطمه شد دیده گریان

وااماما واماما واماما

زهر کینه زد شرر بر حاصل او

زین زهر آلوده گشته مقتل او

وااماما واماما واماما

----

سوزد از زهر جفا پا تاسر من

گشته یارب لحظه های آخر من

وااماما واماما واماما

گرچه زهر کین شرر زد بر دل من

خاطرات کودکی شد قاتل من

وااماما واماما واماما

من به طفلی بار محنت را کشیدم

کس نمی داند که با دیده چه دیدم

وااماما واماما واماما

با دوچشم پر زاشک از جور اعدا

غرق خون دیدم زمین کربلا را

من خودم دیدم حسین بی یار گشته

او اسیر فرقه خونخوار گشته

من نگه کردم به حال مضطر او

کشته شد بر روی دستش اصغر او

من خودم دیدم که دشمن از قفایش

می برید راس حسین را از قفایش

واحسیناواحسیناواحسینا

-----

داغ زهرا را دوباره تازه کردند

راس جدم را به روی نیزه کردند

ال طاها را عدو می کرد امیری

با چه جرمی برده اند ما را اسیری

بی حیاها ظالمانه وحشیانه

عمه ام را می زدند با تازیانه

واحسینا واحسینا واحسینا

 

رضيع الحسين عليه السلام

یا صاحب الزمان علیه السلام

پنج شنبه 10 مهر 1393  10:15 AM
تشکرات از این پست
komail1012531
komail1012531
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : آذر 1391 
تعداد پست ها : 2990
محل سکونت : قم

پاسخ به:اشعار شهادت امام باقر علیه السلام

خواهم امشب باز شيدايى كنم
از در رحمت تمنّايى كنم
تا شوم دور از تمام هرچه زشت
سير، در گلزار زيبايى كنم
گرچه خوارم، دم ز گلها مى‏زنم
ياد گل، ياد گل آرايى‏كنم
مدت كوتاه عمر خويش را
صرف خدمت نزد مولايى كنم 
از همين كوتاه خدمت، تاابد
زندگى در لطف و آقايى كنم
آمدم نوشم مى‏از  شير و رُطب
بر در ميخانه ماه رجب
اى رجب ميخانه حيدر تويى
مِى تويى، باده تويى، ساغر تويى
طعم تو گرديده احلى من عسل
گوشه‏اى از وسعت كوثر تويى
راه درك ليلةالقدر على
بهر شيعه تا صف محشر تويى
ماه شعبان بر تو كرده اقتدا
باعث توفيق پيغمبر تويى
مطلعت زيباترين روز خداست
ميزبان حجت داور تويى
حسن مطلع در تو باشد لطف يار
شد رخ زيباى باقر آشكار
او شعيب عترت پيغمبر است
باقر درياى علم داور است
مفتخر بر نام او هستيم ما
اين كلام يك امام و رهبر است
اول خير آخر خير اصل خير
اين محمد، سفره دار كوثر است
بى رواياتى كه از او آمده
دين ما تا روز محشر ابتر است
سائل علمش مراجع گشته اند
وسعت علمش ز هركس برتر است
او كه باشد بهترين مولاى من
مادرش  شد فاطمه بنت الحسن
مادرش از فاطمه تصوير داشت
دربرش آئينه تقدير داشت
پاكتر از آب زمزم خُلق او
رزق و سهم از آيه تطهير داشت
او كه باشد دختر بيت كريم
حُسن بابايش در او تأثير داشت
نِى به دامانش گرفته كودكى
او به دامان خضر راهى پير داشت
تا كند مارا غلام درگهش
در نگاه چشم خود زنجير داشت
ما غلام حضرت باقر شديم
بر مَرام غير او كافر شديم

 

 

رضيع الحسين عليه السلام

یا صاحب الزمان علیه السلام

پنج شنبه 10 مهر 1393  10:16 AM
تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها