عباس یعنی تا شهادت یکه تازی
عباس یعنی عشق یعنی پاکبازی
عباس یعنی با شهیدان همنوازی
عباس یعنی یک نیستان تکنوازی
عباس یعنی رنگ سرخ پرچم عشق
یعنی مسیر سبز پر پیچ و خم عشق
با عشق بودن تا جنون، یعنی ابو الفضل
خورشید در دریای خون، یعنی ابو الفضل
جوشیدن بحر وفا، معنای عباس
لب تشنه رفتن تا خدا، معنای عباس
صد چاک رفتن تا حریم کبریائی
صد پاره گشتن در مسیر آشنائی
بی دست با شاه شهیدان، دست دادن
بی سر، به راه عشق و ایمان سرنهادن
بی چشم، دیدن چهره رؤیائی یار
جاری شدن در دیده دریائی یار
بی لب نهادن لب به جام باده عشق
بی گام نوشیدن تمام باده عشق
این است مفهوم بلند نام عباس
در ساحل بی ساحل آرام عباس
یک مشک آب عشق و دریائی طراوت
یک بارقه از حق و خورشیدی حرارت
وقتی که از آب گوارا روزه می کرد
دریای تشنه آب را دریوزه می کرد
وقتی که اقیانوس را در مشک می ریخت
از چشمه چشمان دریا اشک می ریخت
در آرزوی نوش یک جرعه از آن لب
جان فرات تشنه آتش بود از تب
خون علی عباس را تقریر می کرد
آیات سرخ عشق را تفسیر می کرد
وقتی زفرط تشنگی آلاله می سوخت
از چشمه چشمان دریا اشک می ریخت
در آرزوی نوش یک جرعه از آن لب
جان فرات تشنه آتش بود ز تب
خون علی عباس را تقریر می کرد
آیات سرخ عشق را تفسیر می کرد
وقتی ز فرط تشنگی آلاله می سوخت
گلهای زهرا از لهیب ناله می سوخت
می سوخت در چنگال شب باغ ستاره
می سوخت جانش از تف داغ ستاره
آمد به سوی خیمه، اقیانوس بر دوش
آمد ندای خون حق را حلقه برگوش
عباس بود و لشگر شب در مقابل
عباس بود و مجمر خورشید در دل
رگبار تیر کینه بر عباس بارید
اختر ز ابر سینه بر عباس بارید
وقتی که قامت پیش خورشید آب می کرد
طفل حزین عشق را سیراب می کرد
وقتی ید پور علی از دست می رفت
تا خلوت ساقی کوثر مست می رفت
وقتی که چشمش تیر را خوناب می کرد
روی عروس عشق را سیماب می کرد
پایان او آغاز قاموس وفا بود
پایان او آغاز کار مصطفی بود
با گامهای شور آهنگی دگر زد
بر چهره شب رنگ رخسار سحر زد
عباس یعنی یک نیستان تکنوازی
هفتاد و دو آهنگ حق را همنوازی