مقدمه
تربیت زمینهساز عصر ظهور به مثابۀ بازپروری تمامی استعدادها و خلاقیتهای افراد و جوامعی است که با اعتقاد کامل، اشتیاق فراوان، به طور هدفمند و با بصیرت کافی منتظر ظهور کاملترین انسان و برجستهترین پیشوای جهان در دورۀ آخرالزمان هستند. آخرالزمان نیز به دورهای اطلاق میشود که بشر، پس از قرنهای متمادی و طولانی، تجربههای لازم را برای کمالیافتگی و سعادتمندی کسب کرده و شایستگی خود را از همۀ زوایا و جنبهها برای درک حضور و ولایت و زعامت آخرین پیشوای انسان و جهان که صاحب عصر است و امام زمان، احراز داشته باشد.
اسلام عزیز به دورانی میاندیشد که شأنیت و شخصیت تربیت یافتگانش آنقدر بالا رود که لایق ظهور و شایستۀ همراهی و همگامی و خدمت به جوامع بشری در مقیاس جهانی باشند؛ رویدادی که تا آن زمان دنیا نمونهاش را به خود ندیده است.
در عصر ظهور، بناست از میان آحاد و جوامع انسانی، شیعیان _ آن هم خواصی از شیعیان _ همراه حضرت هدی(عج) و در دولت ایشان فرمانروایان روی زمین و عالیرتبگان جهان باشند. بزرگی، بزرگواری، توانمندی، استعداد، شایستگی و خلاقیت، هر یک از این خواص با داشتههای چهل نفر برابری میکند.
از آن گذشته، چنانکه از فرمایش امیرالمؤمنین علی(ع) برمیآید، بناست جوانان تربیت یافته، پرهیزکار، برومند، از جان گذشته و پاکباختۀ امت اسلام با قوت تمام مسئولیت یاریرسانی به امام زمان(عج) و همراهی با ایشان را بر عهده گیرند تا به پشتیبانی آن جوانان، حضرت قیام فرماید. بر این اساس، سالخوردگان در جمع یاران حضرت مهدی آنقدر اندکند که به تعبیر روایات همچون سرمه در چشم میمانند و نمک در توشه و طعام.
از همین بیان توصیفی و این گزارش روایی به دست میآید که شاخصهای تربیت انسانها برای عصر ظهور چقدر باید ظریف، لطیف، راهگشا و مؤثر باشند، به گونهای که تربیت یافتگان بتوانند از عهدۀ مسئولیتها و رشادتهای مورد نیاز آن عصر به خوبی برآیند و گام به گام با صاحب و سالار زمان و جهان همراهی کنند. تربیت زمینهساز باید به مثابۀ تربیت یک نفر برابر چهل نفر باشد تا غرض الهی از ظهور حاصل گردد و منویات خداوندی تحقق یابد. چنین تربیتی دارای اصول و الزاماتی است که بدون در نظر گرفتن آنها نتیجۀ شایستهای حاصل نخواهد گشت.
انجام رسالت خطیر تربیت زمینهساز بیش از همه مستلزم همت متعالی مربیان و متربیانی است که لحظه به لحظه خود را در انتظار و اشتیاق ظهور میبینند و درنگ و تسویف را در امر آمادهسازی خویش برای ظهور جایز نمیشمرند. هرچند اینان به شمارش اندکند، اما به قابلیتها فراوانند و کارهای بسیار مهم از آنان سر میزند.
برای شکوه و عظمت اینان همین بس که با تمام وجود بناست در خدمت پیشوایی باشند که خود محور و قطب عالم است و تحققبخش آمال و آرمانهای پیامبران الهی و اوصیای ربانی آنان خواهد بود؛ همو که با ظهور و حضور نورانی و نویدبخش خود، انسانها و جهان را به فرجام شیرینشان رهنمون خواهد شد. این نتیجۀ استقرار دولت کریمۀ اهلالبیت(ع) است که هرگاه خداوند اراده فرماید و مشیتش بدان تعلق گیرد، آن دولت را ظاهر خواهد ساخت.
منظور از اصول و الزامات در این مقال، بایدهایی مستند به واقعیات و حقایق مرتبط با عصر ظهور و سازگار با روح حاکم بر آن عصر درخشان الهی است. واقعیات و حقایق مزبور منشأ انتزاع و استنباط و صدور و انشای اصول و الزامات تربیتی متناسب با آن هنگامۀ عظیم به شمار میروند.
به عبارتی، اصول و الزامات تربیت زمینهساز در این نوشتار سلسلهای از بایدهای برجستۀ اخلاقی _ رفتاری و فرهنگی _ ارزشی است که در روند تربیت زمینهساز از نقش بسیار برجستهای برخوردارند. اماممحوری، عدالتمنشی، نجاتاندیشی، سعادتطلبی، کمالانگاری، تحولمداری، عاشوراگرایی و… از جمله اصول و الزاماتی هستند که مربیان این عرصه در گام نخست پیش از هر کس و پیش از هر اندیشه و اقدامی باید به آنها اذعان کنند تا بتوانند فراگیران را به تناسب و اقتضای آنها تربیت کنند.
برای استخراج و استنباط هر یک از این اصول و الزامات کافی است به واقعیتهای حتمیالوقوع و تردیدناپذیری اشاره کرد که فلسفۀ انتظار فرج را تعریف و تبیین مینمایند و عصر و دوران ظهور را سرآمد همۀ عصرها و دورانها میسازند. مربیان و متربیان تربیت زمینهساز باید در همین راستا به اصول و الزامات دهگانهای که شرحش در ادامه میآید توجهی ویژه مبذول دارند.
۱. تربیت بر محور مهدویت و وجود امام زمان(عج) ، برجستهترین شاخص تربیت زمینهساز
نگاه به مقام والای پیشوایی که برای او وجود خود را تربیت میکنیم و به یمن قدوم او دل و جان را آباد و مهیا میسازیم، با عنایت به برترینهایی که برای وی و ظهور مبارکش در نظر گرفته میشود بسیار شوقبرانگیز است. اولیا و مربیان از رهگذر عشق و علاقۀ وافری که نسبت به امام خویش در وجود خود احساس میکنند فرزندان و فراگیران خویش را به پاسداشت حریم عشق و ولایت او تربیت مینمایند. با وجود چنین رهبر و پیشوای عظیمالشأنی که بر قلۀ رفیع ولایت و هدایت خلق تکیه زده است، باید بر خود بالید و به ولایتمداری خویش مباهات کرد که به شکرانۀ الهی به پای چنین پیشوایی و برای چنین مقامی میخواهیم پرورانده شویم و بپرورانیم.
نگاه ما به امام خویش در تربیت زمینهساز به افقهای ویژهای دوخته میشود و مطالعۀ ما در این زمینه از زوایای گوناگونی چون آفاق دوگانۀ انسانی و ربانی یا ملکی و ملکوتی یا زمینی و آسمانی امام صورت میپذیرد. در افق انسانی یا ملکی و زمینی امام، باید به عواملی چون عوامل متعارف انسانی در محیط جسمانی و روانی و روحانی امام، غیبت و ظهور امام، آمال و آرزوهای امام، نیازمندیهای امام، سبک زندگی و معیشت روزمرۀ امام و سایر امور شخصی و شخصیتی که به ساحت انسانی امام مربوط میشود توجه کرد.
در افق ربانی یا ملکوتی و آسمانی امام باید به عواملی چون ساماندهی امر فرج امام و تقدیر امور ایشان به مشیت و ارادۀ الهی، امام و بندگی خداوند، امام و خلافت الهی ایشان ، امام و امدادهای غیبی شامل حال ایشان، نقش فرشتگان و روحالقدس در محافظت و حراست و تأیید آن حضرت، امام و رفع هر گونه سلطه و اقتدار از ناحیۀ هر کسی و از جانب هر عاملی بر ایشان، امام و دریافت اذن خداوند بر جهاد با کفار و منافقین، و سرانجام، امام و تحقق منویات الهی و شکوفایی آرمانهای پیامبران و صدّیقین و شهدا و صالحان به دست با برکت و با کفایت ایشان و اموری از این دست توجه کرد.
به امامی میاندیشیم که از جمله عزیزترین عزیزان خداست؛ به سوی خداوند دعوت میکند و با تمام وجودش مظهر و تجلّی صفات کمال و جمال الهی است؛ گفتارش روایت آیات حکمت و عظمت و رحمت و رحمانیت و رحیمیت خداوندی است و بیانش ترجمان قدس و معنویت و صلابت و ایمان ربانی است.
به امامی مینگریم که در فصل ظهور نورانیاش بر کل هستی ولایت دارد؛ جهان سراسر ظلم و جنایت را سرشار از عدل و داد میفرماید و به فرمان خداوند و به اذن او بر تمام جهان به عدالت تمام فرمان میراند. امام ما کسی است که تمامی انبیا و اوصیا و اولیا به وجود نازنینش بر خود میبالند و انتظار فرجش را بهترین و بافضیلتترین اعمال در پیشگاه خداوند میدانند و خدمت در رکابش را آرزوی دیرینۀ خود برمیشمارند. رهبر و پیشوای ما در هر زمان و مکان، در فصل غیبت و به هنگام ظهور و پس از آن شخصیت والاتباری است که بزرگواری چون پیامبر برگزیدۀ خداوند، حضرت عیسی بن مریم(ع) با مباهات تمام در نماز به او اقتدا و در جهاد مقدس او را همراهی میکند.
امام ما با داشتن چنین مقاماتی _ که بخش ناچیزی از عظمت بیمنتهای اوست _ به اذن خداوند بر زنده کردن مردگان بهخصوص مردگان روح و روان و درمان و شفای کران و کوران و لالان و معلولان بهویژه کران و کوران و لالان روحی و روانی تواناست. همو به اذن خداوند میتواند انواع و اقسام بیماریهای ظاهری و باطنی را شفا بخشد و کوردلان را بینادل و ناهشیاران را هشیار و خفتگان را بیدار، نااهلان را اهل و بیخردان را خردمند، مسلمانان را اهل ایمان و مؤمنان را روشنضمیر و قویدل فرماید.
به امامی مباهات میکنیم که به عیار وجودش، ناشایستگان عیار شایستگی، نابهنجاران عیار هنجاری، کوردلان عیار بصیرت، بیخدایان عیار خدایی، ناراستان عیار راستی، ضعیفان عیار توانمندی و مستضعفان عیار سروری مییابند.
اکنون پرسش اصلی اینجاست که به پاس مقدم چنین امام همامی چگونه بپرورانیم و پرورانده شویم؟ به نظر میرسد باید منتهای شایستگیها را به کار گرفت تا شاید بتوان بخشی از حق آن بزرگوار را ادا نمود. به برکت چنین پیشوای راستینی باید از ناخالصیها و کجیها و هرگونه انحراف ریز یا درشتی مبرا شد، تا نشان لیاقت خدمت به دربارش را به دست آورد.
از اینرو، باید به تربیت کاملتر و کارآمدتر اندیشید و از جنبۀ ثبوتی و اثباتی شایستگیهای لازم را دارا شد. برای تحقق این مهم باید به قله اندیشید؛ جایگاه رفیعی که برای امام در نظر گرفته میشود؛ امامی که چراغ فروزان هدایت بندگان خداوند است؛ خداوندی که بر اساس لطف و عنایت خویش به بندگان خود اجازت فرمود تا با تلاش و همت خود سهمی در زمینهسازی ظهور و هنگامۀ قیام حضرت امام مهدی(عج) ایفا کنند.
گفتنی است در الگو قرار دادن امام، هرگز نظر بر این نیست که کسی مثل و همانند امام بیندیشد و همچون ایشان رفتار کند. امیرالمؤمنین(ع) نیز در نامۀ تنبیهی خود به عبدالله بنحنیف انصاری یادآور این نکته شد که شما نمیتوانید همچون من زندگی کنید و همانند من به قرص نان خشکی برای طعامتان بسازید و به تکهپارچهای برای پوششتان بسنده کنید. اما شما میتوانید امام خود را یاری رسانید، آن هم با پرهیزکاری، پاکدامنی، تلاش و محکمکاری . دربارۀ امام زمان نیز هرگز نمیتوان همچون مولا شد و همانند ایشان زیست و رفتار کرد، اما میتوان آن بزرگوار را با تقواپیشگی، خویشتنداری، پاکی، خلوص، ثبات، پایداری و محکمکاری یاری رساند.
۲. عدالت منشی؛ عدالت جهانی و اهمیت جایگاه آن در تربیت زمینهساز
روایات رسیده از ساحت اهلبیت(ع) در جریان رسالت جهانی امام زمان بر کمتر موضوع و مسئلهای همچون اجرا و استقرار عدالت روی زمین تأکید ورزیدهاند. قرآن نیز یکی از سرآمدترین انگیزههای بعثت پیامبران و فرو فرستادن کتب آسمانی و میزان و غنیسازی زمین و منابع زمینی و زیرزمینی از جمله آهن را استقرار عدالت و قسط بر روی زمین و در میان نفوس انسانی دانسته است.
عدالت، روحی است که باید در خلق و خوی انسانها و در کالبد رفتار و حرکات و سکنات آنان دمیده شود تا به برکت چنین روحیهای ملکۀ عدالت در وجود آحاد بشر نهادینه گردد و آثار با برکت خود را در هر زمینه و مرتبط با هر موقعیتی در زندگی فردی و اجتماعی به ظهور برساند. به نظر میرسد قسط در واقع تقسیط دادهها و موهبتهای الهی در نظام آفرینش و جهان طبیعت میان انسانهاست، به گونهای که هر ذیحقی به حق مسلم خود برسد و هر مستحقی آنچه را شایسته و نیازمند است دریافت نماید. همۀ آحاد انسانی باید به اندازۀ ظرف وجودی خود دارای روحیۀ عدالت و عدلپروری گردند.
در حقیقت، عدالت یک حالت و وصف درونی است پیش از آنکه اقدامی بیرونی به شمار رود. شخص عادل کسی است که به ملکۀ عدالت دست یافته است، خواه فرصت و امکان عمل به عدالت و رفتار عادلانه را پیدا کند، خواه چنین فرصت و امکانی را به دست نیاورد. هرچه باشد، عدالت وصف درونی اوست که همیشه و در هر شرایط و احوالی آن را دارد و به وقت خود از آن استفاده میکند و به دیگران بهره میرساند. این در حالی است که قسط و قیام به قسط، رسالت کسانی است که علاوه بر شایستگیهای لازم در برخورداری از ملکۀ عدالت، از نعمت قدرت بر تصمیمگیری و توانایی بر اجرای عدالت و قیام به قسط نیز برخوردار هستند.
در واقع، بهرهمندی از همان روحیۀ عدالت و عدلپروری است که زمینهساز تحقق قسط میان انسانها میگردد. به بیانی، عدل و روحیۀ عدالتپروری جنبۀ ثبوتی قیام به قسط است، در حالی که قسط و برپایی قسط، جنبۀ اثباتی عدالت به شمار میرود. تا عدالتی در وجود انسانها مفهوم و ارزش نیابد، قسطی بر روی زمین متحقق نمیشود و برپایی قسط و قیام به قسط بیجاست و تا قیام به قسط در جهان به ظهور نرسد، مفهوم و ارزش عدالت تجلی نمییابد.
به تعبیری دیگر، قسط برونسازی همان روح عدالتپروری است که هر انسانی باید از آن برخوردار باشد تا این برونسازی مفهوم و ارزش پیدا کند. آن خصلت ممتاز و برجستۀ عدل و اعتدال و تعادل درونی است که به قیام به قسط و برپایی آن میانجامد. در نگاه تمثیلی، عدالت به مثابۀ روغن سوخت و روشنایی چراغ است و قسط به مثابۀ فتیلهای که از این روغن ذخیره میگیرد و روشنایی میبخشد و گرمی و حرارت میدهد.
اکنون با توجه به مفهوم و برداشتی که از قسط و عدالت به دست آمد، به روشنی پیداست که تربیت زمینهساز تا چه اندازه باید در راستای پرورش روح عدالت و ایجاد ملکۀ عدل در نهاد نسل عصر ظهور گام بردارد. معنای بسنده کردن به کمتر از حد نصاب عدالت، مرگ قسط و عدالت است و در نتیجه به نقض غرض از ظهور منجی عالم بشریت میانجامد. چنانچه مربیان در این راستا موفق نباشند، زمینهای برای قیام به قسط و برپایی آن در سطح جهانی و در میان آحاد انسانی فراهم نخواهد شد. بدیهی است در این صورت هنوز ظهوری تحقق نیافته، غرض ظهور مخدوش میگردد.
پیشوای عادل به منظور ایجاد روحیۀ عدالت و اجرای همهجانبۀ قسط در میان جوامع بشری نیازمند کارگزاران و کارفرمایان و کاربران عادلی است که درست به مفاد دستور و احکام او در راستای تحقق عدالت فراگیر و همگانی و قسط همهجانبه و همهجایی قیام میکنند. از آن گذشته، قسط و عدالت تنها از راه الگوبرداری و فرمانبرداری صرف
از دیگران حاصل نمیگردد. قسط و عدالت خصلت و توانی است که فرد عادل قائم به قسط خود باید به حد کمال و تمام از آن دو بهرهمند باشد تا بتواند برای تحقق آنها میان انسانها اقدام کند.
برخی از صفات شخصیتی را چهبسا بتوان از راه یادگیری و الگوبرداری از صاحبانش فراگرفت و به کار بست، هرچند در وجود و درون خود فرد نهادینه نگردیده باشند. مهارتهایی نظیر سخنوری، نویسندگی، هنرپیشگی، رسم و نقاشی، بافندگی و… از جمله امور تجربی هستند که با نگاه به صاحبان و برخوردارانش میتوان از آنان فراگرفت، الگوبرداری
کرد و به کار بست. اما صفاتی چون نظم، ایمان، تقوا، صبر، شکر، توکل، بردباری و عدالت،
از جمله اموری درونی هستند که تنها با نگاه به دارندگانش یا با الگوبرداری از احوال و رفتار آنان نمیتوان به کار بست، مادام که این صفات در وجود شخص نهادینه نگردیده باشند.
این دسته از صفات حتماً باید ملکۀ فرد شوند تا در روح و روان جامعه نفوذ یافته، زمینۀ پیادهسازی در سطوح گوناگون را پیدا کنند. بدین بیان، تربیت برای قسط و عدالت، اسباب، وسایل و ساز و کارهای خاص خود را دارد و البته نیازمند حضور مربیان متخصص و چیرهدستی است که خود ارزش قسط و عدالت را یافتهاند و به احکام و الزامات قسط و عدالت پایبندند.