![](http://www.bisheh.com/Uploaded/PostImg/realsize/635363091381103750.jpg)
سلام.
انشا من در مورد تابستون سال 89 هست
سال 89 بود بار چهارمی بود که مشهد رفته بودم .اون سال با موسسه یاران موعود سبز(عج) همراه با دوستام رفته بودیم .
محل اسکانمون ساعت 11 شب تا 3 صبح درشو می بستند به همه ی بچه ها گفته بودند. ولی کو گوش شنوا مگه وقتی بچه ها حرم میرفتن می شد برشون گردوند همه عاشق امام رضا بودند.
اون سال قرار بود به بهترین عکسی که از دوستامون موقع خواب گرفتیم جایزه بدن .
خیلی ها تو قطار عکس گرفته بودن و واقعا خیلی جالب بود.
من و یکی از دوستای صمیمیم با هم قرار گذاشته بودیم که نه عکس بگیریم و نه بزاریم کسی عکس بگیره و به همه گفته بودیم که ما راضی نیستیم از ما عکس بگیرین.
من همراه همون دوستم قرار بود یکی از شبا تو حرم بمونیم و نماز بخونیم و دعا کنیم تا اذان صبح و قرار نبود بخوابیم.
بالاخره یه شب که خوابمون نمیومد رفتیم حرم و رفتیم صحن انقلاب هوا سرد بود ما هم جز یه چفیه سیاه رنگ چیزی نداشتیم و هر دو تا با آستین کوتاه بودیم یکم موندیم صحن انقلاب و نماز خوندیم بعدش دیدیم از سرما دندونامون بهم میخوره که دوستم گفت امام رضا به فکر ما نیست اصلا ما رو نمیبینه الان از سرما یخ میزنیم گفتم بهش بیا بریم تو یکی از رواق ها . پاشدیم رفتیم داخل یکی از رواق ها تا دعا و زیارتو اونجا بخونیم وقتی وارد شدیم دیدیم بیشتر زائرین خواب هستن ما هم خیلی آروم یجا نشستیم و شروع کردیم به خوندن زیارت که هر دومونو خواب برده بود بدونه این که بفهمیم
یه چند تا زائر جوون هم کنارمون بودن که وقتی ما رفتیم تو رواق اونا خواب بودن که وقتی اذان صبح داد اونا ما رو بلند کردن از خواب و کلی حلالیت گرفتن ما اولش هر دوتامون تعجب کرده بودیم که چه خبره بعدش که پرسیدیم گفتن ما زود تر از شما پاشدیم و قتی شما رو دیدیم چه با آرامش بهم تکیه دادین در حالی که زیارت نامه ها دستتونه و با آرامش کامل خوابیدین چند تا عکس ازتون گرفتیم و هر عکسی که میگرفتیم خراب می افتاد و با چند تا موبایل امتحان کردیم ولی همش خراب افتاد.
من و دوستم هر دو تا فقط بهم نگاه میکردیم و تعجب کرده بودیم که یهو دوستم گفت یا امام رضا اشتباه کردم از حزفم پشیمونم .
اونا پرسیدن چرا این طوری میشد و دوستت چرا هی میگه امام رضا اشتباه کردم ببخش منو
من قضیه راضی نبودن و همچنین حرف دوستم تو صحن انقلاب و رو بهشون گفتیم اونا تعجب کرده بودن و فقط به ما نگاه میکردند و اصلا باورشون نمی شد.
بعدش هر 6 نفر شروع کردیم به گریه کردن.الانم یادم می افته گریم می گیره.
از اون روز به بعد من میدونم که همیشه و همه جا امام رضا به یاد همه ی کسانی که دوستش دارن هست.
و ایمان و باور من و دوستم و اون جوونا به امام رضا چندین برابر قبل شد.