0

این هم زن من!

 
moradi92
moradi92
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1392 
تعداد پست ها : 3481

این هم زن من!

 

لباس سرتاسر سفیدش مرا خیره کرد.مشغول بیل زدن بود. 
 

صدایش زدم:" تو همیشه بهم سر میزنی اما من نه! حالا اومدم ازت بپرسم وسایلت رو چکار کنم؟"

 

بیل را کنار گذاشت و گفت:کدوم وسایل؟

 

گفتم:موقعی که گفتم زن بگیر نگرفتی!یه سری وسایل برات خریده بودم.دلم میسوزه وقتی به اونا نگاه میکنم!

 

باتعجب پرسید:چرا دلت میسوزه؟

 

گفتم:چون هروقت به اونا نگاه میکنم تونیستی!یک سال پیش اومدی گفتی صبرکن،بهت میگم چی کارشون کنی،حالا بگو!

 

با دست به خانمی اشاره کرد و گفت:"این هم زن من!من ازدواج کردم!"

 

به طرف همسرش برگشتم.ناگهان از خواب بیدار شدم....

 

منبع:(خاطره ای از شهید اسماعیل جمال معاون گروهان پیاده گردان موسی بن جعفر (ع) شهرستان سرخه/کتاب سبکباران)

 

پیامبر(ص): هنگامیکه که شهید بر اثر اصابت شمشیر و نیزه از اسب سرازیر می شود،هنوز به زمین نرسیده خداوند همسرش را که حورالعین است به سراغش می فرستد تا بشارتش دهد به کرامت ها و مقام هایی که خداوند برایش فراهم کرده...

 

 

کاش میشد زمان چند سال، به عقب برگرده!!

اون وقت، حتماً یه راه دیگه رو میرفتم و الان اینجای زندگی نبودم!!

 

دوشنبه 17 شهریور 1393  3:31 AM
تشکرات از این پست
amirali123 mehdi0014
دسترسی سریع به انجمن ها