0

جوان و نوگرايى(3)

 
assassin
assassin
کاربر برنزی
تاریخ عضویت : فروردین 1393 
تعداد پست ها : 614
محل سکونت : خراسان شمالی

جوان و نوگرايى(3)

نمونه‏هايى از نوخواهى در اسلام‏

1 . يكى از سوره‏هاى قرآن، «عصر» نام دارد كه به آن نيز سوگند خورده است و اين، نشان دهنده توجه خداوند به عصر و زمانه مى‏باشد.
2 . در روايات پيشوايان دينى، بر «شناخت زمان» تأكيد شده است تا جايى كه امام على (ع) مى‏فرمايد: «شناخت آدمى از زمان خود، براى شناخت‏هاى او كافى است».(19) همو مى‏فرمايد: «مردم، فرزند زمان خود هستند.»(20)
شناخت زمان و شرايط جديد به انسان كمك مى‏كند تا با حفظ اصالت و هويت شخصى و ملى، بر قطار زمان سوار شود و همپاى آن به حركت خود ادامه دهد. امام على (ع) مى‏فرمايد: «هر كس با زمان، دشمنى ورزد، او را به خاك خواهد نشاند.»(21)
3 . در سيره و منش امامان معصوم (ع) نمونه هايى از نوگرايى و برخورد منطقى با پديده‏هاى نو و اقتضائات عصر خويش ملاحظه مى‏شود:
الف ) حماد بن عثمان گفت: به محضر امام صادق (ع) رسيدم، مردى به حضرت عرض كرد: خداوند تو را اصلاح كند. شيوه امير المؤمنين (ع) اين بود كه جامه زبر و زبون در بر مى‏كرد و پيراهن چهار درهمى مى‏پوشيد، ولى اكنون بر تن شما، جامه‏هاى نو و پرارزش مى‏بينم. حضرت در پاسخ فرمود: امير المؤمنين(ع) آن لباس ژنده را در زمانى مى‏پوشيد كه بر او زشت نمى‏شمردند، اما اگر من امروز مانند آن لباس را بپوشم انگشت نما مى‏شوم؛ بهترين جامه هر زمانى، جامه معمول آن زمان است.(22)
ب ) زمانى كه پيامبر (ص) در مدينه به سر مى‏بردند براى ارتباط با جوامع مختلف، به چند مترجم نياز داشتند؛ بدين منظور، زيد بن ثابت موظف شد دو زبان بيگانه را فرا گيرد.(23)
ج ) هنگامى كه پيامبر (ص) با خبر شد در يمن، دو نوع اسلحه جديد به كار برده شده است فوراً به دو نفر هزينه سفر دادند و آنها را به يمن فرستادند تا درباره آن دو نوع اسلحه، تحقيق و در صورت امكان، راه ساختن آن را ياد بگيرند و يا آن را خريدارى كنند.(24)
د ) مردى نزد پيامبر (ص) آمد در حالى كه موهايش ژوليده بود، حضرت او را به اصلاح و آراستن، فرمان داد. پس از اصلاح، مجدداً نزد حضرت بازگشت. رسول خدا (ص) به وى فرمود: آيا اين وضع بهتر نيست؟ قبلاً هر كس تو را مى‏ديد، ياد شيطان مى‏افتاد.(25)
ه ) روزى امام صادق (ع) وارد منزل يكى از اصحاب خود شد كه با وجود زن و فرزند و تمكن مالى، در خانه‏اى كوچك زندگى مى‏كند و خانواده‏اش در رنج و زحمت افتاده‏اند. حضرت فرمود: چرا اين جا زندگى مى‏كنى؟ تو كه مى‏توانى خانه‏ات را براى زن و فرزندت توسعه دهى؟ عرض كرد: اين خانه پدرى من است، من در اين جا متولد شده‏ام، پدر و پدر بزرگم هم در اين جا متولد شده‏اند و زندگى كرده‏اند، نمى‏خواهم از خانه پدرى‏ام بيرون بروم. امام صادق (ع) با كمال صراحت فرمود: شايد پدر و پدر بزرگ تو هيچ كدام شعور نداشتند، آيا تو مى‏خواهى جريمه بى شعورى پدر و مادرت را متحمل شوى!؟ زن و بچه‏ات را بردار و از اين جا برو.(26)

پى‏آمدهاى نوگرايى منفى‏

اكتفا به ظاهر و سطح بيرونى نوگرايى، آثار زيان بارى براى بشر امروز داشته است كه مهم‏ترين آنها عبارت اند از:
1 . بحران هويت: جوانى كه به جاى بهره مندى از اطلاعات گسترده و داده‏هاى علمى دنيا، هر روز خود را به شكلى تازه در مى‏آورد و سبك زندگى‏اش را به روشى جديد و متأثر از مدگرايى تغيير مى‏دهد، هيچ گاه هويت ثابت خويش را نخواهد يافت، زيرا يكى از نشانه‏هاى هويت و شخصيت سالم، ثبات است. ويژگى انسانى كه به طور كامل از سنت خويش جدا مى‏شود، دو گانه انديشى است. نبود انسجام و بى ثباتى شخصيت، بحران سرگشتگى و در نهايت، پوچ انگارى به دنبال دارد.
2 . بحران معنويت و اخلاق: انسان متجدّد و نوخواه امروز، به انحطاط اخلاقى رسيده است، به طورى كه ارزش‏ها و فضايل انسانى كاملاً معناى خود را از دست داده‏اند. هم اينك در بعضى از كشورها، ازدواج هم‏جنس‏بازان، قانونى شده است. امروزه حجم وسيعى از فراورده‏هاى صوتى و تصويرى كه از طريق برنامه‏هاى تلويزيونى، ماهواره‏اى و شبكه‏هاى بين المللى و رايانه‏اى، به ويژه اينترنت در اختيار مردم قرار مى‏گيرد، ماهيتى ضد اخلاقى دارد.
در ديدگاه تجدّدگرا، انسان موجودى است كه همچون ساير حيوانات، از دل طبيعت برخاسته و تنها غايت او، پيش‏رفت در طريق ماديّت و تسلط بيشتر بر جهان است. بديهى است زندگى در چنين فضايى، آشفتگى و بى حوصلگى‏هاى ناشى از نداشتن نقطه اتكاى معنوى، افسردگى، دل تنگى و بحران معنويت ايجاد مى‏كند.
امروزه در غرب، «پريشانى يك‏شنبه» معروف شده است. وقتى فشار كار هفته تمام مى‏شود و ساعات فراغت افراد بيشتر مى‏گردد، شخص در مى‏يابد كه معنايى در زندگى وى وجود ندارد. پديده‏هاى فراوانى مانند: الكليسم، بزه‏كارى، اعتياد، خودكشى و...، مربوط به تهى بودن زندگانى انسان امروزى است.
با اين كه در سايه رشد صنعت ارتباطات، برقرارى رابطه ميان آحاد انسانى بسيار سهل شده است اما گروهى از مردم، خود را در اين دنيا كاملاً تنها و غريب مى‏يابند و چاره‏اى نيز جز تحمل آن ندارند. بر اساس يك نظرخواهى از مردم آمريكا كه در سال 1968 ميلادى انجام گرفت، 52% آنان اظهار داشته‏اند كه احساس تنهايى و افسردگى مى‏كنند.(27)
طبق اطلاعات به دست آمده، حدود شش ميليون كودك آمريكايى از افسردگى رنج مى‏برند.(28) متأسفانه بايد اذعان كرد كه دست‏آوردهاى دانش بشرى در زمينه روان انسان، توفيق چندانى نداشته است.
3 . شكست و ناكامى: با توجه به محدوديت امكانات و ميزان فراغت مردم براى دست يابى به آخرين مدها و تغيير و تحول شتابان و مهارناپذير شكل زندگى، انسان هر چه تلاش كند نمى‏تواند به آرزوى خود برسد، از اين رو احساس ناتوانى و فرسودگى مى‏نمايد.
4 . خانه‏گريزى: مسائلى مانند: بى‏بند و بارى، دوستى‏هاى خيابانى و خانه‏گريزى، از بارزترين نشانه‏هاى تجدّد ظاهرى و به روز شدنِ غلط محسوب مى‏شود. هر چند در خانه‏گريزى جوانان، به ويژه دختران، عوامل درونى و بيرونى مؤثرند ولى بنابر تحقيقات به عمل آمده، تعداد زيادى از دختران فرارى، به دليل تمايل به تنوع‏طلبى، الگوپذيرى‏هاى غلط يا تقليد از فرهنگ غرب و به روز بودن از نوع نادرست آن، به سمت و سوى فرار از خانه كشيده شده‏اند.
در اين جا به منظور عبرت‏گيرى از حوادث و آگاهى دادن به جوانان، سرگذشت واقعى يكى از دختران فراى را ذكر مى‏كنيم.

سرگذشت سميرا

سميرا، بيست سال دارد، او درباره سرگذشتش مى‏گويد: پدرم يك مترجمِ تازه از خارج برگشته را در شركتش استخدام كرده بود. او به اندازه‏اى از غرب و كلاس آن در گوش پدرم خوانده بود كه سوداى زندگى در خارج را در مغزش مى‏پروراند. در عرض چند روز، تمام مبلمان خانه ما عوض شد و پدرم لباس‏هاى عجيب و غريب براى ما خريدارى كرد. پدرم به من و مادرم كه حجابمان را حفظ مى‏كرديم، اصرار مى‏نمود بدون پوشش هميشگى از مهمان‏ها پذيرايى كنيم. يك روز كه از مدرسه خارج شدم، اتومبيل پدرم را ديدم و به طرف آن رفتم، اما با كمال تعجب ديدم جوانى پشت فرمان نشسته است. گفتم: شما كى هستيد؟ گفت: پدرتان مرا فرستاده است، بفرماييد سوار شويد. سوار شدم، اما ديدم بر خلاف مسير خانه ما حركت مى‏كند. گفتم: كجا مى‏رويد؟ گفت: گردش. با تلفن همراه شماره پدرم را گرفت و گفت: با پدرتان صحبت كنيد، خودتان مى‏فهميد. پدرم گفته‏هاى او را تأييد كرد و گفت: اسم او پژمان است و او را براى دوستى تو انتخاب كرده‏ام. پدر مى‏گفت: يك دختر متمدن كه قرار است در اروپا زندگى كند، بايد دوستى با مردان را تجربه كند. اكنون عصر آزادى و تمدن است و زن بايد در اجتماع باشد. در نهايت، پدر به من گفت: تا چند ماه ديگر به خارج مى‏رويم و تو بايد ازدواج كنى تا بتوانى همراه ما بيايى. با پژمان ازدواج كن و وقتى آمدى خارج، طلاق بگير. به ناچار قبول كردم، اما پس از عقد و عروسى ساختگى، وقتى پدر خواست بليط بگيرد، پژمان مريضى پدرش را بهانه كرد و گفت: شما برويد، وقتى حال پدرم خوب شد، من و سميرا هم به شما ملحق مى‏شويم؛ پدرم حرف او را قبول كرد.
بعد از رفتن پدر و مادرم، پژمان مرا در يك اتاق زندانى كرد و از من خواست كه به باند فحشاى آنها ملحق شوم و فكر خارج رفتن را از سرم دور كنم. وقتى امتناع مرا ديد، به زور متوسل شد و به اتفاق چند نفر از دوستانش مرا كتك زدند و ديگر هيچ نفهميدم. وقتى به هوش آمدم، از فرصت استفاده نمودم و فرار كردم و خودم را به بهزيستى معرفى كردم.(29)
5 . غرب‏زدگى: متأسفانه نوگرايى در زندگى جوانان جهان سوم و ممالك در حال توسعه، عملاً به غرب گرايى منجر شده است، زيرا آنان معتقدند كه با گرايش به فرهنگ غربى‏ها، از ضعف و عقب ماندگى رهايى مى‏يابند و در رديف كشورهاى پيش‏رفته قرار مى‏گيرند.
بعضى از روشن‏فكران غرب زده، تنها راه نجات و پويايى را در مدرنيته و تجدّد دانسته و نسخه غربى شدن از «فرق سر تا ناخن پا» را تجويز كرده‏اند. رژيم پهلوى نيز با شعار مدرن سازى و گشودن درهاى تمدن به سوى مردم ايران، راه نفوذ بيگانگان و سلطه آنان را هموار ساخت. اين در حالى است كه پيش‏رفت علمى، تابع شرايط ظاهرى و شبيه كردن خود به غربى‏ها نيست، بلكه مكانيسم و ساز و كارهاى خاص خود را دارد. كشورى مانند ژاپن با حفظ لباس و خط سنتى و باستانى خود، يكى از هفت كشور صنعتى برتر دنيا مى‏شود، اما كشورى مانند تركيه كه رهبرانشان تلاش زيادى در تغيير لباس، خط و سبك زندگى مردم خود داشته‏اند، حتى براى عضويت در اتحاديه اروپا، با مشكل مواجه شده‏اند.

شنبه 15 شهریور 1393  1:33 PM
تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها