0

جوان و نوگرايى(2)

 
assassin
assassin
کاربر برنزی
تاریخ عضویت : فروردین 1393 
تعداد پست ها : 614
محل سکونت : خراسان شمالی

جوان و نوگرايى(2)

اسلام و نوگرايى‏

اسلام، هر پندار و كردارى را به صرف وصف ديرينگى و كهنگى و سنتى بودن، مرجع و حجت نمى‏داند، ضمن اين كه هيچ نظر و عملى را تنها به دليل تازگى و نوبر بودن، امضا و تأييد نمى‏كند. انسانى كه در آرمان اسلام تصوير مى‏شود، نه عقده سنت شكنى دارد و نه تعصب بر قدمت گرايى؛ تنها دغدغه چنين انسانى، حقيقت و حقانيت است.(7)
آيين اسلام، نه مانند عده‏اى، نوگرايى را كاملاً مضر مى‏شمارد و نه مثل ماركس، آن را كاملاً مفيد مى‏داند، بلكه حد و ضابطه خاصى براى آن در نظر گرفته و آن، چارچوب موافقت با حكم خدا و مصلحت عمومى و عقلانى است. در واقع، اسلام، خواهان نوگرايى مثبت است.
با نگاهى به آموزه‏هاى متعالى اسلام در مى‏يابيم كه اين مكتب مترقى هرگز مخالفتى با مظاهر تجدّد و نوگرايى و پيش‏رفت ندارد. توصيه قرآن به سير در طبيعت و كاوش و جست و جوى حقايق تازه و دست‏آوردهاى نو، صرفاً براى مطالعه تاريخى و جغرافيايى نيست، بلكه سفارشى است براى كسب علوم و فنون جديد و دست يابى به فن‏آورى روز و پى بردن به اسرار تازه و پيچيده عالم وجود.
استاد مطهرى (ره) مى‏گويد: اسلام، به شكل ظاهر و صورت زندگى كه وابستگى به ميزان دانش بشر دارد، نپرداخته است، بلكه با قرار دادن هدف‏ها در قلمرو خود و واگذاشتن شكل‏ها و ابزارها در قلمرو علم و فن، از هرگونه برخوردى با توسعه فرهنگ و تمدن، پرهيز كرده و حتى با تشويق عوامل توسعه تمدن؛ يعنى علم، اراده، همت و استقامت، خود، نقش عامل اصلى پيش‏رفت تمدن را بر عهده گرفته است.(8)
در احاديث معصومين (ع)، مسلمانان به فراگيرى دانش و علم آموزى دعوت شده‏اند. شهيد مطهرى (ره) پس از نقل حديثى از پيامبر اكرم (ص) كه فرموده‏اند: «اطلبوا العلم و لو بالصين؛ علم را جست و جو كنيد، گر چه در چين باشد»، مى‏گويد: «علت اين كه نام چين برده شده اين است كه در آن روز، از چين به عنوان دورترين نقاط جهان... نام برده شده و يا علت اين است كه در آن زمان، چين به عنوان يك مهد علمى و صنعتى معروف بوده است.»(9)
حديث فوق، توجه به عنصر زمان و پيش‏رفت و هم گام حركت كردن با تمدن روز را به خوبى نشان مى‏دهد.
در تعاليم دينى، زمان‏شناسى از جايگاه خاصى برخوردار است. امام صادق (ع) مى‏فرمايد: «العالم بزمانه لا تهجم عليه اللّوابس؛(10) دانشمندى كه به زمان خود آگاه باشد، مشكلات و شبهات بر او غالب نخواهد شد.»
به فرموده امام على (ع): «آگاه‏ترين انسان كسى است كه در برخورد با نوآورى و رويدادهاى تازه، شگفت زده نشود».(11) آن حضرت در بيانى ديگر مى‏فرمايند: «در نادانى انسان همين بس كه در برخورد با پديده‏ها و رويدادهاى نو، دچار شگفتى مى‏شود.»(12)
بر اين اساس، امام خمينى (ره) يكى از وظايف روحانيون را توجه به مقتضيات زمان مى‏داند و مى‏گويد: «حوزه‏ها و روحانيت بايد نبض تفكر و نياز آينده جامعه را هميشه در دست خود داشته باشد و همواره چند قدم جلوتر از حوادث، مهيّاى عكس العمل مناسب باشد.»(13)
در طرح‏ها و برنامه‏هاى پرورشى نيز بايد به عنصر زمان توجه كرد. امام على (ع) مى‏فرمايد: «لا تقسروا اولادكم على آدابكم فانهم مخلوقون لزمان غير زمانكم؛(14) فرزندانتان را به ادب خود مجبور نسازيد، چرا كه آنان پديده‏هاى زمان ديگرى هستند.»
استاد مطهرى (ره) مى‏گويد: در هدايت و رهبرى نسل امروز بايد و لازم است تا تغيير و اصلاح عميقى در بيان و تبليغ و كتاب‏ها صورت گيرد. بايد با منطق، زبان و افكار روز آشنا شد و از همان راه به هدايت و رهبرى پرداخت.(15)
بعضى از افراد بين اسلام و شرايط عصرى و تغييرات جديد در روابط انسان‏ها و امروزى شدن تنافى مى‏بينند، از اين رو مى‏گويند يا بايد «دين» را برگزيد يا «زندگى امروز» را؛ بر اين اساس، با روى‏كردى متحجّرانه، از هرگونه نوگرايى پرهيز كرده و گروهى ديگر، تسليم دگرگونى‏ها شده‏اند و اسلام را پديده‏اى متعلق به گذشته دانسته، آن را به بايگانى تاريخ سپرده‏اند.
اما به نظر مى‏رسد هيچ يك از اين دو نظريه، مطابق با واقع نيست و نگاهى افراطى يا تفريطى به دين و واقعيت‏هاى خارجى دارد. البته برخى از ويژگى‏هاى تجدّد و مدرنيته با سنت و دين، قابل جمع نيست و هيچ راهى براى هم‏آهنگى بين آنها نمى‏توان پيدا كرد؛ مانند: قربانى كردن مصالح جامعه به پاى منافع فرد، سكولار بودن و غير اخلاقى بودن قدرت و حاكميت، خارج كردن دين از صحنه زندگى و... اما اين سخن به معناى ضديت اسلام با دست‏آوردهاى مثبت تجدّد نيست. استاد مطهرى (ره) در تثبيت سازگارى اسلام با توسعه تمدن و فرهنگ و صورت‏هاى متغير زندگى، توجه آن را به روح و معنا (معناگرايى) نه قالب و شكل، مطرح كرده و قوانين آن را به دو دسته ثابت و متغير تقسيم نموده است و اصل مهم اجتهاد را قوّه محرّكه اسلام و هم‏آهنگ كننده دين با پيش‏رفت تمدن دانسته‏اند.(16)
اين شبهه كه انسان نيازهايى دارد كه در حال جديد و متنوع شدن است و اسلام نيز دينى است قديمى كه چهارده قرن از آن گذشته است پس نمى‏تواند پاسخ گوى نيازهاى بشر امروز باشد، به كلى باطل است، زيرا انسان علاوه بر نيازهاى متغير، نيازهاى ثابت هم دارد كه با گذشت زمان تغيير نمى‏كند. علاوه بر آن، اسلام مطلقاً ثابت نيست، بلكه ساز و كارى دارد كه مى‏تواند خود را با شرايط و تحولات هر دوره‏اى تطبيق دهد. اسلام در عين حال كه بر قوانين ثابت و محكمات خود پافشارى مى‏كند، انعطاف پذيرى بسيارى نيز دارد. در زمان غيبت امام زمان (عج)، مجتهدان (كارشناسان امور دينى) با استفاده از قرآن و سنت معصومين (ع)، نوع برخورد با حوادث جديد را مشخص مى‏كنند و به سؤالات جديد مردم پاسخ مى‏دهند. بر اين اساس، با اطمينان مى‏توان گفت: اسلام هرگز از حل معضلات اجتماعى و حوادث جديد، ناتوان نيست و نخواهد بود و در همه اعصار مى‏تواند پاسخ گوى نيازهاى بشر امروز باشد.
نكته مهم ديگر آن است كه فرهنگ، اخلاق و تعلق داشتن به خدا، از نيازهاى ثابت بشرى است كه در جريان تغيير، هم‏چنان باقى و جاودانه است.
استاد مطهرى (ره) مى‏گويد: انسان‏ها در زندگى، يك سرى هدف‏هاى كلى دارند كه هميشه بايد براى دست يابى به آنها تلاش كنند؛ مثلاً رابطه خود را با خدا بايد به گونه‏اى نظم دهند يا در اجتماع خود، نظم و امنيت را برقرار كنند؛ اما ممكن است با گذشت زمان، ابزارهاى لازم براى نظم دهى تغيير كنند. اين ابزارها تا آن جا كه غير مشروع نباشند اهميتى ندارند؛ مهم، هدف‏هاى اصلى است كه بايد به آنها دست يافت.(17)
پس نمى‏توان به صورت يك قاعده كلى گفت: هر چيزى كه زمان بر آن بگذرد به درد نمى‏خورد. مى‏گويند: نفت، حاصل موجودات باقى مانده از درياهاى گذشته است كه پس از هزار سال بر جاى ماندن در زير زمين، به نفت امروزى تبديل شده‏اند و اكنون بسيار ارزش‏مند و سود آور است.
سعدى مى‏گويد:
سنگى به چند سال شود لعل پاره‏اى‏
زنهار تا به يك نَفَسش نشكنى به سنگ‏
پرسش اساسى انسان، از دوران غارنشينى تا عصر فضانوردى، هميشه و در همه حال، از آغاز و سرانجام هستى بوده و هست.
زكجا آمده‏ام آمدنم بهر چه بود
به كجا مى‏روم آخر ننمايى وطنم‏
پاسخ به اين پرسش، صرفاً از ناحيه دين امكان‏پذير است، پس نياز به دين، نياز انسان امروز نيز هست. بر خلاف تصور غلطى كه دين‏دارى را با پيش‏رفت و تمدن و به روز شدن در تعارض مى‏بيند، اسلام، نه تنها با رشد و توسعه علم و فن آورى كاملاً موافق است، بلكه بدون اغراق مى‏توان گفت: تمدن بشرى، وام‏دار زحمات دين داران و در رأس آنان، پيامبران بزرگ الهى است.
شهيد مطهرى (ره) مى‏گويد: تمدن عظيم و حيرت‏انگيز جديد اروپايى كه چشم‏ها را خيره و عقل‏ها را حيران كرده است و امروز بر سراسر جهان سيطره دارد، به اقرار و اعتراف محققين غربى، بيش از هر چيز، از تمدن با شكوه اسلام مايه گرفته است.(18)

شنبه 15 شهریور 1393  1:32 PM
تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها