با استفاده از روایتهای بیان کننده نشانههای ظهور، میتوان تصویری کاملاً واضح از آخرالزّمان و آستانه ظهور امام عصر(عج) به دست آورد.
در منابع اسلامی، از نشانههای ظهور با چند اصطلاح یاد شده است که عبارتند از:
••• علائم و علامات: این واژه در متون شیعی بسیار به چشم میخورد و بسیاری از نویسندگان شیعی از این کلمه برای بیان نشانههای ظهور استفاده کردهاند.
آیه: این واژه برگرفته از «قرآن کریم» است که در برخی از روایتها برای بیان بعضی حوادث مهم به کار گرفته شده است.
••• اشراط السّاعه(نشانههای قیامت): بسیاری از نویسندگان اهل سنّت از این واژه که برگرفته از آیه «فَقَدْ جاءَ أَشْراطُها» است، برای بیان مقصود فوق استفاده نمودهاند. اشکال استفاده از این واژه آن است که مجموعه حوادث دورههای قبل و بعد از ظهور، رجعت و پس از آن تا سرآغاز قیامت را شامل میشود.
••• ارهاصات: این واژه بیشتر برای بیان آن دسته از حوادثی به کار برده شده است که پیش از آمدن انبیای بزرگ رخ دادهاند1 و استعمال آن برای نشانههای ظهور و آمدن امام عصر(عج) کمتر رایج است؛ البتّه برخی از آثار، از این واژه علاوه بر متن اثر، در عنوان کتاب نیز استفاده کردهاند که به طور شاخص میتوان به کتاب «الفجر المقدّس المهدی(عج) و ارهاصات الیوم الموعود» نوشته جناب آقای مجتبی السّاده اشاره کرد.
••• فتن (فتنهها): این واژه جمع فتنه و به معنای آزمایش، امتحان، شورش، اختلاف آرا، محنت و رنج است. این واژه در اصل به عملی گفته میشود که برای پاک کردن طلا و نقره از ناخالصی انجام میشود.2
ملاحم: این واژه، جمع ملحمه به معنای جنگ و خون ریزی بزرگ و رزمگاه است که اصطلاحاً به جنگها و رویدادهای سیاسی، اجتماعی گفته میشود که چهارده معصوم(ع) پیشاپیش، از وقوع آنها خبر دادهاند.3
فواید بیان و دانستن نشانههای ظهور
اطّلاع از نشانههای ظهور، علاوه بر آنکه حسّ کنجکاوی انسانها را ارضا مینماید، ثمرهها و برکتهای مهمتری را نیز به دنبال میآورد که برخی از آنها عبارت است از:
1. یقین به علم غیب و علم به آینده معصومان(ع)
تحقّق و رخداد پیشگوییها، قرنها پس از بیان آنها باعث میشود که شنونده و خواننده ناخواسته به گوینده این بیانها ایمان بیاورد؛ به خصوص در موارد متعدّدی که مطلب بیان شده بسیار فراتر از سطح فهم مخاطبان و شنوندگان این دست روایتها در مقطع صدورشان باشد.
2. افزایش امید به وقوع و قرب ظهور
از آنجا که بسیاری از مطالب مطرح شده در این روایتها در مقام بیان و تبیین نشانههای ظهور امام عصر(عج) هستند، به طور طبیعی خوانندگان و مستمعان این نشانهها نسبت به امام عصر(عج)، ظهور ایشان و نزدیکتر شدن این رخداد، یقین بیشتری پیدا میکنند.
3. شناسایی جایگاه خود در نقشه و پازل هستی
چند هزار سال است که پس از هبوط حضرت آدم (ع)، آدمیان بر زمین زندگی میکنند و پس از ما نیز صدها و شاید هزاران سال بعد نیز این جریان زندگی برای بنیآدم ادامه داشته باشد. آنچه در دست ماست، میراث تمام آنهاست که پیش از ما میزیستهاند که باید درنهایت امانتداری و حدّاقل به همان شکل که تحویل گرفتهایم، آن را به نسلهای پس از خود تحویل دهیم. کوتاهی در انجام هریک از وظایفی که در این راستا برعهده ما نهاده شده است، میتواند لطمات جبرانناپذیری را برای ما و آیندگان ما به دنبال بیاورد. تفصیل این مطلب، به مجال دیگری نیاز دارد و در اینجا نمیتوان حقّ آن را ادا کرد. متأسّفانه بسیاری از ما، خود را تنها در ظرف این چند روزه محدود و معدود دنیا مینگریم و نه تنها از آینده بشریّت که از آینده دنیایی و آخرتی خویش نیز غافلیم. فهم این نکته که از کجا آمده و به کجا میرویم و اساساً برای انجام چه مهمّی ما را به صحنه هستی آوردهاند، باعث میشود که رفتاری کاملاً متفاوت با آنچه اکنون انجام میدهیم، از ما مشاهده شود.
4. آمادگی برای مواجهه با آسیبها و فتنهها
دوره آخرالزّمان را به طور شاخص با انحرافها، اعوجاجها، بحرانها و آسیبها میشناسند. مسلّماً افرادی که پیش از وقوع فتنهها و بحرانها، از آمدن آنها خبر دارند، خود را برای مواجهه با آن مهیّا میکنند. به حدّی که در مواردی میتوانند بدون ذرّهای آسیب، آن را پشت سر بنهند. مثال شاخص و ملموس این آمادگی، بحران خشکسالی هفت ساله «مصر» در دوران حضرت یوسف(ع) است که تنها با خوابی و تعبیری توانستند از آن رهایی یابند و حتّی از مناطق اطراف خویش مانند «کنعان» نیز دستگیری نمایند. شاید اگر ما هم به طور جدّی به مطالعه نشانههای ظهور بپردازیم، بتوانیم به چنین توفیقی دست یابیم.
5. شناسایی و ریشهیابی دقیقتر مشکلها و بحرانها
از آنجا که ما در حال حاضر از جمله ساکنان آخرالزّمان به شمار میآییم، میتوانیم با نگاهی گذرا به اطراف خود، موارد متعدّدی از فتنهها و آسیبها را احصا کنیم که متأسّفانه در تحلیلها و چارهجوییها، بدون توجّه به ریشهها و علل و اسباب اصلی، افراد به ارائه راه حلّی سطحینگرانه بسنده میکنند. بدیهی است که نتیجه یک راه حلّ ساده و سطحی در بهترین حالت، آن است که مشکل مرتفع نشود و در واقع، در موارد متعدّد، باعث دامن زدن و تشدید مشکل تا مرز چارهناپذیری میشود.
6. جهتیابی برای برنامهریزیهای خرد (فردی، خانوادگی و...) و کلان اجتماعی (درون مرزی، درون دینی و مذهبی، بین المللی)
مشهور است که میگویند: فهم سؤال نیمی از جواب است و تا مسئلهای را خوب نفهمیم، نمیتوانیم آن را به درستی حل کنیم. با شناسایی و ریشهیابی دقیق مشکلات و نیز نقش تاریخی خود، به راحتی میتوان دریافت که چه برعهده ماست و باید در شرایط کنونی، متولّی انجام چه اموری شویم و هدف پیش روی ما چیست؟ شناسایی مبدأیی که در آن هستیم، هدفی که باید به آن برسیم و مسیر میان مبدأ تا مقصد، همان برنامهریزی مهم و اساسی است که باید در تمامی عرصههای خرد و کلان، آن را لحاظ کنیم و صد افسوس که مورد غفلت ما واقع شده است.