نمونههايى از نوخواهى در اسلام
1 . يكى از سورههاى قرآن، «عصر» نام دارد كه به آن نيز سوگند خورده است و اين، نشان دهنده توجه خداوند به عصر و زمانه مىباشد.
2 . در روايات پيشوايان دينى، بر «شناخت زمان» تأكيد شده است تا جايى كه امام على (ع) مىفرمايد: «شناخت آدمى از زمان خود، براى شناختهاى او كافى است».(19) همو مىفرمايد: «مردم، فرزند زمان خود هستند.»(20)
شناخت زمان و شرايط جديد به انسان كمك مىكند تا با حفظ اصالت و هويت شخصى و ملى، بر قطار زمان سوار شود و همپاى آن به حركت خود ادامه دهد. امام على (ع) مىفرمايد: «هر كس با زمان، دشمنى ورزد، او را به خاك خواهد نشاند.»(21)
3 . در سيره و منش امامان معصوم (ع) نمونه هايى از نوگرايى و برخورد منطقى با پديدههاى نو و اقتضائات عصر خويش ملاحظه مىشود:
الف ) حماد بن عثمان گفت: به محضر امام صادق (ع) رسيدم، مردى به حضرت عرض كرد: خداوند تو را اصلاح كند. شيوه امير المؤمنين (ع) اين بود كه جامه زبر و زبون در بر مىكرد و پيراهن چهار درهمى مىپوشيد، ولى اكنون بر تن شما، جامههاى نو و پرارزش مىبينم. حضرت در پاسخ فرمود: امير المؤمنين(ع) آن لباس ژنده را در زمانى مىپوشيد كه بر او زشت نمىشمردند، اما اگر من امروز مانند آن لباس را بپوشم انگشت نما مىشوم؛ بهترين جامه هر زمانى، جامه معمول آن زمان است.(22)
ب ) زمانى كه پيامبر (ص) در مدينه به سر مىبردند براى ارتباط با جوامع مختلف، به چند مترجم نياز داشتند؛ بدين منظور، زيد بن ثابت موظف شد دو زبان بيگانه را فرا گيرد.(23)
ج ) هنگامى كه پيامبر (ص) با خبر شد در يمن، دو نوع اسلحه جديد به كار برده شده است فوراً به دو نفر هزينه سفر دادند و آنها را به يمن فرستادند تا درباره آن دو نوع اسلحه، تحقيق و در صورت امكان، راه ساختن آن را ياد بگيرند و يا آن را خريدارى كنند.(24)
د ) مردى نزد پيامبر (ص) آمد در حالى كه موهايش ژوليده بود، حضرت او را به اصلاح و آراستن، فرمان داد. پس از اصلاح، مجدداً نزد حضرت بازگشت. رسول خدا (ص) به وى فرمود: آيا اين وضع بهتر نيست؟ قبلاً هر كس تو را مىديد، ياد شيطان مىافتاد.(25)
ه ) روزى امام صادق (ع) وارد منزل يكى از اصحاب خود شد كه با وجود زن و فرزند و تمكن مالى، در خانهاى كوچك زندگى مىكند و خانوادهاش در رنج و زحمت افتادهاند. حضرت فرمود: چرا اين جا زندگى مىكنى؟ تو كه مىتوانى خانهات را براى زن و فرزندت توسعه دهى؟ عرض كرد: اين خانه پدرى من است، من در اين جا متولد شدهام، پدر و پدر بزرگم هم در اين جا متولد شدهاند و زندگى كردهاند، نمىخواهم از خانه پدرىام بيرون بروم. امام صادق (ع) با كمال صراحت فرمود: شايد پدر و پدر بزرگ تو هيچ كدام شعور نداشتند، آيا تو مىخواهى جريمه بى شعورى پدر و مادرت را متحمل شوى!؟ زن و بچهات را بردار و از اين جا برو.(26)
پىآمدهاى نوگرايى منفى
اكتفا به ظاهر و سطح بيرونى نوگرايى، آثار زيان بارى براى بشر امروز داشته است كه مهمترين آنها عبارت اند از:
1 . بحران هويت: جوانى كه به جاى بهره مندى از اطلاعات گسترده و دادههاى علمى دنيا، هر روز خود را به شكلى تازه در مىآورد و سبك زندگىاش را به روشى جديد و متأثر از مدگرايى تغيير مىدهد، هيچ گاه هويت ثابت خويش را نخواهد يافت، زيرا يكى از نشانههاى هويت و شخصيت سالم، ثبات است. ويژگى انسانى كه به طور كامل از سنت خويش جدا مىشود، دو گانه انديشى است. نبود انسجام و بى ثباتى شخصيت، بحران سرگشتگى و در نهايت، پوچ انگارى به دنبال دارد.
2 . بحران معنويت و اخلاق: انسان متجدّد و نوخواه امروز، به انحطاط اخلاقى رسيده است، به طورى كه ارزشها و فضايل انسانى كاملاً معناى خود را از دست دادهاند. هم اينك در بعضى از كشورها، ازدواج همجنسبازان، قانونى شده است. امروزه حجم وسيعى از فراوردههاى صوتى و تصويرى كه از طريق برنامههاى تلويزيونى، ماهوارهاى و شبكههاى بين المللى و رايانهاى، به ويژه اينترنت در اختيار مردم قرار مىگيرد، ماهيتى ضد اخلاقى دارد.
در ديدگاه تجدّدگرا، انسان موجودى است كه همچون ساير حيوانات، از دل طبيعت برخاسته و تنها غايت او، پيشرفت در طريق ماديّت و تسلط بيشتر بر جهان است. بديهى است زندگى در چنين فضايى، آشفتگى و بى حوصلگىهاى ناشى از نداشتن نقطه اتكاى معنوى، افسردگى، دل تنگى و بحران معنويت ايجاد مىكند.
امروزه در غرب، «پريشانى يكشنبه» معروف شده است. وقتى فشار كار هفته تمام مىشود و ساعات فراغت افراد بيشتر مىگردد، شخص در مىيابد كه معنايى در زندگى وى وجود ندارد. پديدههاى فراوانى مانند: الكليسم، بزهكارى، اعتياد، خودكشى و...، مربوط به تهى بودن زندگانى انسان امروزى است.
با اين كه در سايه رشد صنعت ارتباطات، برقرارى رابطه ميان آحاد انسانى بسيار سهل شده است اما گروهى از مردم، خود را در اين دنيا كاملاً تنها و غريب مىيابند و چارهاى نيز جز تحمل آن ندارند. بر اساس يك نظرخواهى از مردم آمريكا كه در سال 1968 ميلادى انجام گرفت، 52% آنان اظهار داشتهاند كه احساس تنهايى و افسردگى مىكنند.(27)
طبق اطلاعات به دست آمده، حدود شش ميليون كودك آمريكايى از افسردگى رنج مىبرند.(28) متأسفانه بايد اذعان كرد كه دستآوردهاى دانش بشرى در زمينه روان انسان، توفيق چندانى نداشته است.
3 . شكست و ناكامى: با توجه به محدوديت امكانات و ميزان فراغت مردم براى دست يابى به آخرين مدها و تغيير و تحول شتابان و مهارناپذير شكل زندگى، انسان هر چه تلاش كند نمىتواند به آرزوى خود برسد، از اين رو احساس ناتوانى و فرسودگى مىنمايد.
4 . خانهگريزى: مسائلى مانند: بىبند و بارى، دوستىهاى خيابانى و خانهگريزى، از بارزترين نشانههاى تجدّد ظاهرى و به روز شدنِ غلط محسوب مىشود. هر چند در خانهگريزى جوانان، به ويژه دختران، عوامل درونى و بيرونى مؤثرند ولى بنابر تحقيقات به عمل آمده، تعداد زيادى از دختران فرارى، به دليل تمايل به تنوعطلبى، الگوپذيرىهاى غلط يا تقليد از فرهنگ غرب و به روز بودن از نوع نادرست آن، به سمت و سوى فرار از خانه كشيده شدهاند.
در اين جا به منظور عبرتگيرى از حوادث و آگاهى دادن به جوانان، سرگذشت واقعى يكى از دختران فراى را ذكر مىكنيم.
سرگذشت سميرا
سميرا، بيست سال دارد، او درباره سرگذشتش مىگويد: پدرم يك مترجمِ تازه از خارج برگشته را در شركتش استخدام كرده بود. او به اندازهاى از غرب و كلاس آن در گوش پدرم خوانده بود كه سوداى زندگى در خارج را در مغزش مىپروراند. در عرض چند روز، تمام مبلمان خانه ما عوض شد و پدرم لباسهاى عجيب و غريب براى ما خريدارى كرد. پدرم به من و مادرم كه حجابمان را حفظ مىكرديم، اصرار مىنمود بدون پوشش هميشگى از مهمانها پذيرايى كنيم. يك روز كه از مدرسه خارج شدم، اتومبيل پدرم را ديدم و به طرف آن رفتم، اما با كمال تعجب ديدم جوانى پشت فرمان نشسته است. گفتم: شما كى هستيد؟ گفت: پدرتان مرا فرستاده است، بفرماييد سوار شويد. سوار شدم، اما ديدم بر خلاف مسير خانه ما حركت مىكند. گفتم: كجا مىرويد؟ گفت: گردش. با تلفن همراه شماره پدرم را گرفت و گفت: با پدرتان صحبت كنيد، خودتان مىفهميد. پدرم گفتههاى او را تأييد كرد و گفت: اسم او پژمان است و او را براى دوستى تو انتخاب كردهام. پدر مىگفت: يك دختر متمدن كه قرار است در اروپا زندگى كند، بايد دوستى با مردان را تجربه كند. اكنون عصر آزادى و تمدن است و زن بايد در اجتماع باشد. در نهايت، پدر به من گفت: تا چند ماه ديگر به خارج مىرويم و تو بايد ازدواج كنى تا بتوانى همراه ما بيايى. با پژمان ازدواج كن و وقتى آمدى خارج، طلاق بگير. به ناچار قبول كردم، اما پس از عقد و عروسى ساختگى، وقتى پدر خواست بليط بگيرد، پژمان مريضى پدرش را بهانه كرد و گفت: شما برويد، وقتى حال پدرم خوب شد، من و سميرا هم به شما ملحق مىشويم؛ پدرم حرف او را قبول كرد.
بعد از رفتن پدر و مادرم، پژمان مرا در يك اتاق زندانى كرد و از من خواست كه به باند فحشاى آنها ملحق شوم و فكر خارج رفتن را از سرم دور كنم. وقتى امتناع مرا ديد، به زور متوسل شد و به اتفاق چند نفر از دوستانش مرا كتك زدند و ديگر هيچ نفهميدم. وقتى به هوش آمدم، از فرصت استفاده نمودم و فرار كردم و خودم را به بهزيستى معرفى كردم.(29)
5 . غربزدگى: متأسفانه نوگرايى در زندگى جوانان جهان سوم و ممالك در حال توسعه، عملاً به غرب گرايى منجر شده است، زيرا آنان معتقدند كه با گرايش به فرهنگ غربىها، از ضعف و عقب ماندگى رهايى مىيابند و در رديف كشورهاى پيشرفته قرار مىگيرند.
بعضى از روشنفكران غرب زده، تنها راه نجات و پويايى را در مدرنيته و تجدّد دانسته و نسخه غربى شدن از «فرق سر تا ناخن پا» را تجويز كردهاند. رژيم پهلوى نيز با شعار مدرن سازى و گشودن درهاى تمدن به سوى مردم ايران، راه نفوذ بيگانگان و سلطه آنان را هموار ساخت. اين در حالى است كه پيشرفت علمى، تابع شرايط ظاهرى و شبيه كردن خود به غربىها نيست، بلكه مكانيسم و ساز و كارهاى خاص خود را دارد. كشورى مانند ژاپن با حفظ لباس و خط سنتى و باستانى خود، يكى از هفت كشور صنعتى برتر دنيا مىشود، اما كشورى مانند تركيه كه رهبرانشان تلاش زيادى در تغيير لباس، خط و سبك زندگى مردم خود داشتهاند، حتى براى عضويت در اتحاديه اروپا، با مشكل مواجه شدهاند.