شخصيت معنوي امام رضا عليهالسلام
بررسي هر يك از ابعاد معنوي، علمي، اجتماعي و اخلاقي شخصيت علي بن موسي، اهميت خاص خود را داراست. چه بسا گروهي شيفته جنبه علمي و مناظرات و مباحثات آن حضرت باشند و در شناختن و نماياندن چهره علمي آن امام، اهتمام فزونتري داشته باشند، ولي توجه به اين حقيقت كه علم، اخلاق و شخصيت اجتماعي و سياسي امامان، تحت تأثير شخصيت معنوي و عبادي ايشان قرار داشته است و آنان هر كمالي را از اين رهگذر كسب كردهاند و خدامحوري، منش و كنش آنان به ايشان عزت و امتياز بخشيده است، اين باور را تقويت خواهد كرد كه بررسي اين جنبه از زندگي امام شايسته تقدم و توجه فزونتر است. آنچه از جلوههاي عبوديت و بندگي آن حضرت در آينه اخبار و نقلهاي تاريخي به ياد مانده، در بيان فهرست گونه زير ميتوان شاهد آن بود:
ـ شبها، كم ميخوابيد و بيشتر شب را به عبادت سپري ميكرد.
ـ بسياري از روزها را روزه داشت و بويژه روزهاي اول، نيمه و آخر هر ماه را روزه ميگرفت و ميفرمود: «ذلك صوم الدهر»؛ اگر كسي اين چند روز را روزه گيرد، به شخصي ماند كه تمام عمر، روزه بوده است.
ـ سجدههايش بسيار طولاني بود، به گونهاي كه اگر پس از نماز صبح در برابر حضرت حق، به خاك ميافتاد، تا دميدن آفتاب صبحگاهي، همچنان در سجده بود.
ـ قرآن بسيار تلاوت ميكرد و انس امام با قرآن چنان بود كه جز از قرآن نميگفت، پاسخ او به هر پرسشي، از قرآن بود. تمثيلهاي او نيز برگرفته از قرآن بود.
ـ هنگامي كه در بستر خواب قرار ميگرفت، به ياد خدا و تلاوت قرآن مشغول ميشد.
ـ در تلاوت آيات نوراني قرآن، اگر به آيهاي ميرسيد كه در آن سخن از دوزخ و كيفر الهي بود، سخت ميگريست و از آن به خدا پناهنده ميشد.
ـ به نماز در اول وقت اهتمام داشت، روزهايي نيز كه روزه داشتند، هنگام افطار، نخست نماز ميخواندند.
ـ نوافل، بويژه نماز شب را حتي در سفر رها نميكرد و چون ثلث آخر شب فرا ميرسيد، از بستر بر ميخاست، در حالي كه ذكر بر لب داشت. به محل وضو رفته، مسواك ميكرد، وضو ميگرفت، به نماز ميايستاد و هر شب، علاوه بر نافله شب، نماز جعفر طيار را نيز ميخواند. تا هنگام نماز صبح و پس از انجام فريضه صبح، به تعقيبات ادامه داده، با طلوع خورشيد، سجده شكر ميكرد و اين مرحله عبادي را به انجام ميرسانيد.
ـ همواره ذكر خدا را بر زبان داشت.
ـ از خدا سخت ميترسيد.
ـ در غير نماز نيز به مناجات با خدا، انس داشت.
ـ بسياري وقتها، به خواندن نماز اشتغال داشت.
ـ رجاء بن ابي ضحاك، مأمور شد تا حضرت را از مدينه به مرو، همراهي كند، خليفه به وي دستور داد، در تمام شبانه روز و در طول سفر، ملازم و همراه امام باشد. او در پايان سفر چنين گفت: «به خدا سوگند، كسي را نيافتم كه از او پرهيزكارتر باشد و بيش از آن گرامي به ياد خدا و در خوف از خدا به سر برد.»
آنگاه وي به جلوههاي مختلف عبادت امام نيز اشاره ميكند، كه در اين مختصر نميگنجد.
حضور امام رضا(ع) در ميدان عبادت، حضوري انزوا طلبانه نبود و عبادت و بندگي به درگاه خدا را وسيله رها كردن مسؤوليتهاي اجتماعي و پرداختن به واقعيتهاي زندگي قرار نداده بود، بلكه آن گرامي در اوج زهد و تقوا، شخصيتي سازنده و حاضر در ميدانهاي علمي و اجتماعي بود.
شخصيت اخلاقي امام رضا عليهالسلام
ميدانيم كه پيامبر اكرم(ص) در اخلاق نمونه بود، تا جايي كه خدايش در مقام ستايش پيامبر او را به خلق نيكو و عظيمش ياد كرده، رمز موفقيت او را نيز اخلاق ارزنده وي ميداند.
امامان نيز تجلي اخلاق پيامبر بودند، به گونهاي كه هركس آنان را ميديد، بياختيار به ياد رسول اكرم(ص) ميافتاد. حضرت رضا(ع) نيز در زندگي فردي و اجتماعي چنين بود كه خلق والاي پيامبر را حكايت ميكرد و به گفته شاعر:
يمثل النبي في اخلاقه فانه النابت من اعراقه
له كرامات و مكرمات في صفحات الدهر بينات
شهود صدق لسمو ذاته كانه النبي في صفاته
در اخلاق او پيامبر جلوهگر ميشود. چرا كه او برخاسته از ريشههاي نبوي است.
از او نشانههايي اعجازآميز و ارزشهايي در اوراق تاريخ و بستر روزگاران، متجلي است و گواهاني راستين بر بزرگي او گواهند. گويا او آينه تمام نماي اخلاق و صفات پيامبر است.
ابراهيم بن عباس كه از ديرزمان محضر امام را درك كرده و از آن منبع فيض الهي، بهرهها برده بود، درباره روش اخلاقي امام ميگويد: «هيچگاه نديدم آن حضرت، با سخن خود كسي را مورد اهانت و آزار قرار دهد و يا آن كه كلام كسي را قبل از آن كه سخن او پايان يابد، قطع كند. نياز نيازمندان را برآورده ميساخت، هرگز در حضور ديگران به چيزي تكيه نميداد، پاي خود را نزد كسي دراز نميكرد، با خدمتكاران به نرمي سخن ميگفت، در جمع، با صداي بلند نميخنديد و در حضور ديگران آب دهان را بيرون نميانداخت.»
ابن ابي عباد، وزير مأمون، شيوه زندگي امام را چنين يادآور شده است: «حضرت علي بن موسي(ع) در تابستان روي حصير مينشست و فرش او در زمستان نوعي پلاس بود، دور از چشم مردم جامه خشن ميپوشيد و هنگام رويارويي با مردم، لباس معمولي ميپوشيد تا خودنمايي به زهد، تلقي نشود.»
عطر اخلاق امام، در نسيم شعر شاعران
ابونواس، از اديبان و شعراي معروف عصر امام رضا(ع) است. وي كه در ادبيات و شعر، شهره و نامدار زمان خود بوده است، با تمام توان ادبي كه داشت، از ستودن امام اظهار ناتواني كرد. ابن طولون مينويسد: «برخي از اصحاب به ابونواس اعتراض داشته، چنين گفتند: تو درباره شراب، كوه و دشت، موسيقي و... شعر سرودهاي، تو را چه شده است كه درباره موضوعي مهم، يعني شخصيت والاي امام علي بن موسي الرضا(ع) تاكنون چيزي نگفته و شعري نسرودهاي؟ با آن كه معاصر امام نيز هستي و او را بخوبي ميشناسي.
ابونواس در پاسخ چنين گفت: والله ما تركت ذلك الا اعظاما له و ليس يقدر مثلي ان يقول مثله.
سوگند به خدا كه بزرگي او مانع اين كار شده است. چگونه كسي چون من، درباره شخصيتي چون او مدح تواند كرد.
آنگاه ابيات زير را سرود:
قيل لي انت اوحد الناس طرا في فنون من الكلام النبيه
لك في جوهر الكلام بديع يثمر الدر في يدي مجتبيه
فعلام تركت مدح ابن موسي والخصال التي تجمعن فيه
قلت لا اهتدي لمدح امام كان جبريل خادماً لابيه
چكيده سخن او چنين است: از من نخواهيد او را بستايم، مرا توان آن نيست تا از كسي كه جبرئيل خدمتگزار آستان پدر اوست مدح گويم.
قصيدهاي به او منسوب است كه در مرو چون چشمش به حضرت رضا(ع) افتاد، آن را سرود و گفت:
مطهرون نقيات ثيابهم تجري الصلاه عليهم اينما ذكروا
من لم يكن علويا حين تنسبه فماله في قديم الدهر مفتخر
فانتم الملأ الاعلي و عندكم علم الكتاب و ما جاءت به السور
امامان معصوم(ع)، پاكيزگان و پاكدامنان هستند كه هرگاه نامي از ايشان به ميان آيد، بر آنان درود و تحيت فرستاده خواهد شد.
كسي كه انتسابش به سلاله پاك علي نرسد، در روزگاران داراي مجد و افتخار نيست.
براستي كه شما در جايگاه بلندي قرار داريد و علم كتاب و مضامين سورههاي قرآن نزد شماست.
ابن صباغ مالكي درباره حضرتش مينويسد: «حضرت از مناقبي والا و صفاتي پسنديده برخوردار است. نفس شريفش پاك، هاشمي نسب و از نژاد پاك نبوي است.»
بعد از جريان ولايتعهدي، روزي عبدالله بن مطرف بن هامان بر مأمون وارد شد. حضرت رضا(ع) نيز در مجلس حضور داشت. خليفه رو به عبدالله كرد و گفت: درباره ابوالحسن علي بن موسي الرضا چه ميگويي؟
عبدالله گفت: «چه بگويم درباره كسي كه طينت او با آب رسالت سرشته شده و ريشه در گواراي وحي دوانيده است. آيا از چنين ذاتي جز مشك هدايت و عنبر تقوا ميتواند ظاهر شود؟»
اخلاق امام در بيان روايات
ـ او بسيار به مستمندان رسيدگي ميكرد.
ـ به دادن صدقه بويژه در شبهاي تار و به صورت پنهاني بسيار مبادرت ميكرد.
ـ با خدمتگزارانش كنار يك سفره مينشست و غذا ميخورد.
ـ هيچ فرقي ميان غلامان و اشراف و اقوام و بيگانگان نميگذارد، مگر براساس تقوا.
ـ همواره متبسم و خوش رو بود.
ـ بهترين بخش غذاي خود را قبل از تناول، براي گرسنگان جدا ميساخت.
ـ با فقرا مينشست.
ـ در تشييع جنازه شركت ميجست.
ـ خدمتكاري را كه مشغول خوردن غذا بود، به خدمت فرا نميخواند.
ـ با صداي بلند و با قهقهه هرگز نميخنديد.
ـ رفع نياز مؤمنان و گرهگشايي از ايشان را بر ديگر كارها مقدم ميداشت.
ـ روي حصير مينشست.
ـ قرآن زياد تلاوت ميكرد.
ـ با گفتارش دل كسي را نرنجانيد.
ـ سخن هيچكس را ناتمام نميگذاشت و نميشكست.
ـ هيچ نيازمندي را تا حد امكان رد نكرد.
ـ پاي خود را هنگام نشستن در حضور ديگران دراز نميكرد.
ـ در حضور ديگران همواره از ديوار فاصله داشت و هيچگاه تكيه نزد.
ـ همواره ياد خدا بر زبان جاري داشت.
ـ از اسراف و تبذير سخت پرهيز داشت.
ـ به مسافري كه پول خود را تمام و يا گم كرده بود، بدون چشمداشت، هزينه سفر ميداد.
ـ در دادن افطاري به روزهداران كوشا بود.
ـ به عيادت بيماران ميرفت.
ـ در معابر عمومي، آب دهان خود را نميانداخت.
ـ از ميهمان شخصاً پذيرايي ميكرد.
ـ هنگامي كه بر جمعي كنار سفره وارد مي شد، اجازه نميداد تا براي احترام وي از جاي برخيزند.
ـ به سخن ديگران كه وي را مورد خطاب قرار داده، از او پرسشي داشتند، با دقت كامل گوش ميداد.
ـ خويش را به بوي خوش معطر ميكرد، بخصوص براي نماز.
ـ به نظافت جسم و لباس بويژه موي سر توجه داشت.
ـ قبل از غذا دستها را ميشست و با چيزي خشك نميكرد، بعد از غذا نيز آنها را ميشست و با حولهاي خشك ميكرد.
ـ اگر غذايي از حد نياز زياد ميآمد، آن را هرگز دور نميريخت.
ـ در حضور ديگران به تنهايي چيزي نميخورد.
ـ بسيار بردبار و شكيبا بود.
ـ كارگري را كه به مبلغ معين اجير ميكرد، در پايان افزون بر مزدش به او عطا ميكرد.
ـ با همگان با رأفت و خوشرويي روبرو ميشد.
ـ بسيار فروتن بود.
ـ به فقرا و بيچارگان بسيار ميبخشيد و آن را براي خود پسانداز ميدانست.
اين همه كه ياد شد، بيگمان خوشهاي از خرمن شخصيت اخلاقي آن امام بزرگ است و نه تمام آن.
اخلاق و رفتار امام رضا علیه السلام
امامان پاک ما در میان مردم و با مردم میزیستند،و عملا به مردم درس زندگی و پاکی و فضیلت میآموختند،آنان الگو و سرمشق دیگران بودند،و با آنکه مقام رفیع امامت آنان را از مردم ممتاز میساخت،و برگزیدهی خدا و حجت او در زمین بودند در عین حال در جامعه حریمی نمیگرفتند،و خود را از مردم جدا نمیکردند،و به روش جباران انحصار و اختصاصی برای خود قائل نمیشدند،و هرگز مردم را به بردگی و پستی نمیکشاندند و تحقیر نمیکردند...
«ابراهیم بن عباس»میگوید:«هیچگاه ندیدم که امام رضا علیه السلام در سخن بر کسی جفا ورزد،و نیز ندیدم که سخن کسی را پیش از تمام شدن قطع کند،هرگز نیازمندی را که میتوانست نیازش را بر آورده سازد رد نمیکرد،در حضور دیگری پایش را دراز نمیفرمود، هرگز ندیدم به کسی از خدمتکاران و غلامانشان بدگوئی کند،خندهی او قهقهه نبود بلکه تبسم بود،چون سفرهی غذا به میان میآمد همهی افراد خانه حتی دربان و مهتر را نیز بر سفرهی خویش مینشاند و آنان همراه با امام غذا میخوردند.شبها کم میخوابید و بیشتر بیدار بود،و بسیاری از شبها تا صبح بیدار میماند و به عبادت میگذراند،بسیار روزه میداشت و روزهی سه روز در هر ماه را ترک نمیکرد ،کار خیر و انفاق پنهان بسیار داشت، وبیشتر در شبهای تاریک مخفیانه به فقرا کمک میکرد.
«محمد بن ابی عباد»میگوید: فرش آن حضرت در تابستان حصیر و در زمستان پلاسی بود لباس او-در خانه-درشت و خشن بود،اما هنگامیکه در مجالس عمومی شرکت میکرد (لباسهای خوب و متعارف میپوشید) و خود را میآراست.
شبی امام میهمان داشت،در میان صحبت چراغ نقصی پیدا کرد،میهمان امام دست پیش آورد تا چراغ را درست کند،امام نگذاشت و خود این کار را انجام داد و فرمود:ما گروهی هستیم که میهمانان خود را بکار نمیگیریم.
شخصی به امام عرض کرد:به خدا سوگند هیچکس در روی زمین از جهتبرتری و شرافت پدران به شما نمیرسد.
امام فرمود:تقوی به آنان شرافت داد و اطاعت پروردگارآنان را بزرگوار ساخت.
مردی از اهالی بلخ میگوید:در سفر خراسان با امام رضا علیه السلام همراه بودم،روزی سفره گسترده بودند و امام همهی خدمتگزاران و غلامان حتی سیاهان را بر آن سفره نشاند تا همراه او غذا بخورند.
من به امام عرض کردم:فدایتان شوم.بهتر است اینان بر سفرهیی جداگانه بنشینند.فرمود: ساکتباش،پروردگار همه یکی است،پدر و مادر همه یکی است،و پاداش هم باعمال است.
«یاسر»خادم امام میگوید:امام رضا علیه السلام به ما فرموده بود اگر بالای سرتان ایستادم (و شما را برای کاری طلبیدم) و شما به غذا خوردن مشغول بودید برنخیزید تا غذایتان تمام شود.بهمین جهتبسیار اتفاق میافتاد که امام ما را صدا میکرد،و در پاسخ او میگفتند به غذا خوردن مشغولند،و آن گرامی میفرمود بگذارید غذایشان تمام شود.
یکبار غریبی خدمت امام رسید و سلام کرد و گفت:من از دوستداران شما و پدران و اجدادتان هستم،از حجباز گشتهام و خرجی راه تمام کردهام،اگر مایلید مبلغی به من مرحمت کنید تا خود را بوطنم برسانم،و در آنجا از جانب شما معادل همان مبلغ را به مستمندان صدقه خواهم داد،زیرا مندر شهر خویش فقیر نیستم و اینک در سفر نیازمند ماندهام.
امام برخاست و به اطاقی دیگر رفت،و دویست دینار آورد و از بالای در دستخویش را فراز آورد،و آن شخص را خواند و فرمود:این دویست دینار را بگیر و توشهی راه کن،و به آن تبرک بجوی،و لازم نیست که از جانب من معادل آن صدقه بدهی...
آن شخص دینارها را گرفت و رفت،امام از آن اطاق به جای اول بازگشت،از ایشان پرسیدند چرا چنین کردید که شما را هنگام گرفتن دینارها نبیند؟
فرمود:تا شرمندگی نیاز و سؤال را در او نبینم...
امامان معصوم و گرامی ما در تربیت پیروان و راهنمائی ایشان تنها به گفتار اکتفا نمیکردند، و در مورد اعمال آنان توجه و مراقبت ویژهیی مبذول میداشتند،و در مسیر زندگی اشتباهاتشان را گوشزد میفرمودند تا هم آنان از بیراهه به راه آیند،و هم دیگران و آیندگان بیاموزند.
«سلیمان جعفری»از یاران امام رضا علیه السلام میگوید:برای برخی کارها خدمت امام بودم، چون کارم انجام شد خواستم مرخص شوم،امام فرمود:امشب نزد ما بمان.
همراه امام به خانهی او رفتم،هنگام غروب بود،غلامان حضرت مشغول بنائی بودند امام در میان آنها غریبهیی دید،پرسید:این کیست؟عرض کردند:به ما کمک میکند و به او چیزی خواهیم داد.
فرمود:مزدش را تعیین کردهاید؟
گفتند:نه!هر چه بدهیم میپذیرد.
امام بر آشفت و خشمگین شد.من به حضرت عرض کردم:فدایتان شوم خود را ناراحت نکنید. ..
فرمود:من بارها به اینها گفتهام که هیچکس را برای کاری نیاورید مگر آنکه قبلا مزدش را تعیین کنید و قرار داد ببندید.کسی که بدون قرار داد و تعیین مزد کاری انجام دهد اگر سه برابر مزدش را بدهی باز گمان میکند مزدش را کم دادهیی،ولی اگر قرار داد ببندی و به مقدار معین شده بپردازی از تو خشنود خواهد بود که طبق قرار عمل کردهیی،و در اینصورت اگر بیش از مقدار تعیین شده چیزی به او بدهی هر چند کم و ناچیز باشد میفهمد که بیشتر پرداختهیی و سپاسگزار خواهد بود.
«احمد بن محمد بن ابی نصر بزنطی»که از بزرگان اصحاب امام رضا علیه السلام محسوب میشود نقل میکند.من با سه تن دیگر از یاران امام خدمتش شرفیاب شدیم،و ساعتی نزد امام نشستیم،چون خواستیم باز گردیم امام به من فرمود:ای احمد!تو بنشین.همراهان من رفتند و من خدمت امام ماندم،و سؤالاتی داشتم بعرض رساندم و امام پاسخ میفرمودند،تا پاسی از شب گذشت،خواستم مرخص شوم،فرمود:میروی یا نزد ما میمانی؟
عرض کردم:هر چه شما بفرمائید،اگر بفرمائید بمان میمانم و اگر بفرمائید برو میروم.
فرمود:بمان،و اینهم رختخواب (و به لحافی اشاره فرمود) .آنگاه امام برخاست و به اطاق خود رفت.من از شوق به سجده افتادم و گفتم:سپاس خدای را که حجتخدا و وارث علوم پیامبران در میان ما چند نفر که خدمتش شرفیاب شدیم تا این حد به من محبت فرمود.
هنوز در سجده بودم که متوجه شدم امام به اطاق من باز گشته است،برخاستم.حضرت دست مرا گرفت و فشرد و فرمود:
ای احمد!امیر مؤمنان علیه السلام به عیادت«صعصعه بن صوحان» (که از یاران ویژهی آن حضرت بود) رفت،و چون خواستبرخیزد فرمود:«ای صعصعه!از اینکه به عیادت تو آمدهام به برادران خود افتخار مکن-عیادت من باعث نشود که خود را از آنان برتر بدانی-از خدا بترس و پرهیزگار باش،برای خدا تواضع و فروتنی کن خدا ترا رفعت میبخشد» امام علیه السلام با این عمل و سخن خویش هشدار داده است که هیچ عاملی جای خود سازی و تربیت نفس و عمل صالح را نمیگیرد و به هیچ امتیازی نباید مغرور شد،حتی نزدیکی به امام و عنایت و لطف آن بزرگوار نیز نباید وسیلهی فخر و مباهات و احساس برتری بر دیگران گردد.
پينوشتها:
-
اعلام الوری / ص 314.
-
اعلام الوری / ص 315.
-
کافی/ ج 6/ ص 283.
-
المناقب/ ج 4/ ص 362.
-
عیون اخبار الرضا/ ج 2/ ص 174/
-
کافی/ ج 8/ ص 230.
-
کافی/ ج 6/ ص 298.
-
مناقب/ ج 4/ ص 360.
-
کافی/ ج 5/ ص 288.
-
معجم رجال الحدیث/ ج 2/ ص 237 و رجال کشی ص 588.