0

انتظار ؛ انقلابي ماندن، همه جا، همه وقت

 
nazaninfatemeh
nazaninfatemeh
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : خرداد 1389 
تعداد پست ها : 81124
محل سکونت : تهران

انتظار ؛ انقلابي ماندن، همه جا، همه وقت

«خدايا به محضر مبارک مولاي من، صاحب الزمان، اين سلام و درود عاشقانه و آتشين ما را برسان؛ از طرف همه مردان و زنان مؤمن در طول تاريخ، در شرق و غرب عالم، از دريا و خشکي و دره و کوهستان‌ها، زنده و مرده؛ مؤمنين و مجاهدين در طول تاريخ؛ از پدرم و مادرم و فرزندانم و از طرف من و از طرف همه ما»... 1

يکي از نکاتي که بايد مواظب باشيم، آن است که مسئله انتظار، مسئله ظهور، مسئله عشق به حضرت مهديf و امثال آنها، کم‌ارزش و تبديل به بازي نشود.

در يکي از فرازهاي زيارت آل يس آمده است: «سلام بر تو اي فراخوان به سوي خدا؛ اي کسي که صداي تو صداي خداست. درود بر تو، اي کسي که راه بشر به سوي خدايي و اي کسي که دين او را به پا خواهي کرد. سلام بر تو اي کسي که حق خدا را اقامه خواهي کرد، جبهه ياران خدا را رهبري خواهي کرد و خليفه خدا هستي» و بعد در اواخر همين زيارت مي‌خوانيم که: «خدايا اگر من مُردم و حضرت نيامد، از تو مي‌خواهم مرا در زمره کساني قرار دهي که دوباره زنده مي‌کني تا در رکاب او بجنگند براي عدالت، تا بتوانم جزو سربازان آن نبرد بزرگ آخر الزمان و نبرد جهاني باشم».2 سؤال مهمي که مطرح است آن است که انتظار فرج يعني چه؟

با توجه به اين روايات و دعاها بايد گفت: انتظار فرج، يعني آمادگي براي انقلاب جهاني و بزرگ. انتظار فرج، يعني لحظه شماري براي آغاز آن پايان بزرگ. انتظار فرج، يعني منتظر نشستن براي ديدن جرقه آن نبرد بزرگ جهاني که از شرق تا غرب عالم را خواهد گرفت و به فروپاشي همه امپراطوري‌ها، استبدادها و استعمار‌هاي بين‌المللي و همه جنايت‌کاران، خواهد انجاميد. انتظار فرج، يعني زنده نگه‌داشتن روح انقلابي در خودمان و تلاش براي گسترش جهاني و آماده باش جهاني. انتظار فرج، يعني من هميشه يک چريکي و مبارز خواهم ماند. انتظار فرج، يعني من يک مجاهد هستم و مجاهد خواهم ماند.

اينکه در روايت آمده است: «انتظار فرج، جزئي از فرج است»3 و خودش باعث گشايش در کار بشر شده و مقدمه اجراي عدالت نسبي مي‌شود ـ تا وقتي عدالت مطلق به دست حضرت، اجرا شود ـ و اين که مي‌گويند: «انتظار فرج، جزء بزرگترين عبادات است»،4 اينها همه يعني من يک انقلابي‌ام و در برابر ظلم و ستم و بي عدالتي و ظلم بي تفاوت نيستم. انتظار فرج، يعني سرنوشت همه بشريت براي من مهم است. يعني براي من، گرسنگان آفريقا مهم‌اند. براي من، مظلومين آمريکاي لاتين مهم‌اند. براي من، طبقات فقير و محروم در آسيا مهم‌اند. براي من سرنوشت همه تحقير شده‌هاي جهان، همه گرسنگان، همه زير پا ماندگان، مهم است و آن روزي که آقاي ما برسد، آن روز، روز پيروزي مستضعفين بر مستکبرين در سراسر جهان است. انتظار فرج يعني اين؛ يعني من آماده شهادت هستم.

چه کساني در جبهه باطل، مقابل ياران ذخيره الهي و حضرت حجتf قرار خواهند گرفت؟ به يقين، آنها کساني هستند که جنگ‌هاي بزرگ جهاني را به ملت‌ها براي منافع تحميل مي‌کنند. کساني که دين‌هاي قلّابي و معنويت‌هاي دروغين را ترويج مي‌کنند که توجيه‌گر ظلم است. آنهايي که به نام دين، دنياي خودشان را تأمين مي‌کنند و نان دين مي‌خورند و کار دنيا مي‌کنند. اينها دشمنان صف اول مهديf هستند. در روايت هست که چشم در چشم مهدي مي‌ايستند و استدلال قرآني و ديني مي‌آورند عليه حضرت مهديf و به اسم دين، جلوي ايشان مي‌ايستند.

انتظار فرج، يعني آمادگي براي نبرد عليه زرسالاران و زورسالاران و پدران تزوير مذهبي و معنوي. آنهايي که فريب مي‌دهند بشر را به نام دين، به نام عرفان و به نام معنويت و در برابر عدالت مي‌ايستند.

انتظار فرج، يعني هوشياري مبارزاتي و روحيه انقلابي خودمان را حفظ کنيم تا هر لحظه که لازم شد، بتوانيم دل بکنيم و کنده شويم. يعني دل بسته به مال و خانواده و زندگي و دنيا و امثال آن نباشيم. منتظر مهديf، کسي است که به هيچ چيزي دل نمي‌بندد؛ کار مي‌کند کار اقتصادي، کار علمي، کار سياسي؛ تشکيل خانواده مي‌دهد. همه اين کارها را مي‌کند مثل بقيه مردم، از راه مشروع و درستش؛ اما به هيچ چيز دل نمي‌بندد. منتظر مهديf يعني کسي که هر لحظه آماده است از همه چيز دل بکند و مستقيم برود به سمت شهادت. براي چه؟ شهادت براي چه؟ شهادت براي اينکه توحيد و عدالت بر تمام جهان حاکم بشود. حال شما بگوييد انتظار فرج کار آساني‌ست؟!

انتظار يعني منتظر بودن براي آن ساعت و لحظه‌اي که اسم رمز يک عمليات سراسري را بشنويم که شرق و غرب زمين را به سرعت در بر خواهد گرفت. انتظار يعني آمادگي براي تصفيه جهاني انگل‌هاي تاريخ، تصفيه جلادان و دجالان، روز لاي روبي همه مجاري حيات و زندگي؛ يعني ارتباط بشر با حقوق بشر، براي اولين بار حقيقتاً برقرار بشود. در فرهنگ شيعي و علوي و مهدوي، منتظر مهديf کسي است که مشکلش، مشکل خودش فقط نيست، مشکل همه بشريت مشکل اوست، يعني جهاني فکر مي‌کند و مي‌گويد «عجّل علي ظهورک».

قيام مهديf و عدالت او که مي‌گويند فقط جنبه مادي‌اش نيست؛ که اگر آقا بيايد بين همه ما روغن و شکر و ... تقسيم مي‌کند، هر روز صبح در خانه‌هايمان کيک و نوشابه و سانديس را خود اصحاب حضرت، تحويل ما مي‌دهند! مسئله خيلي بالاتر از اين حرف‌هاست.

همه آحاد بشر حق دارند زندگي شرافتمندانه و متوسط معنوي و مفرح مادي داشته باشند. اما اين سهم، فقط سهم مادي نيست؛ بالاتر از آن، سهم معنوي و عقلاني است، رشد بشر و کرامت انسان. کرامت از گرسنگي مهم‌تر است. البته رسيدن به يک سطح از عدالت، اين است که در اين عالم، گرسنه‌اي نبايد باشد. نبايد يک اکثريت گرسنه باشند و يک اقليت بخورند تا بالا بياورند. همه بشر بايد در رفاه نسبي باشند. همه جوامع بشري بايد امن باشند. نه اينکه ترقه‌اي در خيابان‌هاي واشنگتن يا لندن يا پاريس منفجر بشود، آن وقت آن‌ها بگويند ما حق داريم هفت، هشت کشور را به خاک و خون بکشيم. امنيت براي همه خواهد بود. در روايت داريم وقتي آقا ظهور مي‌کنند در هيچ جاي عالم، خرابه‌اي باقي نمي‌ماند. ديگر دروغ گفتن و خيانت کردن غير عادي است و همه مسائل اخلاقي و معنوي، رشد مي‌کند. به عبارتي، حضرت، روح و عقل مردم را رشد مي‌دهند.5 در روايت هست زماني که حضرت ظهور مي‌کنند. برادر، دست توي جيب برادر مي‌کند و او نمي‌پرسد براي چه. نمونه‌هايش را ما حتي در زمان جنگ و اوايل انقلاب مي‌ديديم. او مي‌آيد و انتقام حسين‌بن عليA را از يزيد و يزيديان تاريخ مي‌گيرد6 و انتقام همه مظلومين جهان را.

ما آن روز موظفيم به مبارزه، نه تسليم. و اين، يعني انتظار مبارزاتي؛ نه انتظار يک آدم مفلوک، تسليم، بي‌ايمان، ترسو، راحت‌طلب و عياش؛ که به اسم اينکه آقا مي‌آيند و خودشان کارها را درست مي‌کنند، از خودش سلب تکليف مي‌کند. وقتي به اين تيپ آدم‌ها مي‌گوييم: آقا مبارزه کن، زندان برو، تن به خطر بده، به شکنجه، به شهادت، به نبرد، از مال و از جانت بگذر، مي‌گويند تا آقا نيايد کاري نمي‌شود کرد، بايد آقا بيايد! بعد هم که آقا مي‌آيد، مي‌گوييم: خوب، آقا آمدند، حالا به ايشان ملحق شو و شروع کن، مي‌گويند: آقا که آمدند، ما چه کاره هستيم، آقا خودشان ان‌شاء الله کارها را حل مي‌کنند! اين نوع منتظران مهديf هيچ وقت منتظر مهديf نبوده‌اند و نخواهند بود.

منتظران مهديf آنهايي هستند که از مال و جان و راحتي‌شان گذشتند. بقيه، دروغ مي‌گويند! نيمه شعبان، شيريني مي‌خورند، کف هم مي‌زنند، اما منتظر مهديf نيستند! زيرا در روايت‌ها داريم منتظر، کسي است که در عصر غيبت، اهل دروغ، خيانت، رشوه و غصب مال مردم و اهانت به ديگران و چه و چه نباشد.

پدیدآورنده: حسن رحيم‌پور ازغدي

ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1. قسمتي از زيارت حضرت مهديf بعد از نماز صبح در هر روز. بحار الانوار، ج99، ص110.

2. زيارت آل ياسين، همان، ص111.

3. امام رضا: «الفرج من الفرج». الغيبة طوسي، ص459.

4. رسول اکرم: «افضل العبادة انتظار الفرج». کمال الدين و تمام النعمة، ج1، ص287.

5. امام باقر: «اذاقام قائمنا وضع الله يده علي رئوس العباد فجمع بها عقولهم». کافي، ج1، ص45.

6. بحارالانوار، ج51، ص28.

 

( بخشي از سخنراني استاد حسن رحيم‌پور ازغدي، در جمع فعّالين کانون‌هاي فرهنگي مساجد سراسر کشور در شعبان )منبع : مجله امان

از همه دل بریده ام،دلم اسیر یک نگاست،تمام آرزوی من زیارت امام رضـــــــــاست

جمعه 14 شهریور 1393  6:28 PM
تشکرات از این پست
kuoroshss sayyed13737373
دسترسی سریع به انجمن ها