0

امیر عاشقان

 
09303495228
09303495228
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1391 
تعداد پست ها : 8721
محل سکونت : خراسان جنوبی

پاسخ به:امیر عاشقان

بيشتر از حدِّ انتظار ِ فقير است

آنچه كه در بين ِ كوله بار ِ فقير است

 

پيش ِ تو افتادنم مقام ِ بلندي است

گاه زمين خوردن اعتبار ِ فقير است

 

داد زدم خانه يِ تو را بشِناسم

روزيِ يك شهر در هوار ِ فقير است

 

خير ببيند خودش و ايل و تبارش

هر كه به دنبالِ كار و بار ِ فقير است

 

بين ِ كرم خانه جايِ اهل كرم نيست

بيشتر ِ وقتها كنار ِ فقير است

 

گريه يِ من باز كرد قفل ِ كرم را

ريخت و پاش ِ كريم كار ِ فقير است

 

بيشتر از التماس كردنِ سائل

سفره يِ تو چشم انتظار ِ فقير است

 

پشتِ در ِ خانه ات مُعَطّلِمان كن

آبرويِ رفته اعتبار ِ فقير است

 

اهل ِكرم هر كجايِ شهر كه باشند

هر شب جمعه سر ِ مزار ِ فقير است

شنبه 29 شهریور 1393  10:03 AM
تشکرات از این پست
moradi92
09303495228
09303495228
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1391 
تعداد پست ها : 8721
محل سکونت : خراسان جنوبی

پاسخ به:امیر عاشقان

باید که تو را حضرت منان بنویسد

در حد قلم نیست که قرآن بنویسد

 

هر دست گدایی که به سوی تو دراز است

مفهوم قنوتی است که در بین نماز است

 

شنبه 29 شهریور 1393  10:04 AM
تشکرات از این پست
moradi92
09303495228
09303495228
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1391 
تعداد پست ها : 8721
محل سکونت : خراسان جنوبی

پاسخ به:امیر عاشقان

ما عاشق علي شده ايم و بدون شك

اين هم ز پاكدامني مادران ماست

ما را چكار غير علي را؟؟ فقط علي

آري علي علي بخدا آب و نان ماست

شنبه 29 شهریور 1393  10:07 AM
تشکرات از این پست
moradi92
09303495228
09303495228
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1391 
تعداد پست ها : 8721
محل سکونت : خراسان جنوبی

پاسخ به:امیر عاشقان

باز با یه كم نون و نمك مثل همیشه سر كرد

به یاد قصه ی فدك دوباره دیده تر كرد

ستاره بارونه چشاش به یاد ماه نیلی

به یاد گوش و گوشواره به یاد ضرب سیلی

 دل تنگ زهرایم،تنهای تنهایم

یكی نبود تو اون كوچه كمك كنه به زهرا

به یاد قصه ی فدك آتیش گرفته مولا

شنبه 29 شهریور 1393  10:11 AM
تشکرات از این پست
moradi92
moradi92
moradi92
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1392 
تعداد پست ها : 3481

پاسخ به:امیر عاشقان

 حضرت علی علیه السلام در نامه ای به رفاعه او را چنین نصیحت می فرماید:

 

1.امانتی را که از کسی تحویل گرفتی برگردان.


2.کالایی را که می فروشی تمام و کمال ادا کن.


3.حتی به کسی که به تو خیانت کرده است خیانت مکن.


4.به کسی که به تو بدی کرده است نیکی کن.


5.نیکی کسی که به تو نیکی کرده است را جبران کن.


6.کسی که به تو ظلم کرده است را ببخش.


7.برای کسی که به تو یاری رسانده دعا کن.


8.به کسی که تو را از چیزی محروم کرده است عطا کن.


9.در مقابل کسی که به تو خیری رسانده است تواضع کن.


10.در مقابل چیزهایی که خداوند به تو ارزانی داشته او را شکر کن.


11.در مقابل بلاها و امتحانات الهی خداوند را حمد کن.
..................................................................
این است سیره علی بن ابیطاالب علیه السلام

شنبه 29 شهریور 1393  8:56 PM
تشکرات از این پست
09303495228
09303495228
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1391 
تعداد پست ها : 8721
محل سکونت : خراسان جنوبی

پاسخ به:امیر عاشقان

بیا دوباره برای ما بخوان تو خطبه‌ی خلقت را
که پرده پرده فرو ریزی از این زمانه جهالت را

بگو برای زمینی‌ها از آسمان و از اسرارش
تویی که چشم خدا هستی که دیده غیب و شهادت را

آهای صاحب انگشتر! دلم چه خوش شده حالا که
به دست‌های تو بخشیدند کلید آتش و جنت را

حدود مُلک تو دل‌هایی است که گِرد روح تو می‌چرخند
چه باک اگر که بیندازی شبی مهار خلافت را
 
علی پرست گناهش چیست؟ که تو شبیه خدا هستی
چرا که آینه هم اینقدر نشان نداده شباهت را

نماز رو به نجف چندی است نخوانده‌ام من و بیمارم
مریض گشته‌ام از وقتی که ترک کرده‌ام عادت را

برادران مسلمانم! قسم به کعبه که حیرانم
چگونه دم زده‌اید از عشق بدون آنکه ولایت را...

ابوتراب غزل‌هایم! لغات من همه از خاکند
تو روح دادی و باور کرد دلم وقوع قیامت را

«من و تو آن دو خطیم آری» (1) به هم رسیده به ناچاری
خط شکسته‌ چه دارد جز همین دو بیت ارادت را

----------------------------------------

یک شنبه 30 شهریور 1393  6:06 PM
تشکرات از این پست
moradi92
moradi92
moradi92
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1392 
تعداد پست ها : 3481

پاسخ به:امیر عاشقان

 

سکان زمین و آسمان است علی

سلطان همه جهانيان است علي

گلواژه ي منشق از علي اعلاست

سر چشمه ي فيض بي كران است علي

آوازه ي او ز هفت اقليم رسد

مشهور به هفت آسمان است علي

دوشنبه 31 شهریور 1393  8:52 PM
تشکرات از این پست
09303495228
09303495228
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1391 
تعداد پست ها : 8721
محل سکونت : خراسان جنوبی

پاسخ به:امیر عاشقان

افتاده دوباره در سرم شور نجف
گرم است دلم به شعله ی نور نجف
مستی که فقط به خوردن باده که نیست
مستم به خدا ز بوی انگور نجف

پنج شنبه 3 مهر 1393  8:42 AM
تشکرات از این پست
09303495228
09303495228
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1391 
تعداد پست ها : 8721
محل سکونت : خراسان جنوبی

پاسخ به:امیر عاشقان

رقص شمشیر علی بس که تماشایی بود

فتبارک به خودش گفت خداوند جهان

پنج شنبه 3 مهر 1393  8:44 AM
تشکرات از این پست
09303495228
09303495228
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1391 
تعداد پست ها : 8721
محل سکونت : خراسان جنوبی

پاسخ به:امیر عاشقان

شدخلق دنیا با صد و ده بار حیدر

بالاتراز بالا صد و ده بار حیدر

طوفان قلبم را نجف آرام کرده

آرامش دریا صدو ده بار حیدر

پنج شنبه 3 مهر 1393  8:47 AM
تشکرات از این پست
09303495228
09303495228
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1391 
تعداد پست ها : 8721
محل سکونت : خراسان جنوبی

پاسخ به:امیر عاشقان

علی ای  سرو  سرور مردان با وقار

علی تا ابد  بر دل ما صاحب اختیار

علی صاحب قبضه ی شمشیر ذوالفقار

علی عالیو علمگیرو یل احمد مختار

تیغ ابروی علی صف شکن لشکر کفّار

زور و بازوی ابالفضل علمدارُ جهان گیرُ جهان دار

علی یاعلی ، یا علی ،  یا علی یا علی

علی دلبر ِ دلبرا ؛ دریای دلبری

علی اولُ،آخرِ هرچی دلاوری

علی قل قله ،میکنه ، با عزم  حیدری

یکه تاز عربستان ، غَضَبش محشر کُبری

پسرانش حسنینندُ ابوفاضل سقّا

نوه اش  نوه اش  نوه اش  فخر حرم حضرت شهزاده  علی اکبر لیلا

علی یاعلی ، یا علی ،  یا علی یا علی

علی ای علی یا عظیم  یا شاه لو کشف

علی  ای کرم ، محترم ، جامم ببین به کف

منو هم ببر یک سحر میخانه ی نجف

علی ای آن که نشان داده به من راه خدا را

زکرم حاتم شاهانه عطا کرده گِدارا

مددی کن که ببینم سحری هم ، حرم کرب و بلارا

علی یاعلی ، یا علی ،  یا علی یا علی

جمعه 4 مهر 1393  5:05 AM
تشکرات از این پست
fateme74
fateme74
کاربر طلایی2
تاریخ عضویت : تیر 1392 
تعداد پست ها : 3243
محل سکونت : خراسان جنوبی

پاسخ به:امیر عاشقان

 در مورد ازدواج حضرت فاطمه (س) و حضرت علی

فاطمه زهرا علیهاالسلام دختر پیغمبر اکرم و از دوشیزگان ممتازعصر خویش بود. پدر و مادرش از اصیل ترین و شریف ترین خانواده های قریش بودند. ازحیث جمال ظاهری و کمالات معنوی و اخلاقی از پدر و مادر شریفش ارث می برد. و به عالیترین کمالات انسانی آراسته بود. شخصیت و عظمت پیامبر اکرم روز به روز در انظارمردم بالا می رفت و قدرت و شوکت او زیادتر می شد به همین علت دختر عزیزش زهرا
(علیها السلام) همواره مورد توجه بزرگان قریش و رجال با شخصیت و ثروتمند قرار داشت هر از چندگاه از او خواستگاری می کردند اما پیامبر با خواستگاران طوری رفتار می کردکه می پنداشتند مورد غضب پیامبر قرار گرفته اند.رسول خدا فاطمه را برای علی (علیه السلام) نگاه داشته بود و مایل بود از جانب او پیشنهاد شود. پیامبر از جانب خدا مأمور بود که نور را با نور به ازدواج در آورد.پیشنهاد به علی:اصحاب رسول خدا احساس کرده بودند که پیغمبر اکرم تمایل دارد فاطمه(علیها السلام) را با علی پیوند ازدواج دهد، ولی از جانب علی پیشنهادی نمی شد. یک روز عمر و ابوبکر و سعد بن معاذ و گروهی دیگر که پیامبر تقاضای ازدواج آنها را ردکرده بود در مسجد گرد آمده بودند و از هر دری سخن می گفتند. در این بین سخن ازفاطمه به میان آمد. ابوبکر گفت: مدتی است که اعیان و اشراف عرب فاطمه علیهاالسلام را خواستگاری می نمایند اما پیغمبر اکرم پیشنهاد احدی را نپذیرفته و در جوابشان میفرماید: تعیین همسر فاطمه با خداست.برای همه روشن بود که خدا وپیغمبر، فاطمه رابرای علی علیه السلام نگاهداشته اند. سپس به «عمر» و «سعد بن معاذ» گفت: حاضرید به اتفاق هم نزد علی برویم و جریان را برایش تشریح کنیم و اگر به ازدواج مایل بودهمراهیش کنیم؟! آنها از این پیشنهاد استقبال و او را در این کار تشویق کردند.سلمان فارسی می گوید: عمر و ابوبکر و سعد بن معاذ بدین قصد از مسجدخارج شدند و به جانب آن حضرت شتافتند.علی (ع) فرمود: از کجا می آیید و به چه منظوراینجا آمده اید؟ ابوبکر گفت: یا علی تو در تمام کمالات بر سایرین برتری داری، و ازموقعیت خود و علاقه ایکه رسول خدا به تو دارد کاملاً آگاهی. اشراف و بزرگان قریش برای خواستگاری فاطمه علیها السلام آمده اند ولی پیغمبر صلی الله علیه وآله دست ردبه سینه همه زده و تعیین همسر فاطمه را به دستور خدا حواله داده است. گمان  می کنم خدا و رسول، فاطمه را برای تو گذاشته اند. و شخص دیگری قابلیت این افتخار راندارد.افکار خفته بیدار می شود: اوضاع بحرانی اسلام و گرفتاری ها و فقر اقتصادی مسلمین، چنان علی (ع) را مشغول ساخته بود که به خواسته های درونی خویش و ازدواج و تشکیل خانواده هیچگونه توجه نداشت.علی (ع) اندکی پیرامون پیشنهاد آنها تأمل و اطراف و جوانب قضیه رابه خوبی بررسی نمود: تهیدستی خود و مشاهده گرفتاریهای عمومی از یک طرف و فرا رسیدن زمان ازدواج  وی از طرف دیگر(۱). او بخوبی می دانست که اگر همسری چون فاطمه را ازدست بدهد دیگر این فرصت قابل جبران نیست.علی (ع) به خواستگاری می رود:این پیشنهاد علی را تحت تأثیر قرار داد بطوریکه دست از کار کشید وبه منزل بازگشت. خود را شستشو داد، عبای تمیزی بر تن کرد و به خدمت رسول اکرم شتافت. درب خانه را به صدا درآورد. پیغمبر به «ام سلمه» فرمود: در را باز کن.کوبنده در شخصی است که خدا و رسول او را دوست دارند او هم خدا و رسول را دوست دارد.عرض کرد: یا رسول الله! پدر و مادرم فدایت، کیست که ندیده درباره اش چنین داوری میکنی؟ فرمود: ای ام سلمه! مردی دلاور و شجاع است او برادر و پسرعمویم و محبوب ترین مردم نزد من است. ام سلمه از جای جست و در سرای را باز کرد. علی (ع) داخل منزل شد،سلام داد و در حضور پیغمبر نشست. از خجالت سرش را به زیر انداخت، و نتوانست تقاضایخویش را عرضه بدارد. مدتی هر دو خاموش بودند. بالاخره پیغمبر (ص) سکوت را شکست وفرمود: یا علی گویا برای حاجتی نزد من آمده ای که از اظهار آن خجالت می کشی؟ بدون پروا حاجت خود را بخواه و اطمینان داشته باش که تمام خواسته هایت قبول می شود.عرض کرد: یا رسول الله پدر و مادرم فدای تو باد، من در خانه شمابزرگ شدم و از الطاف شما برخوردار گشتم. بهتر از پدر و مادر، در تربیت وتأدیب منکوشش نمودی و به برکت وجود شما هدایت شدم. یا رسول الله! به خدا سوگند اندوخته دنیاو آخرت من شما هستی. اکنون موقع آن شده که برای خود همسری انتخاب کنم و تشکیل خانواده دهم، تا با وی مأنوس گردم و از ناراحتیهای خویش بکاهم. اگر صلاح بدانی ودختر خود فاطمه علیها السلام را به عقد من در آوری سعادت بزرگی نصیب من شده است.رسول خدا که در انتظار چنین پیشنهادی بود صورتش از سرور و شادمانی بر افروخته شد، فرمود: صبر کن تا از فاطمه اجازه بگیرم. پیغمبر نزد فاطمه (ع) رفت،فرمود: دخترم! علی بن ابی طالب (ع) را به خوبی می شناسی برای خواستگاری آمده است.آیا اجازه می دهی ترا به عقدش در آورم؟ فاطمه از خجالت سکوت کرد و چیزی نگفت.
پیغمبر چون آثار خشنودى را درچهره او دید گفت: الله اکبر و سکوت او را علامت رضایت دانست (۲).توافق:رسول اکرم (ص) پس ازکسب اجازه به نزد علی آمد و با لبی خندان گفت:یا علی! آیا برای عروسی چیزی داری؟ پاسخ داد: یا رسول الله پدر و مادرم قربانت، شمااز وضع من کاملاً اطلاع دارید. تمام ثروت من عبارت است از یک شمشیر، یک زره و یکشتر.فرمود: تو مرد جنگ و جهادی و بدون شمشیر نمی توانی در راه خدا جهاد کنی، شمشیراز لوازم و احتیاجات ضروری تو است. شتر نیز از ضروریات زندگی تو محسوب می شود، بایدبه وسیله آن آبکشی کنی و امور اقتصادی خود و خانواده ات را تأمین کنی و برای اهل وعیالت کسب روزی نمایی و در مسافرت بارت را بر آن حمل کنی، تنها چیزی که می توانی از آن صرف نظر کنی همان زره است. منهم به تو سخت نمی گیرم و به همان زره اکتفا مینمایم. یا علی آیا  اکنون بشارتی به تو بدهم و رازی را برایت آشکار بسازم؟! عرض کرد: آری یا رسول الله، پدر و مادرم فدایت، شما همیشه نیک خوی و خوشزبان بوده اید.فرمود: پیش از آنکه به نزد من بیایی جبرئیل نازل شد و گفت: یا
محمد! خدا ترا از بین مخلوقاتش برگزیده و به رسالت انتخاب کرد. علی (ع) رابرگزید و برادر و وزیر تو قرار داد. باید دخترت فاطمه را به ازدواج او درآوری. مجلس جشن ازدواج آنان در عالم بالا و در حضور فرشتگان برگزار شده است. خدا فرزندان پاک ونجیب و طیب و طاهر و نیکو به آنان عطا خواهد نمود یا علی هنوز جبرئیل بالا نرفته بود که تو درب منزل را زدی (۳).خطبه عقد:پیغمبر صلی الله علیه وآله فرمود: یا علی تو زودتر به مسجد برو ومن نیز از عقب تو می آیم، تا در حضور مردم مراسم عقد را برگزار کنیم و خطبه   بخوانیم. علی (ع) مسرور و خوشحال به جانب مسجد حرکت نمود. ابوبکر و عمر را در بین راه ملاقات کرد، آنها از جریان کار جویا شدند، گفت: رسول خدا دخترش را به من تزویج کرد، هم اکنون پیامبر در راه است تا در حضور جمعیت، مراسم عقد و خطبه خوانی راانجام دهد.پیغمبر (ص) در حالی که صورتش از سرور و شادمانی می درخشید به مسجد تشریف برد، ‌و به بلال فرمود: مهاجر و انصار را در مسجد جمع کن. هنگامی که مردم جمع شدند، بر فراز منبر رفت و پس از حمد و ثنای فرمود: ای مردم آگاه باشید که جبرئیل برمن نازل شد و از جانب خدا پیام آورد که مراسم عقد ازدواج علی و فاطمه علیها السلام در عالم بالا و در حضور فرشتگان برگزار شده و دستور داده که در زمین نیز آن مراسمرا انجام دهم، و شما را بر آن گواه بگیرم. سپس نشست و به علی (ع) فرمود: برخیز وخطبه عقد را بخوان.علی علیه السلام برخاست و فرمود: خدا را بر نعمت هایش سپاس می گویمو شهادت می دهم که بغیر از او خدایی نیست. شهادتی که مورد پسند و رضایت او واقع شود. درود بر محمد صلی الله علیه وآله، درودی که مقام و درجه اش را بالا برد. ای مردم! خدا ازدواج را برای ما پسندیده و بدان دستور داده است. ازدواج من و فاطمه را
خدا مقدر کرده و بدان امر نموده است. ای مردم! رسول خدا فاطمه را به عقد من در آوردو زره ام را از بابت مهر قبول کرد. از آن حضرت بپرسید و گواه باشید.مسلمانان به پیغمبر (ص) عرض کردند: یا رسول الله! فاطمه را با علی کابین بسته ای؟ رسول خدا پاسخ داد: آری ! پس تمام حضار دست به دعا برداشته گفتند:خدا این ازدواج را بر شما مبارک گرداند و در میانتان دوستی و محبت افکند.مذاکره عروسی:علی علیه السلام می فرماید: حدود یک ماه طول کشید و من خجالت میکشیدم با پیغمبر درباره فاطمه صحبت کنم، ولی گاهی که خلوت می شد می فرمود: یا علی چه همسر نیکو و زیبائی نصیبت شد؟ بهترین زنان عالم را تزویج تو کردم.روزی برادرم عقیل پیش من آمد و گفت: برادر جان! من از ازدواج توبسیارمسرور هستم. چرا از رسول خدا (ص) خواهش نمی کنی که فاطمه را به خانه ات بفرستدتا بوسیله عروسی شما، چشم ما روشن گردد؟ پاسخ دادم: خیلی میل دارم عروسی کنم اما ازرسول خدا خجالت می کشم. عقیل گفت: تو را به خدا سوگند! هم اکنون با من بیا تا خدمت پیغمبر (ص) برویم. علی با برادرش عقیل آهنگ منزل رسول خدا نمودند. در بین راه به«ام ایمن» برخورد کرده جریان را برایش گفتند. ام ایمن گفت: اجازه بدهید من با رسول خدا در این باره مذاکره کنم.ام سلمه و سایر زنان از قضیه خبردار شدند و خدمت پیغمبر صلی الله علیه و آله مشرف گشتند. عرض کردند: یا رسول الله! پدر و مادرمان به فدایت، برای موضوعی خدمت شما رسیده ایم که اگر خدیجه زنده بود چشمش بدان روشن می شد. وقتی پیغمبر (ص) نام خدیجه را شنید اشکش جاری شد و فرمود: خدیجه؟! کجا مانند خدیجه پیدامی شود؟ هنگامی که مردم مرا تکذیب نمودند مرا تصدیق کرد و برای ترویج دین خدا،  اموالش را در اختیار من قرار داد. خدیجه زنی بود که خدا بر من وحی فرستاد که بدو
بشارت دهم خانه ای از زمرد در بهشت بدو عطا خواهد کرد.ام سلمه عرض کرد: پدرم و مادرم فدایت شود، شما هرچه درباره خدیجه می فرمایید صحیح است. خدا ما را با او محشور گرداند. یا رسول الله! برادر و پسرعموی شما میل دارد همسرش را به منزل ببرد. فرمود: پس چرا خودش در این باره صحبتی نمی کند؟ عرض کرد: از کمروئی اوست.پیغمبر (ص) به ام ایمن فرمود: علی را نزد من حاضرکن. وقتی علی (ع) خدمت پیغمبر مشرف شد فرمود: یا علی! آیا میل داری همسرت را به منزل ببری. عرض کرد: آری یا رسول الله. فرمود: خدا مبارک کند، همین امشب یا فردا شب  وسائل عروسی را فراهم می کنم. سپس به همسرانش فرمود: فاطمه را زینت کنید و خوشبویش نمایید و اطاقی را برایش فرش کنید تا مراسم عروسی را برگزار کنیم (۴). مراسم ازدواج برترین بندگان خداوند در روز اول یا ششم ذی الحجه (۵) سال دوم یا سوم هجری انجام گرفت(۶). پی نوشت ها:

(۱)ذخائر العقبی ص ۲۶٫

(۲)بحار الانوار ج ۴۳ ص ۱۲۷ ذخائر العقبی ص ۲۹

(۳)بحار الانوار ج ۴۳ ص ۱۲۷

(۴)بحار الانوار ج ۴۳ ص ۱۳۰ ـ ۱۳۲

(۵)مناقب ابن شهر آشوب ج ۳ ص ۳۴۹

(۶)بحار الانوار ج ۴۳ ص ۶ و ۷

برگرفته از کتاب بانوی نمونه اسلام تألیف ابراهیم امینی.

 

جمعه 4 مهر 1393  9:36 AM
تشکرات از این پست
moradi92
fateme74
fateme74
کاربر طلایی2
تاریخ عضویت : تیر 1392 
تعداد پست ها : 3243
محل سکونت : خراسان جنوبی

پاسخ به:امیر عاشقان

چهل حديث اخلاقي از حضرت علي عليه السلام :

1- خير پنهانى و كتمان گرفتارى
مِنْ كُنُوزِ الْجَنَّةِ الْبِرُّ وَ إِخْفاءُ الْعَمَلِ وَ الصَّبْرُ عَلَى الرَّزايا وَ كِتْمانُ الْمَصائِبِ.
از گنجهاى بهشت; نيكى كردن و پنهان نمودن كار[نيك] و صبر بر مصيبتها و نهان كردن گرفتاريها (يعنى عدم شكايت از آنها) است.
2- ويژگى هاى زاهد
أَلزّاهِدُ فِى الدُّنْيا مَنْ لَمْ يَغْلِبِ الْحَرامُ صَبْرَهُ، وَ لَمْ يَشْغَلِ الْحَلالُ شُكْرَهُ.
زاهد در دنيا كسى است كه حرام بر صبرش غلبه نكند، و حلال از شكرش باز ندارد.
3- تعادل در جذب و طرد افراد
« أَحْبِبْ حَبيبَكَ هَوْنًا ما عَسى أَنْ يَعْصِيَكَ يَوْمًا ما. وَ أَبْغِضْ بَغيضَكَ هَوْنًا ما عَسى أَنْ يَكُونَ حَبيبَكَ يَوْمًا ما.»
با دوستت آرام بيا، بسا كه روزى دشمنت شود، و با دشمنت آرام بيا، بسا كه روزى دوستت شود.
4- بهاى هر كس
قيمَةُ كُلِّ امْرِء ما يُحْسِنُ.
ارزش هر كسى آن چيزى است كه نيكو انجام دهد.
5 - فقيه كامل
« اَلا أُخْبِرُكُمْ بِالْفَقيهِ حَقَّ الْفَقيهِ؟ مَنْ لَمْ يُرَخِّصِ النّاسَ فى مَعاصِى اللّهِ وَ لَمْ يُقَنِّطْهُمْ مِنْ رَحْمَةِ اللّهِ وَ لَمْ يُؤْمِنْهُمْ مِنْ مَكْرِ اللّهِ وَ لَمْ يَدَعِ القُرآنَ رَغْبَةً عَنْهُ إِلى ما سِواهُ، وَ لا خَيْرَ فى عِبادَة لَيْسَ فيها تَفَقُّهٌ. وَ لاخَيْرَ فى عِلْم لَيْسَ فيهِ تَفَكُّرٌ. وَ لا خَيْرَ فى قِراءَة لَيْسَ فيها تَدَبُّرٌ.»
آيا شما را از فقيه كامل، خبر ندهم؟ آن كه به مردم اجازه نـافرمانى خـدا را ندهـد، و آنهـا را از رحمت خدا نوميد نسازد، و از مكر خدايشان آسوده نكند، و از قرآن رو به چيز ديگر نكنـد، و خيـرى در عبـادت بدون تفقّه نيست، و خيـرى در علم بدون تفكّر نيست، و خيرى در قرآن خواندن بدون تدبّر نيست.
6 - خطرات آرزوى طولانى و هواى نفس
« إِنَّما أَخْشى عَلَيْكُمْ إِثْنَيْنِ: طُولَ الاَْمَلِ وَ اتِّباعَ الْهَوى، أَمّا طُولُ الاَْمَلِ فَيُنْسِى الاْخِرَةَ وَ أَمّا إِتِّباعُ الْهَوى فَإِنَّهُ يَصُدُّ عَنِ الْحَقِّ.»
همانا بر شما از دو چيز مىترسم: درازى آرزو و پيروى هواى نفس. امّا درازى آرزو سبب فراموشى آخرت شود، و امّا پيروى از هواى نفس، آدمى را از حقّ باز دارد.
7 - مرز دوستى
« لاَ تَتَّخِذَنَّ عَدُوَّ صَديقِكَ صَديقًا فَتَعْدى صَديقَكَ.»
با دشمنِ دوستت دوست مشو كه [با اين كار] با دوستت دشمنى مىكنى.
8 - اقسام صبر
« أَلصَّبْرُ ثَلاثَةٌ: أَلصَّبْرُ عَلَى الْمُصيبَةِ، وَ الصَّبْرُ عَلَىالطّاعَةِ، وَ الصَّبْرُ عَلَى الْمَعْصِيَةِ.»
صبر بر سه گونه است: صبر بر مصيبت، و صبر بر اطاعت، و صبر بر [ترك] معصيت.
9- تنگدستى مقدَّر
مَنْ ضُيِّقَ عَلَيْهِ فى ذاتِ يَدِهِ، فَلَمْ يَظُنَّ أَنَّ ذلِكَ حُسْنُ نَظَر مِنَ اللّهِ لَهُ فَقَدْ ضَيَّعَ مَأْمُولاً.
وَ مَنْ وُسِّعَ عَلَيْهِ فى ذاتِ يَدِهِ فَلَمْ يَظُنَّ أَنَّ ذلِكَ اسْتِدْراجٌ مِنَ اللّهِ فَقَدْ أَمِنَ مَخُوفًا.
هر كه تنگدست شد و نپنداشت كه اين از لطف خدا به اوست، يك آرزو را ضايع كرده و هر كه وسعت در مال يافت و نپنداشت كه اين يك غافلگيرى از سوى خداست، در جاى ترسناكى آسوده مانده است.
10- عزّت، نه ذلّت
اَلْمَنِيَّةُ وَ لاَ الدَّنِيَّةُ وَ التَّجَلُّدُ وَ لاَ التَّبَلُّدُ وَ الدَّهْرُ يَوْمانِ: فَيَوْمٌ لَكَ وَ يَوْمٌ عَلَيْكَ فَإِذا كانَ لَكَ فَلا تَبْطَرْ،وَ إِذا كانَ عَلَيْكَ فَلا تَحْزَنْ فَبِكِلَيْهِما سَتُخْتَبَرُ.
مردن نه خوار شدن! و بى باكى نه خود باختن! روزگار دو روز است، روزى به نفع تو، و روزى به ضرر تو! چون به سودت شد شادى مكن، و چون به زيانت گرديد غم مخور، كه به هر دوى آن آزمايش شوى.
11- طلب خير
ما حارَ مَنِ اسْتَخارَ، وَ لا نَدِمَ مَنِ اسْتَشارَ.
هر كه خير جويد سرگردان نشود، و كسى كه مشورت نمايد پشيمان نگردد.
12- وطن دوستى
عُمِّرَتِ الْبِلادُ بِحُبِّ الأَوْطانِ.
شهرها به حبّ و دوستى وطن آباداند.
13- سه شعبه علوم لازم
أَلْعِلْمُ ثَلاثَةٌ: أَلْفِقْهُ لِلاَْدْيانِ، وَ الطِّبُّ لِلاَْبْدانِ،وَ النَّحْوُ لِلِّسانِ.
دانش سه قسم است: فقه براى دين، و پزشكى براى تن، و نحو براى زبان.
14- سخن عالمانه
تَكَلَّمُوا فِى الْعِلْمِ تَبَيَّنَ أَقْدارُكُمْ.
عالمانه سخن گوييد تا قدر شما روشن گردد.
15- منع تلقين منفى
لا تُحَدِّثْ نَفْسَكَ بِفَقْر وَ لا طُولِ عُمْر.
فقر و تنگدستى و طول عمر را به خود تلقين نكن.
16- حرمت مؤمن
سِبابُ الْمُؤْمِنِ فِسْقٌ وَ قِتالُهُ كُفْرٌ وَ حُرْمَةُ مالِهِ كَحُرْمَةِ دَمِهِ.
دشنام دادن به مؤمن فسق است، و جنگيدن با او كفر، و احترام مالش چون احترام خونش است.
17- فقر جانكاه
أَلْفَقْرُ الْمَوْتُ الاَْكْبَرُ، وَ قِلَّةُ الْعِيالِ أَحَدُ الْيَسارَيْنِ وَ هُوَ نِصْفُ الْعَيْشِ.
فقر و ندارى بزرگترين مرگ است! و عائله كم يكى از دو توانگرى است، كه آن نيمى از خوشى است.
18- دو پديده خطرناك
أَهْلَكَ النّاسَ إِثْنانِ: خَوْفُ الْفَقْرِ وَ طَلَبُ الْفَخْرِ.
دو چيز مردم را هلاك كرده: ترس از ندارى و فخرطلبى.
19- سه ظالم
أَلْعامِلُ بِالظُّلْمِ وَ المُعينُ عَلَيْهِ وَ الرّاضِىُ بِهِ شُرَكاءُ ثَلاثَةٌ.
شخص ستمكار و كمك كننده بر ظلم و آن كه راضى به ظلم است، هر سه با هم شريكاند.
20- صبر جميل
أَلصَّبْرُ صَبْرانِ: صَبْرٌ عِنْدَ الْمُصيبَةِ حَسَنٌ جَميلٌ، وَ أَحْسَنُ مِنْ ذلِكَ الصَّبْرُ عِنْدَ ما حَرَّمَ اللّهُ عَلَيْكَ.
صبر بر دو قسم است: صبر بر مصيبت كه نيكو و زيباست، و بهتر از آن صبر بر چيزى است كه خداوند آن را حرام گردانيده است.
21- اداى امانت
أَدُّوا الاَْمانَةَ وَ لَوْ إِلى قاتِلِ وُلْدِ الاَْنْبياءِ.
امانت را بپردازيد گرچه به كشنده فرزندان پيغمبران باشد.
22- پرهيز از شهرت طلبى
قالَ(عليه السلام) لِكُمَيْلِ بْنِ زِياد:رُوَيْدَكَ لاتَشْهَرْ، وَ أَخْفِ شَخْصَكَ لا تُذْكَرْ، تَعَلَّمْ تَعْلَمْ وَ اصْمُتْ تَسْلَمْ، لا عَلَيْكَ إِذا عَرَّفَكَ دينَهُ، لا تَعْرِفُ النّاسَ وَ لا يَعْرِفُونَكَ.
آرام باش، خود را شهره مساز، خود را نهان دار كه شناخته نشوى، ياد گير تا بدانى، خموش باش تا سالم بمانى.
بر تو هيچ باكى نيست، آن گاه كه خدا دينش را به تو فهمانيد، كه نه تو مردم را بشناسى و نه مردم تو را بشناسند (يعنى، گمنام زندگى كنى).
23- عذاب شش گروه
إِنَّ اللّهَ يُعَذِّبُ سِتَّةً بِسِتَّة : أَلْعَرَبَ بِالْعَصَبيَّةِ وَ الدَّهاقينَ بِالْكِبْرِ وَ الاُْمَراءَ بِالْجَوْرِ وَ الْفُقَهاءَ بِالْحَسَدِ وَ التُّجّارَ بِالْخِيانَةِ وَ أَهْلَ الرُّسْتاقِ بِالْجَهْلِ.
خداوند شش كس را به شش خصلت عذاب كند:عرب را به تعصّب، و خان هاى ده را به تكبّر، و فرمانروايان را به جور، و فقيهان را به حسد، و تجّار را به خيانت، و روستايى را به جهالت.
24- اركان ايمان
أَلاِْيمانُ عَلى أَرْبَعَةِ أَرْكان: أَلتَّوَكُّلِ عَلَى اللّهِ، وَ التَّفْويضِ إِلَى اللّهِ وَ التَّسْليمِ لاَِمْرِللّهِ، وَ الرِّضا بِقَضاءِ اللّهِ.
ايمان چهارپايه دارد: توكّل بر خدا، واگذاردن كار به خدا، تسليم به امر خدا و رضا به قضاى الهى.
25- تربيت اخلاقى
« ذَلِّلُوا أَخْلاقَكُمْ بِالَْمحاسِنِ، وَ قَوِّدُوها إِلَى الْمَكارِمِ. وَ عَوِّدُوا أَنْفُسَكُمُ الْحِلْمَ.»
اخلاق خود را رامِ خوبى ها كنيد و به بزرگوارى هايشان بكشانيد و خود را به بردبارى عادت دهيد.
26- آسانگيرى بر مردم و دورى از كارهاى پست
« لاتُداقُّوا النّاسَ وَزْنًا بِوَزْن، وَ عَظِّمُوا أَقْدارَكُمْ بِالتَّغافُلِ عَنِ الدَّنِىِّ مِنَ الاُْمُورِ.»
نسبت به مردم، زياد خرده گيرى نكنيد، و قدر خود را با كناره گيرى از كارهاى پست بالا بريد.
27- نگهبانان انسان
« كَفى بِالْمَرْءِ حِرْزًا، إِنَّهُ لَيْسَ أَحَدٌ مِنَ النّاسِ إِلاّ وَ مَعَهُ حَفَظَةٌ مِنَ اللّهِ يَحْفَظُونَهُ أَنْ لا يَتَرَدّى فى بِئْر وَ لا يَقَعَ عَلَيْهِ حائِطٌ وَ لا يُصيبَهُ سَبُعٌ، فَإِذا جاءَ أَجَلُهُ خَلُّوا بَيْنَهُ وَ بَيْنَ أَجَلِهِ.»
آدمى را همين دژ بس كه كسى از مردم نيست، مگر آن كه با او از طرف خدا نگهبان هاست كه او را نگه مىدارند كه به چاه نيفتد، و ديوار بر سرش نريزد، و درنده اى آسيبش نرساند، و چون مرگ او رسد او را در برابر اجلش رها سازند.
28- روزگار تباهىها
« يَأْتى عَلَى النّاسِ زَمانٌ لا يُعْرَفُ فيهِ إلاَّ الْماحِلُ وَ لا يُظَرَّفُ فيهِ إِلاَّ الْفاجِرُ وَ لا يُؤْتَمَنُ فيهِ إِلاَّ الْخائِنُ وَ لا يُخَوَّنُ إِلاَّ المُؤتَمَنُ، يَتَّخِذُونَ اْلَفْئَ مَغْنًَما وَ الصَّدَقَةَ مَغْرَمًا وَصِلَةَ الرَّحِمِ مَنًّا، وَ الْعِبادَةَ استِطالَةً عَلَى النّاسِ وَ تَعَدِّيًا و ذلِكَ يَكُونُ عِنْدَ سُلطانِ النِّساءِ، وَ مُشاوَرَةِ الاِْماءِ، وَ إِمارَةِ الصِّبيانِ.»
زمانى بر مردم خواهد آمد كه در آن ارج نيابد، مگر فرد بىعرضه و بىحاصل، و خوش طبع و زيرك دانسته نشود، مگر فاجر، و امين و مورد اعتماد قرار نگيرد، مگر خائن و به خيانت نسبت داده نشود، مگر فرد درستكار و امين! در چنين روزگارى، بيتالمال را بهره شخصى خود گيرند، و صدقه را زيان به حساب آورند، وصله رحم را با منّت به جاى آرند، و عبادت را وسيله بزرگى فروختن و تجاوز نمودن بر مردم قرار دهند و اين وقتى است كه زنان، حاكم و كنيزان، مشاور و كودكان، فرمانروا باشند!
29- زيركى به هنگام فتنه
« كُنْ فِى الْفِتْنَةِ كَابْنِ اللَّبُونِ; لا ظَهْرٌ فَيُرْكَبَ، وَ لا ضَرْعٌ فَيُحْلَبَ.»
هنگام فتنه چون شتر دو ساله باش كه نه پشتى دارد تا سوارش شوند و نه پستانى تا شيرش دوشند.
30- اقبال و ادبار دنيا
« إذا أَقْبَلَتِ الدُّنيا عَلى أَحَد أَعارَتْهُ مَحاسِنَ غَيْرِهِ، وَ إِذا أَدْبَرَتْ عَنْهُ سَلَبَتْهُ مَحاسِنَ نَفْسِهِ.»
چون دنيا به كسى روى آرد، نيكويى هاى ديگران را بدو به عاريت سپارد، و چون بدو پشت نمايد، خوبى هايش را بربايد.
31- ناتوان ترين مردم
« أَعْجَزُ النّاسِ مَنْ عَجَزَ عَنِ اكْتِسابِ الاِْخْوانِ، وَ أَعْجَزُ مِنْهُ مَنْ ضَيَّعَ مَنْ ظَفِرَ بِهِ مِنْهُمْ.»
ناتوانترين مردم كسى است كه توانِ به دست آوردن دوستان را ندارد، و ناتوانتر از او كسى است كه دوستى به دست آرد و او را از دست بدهد.
32- فرياد رسى و فرح بخشىِ گرفتار
« مِنْ كَفّاراتِ الذُّنُوبِ الْعِظامِ إِغاثَةُ الْمَلْهُوفِ وَ التَّنْفيسُ عَنِ الْمَكْرُوبِ.»
از كفّاره گناهان بزرگ، فرياد خواه را به فرياد رسيدن، و غمگين را آسايش بخشيدن است.
33- نشانه كمال عقل
« إِذا تَمَّ الْعَقْلُ نَقَصَ الْكَلامُ.»
چون خرد كمال گيرد، گفتار نقصان پذيرد.
34- رابطه با خدا
« مَنْ أَصْلَحَ ما بَيْنَهُ وَ بَيْنَ اللّهِ أَصْلَحَ اللّهُ ما بَيْنَهُ وَ بَيْنَ النّاسِ وَ مَنْ أَصْلَحَ أَمْرَ آخِرَتِهِ أَصْلَحَ اللّهُ لَهُ أَمْرَ دُنْياهُ. وَ مَنْ كانَ لَهُ مِنْ نَفْسِهِ واعِظٌ كانَ عَلَيْهِ مِنَ اللّهِ حافِظٌ.»
آن كه ميان خود و خدا را اصلاح كند، خدا ميان او و مردم را اصلاح مىكند و آن كه كار آخرتِ خود را درست كند، خدا كار دنياى او را سامان دهد. و آن كه او را از خود بر خويشتن واعظى است، خدا را بر او حافظى است.
35- افراط و تفريط
« هَلَكَ فِىَّ رَجُلانِ مُحِبٌّ غال وَ مُبْغِضٌ قال.»
دو تن به خاطر من هلاك شدند: دوستى كه اندازه نگاه نداشت و دشمنى كه بغض ـ مرا ـ در دل كاشت.
36- روايت و درايت
« إِعْقِلُوا الْخَبَرَ إِذا سَمِعْتُمُوهُ عَقْلَ رِعايَة لاعَقْلَ رِوايَة، فَإِنَّ رُواةَ الْعِلْمِ كَثيرٌ، وَ رُعاتُهُ قَليلٌ.»
هر گاه حديثى را شنيديد آن را با دقّت عقلى فهم و رعايت كنيد، نه بشنويد و روايت كنيد! كه راويان علم بسيارند و رعايت كنندگانِ آن اندك در شمار.
37- پاداش تارك گناه
« مَا الُْمجاهِدُ الشَّهيدُ فى سَبيلِ اللّهِ بِأَعْظَمَ أَجْرًا مِمَّنْ قَدَرَ فَعَفَّ، لَكادَ الْعَفيفُ أَنْ يَكُونَ مَلَكًا مِنَ الْمَلائِكَةِ.»
مُزد جهادگرِ كشته در راه خدا بيشتر نيست از مرد پارسا كه ـ معصيت كردن ـ تواند ـ ليكن ـ پارسا ماند و چنان است كه گويى پارسا فرشته اى است از فرشته ها.
38- پايان ناگوار گناه
« أُذْكُرُوا انقِطاعَ اللَّذّاتِ وَ بَقاءَ التَّبِعاتِ.»
به ياد آريد كه لذّتها تمام شدنى است و پايان ناگوار آن بر جاى ماندنى.
39- صفت دنيا
« فى صِفَةِ الدُّنْيا: تَغُرُّ وَ تَضُرُّ وَ تَمُرُّ.»
در صفت دنيا فرموده است:مىفريبد و زيان مىرساند و مىگذرد.
40- دينداران آخر الزّمان
« يَأْتى عَلَى النّاسِ زَمانٌ لا يَبْقى فيهِ مِنَ الْقُرْآنِ إِلاّ رَسْمُهُ وَ مِنَ الاِْسْلامِ إِلاَّ اسْمُهُ. مَساجِدُهُمْ يَوْمَئِذ عامِرَةٌ مِنَ الْبِناءِ خَرابٌ مِنَ الْهُدى. سُكّانُها وَ عُمّارُها شَرُّ أَهْلِ الاَْرْضِ، مِنْهُمْ تَخْرُجُ الْفِتْنَةُ وَ إِلَيْهِمْ تَأْوِى الْخَطيئَةُ يَرُدُّونَ مَنْ شَذَّ عَنْها فيها.
وَ يَسُوقُونَ مَنْ تَأَخَّرَ إِلَيْها.
يَقُولُ اللّهُ تَعالى « فَبى حَلَفْتُ لاََبْعَثَنَّ عَلى أُولئِكَ فِتْنَةً أَتْرُكَ الْحَليمَ فيها حَيْرانَ» وَ قَدْ فَعَلَ. وَ نَحْنُ نَسْتَقيلُ اللّهَ عَثْرَةَ الْغَفْلَةِ.»
مردم را روزگارى رسد كه در آن از قرآن جز نشان نماند و از اسلام جز نام آن، در آن روزگار ساختمان مسجدهاى آنان نو و تازه ساز است و از رستگارى ويران. ساكنان و سازندگان آن مسجدها بدترين مردم زمين اند، فتنه از آنان خيزد و خطا به آنان درآويزد.
آن كه از فتنه به كنار ماند بدان بازش گردانند، و آن كه از آن پس افتد به سويش برانند.
خداى تعالى فرمايد: « به خودم سوگند، بر آنان فتنه اى بگمارم كه بردبار در آن سرگردان مانَد» و چنين كرده است، و ما از خدا مىخواهيم از لغزش غفلت درگذرد.

جمعه 4 مهر 1393  11:02 AM
تشکرات از این پست
moradi92
fatemexry
fatemexry
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : تیر 1393 
تعداد پست ها : 5428
محل سکونت : خراسان جنوبی

پاسخ به:امیر عاشقان

السلام علیک یا امیر المومنین

بس که دل‌تنگم اگر گریه کنم، می‌گویند:

قطره‌ای قصدِ نشان‌دادنِ دریا دارد

السلام علیک یا سلطان عشقــــ♥ علی بن موسی الرضا (ع)

جمعه 4 مهر 1393  12:05 PM
تشکرات از این پست
moradi92
09303495228
09303495228
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1391 
تعداد پست ها : 8721
محل سکونت : خراسان جنوبی

پاسخ به:امیر عاشقان

تکیه بر جای بزرگان نتوان زد به گزاف
 
تخت شاهی فقط از آن امیر عرب است
جمعه 4 مهر 1393  1:18 PM
تشکرات از این پست
moradi92
دسترسی سریع به انجمن ها