0

غزل شماره ۴۴۴: شهریست پرظریفان و از هر طرف نگاری

 
salma57
salma57
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : بهمن 1391 
تعداد پست ها : 35499
محل سکونت : گیلان

غزل شماره ۴۴۴: شهریست پرظریفان و از هر طرف نگاری

شهریست پرظریفان و از هر طرف نگاری

یاران صلای عشق است گر می‌کنید کاری

چشم فلک نبیند زین طرفه‌تر جوانی

در دست کس نیفتد زین خوبتر نگاری

هرگز که دیده باشد جسمی ز جان مرکب

بر دامنش مبادا زین خاکیان غباری

چون من شکسته‌ای را از پیش خود چه رانی

کم غایت توقع بوسیست یا کناری

می بی‌غش است دریاب وقتی خوش است بشتاب

سال دگر که دارد امید نوبهاری

در بوستان حریفان مانند لاله و گل

هر یک گرفته جامی بر یاد روی یاری

چون این گره گشایم وین راز چون نمایم

دردی و سخت دردی کاری و صعب کاری

هر تار موی حافظ در دست زلف شوخی

مشکل توان نشستن در این چنین دیاری

 

 

یک شنبه 9 شهریور 1393  12:37 PM
تشکرات از این پست
hadis162
hadis162
کاربر برنزی
تاریخ عضویت : فروردین 1393 
تعداد پست ها : 658

پاسخ به:غزل شماره ۴۴۴: شهریست پرظریفان و از هر طرف نگاری

۴۴۴. شهریست پرظریفان و از هر طرف نگاری 
• زمان : 1:23 
با صدای استاد موسوی گرمارودی

 

 

 

دریافت فایل 
http://rasekhoon.net/media/download/329710/۴۴۴-شهریست-پرظریفان-و-از-هر-طرف-نگاری/

پنج شنبه 28 اسفند 1393  8:01 AM
تشکرات از این پست
salma57
salma57
salma57
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : بهمن 1391 
تعداد پست ها : 35499
محل سکونت : گیلان

شرح غزل شماره ۴۴۴: شهریست پرظریفان و از هر طرف نگاری

معاني لغات غزل (444)

پُر ظريفان: پر از افراد ظريف و صاحب ذوق و لطيف طبع.

صلا: آواز دادن و فراخواندن، با بانگ بلند دعوت به امري كردن.

صلاي عشق: بانگ دعوت به عشق و عشقبازي.

گر مي كنيد كاري: اگر اهل عشق بازي هستيد، اگر قصد عشق بازي داريد.

جسم: تن، پيكر.

خاكيان: مردم اين جهان خاكي، اهل زمين، مردم اين دنيا كه از خاك آفريده شده اند.

شكسته: رنجور، ناتوان، دل شكسته، با قدّ خميده، افتاده و متواضع.

كِم: كه مرا.

غايت: نهايت، حداكثر.

كناري: در آغوش گرفتني.

بي غش: بدون مواد زائد، خالص و صاف و زلال.

درياب: (فعل امر از مصدر دريافتن) بهره بردار، به دست آور.

حريفان: هم پياله ها.

لاله و گل: نهال لاله و نهال گل.

شوخ: بي باك، بي پروانه، كنايه از معشوق زيباي بي پروا.

نشستن: در اينجا به معناي زندگي كردن و قرار و آرام داشتن.

معاني ابيات غزل (444)

(1) (شيراز) شهري پر از لطيف طبعان و از هر سو زيبارويي در آن مشهود است. دوستان آواز در داده اند كه هنگامِ عشق بازي است. اگر قصد آن را داريد وقت آن در رسيده است.

(2) چشم روزگار، جواني از اين شاداب تر نديده است و معشوقي از اين زيباتر به دست كسي نخواهد افتاد.

(3) چه كسي ديده است كه پيكري، تماماً از روح آفريده شده باشد اميد اينكه از مردم اين زمانه غباري بر دامن او ننشيند.

(4) دل شكسته رنجوري چون من را چرا از پيش خود مي راني كه حداكثر توقع من يك بوسه يا يك هم آغوشي است.

(5) شتاب كن كه شراب، ناب است و بهره برگير كه حال و هوايي خوش است چه كسي مي تواند اميدوار باشد كه سال ديگر به نوبهار برسد.

(6) هم پياله ها در باغ به مانند نهال لاله و گل، هر كدام پياله يي به ياد روي دلبري در دست گرفته اند.

(7) اين گره را چگونه باز و اين راز را چگونه آشكار كنم؟ اين درد دردي جانكاه و اين كار كاري بس سخت است.

(8) هر تار موي حافظ به دست معشوقي بي پروا افتاده است. در چنين شهر و دياري زندگي و سر كردن مشكل است.

شرح ابيات غزل (444)

وزن غزل: مفعول فاعلاتن مفعول فاعلاتن

بحر غزل: مضارع مثمّن اخرب

٭

انوري:

اي عاشقان گيتي ياري دهيد ياري كان سنگدل دلم را خواري نمود خاري

٭

جلال الدين مولوي:

با صد هزار دستان آمد خيال ياري در پاي او بميراد هرجا بود نگاري

٭

عراقي:

تا چند عشق بازيم بر روي هر نگاري چون مي شويم عاشق بر چهره تو باري

٭

سعدي:

عمري به بوي يار ي برديم انتظاري ز آن انتظار ما را نگشود هيچ كاري

٭

همام تبريزي:

اي باد نوبهاري بوي بهشت داري از سوي گل رسيدي با پيك آن نگاري

٭

اوحدي:

1- باغ بهشت بيند بي داغ انتظاري آن كِش ز در درآيد هر لحظه چون تو ياري

2- ساقي بده شرابم كاندر چنين بهاري نتوان شراب خوردن بي مطربي و ياري

٭

كمال خجند:

من كيستم كه ورزم سوداي چون تو ياري حيف آيدم كه گردي مشغول خاكساري

٭

اين غزل به هنگام بر تخت نشستن جانشين جوان شاه شجاع يعني شاه زين العابدين و به منظور عرض تبريك و تشريفات سروده شده و اوضاع مغشوش آن زمان در ايهامات آن بازگو شده است.

شاعر به صورت ظاهر در وصف شهر شيراز سخن مي گويد امابه زبان ايهام مي گويد شيراز شهري است كه از هر سو مدعيان زيبارويي خود را مي نمايانند. شاه منصور – شاه يحيي- تيمور هركدام خيال تسلط بر شيراز را دارند و از آنجا كه او طرفدار آرامش اوضاع، در اين سال هاي آخر عمر خويش است ظاهراً به تعريف شاه جوان پرداخته و به ياران توصيه مي كند كه در ميان مدعيان سلطنت بهتر از اين در حال حاضر (نگاري) پيدا نمي شود.

چنين به نظر مي رسد كه در اين موقعيت باريك حافظ هم تا اندازه يي دچار ترديد در طرفداري مدعيان حكومت بوده و به همين سبب در بيت مقطع غزل مضموني را بازگو مي كند كه در نگاه اول غير منطقي به نظر مي‌رسد چه او با اينكه هر تار موي خود را در دست زيبارويي شوخ چشم مي بيند مي گويد: مشكل توان نشستن در چنين دياري، و اين نتيجه گيري مي رساند كه از لحاظ وضع سياسي و دسته بندي هاي پشت پرده حافظ از هر طرف كشيده مي شده است.

مختصر كلام آنكه اين غزل به عنوان تبريك سلطنت شاه زين العابدين سروده شده و با آنكه دوستان او: هر يك گرفته جامي بر ياد روي ياري اما اين شاعر باهوش، عاقبت كار را چندان خوب نمي بيند و در حالي كه در تصميم گيري به طرفداري مدعيان مردد است مي گويد:

چون اين گره گشايم وين راز چون نمايم دردي و سخت دردي كاري و صعب كاري

وجود اين بيت و مفهوم سربسته آن دلالت بر صدق نظريه ما و نحوه فكر حافظ به هنگام سرودن اين غزل در اول سلطنت زين العابدين است و همانطور كه مي دانيم چيزي نمي گذرد كه مهار اوضاع از دست شاه بي تجربه جوان به در رفته و مقدمات حمله تيمور فراهم مي شود. ايهامات لطيف بيت ششم كه گواهي بر دسته بندي هاي سياسي است و بيت هفتم كه حافظ به لحاظ اهميت موضوع مي گويد: (چون اين گره گشايم؟) و نمي توانم صراحتاً اين راز را بازگو كنم كه كار بسيار سختي است، مي رساند كه حافظ در زمان خود يكي از سياستمداران و واقفين به امور حكومت بوده و همانطور كه در خلع امير مبارزالدين به شاه شجاع همدست و همكار بوده در بيشتر موارد وجود و نظريه او در امور مؤثر مي افتاده است.
شرح جلالی بر حافظ – دکتر عبدالحسین جلالی

 
 

در زندگی بکوشلباس صبر بر تن بپوشبا دانایان بجوشعزت نفس را به هیچ قیمتی مفروش

چهارشنبه 31 تیر 1394  8:48 PM
تشکرات از این پست
salma57
salma57
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : بهمن 1391 
تعداد پست ها : 35499
محل سکونت : گیلان

تعبیر غزل شماره ۴۴۴: شهریست پرظریفان و از هر طرف نگاری

تعبیر :

حال وقت نشستن نیست باید کاری کنید تا توان جوانی دارید می توانید خودتان را به هدف برسانید هر چند که این آدمیان خاکی شما را بسیار فریب داده اند ولی باز هم گذشته را فراموش کنید. توقع خودتان را کمی پائین آورید، گره کارتان باز می شود و کاری که بسیار سخت و دشوار باشد حل می گردد به شرط اینکه رازتان را فاش نکنید.

در زندگی بکوشلباس صبر بر تن بپوشبا دانایان بجوشعزت نفس را به هیچ قیمتی مفروش

چهارشنبه 31 تیر 1394  8:49 PM
تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها