خدایا...!

الهی!

ای خالق بی مدد و ای واحد بی عدد

ای اول بی هدایت و ای آخر بی نهایت

ای حی بی ذلت ای بخشنده بی منت

ای داننده رازها

ای شنونده آوازها

ای بیننده نمازها

ای شناسنده نامها

ای رساننده گامها

ای مطلع بر حقایق

ای مهربان بر خلایق

عذرهای من وهمگروهیهای عزیزم را بپذیر که تو غنی و ما فقیر ...

وعیب های ما رامگیر که تو قوی و ما حقیر
 

یکی از فرق های انسان با خدا
این است که انسان تمام خوبیها
را با یک بدی فراموش میکند
ولی خدا تمام بدیها را با یک
خوبی فراموش میکند
آرامش...
سهم قلبیست که درتصرف خداست
قلبهایتان آرام و لحظاتتان خدایی

دلم می خواهد آرام صدایت کنم
"اللهم یا شاهد کل نجوا"
و بگویم تو خوده آرامشی....
و من خوده خوده بی قرار ..../ﺳﻼﺍﺍﺍﻡ ﺣﯿﻔﻢ آمد
ﺻﺒﺢ ﺭﺍ ، ﺑﺎ ﻧﻔﺲ ﺧﻮﺏ ﺧﺪﺍ "ﻫﺎ " ﻧﮑﻨﻢ . ﺑﯿﺖ ﺑﯽ
ﻣﻌﻨﯽ " ﻣﻦ ﺑﻮﺩﻥ " ﺭﺍ ، ﺑﺎ ﻏﺰﻟﻬﺎﯼ ﺻﺪﺍ "ﻣﺎ " ﻧﮑﻨﻢ . ﺣﯿﻔﻢ
ﺁﻣﺪ ﮐﻪ ﺩﺭ ﺍﯾﻦ ﺭﻭﺯ ﺩﻝ ﺍﻧﮕﯿﺰ ﺧﺪﺍ ... ﮔﺮﻩ ﯼ ﮐﻮﭼﮑﯽ ﺍﺯ
ﻗﻠﺒﯽ ﺭﺍ ، ﺑﻪ ﺳﺮﺍﻧﮕﺸﺖ ﺩﻋﺎ ﻭﺍ ﻧﮑﻨﻢ . ﺣﯿﻔﻢ ﺁﻣﺪ ﮐﻪ ﺩﺭ ﺍﯾﻦ
ﺭﻭﺯﮔﻪ ﺯﻭﺩ ﮔﺬﺍﺭ ... ﺍﯾﻨﻬﻤﻪ ﻣﻬﺮ ﮐﻪ ﺑﺮ ﻣﻦ ﺑﺨﺸﯿﺪﻧﺪ ،
ﻋﺎﻗﺒﺖ ﺩﺭ ﻧﮕﻪ ﻣﻨﺘﻈﺮﯼ ﺟﺎ ﻧﮑﻨﻢ ..

من از تنهایی و دنیای بی تو میترسم
همیشه کنارم باش...الهی...
مرا عمری عطا فرما تا شکر ذره ای از نعمتهای بی پایانت گویم
مرا رزقی عنایت کن که از دره خزانه بی پایانت باشد
الهی درتمام احوالاتم شاهدوناظر و دخیلی، پس آن گونه که خوشنودی ات به خوشنودی ام منجر می‌شود مرا ده تا در دو جهان بنده شایسته ای باشیم
"آمین یا رب العالمین"

خدایا کاش میتوانستم تورا ببینم خدای کمکم کن تا بتوانم در راه تو حرکت کنم

اولین دعا و آخرین دعایم اللهم عجل لولیک الفرج 

به من این توفیق را ده که دهانم جز به نیت اذکار و یادت نخواهد گشوده شود...
به من این توفیق را ده که بینی ام جز خوبی های بیشمارت را نخواهد ببوید ...
بارالٰها! به خاطر نعمت هایت، هزاران مرتبه شکر به درگاهت.

خدای من

در هر ثانیه ای که میگذرد ،
بی شمار نعمت بر من ارزانی کردی!

طپش قلب
دم و بازدم
دیدن
شنیدن
لمس کردن
نبض زدن ها
پلک زدن
فکر کردن
و ...

و من چقدر بی تفاوت میگذرم!

و از نداشته هایی که صلاحم نبوده،
پیش تو گله و شکایت میکنم ...

خدایا برای ناشکری ها و کم طاقتی هایم
برای فراموشکاری ها و بی توجهی هایم
مرا ببخش .

خدایا

می خواهم کمی بروم

آن سوی دنیا

آنجا که آسمان ، پنجـــره بیشتر دارد
و تو هم دیدی بهتــــر ...

حتی تنهایی هم، شرمش گرفته
بیاید و کنار دلتنگی هایم بنشیند
می داند این دلِ بی رَمَق
پُر شده از بی مهری ها ...
می ترسد تاب نیاورم و بِبُرّم از زندگی
و
هر شب سر به زیرتر و آرامتر می آید

خدایا

از تو میخواهم وجودم را بگونه‌ای بسازی و پرورش دهی ...
که هر جا نفرتی هست، عشق باشم من
هرجا زخمی هست، مرهـم باشم من
هرجا تردیدی هست، ایمان باشم من
هر جا ناامیدی هست، امید باشم من
هر جا تاریکی هست، روشنائی باشم من
و هر جا غمی هست، شادمانی باشم من

خدایا توانم ده دوست بدارم بی‌چشم‌داشت
و بفهمم دیـگران را حتی اگر نفهمند مرا ...

خدایا ...

وقتی همه چيز را به تو می سپارم

نورِ بي كرانِ تو در من جريان مي یابد

و دعايم به بهترين شيوه ممكن متجلی می شود

پس هم اكنون خود را در آغوش تو رها می كنم

تا تمام آشفتگی ها و سردرگمی هايم

در حضور امن و گرمِ تو

به آرامی ذوب شوند و از ميان بروند

خدای خــــــــــوب من!
همان گونه که چشم هایم را از خواب بیدار میکنے
قلبم را نیز از غفلتـــــ بیدار کن...

و همان گونه که جهان را به نور صبح منور میگردانے
زندگی ام را به نور هدایت منور گردان

مهربانـــــم...
 پاکـــــ شدنِ گناهان
 نرمے  قلوب
بر طرف شدن غـــــم ها و
 آسان شدن کارها را برای خودم و تمامے دوستانم از تو خواستارم...

ای مهربان ترین مهربانان ..
ای پوشاننده عیبها...
شبم را با یادتـــــ بخیر کن ...