پاسخ به:چند سطر یادگاری
همه چیز گاه اگر کمی تیره می نماید
باز روشن می شود زود،
تنها فراموش مکن این حقیقتی است:
بارانی باید٬ تا که رنگین کمانی برآید
و لیموهایی ترش ، تا که شربتی گوارا فراهم شود
و گاه روزهایی در زحمت،
تا که از ما، انسان هایی تواناتر بسازد؛
خورشید دوباره خواهد درخشید، خیلی زود
و تو خواهی دید ...
می گویند : هیچوقت نمیدانید چه دارید ، تا وقتی که از دستش بدهید واقعیت اینه که ؛ دقیقا می دانستید چه داشتید ، فقط فکر می کردید ؛ هیچوقت از دستش نخواهید داد
وقتی کسی در کنارت هست
خوب نگاهش کن
به تمام جزئیاتش
به لبخند بین حرف هایش
به سبک ادای کلماتش
به شیوه ی راه رفتنش، نشستنش
به چشم هایش خیره شو
دست هایش را به حافظه ات بسپار
گاهی آدم ها
انقدر سریع میروند ،
که حسرت یک نگاه سرسری را هم به دلت میگذارند !
دفتري بود كه گاهي من و تو مي نوشتيم در آن از غم و شادي و روياهامان از گلايه هايي كه ز دنيا داشتيم من نوشتم از تو: كه اگر با تو قرارم باشد تا ابد خواب به چشم من بي خواب نخواهد آمد كه اگر دل به دلم بسپاري و اگر همسفر من گردي من تو را خواهم برد تا فراسوي خيال تا بدانجا كه تو باشي و من و عشق و خدا!!! تو نوشتي از من: من كه تنها بودم با تو شاعر گشتم با تو گريه كردم با تو خنديدم و رفتم تا عشق نازنيم اي يار من نوشتم هر بار با تو خوشبخترين انسانم… ولي افسوس مدتي هست كه ديگر نه قلم دست تو مانده است و نه من!!!
ترکی زبان قربون صدقه رفتنه داریم که: گوزلرین گیلهسین قاداسین آلیم که یعنی درد و بلای مردمک چشات به جونم …!.
ايــن روزهـــا چــه خــوب گــنـاه هــم حــلال شــده . . .كـسي دروغ نـمي گــويـد ،دروغ را تـايـپ مي كـنند . . . !
פֿـבا پـُـرسیـב:مـے פֿـورے یـــا مـے بـَـرے؟؟و مَـטּ پـاسُخ בاבمــ میـפֿــورمـــچـہ میـבانستــم لــذت هـا را مـے بـرنـבو פـسرتــها را میـפֿورنـב...!
چـِشمانــَتــــ ارتشـــِ هیتلـرـ است وבِلمــلهستانــِ بیـــــ בِفاعــــ...
من آدم کینه ای نیستم ...اما آلزایمرم ندارم عزیزم
کاش میشد دست " اتفاق " را گرفت که نیوفتد !!!!
باید بازیگر شوم ، آرامش را بازی کنم باز باید خنده را به زور بر لبهایم بنشانم باز باید مواظب اشک هایم باشم باز همان تظاهر همیشگی ” خوبم … ”
اگه رویایی داری باید ازش محافظت کنی مردم نمی تونن خیلی کارها رو بکنندوست دارن تو هم نتونیاگه یه چیزی رو می خوایباید به دستش بیاریمکث نکن...
حرف...! بعضی حرفا رو هر چقدر هم بقیه بگن تا خودت تجربه نکنی و به غلط کردن نیفتی بـاور نمی کنی ...!
دلم گرفته از همه بیتفاوتی هااز همه فراموشی هااز همه بی اعتمادی هاکاش معلمی بود و انشا میخواست روزگار خود را چگونه میگذرانید