0

غزل شماره ۴۶۵: رفتم به باغ صبحدمی تا چنم گلی

 
salma57
salma57
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : بهمن 1391 
تعداد پست ها : 35499
محل سکونت : گیلان

غزل شماره ۴۶۵: رفتم به باغ صبحدمی تا چنم گلی

رفتم به باغ صبحدمی تا چنم گلی

آمد به گوش ناگهم آواز بلبلی

مسکین چو من به عشق گلی گشته مبتلا

و اندر چمن فکنده ز فریاد غلغلی

می‌گشتم اندر آن چمن و باغ دم به دم

می‌کردم اندر آن گل و بلبل تاملی

گل یار حسن گشته و بلبل قرین عشق

آن را تفضلی نه و این را تبدلی

چون کرد در دلم اثر آواز عندلیب

گشتم چنان که هیچ نماندم تحملی

بس گل شکفته می‌شود این باغ را ولی

کس بی بلای خار نچیده‌ست از او گلی

حافظ مدار امید فرج از مدار چرخ

دارد هزار عیب و ندارد تفضلی

 

 

چهارشنبه 12 شهریور 1393  2:13 PM
تشکرات از این پست
hadis162
hadis162
کاربر برنزی
تاریخ عضویت : فروردین 1393 
تعداد پست ها : 658

پاسخ به:غزل شماره ۴۶۵: رفتم به باغ صبحدمی تا چنم گلی

۴۶۵. رفتم به باغ صبحدمی تا چنم گلی 
• زمان : 1:07 
با صدای استاد موسوی گرمارودی

 

 

 

 

دریافت فایل 
http://rasekhoon.net/media/download/328301/۴۶۵-رفتم-به-باغ-صبحدمی-تا-چنم-گلی/

پنج شنبه 28 اسفند 1393  10:09 AM
تشکرات از این پست
salma57
salma57
salma57
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : بهمن 1391 
تعداد پست ها : 35499
محل سکونت : گیلان

شرح غزل شماره ۴۶۵: رفتم به باغ صبحدمی تا چنم گلی

معاني لغات غزل (465)

چِنَم: (مخفف چينم) بچينم.

مسكين: بي نوا، بي چاره.

گلي: گل سرخ.

غلغلي: جار و جنجالي، همهمه اي، شوري.

تأمل: دقت، غور و بررسي.

قرين: هم نشين.

تغيّري: دگرگوني، تغييري.

تبدّلي: بدل گشتن، عوض شدن، تغيير وضع دادن.

فرج: گشايش در كار.

مدار چرخ: خط سير فلكي، خط سير كواكب، مسير گردش زمين، كنايه از گردش روزگار.

تفضل: لطف و مهرباني و كرم.

معاني ابيات غزل (465)

(1) صبحي به باغ رفتم تا گلي بچينم، ناگهان آواز بلبلي به گوشم رسيد.

(2) بلبل بيچاره (نيز) مانند من به عشق گلي مبتلا شده و با فرياد خود در چمن شوري به پا كرده بود.

(3) در آن چمن و گلزار مي گشتم و هر لحظه در كنار آن گل و بلبل دقت و غور و بررسي مي كردم.

(4) گل با زيبايي دمساز و بلبل با عشق هم نشين شده بود. نه گل لطف و عنايتي به بلبل و نه بلبل انديشه دگرگوني در حال خود داشت.

(5) آنگاه كه آواز بلبل در دلم تأثير كرد چنان شدم كه ديگر برايم هيچ تاب تحمل باقي نماند.

(6) در اين باغ روزگار، گلهاي بسياري مي شكفد اما (تا بحال) كسي بدون آزار و سرزنش خار، از آن گلي نچيده است.

(7) حافظ از گردش روزگار اميد گشايشي نداشته باش كه اين گردش هزار عيب دارد، بدون آنكه لطف و كرمي داشته باشد.

شرح ابيات غزل (465)

وزن غزل: مفعول فاعلات مفاعيلن فاعلن

بحر غزل: مضارع مثمّن اخرب مكفوف محذوف

٭

سعدي:

هر روز باد مي برد از بوستان گلي مجروح مي كند دل مسكين بلبلي

٭

اوحدي:

از چهره لاله سازي و از زلف سنبلي تا از خجالت تو نرويد دگر گلي

٭

بسياري از حافظ پژوهان محترم اين غزل را مشكوك و منسوب به حافظ دانسته و بعضي آن را از دفتر خود حذف نموده اند. چنين نيست و اين غزل مربوط به دوران جواني حافظ، آنگاه كه در شروع كار هنوز راه اصلي خود را در غزل سرايي نيافته و ميل دلش گرايشي به مكتب وقوع داشته، مي باشد. و به همين جهت نويسنده اين سطور بر اين عقيده است كه حافظ در تلاش انتخابِ (طرز)، پايه گذارِ مكتب وقوع و مكتب هندي (اصفهاني) است. منتها در مسير شعر و شاعري خود پا را از آن فراتر نهاده و النهايه به سبك غير قابل تقليد خود كه همانا بيان مطلب در قالب عشق – عرفان ايهام است رسيده است.

دقت در مفاد ابيات اين غزل ما را به اين نتيجه مي رساند كه شاعر جوان در قالب رويدادگويي شرح رفتن به باغ و مشاهدات خود را مي دهد و به اين نتيجه اي مي رسد كه چيدن گل نشاط بي رنج و تحمل خار ممكن نيست و يك واقع بين هرگز نبايد از روزگار چشمداشت تسهيلات و لطف و كرم داشته باشد. اينگونه طرز تفكر كه منجر به رويدادگويي و پيروي از مكتب وقوع مي شود حافظ را قانع نكرده و به سرعت غور در بحر عرفان پرداخته و در پي كشف علت العلل، راه عشق و عرفان را برگزيده و با چاشني ايهام مكنونات قلبي خود را در قالب غزل آفريده است و اين همه هنرآفريني تنها از كسي بر مي‌آيد كه با تسلط بر زبان و ادبيات فارسي و عربي و مطالعه در احوال عرفا و نظريّات آنان، داراي جهان بيني در حدّ اعلايي بوده و در پيچيدن سخن در پرده ايهام مانند حافظ داراي مهارت كامل باشد.
شرح جلالی بر حافظ – دکتر عبدالحسین جلالی

 
 

در زندگی بکوشلباس صبر بر تن بپوشبا دانایان بجوشعزت نفس را به هیچ قیمتی مفروش

پنج شنبه 1 مرداد 1394  6:26 PM
تشکرات از این پست
salma57
salma57
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : بهمن 1391 
تعداد پست ها : 35499
محل سکونت : گیلان

تعبیر غزل شماره ۴۶۵: رفتم به باغ صبحدمی تا چنم گلی

تعبیر :

هر کاری را که می خواهید انجام دهید در موردش کمی فکر و تامل کنید اگر عجله کنید باعث پشیمانی تان می شود پس از فضل و عقل خودتان استفاده کنید. کمی هم صبر کنید به آنچه که اراده کرده اید می رسید. در این راه سختی و ضرر زیادی می کشید ولی می ارزد. امید داشته باشید و روزگارتان تغییر می کند.

در زندگی بکوشلباس صبر بر تن بپوشبا دانایان بجوشعزت نفس را به هیچ قیمتی مفروش

پنج شنبه 1 مرداد 1394  6:27 PM
تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها