داغدار قامتی خم بوده ام ...
سالها با چاه همدم بوده ام
همنشین رنج و ماتم بوده ام
سالها در پیچ و تاب زندگی
همدم دیرینه ی غم بوده ام
هر کسی افتاد یاری کردمش
دستگیر هر دو عالم بوده ام
نان جوین و نمک هر روز و شب
من برای زهد پرچم بوده ام
از همان روزی که مادر زاده است
من به بیت الله محرم بوده ام
آسمانی ها شهادت میدهند
روی دینم قرص و محکم بوده ام
من پس از هجده بهار از چشم یاس
شاهد باران نم نم بوده ام
بارها با چاه هم گفتم که من
داغدار قامتی خم بوده ام
داغ زهرا بود من را پیر کرد
غصّه اش من را ز دنیا سیر کرد
آسمانها و زمین محشر شده
ای عزیزانم شب آخر شده
بعد چندین سال دوری و فراق
فصل وصل عاشق و دلبر شده
بعد عمری خون دل خوردن کنون
وفت دیدار من و مادر شده