گفتوگو با مجید واشقانی، بازیگر نقش سروان بهرامی سریال «انقلاب زیبا» :
پلیس منحصر به فردی ارائه کردیم
مجید واشقانی را بیننده با سریال طنز «مسیر انحرافی» شناخت اما برخلاف انتظار بسیاری از علاقهمندان به سریالهای تلویزیونی در ادامه مسیر بازی در تلویزیون دو سریال پلیسی «هوش سیاه- 2» و «ماتادور» را انتخاب کرد.
به گزارش آوینی فیلم ، او نسبت به آثار کمدی حس خوبی دارد و معتقد است محبوبیت بازیگر با کار کمدی بیشتر میشود. واشقانی در سریال «انقلاب زیبا» در نقش سروان بهرامی ظاهر شده و تلاش کرده این نقش را که هیچ واکنش بیرونی ندارد و مدام در حال جستوجوی حقیقت است بهخوبی ایفا کند. او در انتقال حسش به مخاطب موفق عمل کرده و با اینکه پلیس در این سریال همیشه از اتفاقات و حوادث جا میماند باز تلاش کرده است پلیس را به درستی به نمایش گذارد که این جنس پلیس بیعرضه و وامانده در ذهن مخاطب جای نگیرد. با وی درباره ترس از کلیشه شدن در ایفای نقش پلیس، تعاملش با کارگردان و گروه و حضور در کنار بازیگران مطرح سینما و تلویزیون به گفتوگو نشستیم که از نظرتان میگذرد.
بسیاری از بازیگران موفق در حوزه سینما و تلویزیون تجربه حضور در نقش یکی از درجهداران نیروی انتظامی را دارند اما شما بازی متفاوتی را نسبت به دیگر بازیگران در نقش یک درجهدار نیروی انتظامی در سریال «انقلاب زیبا» داشتید و پیرو بازی همکاران خود نبودید.
دلیلش این است که تجربه بازی در کار پلیسی را داشتم. قبل از اینکه بخواهم بازی بازیگران دیگر را مرور کنم فکر میکردم که سروان بهرامی نزدیک به نقشی که در سریال «ماتادور» بازی کردم، نباشد و این خطر بیشتر مرا تهدید میکرد. برای اینکه به دام خودتکراری یا تقلید نیفتم، نقش را برای خودم تحلیل کردم. پلیس یکسری چارچوب دارد که نمیتواند از آن خارج شود. خطوط شخصیت پلیس کاملا مشخص است. حال گاهی از پلیسها شخصیتشان در فیلمنامه بهگونهای طراحی میشود که جسارت بیشتری دارند و گاهی محتاطانهتر عمل میکنند. تلاش کردم نقاط غیرمشترک این دو نقش (ماتادور و انقلاب زیبا) را به دقت واکاوی کنم و ببینم چه موقعیتهایی دارند، نقاط غیرمشترک را قوی کردم و بیشتر روی نقاط غیرمشترک متمرکز شدم. سروان بهرامی، پلیسی است که بیشتر عملیاتی، پویا و دینامیک بوده و علاوه بر پلیس بودن انجام ماموریتش به شکل کارآگاهی صورت میگیرد و پلیسی متفکر است. در همه حوادث و لوکیشنها حضور دارد. بعد از دو یا سه جلسه طولانی با کارگران به نتیجه رسیدیم که باید سروان بهرامی را اینگونه به تصویر کشید که امروز شاهد آن هستید.
تعامل نتیجه جلسات طولانی بود
چقدر اختلافنظر داشتید؟
اختلافنظرهایی با بهرنگ توفیقی (کارگردان) داشتم. در جلسه اول خیلی نظراتمان از هم دور بود اما با صحبت کردن و بحث روی جزئیات نظراتمان به هم نزدیک شد و به یک تعامل رسیدیم. بهرنگ ذهن بستهای ندارد و از آن دسته کارگردانانی است که نظرات را بهخوبی میشنود و تعمدی در اجرای نظرات خودش ندارد. چیزی را به بازیگر دیکته نمیکند. متاسفانه در حیطه کارگردانی هستند دوستانی که بازیگر باید طبق نظر کارگردان کارکند و بازیگر 5-4 ماه عذاب بکشد، در نهایت آنگونه که شایسته است کار از آب درنمیآید و بازیگر با نقش اساسا غریبه است اما اگر تعامل باشد بازیگر بهراحتی میتواند کار کند و نظرات کارگردان را چاشنی کار خود قرار دهد.
تلاش برای کاریزما بودن بهرامی
چگونه به سروان بهرامی فکر کردید و چرا بازیای را اتخاذ کردید که بسیار درونی است و بهرامی اکت بیرونی خاصی ندارد؟
یک مونوتونیسم برای رفتار این پلیس در نظر گرفتم. یک ثباتی در رفتار بهرامی دیدم. او تنها در یک سکانس عصبی است و در یک سکانس لبخند میزند و هر دو این سکانسها در بازجویی رخ میدهد. بهرامی اکت بیرونی در رفتارش وجود ندارد. باید از طریق ثبات و ایستایی بدن تنها یکنواختی را در نظر میگرفتم تا به درستی بر مخاطب تاثیر بگذارم. بیننده باید با بازی درست متوجه شود درون بهرامی چه میگذرد. بدون اکت بودن بهرامی به شخصیتش عمق و پیچیدگی میدهد که همین امر کار را مشکل میکند و باعث شد پلیس از بیخاصیت بودن به یک شخصیت کاریزماتیک تبدیل شود. اساسیترین دغدغهای که داشتم این بود که بهرامی شخصیتی کاریزماتیک داشته و سوار بر حوادث باشد، درحالی که پلیس قصه ما غافلگیر میشود و یک قدم عقبتر است که دلایلش در پایان داستان مشخص میشود.
دیده شدن پلیس حاصل تعامل است
با توجه به بازیگران خوب و حرفهای که در کار حضور داشتند و شخصیت پلیس که در فیلمنامه به صورت خاص طراحی شده و از اتفاقات و حوادث عقب است، بیم این میرفت که پلیس گم شود.
همینطور است. مجید مظفری و آتیلا پسیانی از بازیگران پیشکسوت هستند که هر یک وزنهای برای کار به شمار میآیند و سطح کار و توقع مخاطب را بالا میبرند، از سوی دیگر نقشهای اصلی سریال برعهده آزاده صمدی و علیرضا کمالی بود که آنها به چشم میآمدند. خانم فراهانی نیز قابلیتهای بازی و محبوبیتش باعث میشد پلیس ماجرا دیده نشود. دیده شدن شخصیت بهرامی نه در این سریال بلکه در هر کار دیگری حاصل یک تعامل و برآیند انرژی مثبت مشترک نویسنده، کارگردان و بازیگر است. اگر هر ضلع از این مثلث دچار نقص و ضعف شود کارش بر دیگری مؤثر خواهد بود.
پلیس سریال خیالی نیست
پلیس این سریال با دیگر پلیسهایی که در آثار تلویزیونی دیدیم متفاوت است. این پلیس به دلیل عدم توجه و بیاحتیاطی دچار آسیب میشود، خطا دارد و اشتباه میکند. این نوع پلیس کمتر به تصویر کشیده شده است.
اگر کار را تا انتها دنبال میکردید و بعد مصاحبه انجام میشد مطمئنم میگفتید جریان پلیس در این سریال منحصر بهفرد است. هرچه پلیس را واقعیتر به تصویر بکشیم با مخاطب ارتباط نزدیکتری برقرار میشود. پلیس میتواند اشتباه کند، کما اینکه در واقعیت میکند و طی تلاشی که دارد غافلگیر بشود که در واقعیت هم دیده میشود. پلیس میتواند در گرههایی که ایجاد شده گمراه و با گرههای کور مواجه شود. براساس اشتباهی که میکند و بدون اطلاع به مافوق در محیط ناامن وارد شود و چوب توی سرش بخورد. پلیس سریال خیالی نیست. مردم را گمراه نمیکند و علامت سوال ایجاد نمیکند که این پلیس مال کجاست. متاسفانه پلیس در برخی کارها بهگونهای تعریف میشود که بیننده با آن ارتباط برقرار نمیکند. روابط خانوادگی پلیس که در برخی آثار به نمایش درمیآید بهدرستی دیده نمیشود. پلیس میتواند خطا کند البته باید ضریب خطایش کم باشد اما نه اینکه اشتباه نمیکند. پروندههایی داشتیم که پلیس دچار اشتباه شده و عذرخواهی هم کرده است. برای سروان بهرامی یک بزنگاه تعریف شده، اگر قرار است برای حل مشکل برسد باید پازلها لحظه به لحظه چیده شود، دوباره خراب شود و تلاش پلیس بهدرستی روایت شود.
ریتم هماهنگی با تمام اجزای سریال دارد
از ابتدا مطلع بودید که ریتم داستان تند است و بازیتان را بر آن اساس تنظیم کردید یا اطلاعی نداشتید و خود را به کارگردان سپردید؟
ضرباهنگ تند زمانی بهدرستی شکل میگیرد که ریتم هماهنگی با تمام اجزا و اتفاقات سریال داشته باشد. داستان، فیلمنامه، بازی بازیگران، دکوپاژ، میزانسن و... ایجاد ریتم میکند. ریتم به همه موارد بازمیگردد و در همه موارد باید ریتم حفظ شود. ما راجع به تکتک سکانسها و ریتم آن بحث کردیم. ریتم برای من مهم است زیرا در چگونگی رفتار و نوع دیالوگ گفتن تاثیر دارد. به طور مثال باید با 10 ثانیه سکوت دیالوگ گفته شود یا نیاز به مکث ندارد. درباره بازی من ریتم خیلی مهم بود زیرا 95 درصد از اکتی که من باید داشته باشم روی میمیک صورت است. ریتم کلید بود تا حس درونیام را به تماشاچی انتقال دهم. اگر بازی درست نباشد مخاطب به سرعت پس میخورد. من لحظه به لحظه کارم را در پس ذهنم مرور میکردم و به واکنشهایم فکر میکردم که بدانم چگونه تماشاچی را با خود همراه کنم. از ابتدا به این نوع بازی فکر کردم و کارگردان هم به خوبی با من همراهی کرد. به طور مثال در کار دیگری در سکانسی به دلیل فشار عصبی که مخاطب باید احساس میکرد روی پلکم کار کردم که لرزش داشته باشد. در نمای بسته کلوزآپ عضلات چشمم هم واکنش عصبی داشت که کارگردان متذکر شد و به من اعتراض کرد. من باید توضیح میدادم که در این لحظه پلک زدن بخشی از بازی و واکنش من است اما حاضر نشد دلایل من را بپذیرد.
درباره برخی رفتارهای بهرامی حرف داشتم
پلیس جایگاه اجتماعی خاصی دارد که برای مردم همراه با امنیت مفهوم پیدا میکند اما پلیس نشان داده شده در سریال «انقلاب زیبا» از گروه مقابل همیشه عقب است و قدرت طرف مقابل به وضوح دیده میشود.
نویسنده این پلیس را خلق کرده و هوشمندانه هم بوده است، کارگردانی هم براساس متن فیلمنامه بود. نویسنده این درماندگی و عقب بودن در پلیس را ایجاد کرده است. حتی گاها من خودم نسبت به برخی واکنشها و رفتارهای پلیس حرف داشتم اما ما در حد زیادی تابع متن بودیم. این نوع واکنش انتخاب از پیش تعیین شده نویسنده برای پلیس بود. آقای عنقا به عنوان نویسنده اینگونه شخصیت را طراحی کرده بود و کارگردان نیز آن را اجرا کرد. کارگردان جایی لَختی اضافه کرده یا جاهایی کم کرده است. اما اینکه پلیس عقب مانده از حوادث یا مدام غافلگیر میشود و نمیتواند گرهگشایی کند در متن بوده و انتخاب حامد بوده است. من جزو بازیگرانی هستم که درباره متن حرف میزنم و بحث میکنم، ممکن است دیالوگی در دهانم جای نگیرد یا به زبانم نچرخد که یادآور میشوم اما باید تابع کارگردان و نویسنده بود. شاید چندین بار بتوانم درباره سکانسها نظراتم را بگویم اما اگر بیشتر شود سیستم فرسایشی میشود، چالش ایجاد میکند و تبعات حاشیهای هم خواهد داشت. بازی من در یک تعامل و تعادل اتفاق میافتد.
به عنوان مخاطب چقدر به این پلیس به عنوان کسی که امنیت را در جامعه برقرار میکند اعتماد میکنید؟
شاید نظر شخصی من متفاوت باشد. وقتی به کلیت کار نگاه میکنم پلیس لَخت است و از حوادث عقب مانده است اما من تلاشم را کردم. اگر قرار باشد بازیگر در یک فیلم کتک بخورد باید به درستی آن صحنه را بازی کند. با اینکه پلیس یک قدم عقب بود و شاید بنا بر صحبت شما و دوستان عقبتر از گروهی است که اینقدر قوی نشان داده میشود اما اجازه ندادم پلیس بیعرضهای جلوه کند. اگر در شکل اجرایی هم این عقبماندگی دیده میشد بهرامی به یک پلیس بیعرضه بدل میشد اما او بیعرضه نیست؛ طرف مقابل خیلی قوی است و قدرت آنطرف به چشم میآید. بهرامی کنکاش میکند و در پایان سریال متوجه میشویم چرا پلیس یک قدم عقب است. این سوالات جواب دارد. این پلیس خطرات زیادی در فیلمنامه تهدیدش میکرد و من تلاش کردم کلیشهای و بیخاصیت دیده نشود. پلیس هم دنبال پیدا کردن حل معماهاست. اما این ایراد به یک منطقی است که امیدوارم بتواند پاسخ سوالات را بدهد.
با پذیرش نقش واهمهای از کلیشه شدن نداشتید؟
حیف بود اگر موقعیت پیشآمده را به دلیل هراس از کلیشه شدن از دست میدادم. کارگردان بهرنگ توفیقی و تهیهکننده فوقحرفهای آقای عباسیزاده موقعیت بسیار خوبی بود و کار لذتبخش بود. موقعیت سریال برایم خاص بود و برای نقش خیلی زحمت کشیدم و برای ایفای آن برنامه داشتم. با بازخوردهایی که دیدم فکر میکنم زحمتم به ثمر نشسته است.
البته این نگرانی برای هر بازیگری که به فکر حرفهاش باشد وجود دارد اما به هرحال هیچ مشکلی بدون راهحل نیست. کلیشه شدن هم مشکلی است که حتما یک راهحل برای آن وجود دارد، بستگی به شرایط و هوش بازیگر و اتفاقاتی که میافتد دارد. برای رسیدن به راهی که بتوان از کلیشه دوری کرد، باید تلاش کرد.
با این اوصاف اگر نقش دیگری از پلیس پیشنهاد شود بازی میکنید؟
اگر نقشی پلیسی پیشنهاد شود حتما کیلومترها با بهرامی فاصله خواهد داشت. اگر متنی اجازه ندهد که این فاصله ایجاد شود قبول نمیکنم اما اگر متن قابلی باشد حتما میپذیرم.
زحمات شما و دوستان در کار دیده میشود.
حاصل تلاش گروه بهخوبی دیده میشود. آنگونه که گفته میشود سریال مورد اقبال عمومی قرار گرفته است و زحمات زیادی برای پروژه کشیده شده است. تصویربرداری پنج ماه طول کشید. نقش من بهگونهای بود که در اکثر صحنهها و لوکیشنها و با اکثر بازیگران کار داشتم. احساسم بر این است که کار موفقی شده و موقعیت ویژهای برای من بود. در پلههای ترقی که برای خودم ترسیم کردم کار چند پله را کرد.
بهتازگی در فیلم «هاری» ایفای نقش میکنید.
«هاری» به کارگردانی امیراحمد انصاری است و نقش من استثنایی است، جایگاه خاصی دارد و نقش منفی است که بسیار ذوق کردم.